ولایت فقیه در عصر قاجاریه(1)

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 17:30
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 5230 بار

مؤلف: محمد باغستانی

دولت صفویان، سرانجام از هم پاشید. در این از هم پاشیدگی، روسها، افغانها و ترکها نقش بسیار داشتند.در میان شاهزادگان نیز، شخصیت شایسته ای که بتواند نیروهای داخلی را در برابر دشمن هماهنگ و هم آوا کند، وجود نداشت، به جز کودکی در گهواره، به نام: شاه عباس سوم که خود نیازمند نگهداری بود.

در چنین روزگاری، نادر شاه افشار 1132هـ. با ادعای باز گرداندن حاکمیت دولت صفوی به نام این کودک به پا خاست و چون توانست همه بخشهای ایران را باز پس گیرد و دوباره ایران را احیا کند، خود را در سال 1148هـ. شاه ایران اعلام کرد و مشهد را پایتخت خویش قرار داد.

نادر شاه کوشید تا با پای بندی به بی طرفی مذهبی، ترکان ایرانی و عثمانی را خشنود نگه دارد و نفوذ رجال دینی شیعی را در دولت کاهش دهد و به اختلاف مذهبی پایان بخشد. از این روی، کنگره ای را در نجف برگزار کرد و در آن علمای دو فرقه گرد هم آمدند تا برای حلّ اختلافها، چاره اندیشی کنند.

البته دوران نادر شاه را باید دوران خشونت و بدرفتاری، بویژه با علمای دینی به حساب آورد و بر همین اساس، خود وی به سال 1159هـ.گرفتار کینه ورزیهای خود شد و کشته شد. عادل شاه، به جای او بر سریر حکومت نشست که بیش از یک سال، نپایید. در این هنگام، کریم خان زند، رهبر یکی از قبیله های بدوی عرب فارس، قیام کرد و خود را وکیل الرعایا نامید و به آسانی توانست بخش بزرگی از ایران، بویژه منطقه فارس را به چنگ آورد.وی، در سال 1165هـ.شیراز را پایتخت خویش اعلام کرد. و در دوران او، فارس آرامش یافت، ولی با مرگ او در سال 1190هـ. در گیریهای داخلی دوباره آغاز شد و تا پایان قرن دوازدهم ادامه داشت; یعنی تا مرگ لطف علی خان زند به سال 1202هـ.

در این فاصله تاریخی سخت، ایران هرگز آرامش نداشت. اندیشه گوشه گیری از اجتماع و سیاست، با فروپاشی دولت صفویان در این دوره، اوج بیش تری گرفت و درگیریهای داخلی و دخالتهای بیگانگان نیز آن را تشدید کرد.

در این برهه، مشی و منش و اندیشه های صوفیانه، هواداران بیش تری در میان علما یافت.ملا احمد نراقی (د.1209) و شیخ احمد زین الدین احسایی (د.1246هـ.) دو تن از عالمانی بودند که رویکرد صوفیانه را با انتشار آثاری گسترش دادند. نراقی، کتاب مشهور خود: جامع السعادات را که در سال 1207هـ. نشر یافت، به شرح فلسفه اشراق ویژه ساخته بود. پسرش محمد (د.1249هـ.) نیز، پیش از آن که در کتاب معراج السعاده خود، پیرو استادش کاشف الغطا باشد، از اندیشه فلسفی پدرش و کتاب احیاء العلوم الدین غزالی اثر پذیرفته بود.

برپایه دیدگاه شیخ محمدرضا مظفر، که درباره طریقه نراقی پدرش سخن گفته(اندیشه او در اخلاق، میراث اندیشه فلسفی یونان در اخلاق بود.)1

نراقی، دعاوی صوفیان پیشین را در سفارش به گوشه گیری و تنهایی، در ذهن زنده می کند، آن جا که معاشرت و در آمیختگی با مردمان را موجب غفلت از خدای تعالی می داند و حتی برای انسان ناآگاه، گوشه گیری را فضیلت می شمرد.2

شیخ محمد رضا مظفر، سر برداشتن و سرکشی اندیشه تصوّف را در این دوران، به سبب اوضاع سیاسی می داند که همانا نبود امنیت اجتماعی و درگیری داخلی امیران و دولتهای بزرگ چون ایران و عثمانی بوده است.3

مظفر، به شیوه دانش جامع شناسی امروزی،میان طبیعت اوضاع سیاسی و سرکشی اندیشه صوفیانه پیوند به وجود می آورد.او، ناامنی سیاسی و اجتماعی را سبب سست شدن پیوند واقعی عالمان با جامعه می داند که موجب شده تا ایشان ناامید از هر گونه اصلاح اجتماعی روی به زهد و گوشه گیری آورند و حتی آن گونه از فلسفه (فلسفه اشراقی) که سازوار با حال و هوای صوفیانه است در این دوران رونق پیدا کند.

آن گاه مظفر، عالمانه رشد اندیشه اخباریگری را در چنین فضایی از سکون و سکوت علمی پی جویی کرده و شرح آن را که چگونه غلوّ صوفیانه عقل و مبانی متکی بر آن را سست کرده و تعبّد را، به معنای تکیه بر اخبار و روایات وارد در کتابها و جمود بر ظاهر آنها، جایگزین ساخته است، تا آن جا که اندک اندک، اعتقاد به قطعی بودن صدور این روایتها فضای فکری را فرا می گیرد و سپس حجت بودن ظواهر قرآن، بدون رجوع به احادیث نفی می گردد و دانش اصول، بدعت به شمار می آید و اجتهاد انکار می گردد و تقلید باطل و اندیشه اخباریگری نوین دوباره جان می گیرد.4

در این زمان، اندیشه اخباری گری با نوشته های استرآبادی در عراق رونق یافته بود و عالمان ایرانی طرفدار او، با تکیه بر آثارش به مجادله با اصولیان پرداختند، به این گونه اندک اندک در سده های یازده و دوازده هجری، اندیشه اخباری اصولی چیره شد و تنها با ظهور محمد باقر بهبهانی(1118 ـ 1208هـ.) معروف به آقا بهبهانی، اندیشه اخباری گری عقب نشست و اصولیان بار دیگر برتری یافتند.

نماد اخباری گری(استرآبادی) به شدت از سوی اصولیان کوبیده شد، شیخ یوسف بحرانی، (1186هـ.) شخصیت نخست اخباریان، که رویه اعتدالی داشت نیز، در برابر بهبهانی ایستاد. این ایستادگی به آن جا انجامید که بهبهانی، شرکت در نماز جماعت بحرانی را حرام اعلام کرد.با این حال، بحرانی نماز به امامت بهبهانی را صحیح می دانست.

به هر حال، بهبهانی در راه احیای اعتبار اندیشه اصولی بود که بیش از دو سده منکوب اندیشه اخباری شده بود. از این روی، در ردّ اخباریان،آثاری را نگاشت که مهم ترین آنها، الفوائد الحائریة است و در آن به نقد اندیشه استرآبادی پرداخت. چندان در این راه کوشید که شماری از عالمان شیعی، از او به عنوان نشردهنده مذهب شیعی اصولی، در آغاز سده دوازدهم، یاد کرده اند.5

اندیشه بهبهانی، که حاصل آن رکود تفکر اخباری گری بود، راه پویایی و تلاش را گشود و مدرسه بهبهانی که به همت شیخ جعفر کاشف الغطاء، ادامه یافت، توانست فقه سیاسی شیعی را در رتبه با اهمیت تر قرار دهد. آنان به دلیلهای استوار و کافی، نخست اخباریان را در موضع ضعف قرار دادند و جوامع روایی فراوان این دوره که جایگاه والایی در اندیشه اخباری یافته بود، فقط در راه استنباط و اجتهاد قرار گرفتند.6

با پیدایش دولت قاجاری، به رهبری آقا محمد خان، در سال 1210هـ. 7و پی گیری سیره تشیع صفویان از سوی او، 8 در برابر درگیری اخباری ـ اصولی، فصل تازه ای گشوده شد.

قاجاریان نیز به زودی با همان دشواریهای صفویان،بویژه در عهد شاه عباس روبه رو شدند. یعنی پیروی از غرب، استبداد داخلی و تعصب مذهبی که شاید تنها راه، رویارویی آنان بود تا به مشروعیت و اقتدار دست یابند.البته ناسانی جدی میان دو دولت صفوی و قاجاری در پیوند با دین وجود داشت، زیرا در عهد صفویان، دین پیوسته به دولت بود، از آن جهت که این دولت دینی بود یا دست کم مدّعای دینی داشت و نیز از آن رو که خود را آشکارا صاحب رسالت، نشر و رواج مذهب تشیع می دانست. اما در عهد قاجاریان، حرکت دینی بیرون از حوزه اقتدار دولت قرار گرفت; یعنی دین مستقل از دولت و در حوزه ای بسیار بسیار گسترده به کار و تلاش خویش ادامه می داد و از این روی، دولت قاجاریه رسالت دینی ویژه ای نداشت، هر چند کارهای مذهبی، از گونه تجدید بناهای مقدس شیعی انجام می داد.9 به همین ترتیب، پیوند دولت با علما، گونه دیگری گردید و اقتدار دولت قاجاری به سرعت در سایه پیمان های بین المللی و خارجی برآورده می شد و عالمان و بازرگانان و رهبران قبیله ها در حوزه های گوناگون، قدرت درجه اول به شمار می آمدند; زیرا بر شبکه پیوند بومی، محلی و دینی چیرگی داشتند; همان که اندک اندک به عنوان قدرتی رویاروی دولت قرار گرفت و حکومت قاجاریان را سرنگون کرد.

از این روی، قاجاریان، ناگزیر بودند با این قدرتهای محلّی پیمان دوستی ببندند و تا اندازه ای خشنودی ایشان را به دست آورند و از آنها در نظام حکومتی خود استفاده برند. هر چند که این پادشاهان در چگونگی استفاده از دو اندیشه اخباری و اصولی رایج تردید داشتند، زیرا هر یک از آنها برای ثابت کردن مشروعیت ایشان، بسنده بود. در سایه پیوند میان فقیه و پادشاه قاجار، بار دیگر، همان پیوند فقیه با دولت و حوزه دخالت فقیه در سیاست خود را می نمایاند. پیش از این گذشت که اعلان رسمی مذهب شیعی از سوی صفویان، اقتدار معنوی و دنیایی را با هم در آمیخت و آنچه جنبه معنوی داشت، گونه بشری و زمینی به خود گرفت. صفویان از نزدیک شدن با علمای دین، توانستند مشروعیّت و اقتدار سیاسی نظام خود را، پایندان شوند.اما قاجاریان با در پیش گرفتن این سیاست، چنین نتیجه ای به دست نیاوردند، بلکه پیوند دو طرف، برای استفاده از دیگری بود و این جا لازم است تا اشاره شود که صفویان، بسیار شدید این اندیشه را در میان عالمان رواج دادند که وجود دولتی دور از نفوذ آنها مخالف دین و عقیده است; زیرا غیبت امام بر اساس واقعیتهای زمان، نیابت علما را نیاز داشت تا بتوانند در پاره ای از شؤون حکومت دخالت داشته باشند و این دیدگاه در عهد صفویان، در میان عالمان شیعی مطرح بود. و چه بسا حمایت صفویان از علما برای از میان بردن این دیدگاه فقهی امامیه بود که طبیعت دولت در عصر غیبت را غاصبانه می دانست و می کوشید تا با توسعه نفوذ هر چه بیش تر علما، زمینه تجدیدنظر در این دیدگاه فقهی را فراهم آورد.

در پرتو این دیدگاه فقهی ـ امامی جدید، فقیهان در حوزه سیاست به جایگاهی تازه و بزرگ دست یافتند و این واقعیت تاریخی را قاجاریان، که خود را وارثان صفویان، قلمداد می کردند، به خوبی درک کرده بودند و چون آن را همانند صفویان نمی پذیرفتند، یا نیاز نداشتند، کوشیدند تا از اندیشه های صوفیانه ای که گوشه گیری از تلاشهای اجتماعی و سیاسی را گسترش می داد، پشتیبانی کنند و آشکارترین این پشتیبانیها، مربوط به اندیشه های شیخ زین الدین احمد احسایی است.

احسایی، شاگرد شیخ حسین عصفور بود، از اخباریان بحرین که با حمله سعودیها، به شهر احسا در سال 1790م. به عراق گریخت و در پرتو اندیشه های صوفیانه و فلسفه اشراقی، مدعی کشف و رؤیت حقایق در وحدت وجود شد.و به تبلیغ از (تفویض) پرداخت10 که همین اندیشه، سبب شد که او را کافر بخوانند. سید مهدی بن سید علی طباطبایی، در مسجد آشکارا او را کافر خواند و از او به گرگی که لباس میش پوشیده تا دین را فاسد کند، یاد کرد.11

شیخ زین الدین احسایی به ایران آمد و در کرمانشاه اقامت گزید و از سوی رکن الدین میرزا محمد علی، همه ساله مقرری برای او تعیین شد. و فتح علی شاه قاجار، به او احترام می گذارد و همو، وی را دعوت کرد تا در تهران سکنی گزیند که این دعوت را در پیوند با سیاست کلّی قاجاریه، که می کوشید اندیشه صوفیانه گوشه گیرانه را در میان تشیع رونق بخشد و از این راه نفوذ اصولیان را سست کند، تفسیر کرد.

امّا اندیشه اصولی اقتدار خود را باز یافته بود و با کافر خواندن احسایی، عرصه را بر وی تنگ کرد که ناگزیر شد، تهران را ترک گوید.او، از ایران به عراق رخت کشید و از آن جا، راهی حجاز گردید و در راه رسیدن به مدینه، به سال 1241هـ. در گذشت.

و شاگرد او ، سید کاظم رشتی(د.1259هـ.) نیز که عقاید او را این جا و آن جا می پراکند، نتوانست توفیقی به دست آورد و این اندیشه در جاهایی مطرح گردید و پیروانی یافت و در مجموع، دگر شد به اندیشه ای حاشیه نشین. و پرونده یکی از اندیشه هایی که می توانست آیین شیعی را با دشواریهای جدّی رو به رو کند، به همت عالمان اصولی بسته شد.

در آغاز سده نوزدهم میلادی ـ سیزدهم هجری، اخباریان و اصولیان در موضوع فقهی نصّ و اجتهاد با یکدیگر به مجادله پرداختند.

میرزا محمد اخباری کشته شده به سال 1232هـ. باب اجتهاد را در عصر غیبت بسته می دانست، در حالی که شیخ جعفر کاشف الغطاء، عالم اصولی، گشوده بودن باب اجتهاد را حق مجتهد می دانست و کتابی نوشت با نام: الحق المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئة الاخباریین.میرزا محمد اخباری نیز، در پاسخ او کتابی نگاشت با نام: الصیحة بالحق علی من الحد و تزندق.

شیخ جعفر در کتابی به نام: کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدو العلماء، پاسخ او را داد و این کتاب را نزد فتح علی شاه فرستاد که میرزا محمد به او پناهنده شده بود.

شیخ جعفر در این کتاب به اهالی تهران نوشته بود:

(میرزا محمد شما دین ندارد ونَسَب او به بنی امیه می رسد و…)12

در چنین فضایی که دو رقیب می کوشیدند تا اعتماد پادشاه قاجار را به خود، به دست آورند و در پرتو این اعتماد، به گسترش اندیشه خود بپردازند، حمله روسها به شمال ایران امتحان دشواری برای دو گروه بود.

میرزا محمد اخباری، به فتح علی شاه وعده داد که خود پیشاپیش سپاه ایران برای حمله به روسها حرکت خواهد کرد و سرفرمانده روسها را خواهد آورد، به آن شرط که شاه مذهب اخباری را مذهب رسمی ایران اعلام کند. شاه موافقت کرد. میرزا به وعده خود وفا کرد و سرفرمانده روسها را آورد و خطاب به شاه گفت: من به وعده خود وفا کردم، اکنون نوبت توست. شاه مشاوران خود را فرا خواند. دستاورد این مشاوره که در پاره ای منابع آمده چنین است:

(مذهب مجتهد از زمان امامان استمرار داشته و مذهب اخباری ضعیف و راکد است و مردم در آغاز حکومت قاجاری، نمی توانند از مذهب خود دست بکشند و حمایت پادشاه از اخباریها، دولت را ضعیف خواهد کرد و شورش را در مردم موجب خواهد شد. گذشته از آن که خود میرزا محمد نیز مشکل دارد; زیرا هم با دشمنان تو پیوند دارد و هم با تو، چنان که با معامله ای با روسها، سر فرمانده آنان را نزد تو آورد. پس بهتر است که با پرداخت پولی، او را به عراق بفرستی که وجودش در کنار دولت به مصلحت نیست.)13

شاه هم، نتیجه این رایزنی را پذیرفته و میرزا را روانه عراق کرد.

از سوی دیگر، اصولیان، به رهبری شیخ جعفر کاشف الغطاء (م:1228هـ.) خود را به دولت قاجاری نزدیک تر ساختند و به مناسبتهای گوناگون، به مدح و ستایش آن پرداختند. از جمله شیخ جعفر در آغاز کتاب: کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء،که وارد ایران شده بود، نگاشته بود:

(…چون وارد ایران شدم ذهن پاک شد و اندوه از آن برفت; زیرا همگان را در آسایش دیدم و علما را صاحب جایگاهی بزرگ و آسایش و ارزانی هم با آمدن دولت [قاجاریه] به لطف خداوند بر آورده شد، دولتی که خداوند ایّام آن را طولانی کند و…)14

چنانکه فتح علی شاه را با سخنانی ویژه، مدح گفت و آرزو کرد: دولت او به دولت مهدوی پیوند بخورد.15

در این جا، کاشف الغطاء، از اندیشه های سید مرتضی در انتصار، طبرسی در اعلام الوری، علاّمه حلّی در مفتاح الکرامه و دیگران که در مقدمه های خود می نگاشتند، اثر پذیرفته است.

کاشف الغطاء، از حادثه حمله روسها به ایران در پدید آوردن پیوند بهتر با دولت قاجاری سود برد و کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء را نگاشت که در بر دارنده آرای اصولیان بود و نشان دهنده آن که کاشف الغطاء آن را برای خوشامد والیان ننوشته است;16 بلکه بر آن بوده که در باب جهاد، سازوار با نیاز زمانه، آرای تازه ای درباره نیابت فقیه ارائه کند.17

بر همین مبنی به فتح علی شاه اجازه داد تا به نیابت از او، حکم جهاد دهد، با این استدلال که خود نایب از امام معصوم است و اجازه داد تا در راه تدارک جنگ، از خراج زمینها و زکات هم استفاده کنند.18 در برابر بنا شد که در هر گروه سپاه، اذان گوی باشد و امام جماعتی و یکی از روزهای هفته به ارشاد سپاهیان ویژه گردد.

در این رویکرد اصولیان به سیاست، بزرگان اصولی حوزه قم نیز مشارکت داشتند; از جمله: محقق ابوالقاسم قمی(م:1183هـ) نویسنده القوانین فی الاصول و جامع المشتقات فی الفقه. وی شاگرد آقا محمد باقر بهبهانی بود و همراه او در بحثها و گفت و گوهای اصولی ـ اخباری شرکت داشت و مرشد العوام لتقلید اولی الافهام را نگاشت.19

قمی ساکن شهر قم بود. با مرگ او، حوزه دینی قم، جایگاه ویژه خود را از دست داد و به عنوان یک حوزه علوم دینی بزرگ مطرح نبود، تا این که شیخ عبدالکریم حائری یزدی در دهه نخست سده بیستم/ چهاردهم قمری به آن جا رفت.

محقق قمی، به پادشاه قاجار اجازه داد تا به نیابت از او حکومت کند. هر چند عقیده انتصاب را پذیرفته بود و خود نیز از مشارکت در قدرت سیاسی کناره گیری کرده بود; زیرا هر نوع سلطه غیر امام معصوم را در عصر غیبت نامشروع می دانست.*

سید محمد مجاهد، از عالمان شیعی است که از کربلا به ایران رفت و علیه روسها فتوای جهاد داد و کوشید تا شاه را نیز، با خود همراه کند، ولی نتوانست و خود به قزوین رفت و به کمک اهالی آذربایجان شتافت و جنگ علیه روسها را در سال 1286م. رهبری کرد. روسها کوشیدند تا با مبارزان صلح کنند، ولی بی نتیجه بود و روسها شکست خوردند و به ناچار گروهی را نزد شاه فرستادند و او در پاسخ آنان گفت:

(می دانم که مصلحت دولت در صلح با شماست، ولی مصلحت داخلی و ملی، ما را به حمایت از علما و مردم که با شما می جنگند وادار می کند.)20

از این سخن، به روشنی می توان ناخشنودی شاه را از خط و اندیشه اصولی در این دوره به دست آورد. روشن می کند که شاه، از نفوذ عالمان اصولی می ترسیده و بیان گر این نکته است که ایشان می توانستند فارغ از قدرت مرکزی دولت، خود تصمیم بگیرند. هم این اندیشه سبب شد تا شاه قاجاری از هر راهی، برای مبارزه با نفوذ علما بهره برد و در پایان کوششهای او به شکست ایرانیان در برابر روسها و بستن پیمان ترکمان چای در سال 1828م. انجامید که بر پایه آن، یک پنجم سرزمین ایران، به گونه رسمی، به روسیه واگذار گردید.

هر چه بود، این رخداد، اثر فراوانی در بحثهای فقه امامی بر جای گذاشت و از پس آن، فقیه با واقعیتهای زمان بیش تر در گیر شد.

روشن ترین نظریه ها در این دوره، از آنِ ملاّ احمد نراقی(م:1245هـ.) است که از طرح ولایت فقیه سخن گفت و در اثر خود: عواید الایام، آن را ماندگار ساخت. این طرح، در میان فقیهان پیشین شیعی، با این گستردگی سابقه نداشت; زیرا نراقی حوزه اختیارات فقیه را چون پیامبر و امام معصوم در همه زمینه ها اعلام کرد، به استثنای موردهایی که با نصّ یا اجماع، ویژه پیامبر و امام معصوم شمرده شده است.

نراقی در آغاز بحث از ولایت، آن را از سوی خداوند می داند که برای پیامبر وامام معصوم به عنوان رهبران مردم و والیان و حاکمان آنها ثابت شده است و مردمان باید پیرو ایشان باشند. سپس درباره غیر پیامبر و امام معصوم اصل را بر ثابت نبودن ولایت کسی بر دیگری می داند، مگر آن که ولایت او با نصّ از سوی پیامبر(ص) یا امام معصوم، ثابت شود،مانند فقیهان و پدران و اجداد و وصی ها و همسران و موالی و…. آن گاه نراقی به پرسش اصلی پرداخته و آن این که: در ولایت فقیه، حوزه اختیارات چگونه است، آیا آنچه ویژه امام معصوم و در حوزه اختیار اوست، به فقیه در عصر غیبت، واگذار می گردد، یا خیر؟

او با نشانه های جدای از پیشینیان خود، بار دیگر در نزاع میان عقل و نصّ شرعی، عقل فقیه را نقطه مرکزی حاکم بر استنباط او، به شمار می آورد و عقل را بر نصّ دینی اولویت می بخشد. وی، از مجموعه روایتهایی که درباره عالمان رسیده، مانند: (العلماء ورثة الانبیا) و حدیث نبوی:

(اللهم ارحم خلفایی.

قیل یا رسول اللّه و من خلفائک؟

قال: الذین یأتون بعدی و یروون حدیثی)

و روایتهای دیگری که نراقی از همه آنها چنین استنباط می کند:

نخست آن که:

هر آنچه برای پیامبرو امام که به عنوان حاکم مردم ثابت است، برای فقیه نیز ثابت است، مگر آنچه که استثنا شده باشد، با دلیل شرعی، یا اجماع و…

دو دیگر:

در همه کارهای مربوط به دین و دنیای مردم، فقیه باید نظر بدهد و او حق تصرف دارد که این وظیفه هم، به دلیل عقلی یا عادی در خور ثابت کردن است.

نراقی، در تصویری عقلانی و واقع گرایانه، با تمثیلی، نیابت فقیه از امام معصوم را به حاکم یا پادشاهی شبیه می سازد که قصد سفر دارد و جانشینی برای خود بر می گمارد و او را امین خود می داند و فرمان او را فرمان خویش به حساب می آورد.

در این جا، شکی برای مردمان آن شهر باقی نمی ماند که حوزه اختیار او، بسان حوزه اختیار سلطان و پادشاه است، مگر آنچه را خود جدا کرده باشد. در پرتو این تصویر، نراقی جایگاه فقیه را در عصر غیبت روشن می سازد و او را صاحب اختیار و نفوذ در دو حوزه امور حسبیه و امور ولائیه می شمارد. امور حسبیه مانند: افتاء، قضاء، اقامه حدود و تعزیرات، اموال ایتام، سفها و مجانین، اموال گمشدگان، ازدواج، استیفاء حقوق مالی و… و امور ولایی مانند تصرف در اموال امام معصوم و همه اختیارات امام درباره مردم و هر آنچه که باید در این باره انجام شود.21

باید پذیرفت که نراقی22 نخستین فقیه شیعی است که سخن از ولایت مطلقه فقیه به میان آورده و مرجعیّت دینی را در نبود امام معصوم پذیرفته است که البته این گونه از مرجعیت در کتابهای فقیهان پیشین شیعه، مانند: صدوق در من لا یحضره الفقیه، مفید در مقنعه، سید مرتضی در انتصار، طوسی در خلاف و تبیان و ابن ادریس در سرائر ، محقق حلّی در مختصر النافع، یحیی بن سعید حلّی در جامع للشرایع، شهید ثانی در مسالک، شیخ حسن بن زین الدین جبعی عاملی در شرح النافع و شیخ یوسف بحرانی در حدائق الناضره سابقه نداشته و اصل در نزد آنان نبود ولایت بوده است.*

این نظریه خبر از نخستین انشعاب درونی اصولیان می داد که بعدها خود را در چهره ولایت مقید و ولایت مطلقه فقیه نشان داد.

دیدگاه نراقی محل بحث فقیهان معاصر و پسینیان از او گردید. در مَثَل محمد حسن نجفی، معروف به صاحب جواهر (م:1266هـ.) شاگرد کاشف الغطاء، به تأیید نظریه نراقی پرداخت و در باب قضا، ولایت مطلقه فقیه را پذیرفت و بر اطلاق دلیلهای حکومت فقیه، بویژه روایت وارد شده از حضرت حجت(عج) در این باره استناد جست و در پایان نیز افزود:

(می توان این مطلب را اجماعی فقیهان خواند، از آن که ایشان همواره بر ولایت فقیه در موضوعها و گزاره های بسیاری تکیه کرده اند که تنها دلیل ایشان اطلاق دلیلها بوده است.)23

شیخ مرتضی انصاری (م:1281هـ.) معروف به خاتم المجتهدین و معاصر نراقی و شاگرد ویژه شیخ محمد حسن نجفی، صاحب جواهر، در کتاب مشهور خود (المکاسب) در برابر اندیشه نراقی و استادش نجفی ایستاد و در موضوع تصرف و اختیارات فقیه درباره مردم، برخلاف ایشان که باور به ولایت مطلقه فقیه داشتند، نوشت:

(با درنگ روی سیاق روایتهای مورد استناد و صدر و ذیل آنها، جزم پیدا می شود که این روایات در مقام بیان وظیفه فقیهان از حیث بیان احکام شرعی است، نه این که فقیهان مانند پیامبر و امامان، علیهم السلام، موقعیّت اجتماعی داشته باشند و در اموال ایشان اولویت تصرف پیدا کنند، همچون پیامبر و امام معصوم. و اگر فقیه زکات و خمس از مکلف طلب کند، دلیلی وجود ندارد بر این که واجب است به فقیه پرداخت شود. و اقامه دلیل بر واجب بودن پیروی از فقیه، امام معصوم، مگر در موارد مستند، درخور اثبات نیست.)24

شیخ انصاری، ولایت فقیه را مانند ولایت پدر بر دارایی فرزند صغیرش می دانست و آن را در حوزه افتاء، قضا و یا هر آنچه که قدرت انجام آن را دارد، مانند امر به معروف و نهی از منکر، ویژه ساخت، هر چند دریچه ای کوچک بر امر نیابت عامه از سوی فقیه در شرایط استثنایی گشود و آن این که اگر فقیه از دلیلها چنین استنباط کند که آن وظیفه ها، ناظر به شخص امام معصوم، یا نایب خاص او نیست، می تواند به انجام آنها اقدام کند، امّا او در ادامه گفتار خود، دوباره از این ولایت و نیابت در کارها، امور ویژه پادشاهان را جدا می کند و کار و وظیفه فقیه را جدا از کار و وظیفه سلطان می داند و این ناسانی را ناشی و متبادر از عرف می داند.25

در جایی دیگر، با دقت در واژگان معنای لغوی و اصطلاح شرعی آنها، ولی الامر را از چشم انداز عرف، کسی می داند که در امور عمومی که نمی توان آنها را بر گردن شخص خاصی نهاد، باید به او مراجعه کرد که این ناسان با ولی فقیه است.26

به این گونه، راه بحث از ولایت مطلقه فقیه که نراقی آن را در عواید الایام، گشوده بود، بسته شد و پس از این دیگران نیز به گونه ای حاشیه ای بدان می پرداختند، تا این که امام خمینی، آمد و نظریه نراقی را دوباره احیا کرد. شیخ انصاری، دیدگاه فقهی تازه ای را که استوار بر ولایت جزئی فقیه بود، رونق داد و حوزه نجف پس از او و با آمدن سید محمد کاظم یزدی، در مقام مرجعیت همین اندیشه را پیمود و مراجع نجف مانند: یزدی، حکیم و خوئی خود را پای بند آن می دانستند.

از مهم ترین دستاوردهای سیاسی شاخه شاخه شدن اندیشه فقهی اصولی در موضوع ولایت فقیه، آن بود که فتح علی شاه آتش اختلاف میان اصولیان را شعله ور ساخت و با دعوت شیخ احمد احسایی، نماد اخباری گری، کوشید تا از چیرگی سیاسی فقیهان جلوگیری کند; امّا حرکت خردمندانه و از روی تدبیر شیخ جعفر کاشف الغطا، که به تهران آمد، پیمان قاجاری ـ اخباری را به پیمان قاجاری ـ اصولی دگر ساخت. هر چند این پیمان در فضایی آلوده از هدفها و برنامه های سیاسی و تردید بسته شد و در نتیجه، فتح علی شاه به خلاف خواست اصولیان، برخورد تند با اخباریان نکرد و پیوند خود را با ایشان حفظ کرد27 و همواره هدیه هایی برای ایشان می فرستاد.

اما علاقه و پیوند قاجاری ـ اخباری هم برخلاف آرزوی فتح علی شاه که خواهان سلطه مقتدرانه بود، نتیجه نداد; زیرا قتل مشکوک میرزا محمد در شهر کاظمیه به سال 1817م. اندیشه اخباری را به واپس گرداند و افزون بر این، در سایه دولت قاجاریه، مراکز دینی علمی جدا از حکومت به زندگی خود ادامه می دادند و این موضوع، ریشه در سقوط صفویان داشت که چون افغانها در سال 1722م. به ایران آمدند و پشتیبان مذهب شیعه (صفویان) را نابود کردند و سپس نادرشاه افشار سنی مذهب، به قدرت رسید و حال و روز علمای شیعه دگرگون شد و اینان یا به نجف و کربلا مهاجرت می کردند و یا می ماندند و می کوشیدند تا مستقل از حکومت زندگی کنند.

این حالت و چگونگی در عهد قاجاریه ادامه داشت و کم کم در مراکز علمی ایران، چون: اصفهان، قم و تهران جذابیت علمی خود را از دست دادند و در واپسین سالهای عصر قاجاری، کربلا و نجف که در حوزه حکومت عثمانیان قرار داشتند، شاهد شکوفایی فراوان بودند و علمایی در آن جا تربیت شدند که حکومت قاجاری از ایشان واهمه داشت، چنانکه سید محمد مجاهد از کربلا به ایران رفت و در ماجرای جهاد با روش ها قدرت خود را به رخ دولت قاجاری کشاند. سپس اندک اندک نجف اهمیت بیش تری یافت و شخصیتهایی چون: شیخ محمد حسن نجفی و شیخ انصاری در آن جا ظهور کردند و کعبه آمال همه طلاب علوم دینی گردید.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید