ولايت شرعيه مطلقه فقيه از ديدگاه آية الله نجابت شيرازي

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 17:23
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 4309 بار

مؤلف: سعید رحیمیان

فقيه وارسته، مفسر قرآن و عارف بزرگوار مرحوم آيه الله حاج شيخ حسنعلي نجابت شيرازي1 از زمرهء عالمان و فقيهان ژرف انديش است كه در زمينهءولايت فقيه، اهميت، ابعاد، حدود و شروط آن انديشيده و در اين زمينه كتابي وجيز و اندك حجم اما پرفايده نوشته اند. انگيزهء اين جزوه - كه نخستين بار در سال 1358 و پس از پيروزي انقلاب منتشر شد - پاسخ گويي به جريان هاي مخالف ولايت فقيه بود اما در ضمن حاوي نكاتي مهم و روشن گر دربارهءولايت مطلقهء فقيه است. در اين جا به رئوس نظريهء ايشان در اين مورد اشاره اي مي كنيم.

اهميت ولايت فقيه

مرحوم آيه الله نجابت، انگيزهء نگارش اين كتاب را نقدنظر برخي روحانيون كه مي خواهندولايت فقيه متعهد مسئول را محدود كنند، ذكر نموده و سپس در باب اهميت ولايت فقيه چنين آورده اند:

اما ولايت فقيه از اهم مسائل اسلامي وانفع مسائل سياسي - اسلامي است، زيرا در عصر غيبت كبرا صحت عبادات و معاملات و قضاوات امت اسلامي بستگي كامل به ولايت فقيه دارد و خاتم انبيا(ص) و ائمهء معصومين(ع) اين بستگي را به اذن خداوند برقرار فرمودند.2

ولايت فقيه مسئله اي كلامي - فقهي

ايشان سپس اين احتمال را ابداع مي نمايند كه:

ممكن است ولايت فقيه اصلا از مسائل فقهي نباشد بلكه از مسائل علم كلام باشد ـ اگر توليت راجع به عقيده باشد - والا مسئله فقهي است، زيرا توليت فعل شخص فقيه مي باشد.

بدين ترتيب در ولايت فقيه دوبعد و جنبه از يكديگر قابل تفكيك است:

1ـ بعدكلامي - اعتقادي 2ـ بعد فقهي - علمي . اصل عقيده به ولايت فقيه نظير مسئلهء امامت قابل استدلال عقلي است، چراكه نصب عام فقها نيز از مصاديق فعل لطفي خداوند است، لذا مي توان آن را در زمرهء مسائل علم كلام دانست اما از آن جا كه ولايت فقيه بر شخص فقيه، واجبي از واجبات كفايي بوده و بر امت نيز اطاعت از او واجب شرعي است و از طرفي اين ولايت، احكام و وظايف و حقوقي متقابل را بين فقيه و امت برقرار مي كند، مسئله اي فقهي قلمداد مي شود.

ادلهء ولايت فقيه و اطلاق آن

مرحوم آيه الله نجابت در اين بخش براي اثبات اصل ولايت فقيه و بسط يد او و نيز اطلاق اين ولايت، به ده دليل نقلي(ششآيه و چهار حديث) استنادنموده اند كه آن ها را خلاصه وار به ترتيب طرح ادله در كتاب، ذكر مي كنيم:

1ـآيهء اعتصام:((واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا واذكرو نعمه الله عليكم.))

ضمن تفسير آيه و تحقيق در دو مفهوم اعتصام وحبل الله و تسري اولي در جميع امور حتي سياست و حكومت و سازش يا مقاومت با دشمن و برآورد آثار مختلف وي(حبل الله) ازجمله، نفي طاغوت و اعلاي كلمه الله با تشكيل حكومت چنين آورده شده:ريسمان در عصر غيبت كبري، فقيه متعهد و مسئول است و عصمت در طرف حبل لازم نيست3 چراكه ائمهء معصومين(ع) نيز نايباني داشته اند كه معصوم نبوده اند.

سپس ادله و شواهدي دربارهء تطبيق حبل الله بر فقيه ذكرمي شود ازجمله اين كه: در كلمات ائمهء طاهرين(ع) بر فقيه، تطبيق خليفهء رسول الله(ص) وحجتي وامين الله وقري ظاهره ومحي الدين و داعي الي الله وحفاظالدين شده و اين از باب دلالت التزامي ملازم با حبل الله بودن ايشان است4 و اما دلالت آيه براطلاق ولايت فقيه را مستند به اطلاق هيئت اعتصموا ولاتفرقوا نموده اند.

2ـآيهء اطاعت اولوالامر:((اطيعواالله واطيعواالرسول واولي الامر منكم.))5

در شرح و تفسير اين آيه به نكته اي مهم درباب مناصب رسول الله(ص) و ائمه(ع) اشاره نموده اند كه مي توان سخنان ايشان را بدين سان جمع بندي نمود: در نبي اكرم و ائمه(ع) دوجهت ولايت موجود است كه موجب اطاعت ايشان مي گردد:6 1ـ ولايت تكويني كه ناشي از جهت وحي و الهام و علم حضرات به افعال و اسما و اوصاف ربوبي و نيز احاطه و تصرف تكويني ايشان بر عالم به اذن الهي است 2ـ ولايت تشريعي كه ازطريق نصب از جانب خداوند به ايشان واگذار شده است7.حال اين ولايت تشريعي، خود دوجنبه دارد: 1ـ حكومت وحياني(مبتني بر وحي) و تبليغ احكام و امر و نهي و در مواردي قضاوت به امر خداوند و مستند به وحي الهي 2ـ حكومت عرفي كه لازمهء اجراي احكام و فصل خصومات است.8

اطلاق آيه مورد بحث، هردو جنبهء حكومت وحياني و حكومت ظاهري عرفي را دربرمي گيرد و تكرار اطيعوا نشان امري غير از شان تبليغي و وحياني و غير از حكومت وحياني پيامبراكرم(ص) است و عدم تكرار آن براي سومين بار براي اولوالامر نشان آن است كه غير از طريق وحي، حكومتي تشريعي و ظاهري و عرفي نيز براي نبي اكرم و ائمهءاطهار(مبتني بر سنت نبوي) و براي نايبان خاص يا عام ايشان(اولوالامر) برقرار شده است.9

ولايت تكويني، با تهذيب و علم و عمل و طي طريق و سلوك راه الهي قابل تحصيل است و جعلي و قراردادي نيست اما اين حكومت عرفي با جعلي مستقل(سواي اصطفا و برگزيدن به نبوت يا امامت) توام است و شاهد اين مطلب نيز حديث غدير است. توضيح آن كه: ولايت تكويني در آن زمان حتي توسط بسياري صحابه ـ تا چه رسد به عوام مردم ـ تعقل نمي شد و ظهور فرمايش پيامبر(ص) در غدير نيز اعطاي حكومت تشريعي و بيان اولويت اميرمومنان نسبت به امور مردم از خود ايشان ـ به سان نبي اكرم(ص) ـ مي باشد و اعطاي اين حكومت عرفي و تشريعي به معصوم نيز به جهت افضليت معصوم از ديگران بوده10 نه به جهت عصمت ايشان وگرنه(اگر ملاك حكومت، عصمت مي بود) ائمه خود، امور را به نايبان خاص يا عام تفويض نمي فرمودند چنان كه مويد اين معنا، نصب بسياري افراد براي امارت يا قضاوت و توسط نبي اكرم(ص) و اميرموءمنان(ع) است.11

3ـ مقبولهء عمر بن حنظله:

در اين مقبوله، راوي احاديث اهل بيت(ع) و صاحب نظر در احكام حلال وحرام به عنوان حاكم بر مردم نصب شده است و اطلاق ولايت فقيه نيز در اين حديث از عبارت لم يقبل منه استفاده مي شود.12 ايشان احتمال اختصاص مفاد مقبوله به قضاوت و حكم بين متنازعين را در غايت ضعف تلقي نموده و مورد بحث را مخصص ندانسته اند13(مورد، مخصص واقع نمي شود). مدرك ديگر، اطلاق كلمهء خلفايي بر راويان حديث و علما است، چراكهمنصب خليفه همان حكومت ظاهري بين مردم است، زيرا خلافت در آن عصر، ظاهر در حكومت بين مردم بود و بزرگ تري در خلق.14

4ـ توقيع دربارهء حوادث واقعه:

توقيع شريف بقيه الله الاعظم(عج) چهارمين مستند ولايت مطلقه فقيه است:

((واما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه احاديثنا فانهم حجتي عليكم.))

بدين بيان كه حوادث واقعه و مسائل مستحدثه بيش تر مربوط به امور نوظهور در عرصهء سياست و اقتصاد و مسائل اجتماعي و جاري مسلمانان است نه احكام عادي و عبادي به عبارت ديگرحادثه حتما راجع به موضوعات است، زيرا احكام حادث نيست بلكه احكام را خاتم انبيا(ص) بيان فرموده اند، غايه الامر در موضوعات جديد تطبيق حكمش به عهدهء فقيه جامع الشرايط است.15

5- حديث امام باقر(ع) در تبيين مراد از اولوالامر و تفسير آن به صاحبان عقل و علم به مدد حديث العلماء ورثه الانبياء.16

6- مفاد نامهء اميرالمومنين(ع) در لزوم توانايي استنباط اولوالامر در موارد اختلاف بين امت با استناد به آيهء شريفهء183 سورهءنساءولو ردوه الي الرسول والي اولوالامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم. از اين استدلال واضح مي شود كه علم در اولوالامر شرط است نه عصمت.17

7ـ آيهء معيت با صادقان: ياايها الذين آمنوا اتقواالله وكونوا مع الصادقين.18

بدين تقرير كه فقيه متعهد از جملهء صادقان است و معيت با وي ملازم با تبعيت از او در امور شرعي و عرفي است(چراكه شان او صدور فتوا و انشاي حكم است) و اطلاق معيت نيز دال بر اطلاق ولايت است19 و رواياتي كه در آن ها صادقين بر معصومين(ع) تطبيق شده، مصاديق كامل و اولي و احق را بيان مي كنند و مفيد حصر نيستند.20

امر مذكور به موافقت با فقيه امر ارشادي است و حكم اصلي در اين باب به عهدهء عقل است و مخالفت حكم مزبور مستلزم ضرر و محروم شدن متخلف است.21

8- آيهء هدايت به حق: ((افمن يهدي الي الحق احق ان يتبع امن لايهدي الا ان يهدي فمالكم كيف تحكمون.))23 بنابراين براي مطاع بودن فرد، آگاهي به حق و حقوق فرد وجامعه و راه نمايي بدان ضروري است كه اين وصف فقيه است.23

9ـآيهء دخول در اسلام: ((يا ايهاالذين آمنوا ادخلوا في السلم كافه ولاتتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين)) به مدد روايات وارده در ذيل آيه.24

10ـآيهء امر به معروف و نهي از منكر: ((ولتكن منكم امه يدعون الي الخير ويامرون بالمعروف وينهون عن المنكر واولئك هم المفلحون.)) بدين تقرير كه دعوت به خير و امر به معروف و نهي ازمنكر بر همگان به نحو وجوب كفايي، واجب است و تشكيل حكومت مقدمهء اين واجب و لازمهء عقلايي آن است:اگر قيام و دعوت، مستلزم تشكيل حكومت و وزرا شد تمام وضع تشكيل حكومت اسلامي من باب مقدمهء واجب، واجب است.25 در زمينهء دعوت به خيرات نيز بايد مراتب چهارگانهء دعوت به توحيد را مدنظر داشت، بدين ترتيب :26

1ـ دعوت به توحيد در مرتبهء اولي فعل خداوند عالم است:((والله يدعوا الي دارالسلام.))27

2ـ در مرتبهء ثانيه فعل و وظيفهء خاتم انبياء(ص) است:((ادع الي سبيل ربك بالحكمه والموعظه الحسنه.))28

3ـ در مرتبهء ثالثه وظيفهء معصومين است: ((قل هذه سبيلي ادعوا الي الله علي بصيره انا ومن اتبعني.))29

4ـ در مرتبهء چهارم مومنين، داعي الي الله مي باشند: بر حسب آيهء شريفهء محل بحث.

حال سخن در اين است كه دعوت الي الله و امر به معروف كار هر مومني نيست و از هر فردي ساخته نيست بلكه انجام موفقيتآميز و كامل آن شرايطي دارد ازجمله: 1ـ علم يقيني به قرآن و اطلاع تفصيلي به احكام آن(كه اكمل انحاي آن اجتهاد است)

2ـ قدرت و تشكيلات و نيروي اعمال امر به معروف و دعوت الي الخيرات.30

چند نكته

الف - مقصود از اطلاق ولايت: همان طور كهاطلاق در مباحث حكمت، از حيث سعه وضيق مراتبي دارد همانند اطلاق لابشرط قسمي و مقسمي، اطلاق در مبحث ولايت مطلقهء فقيه نيز برحسب اقوال مختلف سعه وضيق پيدامي كند: گاه اطلاق ولايت دربرابر تقييد آن به امور حسبيه و برخي واجبات كفايي امت مطرح مي شود(بدون لحاظ سعه و ضيق آن نسبت به ساير ابعاد) و گاه اطلاق ولايت دربرابر تقييد آن به احكام اوليهء شرع و گاه دربرابر تقييد آن به احكام شرع اعم از اوليه و ثانويه و گاه دربرابر تقيد به هرگونه قانون و مرزي(چنان كه حكومت مطلقهء استبدادي براي پادشاهان درصدر مشروطه و دربرابر مشروطيت بدين معناي اخير لحاظ مي شد.)

مرحوم آيه الله نجابت در ناحيهء حكومت عرفي و بشري، هيچ حقي را معادل و معارض با ولايت فقيه نمي دانند، چراكه حق حاكميت ولي فقيه به اذن خداوند توسط ائمه(ع) تفويض شده است اما حقوق ديگر ازجمله حق حاكميت ملت ازجمله حقوق موضوعهء بشر است به هرحال اولي در صورت فرض تعارض بر دومي مقدم و وارد و حاكم است. سخن ايشان چنين است:31هيچ حقي از حقوق بشر قدرت معارضه با ولايت فقيه را ندارد حتي حق حاكميت ملت، عندالمزاحمه بر تقدير صحت مدرك حق حاكميت ملت، جاي معارضه نيست و منحصرا مورد ورود و حكومت و نظر است نه معارضه.

اما براي درك مقصود ايشان از ولايت مطلقهء فقيه بايد به نكته اي توجه نمود، چرا كه ايشان حد ومرز ولايت فقيه را احكام قرآن وسنت پيامبر(ص) و ائمه(ع) مي دانند و بسط يد او را در تمام شئون كشور در حيطهء حكومت عرفي و رتق وفتق آن دانسته اند، نه احوال شخصي مردم به نحوي كه مزاحم حقوق مشروع ملت باشد و نه در زمينهء بيت المال به نحوي كه داراي امتيازي ويژه از اين لحاظ باشد(چنان كه هردو مورد در قانون اساسي نيز منعكس شده است).

عبارت ايشان چنين است: فقيه هيچ كاري با بيت المال ندارد الا به مقدار يك مسلمان فقير تمام هم فقيه قطع يد طاغوت صفتان مي باشد به هيچ نحو مزاحم ملت نيست، البته مزاحم دزدي، سلطه جويي و مطلق فواحش مي باشد چون اين ها از اوصاف طاغوت است و به هرحال هرگاه خلاف قرآن و خلاف سنت قطعيهء پيغمبر(ص) عمل نمود، اولا: ساقط است ثبوتا ثانيا: نزد مردم ساقط مي شود اثباتا ثالثا: بر همهء مردم لازم است كه تنها فقيه را اطاعت نمايند در آن چه راجع به قرآن وسنت قطعيه است و در غير اين اصلا حقي بر گردن مردم از طرف خداوند ندارد.32 و از همين جا تفاوت اطلاق ولايت فقيه با اطلاق ولايت معصوم(ع) و نيز سر اشتراط عصمت در ولايت معصومين و عدم اشتراط آن در فقيه واضح مي شود، چرا كه در جانب حكومت عرفي و تشريعي كه حيطهء آن نه جعل حكم بلكه انطباق حكم بر موضوع است، عصمت شرط نيست.

ب - حيطهء اطاعت از ولي فقيه: از نظر آيه الله نجابت همان طور كه ولايت فقيه از جانب او مطلق است تبعيت از ولايت او از جانب مكلفان نيز مطلق است33 چنان كه در توقيع شريف نيز آمده:الراد عليهم كالراد علينا. تنها موردي كه به لحاظ ثبوت و به تبع معنايي كه از اطلاق به عنوان استثنا مطرح نموده اند، مسئلهء علم قطعي به خطاي ولي فقيه است كه آن هم جنبهء ثبوتي(فرضي) دارد نه اثباتي، چراكه خود، استبعاد مي نمايند كه در امور مهمه از ولي فقيه مسئول و متعهد كه واجد كمال هوشياري و عقل ممتاز و عمل صحيح و هوا وهوس مغلوب است خطا ديده شود.34 مضافا اين كه در اين مقام به برهان لطف نيز تمسك نموده، چنين آورده اند:

ثانيا: از لطف حضرت احديت بعيد في غايه البعد است كسي كه ملجا مسلمين گشته و صدق نيت داشته، خداوند بگذارد در اين موقع حساس اشتباه نمايد و اگر اشتباه نمود حفظش ننمايد: وكان حقا علينا نصر المومنين.35

شايد بتوان اين معنا را بدين صورت تفسير نمود كه: با دقت درشان ولي فقيه و تفاوت بين ولي فقيه با مرجع تقليد واضح مي شود كه شان ولي فقيه حكم نمودن دربارهء مسائل كشوري، سياست و مصالح مسلمين است و شان مرجع تقليد فتوا دادن در عبادات و معاملات. وهمان طور كه مي دانيم، فتوا از سنخ اخبار(از حكم شارع و لوح محفوظ) است و لهذا قابل صدق و كذب و تصديق يا تكذيب، اما حكم از سنخ انشا(جعل) كه البته اين انشا مبتني بر رعايت مصالح امت است. لهذا در حكم، از آن حيث كه حكم است، تصديق و تكذيب راه ندارد اما به لحاظ مبناي آن، كه مصلحت سنجي براي امت است، حكم، يا مفيد و يا بلافايده تشخيص داده مي شود و تشخيص مصلحت نيز از آن جا كه امري است ظريف و در مواردي پيچيده و مربوط به موضوع شناسي كه خود نيازمند مشورت با كارشناسان و افراد خبره كه همگي مددكار ولي فقيه نيز هستند. بنابراين به ندرت و كم اتفاق مي افتد كه شخصي يقين كند در اين مورد خاص، موضوع را بهتر از كليت نظام و دستگاه هاي اداري آن تنقيح و تجزيه وتحليل نموده است. و برفرض حصول چنين يقيني در ناحيهء نظري ملزم به تغيير راي خود نيست و در ناحيهء عملي نيز از باب النصيحه لائمه المسلمين و نقد و انتقاد سازنده، مي تواند نظر و راه حل هاي خود را ارائه دهد اما در نهايت نبايد وفاق امت و تبعيت عمومي را عملا خدشه دار كند.

ج - تفكيك ولايت تكويني از ولايت تشريعي در ولايت فقيه: وجه ديگر تفاوت بين ولايت فقيه با ولايت معصوم آن است كه ولايت و اولويت معصوم، ريشه در ولايت تكويني و علم او به اسما و اوصاف و افعال الهي و قدرت او بر جهان هستي و بالاخره عصمت او دارد. اما منشا ولايت فقيه ملكهء استنباط و عدالت و مديريت وي است،هرچند حصول ولايت فقيه براي يكي از اولياءالله هيچ بعدي ندارد و چنان كه به صريح سخنان ايشان، در حضرت امام خميني ـ قدس سره - اين دو بعد درحد اعلا جمع شده بود، اما لزوما چنين نيست كه در هر زمان مقرب ترين ولي خدا، بهترين مدير جامعه نيز باشد(سخن در غيرمعصوم است) يا در طي قرون هركس به عنوان رياست عامهء مسلمين يا ولي فقيه برگزيده شد، لاجرم مقرب ترين فرد به حق متعال باشد.36 اما در هرحال حكم ولي فقيه بر همگان حتي بر اخص اولياي الهي جاري و لازم الاتباع است.

نكتهء ديگر اين كه به عقيدهء ايشان هرچه حيطهء وجودي ولايت فقيه وسيع تر باشد، اختيارات و احاطهء او نيز گسترده تر مي شود(هرچند به كيفيت و نحوهء ارتباط اين دو جنبه و طرح مدون آن اشاره اي ننموده اند).

جاي جاي اين اثر ارزنده حاوي نكات مهمي است كه در اين معرفي مختصر نمي گنجد و مطالعهء آن به محققان و دانش پژوهان توصيه مي شود.

پي نوشت ها:

1. مرحوم آيه الله نجابت از مروجان ولايت و مرجعيت حضرت امام - قدس سره - بود. وي رفيق و همرزم شهيد آيه الله دستغيب و از خطدهندگان اصلي مبارزه در شيراز محسوب مي گرديدند. ايشان از زمرهء شاگردان برجستهء مرحوم سيدعبدالهادي شيرازي و مرحوم آيه الله خوئي بودند كه از سال 1342 همگان را به تقليد امام فرا خواندند. وي در بعد عرفاني از شاگردان محضر عرفاني آيه الله قاضي طباطبائي و آيه الله جواد انصاري بودند. ابعاد مختلف حيات علمي، عرفاني و سياسي ايشان، درخور مقاله يا رسالهء جداگانه اي است كه در اين زمينه به منابع ذيل ارجاع داده مي شود:

ـ كتاب دعا و توسل از آيه الله سيدعلي محمد دستغيب شيراز،(انتشارات فلاح 1374).

ـ جزوهء سخنراني و مصاحبهء حجه الاسلام والمسلمين سيدعلي اصغر دستغيب (انتشارات حوزهء علميهء شهيد نجابت، 1372).

ـ كلمهء حق: متن سخنراني حجه الاسلام كاكايي(همان انتشارات،1375).

2. ولايت مطلقهء فقيه(چاپ دوم، 1371) ص2و3.

3. همان، ص4.

4. همان، ص6.

5. نساء(4) آيهء59.

6. اين مطلب خود ناشي از وجود دوجنبهء مهم و دو دستگاه خداوندي در موجودات و بالاخص در انسان است: 1ـ دستگاه خلق كه علي رغم دقت و استحكام، فاني و زايل است 2ـ دستگاه امر، كه موثر حقيقي و منبع هر علم و قدرت و كمال در موجودات است. اين عالم، مقوم عالم خلق است و سلطنت خداوند عالم اولا و بالذات در اين عالم است و دائما در تمام موجودات نازل و موجب حيات جديد و كمال مي باشد(ولايت مطلقهء فقيه ص32و33). چنان كه در آيهء112 از سورهء طلاق مي خوانيم:

ان الله الذي خلق سبع سموات ومن الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا ان الله علي كل شي ء قدير وان الله قداحاط بكل شي ء عليم. نيز ر.ك: شرح دعاي رجبيه از آيه الله نجابت ص5-15.

7. همان، ص13.

8. همان، ص12.

9. همان، ص12و13.

10. همان، ص14ـ16.

11. همان، ص17.

12. همان، ص18.

13. همان، ص20.

14. همان، ص20.

15. همان، ص21.

16. همان، ص22.

17. همان، ص22و23.

181. توبه(9) آيهء 119.

19. همان، ص25.

20. همان، ص26.

21. همان، ص27.

22. يونس(10) آيهء35.

23. ولايت مطلقهء فقيه، ص27.

24. همان، ص30.

25. همان، ص37.

26. همان، ص37و38.

27. يونس(10) آيهء25.

28. نحل(16) آيهء125.

29. يوسف(12) آيهء108.

30. ولايت مطلقه فقيهء، ص37.

31. همان، ص8.

32. همان، ص 8 و 9. در جاي ديگر فرموده اند: ملت درمقابل حكومت مطلقه فقيه حق قيام با معارضه را ندارند مگر آن كه از فقيه متعهد و مسئول خلاف قرآن يا سنت اتفاقي(قطعي) پيداشود همه در هر لباس بايد اطاعت وي را قبول ننمايند. (همان،ص40)

33. ولايت مطلقهء فقيه، ص12و18.

34. همان، ص18و19.

35. همان، ص19.

36. چنان كه در زمان شيخ اعظم انصاري(ره) كه رياست عامهء مسلمين بدو رسيده بود، افرادي از اولياي خداوند ازجمله سيدعلي شوشتري و ملاحسينقلي همداني مي زيستند كه مرحوم شيخ به شاگردي ايشان افتخار مي نمود.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید