وظایف و مسوولیت های حاکم در نگاه علی (ع) 2

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 17:11
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 4246 بار

مؤلف: محمد علی رستمیان

وظايف اجتماعي حاكم

اصلي ترين وظيفه حاكم اداره امور حكومتي است. وظايف او را در سه حوزه مي توان خلاصه كرد. قسمتي از كارهايي كه حاكم بايد انجام دهد، مربوط به مردم است و افراد جامعه را شامل مي شود. قسمت ديگر، امور كارگزاران است كه براي اداره جامعه نصب مي شوند. آخرين قسمت مربوط به كل جامعه است؛ يعني كارهايي كه بايد در مورد جامعه، به عنوان يك كل انجام شود.

1ـ حاكم و مردم

مردم به عنوان مهمترين اركان جامعه و حكومت، حقوقي بر حاكم دارند كه او موظف به اداي آنهاست. اين حقوق را مي توان در عناوين ذيل دسته بندي نمود:

الف) عدل

حضرت برپايي عدالت در جامعه را يكي از اموري مي داند كه با آن چشم حاكم روشن مي شود:

«و اِنَّ اَفضل قرة عين الولاة اسْتقامة العدل في البلاد[34]».

امام علي، مراعات عدالت در ميان مردم را در سه محور مورد توجه قرار مي دهد: امور شخصي، اقتصادي و اجتماعي.

امور شخصي

اولين امر مورد توجه حضرت در زمينه عدالت، مراعات مساوات ميان مردم در امور شخصي و برخوردهاي فردي حاكم است. حضرت به كارگزاران توصيه مي كند در نگاه كردن و تحيت و سلام و حتي در اشارات، به صورت يكسان با مردم رفتار كنند. امام اين عدالت را زمينه برطرف شدن ظلم در ابعاد ديگر مي داند و متذكر مي شود اگر در اين زمينه يكسان برخورد نكنند، زورمداران، به تبعيض طمع مي كنند و ضعيفان از عدالت مأيوس مي شوند:

«و آسِ بينهم في اللحظة و النظرة و الاشارة و التحية حتي لا يطمع العظماء في حيفك و لا ييأس الضعفاء من عدلك[35]؛

با همگان يكسان رفتار كن، گاهي كه گوشه چشم به آنان افكني يا خيره نگاهشان كني، يا يكي را به اشارت خواني يا به يكي تحيتي رساني، تا بزرگان در تو طمع ستم [بر ناتوان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأيوس نگردند».

امور اجتماعي

در جامعه اسلامي، مسلمانان از حقوق يكسان برخوردارند و نزديكي و دوري به حاكم و سابقه در اسلام را امتيازات ديگر نمي تواند حقي خاص براي گروهي ايجاد كند، تا آنها از امتيازات ويژه اجتماعي برخوردار شوند. با اين امر حضرت از ابتداي حكومت مواجه بود و زمينه هاي تبعيض در حكومتهاي قبل فراهم شده بود و بسياري از مردم ـ حتي بزرگان صحابه ـ انتظار حقوقي ويژه داشتند و چون اين امتيازات توسط امام براي آنها در نظر گرفته نمي شد، ناراضي بودند و عده اي او را ترك كرده و به معاويه ملحق شدند، ولي حضرت همواره بر عدالت در حقوق اجتماعي تأكيد داشت.[36]

يكسان بودن مردم در حقوق اجتماعي به اين معنا نيست كه هر كس با هر گونه رفتاري كه در جامعه داشته باشد ـ چه نيك و چه بد ـ با او يكسان برخورد شود، بلكه مقصود اين است كه مردم در وضع مساوي، از حقوق يكساني برخوردار هستند. حضرت به كارگزاران توصيه مي كند با نيكوكار و بدكار يكسان برخورد نكنند:

«و لا يكوننَّ المحسن و المسي ء عندك بمنزلة سواءٍ فاِنَّ في ذلك تزهيداً لاَهل الأحسان في الاِحسان و تدريباً لاِهل الاِساء ة و اَلزم كلاً منهم ما اَلزم نفسه[37]؛

مباد نكوكار و بدكردار در ديده ات برابر آيد، كه آن رغبت نكوكار را در نيكي كم كند، و بدكردار را به بدي وا دارد، و در باره هر يك، آن را عهده دار باش كه او بر عهده گرفت».

برخورد يكسان با اين دو دسته، نيكوكاران را به نيكي بي رغبت و بدكاران را به زشتكاري تشويق مي كند. بايد به هر دسته همان طور كه رفتار كرده است، پاداش داد. بايد بين افرادي كه در نيكوكاري، تلاش و كوشش بيشتر مي كنند و كساني كه كمتر تلاش مي كنند، تفاوت باشد و زحمت هر كس به هر اندازه كه باشد، مورد توجه قرار گيرد. بايد به كار و تلاش هر كس توجه شود، نه به عنوان و مقام او و اگر شخص غير معروفي كار بزرگي انجام داد، همان قدر مورد تشويق قرار گيرد كه شخص بزرگ تحسين مي شد:

«ثم اعْرف لكل امْري ءٍ منهم ما اَبلي و لا تَضُمِّنَّ بلاء امْري ءٍ اِلي غيره و لا تقصّرنّ به دون غاية بلائه و لا يدعونك شرف امري ءٍ اِلي اَن تعظم من بلائه ما كان صغيراً و لا ضعةُ امْري ءٍ اِلي اَن تستصغر مِنْ بلائه ما كان عظيماً[38]؛

مقدار رنج هر يك را در نظر دار و رنج يكي را به حساب ديگري مگذار و در پاداش او به اندازه رنجي كه ديده و زحمتي كه كشيده، تقصير ميار، و مبادا بزرگي كسي موجب شود رنج اندك او را بزرگ شماري و فرودي رتبه مردي سبب شود كوشش سترگ وي را خوار به حساب آري».

امور اقتصادي

يكي از محورهاي مهم عدالت ورزي حاكم، امور اقتصادي است. تبعيض و ظلم در اين زمينه، تبعيض در ساير حقوق اجتماعي را فراهم مي آورد. حضرت عدالت در اين زمينه را بيشتر مورد تأكيد قرار داده و راهكارهاي مهمي براي اجراي عدالت به حاكمان و كارگزاران توصيه كرده است، از جمله:

ـ نظارت بر تجار و صاحبان صنايع

يكي از اموري كه حضرت به مالك اشتر توصيه مي كند، اين است كه حاكم وظيفه دارد به كساني كه اسباب رفاه و آسايش اقتصادي افراد جامعه را فراهم مي كنند (تاجران و صاحبان صنايع) توجه ويژه داشته باشد و به امور آنها رسيدگي و مشكلات آنها را برطرف كند، ليكن بداند با وجود اين كه اين طبقه صلح دوست و مسالمت جويند و اهل شورش و جنگ نيستند، بايد تحت نظر باشند و حاكم از كار اين طبقه كه در گوشه و كنار مملكت زندگي مي كنند، باخبر باشد، زيرا عده اي از آنها داراي خصلتهايي ناپسند، مثل بخل و تنگ نظري هستند. اين امر تهديدي براي سلامت جامعه محسوب مي شود و عدالت اقتصادي را به خطر مي اندازد و سبب احتكار و انحصار امور اقتصادي در دست گروهي خاص مي شود:

«ثمّ اسْتوص بالتجار و ذوي الصناعات و اَوصِ بهم خيراً ... و تفقد امورهم بحضرتك و في حواشي بلادك و اعْلم ـ مع ذلك ـ اَنَّ في كثيرٍ منهم ضيقاً فاحشاً و شُحّاً قبيحاً و احْتكاراً للمنافع و تحكماً في البياعات و ذلك باب مضرّةٍ للعامة[39]؛

نيكي به بازرگانان و صنعتگران را بر خود بپذير و سفارش كردن به نيكويي در باره آنان را به عهده گير، ... به كار آنان بنگر، چه در آنجا باشند كه به سر مي بري و يا در شهرهاي ديگر. با اين همه بدان كه ميان بازرگانان بسيار كسانند كه معاملتي بردارند، بخيلند و در پي احتكارند. سود خود را مي كوشند و كالا را به هر بها كه خواهند مي فروشند و اين سودجويي و گرانفروشي زياني است براي همگان».

ـ ترجيح دادن منافع عمومي

از سخن قبلي روشن مي شود حضرت در امور اقتصادي، وظيفه حكومت را مراعات حال توده مي داند، نه گروههاي خاصي و هر جا ضرري متوجه عموم مردم گردد، بر حاكم لازم است با برقراري مقررات و حتي مجازات، حقوق عامه رعايت شود. به مالك اشتر مي فرمايد همواره كاري را در پيش گيرد كه رضايت توده مردم را فراهم كند، هر چند موجب ناخشنودي خواص گردد. امام با ضميمه كردن رضايت توده به عدالت، اين نكته را بيان نموده است كه اگر كاري به سود توده باشد، به عدالت نزديكتر است، تا كاري كه تنها منافع عده خاصي را در بر داشته باشد:

«وليكن اَحبُّ الامور اليك اَوسطها في الحق و اَعمّها في العدل و اَجمعها لرضي الرعية فاِنّ سُخْط العامّة يُجْحف بِرَضي الخاصة و اِنَّ سخط الخاصة يغتفر مع رضي العامّة[40]؛

بايد از كارها، آن را بيشتر دوست بداري كه نه از حق بگذرد و نه فرو ماند و عدالت را فراگيرتر بُود و رعيت را دلپذيرتر، كه ناخشنودي همگان، خشنودي نزديكان را بي اثر گرداند و خشم نزديكان، خشنودي همگان را زياني نرساند».

و در جاي ديگر از حاكم مي خواهد خاصان خويش را كه با مردم در امور مختلف، از جمله امور اقتصادي، به انصاف عمل نمي كنند و خودخواه و دست درازند و در امور اقتصادي جامعه نفوذ و آن را به نفع خويش تملك مي كنند، از دخالت در امور اقتصادي منع كند و ريشه ستم آنها را با از بين بردن اسباب آن قطع نمايد:

«ثم ان للوالي خاصّةً و بِطانةً فيهم استئثار و تطاول و قلّة انصاف في معاملة فاحسم مادّة اولئك بقطع اسباب تلك الاَحوال[41]؛

والي را نزديكان و خويشاونداني است كه خوي برتري جستن دارند و گردن فرازي كردن و در معاملت، انصاف را كمتر به كار بستن، ريشه ستم اينان را با بريدن اسباب آن برآر».

ـ رسيدگي به فقرا

در راستاي تحقق عدالت اجتماعي در بُعد اقتصادي، حضرت علي عليه السلام حاكم را موظف به عنايت و توجه ويژه به فقرا و مساكين مي داند. اين امر به حدي ضرورت دارد كه بي توجهي به آن ـ اگر چه در مورد و مصداق كوچكي تحقق يابد ـ به تباه شدن ساير كارهاي بزرگ مي انجامد. حضرت به حاكمان سفارش مي كند مأموراني براي اين كار اختصاص دهند تا گزارش حال فقيران و از كارافتادگان را به او بدهند و او نيز براي رفع نياز، به آنها كمك كند. اين طبقه بايد مورد عنايت ويژه قرار گيرند زيرا به جايي دسترسي ندارند و نمي توانند حقوق خويش را مطالبه نمايند. بر حاكم است حق آنها را به دستشان برساند و از هر گونه اهمال در اين زمينه دوري كند:

«ثم الله الله في الطبقة السفلي من الذين لا حيلة لهم من المساكين و المحتاجين و اَهل البُؤسي و الزَّمني ... واحْفظ لله ما استحفظك من حقّه فيهم واجْعل لهم قسماً من بيت مالك ... فلا يشغلنك عنهم بطر فاِنّك لا تعذر بتضييعك التافِه لإحكامك الكثير المهم؛[42]

خدا را! خدا را! در طبقه فرودين از مردم؛ آنان كه راه چاره ندانند و از درويشان و نيازمندان و بينوايان و از بيماري بر جاي ماندگانند ... براي خدا حقي از خود را كه به آنان اختصاص داده و نگهباني آن را به عهده ات نهاده پاس دار ... پس مبادا فرو رفتن در نعمت، از پرداختن به آنان بازت دارد كه ضايع گذاشتن كاري خُرد به خاطر استوار كردن كاري بزرگ و مهم، عذري برايت نيارد».

ب) آسان گيري

يكي از محورهاي وظيفه حاكم در برخورد با مردم آسان گيري بر آنهاست. حاكم بايد بار سنگيني بر دوش مردم نگذارد و بيشتر از طاقت و توانشان انتظار نداشته باشد. نتيجه چنين برخوردي جلب اعتماد مردم است كه سرمايه عظيمي براي حكومت است و حاكم در زمان احتياج مي تواند به پشتيباني مردم مطمئن باشد:

«و اعْلم اَنّه ليس شي ءٌ بادعي اِلي حُسن ظنّ راعٍ برعيته من اِحسانه اليهم و تخفيفه المؤونات عليهم و ترك اسْتكراهه اياهم علي ما ليس له قبلهم[43]؛

بدان هيچ چيز مثل احساس و آسان گيري بر مردم و مجبور نكردن آنها بر كاري كه وظيفه ندارند، موجب اطمينان حاكم به مردم و جلب اعتماد آنها نمي شود».

و در باره تخفيف در مورد ماليات مي فرمايد:

«فاِن شكوا ثقلاً اَو علةً اَو انْقطاع شرب ... خفَّفْتَ عنهم بما ترجو اَن يصلح به اَمرهم و لا يثقلنَّ عليك شي ء خفَّفتَ به المؤنة عنهم فاِنّه ذخرٌ يعودون به عليك في عمارة بلادك ... فربما حدث من الامور ما اِذا عوَّلْتَ فيه عليهم من بعد احْتملوه طيبة اَنفسهم به[44]؛

پس اگر از سنگيني ماليات يا رسيدن آفات يا خشكسالي و يا ... شكايت كردند، به آنها به مقداري كه امورشان اصلاح شود، تخفيف بده و اين امر تو مشكل نباشد، زيرا اين ذخيره اي است كه در آباداني مملكتت به تو باز خواهد گشت ... چه بسا گرفتاريهايي پيش مي آيد كه بايد بر آنها تكيه كني و دراين حال آنها با طيب خاطر پذيرا مي شوند».

آسان گيري مخصوص امور مادي نيست، بلكه حضرت از حاكمان مي خواهد حتي در امور عبادي مراعات حال مردم را بنمايند:

«و اذا قمت في صلاتك للناس فلا تكوننّ منفِّراً و لا مضيّعاً فاِنَّ في الناس من به العلة و له الحاجة و قد سالتُ رسول الله صلي الله عليه و آله حين وجَّهني اِلي اليمن كيف اصلّي بهم فقال: صلِّ بهم كصلاة اَضعفهم و كن بالمؤمنين رحيما[45]؛

آن گاه كه براي مردم به نماز مي ايستي، نه مردم را بيزار كن و نه نماز را ضايع گردان، زيرا در ميان مردم، بيمار و افرادي كه كارهاي فوري دارند، يافت مي شود. هنگامي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله مرا به يمن فرستاد، از او پرسيدم چگونه با مردم نماز بخوانم، ايشان فرمود: مثل نماز ضعيف ترين آنها و با مؤمنان مهربان باش».

ج) رسيدگي مستقيم به امور مردم

حضرت علي عليه السلام يكي از وظايف حاكم را اين مي داند كه بدون هيچ واسطه اي به سخنان و شكايات مردم گوش فرا دهد و به آنها رسيدگي كند:

«واجعل لذوي الحاجات منك قسماً تفرِّغ لهم فيه شخصك و تجلس لهم مجلساً عاماً فتتواضع فيه لله الذي خلقك و تُقعد عنهم جندك و اعوانك مِن اَحراسك و شرطك حتي يكلمك متكلمهم غيرُ متَتَعْتِعٍ[46]؛

و براي مراجعه كنندگان، زماني را قرار بده كه شخصاً به امور آنها رسيدگي كني. براي آنها مجلسي قرار بده كه عمومي باشد و در آن براي خداوند تواضع كني و لشكريان و يارانت را از آن مجلس دور ساز، تا هر كس بدون ترس و لكنت صحبت كند».

د) تعليم و روشنگري

يكي از وظايف حاكم، آگاه ساختن مردم در زمينه هاي مختلف است. آگاه كردن به دو طريق صورت مي پذيرد: اول تعليم و تعلم. حضرت علي(ع) در اين زمينه به حاكم مكه مي فرمايد:

«امّا بعد فاَقم للناس الحجّ و ذكّرهم باَيام الله واجْلس لهم العصرين فانت المستفتي و علّم الجاهل[47]؛

حج را براي مردم به پا دار و روزهاي خدا را به ياد آنها بياور و صبح و عصر براي رسيدگي به امور آنها، مجلس تشكيل بده و به سؤال كنندگان [سائل ديني] پاسخ بگو و جاهلان را تعليم ده».

شيوه دوم: آگاه كردن مردم، با روشنگري ممكن است در جامعه سوء ظنهايي نسبت به حاكم شايع شود و مردم در اين باره دچار ترديد شوند. در اين صورت حاكم موظف است امور را براي مردم به خوبي روشن و آنها را از ابهام و سردرگمي خارج سازد. حضرت علي عليه السلام در اين باره به مالك اشتر مي گويد:

«و اِنْ ظنَّت الرعية بك حيفاً فَاَصْحِر لهم بعذرك و اعْدل عنك ظنونهم باِصحارك فاِنَّ في ذلك رياضة منك لنفسك و رفقاً برعيتك[48]؛

هر گاه مردم نسبت به تو بدبين شوند، افشاگري كن و عذر خويش را بازگو و گمانها را از آنها دور كن. صراحت باعث خودسازي تو و لطف در حق مردم است».

اين شيوه در سيره آن حضرت فراوان يافت مي شود، به صورتي كه هر جا شبهه اي حتي براي بعضي افراد بود، حضرت با سخنراني يا نامه به تبيين و توضيح آن مي پرداخت و مشكل را حل مي كرد.

2. حاكم و كارگزاران

حضرت علي عليه السلام در مورد وظيفه حاكم نسبت به كارگزاران، سه وظيفه مهم را متذكر مي شود: گزينش، رسيدگي به امور آنها و نظارت.

در گزينش افرادي كه به نحوي در نظام حكومتي حضور دارند، حاكم بايد كمال دقت را به خرج دهد. حضرت علي عليه السلام در اين مورد ملاكهايي را براي انتخاب كارگزاران حكومتي لازم مي داند. اين شرايط عبارتند از: شركت نداشتن در حكومتهاي جور و ظلم، صادق و راستگو و صريح بودن، متملّق و چاپلوس نبودن، برخاسته از خانواده هاي صالح، سخاوتمند بودن و ... براي بعضي از امور، مثل قضاوت، ويژگيهاي ديگري نيز نياز است كه حاكم بايد متوجه باشد و افراد صالح داراي شرايط را براي اين امر برگزيند.[49]

از سوي ديگر حاكم بايد به شكلي به كارگزاران خويش رسيدگي كند كه آنها از لحاظ مادي بي نياز باشند و از لحاظ معنوي احساس عزت و سربلندي نمايند تا به اموال ديگران دست درازي نكنند:

«ثمَّ اَسبغْ عليهم الاَرزاق فاِنَّ ذلك قوةٌ لهم علي اسْتصلاح اَنفسهم و غنيً لهم عن تناول ما تحت اَيديهم و حجةٌ عليهم اِنْ خالفوا امرك اَو ثلموا اَمانتك[50]؛

روزيشان را فراخ دار كه نيروشان دهد، تا در پي اصلاح خود برآيند و بي نيازشان بود، تا دست به مالي كه در اختيار دارند، نگشايند و حجتي بُوَد بر آنان اگر فرمانت را نپذيرفتند يا در امانت خيانت ورزيدند».

سومين و مهمترين وظيفه حاكم در مورد كارگزاران، نظارت دايم است، كه لازم مي باشد از افراد مخفي براي كنترل استفاده كند و آن گاه كه خيانت يا ظلم كارگزاران ثابت شود، به مجازات آنها به اندازه گناهشان اقدام گردد:

«ثم تفقد اَعمالهم و ابْعث العيون مِن اَهل الصدق و الوفاء عليهم؛

اعمال كارگزاران را زير نظر بگير و بازرساني صادق و وفادار، بگمار».

امام، وظيفه نظارت بر كارگزاران را انجام مي داد. نامه هاي بسيار در توبيخ كارگزاراني كه از حدود خويش پا فراتر مي گذاشتند و به اموال عمومي خيانت مي كردند يا اموري را انجام مي دادند كه انتظار نمي رفت، در نهج البلاغه و كتابهاي ديگر جمع آوري شده است[51]، كه به بعضي اشاره كرديم.

3. حاكم و جامعه

يكي ديگر از ابعاد وظايف اجتماعي حاكم، مربوط به كل جامعه اسلامي است. اين امور را مي توان به دو دسته كلي تقسيم نمود:

1. احكام شرعي كه خداوند براي اصلاح جامعه مقرر كرده است، مثل جهاد و اقامه حدود و جمع آوري اموالي كه خداوند واجب گردانده است، مانند زكات و خمس و في؛

2. اموري كه مربوط به وضعيت جامعه اسلامي است.

حضرت علي عليه السلام در يكي از نامه هاي خويش به اين دو دسته اشاره كرده است:

«اَلا و اِنَّ لكم عندي ... و لا اَطوي دونكم امراً اِلا في حكم[52]؛

حق اميران لشكر بر من اين است كه جز در احكام شرعي، كاري را بدون مشورت آنان انجام ندهم».

در مورد احكام شرعي كه حاكم موظف است در جامعه پياده كند، بحث نمي كنيم و تنها به چند مورد از وظايف ديگر حاكم اشاره مي كنيم.

آگاهي از امور جامعه

حاكم بايد از امور جامعه آگاه باشد. حضرت علي عليه السلام، يكي از آثار بد دوري حاكم از مردم را اين مي داند كه اين كار موجب مي شود اطلاع درستي از وضعيت جامعه نداشته باشند و در اين صورت امور كوچك براي او بزرگ جلوه داده مي شود و امور بزرگ، كوچك مي گردد و حق و باطل مخلوط مي شود:

«فلا تُطَوِّلَنَّ احْتجابك عن رعيتك فاِنَّ احْتجاب الولاة عن الرعية شعبةٌ مِن الضيق و قِلةُ علمٍ بالاُمور و الاِحْتجاب منهم يقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فيصغر عندهم الكبير و يعظم الصغير و يقبح الحسن و يحسن القبيح و يشاب الحق بالباطل[53]؛

خود را از رعيت خويش، فراوان پنهان مكن كه پنهان شدن واليان از رعيت، نمونه اي از تنگ خويي و كم اطلاعي در كارهاست، و نهان شدن از رعيت، واليان را از دانستن آنچه بر آنان پوشيده است، باز مي دارد. پس كار بزرگ نزد آنان خُرد به شمار مي آيد و كار خُرد بزرگ مي نمايد و زيبا زشت شود و زشت، زيبا و باطل به لباس حق در مي آيد.»

آباداني كشور

رسيدگي به آباداني و رونق شهرها و روستاها، از شمار وظايف حاكم مي باشد. امام علي در ابتداي عهدنامه خويش به مالك اشتر، اين وظيفه را بيان مي كند و در آن جا كه خراج و ماليات را مطرح مي كند، متذكر مي شود اولين همت حاكم بايد به آباداني زمين و كشور معطوف باشد و در مرحله بعد، به خراج و ماليات بينديشد، زيرا بدون آباداني كشور مالياتي در كار نخواهد بود. امام، حاكم را متوجه مي سازد جمع كردن ماليات بدون ايجاد عمران و آبادي، به خراب كردن شهرها و نابودي بندگان خداوند و زوال حكومت مي انجامد:

«وليكن نظرك في عمارة الاَرض اَبلغ من نظرك في اسْتجلاب الخراج لاِنَّ ذلك لا يدرك اِلا بالعِمارة و مَن طلب الخراج بغير عِمارة اَخرب البلاد و اَهلك العباد و لم يستقم أمره اِلا قليلاً[54]؛

بايد نگريستن تو به آباداني زمين، بيشتر از ستاندن خراج باشد، كه ستاندن خراج جز با آباداني ميسر نشود. و آن كه خراج مي خواهد، ولي به آباداني نمي پردازد، شهرها را ويران و بندگان را هلاك مي كند و كارش جز اندكي راست نخواهد آمد».

نظم

يكي ديگر از وظايف اجتماعي حاكم، رعايت نظم در كارهاي خويش است. حضرت، نظم در كارهاي حاكم را در دو جنبه لازم مي داند:

1ـ كار هر روز را، همان روز انجام دهد و به روز ديگر نيفكند، زيرا براي هر روز كاري است:

«وامْض لكل يوم عمله فاِنَّ لكل يوم ما فيه[55].»

2ـ عجله نكردن در كاري كه وقت آن نرسيده و به تأخير نيانداختن كاري كه موعد آن رسيده است:

«اياك و العجلة بالاُمور قبل اَوانها اَو التسقط فيها عند امكانها».

مسؤوليتهاي حاكم

همان طور كه در ابتداي بحث توضيح داديم، هر چند بين مسؤوليت و وظيفه، رابطه نزديكي است، ولي مسؤوليت از جهت معنا و مصداق، با وظيفه تفاوت دارد و حوزه وسيع تري را شامل مي شود.

در بحث وظيفه حاكم بررسي نموديم كه وظيفه وي تنها از طريق دين مشخص مي شود. در بحث حاضر مي خواهيم اين مسأله را بررسي كنيم كه آيا حاكم در برابر كسي غير از خدا، مسؤول است؟ بحث به حاكم كل جامعه اسلامي اختصاص دارد و گرنه شكي نيست كارگزاران حكومت ـ كه بخشي از اختيارات رهبران جامعه اسلامي را در اختيار دارند ـ در برابر حاكم كل جامعه مسؤول هستند. به دنبال اين بحث، مواردي از مسؤوليت حاكم را كه وظيفه اي در آن مورد نداشته است، بيان مي كنيم.

حاكم، مسؤول در برابر خداوند و مردم

بر خلاف وظيفه كه تنها از ناحيه دين بر عهده حاكم گذاشته مي شود، در مسؤوليت، او بايد جوابگوي مردم باشد. مردم حق دارند در مورد كارهاي حاكم سؤال نمايند و توضيح بخواهند. حضرت علي(ع) در ابتداي عهدنامه مالك اشتر به او گوشزد مي كند كه مردم به حكومت او مي نگرند و در باره آن بحث و انتقاد مي كنند، همان طور كه او به حكومتهاي قبل نگاه و نظر خويش را بيان مي كند و احتمالاً از آنها انتقاد مي نمايد. آن گاه امام علي(ع) گفته هايي را كه بر زبان بندگان صالح خداوند جاري مي شود، معيار ارزشيابي حكومت معرفي مي كند:

«اِنّما يستدل علي الصالحين بما يجري الله علي اَلسن عباده».[56]

سخن حضرت بر اين امر دلالت دارد كه مردم حق اظهار نظر در مورد حكومت را دارند و اظهارنظرها معياري براي شناخت خوب و بد بودن حكومت است.

در نامه اي كه حضرت به اهالي كوفه مي نويسد و از آنها مي خواهد همراه او براي جنگ جمل به بصره حركت كنند، اين فرض را در مورد خويش مطرح مي كند كه ظالم يا مظلوم است و از كوفيان مي خواهد به هر حال به او بپيوندند، تا اگر مظلوم و نيكوكار است، او را ياري دهند و اگر ظالم است، مانع كار او شوند:

«و اِنّي اُذَكِّر الله مَن بلغه كتابي هذا الّا نفر اِليّ فان كنتُ محسناً اَعانني و ان كنتُ مسيئاً اسْتعتبني[57]؛

من خدا را به ياد كسي مي آورم كه اين نامه بدو برسد، تا وقتي نزد من مي آيد، اگر نيكوكار بودم، ياري ام كند و اگر گناهكار بودم، از من بخواهد به حق بازگردم».

از طرف ديگر در خطبه اي كه حق هر يك از حاكم و مردم را بيان مي كند[58] و همچنين در نامه اي كه به اميران لشگرش مي نويسد[59]، حق اطاعت از حاكم را به اين مقيد مي داند كه حق مردم را مراعات كند و اگر حقوق مردم را كه خداوند واجب كرده است، رعايت نكند، حق اطاعت را از دست مي دهد. در بحث سابق گفتيم حضرت، روشنگري در امور مشتبه و سؤالها و سوء ظنهايي را كه براي مردم پيش مي آيد، يكي از وظايف حاكم مي داند.

امام در پايان عهدنامه از خداوند مدد مي خواهد خود و مالك، نزد خداوند و مردم عذر واضحي براي عملكرد خود داشته باشند:

«و اَنا اسال الله بسعة رحمته و عظيم قدرته علي اِعطاء كل رغبة اَنْ يوفّقني و اياك لما فيه رضاه من الاِقامة علي العذر الواضح اليه و اِلي خلقه[60]؛

از خدا، با رحمت فراگير و قدرت بزرگش كه بر انجام هر درخواست، قدرت دارد، مي خواهم من و تو را، در آنچه خشنودي او در آن است، توفيق دهد و عذري آشكار در پيشگاه او و آفريدگانش داشته باشيم.»

حال كه مردم بر حاكم حق دارند و مي توانند حق خويش را پيگيري كنند و اگر حقوقشان ادا نشد، از حاكم اطاعت نكنند و نيز مي توانند در باره خوبي و بدي حكومت اظهارنظر كنند و اظهارنظرشان مورد استناد خداوند قرار مي گيرد و اگر حاكم بايد علاوه بر اين كه عذر واضح و مقبولي در برابر خداوند دارد، در برابر خلق نيز در مورد كارهايش عذر و حجت داشته باشد، علاوه بر خداوند، در مقابل مردم نيز مسؤول است و آنها مي توانند در مورد كارهاي او بازخواست كنند.

مسؤوليت حاكم در برابر كارهاي كارگزاران

يكي از مسؤوليتهاي حاكم كه تنها به طور غير مستقيم با وظيفه او در ارتباط است، مسؤوليت در برابر كارهاي زيردستان است، حتي اگر از عمل آنها آگاه نباشد. در اين مورد هر چند نصب زيردستان توسط حاكم انجام مي پذيرد، ولي عمل و كاري كه آنها بايد انجام دهند، وظيفه خودشان است و به حاكم مربوط نمي شود. با اين حال او در برابر كارهايي كه ازآنها سر مي زند، مسؤول است و بازخواست مي شود. حضرت علي عليه السلام ضمن هشدار به مالك اشتر در مورد انتخاب منشيان و كارمندانش و توصيه به وسواس در اين مورد، تذكر مي دهد بايد براي كارهاي خويش افراد قوي و كاردان انتخاب كند و اگر در آنها عيبي پيدا شود و مرتكب خطايي شوند، حاكم مسؤول كار آنها خواهد بود، هر چند از كار آنها بي خبر باشد:

«و مهما كان في كُتّابك من عيب فَتَغابَيْتَ عنه اُلزِمْتَه[61]».

مسؤوليت حاكم به هنگام عجز كارگزاران

از موارد ديگري كه حاكم مسؤول است، گرچه كاري كه بايد انجام شود، وظيفه او نيست، جايي است كه كارگزاران حكومت از انجام كاري عاجز شوند. در اين صورت او مستقيماً بايد به اجراي آن بپردازد و در مقابل آن مسؤوليت دارد. حضرت علي عليه السلام به مالك اشتر مي گويد كه در اين موارد وظيفه دارد شخصاً به پيگيري عمل بپردازد و آن را انجام دهد:

«ثُمَّ اُمور مِن اُمورك لابد لك من مباشرتها: منها اِجابة عُمّالك بما يعيي عنه كُتّابك[62]؛

بر عهده تو كارهايي كه خود بايد انجام دهي، از جمله: پاسخ گفتن به علامان توست، آن جا كه كاتبان درمانند».

پي نوشت ها:

1 ـ نهج البلاغه، خ216، ترجمه سيدجعفر شهيدي.

2 ـ همان، حكمت 321.

3 ـ همان، خ105.

4 ـ همان، نامه 53.

5 ـ همان، خ125.

6 ـ همان، خ205.

7 ـ همان، حكمت 270.

8 ـ همان، نامه 38.

9 ـ همان، نامه 53.

10 ـ همان، نامه 56.

11 ـ همان، نامه 59.

12 ـ همان، نامه 53.

13 ـ همان.

14 ـ همان.

15 ـ همان.

16 ـ همان، نامه 5.

17 ـ همان، نامه 53.

18 ـ همان.

19 ـ همان، نامه 26.

20 ـ همان، نامه 45.

21 ـ همان، نامه 3.

22 ـ همان، نامه 45.

23 ـ همان، خ209.

24 ـ همان، نامه 53.

25 ـ همان، نامه 27.

26 ـ همان، نامه 53.

27 ـ همان.

28 ـ همان، نامه 27.

29 ـ همان، نامه 26.

30 ـ همان، نامه 50.

31 ـ همان، نامه 53.

32 ـ همان، نامه 53 و نامه 67.

33 ـ همان.

34 ـ همان.

35 ـ همان، نامه 27 و 46.

36 ـ همان، نامه 70.

37 ـ همان، نامه 53.

38 ـ همان.

39 ـ همان.

40 ـ همان

41 ـ همان.

42 ـ همان.

43 ـ همان.

44 ـ همان.

45 ـ همان.

46 ـ همان، نامه 67.

47 ـ همان، نامه 67.

48 ـ همان، نامه 53.

49 ـ همان.

50 ـ همان، نامه 50.

51 ـ همان، نامه هاي 20 و 21 و 22 و 41 و 43 و 45.

52 ـ همان، نامه 50.

53 ـ همان، نامه 53.

54 ـ همان.

55 ـ همان.

56 ـ همان.

57 ـ همان، نامه 57.

58 ـ همان، خ216.

59 ـ همان، نامه 53.

60 ـ همان.

61 ـ همان.

62 ـ همان.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید