نگاهی به مبانی اصولی شهید مزاری در گفت و گوی شاهد یاران با حجت الاسلام و المسلمین شیخ عابدین احمدی از شاگردان شهید

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 17:02
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 4423 بار

مؤلف: عابدین احمدی

درآمد:

حجت الاسلام و المسلمین شیخ عابدین احمدی در سال 6431 در زادگاه خود شهرستان دره صوف در استان سمنگان در شمال افغانستان متولد شد، و مراحل تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی را در این شهر طی کرد.در سال 7531 و در پی وقوع کودتای کمونیستی،اولین جرقه های انقلاب اسلامی افغانستان از مناطق شمالی آن کشور ازج مله شهرستان دره صوف آغاز می شود،و مردم این سامانه به علت جنگ و گریز به کوهستان های منطقه فرار می کنند.آقای احمدی سرانجام در سال 2631 به حوزه علمیه قم مهاجرت می کند و به مدرسه علوم دینی که شهید عبد العلی مزاری دایر کرده میپیوندد.او در گفت وگوی اختصاصی با شاهد یاران روند مبارزات شهید مزاری را شرح می دهد که باهم می خوانیم:

نگاهی به مبانی اصولی شهید مزاری در گفت وگوی شاهد یاران با حجت الاسلام و المسلمین شیخ عابدین احمدی از شاگردان شهید سایه به سایه ولایت فقیه حرکت می کرد...

ابتدا بفرمایید چگونه با شهید مزاری آشنا شدید و ایشان را چگونه انسانی یافتید؟

بسم اللّه الرحمن الرحیم:در سال 2631 که به حوزه علمیه قم آمدم دوران آغاز تحصیل را در محضر شهید مزاری آغاز کردم.او در همین چهار راه غفاری قم مدرسه ای را دایر کرده بود و تعداد 04 تا 54 نفر از بچه های شیعه افغانی را آموزش می داد. این بچه ها پس از گذراندن یک دوره تحصیلات مقدماتی به حوزه عملیه قم می پیوستند.چونکه شهید مزاری با مسئولان حوزه صحبت کرده بود تا این بچه ها را بپذیرد.

در مدرسه چهار راه غفاری چه برنامه هایی را تدریس می کرد و آموزش می داد؟

در این مدرسه علاوه بر تحصیل کتب طلبه گی و آموزش تفسیر و تجوید قرآن،شهید مزاری کتاب های شهید مطهری و انقلاب تکاملی اسلام جلال الدین فارسی را آموزش می داد.سعی می کرد با تفسیر و تجوید قرآن آشنا شویم.البته او قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مدت طولانی در قم تحصیل کرده بود،و مدتی هم به حوزه علمیه نجف اشرف رفته بود.در نجف هم به محضر امام خمینی(ره)رسیده بود.او یکی از کسانی است که همیشه با امام ارتباط داشت،پیام های امام،نوارهای سخنرانی های امام،کتاب ولایت فقیه امام را به ایران می آورد.گاهی پیام های امام را به افغانستان ارسال می کرد.در یکی از سفرها که از نجف به طرف ایران می آمد،و پیام های حضرت امام را همراه داشت در مرز خسروی دستگیر شد.بعد ایشان را آوردند به زندان اوین تهران که همراه شهید رجایی در یک سلول زندانی شد.

شهید مزاری به همان اندازه که عاشق امام بود در زندان هم به همان اندازه به شهید رجایی علاقمند شد.به این دلیل که همیشه از اخلاص شهید رجایی یاد می کرد.زیرا شهید رجایی در زندان اوین خیلی شهید مزاری را تحت تأثیر اندیشه های خود قرار داده بود.که در نتیجه این دوستی صمیمانه در زندان، هر دو متحل شکنجه هایی طاقت فرسا شدند.

شهید مزاری چه مدتی در اوین زندانی بود؟

حدود پنج ماه با شهید رجایی در یک سلول بود. پس از آزادی به افغانستان تبعید شد و مدتی در شهر هرات استقرار یافت و از آنجا به طرز ناشناس و مخفیانه به کابل رفت تا کسی او را شناسایی نکند.در کابل هم با یکی از شخصیت های مبارز افغانی که در زندان بسر می برد تماس گرفت و کوشید به ملاقات او در زندان برود.سعی می کرد این شخصیت را از نزدیک ببیند.ولی آن شخصیت،مزاری را از آمدن به زندان برحذر داشت زیرا ترس داشت که نکند شناسایی و بازداشت شود.لذا شهید مزاری از طریق یک مغازه دار آشنا با زندانی مزبور ارتباط برقرار کرد،و آنگاه ارتباط و هماهنگی میان آن دو برقرار شد.از آن پس با یکدیگر مشاورت هایی صورت گرفت و مزاری پس از گذشت مدتی به شمال افغانستان منتقل شد.

در مرحله پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران شهید مزاری در قم با چه اشخاصی ارتباط و همکاری داشت؟

بیشترین ارتباط شهید مزاری در قم با آیت اللّه جوادی آملی و مرحوم آیت اللّه مشکینی بود.میان این دو شخصیت همکاری های متقابل وجود داشت. آیت اللّه مشکینی در بخش آموزش بچه های مدرسه شهید مزاری همکاری می کرد و امکانات تحصیلی در اختیار این طلاب جوان قرار می داد.

از جمله اشخاصی که مزاری با آن ها روابط دوستانه داشت آقای محسن رضایی است که در آن زمان فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلایم را بر عهده داشت.با آقای هاشمی رفسنجانی هم رفت وآمد داشت و درباره مسائل افغانستان با ایشان مشورت می کرد.مهمتر از همه با مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیس جمهور بود ارتباط نزدیک داشت.با شهید سید عباس موسوی دبیر کل پیشین حزب اللّه ارتباط نزدیک داشت و هرگاه ایشان به تهران می آمد شهید مزاری به دیدار ایشان می رفت.

آیا شهید مزاری به لبنان هم سفر کرد تا از نزدیک با فعالیت حزب اللّه آشنا شود؟

خیر آقای مزاری به لبنان نرفت.منتها نقطه اجتماع همه سران انقلابی تهران،همین پایگاه ولایت فقیه بود.آن ها در تهران با یکدیگر ملاقات می کردند.به طور مثال علامه سید ساجد نقوی از پاکستان می آمد و سید عباس موسوی از لبنان می آمد.آقای مزاری هم از افغانستان می آمد و اینجا با همدیگر ملاقات و مشورت می کردند.آن ها همانند پروانه هایی بودند که پیرامون محور ولایت فقیه می چرخیدند.نسبت به یکدیگر خیلی ارادت داشتند.

به طور دقیق مبارزات نظامی و جهادی شهید مزاری در چه سالی آغاز شد؟

ایشان مبارزات نظامی خود را از سال 7531 و در پی کودتای نظامی کمونیستی در افغانستان آغاز کرد. با وجودی که من در آن سال نوجوان یازده ساله بودم،ولی ماجرای کودتای کمونیست ها را به یاد دارم.معمولا بچه های روستایی زودتر از دیگران به رشد فکری می رسند.آقای مزاری در سال 7531 به زادگاهش روستای نانوایی در بخش چهارکندی از توابع استان بلخ آمده بود.از آنجا هم آمد به شهرستان دره صوف تا با یک شخصیت محلی به نام حاجی علی محمد که وکیل پارلمان بود ملاقات کند.حاجی علی محمد از زمان ظاهر شاه شخص شناخته شده ای بود.

مزاری سپس تعدادی از علمای بزرگ و روحانیون دره صوف را برای آغاز مبارزه بسیج کرد.او حدود پنج تا شش ماه در شهرستان دره صوف مستقر بود و برای مبارزه برنامه ریزی می کرد.این روحانیون فعالیت می کردند و مردم عادی از کار آن ها اطلاع نداشتند.نمی فهمیدند که آن ها چه کار می کنند.چون دره صوف یک منطقه کوهستانی است و از نفوذ نیروهای کمونیستی به طور نسبی در امان بود.این روحانیون مجاهد پس از گذشت مدت کوتاهی کارهای اصلی شان را آغاز کردند.مردم می دیدند که اینها جوانان را جمع می کند،و به بهانه ورزش تمرین تیراندازی به آن ها می آموزند.

این اولین گام آغاز مبارزه شهید مزاری بود.آنگاه آقای مزاری دره صوف را ترک کرد و به مناطق مرکزی افغانستان عزیمت کرد.

در پی تشدید مبارزه دوباره به ایران آمد تا برای مجاهدان و انقلابیون مسلمان افغانی بر علیه نظام کمونیستی حاکم امکانات تهیه کند. در آن برهه اغلب مناطق افغانستان آرام بود و قیام هنوز آغاز نشده بود.همه مردم خواب و نیروهای کمونیستی فعال بودند.جرقه های انقلاب از دره صوف و بلخ شروع شد.حرکت نظامی شهید مزاری از همانجا آغاز شد و پس از گذشت مدت کوتاهی به سایر مناطق افغانستان از جمله شهرستان های مرکزی گسترش یافت.

در نخستین سال جهاد،گروه های جهادی از چه منبعی نیازهای مالی و تسلیحاتی خود را تأمین می کردند؟

در آن زمان کمک های خارجی وجود نداشت. نیازمندی های جهاد از طریق کمک های مردمی تأمین می شد.اولین حرکت کمونیست ها دستگیری و اعدام روحانیون سرشناس و شخصیت های با نفوذ بود.مردم به این باور رسیده بودند حکومتی که با روحانیت طرف باشد.با دین مخالف باشد.مردم حاضرند با دست خالی و با بیل و تبر با این حکومت مبارزه کنند.همانگونه که عرض کردم شهید مزاری به هر منطقه ای که وارد می شد،علما که مورد اعتماد مردم بودند،برای مبارزات او کمک مالی جمع آوری می کردند.آن ها را رهنمون می ساخت بعد وقتی که علما فتوای جهاد صادر کردند.وقتی دستور دادند که باید مردم بجنگند،در آن زمان چون مردم عقیده به روحانیت داشتند با تمام توان به مجاهدان کمک کردند.

اصولا مردم افغانستان مردمی مذهبی و بسیار متعصب هستند.در برابر مذهب هیچ گونه مسامحه نمی کنند. به محض اینکه یک روحانی،یا یک آخوند فتوایی صادر کرد.مردم منتظر آمدن امکانات ننشستند.با دست خالی به سراغ توپ و تانک رفتند.به یاد دارم در منطقه ای که اولین جرقه جنگ در آن روشن شد،پدرم رفته بود به جنگ.پسر عمویم غذا تهیه کرده بود.مردم شب غذا تهیه می کردند و سحرگاه می بردند به جبهه تا رزمندگان گرسنه نمانند.

مجاهدی نقل می کرد که جوانان افغانی با دست خالی تجهیزات نیروهای دولتی را به غنیمت می گرفتند.در میان این تجهیزات انواع سلاح های اتومات وجود داشت،ولی جوانان توان استفاده از آن ها را نداشتند. وقتی جوانان مسلمان با دست خالی حمله می کردند، اسلحه های اتومات نیروهای دولتی از کار می افتاد. نیروهای دولتی تعجب می کردند که چرا سلاح های پیشرفته آن ها کاربرد ندارد؟بسیار افراد نقل کرده اند که وقتی مجاهدان به نیروهای کمونیستی حمله می کردند با چشم می دیدند که یک نفر سبزپوش جلوی آن ها در حرکت است.این ناشی از باورها و حق خواهی مردم بیگناه و بیدفاع است.شکی نیست که این سبزپوش امداد غیبی بوده است. برخی از مجاهدان چنین گفتند که این سبزپوشی که جلوی ما حرکت می کند امام زمان(عج)است در نبردهای زیاید دیده شده که جوانان با دست خالی سلاح های سنگین از جمله توپ و تانک به غنیمت می گرفتند.

سازماندهی گروه های جهادی شیعی و جنگ های چریکی هم در همان سال آغاز شد؟

خیر،جنگ های چریکی تا سال 8531 هنوز آغاز نشده بود.ولی پس از یورش نظامیان شوروی سابق جنگ های نامنظم چریکی آغاز شد.پیش از یورش قوای شوروی،مردم برای دفاع از خود در مقابل حملات نیروهای دولتی در هر منطقه پایگاهی ایجاد کرده بودند.از این پایگاهها جوانان را بسیج می کردند.احزاب و سازمان های اسلامی شیعی بعد از سال 8531 تصمیم گرفتند دامنه جهاد را گسترش دهند.جهاد و مبارزه با یک ابرقدرت بیرحم به پشتوانه نیاز داشت.زیرا جنگ های چریکی و نامنظم بدون پشتوانه واقعی مشکلی را حل نمی کند.

بر این اساس شهید عبد العلی مزاری همراه تعدادی از جوانان مجاهد عازم جمهوری اسلامی ایران شد. او با توجه به پشتیبانی و حمایت معنوی امام خمینی (ره)از مبارزات خستگی ناپذیر ملت افغانستان و مخالفت صریح ایشان با حضور قوای شوروی در افغانستان با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و برخی مقامات جمهوری اسلامی دیدار و گفت وگو کرد.

مزاری در این دیدارها تأکید کرد که به هرحال همین نیروهای پراکنده و نامنظم و در حال جنگ با شوروی به آموزش نظامی نیازمندند.به اسلحه و تدارکات احتیاج دارند.در پی این مذاکرات جوانان مبارز افغانی آموزش های نظامی شان در نقاط مرزی آغاز کردند.بعد علمای اهل تسنن افغانستان هم با پاکستان ارتباط برقرار کردند.

گروه های جهادی اهل تسنن در چه سالی مبارزات شان را آغاز کردند؟

گروه های جهادی اهل سنت هم فعالیت های نظامی شان را از اواخر سال 1358 آغاز کردند.نظر به اینکه اولین جرقه های انقلاب و قیام همگانی ملت مسلمان افغانستان از شهرستان دره صوف در استان شیعه نشین سمنگان روشن شده بود و بعد به ولایت چهارکندی زادگاه شهید مزاری و سپس به منطقه نورستان که منطقه سنی نشین است سرایت کرده بود.مبارزات برادران اهل تسنن در اواخر سال 8531 آغاز شد.یعنی مناطق شیعه نشین آغازگرد جهاد و قیام بودند و بعد از مدتی برادران اهل سنت جهاد را آغاز کردند.

در ابتدای قیام روابط مردمی بین شیعیان و اهل تسنن چگونه بود؟

روابط خیلی خوب بود.از اوایل مبارزه در سال 8531 روابط بین شیعه و سنی بسیار نزدیک بود. همین اندازه که شیعیان بر لزوم مبارزه اعتقاد داشتند، سنی ها هم معتقد بودند.وقتی که قیام از دره صوف شروع شد شیعیان و برادران اهل تسنن که در شمال دره صوف سکونت دارند با همدیگر هماهنگ شدند و پایه های حکومت مرکزی را در آنجا نابود کردند،و حکومت ملی تشکیل دادند.به طور مثال یک آخوند شیعه که در حوزه علمیه قم تحصیل کرده و میان جامعه اهل سنت شمال دره صوف رفته به او به عنوان یک موجود مقدس نگاه می کردند. یکی از علمای اهل سنت به نام آقای ناطقی گفته بود که این شیعه ها می روند قم درس می خوانند و آقا می شوند.آنقدر درس می خوانند تا ناطق بشوند. چون اسم ایشان آقای ناطقی بود.بعد هرچه که این آخوند تحصیل کرده قم بیان می کرد،برادران اهل سنت گفته های او را می پذیرفتند.در سال های 8531-9531 اختلافات بین طرفین حل شده بود و اهل سنت توجه خاصی به شیعیان داشتند.ولی با آغاز سال 0631 یکسری اختلاف هایی بروز کرد که بیگانگان در این مسئله دخالت داشتند.

در رابطه با تشکیل گروه ها و احزاب جهادی در افغانستان بالطبع گرایش های فکری تأثیر خودش را داشت.برخی از احزابی که در افغانستان تشکیل شدند،به بعضی از اصول معتقد نبودند.به طور مثال وقتی سازمان نصر تشکیل شد در سراسر مناطق شیعه نشین،روی کوه ها و سنگرها شعار«مرگ بر ضد ولایت فقیه»را می نوشتند.این یک شعار همگانی شده بود.به یاد دارم که در دوران جنگ تحمیلی،راهپیمایی های به مناسبت 22 بهمن در برخی از استان های جنوبی هم مرز با پشتون ها مانند ولایت غزنی برگزار شد.جمعیت این استان ها را شیعه و سنی تشکیل می دهد.

شیعیان شعار می دادند که راه قدس از کربلا می گذرد.برخی از پشتون ها از تظاهرکنندگان سؤال می کردند که شما چه می گویید؟راه قدس از کربلا می گذرد یعنی چه؟به او توضیح دادند که قدس قبله اول مسلمانان است. ما اگر بخواهیم قدس را آزاد کنیم باید ابتدا صدام را از سر راه برداریم.باید ابتدا کربلا آزاد شود،بعد از این طریق به سوی قدس حرکت کنیم و قبله اول مسلمانان را آزاد کنیم.تعدادی از احزاب سیاسی شیعی به این اصول معتقد بودند.به ولایت فقیه معتقد بودند.

ولی متأسفانه برخی از احزاب شیعی که نمی خواهم از آن ها نام ببرم معتقد به ولایت فقیه نبودند.به طور مثال با وجودی که جمهوری اسلامی ایران کنفرانس طایف عربستان را تحریم کرده بود رهبر یکی از احزاب شیعی در این کنفرانس شرکت کرد.این کنفرانس به منظور رسیدگی به اوضاع افغانستان تشکیل شده بود.برخی از احزاب شیعی مانند حرکت اسلامی برخلاف نظر امام خمینی (ره)در این کنفرانس شرکت کردند.وقتی کسی در چنین کنفرانسی شرکت می کند،خواه ناخواه در چارچوب مبارزه دو طرز تفکر به وجود می آید. وقتی که گرایش های فکری متفاوت باشند،نمی توان احزاب و جریان های سیاسی را منسجم کرد. مگر اینکه مصالح بسیار بزرگی در آن دخالت کنند، و این احزاب و جریانات سیاسی را به لزوم همکاری و هماهنگی متقاعد نمایند.مانند تلاش هایی که جمهوری اسلامی ایران در صحنه افغانستان به عمل آورد و همه گروه های جهادی و سازمان های سیاسی را منسجم ساخت.

منظورتان این است که تشکیل ائتلاف گروه های جهادی شیعی در قالب حزب وحدت برخلاف اراده برخی احزاب بوده است؟

برخی از سران این احزاب اعتقاد قطعی برای ائتلاف نداشتند.البته چون افکار عمومی شیعیان افغانستان می طلبید که باید اتحادی به وجود آید.جمهوری اسلامی ایران هم به این نتیجه رسیده بود که اگر شیعیان افغانستان متحد نشوند کار به جایی نمی رسد،این دو عامل سبب شد که احزاب و سازمان های شیعی به ناچار متحد شوند و حزب وحدت اسلامی را تشکیل دهند.که باز هم برخی از سران احزاب هشتگانه نیامدند و بیرون از ائتلاف ماندند.

خدمت خوانندگان عرض کنم که اصولا فلسفه تشکیل ائتلاف حزب وحدت چه بود؟فلسفه تشکیل حزب وحدت حفظ منافع شیعیان افغانستان و هزاره های افغانستان بود.وقتی شهید مزاری به شهادت رسید،حزب وحدت یک گردهمایی بزرگی در شمال افغانستان برگزار کرد و آقای محمد کریم خلیلی را به عنوان دبیر کل حزب وحدت معرفی کرد.خلیلی مرکزیت حزب را در بامیان فعال کرد. تقریبا 08 درصد شیعیان هزاره به طور منسجم از آقای خلیلی حمایت کردند.و در آن زمان جبهه وسیع مبارزه با طالبان تشکیل شد.این جبهه بسیار قوی و قدرتمند بود.ولی بعد که آمریکا به افغانستان حمله کرد و حکومت طالبان سرنگون شد، و حکومت انتقالی به ریاست حامد کرزای شکل گرفت،این بحث مطرح شد که منافع و موجودیت شیعیان افغانستان از چه راهی تأمین می شود.البته این مسئله هم قبلا مطرح شده بود.

برخی از رهبران شیعه گفتند که منافع شیعه در کنار احمد شاه مسعود تأمین می شود.برخی دیگر گفتند خیر،با تشکیل شورای هماهنگی در کنار گلب الدین حکمتیار و عبد الرشید دوستم منافع شیعیان تأمین می شود.هرکدام از رهبران شیعه به یک مسیر رفتند. یکی می گفت ما منافع شیعیان را از این مسیر تأمین می کنیم،و دیگری می گفت از این میسر.دیدگاه های عمده ترین رهبران حزب وحدت که آقایان خلیلی و محمد محقق باشند در این مسئله متفاوت بود.

طبیعی است که بین شورای رهبری،افراد زبده تر ظاهر می شود.یعنی همه اعضای شورای رهبری از نظر فکری و توانایی مساوی نیستند.افرادی وجود دارند که امکانات شان بیشتر است.وسعت دیدشان گسترده تر است.کشش فکری شان بیشتر است.آذای خلیلی که در موقعیت دبیر کلی حزب قرار داشت برازندگیخ اص خودش را نشان داد.آقای محقق هم در شمال افغانستان با افسران شمال به ویژه با دوستم ائتلاف داشت.محمد محقق جایگاه ویژه خودش را داشت که سایر رهبران احزاب شیعی این جایگاه را نداشتند.

درواقع آقایان خلیلی و محقق،رهبری حزب وحدت اسلامی را میان خود تقسیم کرده بودند.آقای خلیلی حزب وحدت را در کنار حامد کرزای حفظ کرد، ولی آقای محقق چند سال بعد منشعب شد و«حزب وحدت اسلامی مردم»افغانستان را تشکیل داد.او گاهی با کرزای موافق و گاهی مخالف است.گاهی معترض دولت و گاهی موافق دولت می باشد.حزب وحدت آقای خلیلی از آغاز حکومت کرزای تاکنون در کنار ایشان قرار دارد.هیچ گونه اعتراضی نسبت به عملکرد حکومت ندارد.همیشه تابع سیاست های دولت کرزای است.حزب وحدت آقای محقق می گوید درست است که این دولت را قبول داریم و حمایت می کنیم.ولی عدالت اجتماعی باید رعایت شود.هر ملیتی باید به اندازه شعاع وجودی خود در تعیین حق سرنوشت مشارکت داشته باشد.

مشارکت حزب وحدت در دولت کرزای چه دستاوردی برای شیعیان داشته است؟

همکاری آقای خلیلی با دولت کرزای،مقداری موقعیت سیاسی شیعیان افغانستان را بالا برده.فقط همین مقدار دستاورد را داشته است.حقوقی که لازم بود برای شیعیان در ساختار دولت در نظر گرفته می شد،به اندازه کافی درنظر گرفته نشده است. آقای خلیلی به مقدار کافی پافشاری نکرد تا سهمی به اندازه شعاع وجود شیعیان در نظر گرفته شود.در رابطه با بازسازی مناطق آسیب دیده و جنگ زده شیعیان،باید گفت که میزان بازسازی فقط پنج تا شش درصد بوده است.این میزان بازسازی با روند بازسازی سایر مناطق کشور قابل مقایسه نیست،و علت اعتراض سایر احزاب همین است.

در حال حاضر مناطق شیعه نشین از محروم ترین مناطق افغانستان می باشند.در دوران جهاد و مقاومت هم بیشترین آسیب را دیده اند.قتل عام هایی که در منطقه بامیان و کالنگ توسط طالبان صورت گرفت، هیچ جای افغانستان چنین نشد.آتش سوزی هایی که در دره صوف روی داد در هیچ جای دیگر افغانستان روی نداد.طالبان منطقه وسیعی را آتش زد.منتها چون جامعه جهانی از سال 0831 به افغانستان آمده، شیعیان افغانستان تابع اراده جامعه جهانی هستند. این اصطلاحی که در اوایل حکومت کرزای به نام DDR در افغانستان مطرح شد،به معنی غیرنظامی کردن افغانستان است.یعنی افغانستان باید غیر نظامی بشود،و منطقه شیعه نشین اولین نقطه ای بود که DDR شد.ولی نیروهای ناتو هرگز نتوانستند مناطق پشتون نشین جنوب و شرق افغانستان را غیر نظامی کنند.البته اوضاع امنیتی منطقه شمالی که ازبک نشین می باشد خوب و آرام است.مناطق شمال شرقی و مناطق شیعه نشین،تاجیک نشین هم نسبتا آرام است.آنچه که بسیار فاجعه آور است مناطق جنوبی و جنوب شرقی افغانستان است که تاکنون غیرنظامی نشده و نیروهای ناتو آنجا فعال هستند،و بهانه حضور نیروهای خارجی هم همان نا آرامی در جنوب و جنوب شرقی افغانستان است.

آیا مردم افغانستان در حال حاضر از وضع موجود راضی هستند؟

خدمت خوانندگان عرض کنم از آنجا که مردم مسلمان افغانستان حدود چهارده سال در برابر قوای شوروی سابق جهاد و مقاومت کردند،و پس از خروج شوروی و روی کار آمدن حکومت مجاهدین،جنگ های بسیار تأسف بار و خونین قومی و قبیله ای و حزبی در افغانستان راه افتاد.مردم از این وضعیت خیلی خسته شدند.به منظور رهایی از یک چنین وضعیتی انتظار یک حکومتی نظیر حکومت حامد کرزای را داشتند.از این جهت مردم نسبت به حکومت کرزای راضی هستند.چون اکنون در سالح شیعه نشین،در ساحل ازبک نشین و در ساحل تاجیک نشین یک گلوله شلیک نمی شود.یک آدم کشته نمی شود.کشاورز می تواند کشاورزی اش را کند.قبایل می توانند نسبت به همدیگر تعامل داشته باشند.آزادانه رفت وآمد داشته باشند.از این جهت مردم راضی هستند.از سوی دیگر میلیاردها دلار به افغانستان سرازیر شده و ملت افغانستان روی این میلیاردها دلار حساب باز کرده است.این میلیاردها به پای این ملت حساب می شود.این پول ها باید وقتی بازدهی داشته باشد.

این میلیاردها دلار که دولت های کمک دهنده برای بازسازی افغانستان اختصاص داده اند در چه زمینه هایی به مصرف می رسد؟

انتظاری که مردم افغانستان از جامعه جهانی داشتند، این است که آن ها که برای نجات این مردم آمده اند و گفته اند که می خواهند این کشور را بسازند،برآورده نشده است.از این بابت مردم خیلی ناراضی هستند. تعادلی در بازسازی مناطق آسیب دیده به وجود نیامده است.دولت های کمک دهنده این دلارها را برای پیشبرد منافع خودشان به مصرف می رسانند،و از این جهت مردم ناراضی هستند.همین کمک های مالی که از کشورهای دنیا برای بازسازی افغانستان می آید باید به طور مساوی در همه مناطق مصرف شود.این کمک ها شمال و جنوب،شرق و غرب نمی شناسد.شمال و مرکز نمی شناسد.اما امروز در بازسازی تبعیض وجود دارد.در مناطق شیعه نشین هیچ گونه بازسازی صورت نگرفته است. در مناطق ازبک نشین هیچ گونه بازسازی صورت نگرفته است.در جنوب هم طالبان می آید مدارس را آتش می زند و اجازه نمی دهد کار بازسازی آغاز شود.بنابراین بیشتر کمک های خارجی برای اهداف نظامی به مصرف می رسد.

کرزای در واکنش به حمله های آمریکا و ناتو به مناطق مسکونی جنوب افغانستان و کشتار غیر نظامیان به چه دلیلی همکاری با گروه طالبان را یدک می کشد؟

در مراحل گوناگون و پرفراز و نشیب 03 سال گذشته افغانستان،روحیه ملی گرایی و قوم گرایی در بین همه رهبران احزاب سیاسی و سازمان های جهادی به اوج رسیده بود.حامد کرزای که منسوب به قوم پشتون می باشد،می بیند که جنگ و درگیری در مناطق پشتون نشینی و روی قوم پشتون جریان دارد.فاجعه ای که رخ می دهد روی قوم پشتون است.مناطق غیر نظامی بمباران می شوند.مراسم عروسی های مردم به خاک و خون کشیده می شود. بالاخره ایشان عرق قومی اش بر علیه نیروهای «آیساف»تحریک می شود و موضع می گیرد.البته او توانایی جلوگیری از حمله های نظامی ناتو به مناطق غیر نظامی را ندارد و بناچار موضع گیری های تندی علیه آمریکا و ناتو اتخاذ می نماید.

بر این اساس کرزای تهدید می کند که با طالبان وارد مذاکره می شود،که درواقع مذاکره با طالبان مشکل افغانستان را حل نمی کند.چون گروه طالبان ابراز فشاری است که خود آمریکایی ها آن را به وجود آورده اند.القاعده هم که یک شاخه اش طالبانی است ابزار تشنج آفرینی در منطقه و جهان است.گاهی در سودان،گاهی در یمن،گاهی در افغانستان، گاهی در سومالی و گاهی در عراق تشنج آفرینی می کند.درواقع شاخه های القاعده که در همه جا که فتنه انگیزی می کنند،به آمریکا و ناتو بهانه دخالت می دهند.تا آن ها در آن مناطق وارد عمل شوند.

تا زمانی که آمریکا به اهدافش در افغانستان نرسیده، طالبان و القاعده در این کشور فعال خواهند بود، و هیچ کسی توان نابودی آن ها را ندارد.کرزای نمی تواند با مذاکره مشکل طالبان را حل کند. گرداننده اصلی اوضاع افغانستان آمریکاست.منتها کرزای که عرق ناسیونالیستی دارد گاه وبیگاه عصبانی می شود،می آید با روس ها حرف خوشی می زند.با دیگران حرف خوشی می زند.ولی چون چهره آمریکاست،ناچار است با آمریکا کنار بیاید.

حال که اوضاع افغانستان را شرح داده اید اجازه دهید درباره دستاوردهای شهید مزاری هم بحث کنیم.مبارزات ایشان چه دستاوردی برای مردم افغانستان داشته است؟

در رابطه با دستاوردها و آثار و نتایج جهاد و مبارزات خستگی ناپذیر شهید مزاری که او در پای آن قربانی شد و به شهادت رسید،آثارش را بعد از شهادت به وضوح ملاحظه کردیم.یکی از ثار مبارزات و شهادت شهید مزاری که خیلی زود آشکار شد،تحکیم هرچه بیشتر اتحاد شیعیان افغانستان بود.08 درصد شیعیان و سایر اقوام افغانستان فردای شهادت مرزهای قومی،مذهبی و گروهی را شکستند.شیعیان مرزهای قومی،مذهبی و گروهی را شکستند.شیعیان همه منسجم شدند،و مانند سیل پشت جنازه شهید مزاری حرکت کردند. با آقای خلیلی دبیر کل حزب وحدت پیمان بستند و متعهد شدند که جبهه بسیار قدرتمندی در برابر طالبان تشکیل دهند.در شمال غرب کابل که منطقه شیعه نشین است و دروازه ورودی هزاره جات است، و راه تسخیر شمال هم از همین دروازه است جبهه قدرتمندی در برابر پیشروی طالبان تشکیل دادند که طالبان مدت های زیادی از پیشروی به سمت شمال بازمانده بود.درحالی که مناطق شمال شرقی افغانستان که دره پنجشیر در آن قرار دارد نتوانستند مقاومت کنند.دره پنجشیر را منفجر کردند تا راه پیشروی طالبان را ببندند.ولی طالبان از راه های دیگری نفوذ کرد.اما گروه طالبان در شمال غرب کابل که دروازه های ورودی به مناطق شیعه نشین است،با اتحاد و انسجام شیعیان مدت های زیادی زمینگیر شده بود.

دومین دستاورد مبارزات شهید مزاری به رسمیت شناختن مذهب جعفری در قانون اساسی افغانستان است که این دستاورد بسیار بزرگی به شمار می آید که شیعیان صدها سال آرزوی آن را داشتند.در حالی که حدود 02 تا 03 سال قبل عزاداری و مراسم مذهبی شیعیان به شکل قاچاق برگزار می شد.در مناطق شیعه نشین حسینیه هایی وجود دارد به نام حسینیه غریب.هنوز هم به عنوان آثار به یادگار مادنده از تاریخ شیعیان است.در این حسینیه ها به طور مخفیانه مراسم عزاداری برگزار می شده است. مردم روستاها افرادی را مأمور می کردند روی تپه نگهبانی دهد تا اگر غریبه ای از دور دیده شد، مردم را آگاه کند،تا متفرق شوند.ولی در نتیجه زحمات و تلاش های شهید مزاری مذهب جعفری در افغانستان رسمیت یافته است.اکنون شهرهای افغانستان در ماه محرم سیاهپوش می شوند.

آثار سوم مقاومت و جهاد شهید مزاری،تصویب قانون احال شخصیه افغانستان است.که اگر مبارزات طولانی شهید مزاری نبود،57 درصد جمعیت اهل تسنن افغانستان حقوق شیعیان را برسمیت نمی شناخت.یکی از تلاش های شهید مزاری برای شناسایی مذهب جعفری اعزام دو هیئت نزد آقایان برهان الدین ربانی و احمد شاه مسعود بود.آقای ربانی در دیدار با این هیئت این تعبیر را به کار برد«من هیچ وقت این بدعت را در اسلام ایجاد نمی کنم».منظور او این بود که شناسایی مذهب جعفری در افغانستان بدعت است.لذا شهید مزاری به قدری پافشاری کرد تا به همه قبولاند که مذهب جعفری باید یکی از مذاهب رسمیت افغانستان باشد.

به طور دقیق چند درصد جمعیت افغانستان شیعه هستند؟

حدود 52 درصد از جمعتی افغانستان شیعه هستند البته رقم شیعیان در صد سال گذشته بیش از وقت حاضر بوده است.امیر عبد الرحمن جنایتکار که 09 سال پیش در افغانستان سلطنت می کرد حدود 56 در صد از شیعیان هزاره را قتل عام یا آواره کرد.بخشی از 53 درصدی که زنده ماندند به مشهد و بخشی به پاکستان و ترکمنستان کوچ کردند.آن هایی که باقی ماندن در افغانستان را ترجیح دادند به کوهستان ها و دره ها فرار کردند.

نظر به اینکه اغلب مردم افغانستان به دین و مذهب تعصب دارند،بالطع علما،روحانیون و طلاب افغانی که از حوزه های علمیه نجف و قم به کشورشان بازمی گشتند نقش بسزایی در گسترش گرایشات دینی و مذهبی ایفا می کنند.به طور مثال در دوران 03 سال جهاد ملاحظه کردیم که در رأس گروه ها و مجموعه های نظامی یک طلبه حضور داشت.وقتی در یک منطقه یک گروه نظامی تشکیل می شد،اهالی منطقه یک طلبه را وادار می کردند تا در رأس این گروه نظامی باشد.فعالیت های فرهنگی در دست طلبه هاست.البته بعد از جنگ های داخلی میان احزاب شیعی و آغاز حکومت کرزای یک نوع رنجش عمومی در برابر رفتار طلبه ها و روحانیون بروز کرده است.چون در دوران های جنگ های داخلی، در رأس همه احزاب و جریان های سیاسی یک روحانی وجود داشت.خوشبختانه پس از گذشت شش سال از حکومت کرزای افکار عمومی کاملا تغییر کرده،مردم متوجه شده اند که این طلبه ها و روحانیون هرچه باشند،از درون مردم آمده اند. مردمانی هستند که از مکاتب و حوزه های دینی آمده اند.

اغلب حوزه های علمیه افغانستان در کدام منطقه متمرکز هستند؟

تمرکز حوزه های علمیه در کابل و مزار شریف است.در کابل تعدادی حوزه علمیه بسیار بزرگ تأسیس شده که علوم اسلامی و علوم کلاسیک در آن ها تدریس می شود.مدرسه خاتم الانبیاء (ص)مربوط به آیت اللّه آصف محسنی است که برنامه های درسی آن با علوم اسلامی و علوم جدید تنظیم شده است.می گویند که ساختمان این مدرسه از نظر زیبایی و امکانات در خاورمیانه کم نظیر است.بعد از آن مدرسه جامع الاسلام است که به آقای محقق کابلی مربوط است.حضراتی مثل آیت اللّه صالحی،آیت اللّه تقدسی،آیت اللّه واعظ زاده بهسودی،آقای عرفانی که از قم به افغانستان رفتند هر یکی مدرسه ای راه انداختند.به هرحال حضور علما در افغانستان معاصر بسیار پررنگ است.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید