ضرورت شناخت ارزش‌های اصیل میان نسلها و تلاش برای تعامل میان آنها

  • شنبه, 05 مهر 1399 04:44
  • بازدید 1233 بار

مصاحبه تخصصی مرکز پژوهشی مبنا با آقای دکتر غلامرضا پرهیزگار، جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با موضوع آسیب‌شناسی گسست نسلی در ایران

• به نظر شما گسست نسلی چیست و چه شاخصه‌هایی دارد؟
برای تعریف گسست نسلی، ابتدا باید تصویر دقیقی از واژه نسل داشته باشیم. مفهوم نسل کمی مبهم بوده و لذا تعارف مختلفی از آن بیان شده است. به‌عنوان مثال شما زن‌وشوهری را در نظر بگیرید که در سن 25 سالگی صاحب فرزند شدند آنان یک نسل را شامل می‌شوند و فرزندانشان نیز نسل جدید به شمار می‌روند و والدینشان نیز نسل قبلی به‌حساب می‌آیند. این تعریفی از منظر جمعیت‌شناسی و بیولوژیکی است. در گذشته، سه نسل در کنار هم زندگی می‌کردند اما امروزه عمدتاً دو نسل هسته اصلی یک خانواده را شامل می‌شوند. اما از نظر جامعه‌شناسی یا به‌تعبیری روانشناسی، نسل، حاصل نوع تربیت است. البته تأکید من بر روی نسل جدید است نه با کسانی که با گذشته خودشان هم‌سنخ بودند. این نوع تعریف نسل، دو جهت دارد؛ یا کسانی که از همان دورانی کودکی توسط والدینشان تربیت متفاوت یافتند همچون نسل جدیدی که در ایران است که به‌صورت ناخواسته و به شیوه فرزندسالارانه تربیت شدند؛ یا کسانی که تربیت متفاوتی دریافت نکرده‌اند اما زمانی که به سن نوجوانی رسیده‌اند به دنبال هویت جدید برخلاف آنچه والدینشان مدنظر داشته‌اند، بودند. در حقیقت نسل جدید، کسانی هستند که تحت تأثیر شرایط کلان اجتماعی - فرهنگی یا تحت تأثیر شرایط تاریخی و چیزهایی که از جامعه دریافت می‌کنند بازتعریف جدیدی از هویت خویش اراده می‌دهند. آنان خانواده را به‌عنوان مرجع نپذیرفته و از رسانه‌ها، سیاست‌مداران، سلبریتی‌ها و کسانی که بیرون از محیط خانواده حضور دارند را به‌عنوان مرجع انتخاب می‌کنند و این‌گونه متفاوت بودن خود از خانواده‌شان را نشان می‌دهند. این تغییر تربیتی و متفاوت از تربیت والدین، باعث شکل‌گیری نسل جدید می‌شود.
با تعریفی که از نسل‌ها ذکر شد معنای گسست نسلی نیز آشکار می‌شود. درواقع گسست نسلی از جایی آغاز می‌شود که والدین تربیت متفاوتی ارائه داده‌اند یا نوجوان در سن هویت‌یابی، چیزهای جدید و متفاوتی غیر از آنچه خانواده به او القا نموده را دریافت می‌کنند. بدین ترتیب، زمینه آنچه شما تحت گسست از آن یاد می‌کنید، فراهم می‌شود.
تعریف مدنظر بنده در این مصاحبه، تعریف دوم است زیرا تعریف اول که ناظر به تربیت متفاوت از سوی والدین است، چندان در ایران واقعیت اجتماعی ندارد لذا در این بحث به آن پرداخته نمی‌شود؛ اما تعریف دوم، واقعیتی است که در ایران زیاد شنیده می‌شود و طبق آن باید پذیرفت که در نیم قرن اخیر یا در جریان انقلاب اسلامی به بعد، ما شاهد 4 یا به تعبیر دیگر 2 نسل هستیم که در ادامه به هر یک می‌پردازم. طبق تعبیر 4 نسل باید این‌گونه تقسیم نمود: نخست، نسلی که انقلاب نمود و دوم، نسلی که جنگ را پشت سر گذاشت. این دو نسل با یکدیگر تعارض نداشته و به‌نوعی ادامه دهنده راه هم بوده‌اند. نسل بعدی، نسل دهه شصتی‌ها است که به سبب تفکر نسل‌های قبلی مبنی بر افزایش جمعیت، از هرم جمعیتی بالایی نیز برخوردار است. نسل سوم در دوران سازندگی به لحاظ اجتماعی غیر از بُعد اقتصادی با ترویج ارزش‌های مادی و فاصله طبقاتی رشد نمود. بعد از آن نسل چهارم، یعنی دهه هفتادی‌ها و هشتادی‌ها شکل گرفت. این نسل، علاوه بر اهتمام به آن ارزش‌های مادی نسل پیشین، تحت تأثیر فضای رسانه و تحت تأثیر فضای جهانی‌شدن، ارزش‌های جهانی و مانند آن قرار گرفت.
اما طبق دیدگاهی که قائل به دو نسل بعد از انقلاب است، می‌توان این‌گونه تقسیم نمود: نسل انقلاب و جنگ به‌عنوان نسل نخست دانسته شود و نسل بعد از آن که شامل متولدین 60، 70 و 89 می‌شود نسل دوم شناخته شوند. هر چند که نمی‌توان تعبیر دقیقی برای آنها بیان نمود اما باید پذیرفت که آنها از یک سنخ به شمار می‌روند. پرسش مهمی که در اینجا مطرح می‌شود آن است که آیا بین این دو دسته، گسستی وجود دارد یا خیر؟ بنده معتقدم که تعبیر گسست نسلی چندان دقیق نیست و باید از تعابیر متفاوت‌تری استفاده کرد که به واقعیت نزدیک‌تر باشد؛ به‌عنوان مثال می‌توان از واژه تفاوت به‌جای گسست استفاده کرد؛ منظور از تفاوت نسلی، این است که نسل‌ها به هر حال در برخی چیزها با یکدیگر تفاوت دارند و دقیقاً مثل هم نیستند و باید پذیرفت که اصل تفاوت نیز امری طبیعی است و معنای بحران به همراه ندارد.
• آیا به نظر شما تفاوت محیطی موجب گسست نسل‌ها نمی‌شود و شاخصه‌های آن را دارا نیست؟
یکی از عوامل رشد میان نسل‌ها محیط دانسته می‌شود و تفاوت در محیط باعث تفاوت در رشد می‌شود؛ اما باید دانست که قرار نیست فرزندان ما مثل ما رشد و نمو یابند؛ چراکه شرایط تفاوت می‌یابد و آنان نیز باید براساس شرایط جدید تربیت شوند؛ همان‌طور که امام علی (ع) در روایتی به این مسئله اشاره دارند که مضمون آن این است که فرزندانتان را برای نسل‌های آتی تربیت کنید؛ یعنی لحاظ تغییرات را مدنظر قرار داده و به اتفاقات جدید توجه داشته باشید و طبق آن به تربیت فرزندان خود اهتمام ورزید؛ بنابراین باید گفت اصل این تفاوت نه‌تنها بد نیست بلکه خوب و مفید نیز هست. ولی به هر تقدیر، اگر این تفاوت‌ها از حد مجاز خود خارج شود، در آن صورت باید از واژه شکاف نسلی بهره برد اما این‌که این حد مجاز چیست و کجاست؟ باید دانست که مرز مشخصی برای آن گذارده نشده است و تنها می‌توان گفت اگر این تفاوت‌ها به لحاظ ابعاد خیلی گسترده شود و فاصله میان نسل‌ها گسترده و عمیق شود، شکاف نسلی حاصل خواهد شد. حال نکته اساسی این است که معنای این گسترده یا عمیق بودن چیست؟ با یک مثال می‌توان آن را تشریح نمود. فرض کنید وارد ارزش‌های زندگی خانواده می‌شوید و مشاهده می‌کنید نسل فعلی، نحوه مواجهه آنان با همسر و همسرگزینی متفاوت است؛ ممکن است نسل جدید از شیوه اینترنتی برای انتخاب همسر استفاده کند در حالی که شما کاملاً به سنت‌ها پایبند هستید یا مثلاً نگاه آنان به فرزندآوری با شما تفاوت دارد؛ حتی باورهای آنان به مشارکت‌های سیاسی نیز با شما فرق دارد؛ به‌عنوان مثال فرض کنید نسل گذشته تکلیف‌محور در انتخابات شرکت می‌کند ولی نسل جدید منفعت‌محور نگاه می‌کند. در نگاه به رسانه، استفاده از رسانه و در همه ابعاد می‌بینید که گستردگی زیادی میان شما و نسل جدید وجود دارد و نه‌تنها گستردگی می‌بیند بلکه این فاصله بسیار عمیق است. در این جا اگر شما با آن نسل همراه نشوید گسست نسلی یا شکاف نسلی اتفاق افتاده است اما اگر به‌طور نسبی به آنان بگویید که نظرشان محترم است و عیبی ندارد و اجازه مشارکت با خود را به آنها بدهید؛ در این مرحله نباید از گسست سخن گفت چراکه تعاملی میان دو نسل ایجاد شده است. البته برخی اندیشمندان در مثال نخست که ابعاد فاصله میان نسل‌ها گسترده و عمیق می‌شود از واژه گسست استفاده نمی‌کند و از آن با عبارت عدم مفاهمه بین دو نسل و عدم درک متقابل تعبیر می‌کنند چراکه هنوز میان نسل‌ها با وجود عمیق بودن فاصله‌ها، انقطاع ایجاد نشده است و اگر به انقطاع رسید، آن زمان آن انقطاع نسلی یا گسست نسلی را در آنجا می‌توانیم به کار ببریم. در مجموع باید گفت که منظور از گسست نسلی این است که اگر شکاف میان نسل‌ها به حدی زیاد شود که دو نسل را کاملاً از هم جدا کند و آن شکاف خیلی عمیق‌تر شود (البته تعیین مرزها مقداری مشکل است) در آنجا تحت عنوان گسست می‌توانیم یاد کنیم که به‌طور طبیعی به تعارض نسلی می‌انجامد.
• در حال حاضر برخی قائل به گسست نیستند و تنها شکاف نسلی را بیان می‌کنند. برای فهم بیشتر مخاطبان، بفرمایید گسست نسلی و شکاف نسلی چه شاخصه‌هایی دارند؟
فرق این دو مورد در فاصله‌ای است که میان نسل‌ها مشاهده می‌شود؛ یعنی اگر فاصله میان آنها مقداری زیادتر دیده شود تعبیر به شکاف نسلی می‌کنند و اگر این فاصله از آن هم بیشتر شود تعبیر به انقطاع یا گسست نسلی می‌کنند. در واقع گسست، جدایی کامل دو نسل، عدم درک مقابل آنان، فقدان گفتگو و وجود نزاع و درگیری میان دو نسل را می‌گویند که مرحله بحرانی و خطرناکی است. درست است که برخی از فاصله میان دو نسل در جامعه ما تعبیر به گسست می‌کنند اما به نظرم استفاده از آن صحیح نبوده و بهتر است از شکاف یا تفاوت بهره برد.
عمده مباحثی که در تحقیقات در مورد اختلاف میان نسل‌ها کار شده است حوزه خانواده است؛ البته در این باره هم تحقیقات چندانی صورت نگرفته و تنها در یکی دو دهه اخیر است که به آن توجه شده است. وقتی به تحقیق‌های انجام شده توجه شد می‌توان گفت نسل‌ها در برخی بخش‌ها اشتراک دارند؛ به‌عنوان مثال در مسئله اعتیاد، هر دو نسل آن را بد دانسته و معتقدند نباید به اعتیاد روی آورد یا مثلاً طلاق را امری مذموم می‌دانند. با وجود اشتراکات و تفاوت‌هایی که در تحقیقات آمده نمی‌توان به‌آسانی گفت که شکاف نسلی وجود دارد یا تفاوت نسلی؛ زیرا حد و مرز این دو مشخص نبوده و نمی‌توان به‌راحتی درباره آن داوری کرد.
در همین حوزه خانواده اگر بخواهیم بحث کنیم، طبق آنچه دکتر آزاد ارمکی نیز به آن اشاره کرده‌اند، خانواده‌های ایرانی با وجود اختلاف میان نسل‌ها هنوز در کنار هم قرار دارند. ایشان معتقدند نیاز عاطفی میان والدین و فرزندان از جمله دلایلی است که با وجود شکاف میان برخی از آنها، هنوز در کنار یکدیگر باقی مانده‌اند و فرزندانشان را با وجود اختلافات طرد نمی‌کنند. همچنین می‌توان از مسائل اقتصادی و نیاز فرزندان به والدین در امور مالی را نیز یکی از دلایل کنار هم بودن آنها دانست؛ بنابراین با وجود تفاوت میان آنها، دو نسل قدیم و جدید با یکدیگر مصالحه می‌کنند.
• یعنی شما معتقدید که این‌ها اهرم‌هایی هستند که اجازه نمی‌دهد آن گسست اتفاق بیافتد؟
بله؛ البته نمی‌دانم آقای دکتر آزاد ارمکی هم این موارد را اهرم می‌داند اما بنده معتقدم این‌چنین است. همچنین مسائل دینی همچون بد بودن عاق والدین از جمله مسائلی است که این مصالحه را ایجاد می‌کند و اگر از آن هم بگذریم، برخی شواهد دیگری در جامعه وجود دارد که نشان می‌دهد جامعه ما به مرحله گسست نرسیده است. در واقع اگر ما گسست داشتیم فرزندان و والدین اصلاً هیچ درک متقابلی نباید داشته باشند، ولی چنین چیزی در جامعه ما شیوع ندارد و شاید بتوان به‌صورت مصداقی مواردی را در جامعه یافت که میان والدین و فرزندان گسست وجود دارد اما بسیار اندک است. از جمله راه‌های درک این مسئله آمار فرار از خانه یا طرد فرزندان توسط والدین است که آمار اندکی است و این خود دلیلی بر نبود گسست نسلی در جامعه ماست.
• یعنی شما معتقدید که یک مفاهمه‌ای ولو اندک وجود دارد؟
بله، یک مفاهمه و یک تعلق خاطری وجود دارد. یک درکی بالأخره در جامعه ما بین نسل‌ها هست که نشان از عدم وجود گسست نسلی دارد. برای این منظور می‌توان مثال‌های متعددی ذکر کرد؛ به‌عنوان مثال نزاع و درگیری در خانه‌های ایرانی آن‌قدر شدید نیست. درست است که خانواده‌های ما خانواده‌های 100 درصد مستحکمی نیستند و دچار مشکلاتی هستند ولی نزاع و درگیری هم در آنها شایع نیست. اگر گسست باشد زمینه نزاع و درگیری نیز باید بیشتر از این باشد. در واقع نزاع در خانواده‌ها در نسل جدید با نسل قدیم تفاوت چندانی ندارند و هنوز به یک شکل‌اند یا حداقل می‌توان گفت اگر این فاصله هم در حال زیاد شدن است، اهرم‌های دیگری هست که آن را کنترل می‌کند.
نکته دیگری که در بیان آن از اهمیت بالایی برخوردار است پذیرش والدین ایرانی است. عمده خانواده‌ها این تحولات را قبول دارند و با فرزندان خود همراهی می‌کنند. این مسئله هم عاملی در نبود گسست در خانواده‌های ایرانی به شمار می‌رود.
• دلایل، علل و عوامل بروز گسست یا شکاف نسلی به نظر شما چیست؟
آن چیزی که الآن در جامعه ایرانی بیشتر این شکاف یا گسست را بر سر زبان‌ها انداخت و به مسئله تبدیل نمود، پدیده انقلاب اسلامی بود. ارزش‌های مدنظر انقلاب اسلامی، در فرهنگ ما حضور دیرینه‌ای داشت و امری نوین به‌حساب نمی‌آمد و فقط نیازمند به فعلیت رسیدن بود؛ منتها انقلاب اسلامی می‌خواست آن ارزش‌ها را به‌صورت آرمانی و گسترده در همه قسمت‌های جامعه جاری و ساری نماید و ما شاهدیم یکی دو نسل اول انقلاب تمام تلاش خود را برای این اتفاق انجام دادند؛ اما بعدها این آرمان‌ها افول نمود و جامعه متوجه تغییراتی در جامعه میان نسل جدید و نسل ابتدای انقلاب گردید. پس اولین عاملی که می‌توان آن را منشأ این جریان دانست انقلاب اسلامی و افول آرمان‌های آن بود.
• برخی اندیشمندان معتقدند که نسل انقلاب نسل گسست جامعه نسبت به قبل انقلاب بوده است و اکنون بعد از گذشت دو نسل، نسل جدید در حال بازگشت به نسل قبل از نسل انقلاب است. نظر شما چیست؟
می‌توان با یک بررسی کوتاه از وضعیت نسل دوران دفاع مقدس به این مسئله پاسخ گفت. زمان جنگ، حدود 2 تا 5 درصد (دقیق یادم نیست) در جبهه‌ها حضور داشتند و حدود 20-30 درصد نیز در پشت جبهه‌ها همکاری جدی می‌کردند و این‌طور نبود که گفته شود 98 درصد در جنگ همکاری می‌کردند لذا بسیاری از افراد جامعه خود را جدای از آنها دانسته یا بهانه‌گیری می‌کردند اما چون رسانه‌ها و فضای مجازی نبود چندان این مسئله به چشم نیامد. در حقیقت باید دانست در همان زمان انقلاب و جنگ نیز مخالفت‌ها زیاد بود اما به سبب فقدان رسانه‌ها و فضای مجازی چندان بروز نیافت؛ اما اکنون هم رسانه‌ها بیشتر شده و هم بروز مخالفت آسان‌تر گردیده است
الآن با فضای مجازی افراد احساس آزادی عمل بیشتری می‌کنند و احساس می‌کنند که می‌توانند خودشان را مطرح کنند و حرفی بزنند. در آن دوران نیز جامعه کاملاً یکدست نبود. الآن هم که می‌گوییم نسل جدید تغییر کرده، می‌خواهیم بگوییم که یک عده‌ای وارد چنین جریانی شدند، نه اینکه همه جامعه تغییر یافته و ما به سمت بحران در حال حرکت هستیم. الآن هم وقتی می‌گوییم نسل‌های 3 و 4 در فضای اینترنت و فضای مجازی و فضاهای دیگر حضور دارند منظور ما ایجاد جریانی است که در حال رشد کردن است؛ اما در واقع نسل امروز و تفاوت‌های با قبلی‌ها در گذشته نیز وجود داشته اما امروزه این اختلافات متفاوت شده است نه این‌که در گذشته اختلاف نبوده است.
• به جز مورد انقلاب اسلامی، آیا علل و عوامل دیگری نیز مدنظر دارید؟
همان‌طور که گفته شد مهم‌ترین عامل گسست، پیدایش انقلاب اسلامی و افول آرمان‌های آن است اما علاوه بر آنها می‌توان علل دیگری نیز برشمرد. از جمله علل گسست یا شکاف نسلی در ایران، رشد جمعیت است. درصد بالایی از جمعیت کشور را جوانان تشکیل دادند؛ جوانانی که تحول را خواستار بودند و مدعی تغییرپذیری در جامعه بودند. این هم یک زمینه محرک قابل توجهی بود که اگر مثلاً یک‌باره یک تورم جمعیتی در حوزه جوانان نداشتیم، شاید این جریان این‌قدر مشهود نبود.
عامل دیگر، ارزش‌های جدیدی است که دکتر رفیع‌پور در کتاب «توسعه و تضاد» خود بیان کرده‌اند. ارزش‌های مادی که بعد از دوره سازندگی در جامعه ما گسترش یافت و به‌نوعی در جامعه غالب گردید. در دوران کنونی نیز، رسانه‌های جدید، مخصوصاً شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های معاند و استعماری، به‌شدت در این حوزه فعالیت نمودند و سعی در پرورش نسل جدید با ترویج معیارهای ارزشی متناسب با رویکرد جهانی پرداختند. این همان تأثیرات کلان اجتماعی است که یک نسل خودش را تحت تأثیر این فضا بازیابی و بازشناسی می‌کند. به نظرم این‌ها عواملی بوده که در جامعه ما زمینه گسترش تفاوت و رساندن آنها در جاهایی به شکاف را حداقل فراهم می‌کند.
از دیگر عوامل گسست، شبکه‌های اجتماعی است که نقش مهمی در این شکاف ایفا می‌کند. فکر می‌کنم دو سال پیش بود که یک جریانی در پاساژ کوروش تهران راه افتاد که تحت عنوان دهه هشتادی‌ها از آنها یاد می‌کردند. این‌ها نسل آی‌پد و گوگل و تلگرام و اینستاگرام هستند. این نسل نمی‌تواند هویت خود را بیابد بلکه این فناوری‌های جهانی است که هویت فرزندان را مشخص می‌کند؛ لذا فاصله آنان با نسل قبلی افزایش یافته است. متأسفانه امروزه داده‌هایی که در جامعه ما در حال سرریز شدن است با برنامه‌ریزی نیست و از حد افراد نیز بیشتر است. در واقع داده‌ها از فرهنگ و منطق سبقت گرفته است. ما صبح تا شب مدام مواجه با داده‌ها و اطلاعات بسیار زیادی هستیم که اصلاً قدرت تحلیل این‌ها را نداریم. برای یک مثال ساده، وقتی شما اخبار را گوش می‌کنید، پشت سر هم 20-30 خبر به شما گفته می‌شود. وقتی خبر زلزله و کشته شدن برخی افراد بیان می‌شود پیش از هضم آن خبر و شکوفا شدن احساسات انسانی افراد، خبر دیگری بیان می‌شود. شما مدام با این اطلاعات بمباران می‌شوید و این هم باعث شده است که ما نتوانیم به‌درستی فکر کنیم و انتخاب و گزینش نماییم که ما در این بین چه کسی هستیم و در کجا قرار داریم. حقیقت در جهان کنونی، رسانه قدرت دارد زیرا از اطلاعات زیادی برخوردار است و همین مسئله قدرت او را افزایش داده است. این رسانه قدرتمند ناخودآگاه به شما القا می‌کند که شما کیستید و به ما قدرت فکر کردن نمی‌دهد. در فضای جدید الآن این‌طور شده است که ما قدرت تأمل درباره این اطلاعات را نداریم تا بتوانیم آنها را گزینش کنیم و موارد غیرضروری را رد کنیم و موارد مورد استفاده را بومی نماییم و در فضای فعلی خودمان از آنها بهره بریم. وقتی چنین شرایطی برای نسل جدید فراهم نشود لذا شکاف میان آنها و نسل قبلی ایجاد می‌شود. در مجموع باید پذیرفت که رسانه مهم‌ترین عامل در نقش‌آفرینی در جوامع به‌حساب می‌آید زیرا حضور جدی در عرصه جامعه دارد و به‌نوعی دیگر عوامل جامعه‌پذیری را نیز با قدرت خود تضعیف می‌کند. در این میان سلیبریتی‌ها هم الگوها و گروه‌های مرجعی هستند که رسانه‌ها به آن هویت داده و به جامعه معرفی می‌کنند.
• پیامدهای گسست نسلی برای جامعه ایرانی، به‌ویژه در زمینه‌های فرهنگ دینی، را چه چیزهایی می‌دانید؟
به‌نظرم از دو طریق باید به این مسئله پرداخت. اگر پیامدهای منحصر در خانواده است باید دانست با افزایش شکاف و ایجاد گسست نسلی، نوعی تنش خاموش در خانواده‌ها ایجاد می‌شود که می‌تواند به تضاد میان والدین و فرزندان منجر شود اما خوشبختانه در جامعه ما چنین فضایی ایجاد نشده است. یکی از عوامل تعاملی است که در خانواده‌ها ایجاد شده است. اگر نسل جوان صاحب فرزند شود، میان خود والدینش رابطه تضاد می‌بیند اما نسبت به فرزندش مدارا و توافق را هدف قرار می‌دهد که در واقع این تعامل، یک تغییر پذیرفته‌شده در خانواده‌های ایرانی است. منتها تعاملی که در خانواده‌های ایرانی در حال ایجاد شدن است گرایش به سمت فرهنگ مدرن و ارزش‌های خانواده‌های مدرن را دارد که چندان مناسب نیست؛ در واقع خانواده مدرن اعتقاد به دموکرات بودن و فقدان تفاوت میان زن و مرد در امور خانواده است که این مسئله برخلاف اندیشه‌های دینی و سنتی ماست.
اما در زمینه پیامدهای کلی گسست نسلی برای جامعه ایرانی، باید گفت قضاوت درباره آینده مخصوصاً در جامعه امروز که خیلی تغییرات در آن زیاد است و عوامل تأثیرگذار بسیار متنوع و زیاد هستند، واقعاً سخت است.
• با توجه به روند فعلی جامعه، از منظر شما آینده گسست نسلی چگونه خواهد بود؟
به نظرم اگر بخواهیم نگاهمان را از خانواده بیرون بیاوریم و بحث را در سطح کلان جامعه دنبال کنیم، شما در نسل‌های اول و دوم و سوم، تفاوت‌های نسلی را مشاهده می‌کنید لذا معتقدم این شکاف در نسل جدید و جامعه کنونی بیشتر خود را نشان خواهد داد؛ زیرا بسیاری از ملاحظاتی که سابقاً در خانواده‌ها جهت استحکام آن بود و تحمل افراد را بالا می‌برد، امروزه در جامعه و در سطح کلانش وجود ندارد و یکی از پیامدهای این مسئله این است که اعتماد اجتماعی در جامعه کاهش می‌یابد. حالا اگر ما بخواهیم به نسل‌های کلان در جامعه نگاه کنیم، آن زمان افراد را به‌عنوان عضو خانواده، به‌عنوان پدر یا فرزند نمی‌بینیم. وقتی وارد این سطح از تحلیل می‌شویم یک نکته‌ای که خیلی مهم است و ما نمی‌توانیم آن را کنار بگذاریم و بفهمیم، این است که شکاف و اختلافات میان نسل‌ها در سطح کلان جامعه، به‌شدت به تحولات سیاسی وابسته است و اگر این تحولات تغییر کند، نگاه‌های نسل‌ها به هم تغییر می‌کند؛ به‌عنوان مثال، اگر دولتی که رأس کار است جامعه به او باور داشته باشد و نسل جوان آنها را زحمت‌کش بداند فاصله نسلی به گسست نمی‌انجامد اما اگر نسل جوان، نسل قبلی را که در رأس امور هستند را دولت ناکارآمد و پیر بداند که رویکرد جوان‌گرایی ندارد، فاصله خود را در جامعه از آن زیاد می‌کند. شما ببینید، قهرمان‌های المپیادهای علمی ما کجا هستند؛ بیش از 90 درصد آنان در خارج از کشور حضور دارند؛ یعنی ما آماده می‌کنیم و به سیستم بیرونی تحویل می‌دهیم. وقتی جوان نسل امروز بفهمد که در کشور خود مفید است و احساس کند در این سیستم جایگاهی دارد مطمئناً در کشور خواهد ماند. اگر نسل جدید این‌ها را نبیند و یا اگر ببیند احساس می‌کند که یک قضایایی هست و به‌نوعی نگاه منفی به آن دارد؛ چنین مسائلی باعث لجبازی میان نسل‌ها می‌شود که برای کشور مخاطره‌آمیز خواهد بود.
حالا احساس من این است که این نسل جدید اولاً ملاحظات کمتری در حوزه خانواده دارد و لذا احساس می‌کند آزادی عمل بیشتری دارد و تعارض نسلی بیشتری را می‌تواند از خودش بروز دهد. از طرف دیگر هم عرض کردم که این نسل به‌شدت وابسته به اتفاقات سیاسی است و لذا باید دانست که بیشتر راهکارها در این زمینه به‌شدت رویکرد سیاسی دارد. در حقیقت حاکمیت باید فضای مسئله را درک نماید. البته نقش رسانه‌ها نیز در این امر بسیار جدی است اما اگر حاکمیت خود را اصلاح نماید رسانه‌های معاند قدرت و بُرد خود را از دست می‌دهند. یعنی اگر مشکلات در داخل جامعه تا حدی رفع و رجوع شود و حداقل احساس شود که تلاش‌هایی انجام می‌شود و اگر این اتفاقات بیافتد، امثال شبکه‌های BBC و کانال‌های معاند همچون آمدنیوز هم بُرد و توانایی خود را تا حد زیادی از دست می‌دهند.
• دقیقاً سؤال پایانی ما راهکارهای مقابله با گسست نسلی است. در صورت امکان راهکارهای خود برای کاهش فاصله میان نسل‌ها را بیان نمایید.
یکی از راهکارهای این آسیب اجتماعی، افزایش جامعه‌پذیری در جامعه است. در واقع وقتی می‌خواهیم نسل‌ها را همانند نسل قبلی تربیت کنیم، در اصطلاح جامعه‌شناسی به آن جامعه‌پذیری می‌گویند که در واقع نسل دوم یاد بگیرد که چطور مثل نسل اول زندگی کند یا مثل نسل اول فکر کند. در اینجا اصطلاح جامعه‌پذیری را به کار می‌برند، یعنی جوانان یاد می‌گیرند چگونه نیازهای خود را رفع نمایند در حالی که خلاف فرهنگ جامعه عمل نکرده‌اند. اما این‌که جامعه‌پذیری چگونه اتفاق می‌افتد باید گفت در خانواده رخ می‌دهد، رسانه‌ها و نظام آموزشی هم این کار را می‌کنند و مسائل دیگر مثل گروه همسالان و چیزهای دیگر هم در این زمینه مؤثر هستند و ایفای نقش می‌کنند؛ ولی در میان این عوامل، رسانه‌ها مهم‌ترین نقش را دارند اما باید تلاش نمود تا این تأثیرگذاری را کاهش داد و دیگر عوامل را تقویت نمود؛ شما باید بدانید فرزندی که 3 ساعت پای گوشی موبایل است 7 تا 8 ساعت را در مدرسه می‌گذراند؛ بنابراین می‌توان با برنامه‌ریزی درست از قدرت رسانه‌ها کاست و دیگر عوامل تأثیرگذار در جامعه‌پذیری را تقویت نمود.
• شاید علت قدرت رسانه‌ها در دسترس بودن آنها باشد و به همین خاطر بر دیگر گروه‌ها هم سیطره دارد.
بله همین‌طور است اما باید به دنبال راهکار حل آن باشیم. نخستین راهکار این مسئله، حضور فعال و پررنگ متولیان این امر در رسانه‌ها است؛ یعنی نسلی که می‌گوید من ارزش‌های ابتدای انقلاب را می‌پسندم، باید در رسانه حضور فعالی داشته باشد. این یک نکته است که بُعد نرم‌افزاری دارد و حداقل بیان‌کننده ارزشی نسل انقلاب در کنار ارزشی است که دیگر رسانه‌ها بیان می‌کنند؛ بدین ترتیب حق انتخاب به نسل جدید برای انتخاب یکی از این دو ارزش داده می‌شود. در همین جریان سیل، یکی از کلیپ‌هایی که پخش شده بود، یک آقایی که یادم نیست در کدام شهر بود، یک روحانی برای کمک رفته بود، او می‌گفت من تا الآن همیشه به روحانی ناسزا می‌گفتم...، معنای این حرف این است که او تاکنون ندیده و از عملکرد روحانیت در جامعه خبر ندارد. کلیشه‌هایی که از انقلاب، از روحانی، از مرجع تقلید و این موارد درست می‌کند، کلیشه‌های خاصی است که چون جوان ارتباط مستقیم با آنها ندارد، با کلیشه فکر می‌کند. لذا با حضور در رسانه‌ها و فعالیت مستمر در آنها می‌توان این فاصله‌ها را کاهش داد. لذا بهترین راهکار در این مسئله، حفظ رسانه‌ها و فعالیت در آنها در کنار توانمندسازی سایر عوامل جامعه‌پذیری است.
• برای تقویت سایر عوامل جامعه‌پذیری چه راهکاری را پیشنهاد می‌دهید؟
به نظرم باید سایر امور را به دغدغه‌ای که دارید فعال کنید؛ مثلاً آموزش‌وپرورش را فعال کنید، اگر این جریان 3 ساعت در گوشی است، 5 ساعت هم در مدرسه شما است. چرا جوان انگیزه و علاقه در مدرسه ندارد و در کلاس هم گوشی خود را درمی‌آورد و با گوشی خود کار می‌کند، معلوم می‌شود که او احساس می‌کند که برای او مفید نیست؛ لذا باید مشکلات نظام آموزشی و تربیتی کشور را رفع نمود. یا مثلاً خانواده را به‌عنوان یکی از عوامل اصلی مهم در عوامل جامعه‌پذیر کننده، توانمند کنید؛ دراین باره لازم است چالش‌های موجود در خانواده‌ها را رفع نمود به‌عنوان مثال چون خانواده درباره رسانه اطلاعات کافی و شناخت درست ندارد باید آموزش‌های لازم در این مسئله را به آنان داد. وقتی والدین از بازی با تبلت و حضور در فضای مجازی شناخت و تجربه کافی ندارند لذا باید به آنان آموزش داد که چه برخوردی را با فرزندانشان داشته باشند. در کل معتقدم که توانمندسازی خانواده در تربیت نسلی که در خانواده بزرگ می‌شود، خیلی مهم و حیاتی است.
در مجموع سه راهکار می‌توان در نظر گرفت؛ نخست اینکه در رسانه حضور فعال داشته باشیم. دوم عوامل جامعه‌پذیر کننده دیگر را فعال کنیم و سوم اینکه چون این فاصله نسلی که اتفاق افتاده به‌شدت با سیاست و تصمیم‌گیری‌های سیاسی و تصمیمات حاکمیتی و قوای سه‌گانه مرتبط است و این‌ها به‌شدت روی افراد اثر دارند، در آنجا باید مداخله کرد. در این میان راهکار سوم، مهم‌ترین راهکار است زیرا فعالیت سایر موارد نیز به‌نوعی به آن مرتبط است؛ لذا باید گفت اصلاح اصلی، اصلاح سیاسی است.
• نقش رسانه‌های معاند در مقابله با اصلاح سیاسی را چگونه می‌دانید؟
رسانه‌های معاند این‌چنین القا می‌کنند که نظام فاسد است. در شگردهای رسانه‌ای یک تعبیری دارند با عنوان «دروغ اساسی». اگر شما یک دروغ اساسی بگویید و آن را در جامعه جا بیاندازید، نیازی نیست که 100 دروغ دیگر بگویید، ذهن جوان با آن دروغ اساسی شکل می‌گیرد و داوری می‌کند. اگر شما بگویید همه فاسد هستند و بتوانید جا بیاندازید دیگر نیازی نیست که بگویید فلان معاون وزیر و فلان مدیرکل در فلان سازمان هم جزء این‌ها هستند. شما گفتید که همه فاسد هستند، پس او هم هست. شما دیگر چشمتان را به‌عنوان مخاطب جامعه می‌بندید و همه را دزد حساب می‌کنید و دیگر نمی‌توان کاری کرد. درست است که می‌گوییم اصلاح سیاسی صورت گیرد اما نباید از نقش پررنگ رسانه‌ها غافل بود یعنی اگر شما بتوانید این دروغ‌های اساسی را اصلاح کنید، بخشی از این عصبانیت‌ها و لجبازی‌ها در میان نسل‌های جدید را کاهش می‌دهید و تازه زمینه گفتگوی بین نسلی را فراهم می‌کنید.
• در پرسشی از شما درباره آینده گسست نسلی با توجه به شرایط فعلی پرسیدم که کامل نفرمودید؛ در صورت امکان در این باره بیشتر توضیح دهید.
حقیقت این است که پیش‌بینی آن خیلی سخت است، مخصوصاً در جایی که عوامل سیاسی بستگی دارد. این مسئله دقیقاً به این ربط دارد که دولت‌ها چه می‌کنند. لذا می‌توان گفت اگر دولت‌ها به این سمت پیش بروند که فرضاً کاری کنند که جامعه باور کند که صداقت وجود دارد و مسئولان منافع مردم را به منافع شخصی خود ترجیح می‌دهند و احساس نزدیکی میان رفتار مسئولان با دیدگاه مردم ایجاد شود، مطمئناً شکاف نسلی کمتر خواهد شد. در جامعه یک نوع اعتماد اجتماعی ایجاد می‌شود و افراد جامعه به سمت یک نوع گفتگوی بین نسلی خواهند رفت؛ اما اگر این احساس و نزدیکی در مردم ایجاد نشود با نوع شدیدی از بی‌اعتمادی در جامعه روبرو خواهیم بود. در واقع اگر همین روندهای فعلی همچنان بماند یا تقویت شود، ما را به سمتی می‌برد که گسست نسلی ایجاد شود. من نمی‌گویم که الآن گسست وجود دارد، ولی یک نوع دلگیری‌ها و عصبانیت‌ها بین نسل‌ها وجود دارد. حالا این‌ها در سطح رفتاری است. به لحاظ سطح ارزشی و باوری هم نگاه‌های ارزش‌های جهانی به‌هرحال آمده است و این‌ها غلبه پیدا می‌کند و پیش می‌رود ولی اگر بین دو نسل گفتگو برقرار شود، مطمئناً از شدت ارزش‌های جهانی در جامعه کاسته می‌شود و جامعه این فرصت را خواهد یافت که آنها را بومی‌سازی نماید و با شرایط و فضای فرهنگی جامعه هماهنگ سازد.
خلاصه راهکارها:
1. باید ارزش‌های متفاوت دو نسل در زندگی شناسایی شود و میان آنها تعامل ایجاد گردد.
2. برای نسل جوان بازخوانی دوباره در مورد انقلاب اسلامی و آرمان‌های آن باید صورت گیرد.
3. حاکمیت باید اصلاح سیاسی را در دستور کار قرار دهد؛ با این کار هم اعتماد اجتماعی افزایش می‌یابد و هم از قدرت رسانه‌های معاند کاسته می‌شود.
4. متولیان مسئله شکاف نسلی، باید حضور پررنگ و فعال در رسانه‌ها داشته باشند.
5. حاکمیت موظف است سایر عوامل جامعه‌پذیر کننده در جامعه را تقویت نماید تا از قدرت رسانه‌ها کاسته شود.
6. با اصلاح سیاسی و ایجاد هم‌گرایی و اعتماد در جامعه با فعالیت رسانه‌های بیگانه مقابله شود.
7. زمینه‌های گفتگوی بین نسلی در جامعه فراهم شود. با این عمل، می‌توان عصبانیت‌ها و لجبازی‌ها در میان نسل‌های جدید را کاهش داد.
8. ارزش‌های جهانی طبق شرایط و فضای فرهنگی جامعه بومی‌سازی شود.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید