به نظر شما؛ علل و عوامل بروز اختلال در پاسخگویی به شبهات دینی در جامعه کدماند و به نظر شما مهمترین عامل چیست؟
من از پیشفرض شروع میکنم. پیشفرض مصاحبه این است که مکانیزم پاسخگویی به شبهات دینی در جامعه دچار اختلال شده است. من این پیشفرض را قبول ندارم.
یعنی میگویید اختلالی در پاسخگویی به شبهات دینی نیست؟
شما واژهی مکانیزم را آوردهاید. من در باره این واژه حرف دارم. مکانیزم یک واژهی فرانسوی است. همین که تحقیق با یک واژهی فرانسوی انجام میگیرد و از واژه مکانیزم استفاده میشود، به نظر من خود این اختلال است.
شما چه تعریفی از مکانیزم دارید، یعنی سازوکار پاسخگویی؟ فرآیند پاسخگویی؟ روند پاسخگویی؟ عملکرد آن دستگاهی که باید پاسخگویی را انجام دهد؟ یا... هر کدام از اینها یک بُعدی از این مطلب را دربرمیگیرد که با توجه به همهی اینها میتوان پاسخ داد و لذا اگر مکانیزم به عنوان یک کلیتی در نظر گرفته و بعد گفته شود مکانیزم اختلال دارد، من این پیشفرض را قبول ندارم. چون سازوکاری که در فرآیندهای پاسخگویی به شبهات دینی لحاظ شده است، سازوکاری نیست که در آن اختلال ایجاد شده باشد. ممکن است در مجریان و منِ نوعی مجری که پاسخگو هستم، در بنده این اختلال ایجاد شده باشد. اما در مکانیزم و یا آنچه که من به سازوکار تعبیر میکنم، و یا فرآیندی که در اسلام تعریف شده است، اختلال وجود ندارد. پس این پیشفرض را از این جهت قبول ندارم، نه اینکه در مرحلهی عمل در جامعه مشکلاتی وجود نداشته باشد، چون بالأخره شبهاتی هست که واقعاً جوانان به پاسخ نمیرسند. اینها مراحل عملیاتی است و مربوط به آن سازوکارهای تدوین شده و فرآیند پاسخگویی به شبهات دینی نیست. پس در آنجا اختلالی وجود ندارد.
نکتهی دومی که به نظرم در پیشفرض باید مورد توجه قرار بگیرد این است ؛ زمانی پرسش، شبهه و هجمه وجود دارد ولی در آن شخص به دنبال این میرود که به نتیجه برسد، میخواهد شناخت و معرفت پیدا کند و خودش پویاگونه به نتیجه برسد. این جا مشکلی نیست. امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه میگویند که به شبهه، شبهه میگویند چون مشبّه به حق شده است و آن حق و باطل پوشیده شده است و به همین خاطر انسان را دچار شبهه میکند. این دست از شبهات زیاد شدهاند و عدهای هم به دنبال این زیاد شدن هستند. آن چیزی که در بحث اختلال - با آن پیشفرض شما – پیش آمده است، در بحث هجمه است.
من میخواهم بگویم اختلالی که ایجاد شده است، ناشی از آن هجمههایی است که ایجاد شده و تاخت و تازی که به عرصهی دین وارد میشود . یعنی یکسری چیزهایی که برای جوانان ایجاد میشود واقعاً شبهه نیست. من میخواهم بگویم اگر در جامعه اختلال ایجاد شده است، اولاً در سازوکار ما نیست.
سازوکار درست است و فرآیند درستی هم برای آن تعریف شده است. در آن سازوکار اختلالی ایجاد نشده است، در بحث شبهات هم اختلالی نداریم، اختلالی که ما داریم در بحث هجمههایی است که صورت گرفته است.
تعریف من از شبهه و هجمه متفاوت است. من میگویم شبهه و هجمه را متفاوت در نظر بگیریم، اگر میخواهیم بگوییم اختلالی در جامعه ایجاد شده و ذهن جوان ما درگیر شده است، گسترهی آن بیشتر از هجوم و تاخت و تازهایی است که به ذهن این فرد آمده است.
هجمههایی که به عرصهی دینی، فکری و اعتقادی جوانان، خانوادهها و بانوان ما صورت میگیرد، بسیار گسترده است و اختلال ایجاد کرده ، در حقیقت از نگاه حجمی این اختلال ایجاد شده است.
مثلا در بحث شبهات مربوط به زنان این آسیبها از کجا آمده است؟ در اثر چیست؟عوامل مختلفی دارد. مثلاً در فضای مجازی آنقدر مثالها و شبهات را خوانده و خوانده و این هجومی که اتفاق افتاده و این بارش اطلاعات بسیار گسترده بدون مبنا را داشته است و به این آسیب ها رسیده است. اگر خود من هم این بارش اطلاعاتی را در حالی که هنوز اطلاعات مبنایی و اعتقادی من قوی نشده باشد، داشته باشم، من هم در معرض آسیب قرار میگیرم. پس یک مورد بحث هجمههای فضای مجازی است، حتی هجمههای دوستان هم مهم است. در بین دوستان متدین هم این فکر های آسیب رسان به جایگاه خانواده وجود دارد که یکدیگر را تشویق میکنند که؛ چرا در خانه نشستهای؟ چرا فلان کار را انجام میدهی؟ ارزشمندی آن کاری که یک خانم باید انجام بدهد را برای او کمرنگ میکند و پایین میآورد. پس هجمهها در ساحتهای مختلفی است و یک بحث هم بحث عدم ارزشمندی فعالیتهای زنانه است که این هم بر او تأثیر میگذارد. این در حوزهی بانوان است.
حالا در اینجا یک پرانتز باز کنم، چرا اینطور است؟ بله، هجوم وجود دارد. ما در عصری زندگی میکنیم که فشار رسانهای را داریم. مطلب اینجا است که چرا جوان سرزمین من، یا خانمهای سرزمین من که اکثراً هم خانهدار هستند اینطور هستند؟ آیا این دلیل نمیشود که ما در پاسخگویی به شبهات و یا حتی قبلتر از آن در نهادینه شدن ارزشهای اصیل دچار ضعف هستیم؟
ببینید دین ما پاسخ داده است، اما منِ نوعی که باید آن را بیان کنم، این کار را درست انجام ندادهام. منِ نوعی باید ارزشگذاری را انجام دهم و باید بیان کنم که ارزش زن به چیست.
ببینید یکی از بحثهایی که در بحث شبهات دینی مهم است که دشمن میتواند از آن خلل استفاده کند، عدم بینش صحیح نسبت به اعتقادات دینی است. یعنی وقتی اسلام شناخته نشده است و در این مبنای دینی و علمی قوتی وجود ندارد، آن زمان در مقابل هجمهها کوتاه میآیند. پس بخشی هم به خود فرد برمیگردد. علاوه بر اینکه خود این مبلغین و کسانی که باید توضیح دهند و اطلاعرسانی کنند، نمیتوانند کارشان را به درستی انجام دهند، منِ نوعی هم اعتقادات دینی محکمی ندارم. اسلام اعتقادی بچههای ما در دبیرستان و حتی بانوان و آقایان اسلام تعبّدی است. این اشکال عمدهای است، وقتی اسلام تعبّدی باشد وقتی وارد دانشگاه میشود، یکدفعه یک فضای بازی برای او ایجاد میشود و در مقابل این فضای باز خلع سلاح است. اشکال اینجا است. پس یک بحثی همان شارحین و مبلغین هستند، یک بحثی هم این است که ما فقط اینها را یاد گرفتهایم.
مورد بعدی که در بحث شبهات دینی به نظر میرسد، این است که جوان ما به اقناع نمیرسد. چرا به اقناع نمیرسد؟ مهمترین عامل عدم اقناع عدم ارتباط مؤثر است. در بحث پاسخگویی به شبهات دینی گفته می شود اگر کسی میخواهد پاسخگویی درستی داشته باشد، باید ارتباط مؤثر داشته باشد. ارتباط مؤثر یعنی چه؟ یعنی اختلال در فهم، اختلال در تحلیل فرآیند پاسخگویی نداشته باشد تا بتواند به آن شناخت مسئله و محوریت مسئله برسد. اگر او ارتباط مؤثر بلد نباشد، شناخت پیدا نمیکند و سؤال را به صورت دقیق نمیشنود و در فرضیهی ذهنی خودش پاسخ میدهد و باعث میشود که وقتی فهم درستی نسبت به مسئله پیدا نکرد، ذهن خودش به آن سوءتعبیر نسبت به طرف مقابل آلوده میشود و بعد جوابی را به آن جوان میدهد که اتفاقاً او را به یک شبههی جدیدتر سوق میدهد. این ارتباط مؤثر فوقالعاده برای بحث شبهات دینی مهم است و باید مورد توجه قرار بگیرد . این یک علت جدی است که مهارت ارتباط مؤثر را باید یاد بگیرند. مثلاً ممکن است طلبهی ما از جهت آکادمیک، آموزههای دینی بلد باشد اما نتواند آن آموزهها را انتقال دهد، یا فهم مسئله نکند تا بتواند جواب مسئله را داشته باشد. اینها باعث میشود که آن اختلالاتی که در پاسخگوییها هست صورت بگیرد. دیده شده با اینکه این همه سایتها و مراکز است، وقتی سؤال و شبهه مطرح شده است، یک جواب دیگری به او دادهاند. او اصلاً به دنبال این نبوده است، یا توجیه است.
شما تبعات اختلال در پاسخگویی به شبهات دینی را چه میدانید و مشخصاً در زمینهی فرهنگ دینی فکر میکنید چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت؟
وقتی این اتفاق بیافتد، مهمترین تبعات آن تغییر سبک زندگی فرهنگی و اعتقادی است که الان شاهد هستیم. جوان ما با پدر و مادرش متفاوت است. این تغییر هم تغییر سبک زندگی، تغییر باورها و تغییر ارزشها است. چرا تغییر پیدا کرده است؟ البته نمیخواهم بگویم که همه اینطور هستند. مثلاً قم یک هستهی اصلی در یک سطح مرجعیت دینی، علما و طلاب دارد، یک سطح عامهی مردم ، مردمی هستند که تحصیلکرده هستند و یک سطح عامهی مردمی که غیرتحصیلکرده هستند و واقعاً به معنای عوام هستند و در اینجا یک چیز مخلوطی میبینید و شما در آن عرصهی سوم واقعاً آن تغییرات را به وضوح میبینید که تغییرات بنیادین سبک زندگی است. این تغییر سبک زندگی جزء تبعات فرهنگی است، شاید یک کلمه باشد، اما واقعاً گسترده است و واقعاً هم ما در قسمتهای مختلف این تفاوتها وجود دارد و تأثیراتش را حتی در گویش میتوان دید. این سبک زندگی میتواند در تمام قسمتها وارد شود و مهمترین تبعات است.
پاسخگویی ما میتواند نگرش یک فرد را به یک مسئله کاملاً عوض کند. مثلاً در بحث توحید یا در بحث خداباوری میتواند اینطور باشد.
بر اساس روند فعلی آیندهی شبهات دینی و پاسخگویی به آنها را چطور ارزیابی میکنید؟
یک بحث این است که آیا جواب دادن به همینگونه مفید است؟ طبیعتاً نه. چون هم شبهات متکثر شدهاند، هم قویتر شدهاند. یعنی رصد سال به سال شبهات نشان میدهد که شبهات خیلی جدیدتر و علمیتر میشوند. پس اگر پاسخگویی بر یک پایهی مبنایی و بر یک روش استوار بماند، فایدهای ندارد. اگر با این شیوه پیش بروند، به نظرم با توجه به روند رو به ازدیاد شبهات که الان فوقالعاده روز به روز و سال به سال بیشتر میشود. آینده خوبی پیش بینی نمی شود.
راهکار شما برای کاهش اختلال در پاسخگویی به شبهات دینی و یا اثربخش نمودن این روش پاسخگویی در جامعه چیست؟
چند راهکار وجود دارد؛ یکی بررسی خاستگاه شبهات است. یعنی این خاستگاهها باید به صورت جدی شناسایی شود. زمانی شبههای که شما مطرح میکنید، این شبهه برگرفته از یک اعتقاد و خرافهای است که این خرافه باعث این شبهه شده است. بر فرض در بحث فلسفهی دین زمانی میگفتند که فلسفهی دین به چه چیزی برمیگردد؟ یا مثلاً در فلسفهی دین، عقاید، انظار و گروهها و اینها را در بحثهای اعتقادی دارند، زمانی هم میگویند که این فلسفه باید در خدمت علوم طبیعی و علوم تجربی قرار بگیرد و یک ارتباط اینچنینی برقرار میکنند. بحث خاستگاهها در بحث ارائهی راهکارها خیلی مهم است. چون وقتی خاستگاه درست نباشد، شبهه را ایجاد میکند. پس شناخت خاستگاه شبهات به حل مسئله و آن شبههای که وجود دارد، کمک میکند که آن محور مسئله و منشأ مسئله دیده شود و حل شود، وقتی آن، حل شود، دیگر این مسائل به وجود نمیآید.
این وظیفه مربوط به کیست؟
به نظرم هم مربوط به مبلغین و هم سازوکار نهادی است. یک نهاد متولی باید پیشبینی کند و افرادی که متولی این موضوع هستند، باید این موضوع را دنبال کنند. یعنی هم نهادها و هم افراد باید پیگیری کند. مشکل این است که بعضی خودشان خاستگاه را نمیشناسند.
یک بحث هم آسیبشناسی است. ببینید یکی از کارهای جدی که در هر جایی قرار است اتفاق بیافتد آسیبشناسی است تا مقدمهی راهکار قرار بگیرد و آن نتیجه را بگیرد. آسیبشناسی و ارزیابی عملکرد نهادهای مؤثر و نهادهای تأثیرگذار و افرادی که آموزش دیدهاند که در این عرصه ورود جدی داشته باشند. ارزیابی عملکرد آنها و آسیبشناسی آنها چطور بوده است؟ خود فرد آیا توانسته مؤثر باشد و یا خودش غیرمؤثر بوده است؟ تمام اینها نیاز به آسیبشناسی دارد.
مورد بعدی هم بحث شناسایی توطئههای فرهنگی است. توطئههای فرهنگی را باید شناخت، البته از روی گمان و ظنّ و احتمالات نباید باشد، بلکه واقعاً باید دید که این، یعنی چه که آیا مثلاً این توطئهی فرهنگی که نسبت به جوانان اتفاق افتاد که مثلاً جوانان ما را تغییر رویکرد داده اند من زیاد به تهران رفتوآمد دارم در آنجا میبینم که آنقدر سبکشان عوض شده است که سگ را در بغل میگیرد و چیزهای دیگری را بغل میکنند و چقدر زیاد هم اتفاق میافتد، چرا او دچار تغییر شده است؟ چه شبههای برای او ایجاد شده است و این توطئه ایجاد شده است که این اتفاق افتاده است و این تغییر اثر است. به نظر من شما نمیتوانید بگویید که چرا سگ را در بغل گرفتهاید؟ این، معلول توطئهای بوده است که آن باید شناسایی و حل شود و وقتی آن حل شود، این هم درست میشود. این شناسایی باید اتفاق بیافتد.
نکتهی بعدی هم پایش است. به نظرم آیا پایش وضعیت فرهنگی نسبت به نیازهای داخلی در عرصهی شبهات وجود داشته یا نداشته است؟
اینها باید پایشهای وضعیتهای فرهنگی شود و نیازسنجیهای داخلی یا نیازهای واقعی جوان و آن اطلاعات و دادههای علمی که نسبت به آن است، باید اتفاق بیافتد و صورت بگیرد و بعد گفته شود که حالا در این شبههای که برای او پیش آمده است، آیا به جواب رسید یا نرسید؟ این پایشها هم باید اتفاق بیافتد.
مورد بعدی هم بحث آن تهاجمهای فرهنگی است که نسبت به شناخت، ارزشها، رفتارها و کردارها اتفاق میافتد. اگر آن پایش در کنار هجمههایی که هست، قرار بگیرد، در نتیجه باید ارائهی الگو صورت بگیرد. یعنی اگر میخواهد آن کاهش اختلال در پاسخگویی و ارتقاء اثربخشی شبهات را وجود داشته باشد و انشاءالله آنها درست شود، در کنار اینها باید ارائهی الگو وجود داشته باشد. الان مثلاً سؤال جدی من این است که مثلاً بعد از 40 سالگی انقلاب که گفتیم انقلاب اسلامی به مرحلهی 40 سالگی رسید، حالا الگوهای مؤثر و موجودی که بخواهیم به جوان معرفی شود چیست؟ چه کسی معرفی میشود؟ اصلاً اولاً معرفی میشود؟ ثانیاً اگر معرفی میشود چه الگویی ساخته شده تا او از آنها استفاده کند؟ این در کنار بقیه است. یعنی اگر ارزشها، رفتارها و کردارها را شناخته باشد و میخواهد معرفت بیابد، حالا الگو را هم در کنار آن مدنظرم است آیا وجود دارد؟ ولی مشکل اینجا است که اصلاً الگو وجود ندارد.
مورد دیگری هم در بحث راهکارهای کاهش به نظر میرسد بحث جنبش نرمافزاری است. چون این جنبش نرمافزاری یک چیز سیستماتیک است. بالأخره یک فرآیندی را تعریف میکند تا به نقطهی مطلوب برسد، به نظرم آن اصلاح و آن فرآیند در این بحث ما با موضوع جنبش نرمافزاری به خوبی میتواند جواب دهد، ولی ابتر ماند.
آن زمان رهبر جامعه این خطر را دید و گفت: بروید و اقدام کنید ولی به نظر من کوتاهی شد و الان اثر آن فرآیندها و تهاجمهایی که اتفاق افتاده است را در تغییر سبک زندگی در جامعه دیده می شود و الان باید به دنبال حل مسئله بود و الان باید مشکلات را حل کرد، در صورتی که در آن زمان به این معنا مشکل نبود و میشد به صورت کامل پیشگیری کرد، راهکار ارائه کرد و برای آن برنامه چید. این هم از مواردی است که در بحث شبهات باید راه بیافتد و اتفاق بیافتد و به نتایج خوبی برسد.
راهکارها:
1. بررسی خاستگاه شبهات به حل مسئله و پاسخ به شبهات کمک میکند.
2. یک نهاد باید متولی این موضوع بشود حتی خود اشخاص پاسخگو هم میتوانند این موضوع را دنبال کنند.
3. آسیبشناسی و ارزیابی عملکرد نهادهای مؤثر در این حوزه و افراد پاسخگو می تواند راهگشا باشد.
4. باید افرادی که آموزش دیدهاند که در این عرصه ورود جدی داشته باشند.
5. شناسایی توطئههای فرهنگی میتواند در پاسخگویی به شبهات موثر باشد.
6. پایش وضعیت فرهنگی ، نیازسنجی از جوان به بهبود پاسخگویی کمک می کند
7. کاهش اختلال در پاسخگویی و ارتقاء اثربخشی آن در گروی ارائهی الگو موثر به جوانان است.
8. تقویت جنبش نرمافزاری که مورد نظر رهبر انقلاب هم بوده است به بهبود پاسخگویی کمک خواهد کرد.