مدعیان دروغین به ویژه در حوزه مهدویت چه شاخصههایی دارند و این بحث چقدر در جامعه ما جدی است؟
بخشی از توفیقاتی که مدعیان دروغین بهدست میآورند به جهل مردم یا به تعبیر بهتر کماطلاعی آنها راجع به آموزههای اصیل مهدویت برمیگردد. البته گاهی اوقات ممکن است اطلاع وجود داشته باشد اما آن بصیرتی که برای تطبیق این اطلاعات با خارج نیاز هست، وجود ندارد. در واقع آنها باید یافتههای علمی خود را با آنچه که در خارج اتفاق میافتد و به صورت عینی وجود دارد، تطبیق دهند. بنابراین غیر از مشکل کماطلاعی، مشکل نبود بصیرت هم هست.
بخش مهمی از تکلیف حکومت نسبت به مردم و جامعه، کار آموزش است. پس از آموزش، کار ایجاد آگاهیهای لازم برای توانایی در تطبیقها در مرحله دوم است. البته این وظیفه یک وظیفه همگانی است و وقتی همگانی شد، رسانهها و هر کسی که به نوعی میتواند آموزش را در حد توان خود به عهده گیرد، باید وارد میدان شود.
در دورهها و جوامع مختلف کسانی که در رابطه با مهدویت ادعا میکردند مانند ادعای بابیت، مشاهده، ملاقات و یا حتی ادعای مهدویت، ویژگیهای متفاوتی داشتهاند. عامل این ادعاها، گاهی اوقات کجفهمیها و بدفهمیهایی است که نسبت به دین وجود دارد. این ادعاها معمولاً در ابتدای امر به صورت ناخواسته اتفاق میافتد. در ادامه ممکن است عواملی به آن دامن زنند و کار را به سمتی برند که فرد از ابتدا شاید اصلاً فکر آن را هم نمیکرد که چنین اتفاقی افتد! مثل جریان شیخیه که ظاهراً از ابتدا به دنبال اینکه ادعایی مطرح کند، نبود. خود شیخ احمد احسایی که بعداً فرقه شیخیه از او به وجود آمد، یک عالم دینی بود و شاید بدفهمی داشت. گاهی اوقات این بدفهمی ها باعث میشود که زاویهای نسبت به اصول ایجاد شود و بعد کمکم این زاویه زیاد شود. بعد از مرگ او شاگردانش کمکم یک فرقه جدایی شدند. بنابراین یکی از شاخصههای مدعیان میتواند همین کجفهمیهایی باشد که آنها نسبت به مبانی دینی دارند. مثلاً در مورد همین آقای شیخ احمد احسایی میگویند که ایشان یک مقدار از فلسفه یونان تأثیر گرفته و اینها را با مباحث دینی خلط کرده و نظرات خاص خود را در رابطه با عالم هورقلیا داشته است.
برخی از کسانی هم که در فرقه احمدالحسن فعالیت میکنند، واقعاً همینطور هستند. پازل معرفتی آنها کامل نیست و با چند آیه و روایتی که تحریف لفظی یا معنوی شده است، فریب میخورند و گرفتار میشوند.
یک عامل هم میتواند، اغراض سیاسی باشد که اینها دنبال میکنند یعنی مدعیان کسانی هستند که با حکومت دینی مشکل دارند و لذا با ایجاد فرقه و ادعاهایی که مطرح میکنند، میخواهند لطمه سیاسی به کشور ایجاد کنند. بعضی از این مدعیان هم انگیزههای مادی دارند که در خیلی موارد اینطور است. یعنی از کسانی که جذب آنها میشوند سوءاستفادههای مالی میکنند که این مسئله مخصوصاً در یک یا دو دهه اخیر به وفور دیده شده است.
عوامل روانشناختی هم مخصوصاً در کسانی که عقدههای عاطفی دارند، دخیل است. یکی از شاخصههای مدعیان و مخصوصاً کسانی که ادعای ارتباط با حضرت مهدی(عج) دارند، این است که عقدههای روانی را از دورههای مختلف مثل دوران کودکی یا نوجوانی و جوانی داشتهاند و با این ادعاها، آن عقدهها به نحوی سر باز میکند. در واقع برای عقدهگشایی یکی از راهها همین است که خود را مطرح و جلب توجه کنند. از بحث ادعای ملاقات و ارتباط شروع میشود و بعد به جاهای باریکتر تا ادعای مهدویت و امام زمانی هم میرسد و یا مثل علیمحمد باب، ادعای خدایی هم میکنند.
یکی از چیزهایی که مدعیان از آنها استفاده میکنند و در واقع راهبرد آنهاست، این است که از احساسات پاک مذهبی سوءاستفاده کنند و دست به عوامفریبی زنند. معمولاً در عوام اینطور است که بُعد مناسکی دین از بعد اعتقادی برای آنها مهمتر است یعنی در بین عوامالناس کمتر کسی را پیدا میکنید که به دنبال این باشد که پایههای اعتقادی خودش را محکم کند و بیشتر دنبال این هستند که نماز مستحبی، نماز اول ماه، روزه، ذکر و ... داشته باشند. دقیقاً همین امر است که مورد سوءاستفاده مدعیان دینی قرار میگیرد که با حرفهایی مندرآوردی و اذکار و اورادی که هیچ پایه و اساسی ندارد، عدهای را به خودشان جلب و اهداف خود را دنبال میکنند.
این مسئله نه تنها در جامعه ایران بلکه در جامعه جهانی جدی است یعنی نه فقط جامعه ایران بلکه دنیا و ادیان مختلف با این قضیه سروکار دارند و تهدیدی است که همه ادیان و مخصوصاً ادیان الهی را تهدید میکند. در دورههای مختلف معمولاً مدعیان برای سوء استفاده از ادیان الهی و نه بشری آمدهاند و باعث بروز یک سری از ناهنجاریها در جامعه خود شدهاند.
در حال حاضر با شور و التهابی که در دنیا در رابطه با بحث موعود و منجی آخرالزمان ایجاد شده است و مسیحیت صهیونیسم و یهود صهیونیسم بر اساس همین موعودباوری فعالیت میکنند، فارغ از درست یا غلط بودن آن، این باور تبلیغ میشود که الآن دوره آخرالزمان است که در ادیان درباره آن صحبت شده است. همین باعث شده است که جریانهایی که دینگریز یا دینستیز هستند، این بحث را جدی گیرند و برای مقابله با بحث موعود و منجی آخرالزمان به سراغ راهکارها و ترفندهایی روند. لذا میبینید که در همین چند دهه اخیر گروهها و فرقههای زیادی با محوریت بحث موعود و منجی به وجود آمده است.
یکی از آسیبهایی که کار مدعیان دارد در بحث توقیت و تعیین وقت ظهور بروز پیدا میکند. چون وقتی مشحص میشود که این ادعاها نادرست است، باعث میشود که کمکم باورهای مردم نسبت به اعتقادات حقیقی هم سست شود.
بعد از انقلاب اسلامی که به هرحال رهبران این انقلاب، آن را به عنوان یک پیشزمینه برای ظهور حضرت مهدی(عج) معرفی کردند، دشمن مطمئناً احساس خطر میکند. میدانید که اینها درباره آموزههای دینی شیعه و اسلام، مطالعات زیادی دارند و مستشرقین در زمینههای مختلف اسلام را به صورت دقیق مطالعه کردهاند. یعنی اینها کاملاً موضوع مهدویت را رصد میکنند و بر آن اشراف دارند. لذا خیلی از اتفاقاتی که در دنیا میافتد، بر اساس همین بحث موعود و منجی اتفاق میافتد. مثلاً اکثر نابهسامانیها و درگیریها و اتفاقات در منطقه خاورمیانه است چون موعود و منجی سه دین بزرگ جهان امروز یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام قرار است در منطقه خاورمیانه ظهور کنند. لذا از دیرباز آمریکا و اسرائیل، عربستان و مکه را که محل ظهور امام مهدی(عج) هست را به نوعی تسخیر کردهاند و سرزمین فلسطین، شام، یمن و ... را که مرتبط با بحث موعود هستند، تحت کنترل دارند. مدعیان به طرق مختلف و با ادعاهای متنوع در جامعه مطرح میشوند تا انحرافی در بحث اصلی مهدویت ایجاد شود و آن باورهای حقیقی یا سست شود و یا از بین رود و یا حداقل به صورت یک کبریت بیخطر در آید.
استاد بسترها و زمینههای گرایش مردم به ادعاهای دروغین چیست و چرا مردم به این جریانها گرایش پیدا میکنند؟
همان مواردی که در رابطه با شاخصههای مدعیان گفته شد، برای علل گرایش مردم هم میتوان بیان کرد یعنی یکی از دلایل عمده گرایش مردم به مدعیان، بحثهای معرفتی است. متأسفانه باورهای بسیاری از متدینین خیلی بنیادین نیست و چارچوب و ضابطه ندارد. همچنین بُعد مناسکی دین در بین مردم اهمیت بیشتری نسبت به بعد اعتقادی دارد. چارچوبهای معرفتی عوام حتی نسبت به خود امام زمان(عج) کامل نیست و نگاهی که مردم به بحث مهدویت و امام زمان(عج) دارند، گاهی اوقات با خیلی از بدعتها و خرافهها مخلوط شده و آنها اصل قرار گرفتهاند. مثلاً یکی از چیزهایی که در بحث مهدویت بین عوام خیلی شهرت دارد، بحث جنگها و خونریزیهایی است که در زمان ظهور حضرت اتفاق میافتد و اینکه امام زمان(عج) قرار است کشتار و جوی خون راه اندازند! ولی این که این حرفها و روایات مربوط، چقدر صحت دارد و از کجا نشأت میگیرد، به صورت علمی برای مردم بیان نشده است! یک سری از روایات هست که به درستی فهمیده یا بررسی نشده است. خیلی از افراد ظاهر روایات را نقل کردهاند و بعد هم این افکار در بین مردم شکل گرفته است. با وجود این باورهای کم عمق، احساسات و شور دینی بر شعور دینی غلبه پیدا میکند و آنوقت زمینه برای سوءاستفاده هم فراهم میشود. مثلاً روایاتی که ویژگیهای ظاهری حضرت را بیان میکند، مورد سوءاستفاده قرار گرفته اند! افراد طبق آنچه که در روایات آمده، ظاهر خود را درست میکنند و بعد ادعا میکنند که همان شخصیتی هستند که در روایات آمده است. همچنین در اکثر موارد وقتی ادعایی در رابطه با بحث ارتباط و ملاقات با امام زمان(عج) مطرح میشود از بُعد احساسات خیلی استفاده میشود به همین دلیل است که این نوع گرایشها در بین خانمها بیشتر است چون احساسات آنها پررنگتر است.
آرزوی هر انسانی برای ایجاد عدالت اجتماعی، اقتصادی و ... و وجود نابهسامانیهای اجتماعی شوق انسان را برای رسیدن به آن جامعه ایدهآل بیشتر میکند. یعنی وضعیت نابهسامان کنونی اشتیاق انسانها را برای رسیدن به آن جامعه ایدهآل زیاد میکند و وقتی این شوق زیاد شد، افراد به دنبال این هستند که این عطش را به نحوی برطرف کنند. در نتیجه وقتی ادعایی مطرح میشود، مشتریان زیادی برای آن در جامعه وجود دارد.
تمرکز بیش از اندازه در علایم ظهور و عدم توجه به شاخصهها و زمینههای واقعی ظهور، یکی دیگر از مشکلات است. به بیان دیگر در حوزه مهدویت، علاقه مردم بیشتر به سمت مسائل احساسی است یعنی اگر از بُعد اعتقادی مهدویت و امامت، جایگاه ولایت و وظیفه مأموم صحبت کنید، مردم خیلی حوصله ندارند ولی اگر از چند ملاقات و خواب تعریف کنید، هر چند هیچ بنیانی هم نداشته باشد، باعث میشود که طرفدار پیدا کنید و مردم علاقه نشان دهند! لذا یکی از بحثهایی که امروز در دنیا در بین عوام جذابیت دارد بحث علایم ظهور است در حالی که اولاً روایات علایم ظهور خیلی روایات محکم و خوبی نیستند و ثانیاً قابل اثبات و قابل تطبیق نیستند.
تطبیقهایی که در این روایات میشود، هیچ پشتوانهای ندارد چون خیلی راحت میتوانید شرایط حاضر را با حوادث مختلف تطبیق دهید ولی هیچ دلیل محکم علمی نمیتوانید برای آن اقامه کنید که واقعاً آنچه که در روایت آمده است، واقعاً همین اتفاقی است که در حال حاضر در حال رخ دادن است. لذا اگر به جای اینکه در بحث مهدویت جامعه به دنبال اصول اعتقادی، زمینهسازی ظهور و جلب رضایت امام زمان(عج) باشد، به دنبال شناخت علایم باشد، راه به جایی نخواهد برد.
مطرح کردن علایم ظهور متأسفانه از طرف دوست یا دشمن باعث میشود که وظیفه واقعی یک فرد منتظر به حاشیه رود و سر مردم و متدینین به موضوعات کماهمیت گرم شود و بدین ترتیب موضوع مهدویت تبدیل به یک کبریت بیخطر شود.
حاکمیت در مقابل مدعیان دروغین باید چه سیاستی را در پیش گیرد؟
«الناس علی دین ملوکهم» یعنی تا زمانی که رفتار مدیران و مسئولان اسلامی نباشد، توقع اسلامی زندگی کردن از مردم یک توقع بیجاست. جامعه اسلامی یعنی همان جامعه مهدوی، چون روح حاکم بر اسلام همان روح حاکم بر مهدویت است و چیزهایی جدا از هم نیستند. اینکه برخی مهدویت را جزوی از اسلام می دانند، غلط است. مهدویت مساوی با اسلام است. نمیتوان هیچ عرصهای از عرصههای اسلامی را پیدا کرد که مهدویت در آن عرصه وارد نشود. مهدویت ظهور و بروز اکمل یک حکومت اسلامی است.
باید روح حاکم بر جامعه، روح حاکم بر مسئولین نظام جمهوری اسلامی و روح حاکم بر برنامههای حکومت، مهدوی باشد و اگر نباشد، آن نظام و حکومت، مهدوی نیست. حاکمیت باید در چارچوب مهدویت برنامهریزی و هدفگذاری کند و چشمانداز و برنامههای توسعه آن بر اساس مهدویت باشد.
این حرف وقتی معنای بهتری پیدا میکند که مثلاً میخواهید نظام آموزشوپرورش را پیریزی کنید. اینکه مقام معظم رهبری میفرمایند باید سند 2030 را کنار گذاشت چون خود ایران یک فرهنگ چندهزار ساله و اصیل دارد، بیانگر همین موضوع است. حتی فراتر از اسلام برای کسانی که در ایران، اسلام را هم قبول ندارند و دَم از ملیت میزنند، فرهنگ غنی ایرانی با سابقه داشتن حکمرانانی مانند کوروش که منشور کوروش را صادر کرده است، میتواند یک سرمشق بزرگ باشد و ما را از فرهنگ غربی بینیاز کند. در زمانی که ایران، تمدن داشت، آنها در وحشیگری به سر میبردند. لذا حاکمیتی که ادعای مهدوی و اسلامی بودن دارد، در بحث نظام آموزشی باید روح مهدویت را بر نظام آموزشی خود حاکم کند. البته این حرف به این معنا نیست که در کتابهای درسی دائماً از امام زمان(عج) صحبت شود.
در برخورد با مدعیان، باید دقت کرد که گاهی اوقات این ادعاها ناشی از سوءتفاهم و بدفهمی است لذا اهلبیت(ع) معمولاً این کار را میکردند که اگر کسی لغزشی داشت و در جایی ادعایی را مطرح میکرد، با گفتگو و استدلال سعی میکردند او را از مسیر خود برگردانند. لذا اولین راهکار حکومت اسلامی برای مقابله با مدعیان باید این باشد که اگر کسی در جایی ادعایی را مطرح میکند، حکومت باید به سراغ او رود و بررسی کند که آیا واقعاً این فرد با غرض آمده و قصد ضربه زدن دارد یا خیر؟ یعنی نباید با همه مدعیان با یک مدل برخورد کرد و هر کس که ادعایی را مطرح کرد، حتماً نباید او را زندانی یا اعدام کرد.
کسی که مشکل روانی دارد یا انگیزه مادی و کجفهمی دارد با کسی که با غرض براندازی آمده است، متفاوت است. همانطور که انگیزهها مختلف هست، رویکردهایی که برای مقابله هم هست، باید مختلف باشد ولی به طور کلی حکومت حتماً باید نسبت به این موضوع حساس باشد و در مورد آن قاطعیت و برنامه داشته باشد.
نظام آموزشی کشور چه ضعفهایی دارد و راهکار شما برای رفع آن چیست؟
نظام آموزشی کشور اسلامی نیست. این اولین و مهمترین نقطه ضعف است. چه در بخش آموزشوپرورش و چه در بخش دانشگاه این ضغف وجود دارد و هنوز جای خالی علوم انسانی اسلامی در جامعه و نظام آموزشی کشور حس میشود و از غرب تغذیه میشوند.
وقتی که جوان و نوجوان ایرانی خوراک فکری خود را از آنها میگیرد، چطور انتظار دارید که باورهای فرزندان ایران، باورهای درست مهدوی باشد؟ وقتی باورها غلط شد، زمینه برای بروز مدعیان هم شکل میگیرد بیان این مسئله به این معنا نیست که همه کتابهای درسی مملو از نام امام زمان(عج)، روایات و آیات مهدویت شود، بلکه آن چیزی که از مهدویت فهم میشود باید در نظام آموزشی وارد شود. فرض کنید در رشته جامعهشناسی باید جامعه بر اساس جامعه مهدوی و بر اساس برنامههایی که در حکومت امام زمان(عج) هست، تعریف شود. در حوزه جامعهشناسی دین نظر برخی این است که دین در پازل زندگی اجتماعی جایگاهی ندارد و زمانی به وجود میآید و بعد هم متناسب با خواستها و نیازهای انسان تغییر میکند و بعد هم ممکن است دز زمانی از بین رود! در نظر آنها آنچه که اصالت دارد خود انسان و جامعه انسانی است! برخی نظریه صنعتی بودن و برخی بحث آزادی را دارای اصالت می دانند. حال سؤال این است که وقتی قرار است در دانشگاه درس جامعهشناسی را تدریس کنید، بر کدام مبنا باید باشد؟
وقتی این بنیانها درست نشد و خوراک فکری دانشجوی رشته جامعهشناسی یا روانشناسی از آن چارچوبهای حکومت مهدوی خارج شد، با آسیبهایی روبهرو میشوید که یکی از آن آسیبها موضوع مدعیان دروغین است.
نهادهای تبلیغی چطور میتوانند ضعف فکری و علمی مردم را برطرف کنند؟
تبلیغات و رسانه امروزه حرف اول را در دنیا میزند یعنی با تبلیغات و به خدمت گرفتن رسانه میتوانید هر اتفاقی را در دنیا رقم زنید. در هر عرصهای که به صورت تخصصی وارد شوید، پای تبلیغ و رسانه در میان است. برای موفقیت در عرصه تبلیغ و ترویج مهدویت، از آنجا که آموزه مهدویت یک آموزه جهانی است و یکی از شرایط ظهور، وجود آمادگی جهانی است، یقیناً دیگر نمیتوان به قم و به شهر و روستای خود اکتفا کرد. در بحث مهدویت، نگاه مسئولین و فعالین این عرصه باید جهانی باشد.
باید از ابزارهای نوین تبلیغی و رسانهای استفاده حداکثری انجام شود. اگر این کار نشود، توفیق حاصل نمیشود و از آن طرف هم دشمن برای مقابله، از این ابزار در حال استفاده حداکثری است. به تعبیر رهبری اینقدر باید فضا پر شود که دشمن امید به تأثیر را نداشته باشد. مثل جنگ نظامی و فیزیکی است که اگر میدان را خالی کردید، دشمن فضا را برای پیشرفت و حمله مناسب میبیند ولی اگر مقاومت کنید، دشمن عقبنشینی میکند. واقعیت این است که نهادهای تبلیغی، سازمانهای تبلیغی و ابزارهای تبلیغی امروزه مهمترین وسیله برای جهانی کردن مهدویت هستند.
لازمه آن این است که از قبل باید پایههای ارتباطی افراد را با پژوهشگاههایی که تولید فکر و اندیشه میکنند تقویت کرد.
بله! اگر این اتفاق نیفتد، شاید آن تبلیغ هم اثر معکوس داشته باشد. چون باید مهدویت اصیل را تبلیغ کرد تا راه برای مهدویت بدلی بسته شود. وقتی مردم مهدی واقعی را شناختند، دیگر سخنان مدعی مهدویت را قبول نمیکنند.
استاد وظیفه روحانیت در مقابل مدعیان دروغین چیست؟
در این عرصه مهمترین وظیفه بر عهده روحانیت است. البته اینطور نیست که فقط روحانیت مسئول باشد و نباید همه گناهان را بر گردن روحانیت انداخت. باید هنرمند، نویسنده و کارگردان هم احساس تکلیف کند که برای امام زمان(عج) کار کند. روحانیون که دیگر نمیتوانند فیلم و سریال هم تولید کنند. دیگران باید وارد شوند. وظیفه حوزه این است که خوراک فکری دهد که اگر اینها میخواهند محتوایی را تولید کنند از چارچوب خارج نشوند. مثلاً ظرفیتی که در اختیار معلمان هست، در اختیار روحانیون نیست چون آنها 12 سال با دانشآموز سروکار دارند. معلم منتظر وظیفه دارد که دانشآموز خود را مهدوی تربیت کند.
این تکلیف اولاً و بالذات متوجه حوزه و روحانیت است که آگاهیبخشی و بصیرتافزایی کند و خوراک فکری دهد. باید آن خرافات و بدعتهایی که به نام دین وارد دین شده است، پاک کرد و شاید گاهی اوقات اصلاً نیاز باشد که خراب کنید و دوباره از نو سازندگی را آغاز کنید. روحانیت باید باور عامیانه مردم را عمقبخشی کند و آن را از حالت خیلی ساده و ابتدایی خارج کند.
یک روحانی نمیتواند مستقلاً کسی را که مدعی است، بازخواست کند. این کار مربوط به حکومت است ولی وقتی میبیند که در جایی انحرافی هست، باید صحبت کند و سعی بر اصلاح داشته باشد و اگر قابل اصلاح نبود، به دیگران هشدار دهد.
اینها بعضاً از روایات هم سوءاستفاده میکنند.
بله! مثلاً در همین جریان احمد الحسن خیلی از روایات سوءاستفاده شده است. یا از روایات جعلی استفاده میکنند و یا آن را عوض کردهاند و یا روایات را تحریف معنوی میکنند. مردم عوام حق دارند که فریب خورند چون این موضوعات را نمیدانند. مقابله با احادیث جعلی، یک کار تخصصی در بحث مقابله با مدعیان است که وظیفه حوزه و روحانیت است. اگر این اتفاق افتد، ممکن است که آن تهدیدی که از طرف مدعیان متوجه جامعه هست، تبدیل به فرصت شود یعنی بهانهای برای عدهای شود که از مهدویت اصیل شناخت پیدا کنند.
به نظر شما ادامه روند فعلی در موضوع مدعیان دروغین به کجا منتهی میشود و چه آیندهای را برای این مسئله تصور میکنید؟
با توجه به آنچه که در حال حاضر در دنیا در حال اتفاق است و اگر به این موضوع نگاه جهانی داشته باشید، با اقداماتی که علیه جامعه دینی به طور عام و ثانیاً علیه موعود و منجی آخرالزمان به طور خاص و ثالثاً در رابطه با مهدویت به طور اخص در جهان هست، آینده مطلوبی را نمی توان تصور کرد. لذا در آینده و در آن چشمانداز 20-10 ساله، این روند با سیر صعودی ادامه خواهد داشت و آن فاصلهای که بین مردم، جامعه و دین هست، بیشتر خواهد شد.
البته نباید نااُمید شد چون خداوند وعده داده است که دین اسلام و جریان حق را به هر طریقی حفظ کند. آیه شریفه میگوید: «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يحِبُّهُمْ وَيحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْكَافِرِينَ» یعنی به مؤمنین می گوید که حتی اگر شما دست از دین حق بردارید، خدا دست از دینش برنمیدارد و این دین باقی میماند و قومی را مبعوث می کند که بر کافران پیروز شوند.
خلاصه راهکارها:
1-در کنار آموزش مردم و انتقال اطلاعات در حوزه مهدویت به آن ها، باید نحوه تطبیق این اطلاعات با دنیای خارج را هم به آنها آموزش داد.
2-باید بُعد اعتقادی متدینین در مقابل بعد مناسکی دین در آنها تقویت شود. علاقه و افراط در بعد مناسکی باعث شده است که زمینهها برای پذیرش مدعیان دروغین بیشتر فراهم شود.
3-باید آسیب هایی که توقیت و تعیین وقت ظهور دارد و باعث می شود که مردم نسبت به اعتقادات واقعی هم شک کنند، به خطبا و متدینین گوشزد شود که از این کار پرهیز داشته باشند.
4-این اعتقاد که امام زمان(عج) با ظهور خود خونریزی و جنگ به پا خواهد کرد، باید در بین متدینین با کار تخصصی روی روایات ظهور و کار استدلالی در مورد شرایط لازم برای ظهور، از بین رود.
5-این موضوع خوب تفهیم شود که کار تطبیق علایم مطرح شده در روایات ظهور با علایم موجود در جامعه، به سادگی قابل انجام است و هر تطبیقی نمیتواند درست باشد.
6- اساساً باید خطبا و روحانیون دقت کنند که تطبیق، اصالت ندارد و باید بیشتر در مورد شرایط ظهور و وظایف و زمینهها صحبت کرد. چون روایات علایم ظهور خیلی روایات محکم و خوبی نیستند و قابل اثبات و تطبیق هم نیستند.
7-روایاتی که در مورد چهره اشخاص تأثیرگذار در عصر ظهور بیان می شود به راحتی با تغییر چهره و کارهای فیزیکی توسط مدعیان، قابل سوء استفاده است. باید به مردم این موضوع را در منابر توضیح داد.
8-اسلامی شدن مترادف با مهدوی شدن است نه اینکه مهدوی شدن جزوی از اسلامی شدن باشد. مسئولان جمهوری اسلامی باید این را تا عمق جان درک کنند و در تهیه چشم انداز و برنامه های توسعه به آن توجه کنند.
9-فرهنگ غنی ایرانی مخصوصاً با پتانسیلهایی مانند الگوی حکمرانی کوروش و منشور حقوق بشر میتواند برای جهتدهی فرهنگی کشور استفاده شود
10-نوع برخورد با مدعیان دروغین باید متفاوت باشد و بین کسی که مشکل روانی دارد یا انحراف و شبهه عقیدتی دارد با مغرضینی که قصد ضربه زدن به امنیت کشور را دارند، باید تفاوت قائل شد.
11-مهدویت یک آموزه جهانی است و نگاه مسئولین و فعالان این حوزه باید به مهدویت، جهانی باشد. چون یکی از شرایط ظهور این است که باید آمادگی جهانی برای درک حضرت به وجود آید.
12-در حوزه جعل احادیث، استفاده از احادیث با سند ضعیف و تحریفهایی که در مورد احادیث مستند در حوزه مهدویت رخ می دهد، باید یک کار تخصصی توسط حوزه علمیه در مورد احادیث ظهور و دسته بندی آنها انجام شود تا مدعیان دروغین بیش از این نتوانند از آنها سوء استفاده کنند.
ضرورت توجه حاکمیت به آموزش مردم برای مقابله با مدعیان دروغین
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد مهدی لطفی؛ مدرس حوزه و مدیرسابق گروه ادیان مرکز تخصصی مهدویت