به نظر شما شاخصهای یک هیئت عزاداری مطلوب چیست و شدت و ضعف آنها در هیئات امروزی چگونه است؟
هیئت یک سازمان مردمنهادِ دینمحور است که باید چند شاخص داشته باشد؛ یکی از این شاخصها داشتن هدف درست و سالم است. دومین شاخص، داشتن هیئت امنای قابل اعتماد است. سوم؛ فعالیتها و اقدامات دینی - فرهنگی مبتنی بر آن اهداف سالم است. چهارم؛ وجود فرآیندهای مالی شفاف و سالم است که بعضاً اتفاقاتی را رقم میزند. پنجم؛ مستقل و مردمی بودن است که این شاخص هم خیلی شاخص مهمی است. یعنی نباید این هیئات به دولتها وابسته باشند البته این حرف به این معنی نیست که از تحت نظارت آنها خارج باشند. مورد ششم اینکه وابستگی و عملکرد جناحی، گروهی و سیاسی نداشته باشند یعنی ابزار دست جناحها نباشند. مورد هفتم مسجدمحور بودن هیئات است؛ ممکن است در محلهای که یک مسجد دارد، 5 هیئت وجود داشته باشد ولی باید با مسجد ارتباط داشته باشند.
هر مسئلهای که در یک شهر وجود دارد، باید به صورت مسجدمحور حل شود. در حال حاضر کارکرد مسجد در جامعه، برگزاری یک نماز جماعت و یا عزاداری در محرم است در حالی که کارکرد مسجد در اسلام، همهجانبه است. یعنی مسجد محلی برای رسیدگی به مشکلات، پاسخ به سؤالات مردم، انتشار علوم دینی، قضاوت، سیاست، عبادت و ... است.
اگر هیئات از مسجد جدا شوند، ممکن است کارکردهای دیگری را پیدا کنند و آن جامعیت را نداشته باشند. دلیل اینکه هیئات در حال انحراف هستند، این است که کارکرد آنها تک بُعدی شده و فقط عزاداری میکنند. هیئات قدیمی، جلسات هفتگی منظم، قرآنخوانی، صندوق قرضالحسنه، بخش رسیدگی به مشکلات و ... را داشتند و در کنار آن هم عزاداری میکردند. یعنی یک کارکرد جامعی داشتند و این اتصال از طریق مسجد انجام میشد.
بنابراین شاخص آخر، همهجانبه بودن عملکرد هیئات و چند بُعدی بودن است. وقتی یک هیئت چند بعدی تشکیل میشود روحانی، مداح، ریشسفید و ... در آن حضور دارد. اینها شاخ و برگ دارند و خانوادهها، جوانان و اقشار مختلف را جذب میکنند. این هیئت تحت زعامت آن روحانی، به مردم شناخت میدهد و با زحمات مداح در کنار حفظ تناسب شادی و عزاداری، باید به مردم عاطفه دهد.
ریشسفیدان هم متکفل بررسی وضعیت و مشکلات مردم هستند. یعنی ممکن است صندوق خیریهای ایجاد کنند و کمکهای مردمی را به هیئت جلب کنند و صدقات، انفاق، کمک به یکدیگر و ... را مدیریت کنند. اطلاعات مردم در هیئت به خاطر تبادلاتی که هست، افزایش مییابد.
جلسات هیئت هم باید هفتگی باشد و فقط مناسبتی نباشد. در مجموع از بابت تشکیل جامعه مدنی، یک انسجامی به محل داده میشود. هگل میگوید جامعهای موفق است که فرد را از فردیت خارج کند و سالم، به جامعه مدنی تحویل دهد. به گفته وی در وهله اول، این خانواده است که یک فرد را مدنی بار میآورد. فرد در خانواده میفهمد که باید با اعضای خانواده سازگار شود. هگل میگوید اما یکسری نهادهایی نیاز است که این فرد را از خانواده تحویل گیرد و با پرورش او به جامعه سیاسی تحویل دهد و الاّ او نمیتواند در جامعه سیاسی نقش ایفا کند و دچار افراط و تفریط میشود چون اصلاً شناختی از جامعه سیاسی ندارد.
ایشان میگوید که این نهادها همان احزاب، گروهها و مؤسسات خیریه هستند و کارکرد آنها این است که فرد را از خانواده میگیرد و به جامعه سیاسی تحویل میدهد تا جامعه خوب درست شود.
این مفاهیم به نوعی از ابتدا در اسلام بوده است. یعنی هیئات و مساجد، فرد را از خانواده میگیرند و به صورت سالم تربیت میکنند و او را اجتماعی بار آورده و به جامعه سیاسی تحویل میدهند. خیلی از عبادات در اسلام هم به صورت جمعی است. این به آن خاطر است که میخواهد به فرد یاد دهد که نظم جمعی داشته باشد.
نماز جماعت هم بحث رهبری، نظم عمومی و هماهنگی جمعی را به افراد آموزش میدهد و یک فرد را از آن فردیت خودش خارج میکند. در عین اینکه هویت فردی او را از بین نمیبرد، یک پله او را بالاتر میبرد و جمعی بار میآورد. هیئت هم همین کارکرد را دارد.
چه کارکردهای دیگری در هیئات وجود دارد؟ چه کسانی در این مسئله دخیل هستند؟
کارکرد اول همان نقش انتقال افراد مذهبی به جامعه مدنی اسلامی است. کارکرد دوم، انتقال ارزشها و آموزههای اسلامی به مردم بدون زحمت برای دولت است. هیئات در محلات مختلف و جای جای کشور هستند و آموزهها را به راحتی و بدون حساسیت به مردم منتقل میکنند.
سوم، تقویت ارتباطات و تعاملات اجتماعی است که به حل بسیاری از مشکلات مردم و حتی مشکلات روانشناختی آنها منجر میشود چون مردم به انس، الفت و ارتباطات نیاز دارند. وقتی این کارها در هیئات صورت میپذیرد، مشکلات افسردگی، انزوا و ... خودبهخود برطرف میشود و مردم با هم گفتگوهای اجتماعی خواهند داشت.
هابرماس میگوید دولتی موفق است که حوزه عمومی را تقویت کند. حوزه عمومی حوزهای است که دولت در آن دخالت ندارد ولی مردم در آن میتوانند مشکلات خود را مطرح و حتی حل کنند. ایشان کافهها را پیشنهاد میدهد و میگوید در کشور باید آنقدر کافه در جاهای مختلف درست شود که مردم در آنها دور هم نشسته و فقط گفتگو کنند تا با این گفتگوهای اجتماعی، مشکلات و اختلافات حل شود.
هیئات، حوزه عمومی را تقویت میکنند بدون اینکه دولت را درگیر کنند که این امر برکات بسیار زیادی دارد.
به نظر شما یکی از کارکردها میتواند نهادینهسازی هنجارهای عمومی مثل رعایت قانون در اجتماع باشد؟
اسلام، فقط عبادات نیست بلکه اخلاقمحوری، قانونمحوری و ... هم هست. اگر هیئات همین را به مردم منتقل کنند، فرهنگ عمومی هم اصلاح میشود. هیچ مؤمنی به خود اجازه نمیدهد که در حکومت اسلامی، غیرقانونی رفتار کند. وقتی امام میگوید که رعایت قوانین نظام اسلامی، واجب است، یک حکم شرعی است.
ضمن اینکه در هیئات افرادی با سطح سواد مختلف، قاضی، پاسبان و ... هستند که این مسائل را به هم منتقل می کنند و باعث انتقال تجربه افراد به همدیگر میشود.
کارکرد بعدی هیئات، تمرین مردمسالاری و اداره جامعه در مقیاس کوچکتر است. مثلاً انتخاب هیئت امنا برای هیئت، اداره امور اقتصادی، جلب اعتماد مردم در کارهای قرضالحسنه و ... یک نوع تمرین مردمسالاری در مقیاس کوچکتر است.
کارکرد دیگر، تقویت روحیه معنوی مردم است و این، غیر از انتقال آموزههاست. روحیه کسی که در کافه مینشیند با کسی که در هیئت مینشیند، متفاوت است. وقتی انسان به جای معنوی میرود، خودبهخود میخواهد خوب شود و دلش را برای پذیرش حقایق آماده میکند.
کارکرد هشتم تقویت روحیه مبارزه با ظلم و ستم است. یعنی اعضای هیئت معمولاً حقمحور میشوند و حقیقت را بر سایر ابعاد ترجیح میدهند.
آخرین کارکرد، نقش دادن به سنین مختلف و احساس داشتن نقش در مردم است. در یک سازمان، گروه یا جامعه اگر افراد احساس نقش نکنند، خلاقیت آنها و انگیزههایشان از بین میرود و نقش اجتماعی خود را فراموش میکنند. در هر هیئتی واعظ، مداح، هیئت امنا، جوان سینهزن، بچهای که چای میدهد و ... نقش دارند.
این خیلی مهم است که به افراد جامعه نقشی اعطا کنید. وقتی شما به یک بچه نقش دهید که مثلاً مسئول چای مراسم باشد، خودبهخود شخصیت او رشد میکند. یا اگر به یک جوان گفته شود که شما مسئول تیم سینهزنی و میدانداری هستید، او خودبهخود مدیریت و اداره جامعه را یاد میگیرد. لذا هیئت، این احساس داشتن نقش را به همه و حداقل به اکثریت مردم منتقل میکند.
چگونه میتوان کارکردهای هیئتها را در جامعه تقویت نمود، نقش نهادهای حاکمیت در این زمینه چیست؟
کار حاکمیت، سیاستگذاری است و دخالت در زمینه حوزه عمومی نیست. حاکمیت در سمت و سویی که برای هیئات ایجاد میکند و اینکه هیئات چه کارکردی داشته باشند و تا کجا ورود و نفوذ کنند، دخیل است. باید همه سیاستها به صورت روشن و دقیق طراحی و اعلام شود و اینطور نباشد که در یک شهرستان جلوی فعالیت یک هیئت گرفته شود ولی در یک شهرستان دیگر از فعالیت یک هیئت با وضعیت وخیمتر، جلوگیری نشود. این سیاستها باید به صورت یکسان و عمومیتیافته در کل کشور باشد.
دومین مورد در نقش حاکمیت، نظارت دقیق بر اساس آن سیاستها است. یعنی همه مطلع باشند که اگر در جایی انحرافی رخ دهد، حاکمیت تعارف ندارد و خط قرمزهایش روشن است و سلیقهای عمل نمیکند. هیئتی که در جامعه اسلامی تفرقه ایجاد میکند، باید تعطیل شود. حتی اگر 10 هزار عضو داشته باشد یا برای روحانی یا مرجع خاصی باشد.
کار سوم هم این است که پیرو نظارت دقیق، باید برخورد عادلانه و قاطع صورت گیرد. چهارمین مورد هم کمکهای توانبخش به هیئات در عین عدم سلب خوداتکایی آنها است. یعنی اگر نیاز بود، کمی به هیئت کمک شود ولی به حاکمیت وابسته نشود تا اگر زمانی حاکمیت به دلیل کمبودهای بودجهای نتوانست کمکی به هیئت کند، هیئت روی پای خودش باشد. پنجمین مورد اصلاح انحرافات و برخورد با نفوذ سودجویان و منحرفان است.
معاون سازمان سیا بعد از بازنشستگی در کتابش نوشت که توانستهاند تمام مسلمانان الاّ شیعیان را تحت سیطره خود درآورند. وی میگوید شیعیان دو اندیشه دارند که اجازه تحقق این کار را نمیدهد؛ یکی قیام عاشورا است که شیعه را حقیقتمحور بار آورده است و زیر ستم و استعمار نمیروند. دیگری هم امید به آینده و اندیشهای به نام مهدویت است که آنها را زنده نگه داشته است.
او ادامه می دهد که وقتی بررسی کردند که چطور میتوانند شیعیان را از آن روحیه تهی کنند، فهمیدند که کلید حل مسئله، مداحان هستند. وی میگوید با نفوذ و تزریق 900 میلیون دلار در پاکستان، هندوستان و ایران برای رشد مداحان در مقابل وعاظ، برنامهریزی کردهاند. دلیلش این است که مداحان به مخاطب شناخت نمیدهند. در حالی که شور مداحان باید بستری برای سوار شدن شعور باشد. اگر سوار نداشته باشد، تبدیل به اسب وحشی میشود. لذا این گونه هیئات قطعاً بستری برای نفوذ خواهد بود و دولت باید جلوی نفوذ منحرفین و فرق را سد کند که وظیفه سازمان های اطلاعاتی و امنیتی است.
برای تقویت کارکرد هیئات، در برخی از حوزهها بهترین کاری که دولت میتواند انجام دهد، این است که کاری نکند و فقط اجازه دهد که مردم به صورت آزادانه این حوزهها را گسترش دهند. در حقوق، بحثی به نام آزادی منفی و آزادی مثبت یا حق منفی و حق مثبت هست. در حق منفی مثل آزادی مدنی و سیاسی، فرد میگوید که دولت نباید کاری به او داشته باشد و او به صورت خودجوش کار کند. در حقهای مثبت، فرد از دولت میخواهد که برای او شغل درست کند و یا تسهیلات دیگر را فراهم کند.
بسترها و زمینههای بروز مداح محوری چیست؟ و چگونه می توان آن را اصلاح کرد؟
یکی از عوامل مهم این موضوع جنگ هشتساله بود که کمتر به آن پرداخته شده است. انقلاب ایران یک انقلاب شناختمحور و روحانیمحور بود. ولی وقتی جنگ اتفاق افتاد، احساسات را تحریک میکرد و نیاز به حماسه و شور بود. از طرفی هنگام بازگشت شهدا، صحبت کردن فایده زیادی نداشت و مردم نیاز به گریه داشتند. اصلاً مردم منتظر بودند که کسی شهید شود و در مراسمش گریه کنند و کل کشور در ماتم بود. 220 هزار شهید، اسیر و جانباز، جامعه را در یک ماتم فرو برد و این باعث شد که علاوه بر آن کارکردهای مثبت جنگ، نیاز به شور و احساس و عاطفه پیدا شود و مردم عاطفهمحور شوند.
مشابه این ماجرا در تاریخ در حمله مغول اتفاق افتاد و هنوز که هنوز است کشور تبعات حمله مغول را پس میدهد. وقتی مغول حمله کرد، با آن بیرحمی که اتفاق افتاد، مردم چند خصلت پیدا کردند. یک مورد آن صوفیمآبی، عزلتگزینی، دنیاگریزی و فرار از آبادانی بود. یکی از عللی که در کشور ایران سرمایهگذاری اتفاق نمیافتد، این است که دیگر نگاه به دنیا و اعتقاد به پایداری آن نیست، چون میگفتند که دنیا فانی است.
در جنگ 8ساله هم مداحان خاصی مانند آهنگران و کویتیپور آنقدر برجسته شدند که هیچ سخنرانی به اندازه آنها در زمان جنگ برجسته نشد. کارکرد آنها مثبت بود اما در ادامه باید تعادل ایجاد میشد.
یکی از زمینههای دیگر که مداحمحوری را تقویت کرد، این بود که بعد از انقلاب کارکرد روحانیون عوض شد و حداقل نیمی از روحانیون موجود در جامعه به سراغ کارهای اداری و سیاسی رفتند و کارکرد تبلیغی و شناختمحور خود را از دست دادند.
قبلاً در هر روستا و محلهای آخوند داشتید و هیئتها بدون حضور آنها معنی نداشت. وقتی روحانیون به ادارات رفتند و عمدتاً در یک مکان خاص مانند قم و تهران متمرکز شدند، محلات از روحانی خالی شد و این هیئتها کسی را نداشتند. در نتیجه مداح، محور شد. به 10 هزار روحانی در نظام پستهای مختلف داده شده است. اینها هم دیگر هم نیازی به پول نداشتند که در این هیئتها فعالیت کنند و هم اینکه لزوماً نیازی به نقش در هیئات و مساجد نداشتند! چون خودشان نقش داشتند و نقش خود را در حکومت ایفا میکردند.
نکته سوم عقب ماندن روحانیت از جامعه به لحاظ علوم شناختی است. بعد از انقلاب به شدت مردم باسواد شدند. در قدیم روحانی یک حدیث میخواند و همه میگفتند: بهبه! چقدر باسواد است. در واقع در گذشته، روحانی از لحاظ معرفتی و علمی در اوج بود و مردم در پایین و کف بودند. در حال حاضر مردم به روحانی رسیدهاند ولی روحانی خودش را بالا نکشیده است! روحانی نباید در حد خواندن لمعه و مکاسب متوقف میشد.
بحث بعدی این است که آن چیزی که روحانی میخواند، نیاز جامعه نیست. این کتبی که در هزار سال قبل تدوین شده است، به درد مردم جامعه مدرن نمیخورد. علوم پیشرفت کرد و علما درجا زدند. نکته دیگر این است که به لحاظ روشی هم مداحان جلو رفتند و روحانیت عقب ماند. مداحان سبک خود را تغییر میدهند و متناسب با ذائقه مخاطب، موسیقی خود را انتخاب میکنند ولی روحانیت، سالهای سال است که همان سبک قدیمی منبری را دارد.
البته یک نوآوری مثل کار آقای قرائتی وجود داشت که جواب داد. البته آن هم در زمان خودش، نوآوری بود. ایشان سبک منبر را تبدیل به کلاس کرد. بسم الله الرحمن الرحیم را می گوید و به سراغ مطلب میرود و دیگر نیم ساعت مقدمات نمیگوید. سخنرانیهای تد هم در 10 دقیقه یک کتاب را به خوبی برای شما خلاصه میکند.
نکته دیگر این است که ذائقه مردم به لحاظ استماع مطلب عوض شده است. مردم دیگر مثل سابق نیستند که هیچ سرگرمی و کار دیگری نداشته باشند. در قدیم در اروپا خواندن رمانهای 20 جلدی مرسوم بود چون مردم بیکار بودند و شبها به جای تلویزیون، رمان میخواندند. بعد دیدند که اینطور نمیشود و کتابها یک جلدی شد! کمکم داستان کوتاه آمد و بعد هم فیلم آمد. در حال حاضر مردم حتی دیگر مطالب ساندویچی را هم نمیپذیرند.
الآن جشنوارههای فیلم 100 ثانیهای برگزار میشود و حتی زمان ساندویچ و کپسول هم نیست بلکه زمان آمپول و سرم است! لذا باید مطلب خود را در سرمی مثل سرگرمی وارد کنید تا مردم قبول کنند.
تلویزیون و رادیو هم در برجسته کردن مداحان خیلی مؤثر بودهاند. وقتی که هر روز صدای آنها را در تلویزیون با هیجان پخش میکنند، مشهور میشوند و مخاطب جذب میکنند. سلیقه تلویزیون هم گویا به سمت مداحان بیشتر گرایش دارد.
در مورد راهکار مقابله باید گفت که روحانیت باید زمینش را پس گیرد. روحانیت باید روشهای تبلیغ مدرن را شناخته و به آنها مجهز شود. روش سخنرانیهای تد و یا روشهایی که برخی از روحانیون اتخاذ کردهاند، قابل استفاده است. گویا خطبههای امیرالمؤمنین(ع) در بیشترین حد خود 20 یا 25 دقیقه و خطبههای پیامبر اکرم(ص) عمدتاً در حد 15 تا 20 دقیقه بوده است.
فصاحت و بلاغت روحانیون باید خیلی بالا رود و در کمترین زمان، پربارترین مطلب را منتقل کنند. جالب است که معمولاً خطبا وقتی حرف میزنند، صرفاً یک مطالب خشک و بیعاطفه میگویند در حالی که مردم در حین سخنرانی، به عاطفه و احساس هم نیاز دارند. شاید فصاحت و بلاغت عربی به این است که در عین صحبت، احساسات شما را هم تحریک میکند.
همزمان باید به نیازهای عاطفی، احساسی و شناختی مخاطب پاسخ دهید. وقتی شهید مطهری در قبل از انقلاب صحبت میکرد، یکدفعه اوج میگرفت و گریه میکرد و یکدفعه آرام میشد. همچنین به یکباره سؤال میکرد و جواب میداد! همه انواع مطلب را میگفت و حتی سنگینترین مطالب فلسفی را با آسانترین کلمات و جملات به کام مردم میریخت.
هنری که شهید مطهری داشت این بود که مطالب علامه طباطبایی را که خودش نمیتوانست به مردم منتقل کند، به آنها فهماند. البته هنر علامه هم این بود که شهید مطهری را پرورش داد. بنابراین روحانیت باید به روشهای نوین تبلیغ دست پیدا کند.
آقای قرائتی در همایش اساتید حوزه به حوزویان میگفتند که عقب ماندهاید! دنیا یک چیز دیگر است و شما یک چیز دیگری هستید! ایشان میگفت که به روشهایی در تبلیغ دست پیدا کرده است و از حوزه خواسته ایست که اجازه دهد، به مبلغین منتقل کند تا شاید مفید باشد. ایشان میگفت که در جواب گفتهاند که باید واحد انتخاب کند و در سفیران هدایت تدریس کند!
متأسفانه در حوزه علمیه گاهی بروکراسی عجیبی وجود دارد در حالی که حل این مشکلات گاهی نیاز به برگزاری دورههایی خارج از برنامههای رسمی دارد.
نکته بعد اینکه روحانیت هنوز به آن احساس نرسیده است که اگر رقابت را از دست دهد از حیّز انتفاع ساقط میشود. چون حکومت پشت روحانیت است و قدرت دارد. خیلی از روحانیون میگویند اگر در جایی موفق نشدند، به جای دیگر میروند و امام جمعه میشوند! حتی اگر تبلیغ هم نتوانند انجام دهند، کارمند عقیدتی - سیاسی میشوند.
نکته دیگر این است که باید طلاب هم مجهز به مداحی هم شوند. یعنی نیاز به طلبه - مداح احساس میشود.
اهل سنت مبلغین خود را سطحبندی کردهاند؛ برای مبلغینی که میخواهند به نقاط محروم و بیسواد اعزام کنند، یک دوره یک یا دو ساله برگزار میکنند که فقط به آیات و روایات مسلط شوند و اصلاً بحث اجتهادی ندارند. صحیح بخاری و قرآن را میخوانند و به مناطق محروم میروند. در مرحله بالاتر هم مبلغینی دارند که با افراد بحث فلسفی - کلامی میکنند. در حوزه علمیه شیعه این کار انجام نشده است. یعنی ممکن است یک طلبه سطح 3 و 4 را به امامزاده صالح (ع) درتجریش اعزام کنند که به شبهات جواب دهد. متأسفانه در خیلی از موارد به مشکل میخورند و نمیتوانند شبهات پیچیده جوانان را پاسخ دهند. مدیریت تبلیغ در کشور بسیار ضعیف است و نه اقتضائات مخاطبین و نه سطوح طلاب، در نظر گرفته نمیشود!
راهکارهای شما برای ارتقای بعد شناخت دینی و جلوگیری از عاطفهگرایی صرف در هیئات چیست؟
عاطفه باید در جای خودش باشد. یکی از راهبردهای نظام اسلامی، تقویت عقلانیت است که راهکارهای متعددی برای این کار وجود دارد؛ در تبلیغ دینی، نظام آموزش و پرورش، کتب درسی و صداوسیما باید به راهبرد عقلانیتگرایی توجه شود. متأسفانه در جامعه، احادیث مربوط به عقلانیت کمتر گفته میشود. اگر عقل در جامعه حاکم شود، دین هم حاکم میشود. پیشنهاد میشود حال که مداحان بینالمللی در حال گسترش هستند، خوب است که مداحان 6 ماه دوره طلبگی را گذرانده و شناخت دینی به آنها منتقل شود.
برای اینکه مداحان نظم داشته باشند و تحت کنترل در آیند، نیاز به یک نظام مداحان هست. چنین نظامی در سایر بخشها هم هست. مثلاً هیچ پزشکی جرأت ندارد بدون مجوز نظام پزشکی مطب دایر کند ضمن اینکه نظام پزشکی یک نظام صنفی است و دولتی هم نیست. نظام مهندسی، کانون وکلا و ... هم همینطور هستند. مداحان هم باید یک نظام و یا کانون صنفی واحدی داشته باشند و دولت فقط کار نظارت را انجام دهد و آن نظام هم مجوزهای مداحان و رفتارهایشان را کنترل کند و هم لغو مجوز کند. همین نظام میتواند آنها را مجبور کند که 6 ماه دوره آموزشی طی کنند.
هیئت امنای هیئات هم خیلی نقش کلیدی دارند و نیاز به ساماندهی دارند. سازمان تبلیغات باید اولاً جذب روحانی وارسته و باسواد را در دستور کار قرار دهد. دوم اینکه هیئات را از حالت عزاداری صرف خارج کند. اگر هیئت از حالت عزاداری صرف خارج شود، مداحمحوری به صورت خودبهخود کمرنگ میشود. در هیئتی که قرآنخوانی، سخنرانی و دورههای آموزشی هست، بین مداح، قاری، روحانی و مربی توازن ایجاد میشود. همهجانبهگرایی در هیئتها باید توسط سازمان تبلیغات در طول دورهها و جلسات دوستانه به هیئت امنای هیئات تفهیم شود. همچنین میتوانند در انتها هم هدیهای به آنها دهند که با رغبت در جلسات شرکت کنند.
اگر هیئتها به ابعاد مختلف جامعه مثل مدارس و دانشگاهها کشانده شوند، اتفاقات جدیدی میافتد. همانطور که انجمن یا شورای دانشآموزی یا دانشجویی وجود دارد، مدارس و دانشگاهها میتوانند هیئت هم داشته باشند. مراسمهای دینی - مذهبی را میتوان به هیئات مدارس سپرد. مدیران و اولیای مدرسه صبحگاه، قرائت قرآن یا روضهها را در مناسبتهای مختلف میتوانند به مسئولان هیئت واگذار کنند. مدیریت هیئت هم به صورت انتخابی باشد و هیئت امنا داشته باشد و به طور مستقل کار کند.
در ارتباط با بحث توسعه شناخت دینی در جامعه، برگزاری مسابقات فراگیر کتب شهید مطهری یکی از بهترین راهکارها است تا جامعه از مداحمحوری و توسعه خرافات در عزاداریها رها شود. هر کس که 10 یا 20 مورد از کتابهای شهید مطهری را مطالعه کند، امکان ندارد که از نظر فکری و دینی منحرف شود.
به نظر شما ادامه روند فعلی در موضوع هیئات و مداحان به کجا منتهی میشود و چه آیندهای را برای این مسئله تصور میکنید؟
اگر همین روند ادامه پیدا کند شاید در 10 سال آینده هنوز امیدی به حل مسئله مداحمحوری وجود نداشته باشد یعنی حداقل روحانیت نمیتواند زمین خودش را از مداحان پس گیرد.
قشری شدن و احساسی شدن دین از دیگر آسیبها در آینده خواهد بود. دینی که با احساس به دست آید با یک احساس دیگر ممکن است از دست رود ولی دینی که با عقلانیت به دست آید، میتواند صدها سال پایدار باقی باشد. دینی که در حال حاضر بر اساس مناسکگرایی توسعه داده میشود، پایدار نیست. هر چند که برای جذب افراد خوب است ولی برای نگه داشتن خوب نیست یعنی جامعه را دینی نگه نمیدارد. لذا به نظر میرسد که با روند حاضر در 10 سال آینده، اتفاق خیلی بارزی نمیافتد.
خلاصه راهکارها:
1-هیئات باید مسجدمحور باشند. به این معنا که در هر محلهای تمام هیئات با هماهنگی و راهنمایی مسجد محل، کار خود را پیش برند.
2- هیئات باید کارکرد همهجانبه داشته باشند و برنامههای خود را فقط به عزاداری در ایام شهادت ائمه محدود نکنند. تأسیس صندوق قرضالحسنه، رسیدگی به مشکلات مردم، برگزاری جلسات هفتگی در موضوعات دینی و اجتماعی باید در رأس برنامههای هیئات باشد.
3- دولت باید برای تقویت حوزه عمومی و ایجاد گفتگوهای اجتماعی روی هیئات حساب ویژه باز کند. باید در جایجای کشور، هیئات به محلی برای گفتگوهای اجتماعی بین اقشار مختلف مردم و سلیقههای مختلف تبدیل شوند.
4- هیئات و مساجد باید به عنوان حلقه واسط بین خانواده و جامعه برای آمادهسازی افراد برای زندگی اجتماعی و تمرین مردمسالاری نگریسته شوند و از یک مکان حاشیهای و مناسکی صرف، به محور جامعه تبدیل شوند.
5- برای امر نقشدهی به افراد در امور هیئت باید برنامهریزی ویژه انجام شود چرا که باعث رشد شخصیتی اعضای هیئت میشود.
6- بانیان هیئت باید در امور هیئت از سنین، صنوف و سلایق مختلف جامعه استفاده کنند تا همه افراد جامعه، با هیئت احساس همدلی کنند و در آن حضور پیدا کنند.
7- حاکمیت باید بدون دخالت مستقیم در امور هیئات، کار سیاستگذاری، نظارت و برخورد عادلانه با انحرافات را به طور یکسان در سراسر کشور انجام دهد.
8- حاکمیت باید کمکهای مالی به هیئات را با حفظ استقلال و عدم وابستگی مالی هیئات به حاکمیت انجام دهد به طوری که در صورت کمبود بودجه یا قطع کمکها، هیئات بر روی پای خود بایستند.
9- برای جلوگیری از بروز مداحمحوری، روحانیون باید میدان خود را پس بگیرند. برای این کار روحانیون باید سطح معرفتی و علمی خود را به عموم جامعه برسانند و از آنها جلوتر باشند.
10- مداحان سبک خود را بهروز میکنند ولی روحانیون هنوز از همان روش قدیمی منبر بدون هیچ نوآوری استفاده میکنند. روحانیون باید از روشهای جدیدی مانند سخنرانیهای تد یا روشهای تبلیغ جدید استفاده کنند تا از روند مداحمحوری کاسته شود.
11- روحانیون هیئات باید به شدت به سمت مختصر صحبت کردن در عین داشتن محتوای خوب حرکت کنند. در حال حاضر مردم حتی از ساندویچی بودن گذر کردهاند و بسیار کمحوصله شدهاند!
12- باید افراد طلبه-مداح به صورت انبوه تربیت شوند و در هیئات استفاده شوند.
13- روحانیون باید باور کنند که در صورت عقب ماندن از موج مداحمحوری از حیز انتفاع ساقط خواهند شد و به صرف اینکه در حال حاضر حکومت دینی در ایران برقرار هست، پشتوانه ابدی برای مرجعیت جامعه ندارند.
14-اداری شدن روحانیت و حضور اکثر آنان در ادارات، آفتی است که باعث شده است که محلهها از روحانیون خوب خالی شود. روحانیون باید به محلهها و هیئات برگردند و نقش محوری خود را ایفا کنند.
15- سطحبندی مبلغین روحانی و در نظر گرفتن اقتضائات مخاطبین برای اعزام مبلغین باید در نظام تبلیغ دینی کشور رعایت شود.
16- نظامی مشابه نظامپزشکی یا نظاممهندسی باید برای نظارت و افزایش کیفیت کار مداحان در کشور ایجاد شود.
17-مسابقات مطالعه کتب شهید مطهری باید به صورت سراسری و مداوم در کشور برگزار شود.
دکتر محمدتقی دشتی: هیئت های مذهبی حوزه های عمومی را تقویت می کنند؛ لزوم آسیب شناسی و آسیب زدایی از هیئت ها
اسلام، فقط عبادات نیست بلکه اخلاقمحوری، قانونمحوری و ... هم هست. اگر هیئات همین را به مردم منتقل کنند، فرهنگ عمومی هم اصلاح میشود. هیچ مؤمنی به خود اجازه نمیدهد که در حکومت اسلامی، غیرقانونی رفتار کند. وقتی امام میگوید که رعایت قوانین نظام اسلامی، واجب است، یک حکم شرعی است.