بررسی اختلال در کارآمدی فرهنگی نظام در گفت‌وگو با دکتر جمالی

  • پنج شنبه, 12 دی 1398 08:41
  • بازدید 1480 بار

وضعیت اختلال در کارآمدی فرهنگی نظام و راهکارهای ارتقای آن در مصاحبه با دکتر جمالی بررسی شد.

مرکز پژوهشی مبنا ذیل پژوهش «بررسی و تحلیل کارآمدی نظام در حوزه‌‌های فرهنگی-دینی مصاحبه‌ای با دکتر دکتر جمالی رئیس هسته گزینش وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، صورت داده است که گزارشی تفصیلی آن در پی می‌آید.

شاخص‌ها و نشانه‌های ناکارآمدی یک نظام سیاسی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی چیست؟
مباحث خیلی به هم پیچیده است و نمیتوان گفت که به طور مثال 50 موضوع بحرانی در کشور وجود دارد که میتوان آنها را در دستههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و ... جای داد. یک طیف از مباحث در حوزه اجتماع، آسیبهای اجتماعی است. انقلاب ما رویکرد کاملاٌ فرهنگی داشته است ولی متأسفانه بنا بر تحقیقات انجام شده، هر چه از انقلاب گذشته است، از آرمانها فرهنگی انقلاب فاصله گرفتهایم. یا فرهنگها دچار تشتتهایی شدهاند که افراد و گروههای مختلف نمیتوانند مانند ابتدای انقلاب در یک صف واحد شعار وحدت سر دهند.
علیرغم تأکید حضرت امام(ره) بر وحدت، در حال حاضر آسیبهای اجتماعی در شکلهای مختلف بروز و ظهور داشته است و اقشار مختلف را تحت فشار قرار داده و به عنوان یک تهدید برای کشور و انقلاب تلقی میشود.
متأسفانه راهکارهایی هم که برای رفع آسیبهای اجتماعی داده شدهاند، خود یک نوع انحراف هستند. مثلاً برای مبارزه با بیدینی به جای آشنا کردن عمیق، علمی و فلسفی مردم با دین، مذهب روضه را رواج میدهند که یک نوع انحراف است.
حوزه دیگری که میتواند باعث بحران در کشور شود، عدم وجود سیاستهای اجتماعی دقیق است. متأسفانه اینطور نیست که سناریویی وجود داشته باشد که سیاستهای اجتماعی مبتنی بر آن ساماندهی شده باشد. سیاستهای اجتماعی ما مقطعی، زودگذر و در قبال خیلی از مسائل منفعل است. مثلاً چند روز پیش امام جمعه یک شهر کلمهای را در مقابل کسانی که در روزهای گذشته اعتراض یا اغتشاش کردند، به کار برد که یک موج بزرگ اجتماعی در فضای سایبری ایجاد شد که جبران و پر کردن این موج هزینه زیادی لازم دارد. این نشان از این موضوع دارد که در حوزه سیاستهای اجتماعی هم ناکارآمدی وجود دارد. بنابراین برای رفع آسیب اجتماعی حتماً باید سیاست اجتماعی درست در تمام حوزهها داشت. در حوزه مدیریت شهری نیز در کشور آشفتگی بزرگی وجود دارد که عمدتاً از حوزه واحدهای اجرایی به زیرساختهای شهری ما وارد میشود و شهرهای ما به جای اینکه شهرهای هنجار باشند، نابههنجار هستند و انواع آسیبها هر روز مانند قارچ از آنها بیرون میزند.
گروههای اجتماعی متعددی که در حال حاضر در جامعه هستند، به صورت افسارگسیخته در جامعه فعالیت میکنند و تاروپود نظام را تحتالشعاع خود قرار میدهند. نظام هم برنامهای برای آنها ندارد و در تمام حوزههای زنان، جوانان، خانواده و ... روز به روز ناکارامدتر میشود. همچنین شکاف در شاخصهای کیفیت زندگی در ایران در حال افزایش است. متأسفانه همیشه پیشرفت ما همراه پسرفت هم هست. همه این موارد به موضوع اقتصاد هم ارتباط پیدا میکنند. باید فکری به حال تولید داخلی، جلوگیری از قاچاق، ورود سرمایهگذار خارجی به کشور، کاهش بدهیهای دولت و ... کرد تا به توسعه اشتغال و فناوری رهنمون شده و مشکلات فرهنگی و اجتماعی حل شود. فرهنگ در نظام جمهوری اسلامی منبعث از ایدئولوژی است. در این حالت دیگر به خیلی از چیزهای دیگر نمیتوان نگاه کرد و جامعه را باید با همین ایدئولوژی و تئوری یکسان کرد. دیگر نمیتوان گفت که هر کس به دین خود باشد! مثلاً اصل، داشتن حجاب است و همه باید حجاب را رعایت کنند و هر کس که بیحجاب در جامعه حضور پیدا کند باید مجازات شود. بنابراین در نگاه تئوریک باید خیلی از مباحات را برای جامعه، حرام قلمداد کرد و نگاه ما به نگاه بسته و حاکمیت مذهبی تبدیل شود. چون توان اقناع همه افراد در مورد حجاب وجود ندارد و کسانی هم که تابع ایدئولوژی هستند، همیشه خود را برای حاکمیت مذهب در مبارزه میپندارند، بنابراین جامعه دچار تنش خواهد شد. برای حل این مشکل باید از ایدئولوژیزدگی در حوزه فرهنگ جلوگیری کرد.
غیر از حوزه اقتصاد که در این نابهسامانیها تأثیر دارد، تصمیمگیریهای سیاسی نیز مؤثر است. جامعه ما به لحاظ فرهنگی دچار یک گسل است که نظام جمهوری اسلامی با سیاستهای خود روز به روز آن را بازتر میکند. به طوری که حتی در درون اعضای یک خانواده نیز مشاهده میشود که تفاوتهای چشمگیری بین اعضای خانواده به وجود میآید.
گفته میشود که حضور میلیونی مردم در 9 دی و همچنین در 16 تا 22 دی سال جاری در میادین شهری، پشتوانه نظام هست ولی باید گفت که سوی دیگر  ماجرا را هم باید دید. یعنی نظام باید کمی فضا را باز کند تا مشخص شود که مخالفین آن چه تعدادی هستند؟ حتی اگر 5 میلیون مخالف هم وجود داشته باشند، جمع کثیری هست. یک نظام سالم حتی 1 میلیون مخالف هم نباید داشته باشد. به نظر میرسد که راهپیمایی 16 تا 22 دی این گسل را عمیقتر و خودباوری کاذب ما را بیشتر کرد و نادیده گرفتن همه فسادهای سیستمی را تسهیل کرده و امنیت اجتماعی را یک درجه تنزل داد.
بر اساس آنچه بیان فرمودید به نظر شما نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی ناکارآمد است یا اینکه صرفاً احساس ناکارآمدی وجود دارد؟
سرمایههای اجتماعی و انسانی نظام به مراتب کم نیست. ولی مذهب که همه چیز ماست کمکم در حال تبدیل به عامل سرکوب جامعه است در حالی که نباید اینطور باشد. همچنین ما ظرفیت هنری بالایی داریم ولی چرا باید ربنای شجریان تبدیل به یک چماق بر سر نظام شود؟ همچنین ایران به لحاظ گردشگری ظرفیتهایی دارد که اگر برنامهریزی مناسبی در این حوزه داشته باشد، از ترکیه، ایتالیا و کشورهای دیگر جلو خواهد زد. متأسفانه توان استفاده از داشتههای کشور وجود ندارد. این به مفهوم آن نیست که نظام سرمایه انسانی، اجتماعی و اقتصادی ندارد. جتی رهبری ایران یک رهبری کارامد است ولی به نظر میرسد که ابزارهای مناسب را برای بهرهگیری از این کارامدی را در اختیار ندارد. مثلاً رهبر ایران به 50 استاد دانشگاه برتر در حوزه هویت مأموریت پژوهشی میدهد و بعد از مدتی در یک روز از آنها می خواهد که مطالب خود را ارائه دهند. بعد وقتی رهبر ایران هم در آن موضوع صحبت میکند، دیده می شود که از همه آنها بهتر صحبت میکند. بنابراین سرمایه اجتماعی و کارآمدی در حوزه رهبری وجود دارد ولی برنامهریزی برای استفاده از این سرمایهها وجود ندارد که یک حلقه مفقوده است. بنابراین نظام جمهوری اسلامی در حوزههای فرهنگی و اجتماعی ناکارامد هست و نیست. «هست» از این جهت که از داشتههای خود نمیتواند استفاده و برای بهرهمندی از آن برنامهریزی کند و «نیست» از این جهت که هر کس ساز خود را میزند و به صورت جزیرهای کار میکند. در واقع یک وفاق اجتماعی که در آن همه حضور داشته باشند و همزمان یک افتراق اجتماعی که هر کس حرف خود را بیان کند، وجود ندارد. چرا باید دکتر سروش تبدیل به یک مهره خلاف جهت نظام شود؟ در نامه سال 90 ایشان خطاب به رهبری، به بسیاری از عوامل ناکارامدی نظام البته به طور مغرضانه، اشاره شده است.
متأسفانه نخبگان هم دچار واماندگی یا نامنی اجتماعی شدهاند و نمیتوانند حرفهای خود را بیان کنند و اگر حرفی را بیان کنند، برای آنها پرونده درست میشود. بر جامعه علمی نباید نگاه امنیتی داشت. متأسفانه از ابتدای انقلاب در نخبهکشی مهارت پیدا کرده و به جای اینکه مبارزه با نخبگان معاند به نخبگان سپرده شود، مبارزه با آنها به حوزه امنیت احاله داده شده و این جواب نداده است.
تشیع صفوی و علوی همواره یک بروز جدی در جامعه ما داشته و موجب دو خط منفک از هم شده است. دعوای بین اخباریون و اصولیون و دعوای بین سنتگرایان و روشنفکران مذهبی همیشه یک دردسر بزرگ در جامعه ما بوده است. افتراقات مذهبی خیلی از اوقات ما را دچار بحران میکند. در جامعه فردی مانند حضرت امام(ره) که یک خط ممتدی باشد که همه حول آن جلو روند، وجود ندارد
در مورد نگاه امنیتی که فرمودید، کمی بیشتر توضیح دهید.
این نگاه در جایی به وجود میآید که ضعف وجود داشته باشد. به نظر میرسد که جامعه دچار ضعفهایی شده است که نمیتواند آنها را پوشش دهد و مجبور به برخورد امنیتی میشود. اگر سیر نظام اطلاعاتی کشور بعد از انقلاب را بررسی کنید، میبینید که مانند خیلی از بخشهای دیگر در انقلاب، از ابتدا نظاممند نبود. در زمانی که شورای عالی انقلاب شکل گرفت، مشخص شد که نمیتوان دانشگاهها را کنترل کرد و مجبور به تعطیلی دانشگاهها شده و نام آن، انقلاب فرهنگی گذاشته شد. پس از چند سال که دانشگاهها بازگشایی شد، در آن نگاه امنیتی حاکم شد و کمیته انظباطی، وزارت اطلاعات و ... در آن مسلط شدند. در جایجای نظام برای حفظ اصل نظام، مجبور به ورود با نگاههای امنیتی شدهاند. تا جایی که نظام در لایههای داخلی خود دچار افتراق شد. مثلاً گفته شد که انقلاب فرزندان خود را میخورد. از آیتالله منتظری تا آیتالله هاشمی رفسنجانی که اساس نظام بود، توسط انقلاب خورده شدند منتهی آقای هاشمی سکوت کرد. اختلاف درونحاکمیتی در ارتباط با مسائل مذهبی، فرهنگی و سیاسی باعث حاکمیت نوعی نگاه امنیتی بر خیلی از زوایای نظام جمهوری اسلامی شد. گرایش قالب به سمت گروهی بود که طرفدار رهبری و حضرت امام بود. دستگاههای اطلاعاتی ما به این سمت رفتند که طرفدار نظام به معنای کسی است که طرفدار ولایت باشد و چنین فردی باید در صحنه بوده و بقیه افراد باید به پستو روند. آنها اگر ساکت باشند، ایمن هستند و اگر حرفهای خود را بیان کنند باید سین جیم شوند و به کنج زندان روند. کسی هم که از زندان بیرون میآید یا باید مشاعر خود ا از دست دهد و یا حق حاکمیت از او سلب می شود. در قبل از انقلاب دانشجویی که به زندان میرفت، بعد از زندان تا فارغالتحصیلی ادامه تحصیل می داد ولی در نظام جمهوری اسلامی اینطور نیست. یعنی کسی که به زندان رود، دیگر از تحصیل، سفر، معامله و ... محروم میشود. بنابراین پررنگ شدن نگاههای امنیتی در زندگی مردم ناشی از اختلافات درونحاکمیتی در ارتباط با مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است. البته در این موضوع شدت و ضعف وجود داشت است که موجب چند قطبی شدن جامعه شده است. خیلی از قطبهای مخالف در جامعه از ایران رفتهاند یا دیگر نفس آنها بریده شده است که نوعی مرکزگریزی از نظام جمهوری اسلامی ایران را دامن زده است. مرکز نظام هم قوه قضائیه، مجریه، مقننه یا ولایت فقیه است. این موضوع دامن جامعه را گرفته و هنوز هم ادامه دارد. البته هر چند ممکن است برخی این موضوع را توجیه کنند و اینطور استدلال کنند که اگر انقلاب ریزش داشت، رویش هم داشت! ولی باید گفت که این رویشها به قیمت گزافی صورت گرفته است. درست است که هر اعتراضی، یک پویش و رشدی برای کشور آورد ولی باید پرسید که به چه قیمتی این اتفاق افتاده است؟
عوامل ناکارآمدی یا احساس ناکارآمدی در نظام جمهوری اسلامی (در حوزه‌های قانون‌گذاری، اجرایی، امنیت و ثبات اجتماعی، نظارت و...) چیست؟
کشور ما در حوزه قانونگذاری یکی از کشورهای پویا در دنیاست. یعنی نظام پارلمانی ایران تا مجلس ششم یک نظام پویاست. اما از مجلس هفتم تا حال حاضر مجلس به لحاظ عملکردی و نه به لحاظ قانونگذاری بسیار ضعیف شده است. در کشور ما قانونگذاران و قانوندانان خبرهای وجود دارند که به خوبی قانون می گذارند ولی این قوانین در مرحله اجرا عقیم میماند. چرا متخلفانی وجود دارند که چند بار به زندان می روند ولی هر بار که بیرون میآیند باز هم تخلف میکنند؟ چرا یک معتاد بارها به زندان میرود ولی وقتی بیرون میآید باز هم معتاد است؟ چرا در زندان، فرد به راحتی به مواد مخدر دست پیدا میکند؟ قانون زیاد هست ولی به خوبی اجرا نمیشود. چرا قانونگذار ما خود قانونگریز شده است؟ چرا در سمینارهای ما که برای اقتصاد مقاومتی تشکیل میشوند، دوربین چینی، کراوات ایتالیایی، ساعت سوئیسی، لیوان آمریکایی و پارچ فرانسوی توسط دستاندرکاران مراسم استفاده میشود؟ چرا قانونگذار ما مانند دزدی است که فریاد « آی دزد آی دزد» سر میدهد؟ چرا نماینده مجلس به وزیری که قرار است استیضاح شود میگوید اگر پولی پرداخت کنی، امضای خود را پس خواهم گرفت و اسم آن را هم تعامل میگذارد؟
 ناکارامدی در حوزه قانونگذاری به حوزه نظارت برمیگردد. متأسفانه مکانیزم دقیق نظارتی و اجرایی برای این کار وجود ندارد. چرا در بنگاه اقتصادی ما بعضی از مدیران حقوق 200 میلیونی میگیرند؟
راهکارها و راهبرد پیشنهادی شما برای کارآمدسازی و ارتقای کارآمدی نظام در حوزه‌های پیش‌گفته (قانون‌گذاری، اجرایی، امنیت اجتماعی و نظارت) چیست؟
باید ارتباط بین نسل گذشته و جدید را به یک ارتباط سالم و قابل فهم تبدیل کرد. نسل آینده همین نوجوانانی هستند که در حال رشدند. اینها درک درستی از روابط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آینده ندارند. نمیتوان جامعه آینده را به نسل بیهویت سپرد. اگر این کار انجام نشود، یک قرن طول خواهد کشید تا این نسل هویت خود را دوباره پیدا کند. این موضوع نوعی آیندهپژوهی و برنامهریزی رو به آینده میخواهد.
در عین حال که دین و مذهب را حفظ میکنیم  باید حساسیتهای مذهبی را در جامعه با هر مکانیزمی که لازم است، کاهش دهیم تا کشور روی آرامش به خود بیند. نظام شایستهسالاری را باید در کشور بازتعریف کرده و واقعاً اجرا کنیم. چند بحران در آینده خواهیم داشت که باید برای آن برنامهریزی شود؛ اول بحران محیط زیست و ریزگردهاست که در حال فرا گرفتن کل کشور است. همچنین همه تحلیلگران میگویند که بحران 20 سال آینده، انرژی و آب است که بیم آن میرود که ایران و بسیاری از کشورها را از پای درآورد. بحران کهولت سن نیز به مرور در حال رخ نمودن است که باید برای آن فکری کرد. در حوزه اقتصادی چند صندوق مانند صندوق بازنشستگی، تأمین اجتماعی، فولاد و ... در کشور وجود دارد که کل بودجه ایران را در آینده خواهد بلعید. همچنین بحران خصوصیسازی در کشور وجود دارد که تبدیل به مصادره اموال بیتالمال و انتقال آن به دست عدهای محدود شده است که این عده هم دوباره برای نگه داشتن این اموال از جیب دولت ارتزاق میکنند. اگر این بحرانها را نتوان رفع کرد، جامعه به هیج وجه سر پا نخواهد ماند.
از 5 سال گذشته تا الآن تعداد اعضای کمیته امداد از 5 میلیون نفر به 11 میلیون نفر تبدیل شده است و همچنین اعضای سازمان بهزیستی افزایش چشمگیری داشته است. اگر حقوق 500 هزار تومان زیر خط فقز محسوب میشد در حال حاضر حقوق زیر 2 و نیم میلیون تومان زیر خط فقر محسوب میشود و 37 درصد مردم ایران زیر خط فقر هستند.
باتوجه به آنچه گفتید آینده کوتاه‌مدت و بلندمدت نظام جمهوری اسلامی ایران درصورت ادامه روند و وضعیت کنونی چیست؟ همچنین در صورت به‌کارگیری راهکاری پیشنهادی شما، آینده را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
کشور باید از لحاظ سیاسی و نظامی نوعی توازن منطقهای را ایحاد کند تا سر پا ماند. در دنیا خیلی از کشورها تلاش میکنند که نظام جمهوری اسلامی ایران نباشد حتی کشورهایی مانند عراق و سوریه که ما خیلی آنها را دوست میپنداریم. البته نظام نمیتواند اینها را بروز دهد ولی در خفا این کشورها نمی خواهند سر به تن جمهوری اسلامی ایران باشد. در اغتشاشات اخیر، حزب بعث عراق حضور داشته و هزینه کرده است به طوری که به افرادی پناه داده و آنها را وارد کشور کرده یا از ایران فراری داده است. در حال حاضر تقابل جدی ایران و عربستان در منطقه وجود دارد و گروههای تکفیری یک کمربندی را دور ایران در کشورهای مختلف همسایه درست کردهاند. در مقطعی انرژی هستهای برای ما معضل درست کرد و نتیجه آن برجام شد که نقطه خوبی شد. اما در حال حاضر در داخل عدهای به کلی برجام را رد می کنند و عدهای هم میگویند که اگر برجام نباشد، خواهیم مرد. حفظ برجام به عنوان سیاست برتر منطقه ای و فضایی که میتوان در آن گفتگو کرد و خواستههای بر حق کشور را پیگیری کرد، لازم است که در چارچوب حفظ توازن قدرت منطقهای کشور قرار میگیرد.
باید به اجماع داخلی رسید که در این صورت نظام جمهوری اسلامی ایران حفظ خواهد شد. ولی اگر به یک تعارض داخلی رهنون شویم به طوری که 9دی سر جای خود و 7 دی هم سر جای خود باشد، این گسل روز به روز بیشتر میشود. اگر به این نتیجه رسند که میرحسین موسوی را اعدام کنند، این تخم فتنه تا ابد در دل نظام جمهوری اسلامی ایران باقی خواهد ماند ولی اگر به این نتیجه رسند که به موسوی و کروبی گفته شود که دوباره در همین نظام باشند و دست آقا را بوسیده و زندگی خود را کنند و در کنار آن دستگاه امنیتی هم از آنها تعهد گیرد که برانداز نباشند ولی فعالیت خود را انجام دهند، اجماع حاصل خواهد شد.
مشکل امنیت سرمایهگذاری خارجی هم باید حل شود. معنا ندارد که 3 ماه بعد از توافق با توتال دوباره به آنها گفته شود که از کشور خارج شوند و کار نکنند. چگونه است که یک رئیس جمهور و وزیر قراردادی را امضاء میکنند ولی چند گروه محدود در روزنامه کیهان یا جاهای دیگر با نوشتن چند مقاله کار را خراب میکنند؟
متأسفانه ما حاکمیتی داریم که نمیتواند اعمال نفوذ کند. همچنین گروههای خودسر یا اقتصاد پنهان داریم که قدرت آن بیش از اقتصاد بارز هست. اقتصاد بارز، با توتال قرارداد میبندد تا منافعی به کشور و متقابلاً به توتال در طی این قرارداد تعلق گیرد ولی وقتی که منافع اقتصاد پنهان به خطر میافتد، اقتصاد بارز را تحت فشار  قرار میدهد و همه چیز رابه نفع خود بازمیگرداند. در واقع دو دولت وجود دارد؛ یک دولت پنهان که اقتصاد، لابیگری، سیاست و صحنهگردانی به دست اوست و یک دولت بارز که در خیلی از عرصهها ناکارامد است و همه مسئولیتها هم به عهده اوست. برجام در شورای عالی امنیت ملی و تحت نظر رهبری تصویب شد ولی همان تصمیمات لغو میشود.
متأسفانه رسانهای وجود ندارد که رسانه ملی را که رسانه بارز ماست، به نقد کشد و منتقدان مجبور می شوند از طریق تلگرام حرفهای خود را بیان کنند. بعد اینطور میشود که مانند یک آسیب به تلگرام نگاه میشود چرا که کنترلشده نیست. چون فضا بسته میشود، این اتفاق میافتد ولی در فضای آزاد این اتفاقات رخ نخواهد داد. مانند زمان انتخابات که بلندگویی در اختیار همه طرفها قرار گرفت و بسیاری از صحبتها بیان شد، باید یک شبکه تلویزیونی به دولت تعلق گیرد تا حرفهای خود را بیان کند. یا میتوان یک چیزی مانند هایدپارک  (Hyde Park)    لندن درست کرد که هر کس هر حرفی دارد در آنجا بیان کند.  در شهری مانند بجنورد پارکی هست که مانند میدان گاوبازی اسپانیاست که پنجشنبهها مردم به آنجا میآیند و با اتوموبیل و موتور حرکات نمایشی انجام میدهند. به این ترتیب هم جوانان تخلیه می شوند و هم خیابانها به آرامش خواهند رسید. در حال حاضر در تهران در بعضی از خیابانها به دلیل اینگونه حرکات، دیگر امنیتی برای عابران وجود ندارد که باید فکری برای آن کرد.

خلاصه راهکارها:
1-    فرهنگ در نظام جمهوری اسلامی منبعث از ایدئولوژی است. در این حالت دیگر به خیلی از چیزهای دیگر نمیتوان نگاه کرد و جامعه را باید با همین ایدئولوژی یکسان کرد. در نتیجه نگاه ما به نگاه بسته و حاکمیت مذهبی تبدیل میشود و جامعه دچار تنش خواهد شد. برای حل این مشکل باید از ایدئولوژیزدگی در حوزه فرهنگ جلوگیری کرد.
2-    گفته میشود که حضور میلیونی مردم در 9 دی و همچنین در 16 تا 22 دیماه سال جاری در میادین شهری، پشتوانه نظام هست ولی باید گفت که سوی دیگر  ماجرا را هم باید دید. به نظر میرسد که راهپیمایی 16 تا 22 دی این گسل را عمیقتر و خودباوری کاذب ما را بیشتر کرد.
3-    در کشور یک وفاق اجتماعی که در آن همه حضور داشته باشند و همزمان یک افتراق اجتماعی که هر کس حرف خود را بیان کند، وجود ندارد. باید بسترهای فراهم شدن این دو امر به ظاهر متضاد را در کشور ایجاد کرد.
4-    متأسفانه کشور از ابتدای انقلاب در نخبهکشی مهارت پیدا کرده و به جای اینکه مبارزه با نخبگان معاند به نخبگان سپرده شود، مبارزه با آنها به حوزه امنیت احاله داده شده و این جواب نداده است.
5-    افتراقات مذهبی خیلی از اوقات ما را دچار بحران میکند. در جامعه فردی مانند حضرت امام(ره) که یک خط ممتدی باشد که همه حول آن جلو روند، وجود ندارد. خود رهبری باید به این دامن زنند ولی گاهی خود ایشان جزء یکی از این گروهها میشود.
6-    دستگاههای اطلاعاتی ما به این سمت رفتهاند که طرفدار نظام به معنای کسی است که طرفدار ولایت باشد و چنین فردی باید در صحنه بوده و بقیه افراد باید به پستو روند. آنها اگر ساکت باشند، ایمن هستند و اگر حرفهای خود را بیان کنند باید سین جیم شوند و به کنج زندان روند. کسی هم که از زندان بیرون میآید یا باید مشاعر خود ا از دست دهد و یا حق حاکمیت از او سلب میشود. این دستگاهها باید در رویه خود تغییراتی انجام دهند.
7-    در قبل از انقلاب، دانشجویی که به زندان میرفت، بعد از زندان تا فارغالتحصیلی ادامه تحصیل میداد ولی در نظام جمهوری اسلامی اینطور نیست. یعنی کسی که به زندان رود، دیگر از تحصیل، سفر، معامله و ... محروم میشود. این وضعیت باید خاتمه یابد.
8-    ناکارامدی در حوزه قانونگذاری به حوزه نظارت برمیگردد. متأسفانه مکانیزم دقیق نظارتی و اجرایی برای این کار وجود ندارد.
9-    متأسفانه انتقال ارزشها بین نسل جدید و قدیم تضعیف شده است. باید ارتباط بین نسل گذشته و جدید را به کمک مطالعات آیندهپژوهانه به یک ارتباط سالم و قابل فهم تبدیل کرد.
10-    در عین حال که دین و مذهب را حفظ میکنیم  باید حساسیتهای مذهبی را در جامعه با هر مکانیزمی که لازم است، کاهش دهیم تا کشور روی آرامش به خود بیند.
11-    بحرانهای اصلی کشور در آینده باید شناسایی و برای حل آنها از همین الآن برنامهریزی شود. بحران محیط زیست، بحران انرژی و آب، بحران صندوقها کلان کشور و ... از جمله این بحرانها هستند.
12-    باید از میرحسین موسوی و کروبی خواسته شود که دست مقام معظم رهبری را بوسیده و به دامن انقلاب برگردند. همچنین دستگاههای امنیتی از آنها تعهد گیرند که به هیچ وجه براندازی نکرده و به فعالیتهای معمول خود باز گردند. در صورت اعدام آنان تخم تفرقه را در کشور خواهیم کاشت.
13-    رسانه مستقل که مردم حرفهای خود را در آن آزادانه مطرح کنند، وجود ندارد. باید فضا را باز کرد و شبکهای هم در رسانه ملی به دولت و گروههای مردمی برای بیان سخنان آنها اختصاص داد. الگویی مانند هایدپارک لندن که  هر کس حرفی در مورد مسائل کشوری دارد به آنجا رفته و بیان میکند، میتواند برای کشور ما هم مناسب باشد.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید