حجت الاسلام دکتر آذربایجانی:ضرورت استقلال نهادهای متولی دین به‌ویژه حوزه علمیه

  • یکشنبه, 12 آبان 1398 05:11
  • بازدید 1634 بار

مرکز پژوهشی مبنا درباره وضعیت دین و دین‌داری چشم‌انداز آن در ایران، سراغ کارشناسان و صاحب‌نظران در حوزه‌های مختلف رفته است و علاوه بر ترسیم وضعیت دین و دین‌داری از زبان آن‌ها، راهکارهای بهبود و ارتقای وضعیت دین و دین‌داری را جویا شده است. در این مصاحبه نظرات و دیدگاه‌های حجت الاسلام و المسلمین دکتر مسعود آذربایجانی مدير گروه علمي فلسفه هاي مضاف مجمع عالي حکمت اسلامي در این موضوع ارائه می‌شود.

    به نظر شما وضعیت دین‌داری در جامعه ایران چگونه است؟ و مدل یا مدل‌های دین‌داری در ایران را چه مدل‌هایی می‌دانید؟
برای ترسیم دین‌داری در ایران، به نظرم ابتدا باید تعریفی از چیستی و دیدگاه خودمان از دین‌داری ارائه نموده و مشخص سازیم که منظور ما از وضعیت دین‌داری در ایران، مربوط به چه بازه زمانی و چه گروه و مخاطبانی است؛ زیرا زمانی می‌توان گفتگوی دقیقی از وضعیت دین‌داری در ایران بیان نمود که این متغیرها روش و مشخص باشند. به نظرم ساده‌ترین تعریفی که از دین‌داری می‌توان ارائه داد چنین است: «به مجموعه باورها، اعتقادات، اخلاقیات و مناسکی که در ارتباط با خداوند، پیامبران الهی (ع)، ائمه معصومین (ع) و کتاب مقدس قرآن وجود دارد، دین‌داری گفته می‌شود.»
درواقع محوریت دین‌داری، خداوند است اما چون خداوند پیامبرانش را برای راهنمایی بشر ارسال نموده است پس ایمان به آن‌ها لازم است. همچنین خداوند کتابش را نیز فرستاده است بنابراین ایمان به آن نیز واجب است. ایمان به امامان معصوم (ع) که واسطه فیض و هدایت‌گر شناخته می‌شوند، لازم و ضروری است. درواقع مجموع موارد ذکرشده، باورها، اخلاقیات و مناسکی است که دین‌داری در این سه بخش توضیح داده می‌شود. حال اگر بخواهیم جامع‌تر به مسئله بپردازیم، می‌توان بعد چهارمی به نام تجربیات یا احوالات دینی نیز به آن بیفزاییم؛ هرچند که برخی اندیشمندان بعد چهارم را جدای از موارد دیگر بیان می‌کنند و به‌نوعی آن سه مورد را از این مورد چهارم جدا می‌دانند. به‌عنوان‌مثال حالاتی همچون خوف، رجا، بهجت و احساس گناه که در هنگام نیایش به انسان دست می‌دهد، اگر بعدی مستقل و جدای از باورها، اخلاقیات و مناسک دانسته شود باید گفت که به مجموعه این چهار بعد، دین‌داری گفته می‌شود و برای شناخت، ارزیابی و به دست آوردن وضعیت دین‌داری، باید از این ابعاد بحث نمود. در مورد بازه زمانی باید گفت که امری قراردادی است که محققان آن را مدنظر قرار می‌دهند؛ به‌عنوان نمونه، مقرر می‌شود که حدود 10 سال گذشته موردبررسی قرار گیرد. البته باید دانست که این بازه زمانی باید با نگاه به آینده در نظر گرفته شود.
تصور بنده در رابطه با مخاطبان و جامعه آماری این است که می‌توان از دو جامعه آماری سخن گفت که شامل یکی عموم مردم و طبقات مختلف و مورد دوم دانشجویان است؛ زیرا بررسی پژوهش‌ها و پیمایش‌ها نشان می‌دهد که عمده آنان در مورد دانشجویان یا معطوف به عموم مردم بوده است. تاکنون تحقیقات مختلفی صورت گرفته اما یکی از کارهای قابل‌توجهی که انجام‌شده، در نگرش‌‌ها و گرایش‌های ایرانیان است که فکر می‌کنم در سال 1395 در وزارت ارشاد انجام‌گرفته است که در سابق نیز دو بار انجام‌شده بود و در سال 95 به‌روزرسانی گردید.
نظر بنده با توجه به تعاریفی که بیان داشتم این است که در زمینه اعتقادات یا باورها تغییری به وجود نیامده است، اما در مورد مناسک و اخلاقیات، به نظرم کاهش کمی قابل‌مشاهده است؛ البته باید گفت اگر عموم مردم نسبت به گذشته سنجیده شوند تفاوت خاصی مشاهده نمی‌شود اما به نظرم در جامعه آماری همچون دانشجویان تفاوت‌هایی دیده می‌شود. طبق تحقیقی که در سال 1393 یا 1394 در دانشگاه تهران در جامعه آماری حدود 1200 نفر از دانشجویان استان‌های مختلف کشور صورت گرفت، در بعد باورها و اخلاقیات تفاوت معناداری مشاهده نشده است؛ اما در مناسک تفاوت معنادار وجود داشته و کاهش کاملاً قابل‌مشاهده است.
درمجموع می‌توان گفت که در گروه‌های جوان، نوجوان و به‌خصوص در بین اقشار دانشجو، روند کاهشی در بعد مناسک دینی وجود دارد؛ اما در مورد مجموعه مردم، نمی‌توان به‌صراحت استنتاج نمود. درست است که در گویه‌هایی روند کاهشی وجود دارد اما در مواردی نیز روند افزایشی قابل‌مشاهده است.
برخی از گویه‌هایی که به‌عنوان ملاک دین‌داری در نظر گرفته می‌شود چندان صحیح نیستند؛ به‌عنوان نمونه برخی میزان شرکت در نماز جمعه را ملاک دین‌داری می‌دانند که به نظر من ملاک درستی نیست؛ زیرا الآن بار سیاسی نماز جمعه پررنگ شده و ما نمی‌توانیم آن را ملاک و شاخصی برای دین‌داری مردم در نظر بگیریم. درواقع راجع به نگرش یا گرایش سیاسی مردم، می‌توان از نماز جمعه نتیجه گرفت ولی در خصوص دین‌داری، به‌عنوان یک شاخص، نمی‌توان به میزان مشارکت در نماز جمعه استناد کرد.
    در بُعد اخلاقی، وضعیت دین‌داری در جامعه عموم مردم را چگونه می‌بینید؟
در عموم مردم، در برخی قسمت‌ها به‌خصوص در اخلاق اجتماعی همچون رعایت حقوق دیگران، راست‌گویی، درستکاری و غیره، کاهش معناداری مشاهده می‌شود؛ اما در جامعه آماری دانشجویان، در پژوهش‌های صورت گرفته، تفاوت معناداری ندیدم.
    گونه دین‌داری عموم مردم ایران و دانشجویان را به تفکیک چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا به نظر شما مدل دین‌داری آنان سنتی است یا خیر؟
به نظرم هنوز نگاه‌های سنتی در اکثر موارد در عموم مردم حفظ‌شده است. درواقع گرایش به مناسک جمعی مثل اربعین، اعتکاف، شب‌های احیای ماه رمضان یا عزاداری‌های محرم نشان می‌دهد که مناسک سنتی به قوّت خود باقی است. ولی در مورد جوانان و دانشجویان باید گفت عمده آنان به شکل و شمایل جدیدتری از مناسک دینی گرایش دارند؛ مواردی که در آن‌ها هیجان یا شادی بیشتری وجود دارد.
نکته دیگر هم این است که ما در بین جوانان بروز یافته، گرایش آنان به دین شخصی است؛ درواقع در این مخاطبان، دینی که بر اساس تقلید و مرجع تقلید و با حضور در سخنرانی‌ها به‌دست‌آمده، مقداری کم‌رنگ شده است درحالی‌که این جوانان علاقه‌مند به معنویت و ارتباطات معنوی بوده و حتی گاهی به دنبال یک استاد و کسی می‌گردد که در این زمینه به او یاری رساند یا برای تحقق نیاز معنوی‌اش از روانشناسی و از جنبش‌های معنوی جدید کمک می‌گیرد. به نظرم این نوع گرایش دین‌داری شخصی که نهادینه نبوده و نگاه‌های سنتی چندانی در آن وجود ندارد، رو به افزایش است.
    به نظر شما علت تغییرات در ابعاد مختلف دین‌داری چیست؟ چرا در بعد اخلاقی یا مناسکی تغییرات معناداری صورت گرفته است؟ یا چرا در میان جوانان گرایش به دین‌داری شخصی زیاد است؟
من معتقدم برای پاسخ به این پرسش، می‌توان بر چند عامل توجه ویژه نمود؛ یکی بحث جهانی‌شدن است که به دلیل اینترنت، ماهواره و شبکه‌های اجتماعی ارتباط با منابع اطلاعاتی جدید زیاد شده و جوانان در معرض افکار نو و روشنفکرانه یا حتی دین‌ستیزانه قرار می‌گیرند و تأثیرات زیادی، به‌خصوص در بُعد مناسکی، باعث ایجاد تشکیک‌ها، شبهات و تردیدهایی شده است؛ بنابراین باید گفت جهانی‌شدن یکی از عوامل یا منابعی است که روی کاهش دین‌داری به‌خصوص در بُعد مناسکی اثرگذار است.
عامل دوم، بحث اختلاف نسل‌ها است. امام علی (ع) دراین‌باره می‌فرماید: «لا تقصروا اولادکم علی آدابکم، فإنهم مخلوقون لغیر زمانکم.» درواقع اختلاف نسل‌ها و گذشت زمان، نگرش‌های جدیدی را به دنبال می‌آورد. فناوری‌ها و تکنولوژی‌ها اقتضائاتی دارد که باعث شکاف میان نسل‌ها می‌شود؛ همان‌طور که در گرایش به الگوی تغذیه مدرن همچون فست‌فودها، مدل پوشاک، نحوه گفتار و گفتگو و ...، در بین جوانان بیشتر از نسل گذشته مشاهده می‌شود. بخشی از این‌ها می‌تواند گرایش به اشکال جدید از دین‌داری شود؛ زیرا جوانان احساس کنند این موارد هیجان بیشتری برای آن‌ها داشته و در مقابل، تکلیف یا مناسک کمتری برای آن‌ها دارد.
سومین عامل ازنظر من، بحث نهاد سیاست در کشور است؛ یعنی چون نهاد سیاست با دین گره‌خورده و عجین گشته است، بنابراین پیامدهای نهاد سیاست به نهاد دین هم منتقل می‌شود. در حقیقت در مواقعی که نهاد سیاست جاذبه داشته باشد - مثل دهه اول انقلاب - می‌بینیم که دین‌داری به‌تناسب آن جاذبه‌ها، پررنگ‌تر می‌شود؛ ولی وقتی از دهه‌های اول انقلاب عبور می‌کنیم، به دلایل مختلف با نوسانات خیلی پررنگی در گرایش مردم به نهاد سیاست، حاکمیت، دولت و بخش‌های مختلف روبرو می‌شویم. گاهی بعضی از خرابکاری‌های دولت‌ها یا بعضی از بی‌تدبیری‌های آنان در زندگی، اقتصاد و مسائل فرهنگی مردم تأثیر گذاشته و باعث می‌شود که این نگرش به‌صورت شرطی‌سازی شده به دین‌داری هم منتقل شود. مسئله‌ای که در جامعه کنونی در حال بروز یافتن است. درواقع وقتی مردم، بی‌ثباتی اقتصادی زندگی‌هایشان را ببینند، این آسیب‌ها بر روی دین‌داری آنان نیز اثر گذارده و همه مشکلات به‌پای دین نوشته می‌شود؛ چون احساس می‌کنند که زمامدارانشان جزء رهبران دینی‌شان هستند و لذا اشتباهات آنان را نیز به دین‌داری خود سرایت می‌دهند. این آسیب یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در کاهش دین‌داری در جامعه است که باید موردتوجه جدی قرار گیرد.
عامل چهارمی که می‌توان در این موضوع بیان نمود آسیب‌های موجود در نهاد خانواده است. نهاد خانواده امروز مثل گذشته، خیلی قوی، پررنگ، مستحکم و اثرگذار نیست. کاملاً واضح است که اعضای خانواده، به‌ویژه والدین، تأثیر زیادی روی فرزندان دارند اما متأسفانه امروزه در نهاد خانواده، اثر حضور و تعامل خیلی کمی وجود دارد و عمدتاً یا حواسشان به تلویزیون یا گوشی‌های همراهشان است. امروزه اندک دیده می‌شود که مثلاً وقتی پدر با عشق و علاقه برای نماز می‌ایستد، روی دیگر اعضای خانواده تأثیر گذارد درحالی‌که درگذشته خیلی از افراد، دین‌داری خودشان را تحت تأثیر پدر یا به‌خصوص مادر به دست می‌آوردند. فرزندان امروزه کمتر از این صحنه‌های مرتبط با دین‌داری می‌بینند؛ زیرا بافت خانواده، بافت پررنگی نیست و بچه‌ها به‌خصوص از دوره نوجوانی به بعد، کمتر حضور دارند و به‌نوعی ارتباطات عاطفی و عمیق در خانواده‌ها کمتر شده است. به نظر من، عامل خانواده، بسیار مهم بوده و والدین نیز همچون گذشته، آن اعتقادات قوی را ندارند. درگذشته، وقتی پدر خانواده نماز صبح می‌خواند، بعد از نماز 15 تا 20 دقیقه قرآن تلاوت می‌کرد و این صوت قرآن، در خانه روی بچه‌ها اثر می‌گذاشت. همچنین شرکت در نماز جماعت و نمونه‌های این‌چنینی درگذشته پررنگ بود اما الآن بچه‌های ما این موارد را در والدینشان کمتر می‌بینند. در حقیقت باید گفت کاهش دین‌داری و ایمان در نسل والدین روی فرزندان اثر گذارده و ضروری است به این عامل مهم توجه ویژه‌ای صورت گیرد.
البته در کنار موارد ذکرشده، سایر عوامل اجتماعی، مثل تعلیم و تربیت، صداوسیما و ... هم می‌توانند بابیان‌های پنهانشان مؤثر واقع شوند. اگرچه در ظاهر ما فکر می‌کنیم که صداوسیما و مدارس ما در این زمینه به‌خوبی کار می‌کنند، قوی هستند و برنامه‌های جدی دارند ولی به پیامدهای پنهانشان توجهی نداریم که آن‌ها هم می‌توانند اثر منفی داشته باشند.
    پیش‌بینی شما از وضعیت آینده دین‌داری ایرانیان چیست؟ و چه پیامدهایی در کوتاه‌مدت یا بلندمدت خواهد داشت؟
پیش از بیان نظرم دراین‌باره، شمارا به پروژه‌ای که در دفتر تبلیغات قم، راجع به آینده دین‌داری صورت گرفته، ارجاع می‌دهم. بنده در آن تحقیق، مصاحبه‌ای داشته‌ام و کار مفصلی انجام‌شده است و مباحث قابل‌توجهی در آن بیان‌شده است.
به نظرم آینده دین‌داری به چند عامل بستگی دارد که می‌توان روی تک‌تک آن‌ها گفتگو و دقت کرد؛ یکی از این عوامل، بافت جمعیت است. طبق یافته‌های فعلی در پیش‌بینی وضعیت بافت اجتماعیِ 20 سال آینده ایران، می‌توان گفت بیشترین بخش بافت جمعیتی را سالمندان تشکیل می‌دهند و شاید ما به این سمت برویم که بین 30 تا 40 درصد جمعیت را افراد سالمند، یعنی بین 60 تا 80 سال، تشکیل دهند. با توجه به این امر، جمعیت قابل‌توجهی از مردم در دوره سالمندی بوده و لذا به سبب اقتضائات سالمندی و نیازهای معنوی سالمندان، گرایش به دین‌داری بیشتر خواهد شد.
عامل دوم، تغییرات بافت جمعیتی از روستا به شهر و از محله‌های محدود به شهرهای بزرگ است. برخلاف عامل قبلی، اگر روند گذشته ادامه پیدا کند و مثلاً 10 تا 20 درصد آن روند افزایش مهاجرت مردم از روستاها به شهرها ادامه یابد، می‌توان گفت در آینده شاهد کاهش دین‌داری خواهیم بود؛ چون در محله‌های محدود، روستاها و شهرهای کوچک، معمولاً دین‌داری سنتی پررنگ‌تر است، اما در شهرهای بزرگ، دین‌داری کمرنگ‌تر است و خود این، زمینه‌ای برای کاهش دین‌داری به شمار می‌رود.
عامل سوم، بحث جهانی‌شدن است. اگر بحث جهانی‌شدن از این مقداری که ما در 10-20 سال گذشته داشتیم، پررنگ‌تر شود؛ به‌عنوان‌مثال امروزه هنوز استفاده از ماهواره نیاز به ابزارهای خاصی دارد یا استفاده از سایت‌های انحرافی نیاز به فیلترشکن دارد. اگر این فیلترها و موانع برداشته شود - که علی‌القاعده من فکر می‌کنم در 10 سال آینده همین‌طور خواهد بود – مطمئناً با گسترش نظام جهانی‌شدن و تبدیل جهان به دهکده کوچک، تنوع نگرش‌ها، باورها و افزایش اطلاعاتی اتفاق افتاده که می‌تواند در بعضی از مسائل دینی اثرگذار باشد و موجبات کاهش دین‌داری را فراهم نماید.
مطالب ذکرشده را باید یک‌طرف قضیه که عمدتاً دارای ابعاد منفی است در نظر گرفت؛ ازاین‌رو می‌توان به چند سرنخ مثبت که موجب گسترش دین‌داری در جامعه می‌شود نیز اشاره کرد. یکی از این موارد که به‌نوعی از قرن بیستم به بعد به وجود آمد، سرخوردگی حاصل از صنعتی شدن، علم به معنای ساینس (Science) و گسترش فناوری‌های نوین است که دریکی، دو دهه آخر قرن بیستم و در اوایل دهه‌های قرن بیست‌ویکم، گرایش جدی به معنویت را ایجاد کرد؛ به‌عنوان‌مثال، دریکی از شماره‌های مجله تایمز که یکی از مجلات مهم در آمریکا است، روی آن با خط درشت نوشته شد: «خدا دارد برمی‌گردد.» این عبارت در مقابله جمله نیچه است که گفته بود: «خدا مُرده است.» این عبارت نشان از افزایش دین‌داری در جوامع جهانی دارد. شاهد دیگر بر امکان افزایش دین‌داری در آینده، توجه به پژوهش‌های بسیار زیادی است که درزمینه دین و معنویت انجام می‌پذیرد. الآن در معنویت پژوهی و دین‌پژوهی، ده‌ها گرایش وجود دارد، گرایش‌هایی مثل روانشناسی دین، جامعه‌شناسی دین، بحث‌های سلامت و دین و بحث‌های زیاد دیگری که در شمار مطالعات نو و جدید در حوزه دین و معنویت است که نشان می‌دهد گرایش به سمت آن‌ها به وجود آمده است. از دیگر نشانه‌ها، گرایش جنبش‌های معنوی جدید یا عرفان‌های نوظهور است که در حال افزایش است و علت آن نیازی است که مردم جامعه به معنویت‌گرایی احساس می‌کنند. طبق بعضی از آمارها، به نظرم بیش از 2000 یا 3000 فرقه از این جنبش‌های معنوی جدید در جهان فعال است که نمونه‌های متعددی از آن‌ها در ایران نیز دیده می‌شود. نشانه سوم این سرنخ، گرایش مردم به پیام‌های معنوی – اخلاقی در فضای مجازی، به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی است که در حال افزایش بوده و مسئله‌ای قابل‌توجه است.
در حقیقت بنده معتقدم، این سرخوردگی که عمدتاً بعد از جنگ‌هایی که در قرن بیستم اتفاق افتاد، با گسترش صنعتی شدن فناوری و احساس نیاز به یک معنویت، زمینه‌ای برای افزایش دین‌داری و معنویت را ایجاد نموده است؛ البته ممکن است بگوییم لزوماً به معنای گرایش به دین‌داری سنتی نیست و ما باید جاذبه‌هایی را در دین‌داری سنتی ایجاد کنیم که آن تأمین و ارضای نیاز را داشته باشد.
    راهکارها و توصیه‌های شما در رابطه با افزایش دین‌داری در سه‌بعدی که ذکر کردید، چیست؟
به نظرم اولین و مهم‌ترین نکته، تأکید برنهاد خانواده است. ما به‌صورت تاریخی و تحقیق‌شده و اثبات‌شده می‌یابیم که مهم‌ترین عامل تثبیت و تعمیق دین‌داری در ایرانیان، خانواده بوده است. اگر از همین پتانسیل و ظرفیت استفاده شود، یک تضمین و ضمانتی ان‌شاءالله برای آینده دین‌داری به وجود خواهد آمد. ازاین‌رو باید بر روی مسئله ثبات و تقویت نهاد خانواده، درباره ازدواج‌های بهنگام، جلوگیری از تأخیر ازدواج، ایجاد ازدواج‌های سالم و درست‌کار شود و زمینه‌های آن فراهم گردد. به نظر من، مهم‌ترین بستر افزایش دین‌داری در آینده، بحث خانواده است. این، اولین و مهم‌ترین عامل است که در خطاب‌های قرآنی همچون آیه «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا» نیز بر آن تأکید شده است که طبق آن، خطاب اولیه قرآن، نهاد خانواده است. آیات و روایاتی هم در این زمینه است که خانواده را مسئول دین‌داری فرزندان و مجموعه این‌ها می‌داند. این، اولین راهکار است که به نظرم هرچه در این زمینه کار شود، بهتر است.
به نظرم راهکار دوم، با توجه به تجربه تقریباً 20-30 سال گذشته و تحولاتی که از انقلاب اسلامی تاکنون ایجادشده، این است که ما برای آینده - حداقل در کوتاه‌مدت و با توجه به نگرش عمومی مردم نسبت به سیاست و حاکمیت سیاسی - تبلیغ دین‌داری را از نهاد سیاست و نهاد حاکمیت جدا کنیم. هر چه این تبلیغ دین‌داری مستقل شود و به نهادهای خصوصی و NGO ها و گروه‌های مردم‌نهاد ارجاع دهیم، موفقیت بیشتری نصیب ما خواهد شد.
    یعنی شما معتقدید که حوزه علمیه هم باید به سمت استقلال هر چه بیشتر برود؟
بله، قطعاً این‌طور است؛ درواقع هر چه استقلال حوزه بیشتر شود، بر جایگاه آن در میان مردم نیز افزوده خواهد شد. اگر مردم حوزه و روحانیت را حاکمیتی ببینند، گرایش به روحانیت کم می‌شود و واقعاً به نظرم این مسئله، یک خطر و هشداری است که برای آینده وجود دارد؛ به همین دلیل، اگر برای آینده، شبکه‌ها و رسانه‌های مستقلِ هدایت‌شده ایجاد شود، بسیار مفید خواهد بود. افرادی که واقعاً توانایی اداره و تبلیغ رادارند، باید در رسانه‌های مستقل به‌صورت خصوصی فعالیت نمایند و از برچسب دولتی پرهیز نمایند. در مورد صداوسیما می‌گویند که این‌ها بلندگوی دولت هستند، این، اثر منفی خود را خواهد گذاشت؛ هرچند که وقتی در رسانه‌های دولتی فیلم‌هایی همچون سریال مختار یا امام علی (ع) پخش می‌شود اثراتی در دین‌داری مردم خواهد گذاشت اما از بعد روانشناسی، چون مردم رسانه‌ها را حکومتی می‌دانند بازهم اثرات منفی آن در این نوع فیلم‌ها هم ایجاد می‌شود و به‌نوعی از اثرات مثبت آن می‌کاهد؛ بنابراین اگر ما حتی به سمت استقلال صداوسیما در بخش‌ها و شبکه‌هایی برویم و به‌صورت هدایت‌شده و با نظارت، شبکه‌هایی را داشته باشیم، این مسئله می‌تواند در دین‌داری و تبلیغ دین اثرات مثبتی داشته باشد.
یکی از بخش‌هایی که استقلال در آن مهم است حوزه علمیه به‌عنوان مهم‌ترین نهاد تبلیغ دین است. در آینده واقعاً باید مردم احساس کنند که مبلّغان ما مستقل هستند و دلسوزی آن‌ها برای خود دین است و به‌عنوان یک مبلّغِ فلان حاکم سیاسی یا فلان رئیس‌جمهور نیستند. درواقع ما باید به این سمت برویم که روحانیت ما استقلال خودش را حفظ نماید. تأثیر زیادی که روحانیت قبل از انقلاب بر مردم می‌گذاشت همین استقلال حوزه و روحانیت بود؛ درحالی‌که امروزه مردم آن را جزئی از حکومت می‌دانند و لذا جایگاه خود در میان مردم را تا حدودی ازدست‌داده است. این مسئله در تبلیغ خیلی مهم است.
راهکار دیگر آن‌که ما تا حدی باید از تکثّر و چندگانگی استقبال کنیم یا آن را به‌صورت اجتناب‌ناپذیری بپذیریم.
امروزه نمی‌توان با فیلتر کردن، مردم را هدایت نمود. درواقع هر چه به این سمت بازدارندگی پیش رویم، حرص مردم را برای گرایش به آن‌ها بیشتر می‌کنیم؛ بنابراین باید مقداری تکثّر را پذیرفت. یقین بدانیم که ما نه برای دین‌داری 100 درصد مردم مسئولیت داریم و نه چنین کاری امکان‌پذیر است؛ همان‌گونه که در قرآن آمده است: «طه. مَا أَنْزَلْنَا عَلَيكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»، طبق این آیه شما نمی‌توانید تمام مردم را دین‌دار کنید. «إِنْ عَلَيكَ إِلَّا الْبَلَاغُ»، «لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ»، همه این آیات به ما می‌گویند که شما باید ابلاغ و تبلیغ دین را به‌خوبی انجام دهید و به‌خوبی نشان دهید. در قرآن آمده است: «قَوْلًا لَّيِّنًا» و «قولاً بیّنا»؛ یعنی باید بابیان خوب و ظریف و بالطافت مردم را به امر دین بخوانیم. اگر این کارها صورت گیرد، آگاهی مردم هم بالا رفته و مطمئناً مؤثر خواهد بود.
به نظرم مقداری برگردیم و بخش‌های اخلاقی و معنوی دین را احیاء کنیم. در بین آن چهاربعدی که ذکر شد، مردم بعد باور رادارند؛ اما متأسفانه خیلی روی مناسک سرمایه‌گذاری شده است. من معتقدم باید بر روی ابعاد اخلاقیات، تجربه‌های دینی و احوال دینی سرمایه‌گذاری شود. به نظرم جاذبه این دو بُعد در آینده می‌تواند بیشتر گردد و گرایش مردم به دین‌داری را زیادتر نماید.
    اگر مطلب خاص دیگری به ذهنتان می‌رسد بفرمایید؟
نکته دیگری که به نظرم می‌رسد آن‌که باید از تخصص‌های بین‌رشته‌ای برای مباحث افزایش دین‌داری مردم استفاده شود. از مباحثی مثل روانشناسی دین، جامعه‌شناسی دین، دین‌شناسی تطبیقی و تعلیم و تربیت دینی بهره برده شود. ما باید لجنه‌هایی داشته باشیم که به‌صورت بین‌رشته‌ای عوامل مختلف روان‌شناختی، جامعه‌شناختی، سیاسی و تربیتی را باهم ببینند و بتوانند به تصمیم‌گیری‌های دقیق‌تر و جامع‌تری در این مسئله برسند. آن نگاه بین‌رشته‌ای و استفاده از این رشته‌های علمی دینی مضاف مثل روانشناسی دین و جامعه‌شناسی دین، می‌تواند در رصد بهتر مسائل و تصمیم‌گیری بهتر مسائل برای راهکارهای آینده مفید باشد.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید