راهکارهای زدودن افراط‌گرایی شیعی در گفتگو با حجت‌الاسلام دکتر جبرئیلی، استاد حوزه و دانشگاه

  • جمعه, 25 مرداد 1398 21:50
  • بازدید 2140 بار

سلسله گفتگوهای کارشناسی با موضوع افراط گرایی شیعی 

هرچند آنچه از واژه «افراط اگرایی» به ذهن می‌رسد، گروه‌های تندرو و تکفیری است، اما نباید غافل شد که برخی اندیشه‌ها و رفتارهای افراطی شیعیان نیز آتش کینه در خرمن جهان اسلام می‌افروزد و از سوی دیگر گنجینه معارف شیعی را تهی می‌کند. برای بررسی علل بروز و راهکاری رفع افراط‌گرایی سراغ حجت‌الاسلام دکترمحمدصفر جبرئیلی، از اساتید حوزه و دانشگاه رفتیم تا از نظرات این استاد و پژهشگر برجسته تاریخ و کلام اسلامی را در این باره جویا شویم. ایشان عضو هیئت‌علمی  پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است و دارای ده‌ها مقاله و کتاب در زمینه کلام، فرق و تاریخ است. 

تعریف شما از افراط‌گرایی در تشیع چیست؟ و چه شاخص‌ها و عللی را برای آن مدنظر دارید؟
آنچه موجب تشویق مردم به پذیرش اسلام شد، اخلاق پیامبر (ص) بود ولی آنچه مردم را در اسلام نگاه داشت، منطق اسلام بود. به تعبیر دیگر یکی از مهم‌ترین علت‌های محدثه برای ورود مردم به اسلام در عصر پیامبر (ص)، اخلاق ایشان و چیزی که مردم را در اسلام نگاه می‌داشت، منطقی بود که در آیات قرآن، گفتار و منش پیامبر (ص) وجود داشت. ائمه (ع) هم اولاً همان ویژگی‌ها و سجایای اخلاقی و رفتاری پیامبر (ص) را داشتند و ثانیاً از همان منطق برخوردار بودند.
منطق تشیع، ادامه منطق اسلام و منطق ائمه (ع) است. در عصر عالمان بعد از ائمه هم مانند عالمان مدرسه بغداد و افرادی مثل شیخ مفید، آنچه تشیع را حفظ کرد، منطق آن است. متأسفانه در کنار این منطق محکم، مستدل و عقلانی متخذ از قرآن و سنت، افراط‌گرایی هم همیشه در تاریخ بوده است. در طول تاریخ، دشمنان شیعه خصوصاً در زمانی که برای خود امکاناتی داشته‌اند، سعی می‌کردند از رفتار و اندیشه‌های غیرمنطقی برخی از شیعیان یا منسوبان به تشیع برای تخریب چهره منطقی و مبرهن تشیع، سوءاستفاده کنند.
شیعه از ابتدا تاکنون به سه دسته تقسیم می‌شود؛ تشیع غالی و افراطی، تشیع مقصر و تفریطی و سوم تشیع اعتدالی. نمونه‌های زیادی برای این سه دسته وجود داشته است؛ شیعیان مقصر که نگاه آن‌ها به مبانی تشیع، نگاه کوتاهی بود، در طول تاریخ مقصره نامیده می‌شدند. مرحوم شیخ مفید در کتاب‌هایش از مقصره یاد کرده است که مباحثی را مطرح می‌کردند که حاکی از تقصیر آن‌ها در حق امامت و امامان است. مقصره می‌گفتند که نیازی نیست که امام، معصوم باشد. البته امامان را انسان‌های شاخص و بزرگ و ویژه‌ای می‌دانستند ولی این را که آن‌ها معصوم هستند، علم غیب دارند و با نصب الهی انتخاب شده‌اند، قبول نداشتند. در نظر آن‌ها، بعد از پیامبر (ص)، بهترین انسان‌ها حضرت امیر (ع)، امام حسن (ع)‌، امام حسین (ع) و ... هستند ولی جایگاه حقیقی این معصومین را درک نمی‌کردند. این طیف، در حال حاضر هم وجود دارند و کتب و مقالات آن‌ها منتشر می‌شود.
گروه غالی و تند هم افرادی بودند که در حق ائمه (ع) و جایگاه آن‌ها افراط می‌کردند. آن‌ها گاهی ائمه را نعوذبالله به ربوبیت و نبوت منتسب می‌کردند و گاهی حرف‌هایی می‌زدند که حاکی از این بود که ائمه در مقام ربوبیت قرار دارند و یا مقدم بر نبوت و پیامبر (ص) هستند.
هر دو گروه فوق به تشیع آسیب رسانده‌اند و به آن ضربه زده‌اند. آن گروهی که همیشه در احیای تشیع و تبیین درست آن دغدغه داشته است، تشیع اعتدالی است که بزرگانی مانند شیخ مفید نماینده آن بوده‌اند. در قرون هفتم و هشتم هم علامه حلی و در دوران معاصر، شخصیت‌هایی مثل علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیت‌الله سبحانی و مکارم شیرازی، نماینده این مشی اعتدالی هستند.
علل و ریشه این افراط‌گرایی در عصر حاضر چیست؟
ریشه‌های قدیمی ممکن است امروز هم وجود داشته باشد. یکی از ریشه‌های انحراف در تشیع، امور مالی بوده است. مثلاً چون امام کاظم (ع) در خفقان سختی قرار داشتند و آزاد نبودند لذا کارهای ایشان را نمایندگان امام انجام می‌دادند. بعد از ایشان، جریانی در تشیع به نام جریان واقفیه به وجود آمد که یکی از عوامل آن، امور مالی بود. از زمان امام صادق (ع) با روش‌های مدیریتی ایشان برای انتقال شیعیان از قشر پایین جامعه به قشرهای بالاتر، وضعیت شیعیان بهتر شده بود و در زمان امام کاظم (ع)، شیعیان متمول و پولدار زیادی وجود داشتند. بعد از شهادت امام کاظم (ع)، برای برخی از نمایندگان سخت بود که اموال زیاد و غلام و کنیزها را به امام بعدی و نمایندگان ایشان تحویل دهند! درنتیجه گفتند امام کاظم (ع) شهید نشده‌اند و غیبت کرده‌اند و این اموال باید در دست آن‌ها باشد تا با حضور دوباره ایشان، به خودشان برگردانده شود.
امروز هم ممکن است برخی از منافع مالی اقتضا کند که گروه‌هایی به راه افتند و زمینه افراط‌گرایی و اعتقادات انحرافی ایجاد شود. این امور مالی ممکن است گاهی در مجالس و هیئت‌های مذهبی امروز هم ظهور و بروز داشته باشد و افرادی که زندگی‌ آن‌ها از این راه تأمین می‌شود، به تقویت و ترویج بعضی از اندیشه‌های افراطی کمک ‌کنند.
عامل دیگر که همیشه با شدت یا ضعف، به‌نوعی وجود داشته است، عامل حکومت است. حکومت‌های شیعی ممکن است در قبال خدمات خود، ناخواسته آسیب‌ها و آفت‌هایی هم داشته باشند. مثلاً صفویه خدمات بسیار فاخری به تشیع انجام داد ولی درعین‌حال با تشکیل حکومت شیعی، برخی از گروه‌های شیعه یا مردم تصور می‌کردند که دیگر دست آن‌ها باز است و می‌توانند بعضی از کارهایی را که شایسته نیست، انجام دهند.مرجعیت علمی روحانیت در حال از دست رفتن است و باید با تغییر فوری رویکردهای حوزه علمیه در تبلیغ، این روند معکوس شود. درواقع در نزد مردم مرجعیت دینی از مرجعیت فکری، به‌مرور در حال جدا شدن است ولی باید این دو را به یکدیگر نزدیک کرد.

حتی در جمهوری اسلامی که انصافاً خدمات زیادی را به تشیع نموده است که در 1400 سال گذشته، بی‌نظیر بوده است، انحرافاتی ایجاد شده است. برخی خیال می‌کنند که چون حکومت جمهوری اسلامی و نظام شیعه برقرار است، پس می‌توانند هر کاری را انجام دهند. اگر حکومت شیعه نبود، افراد احتیاط می‌کردند؛ بنابراین حکومت‌داری این آسیب را هم دارد. مشابه برخی از آسیب‌های سال‌های اخیر، در صفویه و قاجار هم پیدا شده بود که با تمام انتقادات وارد به آن‌ها، مروج مسائل دینی بودند. در صفویه، قاجار و امروز در جمهوری اسلامی، آداب و مناسکی اجرایی می‌شود که اصل این آداب و مناسک، اشکالی ندارد و نه خلاف شرع و نه خلاف اخلاق است، ولی گاهی انحرافاتی در آن‌ها وجود دارد. مثلاً در سال‌های اخیر در تهران باب شده است که در روز اربعین از میدان امام حسین (ع) به‌صورت پیاده به سمت حرم حضرت عبدالعظیم (ع) می‌روند و یاحسینگویان با ذکر و نوحه این مسیر را طی می‌کنند! ترس این است این‌ها بعداً جزء اصول مسلم تشیع تلقی شود که دیگر نتوان با آن مخالفت کرد.
همچنین در حال حاضر در روز بعد از شهادت حضرت امام حسن عسگری (ع)، تشکیل یک اجتماع مردمی در قم و تهران باب شده است که در ابتدا نامش را تاج‌گذاری گذاشته بودند ولی بعد که متوجه شدند، نام خوبی نیست، آن را روز بیعت با امام زمان (عج) نامیدند. اصل این کار، خلاف شرع نیست ولی در عصر ائمه (ع) چنین چیزهایی نبوده است. مثلاً وقتی امام صادق (ع) شهید شدند و امام کاظم (ع) جایگزین ایشان گشتند، کسی به امام کاظم (ع) تبریک نگفت که مبارک باشد! البته نبودن کاری در سیره ائمه (ع)، دلیل بر این نمی‌شود که آن کار، مشکلی داشته باشد. ولی اشکال این است که وقتی این موارد باب شود، تشیع با این‌ها شناخته می‌شود.
 اگر به تاریخ رجوع کنید، کسانی که در زمان قاجار از اروپا به ایران می‌آمدند، در سفرنامه‌های خود، تشیع را با علم، منطق یا اصول آن معرفی نمی‌کردند بلکه با عزاداری، معرفی می‌کردند. غصه این است که ممکن است دوباره تاریخ تکرار شود و این امور، نماد تشیع شوند و منطق تشیع و علمیت و منابع تفکری آن، زیر سایه و تحت پوشش این کارها قرار گیرد. وگرنه درصورتی‌که به این اصول هم در کنار آن امور مناسکی توجه کافی شود، مشکلی با برگزاری این مراسمات نیست.
یکی از مشکلات که در دوران قاجار هم دیده شد این بود که تکیه دولت بر تعزیه‌خوانی بود. شاه می-نشست و مردم، وزرا و سفرا هم شرکت می‌کردند تا نماد تشیع، تعزیه‌خوانی باشد. البته همه به روضه‌خوانی و مراسم اهل‌بیت (ع) اعتقاد دارند و علاقه‌مند هستند ولی نماد تشیع، روضه‌خوانی و هیئت نیست و این‌ یک انحراف است.
یکی از آسیب‌های دیگر که امروز می‌تواند مشکل‌ساز باشد، ماتم‌گرایی است. در حال حاضر در ماه محرم و صفر در جامعه، ماتم حاکم هست و آرام‌آرام در حال باب‌شدن است که مردم از روز عاشورا تا روز اربعین و حتی برخی تا 28 صفر، لباس مشکی به تن ‌کنند. البته امروز پوشیدن لباس مشکی، شعار و نشان است تا افراد برای مصیبتی که بیش از هزار سال پیش اتفاق افتاده است، عزادار باشند اما سؤال این است که آیا این کار باید دو ماه طول کشد؟ اگر این روند ادامه یابد، شیعه به این‌گونه عزاداری‌ها معروف می‌شود درحالی‌که تعریف شیعه با نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیه، سخنان امام صادق (ع) و احادیث شیخ مفید است؛ بنابراین یکی از شاخص‌های کلی افراطی‌گری، جایگزینی مناسک به‌جای معارف است. متأسفانه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران هم وقتی می‌خواهد امام زمان (عج) را نشان دهد، مسجد جمکران را نشان می‌دهد مشخص نیست که چرا فکر می‌کنند که امام زمان (عج) یعنی جمکران و جمکران یعنی امام زمان (عج) سؤال این است که آیا واقعاً نمادهای دیگری برای امام زمان (عج) وجود ندارد؟ البته مسجد جمکران، مسجد مقدسی است ولی آیا فقط این مسجد باید نماد امام زمان (عج) به‌عنوان حجت خدا روی زمین باشد؟ ترس این است که با این رفتار، مناسک و شکل و شمایل‌ تبدیل به نماد تشیع شود و معارف شیعه از او گرفته شود. در زمان ائمه و امام صادق (ع) و در زمان غیبت، چنین نمادهای شاخصی نبود و آن چیزی که بود، معارف، علم، کارورزی و نقش‌آفرینی بود. روایت است که در زمان امام باقر (ع)، شیعیان نمی‌توانستند نماز را ادا کنند یعنی آن‌قدر دچار فقر فرهنگی بودند که نمازهایشان هم با دیگران به‌هم‌ریخته بود. ولی امام باقر (ع) آرام‌آرام آن فضای خاموش را به فضای متعالی رساندند درحالی‌که هیچ مناسکی را نداشتند و تلاش‌های علمی ایشان بود که تأثیر گذاشت.
غیر از موردی که فرمودید، برای مقابله با افراطی‌گری در شیعه باید چه اندیشه‌هایی ترویج شود و از رواج چه باورهایی جلوگیری کرد؟
 اشکالی که امروز در تلویزیون و جامعه هست، این است که نوحه‌خوان‌ها و مداحان سردمدار هستند. دومین موضوع این است که هیئت‌محوری باید حذف شود البته نه اینکه هیئات حذف شوند بلکه مداحی، روضه و توسل باید سر جای خود باشد. این مشکلی است که در 10 الی 15 سال اخیر به وجود آمده است درصورتی‌که باید در هر هیئتی، محوریت با یک عالم باشد.
اشکال دیگر این است که مردم، جامعه و سیاست‌های فرهنگی خیلی احساسی و شورگرا هستند و با عرض معذرت، معرفت و شعور آن‌ها کم شده است. در بخشی تلویزیون مقصر است، در بخشی هیئات، در بخشی مداحان و در بخشی هم طلاب. چون طلاب در زمینه مباحث اعتقادی خیلی خوب کار نکرده‌اند و مباحث اعتقادی را به‌خوبی در منابر و مجالس نگفته‌اند! درحالی‌که شیخ مفید هفته‌ای یک یا دو روز به خانه‌های افراد می‌رفتند و برای مردم حدیث می‌خواندند! بنابراین باید محوریت مداحان کنار رود و علما به میدان آیند. منظور از علما هم طلاب جزء نیست بلکه بزرگ‌ترها باید وارد میدان شوند. همان‌طور که شیخ مفید و شیخ صدوق وقتی به خراسان می‌رفتند، در کنار حرم ثامن‌الائمه (ع) سخنرانی می‌کردند. یکی از آسیب‌ها این است که بزرگان اشتغالات دیگری دارند و به این کار‌ها نمی‌رسند. دلیل اینکه علامه طباطبایی توانستند به‌وسیله افرادی مانند هانری کربن، تشیع را در غرب معرفی کند این بود که در سال چند بار به تهران می‌رفتند و دانشمندان غربی نزد ایشان می‌آمدند. در مقدمه کتاب «شیعه در اسلام» ایشان آمده است که در این دیدارها، افراد می‌دیدند که وصفی که در مورد شیعه‌ شنیده‌اند با مطالبی که خود علامه طباطبایی در مورد شیعه می‌گوید، متفاوت است. لذا از علامه طباطبایی خواستند که کتابی در مورد شیعه به نگارش در آورند و آن را ترجمه کردند. درواقع علامه طباطبایی خود به میدان آمدند و شاگردان خود را نفرستادند بااینکه شهید مطهری، شهید مفتح یا آقای جعفر سبحانی در تهران بودند. لذا توقع این است که بزرگان قدری همت کنند و به میدان آیند تا محوریت ناصواب آقایان مادح محترم با محوریت علم، منطق و استدلال جایگزین شود.
 راهکار شما برای تقویت ارزش‌های اصیل شیعی و پالایش جامعه شیعی از تفکرات افراطی چیست؟
بزرگان حوزه علمیه به‌عنوان سخنگوی تشیع و به‌عنوان کسانی که مدعی نیابت عام علمی از امام هستند و وظیفه تبلیغ و نمایندگی علمی تشیع را دارند، باید قدری زحمت کشند و از عرصه ابعاد عملی، کمی به سمت ابعاد عقیدتی آیند. علیرغم نقاط قوتی که وجود دارد، توقع این است که این‌طور نباشد که بیوت و دفاتر مراجع و نمایندگان مقام معظم رهبری فقط به استخاره و سؤالات شرعی مردم پاسخ دهند و وظیفه خود در حوزه اندیشه‌ را هم در نظر گیرند.
متأسفانه امروزه خواسته یا ناخواسته، مرجعیت علمی از روحانیت در حال سلب است. حتی در شهرستان‌ها مردم روحانیت را مرجع دینی می‌دانند ولی مرجعیت فکری خیر! آن‌ها از روحانیت فقط استخاره، خواندن خطبه ازدواج، دریافت وجوهات، پاسخ مسائل شرعی، تعبیر خواب، حل اختلافات خانوادگی و ... می‌خواهند ولی اگر بناست حوزویان در مراتب نازله نماینده امام زمان (عج) باشند باید بررسی کنند که نمایندگان امام صادق (ع) و امام رضا (ع) مانند هشام بن حکم، محمد بن مسلم، حضرت عبدالعظیم، فضل بن شاذان نیشابوری و ... چه می‌کردند؟ آثار، تألیفات و خدمات آن‌ها هست. مهم‌ترین دغدغه آن‌ها، تبیین و تقویت مبانی اعتقادی شیعه بود. خیلی از کارهایی که امروزه باب شده است، اصلاً معنا ندارد که وقت آقایان برای آن گرفته می‌شود. لذا حوزه واقعاً باید به رسالت خود برگردد که در آیه «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ» بیان شده است. جدیداً کتابی از مقام معظم رهبری با نام تفسیر سوره برائت چاپ شده است. ایشان اصرار دارند که «تفقه» که در این آیه به آن اشاره شده است، فقط در حوزه مباحث رساله عملیه نیست و قبل از رساله عملیه، مباحث اعتقادی و اندیشه‌ای است. متأسفانه امروزه این آیه را در مدارس و حوزه‌های فقهی بر تابلوها می‌نویسند، درحالی‌که بارزترین مصداق این آیه، در حوزه اندیشه است. سؤال این است که طلاب چقدر توانسته‌اند به اندیشه و شبهات فکری مردم رسیدگی کنند؟ لذا اگر گفته می‌شود که مداح‌‌محوری باید حذف و کمرنگ شود، از طرف دیگر حوزویان هم باید خود را مجهز و مسلح کنند و مباحث اعتقادی را جدی گیرند. متأسفانه به دلیل عدم توجه به این موضوع، آقایان دیگری جای حوزویان را در این عرصه گرفته‌اند.
چطور می‌توان از توطئه دشمنان نظام شیعی در ترویج افراط‌گرایی ممانعت کرد؟
دشمن از ابتدا این کارها را می‌کرد. متأسفانه از زمان قاجار به بعد این روند بیشتر شده و انگلیس سردمدار این مشکلات است. در این مسائل، انگلیس یا همان استعمار پیر نسبت به آمریکا مقدم است. در مقابل، اولاً باید تشیع را آن‌طور که هست به‌درستی به جامعه معرفی کرد. با این کار، مردم راحت‌تر می‌توانند درست را از نادرست تشخیص دهند. اگر بُعد معرفتی ارتقاء پیدا کرد و هر فرد شیعه فهمید که تشیع به معرفت و منطق هست و فقط به مناسک نیست، آنگاه مناسک را با مبانی، تطبیق و مقایسه می‌کند. مثلاً می‌فهمد که بزرگان فرموده‌اند که قمه‌زنی درست نیست و حداقل در زمان حاضر، وهن اسلام است. امروز نه‌فقط در قمه‌زنی، بلکه انسان در حرف زدن هم باید مراقب باشد. چون انتشار جمله‌ای در جامعه که گفتن آن در جمع خصوصی اشکالی ندارد، ممکن است وهن روحانیت و شیعه باشد.
بنابراین اگر بُعد معرفتی تقویت شود، فرد می‌داند که یک شاخص شیعه در دوران غیبت، فقها هستند و فقیه هم باید اعلم باشد. متأسفانه گاهی یک روحانی کم‌سواد و کمی خوش‌سلیقه، محور می‌شود و با مرجع تقلید معادل می‌شود. باید به شهید مطهری آفرین گفت که از آقای بروجردی تجلیل می‌کند بااینکه بیت آقای بروجردی در حق آقای مطهری کم‌لطفی کردند. چون معرفت شهید مطهری قوی است و مبنای معرفتی دارد، اصلاً آن‌ها را حساب نمی‌کند و خدمات و مزایای آقای بروجردی را در قالب تفکر شیعه ارائه می‌دهد؛ بنابراین حرکت در جهت فتاوای علمای شیعه و مقید بودن در چارچوب بیانات آن‌ها، بسیار مهم است.
یعنی سکان‌داران حوزه تبلیغ، باید طوری تربیت شوند که خود را موازی با مرجعیت ندانند.
بله. اگر هم حرفی دارند باید آن را در ساحت مرجعیت مطرح کنند. البته انحصارگرایی و انحصارطلبی درست نیست و همه باید فکر خود را مطرح کنند ولی ضابطه‌ها باید حفظ شود. اشکالی ندارد که همه، سخنان خود را بیان کنند ولی همان‌طور که در نظام تشیع، امامت شاخص است، در زمان غیبت هم مراجع شاخص هستند.
 یکی از شاگردان ائمه با یک عالم سنی به اختلاف می‌رسند و بنا بر مناظره می‌شود. قبل از شروع مناظره، عالم سنی می‌گوید که شرط مناظره این است که هر کس که پیروز شد، به مذهب دیگری وارد شود! شاگرد امام نمی‌پذیرد و می‌گوید که اگر پیروزی با او نباشد، معلوم می‌شود که مشکلی وجود دارد و باید با شاخص خود که امام صادق (ع) است، این مشکل را در میان گذارد. امروز هم شاخص کسی است که حرف امام را به‌خوبی برای افراد بیان کند.
 دلیل اینکه امروز در قم، تهران و کرج افرادی هستند که مردم به‌عنوان عرفان‌های خاص دور آن‌ها جمع می‌شوند، معرفت ضعیف است. اگر معرفت قوی باشد، فرد عقل و هویت خود را به‌آسانی به دست آقایی نمی‌دهد که بعد از چند سال معلوم شود که چه مشکلاتی داشته است؟ درمجموع باید مراقب بود که احساسات جای معارف، شور جای شعور و مناسک جای معارف را نگیرد که اگر گرفت، آسیب‌ها پشت‌هم ایجاد می‌شود و ادامه خواهد داشت.
نهادهای دینی به‌ویژه روحانیت و حوزة علمیه چه جایگاهی در توجه به اصول اصلی و پالایش نظام معرفتی شیعه دارند و چگونه می‌توانند اثرگذار شوند؟
غیر از روحانیت، بقیه افراد هم می‌توانند راجع به دین سخن گویند ولی هر کس که سخن می‌گوید باید طبق ضابطه، منابع و شاخص‌ها باشد؛ اما به‌طور خاص، حوزه که خود را نماد دین می‌داند، باید نوکر و کارگر مردم باشد. البته ابزار این کارگر، قلم، بیان و فکر اوست. طلابی که بنا شده است در عرصه دین کارگر باشند و تبلیغ دین کنند، اولاً باید سلسله مراتب را رعایت کنند. هیچ کارگری خودش را جای بنّا نمی‌گذارد و اگر این کار را انجام دهد، کار خراب می‌شود. طلاب باید از حریم خود مطلع باشند. اشکالی که طلاب دارند، این است که گاهی در هر چیزی که مطلع نیستند، دخالت می‌کنند؛ مانند شاگردان امام صادق (ع) هر کس باید در تخصص خود صحبت کند. هشام بن حکم در هیچ جایی فتوای فقهی نداده است اما استدلال، مناظره و مجادله در مباحث اعتقادی و خصوصاً در بحث امامت، بسیار از او دیده می‌شد. امام (ع) به برخی از صحابه می‌فرمودند که شما مناظره نکنید چون شکست می‌خورید! اما به هشام می‌فرمایند که ای هشام! مناظره کن! بعد هم می‌فرمایند که گزارش مناظره خود را بیان کن! هشام خجالت می‌کشد و امام (ع) می‌فرمایند که بگو. بعد از گفتن هشام، امام می‌فرمایند که احسنت! مشخص است که ایشان می‌خواهند با این کار پیامی به افراد دیگر دهند.غیر از روحانیت، بقیه افراد هم می‌توانند راجع به دین سخن گویند ولی هر کس که سخن می‌گوید باید طبق ضابطه، منابع و شاخص‌ها باشد؛ اما به‌طور خاص، حوزه که خود را نماد دین می‌داند، باید نوکر و کارگر مردم باشد. البته ابزار این کارگر، قلم، بیان و فکر اوست.
طلاب مقصر هستند و وقتی به منبر می‌روند، فکر می‌کنند که باید از همه‌چیز صحبت کنند. فردی نذر روضه حضرت عبدالعظیم (ع) کرده بود و از یک روحانی خواسته بود که روضه ایشان را برگزار کند. ولی او گفته بود که ایشان خیلی فرد بزرگواری است و یار امام بوده است اما روضه ندارد! اینجاست که گفته می‌شود که نباید در مورد هر چیزی حرف زد.
حوزه همچنین باید طلاب را ازلحاظ فکری، تأمین کند. اشکالی که حوزه دارد این است که وقتی مبلغ می‌رود، دیگر رفته است و کاری به او ندارند. درحالی‌که باید در هر استان هر 6 ماه یک‌بار طلاب را خواست و آن‌ها را تأمین فکری کرد. باید مشکلات هر استان و منطقه را رصد کرد و آن‌ها را به طلاب منتقل کرد؛ بنابراین اشکال دیگر حوزه است که طلاب را در پناه خود رها کرده‌اند. البته گاهی به مناسبت‌هایی طلاب را جمع می‌کنند که سیاسیون صحبت کنند ولی این‌طور نیست که حوزه عهده‌دار برگزاری کارگاه‌های خاصی شود. باید کار تأمین فکری به‌صورت سازمان‌یافته انجام شود نه اینکه یک‌باره بودجه‌ای آید و کاری انجام شود و بعد هم ادامه نداشته باشد. مثلاً جماعت تبلیغی که در اهل‌سنت هست، خیلی سازمان‌یافته‌تر از شیعه کار می‌کنند.
کار سومی که درون خود حوزه باید انجام گیرد تا ثمرات آن به بیرون رود این است که حوزه علمیه قم در سطح مرجعیت به مسائل اعتقادی و کلامی رسیدگی کند. خدا خیر دهد به آقای قرائتی که آن‌قدر فشار آورد که آیت‌الله وحید خراسانی متقاعد شدند که هفته‌ای یک روز تفسیر قرآن درس دهند. پیشنهاد این است که مراجع عظام دیگر مانند حضرت آیت‌الله‌العظمی سبحانی، حضرت‌ آیت‌الله مکارم شیرازی و حضرت آیت‌الله جوادی اعلام کنند که روزهایی از هفته را به دروس اعتقادی اختصاص می‌دهند. وقتی این کار انجام شود، طلبه می‌فهمد که مسائل اعتقادی هم جدی است و اساتید درجه بعدی هم در حوزه اعتقادات فعال می‌شوند. متأسفانه گاهی اوقات، گفتن درس کلام و اعتقادات برای آقایان کسر شأن است. می‌گویند باید خارج فقه و اصول تدریس کنند! در حال حاضر در حوزه علمیه تعداد دروس فقه و اصول اصلاً با دروس کلام و اعتقادات قابل‌مقایسه نیست. سید مرتضی و شیخ طوسی هم فقیه بودند اما کتاب‌های کلامی آن‌ها بیشتر بود. اگر این کار انجام شود، مردم هم متوجه می‌شوند که مسائل اعتقادی و اندیشه‌ای هم مهم است. خیلی از کتاب‌های کوچک شیخ مفید استفتائاتی است که مردم ساری از بغداد پرسیده‌اند! ولی در حال حاضر مردم ساری نمی‌توانند از قم یا تهران سؤال کنند! اینجا معلوم می‌شود که از درجه اهمیت مسائل فکری و معرفتی در بین متدینین کاسته شده است. اگر هم دغدغه‌ای داشته باشند به سایت‌ها و جاهای دیگر رجوع می‌کنند. حوزه و حوزویان باید چند سایت معتبر را برای این کار اعلام کنند. متأسفانه سایت‌های زیادی از حوزه هست ولی کار تکراری و در عرض هم در آن‌ها انجام می‌شود.
بنابراین آقایان مراجع و ردیف بعد از مراجع هم باید به میدان آیند. طلاب هر چه کار کنند، هم حیطه کاری آن‌ها و هم شناخت آن‌ها محدود است اما وقتی مراجع عظام هم به میدان آیند، تحول دیگری رخ خواهد داد.
در صورت ادامه روال فعلی چشم‌انداز وضعیت افراط‌گرایی در میان شیعیان را برای بازه‌ 15-10 ساله چطور ارزیابی می‌کنید؟
اگر روال فعلی ادامه پیدا کند، خیلی نباید خوش‌بین بود. اگر کاری نشود و همین مسیر پیش رود، اوضاع بدتر می‌شود. متأسفانه هنوز کتابی که شیعه را برای غرب به‌خوبی معرفی کرده باشد، موجود نیست. ‌40 سال از انقلاب می‌گذرد و 30 سال است که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، به وجود آمده است ولی تاکنون یک کتاب خوب در مورد شیعه تهیه نشده است!
علی‌رغم تضمین‌های غیبی و معنوی، نباید بیش‌ازحد خوش‌بین بود. چون گیر کار اینجاست که کار نمی‌شود و مسیر به‌خوبی پیش نمی‌رود ولی دیگران و دشمنان کار می‌کنند. ترس این است که 2 یا 3 دهه بعد، در همین پایتخت، جامعه شیعی با معارف شیعی آشنا نباشند و آن زمان باید نهضتی راه انداخت که بچه‌های شیعه با اصول اولیه شیعه آشنا شوند. یک بچه اول ابتدایی می‌گفت: امام زمان مرده است چون اگر زنده بود باید چیزی از او دیده می‌شد! این شبهه قدیمی است که به بچه‌ها یاد داده‌ شده و آن‌ها به یکدیگر می‌گویند. ائمه (ع) و پیامبر (ص) فرموده‌اند که «العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر». متأسفانه بچه‌ها با همین شبهه‌ها بزرگ می‌شوند و به دبیرستان و دانشگاه می‌روند. اگر به‌موقع عمل نشود، 20 سال دیگر مشکلات خیلی بیشتری ایجاد خواهد شد. امام صادق (ع) فرموده‌اند که برای باسواد شدن جوانان شیعه، فقه می‌گویند و در این جهت اگر لازم شد، حاضر به زدن افراد هستند. البته ایشان اهل زدن نیستند ولی منظور این است که اهمیت این کار در نزد ایشان بسیار بالاست.

خلاصه راهکارها:
1- باید برای افراد و گروه‌هایی که به دلیل وابستگی‌های مالی به جریان‌های افراطی، از آن‌ها حمایت می‌کنند، چاره‌ای اندیشیده شود.
2- مناسک‌گرایی دینی افراطی در کشور که موجب شناخته شدن تشیع به امور شکلی و ظاهری می‌شود، باید کنار گذاشته شود. لازم است که شیعه با اعتقادات و اندیشه‌هایش شناخته و برجسته شود نه اینکه صرفاً با عزاداری و برگزاری هیئت‌ها معرفی گردد.
3- ماتم‌گرایی افراطی در کشور باید کنار گذاشته شود. پوشیدن لباس مشکی از اول محرم تا اربعین و یا تا 28 صفر که اخیراً در کشور باب شده است، باید کنار رود و برای همان چند روز دهه محرم باشد.
4- باید تلاش شود که در مطالبی که به معرفی شیعه می‌پردازد، این مذهب با معارف آن برجسته شود نه آنکه فقط با برگزاری مناسک مذهبی، معرفی گردد.
5- مسجد مقدس جمکران نباید علیرغم تقدس آن، نماد امام زمان (عج) باشد و تلویزیون باید از این کار دست بردارد. نمادهای مربوط به امام زمان (عج) باید متمایل به معارف شیعه باشد.
6- نوحه‌خوانان و مداحان باید از محوریت در امور دینی کنار روند و عالمان حقیقی، جایگزین آن‌ها شوند.
7-محوریت شور و احساس باید در جامعه کنار گذاشته شود و با محوریت اندیشه و مسائل اعتقادی، جایگزین شود.
8- کتابی مناسب که شیعه را به جهانیان به‌درستی معرفی نماید، تألیف شود. چنین کتابی تا الآن، تألیف نشده است.
9- مراجع و علمای طراز اول باید خود به میدان برگزاری کلاس‌ها و جلسات اعتقادی وارد شوند و از فرستادن صرف شاگردان خود، خودداری کنند.
10- بیوت مراجع تقلید و نمایندگی‌های آن‌ها باید غیر از مسائل شرعی، پاسخ به مسائل اعتقادی را نیز جزء وظایف خود محسوب کنند و در این راستا فعال باشند.
11- برای جلوگیری از افراطی‌گری باید حرکت در چارچوب فتاوای مراجع تقلید را تبلیغ کرد. بدین‌وسیله از مسائلی مانند قمه‌زنی که وهن اسلام است، توسط فتاوای مراجع تقلید، جلوگیری می‌شود.
12- طلاب و روحانیت نباید در حوزه‌ای که متخصص نیستند، صحبت کنند.
13- حوزه علمیه نباید بعد از دوران تبلیغ، طلاب را رها کند و هرچند وقت یک‌بار با برگزاری جلساتی، محتوای موردنیاز را به آن‌ها منتقل کند.
14-در همایش‌هایی که برای انتقال محتوا به طلاب و روحانیت توسط حوزه علمیه برگزار می‌شود، نباید فقط با دعوت از افراد سیاسی به موضوعات سیاسی پرداخته شود بلکه باید به حوزه‌های محتوایی هم رجوع کرد.
15- سایت‌هایی که توسط حوزه علمیه راه‌اندازی شده‌اند، باید از موازی کاری و کار تکراری پرهیز کرده و به مسائل اعتقادی و اندیشه‌ای بیشتر اهمیت دهند.
16- مرجعیت علمی روحانیت در حال از دست رفتن است و باید با تغییر فوری رویکردهای حوزه علمیه در تبلیغ، این روند معکوس شود. درواقع در نزد مردم مرجعیت دینی از مرجعیت فکری، به‌مرور در حال جدا شدن است ولی باید این دو را به یکدیگر نزدیک کرد.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید