تعریف شما از تبلیغ دینی و نظام تبلیغی چیست و چه شاخصها و معیارهایی را برای آن مدنظر دارید؟
عنوان تبلیغ به معنای رساندن و ابلاغ یک پیام، معنا و محتواست. منظور از دین هم همان اسلام است که اقتضا میکند که هم محتوا، محتوای دینی باشد و هم مبلغ، رسالت و خصایص دینی داشته باشد. مؤلفه تأثیرگذار در تبلیغ در وهله اول، شخص مبلغ است که حامل آن پیام است. مبلغ مثل ظرف آب است، درست است که آب مهم است ولی اگر ظرف آن نجس و ناپاک باشد، آب را هم ناسالم به مقصد و به افراد میرساند.
در مورد شاخصهای مبلغ یعنی حُسن فاعلی کار، گام اول در بحث تبلیغ، اخلاص است که شاخص اصلی برای یک تبلیغ اسلامی مؤثر است. تبلیغ دین راه دشواری است و فراز و نشیبهای زیادی دارد؛ عوامل مختلفی ازجمله بحثهای مادی و بهاصطلاح حق التبلیغ و یا بحثهای روحی و روانی مثل آزار و اذیتهای مخاطبین و همچنین گاهی اوقات نیاز مخاطب به تکرار و مداومت در پیامرسانی، ممکن است باعث شود که مبلغ در حفظ اخلاص عقب رود. اینجاست که شاخصه اخلاص، توکل و تعالی روحی و معنوی در مبلغ بسیار مهم است. متأسفانه ساختار سازمانهای تبلیغی در این امر نقش منفی دارد.
در بخش محتوای تبلیغ، فهم دقیق حکم الهی بسیار مهم است. فهم دقیق یعنی فهم با بصیرت و فهم فقاهتی نه فهم اجتهادی! فهم اجتهادی گام اول است ولی باید به فهم فقاهتی رسد؛ یعنی بعدازاینکه فرد حکم خدا را از آیات و روایات استنباط کرد، باید ناظر به شرایط زمانه، شرایط مخاطب و شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی محتوای اجتهادی خود را در قالب مناسبی بیان کند که این هم بخش دشواری است؛ یعنی درست است که تبلیغ دینی عبارت بسیطی است ولی وقتی وارد مفهوم این دو واژه میشوید، میبینید که کار دشواری است. البته زبان قوم به معنای عام آن یعنی فهم دغدغهها و آرمانهای جامعه هدف، شاخص دوم و مهمی برای مبلغ دینی است.
چه شاخصهایی برای یک نظام تبلیغی مناسب به ذهن شما میرسد؟
یک نظام جامع، فراگیر و ناظر به مخاطبین متنوع و جامعه هدف تبلیغ، در حوزه مشاهده نمیشود. عموماً فقط توسط دهها نهاد و سازمان و حتی بیوت مراجع عظام و هرکدام حسب تشخیص خود، کار ساماندهی و اعزام طلاب صورت میگیرد که هوشمندی ندارد. یکی از ویژگیهای نظام فراگیر، انسجام و وحدت در مدیریت و لحاظ کردن همه جوانب کار و همه جوانب موردنیاز است. در فضای موجود، این فراگیری و جامعیت مشاهده نمیشود.
حضرتعالی وضعیت نهادهای دینی در کشور را چطور ارزیابی میکنید؟ چه آسیبهایی برای آنها متصور هستید؟
این نهادها مثل یک رشتههای از هم جدا هستند و در سطح کلان بهصورت هوشمندانه مدیریت نمیشوند. هر مجموعه حسب امکانات یا ارتباطات خود، بودجهای را گرفته است و ناظر به سلیقه خویش برنامهریزی میکند. یک مغز متفکر مدیریتی در نظام تبلیغی مشاهده نمیشود. چه در حوزه تبلیغ در خارج از کشور و چه در حوزه تبلیغ در داخل کشور، مجموعههای مختلفی مثل سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، اداره اوقاف، نمایندگیهای ولیفقیه در ارتش، سپاه و بسیج و دانشگاهها، ائمه جمعه، سازمان فرهنگ و ارتباطات، بیوت مراجع عظام و ... کار تبلیغی میکنند ولی هیچکدام به هم ربطی ندارند و حتی از کار همدیگر خبر نداشته و مکمل کار یکدیگر نیستند و گاه به خنثیسازی فعالیتهای یکدیگر هم مباردت میورزند. این باعث میشود که بخش عمدهای از قوه تبلیغی در برنامههای موازی و هدر رود.
آسیب دوم در بحث نهادهای تبلیغی خود مشغولی آنهاست. گاهی این نهادها آنقدر فربه شدهاند که عمده نیروی آنها صرف مدیریت داخلی میشود و هدف تبلیغ فراموش میشود.
آسیب بعدی وجود نگاه اداری در نهادهای تبلیغی است. شرط تبلیغ دینی و آن چیزی که انسان از قرآن کریم، سیره انبیاء و اولیاء میفهمد یک روش مجاهدانه و مخلصانه است. متأسفانه نهادهای تبلیغی بیشتر بحث گزارشدهی و پر کردن فرمهای کمّی تبلیغ را دنبال میکنند و این خیلی آسیبزاست. متأسفانه مخاطب هم اینها را میفهمد مخصوصاً مخاطبین جامعه ایران که عموماً تحصیلات دانشگاهی دارند. در فضای نهادهای تبلیغی بهوضوح مشاهده میشود که افراد بیشتر به دنبال گزارش به مافوق هستند تا اینکه برای تغییر در روحیات مخاطب و هدایت او، دلسوزی و تلاش داشته باشند. از نتایج آسیب فوق عدم رعایت اولویتهای تبلیغ است. گاه ممارست در ارتباط با یک نخبه یا یک استاد دانشگاه اهمیتی بالاتر از تبلیغ برای صدها نفر بهصورت عام دارد. متأسفانه در نظام فعلی چنین اولویتهایی لحاظ نمیشود.
عدم بهروز بودن فضای تبلیغی از مشکلات دیگر است. مثلاً در دانشگاه برگزاری همایشهای علمی از مهمترین ابزارهای تبلیغ است ولی مطمح نظر متولیان تبلیغ نیست. نکته دیگر اینکه رصد نمیکنند که 10 سال دیگر چطور میشود و یک برنامه راهبردی برای تبلیغ وجود ندارد. برنامه راهبردی باید دقیقاً ناظر به نیازهای 10 سال آینده باشد. مثلاً 10 سال پیش باید متولیان امر تبلیغ وضعیت بد اقتصادی و بحرانهای اقتصادی امروز را پیشبینی میکردند. البته برخی میگویند مگر میشود؟ باید گفت که رهبری پیشبینی کرده بودند و شعارهای ایشان از چندین سال قبل متوجه فضای اقتصادی بود یعنی رخنه دشمن را از فضای اقتصادی دیدند. باید از 10 سال پیش مبانی اقتصاد مقاومتی را در دستور کار تبلیغ قرار میدادند. متأسفانه همانطور که در فضای سیاسی ولایتپذیری نیست، در فضای تبلیغ هم ولایتپذیری نیست. مثلاً چندین سال قبل مقام معظم رهبری بحث تحول در نظام اداری را پیششرط تحول در عرصههای مختلف فرهنگی تلقی کردند و آن منشور 27 مادهای تحول در نظام اداری را صادر کردند. ولی نهادهای تبلیغی حتی در داخل خود این بحث را باور نکردند تا چه رسد که برای جامعه آن را تبلیغ و عملیاتی کنند.
باید پیشبینی کرد که در 10 سال آینده ابزار تبلیغ دشمن چیست؟ باید در 10 سال پیشبینی میشد که کانالهای مجازی و اندرویدی به این شکل امروز در دست جوانان خواهد بود و پادزهری آماده میشد که متأسفانه نشده است. نظام تبلیغی باید علاوه بر بحث نرمافزار، حتی سختافزار تبلیغ را هم تدارک بیند تا نقش آن در نظام سیاسی فعلی و حتی در دولت الکترونیک معین باشد. پیشبینی این مسائل یکی از اولویتهای نظام تبلیغ است و نبود آن یکی از آسیبهای کشور است. مشکل بعدی بحث ولایتپذیری در تبلیغ است. عنصر اصلی اسلام در تبلیغ دینی، ولایت است و مابقی آن، مناسکی است که بین همه ادیان مشترک است؛ یعنی یک کشیش مسیحی، یک خاخام یهودی، یک روحانی هندو و یک روحانی اهلسنت، مناسک خود را عرضه میکنند ولی آن چیزی که شاخصه تبلیغ اسلامی است، تبلیغ ولایی است. محوریت در تبلیغ ولایی، اولویتگذاری است که توسط ولیّ جامعه انجام میشود. تا زمانی که این مسئله حل نشود نمیتوان یک وجه تمایزی بین تبلیغ شیعی با سایر مکتبها و نحلههای تبلیغی ایجاد کرد. مباحثی مثل تحول در نظام اداری و اقتصاد مقاومتی از اولویتهایی است که توسط نهادهای تبلیغی، جدی گرفته نشده است و آن را برنامه عملی برای درون سازمان خود نکردهاند تا چه رسد که این را در جامعه تبلیغ کنند.
در شرایطی که دشمن بهصورت گسترده و منظم جنگ را در فضای مجازی و ماهوارهها شروع کرده و نیروهای خودی ضعیف هستند و امکانات دشمن را ندارند، یکی از بهترین روشها نقطه زنی و جنگ پارتیزانی است. مثلاً در مورد فردی که در فضای مجازی 500-400 مخاطب دارد، اولویت باید تغییر در اندیشههای صاحب این مخاطبین باشد؛ یعنی جذب الیتها و تغییر در اندیشه نخبگان جبهه فرهنگی باید در اولویت قرار گیرد. متأسفانه در زمان حاضر بیشتر برای عموم برنامهریزی میشود که نیاز به انرژی خیلی زیادی دارد و در این جنگ نابرابر یقیناً نمیتوان مثل طرف مقابل، پاسخ شبهات را داد. درست است که در فضای مجازی شبههافکنی میکنند اما جذب نخبگان در فضای حقیقی، خیلی میتواند مؤثر باشد. باید بین تبلیغ در فضای مجازی و تبلیغ در فضای حقیقی، تفکیک قائل شد. البته رصد در فضای مجازی ضرورت دارد ولی عرصه تبلیغ باید در فضای حقیقی باشد. چیزی که در سیره ائمه اطهار (ع) هست، تبلیغ چهره به چهره است.
باید پژوهشهای نو به نو در حوزه مخاطبشناسی داشت. شبکههای گسترده مجازی یکی از ابزارهای در دست دشمن برای شناخت مذاق مخاطبین، چه مذاق مادی و اقتصادی آنها و چه مذاق سیاسی و فرهنگی آنهاست. نهادهای تبلیغی در مقابل آن، مذاقشناسی ندارند. مثلاً محتوای سخنرانی مبلغینی که به خارج از کشور میروند، همان محتوایی است که برای جوانان داخل کشور ارائه میدهند و حال آنکه آنها زمین تا آسمان تفاوت دارند. مقام معظم رهبری در جایی فرمودهاند که اگر بخواهند در خارج از کشور تبلیغ کنند، از حقوق سگ و گربه شروع میکنند! این نگاه، خیلی تفاوت دارد. در فضای خارج از کشور حجم زیاد شبهاتی که در داخل بهواسطه برنامههای مختلف دشمن هست، وجود ندارد لذا در خارج از کشور خیلی از چیزها مثل عظمت امام خمینی (ره)، ضرورت حضور ایران در عرصههای مختلف بینالملل و ... بهصورت ساده برای مخاطبین قابل فهم است.
پژوهشهای نو به نو در حوزه مخاطبشناسی باید توسط چه کسی انجام شود؟
مشکل این است که نظام تبلیغی در کشور وجود ندارد. مخاطبشناسی باید در یک نظامواره تعریف شود. در جوامع آماری همه چیز بهصورت استقرائی و بعد آماری تبیین میشود و حال آنکه آن چیزی که در سیره انبیاء و یا در سیره عرفا و معلمین اخلاق است، اینطور است که گاهی اوقات دو برادر، نسخه جداگانهای دارند تا چه رسد به انسانهای مختلف با اندیشههای مختلف. فلاسفه میگویند انسانها تفرّد نوعی دارند یعنی درست است که همه افراد در جسم، انسان هستند اما در روح و جان خود، هرکدام یک نوع جداگانه و ممتازی هستند. خوراک روح و جان هر انسانی متفاوت است و باید ناظر به روحیات او باشد. این موضوع در نظام تبلیغی لحاظ نمیشود و بیشتر نسخههای تبلیغی، نسخههای کلی است. اینجاست که بحث تبلیغ چهره به چهره، واقعاً مغفول است. بیشتر تبلیغات دینی، منبری است یعنی چند نفر مینشینند و حرف یک واعظ را گوش میدهند. این خوب است ولی تأثیراتش مقطعی است. آن چیزی که میتواند ایجاد تأثیر کند و مخاطب را درگیر کند، تبلیغ چهره به چهره و فردی است که در جامعه حوزوی مغفول است. باید کارهای پژوهشی در رصد جامعه مخاطب را کمّاً و کیفاً تقویت نمود.
ویژگیهای نیروهای انسانی کارآمد در نهادهای تبلیغ دینی چیست و اینکه ناکارآمدی این نیروی انسانی در نهادهای تبلیغی چه پیامدهایی میتواند داشته باشد؟
برای کسانی که با هویت تبلیغی در سازمانهای تبلیغی هستند، سه ویژگی ضرورت دارد؛ علم، خُلق و ذوق. البته علم، جزئیتر میشود و علم در محتوا و بیان را شامل میشود. مهمتر از آن خُلق است. قاعدتاً اگر قرآن توسط فردی مثل ابوسفیان میآمد، هیچکس مسلمان نمیشد. آن چیزی که قرآن را تأثیرگذار میکند خلق پیامبر (ص) است لذا خلق مبلغ خیلی مهم است. ذوق هم یعنی هنر جوش خوردن با مخاطب. گاهی اوقات کسی علم دارد و خلق هم دارد ولی اصلاً نمیتواند با دانشآموزان ارتباط گرفته و روحیات خود را تقلیل دهد و زبان آنها را یاد گیرد و یا حتی در یک اردو با آنها همراه شود.
نیروهای انسانی نهادهای تبلیغی باید ناظر به جامعه مخاطب تنظیم شوند ولی آنها ناظر به بودجهای که از دولت میگیرند و یا انتصابی که به یک منبع قدرت و یا منبع دینی دارند، افزایش و کاهش پیدا میکند. باید برای این موضوع هم یک برنامه جامع در نظر گرفت.
ناکارآمدی نیروهای انسانی در امر تبلیغ چه پیامدهایی میتواند داشته باشد؟
اگر هر یک از سه شرط علم، خلق و ذوق نباشد، نتیجه 180 درجه برعکس خواهد بود. همیشه در فرقههایی که منحرف شدهاند، یکی از این عناصر نبوده است. مثلاً فرقههای نوظهور عرفانی که هر از چند گاهی در جامعه به نام دین ظهور میکند، خلق و ذوق را دارند ولی محتوای علمی آنها ضعیف است. عدم عوامل فوق باعث دلزدگی از دین یا فهم وارونه از دین میشود.
راهکار حضرتعالی برای ضعف مدیریتی و نبود نیروی انسانی متخصص چیست؟
تمرکز در مدیریت یکی از راهکارهاست. برخی از بزرگان میگویند که حوزه باید مستقل باشد و روایاتی را هم میآورند که علمایی که در مقابل سلطان تواضع کنند ذمّ و نکوهش شدهاند. ولی باید گفت که این مسائل مربوط به عهد قاجار، بنیعباس و بنیامیه است. در یک نظام دینی که رأس آن یک فقیه است و همه هویتش را از دین گرفته است، حوزه بخشی از این نظام میشود نه عِدل این نظام. در حال حاضر هرکدام از بیوت مراجع یک سیستم تبلیغی جدا دارند و خودشان مبلغ اعزام میکنند. جالب این است که شخص مبلغ و مکان تبلیغی او، حسب تشخیص خودشان هم هست. متأسفانه مطالعات میدانی هم نمیکنند و بعد میبینید که مثلاً با یک سیاست تقابلی به مناطق سنینشین میروند و کل سیاستهای نظام در آنجا خنثی میشود؛ بنابراین در گام اول، نگاه تجمیع و نظام یکسان مدیریتی در فضای تبلیغی باید شکل گیرد. باید یک نقشه جامع داشت. در حال حاضر نقشه جامع علمی کشور، نقشه تحول بنیادین در آموزشوپرورش و ... وجود دارد و خوب است که یک نقشه جامع تبلیغ هم ایجاد شود. البته همه آن مربوط به روحانیت نیست و خیلی از مجموعهها هستند که نگاه تبلیغی دارند. مثلاً وزارت ارشاد. یک مهره مکمل در نظام تبلیغ دینی اسلام است و نام آن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. در حال حاضر این وزارتخانه واقعاً یک نظام جداست و گاهی اوقات هم با بخش روحانیت در تقابل است. در غرب درست است که در ظاهر، شبکههای مختلف و رسانهها اظهار استقلال میکنند ولی در نگاه کلان، همه در راستای رسیدن به یک هدف خاص هستند. مثلاً در موضوع جمهوری اسلامی، هرکدام از زاویه خاصی به آن میپردازند ولی هدف، واحد است؛ یعنی سناریو جامع است ولی نقشها متفاوت هستند. باید یک نقشه و سناریوی جامع و کاملی برای تبلیغ دین در کشور داشت.
اهداف و ویژگیهای برنامه جامع تبلیغ دینی در حوزههای سیاستگذاری، برنامهریزی و اجرا چه چیزهایی باید باشد و فرآیند تدوین آن باید به چه شکل باشد؟
این اهداف در هر دینی باید ناظر به همان دین تبیین شوند. دین اسلام آن هم در قرائت شیعه، مدعی است که میخواهد یک ارتباط آنلاین برای انسان با خدا به وجود آورد. ارتباط عموم ادیان با ماوراء و خدا یک ارتباط سنتی و تاریخی است اما ارتباط شیعه با خدا یک ارتباط آنلاین است؛ یعنی ارتباط از طریق امام زمان (عج) و از طریق مرجع حیّ. لازمه این بحث، بهروز بودن و کارآمدی نظام تبلیغ است. در این راستا دو نوع وظیفه وجود دارد؛ وظیفه اجتهادی و وظیفه فقاهتی. وظیفه اجتهادی یعنی انسان اجتهاد کند و از منابع دینی وظیفه خود را مشخص کند ولی گاهی اوقات با وظیفه فقاهتی، حکم ثانوی پیش میآید که حکم اولیه را هم نقض میکند. این مسئله خیلی مهم است و فقط مربوط به شیعه است. وقتی یک سبک تبلیغی برای مخاطب فعلی ایجاد انزجار میکند، یقیناً باید در آن تجدیدنظر کرد. مثلاً در حوزه امربهمعروف و نهی از منکر خیلی از سبکهای اجتهادی نهتنها مفید نیست بلکه ایجاد انزجار میکند. شاید اینها در گذشته برای مخاطبین خاص بوده است و تعمیم آن به مخاطب امروز، درست نباشد. واقعاً تهوّر و شجاعت میخواهد که در نظام تبلیغی، نگاه فقاهتی مبنا شود.
نکته بعدی در مورد آرمانگرایی است که در هویت اسلام است. نظام لیبرال عمدتاً با آرمانگرایی مخالف است و بیشتر به حل مسائل روز و روزمرگی اهتمام دارد. شخصیت برجسته غربی، کارل پوپر توجه به آرمان را توجه به ناکجاآباد میداند! باید آرمانگرایی را در فضای تبلیغی خود رواج داد. هر تصمیمی که در حوزه تبلیغ اتخاذ میشود باید ناظر به رسیدن به آن آرمان باشد و کشور را یک گام به جامعه مهدوی نزدیکتر کند. در جامعه مهدوی یکی از شاخصهها این است که مرزهای جغرافیایی برداشته میشود و امت اسلامی شکل میگیرد. متأسفانه در اولویتهای تبلیغی کشور این مسئله دیده نشده است و باید آن را لحاظ کرد. هر شاخصهای که در جامعه مهدوی باشد، باید در نظام تبلیغی هم باشد.
در صورت ادامه روال فعلی، وضعیت نظام تبلیغ دین را برای 15-10 سال آینده چطور ارزیابی میکنید؟
واقعاً آینده روشنی نیست. گویا مسابقه این است که دیگران با اتومبیل و هواپیما میروند و نظام تبلیغی کشور با یک دوچرخه! میدانید که جریان تبلیغی مسیحیت بسیار سریع حرکت میکند و جریان وهابیت در کشور عربستان و بسیاری از کشورهای دیگر با هزینههای بسیار کلان، مدارس قرآن دایر کرده است. اگر به همین روال پیش رود در 10 سال آینده درست است که از جهت کیفی شاید رویشهای خیلی خوبی در کشور اتفاق افتد ولی این اختلاف از جهت کمّی، خیلی زیاد میشود. باید برای 10 سال آینده رصد کرد و 10 سال آینده را تصور کرد. بچههای 10 ساله کشور در 10 سال آینده، 20 ساله میشوند و وارد دانشگاه میشوند. میتوان با رصد نیازها و آرمانها و اوقات فراغت دانشآموز 10 ساله، آینده 20 ساله او را تشخیص داد. لذا نهادهایی که میخواهند برای دانشجویان و جوانان 20 ساله برنامهریزی فرهنگی و تبلیغی کنند، از اکنون باید ابزارهای خود را متناسب با آن شرایط کنند. متأسفانه کارها در دستگاههای تبلیغی اصلاً ناظر به آینده نیست. سازمانهایی مثل نهاد نمایندگی رهبری جلسات سالانهای با عنوان شورای راهبری نهاد دارند که ناظر به اتفاقات سال، یک برنامه سالانه میریزند. این نهایت کار است آن هم در نهادی که نهاد اکتیو و موفقی است! اینها خلأهایی است که اگر مرتفع نشود، این رقابت در 10 سال آینده خیلی به ضرر کشور خواهد بود.
خلاصه راهکارها:
1-نهادهای تبلیغی باید مقام تولید و مصرف¬ علم را تفکیک کنند و فقط در حوزه مصرف فعالیت نمایند چراکه مقام تولید علم، مقام تکثر است و تبلیغ مباحث متکثر، جامعه را دچار تعارض میکند.
2-نهادهای تبلیغی در بخشهای اختلافی بین علما مثل ربای بانکی و موسیقی، باید موارد اجماعی را تبلیغ کنند.
3-توسعه کتب و محتوای مربوط به احکام اجماعی در حوزههای علمیه و انتشار آن در سطح جامعه
4- باید مشترکات عقلی و فطری سرلوحه تبلیغ قرار گیرد چراکه جامعه امروز یک جامعه متکثر است.
5- فرهنگسازمانی یا همان تقوای سازمانی و اجتماعی باید در نهادهای تبلیغی افزایش یابد.
6- محتوا و تحقیقات در مورد علوم جدید مربوط به «سازمان» باید در حوزه علمیه تقویت شود و مفهوم «سازمان» همانند یک موجود زنده در حوزه¬های علمیه پذیرفته شود تا روی فرهنگسازمانی نهادهای تبلیغی تمرکز بیشتری شود.
7- نهادهای تبلیغی باید در موارد اختلافی بین فقها، از راهبرد نظام سازی در حوزههای مربوط به احکام اضطرار، اکراه و ... استفاده کنند به این معنا که بهجای انتقال مستقیم احکام متکثر به جامعه، در هر یک از این حوزهها مجموعه قواعدی را تهیه نمایند که با یکدیگر هماهنگ و مؤید هم باشند.
8- دفتر تبلیغات اسلامی باید مقام تولید و مصرف علم را از یکدیگر تفکیک نموده و فقط در مقام تولید که نقطه قوت آن است، به فعالیت ادامه دهد.