نظام تبلیغی چیست و چه شاخصها و معیارهایی دارد؟
تبلیغ دینی یعنی رساندن آموزههای دین به مخاطبان. این درواقع رسالت همگان است یعنی همه مؤمنین و مسلمانان بعدازاینکه پیام دینی را دریافت کردند، رسالت و وظیفهدارند که این پیام را به دیگرآنهم منتقل کنند. برای تعیین تعریف دقیقی از تبلیغ دینی، باید دیگری این مفهوم را پیدا کرد. هر مفهومی یکدیگری هم دارد و باید دید در مقابل کدام مفهوم است؟ مفهوم تبلیغ در مقابل پروپاگاندا است. در اصطلاح لاتین به تبلیغ دین، proselytizing میگویند که در مقابل پروپاگانداست بنابراین واژه تبلیغ که در زبان فارسی به کار میرود و در اصل یک واژه قرآنی و عربی است، در مقابل واژه پروپاگانداست. پروپاگاندا هم به معنی تبلیغ، ترجمهشده است ولی اینها دو مفهوم متفاوت است. پروپاگاندا در غرب به مفهوم زیبا نشان دادن است و اصلاً افرادی هستند که در پروپاگاندا تخصص دارند و پروپاگاندیست هستند. یک پروپاگاندیست، کالا را زیبا جلوه میدهد و به هر نحوی به خورد مخاطب میدهد چه این کالا مادی باشد و چه معنوی. ممکن است یک کالا، مادی باشد مثل یخچال و تلویزیون و یا یک شعر یا هنر و یا شخصیت باشد. پروپاگاندیست هر چه به او عرضه کنید، آن را زیباتر از چیزی که هست، جلوه خواهد داد و به هر نحوی به خورد مخاطب میدهد. درحالیکه در آموزههای دینی تبلیغ به معنای رساندن واقعیت به مخاطب است. بنابراین در ابلاغ، یک حقیقتمحوری وجود دارد و میخواهد حقایق دینی را رساند و نمیخواهد که زیبا جلوه دهد. قرآن میفرماید: «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ» یعنی چیزی به عهده پیامبر(ص) نیست مگر رساندن. پیامبر صرفاً رسانه است یعنی هر آنچه را که از طرف خدا آمده است، بدون کموکاست به مردم میرساند. بنابراین اینکه گفته میشود پیامبر(ص) معصوم هستند، عصمت در رساندن پیام هست یعنی پیامبر(ص) همان چیزی که دریافت کرده را به مردم میرساند. مؤمنین هم باید چنین باشند و مُرّ دین را به مخاطب رسانند.
اولین شاخص تبلیغ دینی، حقیقتمحوری است که به معنای تمایز حق و باطل است. یعنی حقی وجود دارد و باطلی. قرآن میفرماید: «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ. قُلْ لَا يسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»، اگر این آیه شریفه را با رویکرد نشانهشناسی نگاه کنید، مفاهیمی همنشین شدهاند که نشان میدهد حقیقتمحوری یکی از مؤلفهها و شاخصهای نظام تبلیغ دینی است. بنابراین نمیتوان گفت که حق و باطل، نسبی است.
دومین مورد پرهیز از اغراق و بزرگنمایی است. یک پروپاگاندیست بزرگنمایی میکند و بهاصطلاح برجستهسازی میکند و آن کالا را زیبا جلوه میدهد اما یک مبلّغ حق ندارد این کار را کند. معمولاً پروپاگاندیست مثلاً وقتی میخواهد شامپو را نشان دهد، آن را در گلستان و یا در سر یک خانم نشان میدهد و از جاذبههای جنسی استفاده میکند. ولی یک مبلغ دینی حق ندارد که حق را با باطل مخلوط کند تا آن را زیباتر از آن چیزی که هست، نشان دهد. البته پیام دینی را باید زیبا گفت. از امام رضا(ع) روایت هست که اگر محاسن کلام ما را متوجه شوند «لتبعونا». یعنی خود پیام زیباست ولی مبلّغ حق ندارد بر اساس مبانی باطل آن را زیبا جلوه دهد.
سومین مورداحساس حضور در محضر الهی است. یعنی یک مبلغ دینی همیشه خود را در محضر الهی میداند. همانطور که اشاره شد قرآن میفرماید: «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ»، یعنی آنچه آشکار و کتمان کنید، خداوند میداند. بنابراین یک مبلغ دینی و یک سازمان دینی همواره باید احساس کنند که یک ربّی هست که همهچیزها را میبیند و حاضر و ناظر است، درحالیکه یک پروپاگاندیست چنین حسی ندارد.
مؤلفه چهارم دینباوری است. مبلغ معتقد است که دین وجود دارد و تبلیغاتش همواره باید مبتنی بر یک منشأیی باشد که همان خداست.
پرهیز از تمسک به باطل هم مؤلفه دیگر است. درواقع یکی از مؤلفههای نظام تبلیغ دینی تخاطب باعقل ناب است. قرآن میفرماید: «فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» یعنی راه رستگاری تقواست و مخاطب آن «اولی الالباب» هستند. اولی الالباب یعنی صاحبان عقل ناب، بنابراین باید باعقل ناب و عاری از شائبهها افراد را مخاطب قرارداد. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند هنگام مناظره با اهل باطل، اگر فرد مقابل یک حرف حقی زد و خواست این حرف حق را مقدمهای برای حرف باطل خود قرار دهد، حق ندارید که آن حرف حق را انکار کنید، هرچند که او میخواهد بر شما غلبه کند. ایشان میفرمایند اگر شما آن حرف حق را انکار کنید، شما هم اهل باطل میشوید.
نکته بعدی که بازهم از آیات استفاده میشود، پرهیز از تحکم و اجبار است. نظام تبلیغ دینی باید مبتنی بر اختیار مخاطب باشد و نمیتواند تحکم داشته باشد. آیه 54 سوره نور میفرماید: «وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ»، در ادامه میگوید که «قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ» یعنی از پیامبر(ص) و خداوند اطاعت کنید، اگر شما برگردید و قبول نکنید، پیامبر(ص)، مسئول خودش هست و شما هم مسئول خودتان هستید. یعنی حق گفتن بر ماست، اگر از راه راست اطاعت کنند هدایت میشوند و الّا اگر از راه راست اطاعت نکنند، اجباری بر آنها نیست. بهزور نمیشود دین را به مغز مردم فروکرد. یعنی گفتمان دین، گفتمان آزادی است. البته تبلیغ دینی یک امر واجب است. ولی وجوب آن اینگونه است که باید مخاطب را اقناع کرد ولی این موضوع اجبار پذیر نیست. هابرماس یک اصطلاحی دارد که میگوید استدلال مؤمنین باید همگان پذیر باشد و الّا اگر به یک مسیحی گفته شود که امام صادق(ع) و امام رضا(ع) چنین فرموده¬اند، او میگوید امام رضا(ع) و امام صادق(ع) برای شما امام هستند و برای او نیستند. بنابراین باید مواجهه و تخاطب با عقلانیت مردم باشد. همه دین را میپذیرند و دین هم یک امر فطری است.
وضعیت نهادهای دینی کشور را چطور ارزیابی میکنید و چه آسیبهایی دارند؟
وضعیت ایدهآل نیست و آموزههای اسلامی نهادینه نشده است به تعبیر دیگر آموزههای اسلامی به سبک زندگی مردم تبدیل نشده است. سبک زندگی به تعبیر آقای بوردیو یک عادت واره است یعنی مردم بهصورت اتوماتیک به آنها عمل میکنند و بر ای عمل به آنها نیاز به فکر کردن ندارند. آموزههای دینی در ایران اینگونه نیست.
هر درختی را با محصول و میوه آن میسنجند. امام موسی صدر میگفتند که برای اینکه مشخص شود که هر مکتب یا هر مذهبی چقدر مطلوب است، باید به محصول آن نگاه کرد. اگر جامعه توسعهیافته شیعی تشکیل شد، معلوم است که مسیر موفقی طی میشود وگرنه خیر. ابنبابویه این روایت را از پیامبر اکرم(ص) در جلد 1 علل الشرایع در صفحه 349 نقل میکند: «إنّ مثل هذا الدین کمثل شجرةٍ ثابته»، مَثل این دین مثل یک درخت است. یک آیه شریفه هم با این مضمون میفرماید: «أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ» این تشبیه نشان میدهد تعبیر نظام دینی، تعبیری درست است، چون درخت یک نظام است. هرگاه چیزی را به یک موجود زنده مثل انسان یا درخت تشبیه کردند، یعنی یک نظام بوده و دارای اجزا و عناصر است. این اجزا و عناصر باید هماهنگ عمل کنند تا به هدف رسند. نظام یعنی مجموعهای از اجزا و عناصر که باهم هماهنگ عمل میکنند و بهصورت نظم منطقی، روابط ساختاری دارند و برای رسیدن به نتیجه و هدف، باهم هماهنگ هستند. این حدیث هم میگوید که دین مثل درخت، ایمان ریشه آن و نماز رگهای آن است «الصلاة عروقها» و زکات، آب آن است «والزکاة ماءها» و روزه پوست آن است «والصوم سعفها»، برگهایش هم حسن خلق است «و حسن الخلق ورقها»، میوه این درخت هم پرهیز از محارم است « والکفّ عن المحارم ثمرها». پرهیز از محارم در ادبیات علوم اجتماعی یعنی نبود آسیبها. این تعبیر پیامبر(ص) خیلی زیباست که میفرمایند «فلا تکمل شجرةٌ الاّ بالثمر» یعنی درخت کامل نیست مگر با میوهاش. یعنی اگر در جامعهای، دین باعث نشد که آسیبها پایین آید، معلوم است که درجایی اشکالی وجود دارد. آسیبهای اجتماعی به لحاظ آماری در ایران خیلی بالاست. آمار طلاق، دزدی و ... حتی به رده مسئولین رسیده است. هرروز خبر اختلاس، آنهم از افراد بهظاهر مؤمن و مسلمان شنیده میشود و احتکار خانگی، گرانفروشی، حاشیهنشینی، فاصله طبقاتی، تجاوز به عنف و ... بیداد میکند. این مسئله نشان میدهد که نظام تبلیغی کشور بهصورت نسبی موفق نبوده است.
حاکمیت عقلانیت صوری در نظام تبلیغی یکی دیگر از آسیبهاست. متأسفانه طوری شده است که در نهادهای تبلیغی همه خود را کارمند تلقی میکنند و مبلغین این حس رادارند که کارمند هستند. عقلانیت صوری یعنی نهادهایی برای تسهیل و انسجام امور تشکیلشدهاند، درحالیکه خود مانع شدهاند. مثلاً خیلی از طلاب که به تبلیغ نمیروند بهانه¬شان این است که هیچ نهادی آنها را به تبلیغ نفرستاده و بودجه را تأمین نکرده است درحالیکه تبلیغ وظیفه ذاتی طلبه است. متأسفانه این نهادها آنقدر بزرگشدهاند که بودجه را میبلعند و بهجای اینکه در خدمت تبلیغ باشند، فقط نهادی برای گرفتن بودجه شدهاند. گویا وجود سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات اصل شده است تا فقط یک عده کارمند و حقوق¬بگیر باشند و اصلاً گاهی اوقات هدف و رسالت تبلیغ فراموششده است. برخی از بخشها و جنبههای دفتر تبلیغات حوزه، سازمان تبلیغات اسلامی یا وزارت ارشاد آنقدر بزرگشده است که اصلاً نمیدانند، برای چه چیز ساختهشدهاند؟
دومین آسیب، انحصار تبلیغ به طبقه خاص است. دین اسلام اساساً یک دین تبلیغی است. خداوند به پیامبر(ص) میفرماید: «قل هو الله احد» پیامبر(ص) هم باید میگفتند: «هو الله احد»، درحالیکه پیامبر(ص) به مؤمنین میگویند «قل هو الله احد». افراد هم در نماز می¬گویند: «قل هو الله احد». یعنی این «قل» را همه باید بیان کنند. این نشان میدهد که همه باید مبلغ دین باشند. ولی متأسفانه نهادهای دینی بعدازآنقلاب در ذیل همان عقلانیت صوری طوری رفتار کردند که خیلی از مردم فکر کردند که تبلیغ دینی برای نهادهای خاصی است. درگذشته، افراد متدین حتی یک معلم فیزیک چون احساس میکرد که دولت وظیفه خود را انجام نمیدهد، سعی میکرد حتی در خلال درس فیزیک مضامین دینی را منتقل کند ولی متأسفانه بعدازآنقلاب اینطور شد که همه میگویند امربهمعروف و نهی از منکر، متولی دارد و این کار ربطی به آنها ندارد. حتی یک حوزوی میگوید که استاد دانشگاه و کارمند آنجاست و این کار مختص سازمان تبلیغات و مبلغین است.
اصلاً ماهیت تبلیغ، امربهمعروف و نهیازمنکر است. بنابراین کار تبلیغ باید گفتمانی شود و نه نهادی. گفتمانی شدن یعنی در کل جامعه، همه احساس رسالت میکنند ولی نهادی شدن یعنی فقط اعضای یکنهاد میگویند که حقوق میگیرند که تبلیغ کنند. این نهادی شدن آنقدر خطرناک است که گاهی اوقات یک مبلغ را هم از تأثیر میاندازد چون مخاطب فکر میکند که حاجآقا پول گرفته و مجبور است که این حرفها را بیان کند و اگر گوش ندهد، مشکلی ندارد. سومین آسیب، وابستگی به دولت است. این اتهام دولتی شدن، منجر به کاهش حمایت مردم از مبلّغ میشود و گاهی بودجه دولتی هم کفایت نمیکند و این مسئله به فقدان انگیزه برای تبلیغ منجر میشود.
در حال حاضر وقتی یک طلبه میخواهد برای تبلیغ به شهرستان رود، مردم کمکی نمیکنند. درحالیکه زمانهای قدیم احساس میکردند که آنها این طلبه را به نجف فرستادهاند که عالم شود و او به خاطر آنها کوچ کرده و باید از او حمایت کنند. البته به او حقوق نمیدادند ولی هدیه میدادند. چون واجب کفایی است که یک عده درس دین را بیاموزند و بقیه را آموزش دهند و مردم احساس میکردند که طلبه با خواندن درس، مسئولیتی را از دوش آنها برداشته است. در حال حاضر در خیلی جاها میگویند که مبلغ از سازمان تبلیغات یا دفتر تبلیغات آمده است و به او پول نمیدهند. درحالیکه به همین طلبه در سازمان تبلیغات مقدار ناچیزی میدهند. این مسئله باعث میشود که خودبهخود کار تبلیغ ترک شود.
طلبههای امروزی بعدازآنقلاب متأسفانه به تله مادیت گرفتار شدند. تله مادیت این است که طلبه را مجبور میکنند که در دامن یکنهاد افتاده و کار کند. در زمان گذشته وقتی طلبه پیاده راه میرفت، همه با دلسوزی نگاه میکردند و فکر میکردند که ماشین ندارد و به او کمک میکردند. یعنی به طلبه مثل یک سرباز نگاه میکردند. همانطور که خیلیها از سربازان کرایه نمیگیرند و میگویند او سرباز است و کار نمیکند، طلبه را هم همیشه فکر میکردند که سرباز امام زمان(عج) است ولی در حال حاضر اگر یک روحانی پیاده راه رود، میگویند ماشین را کجا گذاشتی؟
چهارمین آسیب تشتت و عدم انسجام است. مراکزی مثل وزارت ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، اوقاف و ... سیاستگذاری واحدی ندارند و هرکدام ساز خود را میزنند. برخی از مسئولین دولتی میگویند که نمیدانند که بودجه تبلیغ را به چه کسی دهند؟ نتیجه این تشتت این است که هیچکدام مسئولیت نمیپذیرند و همه معتقدند که وظیفه خود را انجام دادهاند و بخش دیگری انجام نداده است. اگر اینها یکی شوند، آنگاه مسئول اصلی باید مسئولیت قبول کند. هرچه دولت و مراکز کوچک شوند و هستههای مرکزی سیاستگذاری کنند و وحدت رویه باشد، بهتر است.
نیروی انسانی کارآمد در نهادهای تبلیغ دینی باید چه ویژگیهایی داشته باشد و اینکه ناکارآمدی آنچه پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت؟
فرآیند تبلیغ یک مثلث سهضلعی است که یک ضلع آن فرستنده است و ضلع دیگر پیام یا همان آموزههای دینی است و ضلع دیگر هم مخاطب است که همان مردم هستند. جایگاه نیروی انسانی در نهادهای دینی اشراف بر این سه فرآیند است. یعنی هم باید از دین شناخت داشته باشند چون میخواهند مدیریت کنند، هم باید به مخاطب آشنا باشند و هم مبلّغشناس باشد و از شیوهها و ابزارهای تبلیغی شناخت داشته باشد.
یکی از مشکلاتی که در جامعه هست و بسیاری از مسئولین به این مسئله توجه ندارند این است که فروع و اصول دین را خلط کردهاند. فارغ از مسائل سیاسی و ازلحاظ علمی، فروعگرایان نام این کار را اصولگرایی گذاشتهاند. در خیلی از عرصهها مشاهده میشود که برخی فکر میکنند یکسری از فروعات، اصول هستند و روی اینها تأکید میکنند و این فروع گرایی منجر به این شده که یکسری از جوانان از دین، گریزان شوند.
بنابراین مسئولی که در سازمان تبلیغات هست، باید فرد پختهای باشد که مطلع باشد که چه چیزی اصل و چه چیزی فرع است؟ مثلاً اگر میخواهید دینداری تثبیت شود، باید تأکید شما روی تقویت خانواده باشد اصلاً کاری نداشته باشید که جوان چطور در خیابان و کوچه راه میرود؟
ویژگی دیگر مبلغین، مخاطبشناسی است. کسی که در زمینه تبلیغ دستاندرکار است باید به مخاطبشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی، روانشناسی اجتماعی و مدیریت اشراف داشته باشد. متأسفانه درصد کمی از رؤسای سازمان تبلیغات با این رشتهها آشنایی دارند چون متأسفانه هر کس که چاپلوستر و متملقتر باشد و رئیس را دیده و در اطراف او باشد، مسئولیت و پست میگیرد. معیارها و گزینشها با شاخصهای علمی نیست. البته شناخت نیرو انسانی خوب کار مهمی است که این هم نیاز به مدیریت نیروی انسانی دارد.
راهکار حضرتعالی برای رفع ضعف مدیریتی چیست؟
اول استقلال نهادهای دینی تبلیغی از دولت است. وابستگی به دولت سم مهلک برای نهادهای دینی و خود دین است. میدانید که بسیاری از نافرمانیهای دینی از روی لجبازی است چون فکر میکنند این نهادهای دینی وابسته به دولت هستند و برای اینکه مخالفت خود را با حکومت نشان دهند، نافرمانی دینی انجام میدهند. مثلاً برخی دختران فکر میکنند که روحانیون از روسری آنها سود میبرند و روسری خود را عقب میکشند. این برای آن است که نهادهای دینی و تبلیغی خیلی به دولت نزدیک شدهاند. نهادهای تبلیغی هم باید استقلال بودجهای از دولت داشته باشند و هم استقلال هژمونیک. یعنی اینطور نباشد که نهادهای وابسته به دولت و نظام در مراکز حوزوی و مساجد حضورداشته باشند. مساجد باید هیئتامنایی و با محوریت روحانی باشند و نهادهایی که در مسجد حضور مییابند، به مسجد ضربه میزنند. حتی سپاه و بسیج نباید باشند و مساجد باید بهصورت مدنی، خودجوش و هیئتامنایی با محوریت روحانی مسجد اداره شوند. همان افراد مذهبی اگر مذهب درستی داشته باشند، اگر کشور به خطر افتد، از نظام دفاع میکنند و نیازی نیست که افرادی با آرم در آنجا حضورداشته باشند و بقیه را فراری دهند.
نهادهای تبلیغی از قدیم در ایران وابسته به مردم بودند. اشکالی که به این مدل میکردند این بود که این وابستگی به مردم باعث شده است که آنها عوامزده شوند. همانند تعابیری که مرحوم شریعتی در مورد روحانیت داشت و میگفت روحانیت عوامزده هستند، چون از عوام ارتزاق میکنند. درست است که این انتقاد از یکسو وارد است ولی بر طبق مبانی امروزی، این اوج دموکراتیک بودن است. دموکراسی یعنی حکومت توده مردم. وابسته به عوام بودن، بیمعناست. آنها نماینده توده مردم بودند و ارتزاقشان از توده مردم بود و همیشه هم در مقابل دولتها، از مردم حمایت میکردند. کسی که یکعمر درس میخواند، بالأخره باید از جایی ارتزاق کند. البته باید فرهنگسازی کرد که افرادی که نیمهوقت و پارهوقت کار میکنند، تبلیغ دینی را هم انجام دهند. همانطور که در خیلی از کشورها اینطور است ولی درعینحال، اگر وابستگی به مردم ایراد دارد، وابستگی به دولت ایراد دوچندان دارد پس بههیچوجه نباید به دولت وابسته شوند. راهکار، تقسیم بودجه ملی بر اساس قانون اساسی است. در حال حاضر در خیلی از کشورهای مسیحی هم طبق قانون اساسی، درصدی از بودجه ملی که به 1 درصد هم نمیرسد، مربوط به کلیساست و باید به مراکز مذهبی واگذار شود. اگر این مورد در قانون اساسی باشد، دیگر در اختیار دولت نیست. چه دولت ضدانقلاب باشد، چه انقلابی و چه راست یا چپ، مجبور است که این بودجه را پرداخت کند و روحانیت در اینجا آزاد میشود. یا باید به این سمت روند که یک بودجهای به امور مذهبی اختصاص یابد یا اینکه به سمت وابستگی به مردم روند. ولی اینکه بهصورت سالیانه از دولت بودجه دریافت کنند، سهم مهلک است و باعث میشود که دهانها بسته شود. درعینحال اگر این نشد بازهم وابستگی به مردم بسیار بهتر از وابستگی به دولت است.
دومین راهکار تمرکزگرایی و سیاستگذاری واحدی است. سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات و بسیاری از این حوزهها باید متمرکز شوند و به یک شورا و یک هیئتامنا وابسته باشند. یعنی مراکز تبلیغی نباید متشتت باشند ضمن اینکه باید در یک هیئتامنای کوچک و چابک که فقط سیاستگذاری می¬کند، تجمیع شوند.
بهاینترتیب این مجموعه اولاً پاسخگو میشود و خودش بودجه و کارها را توزیع میکند. وقتی متمرکز نباشد و یک نفر پاسخگو نباشد، در انتها این وضعیت پیش میآید که هرکدام میگوید که رسالت خود را انجام داده است درصورتیکه وضعیت کلی مناسب نیست. این هیئتامنا باید با خاستگاه حوزوی و با مختصات دموکراتیک باشد. مرکز این کار باید حوزه علمیه باشد و اصلاً به دولت ربطی نداشته باشد. دولت در قبال دینداری مردم توانمندی ندارد و فقط زمینهساز است. دولت اگر واقعاً دینی باشد، باید بودجه و پول را پرداخت کند تا حوزه کارش را درست انجام دهد. مردم بهصورت ریشهای و تاریخی و به لحاظ جامعهشناختی در ایران به دولتها بدبین هستند و ازاینجهت هم به ناتوانی دولت برای دعوت مردم به دین افزوده میشود.
نکته بعدی پرهیز از جبر و تحکم است. باید امور اجباری را به عرصه قانون واگذار کرد. رسالت حوزه تبلیغ دین است و اسلحه او زبان است. اینکه حجاب اجباری است یا خیر؟ به آخوند ارتباطی ندارد. مردم به نمایندگان رأی دادند و نمایندگان هم این را تبدیل به قانون کردند. مثل اجبار در بستن کمربند ایمنی است که در هیچ جای قرآن به آن اشاره نشده است و ربطی به دین ندارد بلکه قانون آن را اجباری کرده است. البته رسالت حوزه این است که به مردم گوشزد نماید که حجاب واجب شرعی است و اگر این کار را نکنند به جهنم میروند. اما اینکه حجاب در خیابان اجباری باشد، به قانون مربوط است. باید عرصه قانونی را از عرصه دینی جدا کرد. فایده آن این هست که مردم مخالفت مدنی خود را از طریق دین انجام نمیدهند و آن را به سمت عرصههای دیگر سوق میدهند. متأسفانه یکی از آسیبهایی که در جامعه هست، این است که مخالفت مدنی از طریق مخالفت با آموزههای دینی نمود پیدا میکند.
پنجمین راهکار تربیت نیروی متخصص است. متأسفانه هنوز رشتهای به نام مدیریت تبلیغ وجود ندارد و بعدازآنقلاب حتی در یک دانشگاه در قم، متخصص تبلیغ تربیتنشده است. چند سالی است که در مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه باقرالعلوم رشته تبلیغ و ارتباطات را آورده است و چند سال بعد هم در مقطع دکتری رشته فرهنگ و ارتباطات را آورد. اینها تازه شروعشده است و این رشتهها هنوز هم وابسته به مراکز دانشگاهی هستند و متخصصان ویژهی تبلیغ تربیت نمیشوند. نیاز به مدیران فرهنگی بسیار حس میشود و هنوز عقبماندگی در این عرصه بسیار است.
باید در دانشگاههای وابسته به حوزه رشتههای مدیریتهای فرهنگی با رویکرد تبلیغ آورده و ترویج شود. در حال حاضر قدمهایی برداشتهشده است ولی بازهم این دانشگاهها این رشته را بهصورت خودجوش آوردهاند یعنی حوزه این کار را نکرده است. چون هسته مرکزی حوزه یا آن مدیریت سیاستگذاری شکل نگرفته و باید چنین شورایی در حوزه وجود داشته باشد و این رشتهها با تصویب آن شورا برحسب نیاز تصویب شود. یک کارهایی بهصورت خودجوش صورت گرفته است، مثلاً دانشگاه باقرالعلوم(ع) دیده است که دانشگاه امام صادق(ع) این رشته را دارد و آن را آورده است. ولی یک سیاستگذاری که از بالا، تعداد را زیاد کند و نیروهایی را با این نگاه گزینش و بورس کند تا به سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات اضافه شوند، وجود ندارد.
نکته ششم تمهید شرایط حضور تبلیغی نخبگان است. یکی از آسیبهای اخیر در عرصه تبلیغ این است که بسیاری از نخبگان عرصه تبلیغ را رها کردهاند. منظور از نخبگان مراجع، فضلای بزرگ، قضات و اساتید دانشگاه هستند یعنی هرکسی که دستش به دهانش میرسد، دیگر عرصه تبلیغ را رها میکند. بسیاری از فضلای حوزوی دیگر به تبلیغ نمیروند و میگویند که باید به کار پژوهشی پرداخت و تبلیغ را به طلاب جوانتر واگذار کردهاند. چه اشکالی دارد مراجع و کسانی که در معرض مرجعیت هستند تابستانها به شهرستانها – البته نهفقط به مشهد- روند و تحولآفرین باشند.
حاجآقا واعظی رئیس دفتر تبلیغات درزمانی که تازه رئیس شده بودند، فرمودند که مقام معظم رهبری به ایشان تأکید داشتند که در عرصه تبلیغ فعال باشند و معاونت تبلیغی را تقویت کنند و نخبگان هم به تبلیغ روند. به ایشان عرض شد که پولی که برای تبلیغ به یک عضو هیئتعلمی که ماهانه 2 میلیون تومان حقوق میگیرد داده میشود، 1 میلیون تومان است و این مسئله انگیزه بالایی میخواهد که فرد بین اینکه ماه رمضان را در خانه در کنار همسرش باشد و یا اینکه به روستا رود و ضرر هم کند، گزینه دوم را انتخاب کند و افراد نادری اینطور هستند و باید زمینه را فراهم کنید. ایشان هم قبول کردند و بعدازآن مرخصی تبلیغی میدهند. یعنی هر کس به تبلیغ رود، 10 روز مرخصی تبلیغی به او داده میشود که این مسئله افراد را خیلی تشویق میکند. باید زمینههای تبلیغی فراهم شود و امور را تسهیل کرد.
ترویج مساجد قطب با روحانیمحوری در دینداری مردم بسیار نقشآفرین است. درگذشته در تهران و شهرستانها علمایی وجود داشتند که وزنه بودند و شهر با آن عالم شناخته میشد؛ مثلاً میگفتند مسجد حاجآقا مجتهدی تهرانی، مسجد حاجآقا خوشوقت و ... باید فضلا و علمایی باشند که اینها محور آن مسجد باشند و حداقل در هر شهری چند مورد باشد و در شهرهای بزرگ حداقل 10 تا از این وزنهها باشد و مردم به سراغ اینها رفته و برای مردم وقت گذاشته شود. مثلاً میتوان یک عضو هیئتعلمی دانشگاه در شهر تبریز یا اصفهان را در ساعاتی در مسجد حاضر نمود تا با مردم ارتباط داشته باشند. در حال حاضر ارتباط روحانیون با مردم قطعشده است. مسجد محوری بهعلاوه روحانیمحوری باید احیا شود. مساجد باید افراد وزنهای داشته باشند نه اینکه درب مساجد فقط نیم ساعت باز شود. مسجد باید مبتنی بر روحانی باشد و هیئتامنایی باشد یعنی توده مردم با محوریت روحانی مسجد را اداره کنند.
پاسداشت تنوع و داشتن مساجد مختلف بسیار مهم است. باید همه مدل روحانی و همه سلیقهها باشند، مسجد داشته باشند. چون یک عده میخواهند خیلی حزباللهی باشند و یک عده دیگر میخواهند مذهبی باشند ولی انقلابی نباشند و محافظهکار باشند. هر تلاشی برای یکسانسازی محکومبه شکست است.
در صورت ادامه روال فعلی، چشمانداز وضعیت نظام تبلیغ دین را در 10 سال آینده چگونه میبینید؟
اگر اینطور پیش رود، در سالهای آینده رو به ضعف خواهد رفت. نشانه آنهم این است که هرسال که میگذرد ضعفها بروز پیدا میکند و با توجه به اوجگیری فضای مجازی، عرصههای رقیب هم پیداشده است.
خلاصه راهکارها:
1-در تبلیغ دین باید طوری عمل شود که آموزههای دینی به سبک زندگی یا عادت واره زندگی مردم تبدیل شود تا بهطور اتوماتیک به آن عمل نمایند.
2-باید نهادهای تبلیغی که مأموریت خود را فراموش کردهاند و فقط بودجه را میبلعند، اصلاح یا حذف شوند.
3-این انگاره که تبلیغ دین وظیفه نهادهای خاصی در جامعه است باید کنار گذارده شود و رویکرد تبلیغ دین از نهادی، به رویکردی عام که وظیفه همه است، تبدیل شود.
4-مدیریت نهادهای تبلیغی مانند سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات حوزه و ... باید به یک هیئتامنای کوچک و چابک سپرده شود تا با یک سیاستگذاری واحد، موجب حل ناهماهنگیها شده و پاسخگویی آنها افزایش باشد.
5-وابستگی موضوع تبلیغ و امورات روحانیون به دولت درست نیست و باید با تصویب قانونی کلی، سالانه فارغ از جهتگیری دولتها، درصدی از بودجه کشور به مراکز مذهبی واگذار شود.
6-نباید برخی از فروع دین که مربوط بهظاهر است، بهجای اصول دین قرار گیرد و موجب دینگریزی جوانان شود. برای حل معضلات جامعه باید در کنار تقویت خانواده از دخالت در رفتار ظاهری جوانان خودداری کرد.
7-در مسائل دینی باید از اجبار پرهیز شود و موارد اجباری در حوزه قانون اعلام شود. اعلام اجباری بودن برخی احکام مانند حجاب توسط مبلغین، باعث شده است که افراد برای نافرمانی مدنی و نشان دادن اعتراض خود به امور بیارتباط به دین، به نافرمانی دینی رویآورند.
8- در دانشگاههای مرتبط با حوزه باید رشتههای مدیریت تبلیغ و مدیریت فرهنگی بهصورت نظام¬مند گسترش یابد.
9-با توجه به آسیبهای اخیر در عدم اقبال نخبگان حوزوی به کار تبلیغ، باید تسهیلاتی مانند مرخصی تبلیغی برای افرادی مانند اعضای هیئتعلمی و ... برای حضور در کار تبلیغ ایجاد نمود.
10- مساجد باید بهصورت خودجوش و دموکراتیک با محوریت روحانی مسجد اداره شود و از دخالتهای نهادی و دولتی جلوگیری شود.
11- همه سلیقههای سیاسی و همه مدل روحانی باید از نعمت داشتن مسجد برخوردار باشند.
12-باید مساجد قطب در هر شهری که بر پایهیک عالم وارسته اداره میشود، تقویت شوند.