چاپ کردن این صفحه

حجت الاسلام صادق نیا: لزوم توجه به کیفیت گرایی در امر تبلیغ توسط نهادهای متولی تبلیغ دینی

سلسله گفتگوهای کارشناسی با موضوع تبلیغ دینی 

گسترش معارف والای انسانی از مهم‌ترین اهداف دین مبین اسلام است و در طول تاریخ علما و دانشمندان اسلامی به شیوه‌های مختلف به ترویج و تعلیم مردم مسلمان براساس اصول تبلیغ دینی می‌پرداختند. با شکل‌گیری حکومت‌های اسلامی، نهادهای دولتی نیز با ارائه سیاست‌ها و برنامه‌های مختلف در راستای گسترش معارف دینی با بهره‌گیری از سیستم‌های تبلیغی، به صورت سازمان‌یافته در این عرصه نقش‌آفرینی نموده و در ایجاد و توسعه قابلیت‌های تبلیغی در تحقق خواسته‌های مردم و ارتقای جایگاه و بهم‌پیوستگی ارکان تبلیغ تلاش می‌کند. با توجه به مفهومی که تبلیغ در فرهنگ اسلام دارد و نیز رسالت جهانی اسلام و نقشی که تبلیغ در جهت ایفای این رسالت دارد، اسلام به امر تبلیغ بسیار توجه نموده است. این مطلب ازاین‌رو اهمیت پیدا می‌کند که دنیای امروز دنیایی است که با انواع و اقسام روش‌های تبلیغی کالاها، فرهنگ و اعتقادات خود را به خورد عامه مردم می‌دهند لذا شایسته است که مسئله تبلیغ دینی در کشور ضرورتی اجتناب‌ناپذیر دیده شود و مسئولان تلاش دوچندانی برای بهبود کیفیت و ارتقاء تبلیغ دینی در سطح کشور همسو با نیاز جامعه و متناسب با سطح تهدیدات و هجمه‌های دشمنان اسلام انجام دهند.
از این رو پس از پژوهش‌ها و نظرسنجی‌های نخبگانی «ضعف نیروی انسانی حرفه‌ای و متخصص در نهادهای تبلیغ دین» را به عنوان گره اصلی در این عرصه یافتیم و برای پاسخ به این سؤال که «چگونه می‌توان ضعف مدیران و کارشناسان نهادهای تبلیغ دین را در عرصه‌های سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و اجرا برطرف کرد؟» به مصاحبت با دکتر علیرضا فرهنگ قهفرخی پژوهشگر مطالعات تطبیقی ادیان نشستیم که مشروح آن در ادامه می‌خوانید.

• تعریف شما از تبلیغ دین و نظام تبلیغی چیست؟ چه شاخص‌ها و معیارهایی را برای آن مدنظر قرار می‌دهید؟
معمولاً تبلیغ دین به‌مثابه فعالیت‌های مبلغان برای تبیین آموزه‌های دینی، دفاع از آموزه‌های دینی، توجیه آموزه‌های دینی و درنهایت ایجاد امکان دین‌داری برای انسان‌ها در روزگار معاصر صورت می‌گیرد. درمجموع مبلغان دینی تلاش می‌کنند تا دین‌داران از یک‌سو با متن دینی یا متون دینی مشکلی نداشته باشند و از سوی دیگر در اجرای اعمال دینی خود گرفتار ابهام یا مشکلی نباشند و به‌راحتی دین‌داری کنند.
اما معنای دیگری از تبلیغ دین وجود دارد و آن تبلیغ به‌مثابه یک‌نهاد است. نهادی که کارش این هست که این چهار اتفاق را درباره دین دنبال می‌کند. اول تبیین، دوم توجیه، سوم دفاع و چهارم ایجاد امکان دین‌داری و امکان اجرایی شدن و تحقق دین.
اساس مشکل یا چالشی که دنیای معاصر با آن روبه‌روست، از عدم تمایز بین تبلیغ به‌مثابه کنش اشخاص و تبلیغ به‌مثابه یک‌نهاد اجتماعی یا دینی برمی‌خیزد. در جوامع سنتی معمولاً تبلیغ یک کار شخصی و فردی بوده است. درگذشته معمولاً در یک روستا یا محله‌، یک نفر به‌عنوان معلم قرآن پیدا می‌شد و جوانان را دور خود جمع کرده و به آنان قرآن و تفسیر یاد می‌داد که به آن افراد اصطلاحاً در دنیای قدیم ملاّ می‌گفتند هرچند شاید درس دین هم نخوانده بودند! آن‌ها سطحی از آگاهی دینی را داشتند و تااندازه‌ای به مردم کمک می‌کردند که دین‌دار باشند. این وضعیت دنیای سنتی بود.
اما در دنیای مدرن، این کنشگران به‌تنهایی نمی‌توانند مبلغان دین باشند. به همین دلیل هرکسی که می‌خواهد برای تبلیغ به‌جایی رود، ابتدا به او می‌گویند مجوز شما چیست و چه کسی شمارا فرستاده است؟ و به دنبال این هستند که چه نهادی مبلغ را فرستاده و او را به کار گمارده است؟
در دنیای مدرن، تبلیغ دیگر یک عمل صرفاً شخصی نیست و نهادها جای اشخاص را گرفته‌اند. مثلاً درگذشته وقتی ماه محرم از راه می رسید، روستاها خود به سراغ روحانی می‌رفتند و آن‌ها را به مسجد می-آوردند اما در حال حاضر نهادهایی مثل دفتر تبلیغات اسلامی قم، سازمان تبلیغات و اداره اوقاف برای مردم روحانی می‌فرستند و درنهایت هم هزینه را می‌دهند. یعنی در قدیم، خود مردم یک پاکتی به روحانی می‌دادند ولی در حال حاضر این هزینه از سوی نهادها پرداخت می‌شود. درواقع تبلیغ از یک امر شخصی به یک‌نهاد اجتماعی رسمی و دارای قوانین مخصوص، تبدیل‌شده است.
تفاوت دیگر این است که در دنیای سنتی تصور می‌شد که با متدین کردن اشخاص، می‌توان امکان یک زیست دینی وجود یک جهان مذهبی را فراهم آورد. به همین دلیل مبلغان دین، تبلیغ را از افراد شروع می‌کردند و سعی می‌کردند افراد و اشخاص دین‌داری تربیت کنند ولی در دنیای مدرن دیگر برای امر تبلیغ دین، به سراغ اشخاص و افراد نمی‌روند بلکه به سراغ سازمان‌ها، بافت‌ها و ساختار جامعه می‌روند. چون عقیده بر این است که اگر فرد، مذهبی باشد ولی ساختار جامعه به او اجازه زیست مذهبی را ندهد، او امکان دین‌دار شدن ندارد.
 در دنیای جدید اگر کسی قصد دین‌داری داشته باشد، صرفاً بااینکه او می‌خواهد رشوه ندهد، این امکان برای او فراهم نمی‌شود بلکه ساختار جامعه باید به او این اجازه را دهد تا دین‌دار زندگی کند. به همین دلیل است که مبلغان مذهبی یا نهادهای تبلیغی مذهبی در دنیای معاصر به‌جای اصلاح افراد و تربیت دینی افراد و تبلیغ در میان افراد، بیشتر تلاش می‌کنند تا سازمان‌های اجتماعی را اصلاح کنند. برای مثال باید بانک‌ها را اسلامی کرد به‌جای اینکه مدام به مردم گفته شود که ربا نخورید! به‌جای اینکه مدام به مردم تذکر داده شود که چشم از نامحرم پوشانده و پاک‌دامنی پیشه کنند، باید جامعه را ازلحاظ ساختاری به‌گونه‌ای اصلاح کنند که امکان ناپاک دامنی کم و امکان زیست پاک دامنانه بالا رود. درواقع این نهادها به‌جای تربیت افراد، اصطلاحاً تربیت حاکمان و تربیت نهادهای حکومتی را دنبال می‌کنند.
یکی از مهم‌ترین چالش‌های تبلیغ دینی در کشور این است که همچنان به روش سنتی تبلیغ می‌کنند درحالی‌که عصر مدرن آمده است. به همین دلیل تبلیغات مذهبی در کشور جوابگو نیستند و اصطلاحاً ابتر می‌مانند و حتی مبلغان دینی را در معرض سؤالات خیلی مهم قرار می‌دهد. برای مثال اگر همین الآن در جمعی رفته و با خواندن نهج‌البلاغه به مردم توصیه کنید که ربا ندهند، مردم به‌سرعت می‌پرسند که آن‌ها چه‌کاره هستند و این بانک است که از مردم ربا می‌گیرد! و اگر راست می‌گویید آن‌ها را درست کنید. یا اگر در مذمت دزدی سخنی گفته شود، به‌سرعت می‌گویند این‌همه اختلاس در بانک ها شده است و به‌جای توصیه، بهتر است جلوی آن‌ها گرفته شود! یعنی مردم به‌سرعت مبلغ را به معضلات ساختاری ارجاع می‌دهند. بنابراین متأسفانه تبلیغ در کشور، مبتنی بر اشخاص است درحالی‌که باید مبتنی برنهاد و معطوف به سازمان‌ها و ساختارها باشد. این مهم‌ترین چالشی است که نظام تبلیغ در کشور ایران در دنیای جدید با آن روبه‌روست.
• تعریفی که از تبلیغ داشتید و آن را به سنتی و مدرن تقسیم کردید، چه شاخص‌ها و معیارهایی دارد؟
یکی از شاخص‌ها در تبلیغ در دنیای سنتی، شخص محور بودن است و شاخص دیگر مطالبه گری از جانب مردم است یعنی مردم به یک روحانی می‌گویند که نیاز دارند و او باید برای آن‌ها توضیح دهد. یکی دیگر از شاخص‌های تبلیغ در دنیای سنتی یعنی تبلیغ شخصی، مواجهه رودرروی روحانی با اشخاص و مردم و زیست با آن‌هاست. شاخص بعدی این است که مبتنی بر تمرین و ممارست است یعنی افراد را تا عمل کردن به آنچه گفته می‌شود، دنبال می‌کنند. یعنی روحانیون دوشادوش مردم هستند تا به توصیه ها عمل کنند. شاخص‌های تبلیغ در دنیای مدرن این است که اولاً نهاد تبلیغ یک‌نهاد اجتماعی در کنار بقیه نهادهاست به همین دلیل دامنه کاری آن محدودتر است چون بخشی از مسئولیت‌ها را به نهادهای دیگر واگذار کرده است. مثلاً در تبلیغ در دنیای سنتی گاهی آموزش و یا حتی درمانگری هم توسط مبلغ انجام می شد یعنی اگر کسی بیمار بود، به او دارو هم می‌دادند. اما در دنیای مدرن این مسئولیت‌ها از نهاد تبلیغ گرفته شد و کار مبلغ مشخص است یعنی باید امر دین را تبلیغ کند. در دنیای مدرن، تبلیغ به یک‌نهاد اجتماعی و یک‌نهاد مدنی تبدیل می‌شود و حالت سازمانی دارد. به‌جای مخاطب قرار دادن افراد، سازمان‌ها و حاکمان را مخاطب قرار می‌دهد و بر این پیش‌فرض استوار است که اصلاح افراد یا دین‌دار کردن افراد، بدون دین‌دار کردن ساختار جامعه امکان ندارد.
وضعیت نهادهای دینی در کشور را چطور ارزیابی می‌کنید؟ یک آسیب‌شناسی هم داشته باشید.
نخستین مشکل نهادهای تبلیغی یا تبلیغ مذهبی در کشور، تعدد و پراکنده‌کاری بدون توجیه است که گاهی کارهای یکدیگر را خنثی می‌کنند. مشکل دیگر آن‌ها این است که معطوف به نیازهای مذهبی مردم نیستند. این سازمان‌ها و نهادها بیشتر به دنبال اصلاح رابطه مردم و حاکمیت یا اصلاح رابطه مردم و دولت هستند تا اصلاح دین‌داری مردم. به همین دلیل در برخی از موارد از جانب مردم رانده می‌شوند و آثار معکوس دارند.
یکی دیگر از چالش‌ها این است که این‌ سازمان ها به‌جای تأکید برافزایش آگاهی و بینش مذهبی، تلاش دارند تا میزان مشارکت مردم در آیین‌های مذهبی را افزایش دهند به این معنا که به‌جای اینکه فهم مذهبی ارتقاء پیدا کند، میزان مشارکت‌کنندگان در مراسم‌هایی مانند نماز جمعه و سوگواری افزایش یابد. حال‌آنکه برای مذهبی بودن، مشارکت در آیین‌های مذهبی کافی نیست و بینش و فهم مذهبی باید ارتقاء پیدا کند.
آسیب سوم کمیت گرایی و نه کیفیت گرایی است. به این معنا که نهادها وقتی می‌خواهند آماری ارائه دهند به دنبال این هستند که تعداد مبلغان را افزایش دهند و مبلغان هم به دنبال این هستند که تعداد سخنرانی ها را افزایش دهند و درمجموع مستند به این آمارها، احساس موفقیت حاصل شود، درحالی‌که کیفیت دین‌داری مهم است. یعنی نتیجه گسیل مبلغین به مناطق مختلف باید اخلاقی‌تر شدن، قابل‌اعتمادتر شدن، خوش‌بین‌تر شدن و در یک‌کلام دین‌دارتر شدن مردم باشد، درحالی‌که این‌ نهادها خیلی روی کمیت‌ها و آمارها تکیه می‌کنند و مانور می‌دهند.
آسیب بعدی این نهادها این است که نیروی انسانی شایسته‌ای برای امر تبلیغ دینی وجود ندارد. این نهادها نوعاً از بین طلاب، مبلغین را انتخاب می‌کنند درحالی‌که همه طلاب می دانند که آموزش تبلیغ ندیده اند. نهایت این است که طلاب یک درس طلبگی خوانده‌اند که تازه اگر خوب خوانده باشند! متأسفانه نیروهای مبلغ علی‌رغم اینکه خلوص نیت دارند ولی کارآمدی پایینی دارند، چون برای تبلیغ تربیت‌نشده‌اند.
چالش بعدی این نهادها در غیر مردمی بودن آن‌هاست. غیر مردمی بودن این احساس بد را در میان مردم و مخاطبان پدید می‌آورد که گویی مبلغین از طرف دولت یا حکومت بودجه‌ای گرفته‌اند تا دینی را که خودشان صلاح می‌دانند به مردم آموزش دهند. این امر مردم را از روحانیون و مبلغین فراری داده است.
• ویژگی‌های نیروهای انسانی کارآمد در نهادهای تبلیغی دین چیست و ناکارآمدی آن‌ها چه پیامدهایی می‌تواند داشته باشد؟
اول اینکه مبلغ باید آگاهی دقیقی ازآنچه تبلیغ می‌کند داشته باشد یعنی اشراف زیادی به منابع دینی مثل قرآن، حدیث و فقه داشته باشد تا توانایی سخن گفتن درباره این مسائل را با مردم داشته باشد. او نباید وارد قلمروهایی شود که نسبت به آن‌ها تسلط ندارد. شرط دوم این است که مبلغ باید از هوش فرهنگی سرشاری برخوردار باشد. هوش فرهنگی به این معناست که مبلغ باید با توجه به مخاطبین خود، مناسب‌ترین بیان و شیوه‌ها را برای ارائه دانسته‌های خود انتخاب کند به‌گونه‌ای که هم تأثیرگذار باشد و هم دین را به‌واقع گفته باشد. اینکه مبلغ به‌زودی خود را بافرهنگ جامعه‌ای که به آنجا رفته است، هماهنگ و سازگار کند، هوش فرهنگی بالایی می خواهد. مبلغ باید دریابد که جامعه هدف چطور فکر می‌کند، چه نظام ارزشی دارد، چه آداب‌ورسوم و فرهنگی دارد و خود را با آن‌ها هماهنگ کند تا دانسته‌های مذهبی خود را به زبان آن قوم، به آن‌ها منتقل کند. نمونه‌های زیادی از طلاب هستند که به تبلیغ رفته‌اند و علی‌رغم سواد زیادی که داشتند، هیچ توفیقی نداشتند! چون هوش فرهنگی کمی داشتند. از آن‌طرف طلابی هستند که ازقضا دانسته‌های مذهبی اندکی داشته‌اند ولی وقتی برای تبلیغ به برخی مناطق رفته‌اند، خیلی موفق بودند چون هوش فرهنگی خیلی بالایی داشتند.
این دو مورد که بیان شد، لازمه کار مبلغین است و باقی شرایط، همه به این دو برمی‌گردد. شرایطی مثل خوش‌بیان بودن، خوش‌برخورد بودن، اخلاق نیک داشتن، تحویل گرفتن مردم، خونگرم بودن و ... همه این‌ها یا به هوش اجتماعی و فرهنگی برمی‌گردد و یا به آگاهی و اطلاع عمیق داشتن از مسائل مذهبی.
• حالا ناکارآمدی این‌ها چه پیامدهایی می‌تواند داشته باشند؟
 نخستین پیامد بد ناکارآمدی تبلیغ، بدگمانی مردم به دین است. اینکه مردم احساس کنند که دین جوابگوی نیازهای امروز آن‌ها نیست یا دین، زندگی آن‌ها را معنادار نمی‌کند و چالش‌های آن‌ها و مشکلاتی که با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنند را برطرف نمی‌کند. وقتی مردم به دین بدگمان شوند لزوماً بی‌دین نمی‌شوند اما ممکن است دینی را انتخاب کنند که مبلغان یا دین‌داران، آن را توصیه نمی‌کنند. یعنی دین را از مجاری رسمی نمی‌گیرند و به سراغ افراد دیگری می‌روند. این‌گونه افراد، کم نیستند و روزبه‌روز هم در حال افزایش هستند.
 راهکار حضرت‌عالی برای رفع ضعف مدیریتی و نبود نیروی انسانی متخصص چیست؟
در دنیای سنتی، روحانی حکم مبلغ را داشت یعنی روز اول که افراد برای طلبه شدن می آمدند، به دنبال این بودند که چیزی را یاد گرفته و به مردم ارائه دهند. سبک حوزه هم با این مدل نیاز اجتماعی و این ذهنیت متناسب بود. به همین دلیل یک روحانی، سخنران هم بود و منبر می‌رفت و خطابه و روضه خواندن را هم داشت. چون در ضمن رشد در دنیای طلبگی، این چیزها را هم یاد می‌گرفت. مردم جامعه‌ای هم که طلاب با آن‌ها در ارتباط بودند، نوعاً مثل هم بودند و از حیث خلقیات و عقاید و حتی از حیث سطح درآمد باهم مشابه بودند. درواقع جامعه اصطلاحاً سنتی بود و مبتنی بر مشابهت مردم با یکدیگر بود.
اما در دنیای مدرن، طلبه‌ها لزوماً برای مبلغ شدن به حوزه نمی‌آیند و حجم زیادی از طلاب، برای دانستن می‌آیند یعنی همان‌طور که یک دانشجو به دانشگاه می‌رود که چیزی یاد گیرد، یک طلبه هم می‌آید که یک‌چیزی را یاد گیرد. وقتی یک طلبه با این ذهنیت به حوزه می‌آید، دیگر لزوماً به تبلیغ آشنا نیست و لزوماً نیروی مناسبی برای مبلغ بودن نیست چون اصلاً تبلیغ را یاد نگرفته و درسی که خوانده، در این جهت نبوده است. کتب لمعه، اصول، مکاسب و رسائل، هیچ‌یک کتاب‌هایی برای تبلیغ نیستند و این طلبه چیز دیگری هم یاد نگرفته است تا برای تبلیغ آماده باشد. از آن‌سو برخلاف دنیای سنتی که مردم مشابهت زیادی باهم داشتند و یک روحانی می‌توانست پاسخگوی همه باشد، دنیای جدید و مردمان جدید اختلاف سلایق زیادی دارند و مشابهت کمی باهم دارند و گروه‌های اجتماعی خیلی زیادی وجود دارند. به همین دلیل حوزه اصطلاحاً به مبلغین خاص نیاز دارد. حوزه باید از تبلیغ عام و فراگیر کمی فاصله گیرد و مبلغ خاص تربیت کند. مبلغ خاص یعنی مبلغی که می‌تواند در میان گروه‌های خاصی موفق باشد و برای آن‌ها تربیت‌شده است. مثلاً یک مبلغ می تواند باید برای جوانان، معتادان، زنان، پیرمردها، روستایی‌ها، شهری‌ها، دانشگاهیان و نظامیان باشد و اصطلاحاً اخلاق معطوف به آن‌ها را آموخته باشد. مثلاً برای تبلیغ در بین پزشکان، مبلغ باید اخلاق معطوف به پزشکی را مسلط باشد. نمی شود که هم در نزد پزشکان و هم در نزد دانشجویان و هم در نزد بازاریان گفته شود که به یکدیگر تهمت نزنید! درست است که معضل تهمت فراگیر است اما تکرار یک نصیحت برای همه جالب نیست درحالی‌که اگر فرد از دنیای پزشکان شناخت داشته باشد، می‌تواند آموزه‌های اخلاقی را به‌گونه‌ای برای آن‌ها توضیح دهد که برای آن‌ها باورپذیرتر و قابل‌قبول‌تر باشد. باید از مثال های عینی در هر صنف استفاده شود. مثلاً به پزشک گفته شود که اگر بیماری که از اقوام است، نزد شما می‌آید، بدون نوبت به او اجازه ورود ندهید چون ممکن است که کسی در پشت در گرفتار باشد! یا وقتی به مطب خود می‌آیید، ضمن اینکه بیماران را درمان می‌کنید، با آن‌ها همدردی کنید تا آن‌ها در برابر درد، شکیباتر باشند.
• برای رفع ضعف مدیریتی چه پیشنهادی دارید؟
کسانی هم که در مسائل مدیریتی کار می‌کنند، بخشی از همین نیروی انسانی هستند. اگر این سؤال به حل مشکل‌سازمانی برگردانده شود، چند نکته باید در نظر گرفته شود. اولاً برای تربیت نیروی انسانی این سازمان‌ها باید اقداماتی کرد و چاره‌ای اندیشید که بخشی از آن به همان مطلبی برمی‌گردد که گفته شد. اما این سازمان‌ها دیگر باید رویه‌های سنتی را کنار گذارند چراکه ‌آموزش مذهب و آموزش مذهبی در دنیای معاصر، عمیقاً نیازمند کلینیکال شدن است. یعنی باید به‌جای اینکه یک اخلاق فصلی را ترویج دهند که در فصول خاصی مردم را به خدا و پیامبر(ص) دعوت کنند، باید کلینیک‌های مذهبی داشت. یک نفر ممکن است واقعاً دوست داشته باشد که انسان خوبی باشد و می خواهد که غیبت نکند و تهمت نزند، چنین فردی صرفاً با سخنرانی و نصیحت درست نمی‌شود و باید به یک کلینیک دعوت شود. چطور است که اگر یک نفر می‌خواهد سیگار را ترک کند، به او می‌گویند به کلینیک رود اما برای ترک غیبت، نیاز به کلینیک ندارد؟ بنابراین سازمان‌های تبلیغی باید کلینیکال رفتار کنند یعنی تبدیل به کلینیک‌هایی برای تربیت اخلاقی شوند. به فرض اگر فردی سست نماز یا کاهل نماز یا شُل‌ مذهب است، او را به این کلینیک معرفی کنند و آن کلینیک به‌صورت جزئی راهکارهایی برای او داشته باشد. بنابراین رفتار یکسان و شبیه به هم در این سازمان ها در عصر جدید نادرست است و هر شخصی، درمان خود را می طلبد و باید امر تبلیغ، حالت کلینیکال داشته باشد.
همچنین تبلیغ امر مذهبی باید معطوف به ساختارهای اجتماعی و سازمان‌ها شود، تا زمانی که این سازمان‌ها اجازه زیست مذهبی را به مردم ندهند، امکان زیست اخلاقی و مذهبی برای آن‌ها فراهم نیست.
 اهداف ویژگی‌های برنامه جامع تبلیغ دینی، اعم از سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی و اجرا به نظر شما چه چیزی باید باشد و فرآیند تبلیغ را چطور باید شکل داد؟
هدف تبلیغ در دنیای معاصر نباید مبارزه بافرهنگ‌های دیگر باشد. این نباید اولویت اول باشد درحالی‌که الآن اولویت اول شده است. به‌سرعت می‌گویند که باید رفت و با فلان گروه یا فرقه مبارزه کرد. البته این هم یک هدف تبلیغی است که با شبهات مبارزه شود و یا تبلیغ گروه‌های مذهبی دیگر را خنثی کرد اما این مسئله، نباید اصل باشد. اصل چیز دیگری است که اگر آن اتفاق افتد، این‌ها خودبه‌خود حل خواهند شد. نهادهای تبلیغی و مبلغین نباید دین را امری شناختی تصور کنند و به میان مردم رفته و مباحث کلامی عمیقی مطرح کنند! بخش زیادی از دین حالت عاطفی دارد. پس نه حالت تقابلی و تضاد و تعارض و نه حالت شناختی صرف، درست نیست. هدف نهایی تبلیغ باید ایجاد امکان دین‌داری در دنیای معاصر باشد. به این معنا که مبلغین باید متدینین را در امر دین‌داری کمک کنند و به آن‌ها نشان دهند که چطور می‌توان در دنیای جدید دین‌دار بود. باید به مردم نشان دهند که علی‌رغم تمام مشکلاتی که دنیای مدرن دارد و دین‌ستیزی‌هایی که در دنیای جدید هست، چطور می‌توان همچنان دین‌دار بود؟ مردم ازنظر معرفتی کمبود جدی ندارند. یعنی اگر به میان مردم روید، میزان حدیث و روایاتی که مردم در حرمت غیبت می دانند، کم نیست. مردم ازنظر آگاهی و شناخت مشکلی ندارند اما ازنظر انگیزه دینی، کمبود دارند. اصل تبلیغ، باید مبتنی برافزایش انگیزه زیست مذهبی شود. مبلغین باید این انگیزه‌ها را باهوش اجتماعی خود افزایش دهند. مثلاً اگر یک روحانی به یک روستایی رفته واقعاً خلوص نیت، رفتار پاک، مؤدبانه و فروتنی داشته باشد و اخلاقی زندگی کند، از هزار تبلیغ و منبر بهتر است. این کار به‌صورت طبیعی به مردم یاد می‌دهد که چطور می‌توان در این دنیا دینی زندگی کرد و انگیزه اخلاقی زندگی کردن را در مردم بالا می‌برد.
چطور مبلغین این هدف را نهادینه کنند؟
در حال حاضر برای ارسال مبلغین به تبلیغ، نهایتاً آزمونی از آن‌ها گرفته می شود که چقدر دین را آموخته-اند؟ خیلی هم پیشرفت کنند نهایتاً ظاهر مبلغ و خلقیات او را بررسی می کنند. این اصلاً جوابگوی تبلیغ نیست و اگر جوابگو بود، در این سال‌ها درست می‌شد. برای تحقق افزایش انگیزه دین‌داری، افرادی باید به تبلیغ روند که رفتار، رویه و سبک زندگی‌ آن‌ها، انگیزه دین‌داری را در جامعه افزایش دهد. این‌ها باید مقداری روانشناسی، انسان‌شناسی، اخلاق و تربیت دانسته و مقداری هم با نظریات علوم اجتماعی آشنا شوند. همچنین وقتی به‌جایی برای تبلیغ می‌روند کمی قوم‌شناسی آنجا را مطالعه نمایند و بعدازآن به تبلیغ رفته و با آن مردم زندگی و در میان آن‌ها تبلیغ کنند.
در صورت ادامه روال فعلی، چشم‌انداز وضعیت نظام تربیت دینی را برای 10 سال آینده چطور پیش‌بینی می‌کنید؟ و اگر این مؤلفه‌هایی که فرمودید موردتوجه قرار گیرد، چه اتفاقی در آینده خواهد افتاد؟
واقعیت این است که هیچ خوش‌بینی وجود ندارد به این دلیل که برابر مطالعاتی که در چند شهر شده، مرجعیت دینی به‌مرور از نهادهای تبلیغی به سمت نهادهای دیگر می رود یعنی آن‌قدر که مردم دین خود را از جاهای دیگر می‌گیرند متأسفانه از روحانیت و نهادهای تبلیغی نمی‌گیرند. آن‌قدر که جلسات زنانه می‌تواند در دین‌داری مردم تأثیر داشته باشد، باکمال تأسف یک امام‌جمعه نمی‌تواند داشته باشد و این شرایط خوبی نیست و به سمت خیابانی شدن دین می‌رود. اگر اوضاع این‌طور پیش رود، روحانیت نقش تاریخی خود را که تبلیغ دین و کمک به مردم برای دین‌داری است را از دست خواهد داد و این نقش به روانشناسان، عالمان علوم غریبه و ... داده خواهد شد.
برعکس؛ اگر این راهکارها که ارائه شد موردتوجه قرار گیرد و اگر تبلیغات تخصصی‌تر و اختصاصی‌تر شود و صرفاً بر آگاهی دینی تکیه نکند بلکه افزایش انگیزه‌های مذهبی را هم در دستور کار قرار دهد، نتایج بسیار بهتری خواهد داشت.
خلاصه راهکارها:
1- رویکرد اساسی در تبلیغ، باید از اصلاح اشخاص به سمت اصلاح ساختارها و نهادهای جامعه باشد همان‌طور که در عصر مدرن نهادهای تبلیغی به این سمت رفته اند.
2- نهادهای تبلیغی باید به‌جای اینکه بیشتر به دنبال اصلاح رابطه حکومت و مردم باشند، به دنبال دین‌داری مردم باشند.
3- نهادهای تبلیغی باید به دنبال نیازهای مذهبی مردم و کیفیت گرا باشند و فقط به دنبال برگزاری پرشور مراسم ها و رویکرد کمّی نباشند.
4- اداره نهادهای تبلیغی باید به‌صورت مردمی باشد چراکه مردمی نبودن آن‌ها، احساس بدی را در مردم ایجاد کرده است.
5- مبلغان و طلاب باید به‌طور ویژه برای تبلیغ آموزش‌دیده و دروس خاص تبلیغ داشته باشند.
6- حوزه باید از تبلیغ عام فاصله گرفته و به سمت تربیت مبلغ خاص برای قشرهای خاص رود.
7- هوش اجتماعی و هوش فرهنگی طلاب باید تقویت شود. هوش اجتماعی و فرهنگی به معنای مهارت هماهنگی با مردم و درک آداب‌ورسوم آن‌ها و اقدام صحیح در موقعیت‌های متفاوت است.
8- باید رفتار نهادهای تبلیغی کلینیکال و مبتنی بر نیازهای فردبه‌فرد مردم شود و کلینیک‌های مذهبی راه‌اندازی شود.
9- مبارزه بافرهنگ‌های دیگر و شبهات باید از اولویت اول تبلیغ نهادهای تبلیغی کنار گذاشته شود و از رویکرد شناختی و آموزش های معرفتی صرف باید اجتناب شود.
10- افزایش انگیزه زیست مذهبی در مردم و فهم امکان دین‌دار شدن در عصر جدید توسط مردم، باید رویکرد اصلی در تبلیغ باشد.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)