مهمترین دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی چیست؟
اگر فرهنگ را روح جامعه مغز باورها و ارزشهای یک ملت در نظر بگیریم چند اتفاق مهم بعد از انقلاب اسلامی افتاده است که خیلیها از اینها غفلت میکنند؛ درحالیکه دستاوردهای زیربنایی و بنیادینی در امر فرهنگ و فرهنگ عمومی به شمار میآیند.
یکی از این ثمرات دستیابی مردم به آگاهی بنیادین و رهایی ملت از جهلی است که منشأ تیرهروزیهای یک جامعه است. ما از این غافلیم که انقلاب مردم را نسبت به روابط مردم با حکومت، تعامل برابر با کشورهای مختلف دنیا، تعامل گروهها با یکدیگر و نسبت آنها با دین و ...بیدار، هوشیار و آگاه کرد و به همین دلیل امکان فریب استراتژیک مردم ایران وجود ندارد. هیچ کشور، گروه، جناح و فردی در درازمدت نمیتواند مردم را فریب دهد و این ناشی از آگاهی بخشی حضرت امام، انقلابیون و مقام معظم رهبری و ثمره چهل سال انقلابی گری است و الحمدالله منشأ ثمرات بسیاری شده است.
دستاورد بنیادین دوم عزتمندی و آزادمنشی و درنتیجه پیدایش یک روح مطالبه گری و آقا منشی در مردم بود و اینکه مردم در مقابل زورگو باید بایستند و تسلیم نشوند تبدیلشده به یک فرهنگ. ما و پدران ما دوران طاغوت را به یاد دارند که مردم چنان در بردگی و غفلت فکری بودند که اصلاً به مخیلهشان خطور نمیکرد که از نظام و دولت مطالبه گری کنند. زمانهای گذشته حدود 50 سال گذشته مردم در بدبختی بسیار زیادی زندگی میکردند امکانات در حد صفر بود ولی مردم معمولاً مطالبه جدی از حکومت نداشتند بخصوص در روستاها و شهرهای کوچک. بهعنوانمثال اگر زلزلهای میآمد و مردم دچار مشکل میشدند نمیگفتند چرا دولت رسیدگی نمیکند و این را وظیفه دولت نمیدانستند؛ بلکه عموماً میگفتند اینیک بلای طبیعی است که آمده و اصلاً خداوند مقدر فرموده است. یا اینکه فقیر بودند و نمیگفتند خب چرا فقیر هستیم؛ بلکه به همان وضعیت راضی بودند/؛ اما پدیده انقلاب مردم را بیدار کرد و مطالبه گر و بهاصطلاح عزتمند کرد. الان مردم برای خود عزت قائلاند. بهطوریکه کوچکترین لطمهای به مردم وارد شود سریع واکنش نشان میدهند. این ناشی از همان احساس عزتی است که انقلاب به آنها داده است. شاید نسل جدید این مسئله را بهخوبی درک نکند که حالت بردگی ضمنی یا نامحسوسی که قبلاً وجود داشت الان وجود ندارد. من اینطور تعبیر میکنم؛ اگر مردم در قضیهای از دولت و حتی از نظام ناراحت میشوند چیز بدی نیست این نتیجه آگاهی بخشی و عزتمندی است که انقلاب به مردم بخشیده است. مثلاً نمایندهای تخلف میکند یا مدیری رفتار نامناسبی نشان میدهد موجی از اعتراضات مردمی برمیخیزد. گاهی میبینیم کار بهجایی رسیده که یک فرد معمولی نماینده مجلس را وادار به توضیح میکند. این جرأت یا عزتی است که انقلاب به مردم بخشیده است. مگر در دوران طاغوت امکان این وجود داشت که کسی به کارمندان یا افسران دولتی کوچکترین اعتراضی بکند؟ اقتدارگرایی بیشازحد باعث کاهش احساس عزت مردم شده بود. قدیمیان برای ما تعریف کردهاند که نظامیان چه بلاهایی بر سر مردم میآوردند حتی در مواردی در روستاها از مردم برای رفتن بهجایی مثل اسبسواری میگرفتند. آن خوار و خفیف شدنها در انقلاب تبدیل شد به عزتمندی که خود ثمرات زیادی به دنبال دارد و خواهد داشت.
سومین دستاورد بنیادین انقلابتر عرصه فرهنگی، دینداری و دینمداری همهجانبه است که قبلاً وجود نداشت. شاید در شهرها و روستاها مردم عباداتی را انجام میدادند و دینداری فردی وجود داشت؛ اما دینداری اجتماعی و سیاسی برای مردم قابلتصور نبود. الان مردم بهصورت همهجانبه به دین نگاه میکنند. مردم حضور در اجتماع و اعتراض در مقابل فساد، ظلم و تبعیض را عبادت میدانند. معتقدند که در دین ما و در حکومت علوی و قیام حسینی اینها وجود داشته و ما نسبت به این مسائل تکلیف داریم؛ این نگاه قبل از انقلاب نبود و امام این را به جامعه تزریق کرد. البته الان با وضع مطلوب فاصلهداریم اما بههرحال وضعیت از گذشته بسیار بهتر شده و دین جوانب مختلف خود را در جامعه نشان میدهد و مردم بهطور جامع به دین نگاه میکنند.
دستاورد چهارم، فرهنگ ایثار و شهادت است که ضامن بقای جامعه است. یک جامعه اگر بخواهد در مقابل دشمنان دوام داشته باشد حتماً به فرهنگ شهادت نیاز دارد. مردم نترس و شجاع در مقابل جور و ظلم میایستند و برای شهادت مشتاق هستند همانگونه که در جنگ نمونههای آن را شاهد بودیم و همچنین در بحث مبارزه با تروریسم و امروزه نیز در مقوله مدافعان حرم شاهد آن هستیم. این فرهنگ ایثار و شهادت باعث پیروزی انقلاب اسلامی شد و موجب تداوم آن نیز خواهد بود.
مهمترین پایههای تاریخی و نظری انقلاب اسلامی چه چیزهایی است؟
پایه اول، فرهنگ محرم و عاشورا و قیام حسینی (ع) است. این واقعه مبتنی بر اسلام ناب، فرهنگی برای ما درست کرده است که انقلاب اسلامی روی آن بنا شد و تا آخر این فرهنگ سرخ عاشورا ما را پیش خواهد برد.
پایه دوم فرهنگ سبز مهدویت است. مهدویت، امید به جهانیشدن حکومت اسلامی و تشیع را برای مردم ترویج میکند و مردم میدانند که حکومت نهایی از آن شیعیان است و حکومت اسلامی در ثقل این قیام واقع گردیده. بهعنوان زمینهساز این ظهور مطرحشده است؛ و این خط مقاومتی که از جمهوری اسلامی ایران شروعشده ناشی از همین فرهنگ است. ایران، عراق، لبنان، یمن، سوریه و بحرین در حال پیدا کردن مرکزیتی هستند که زمینه تشکیل حکومت جهانی اسلام بافرهنگ شیعه خواهد بود، حکومت شیعی که انشا الله امام زمان (عج) آن را تسری خواهد داد بهکل دنیا.
پایه سوم، پایه نظری است. با عنوان مردمسالاری اسلامی مبتنی بر فقه شیعه. فقه شیعۀ 1400 سال ریشه دارد و همیشه در حال تکامل بوده است. فقه شیعه از زمان ائمه شروع شد و جلوهاش در زمان فقهایی مانند شیخ مفید و شیخ طوسی و طبرسی نمایان شد. در زمان صفویه شیعیان دارای یک نظامی شدند که در آن سلاطین از فقها اجازه حکومت میگرفتند و خود را کارگزار فقها میدانستند. این در نامه شاهطهماسب صفوی به یکی از امرای ولایات وجود دارد میگوید: ما کارگزار محقق کرکی هستیم و او نایب امام زمان است. در زمان قاجار برخی از شاهان برای حکومتداری از مراجع تقلید اذن تصرف میگرفتند. بهتدریج نظریه حکم رانی در فقه شیعه پخته شد و رسید به عصر حضرت امام خمینی (ره) که ولایتفقیه و مردمسالاری اسلامی را اجرایی کردند.
سیر تحول در رفتارها و نگرشهای فرهنگی مردم چگونه است؟
ما در پیدایش فرهنگ، نگرش و باور یک «حال» داریم و یک «حالت». در انقلاب اسلامی مردم یک وضعیت پیدا کردند که مسیر انقلاب را به سمت اسلامیزه شدن و اسلامگرایی پیش برد. «حال» زودگذر است و اگر این حال تبدیل به حالت شود ماندگار میماند. برخی از شرایطی که بعد از انقلاب پیش آمد مثل تشتت فکری و گروهی و مکتبی که اوایل انقلاب پیدا شد. بهتدریج مردم از آن عبور کردند و اسلام را مبنای حکومت قراردادند. برخی از ارزشهایی که اوایل انقلاب پیش آمد بهتدریج کمرنگ شد مثل ساده زیستی که ما نتوانستیم آن را در بین مردم و مسئولان نهادینه کنیم و از حال به حالت تبدیل کنیم؛ اما در مواردی هم حال تبدیل به حالت شد و ماندگار گردید. مثل روحیه مبارزه با ظلم، فرهنگ شهادت و دین سیاسی و... که تبدیل شدند به حالت و در جامعه نقش ایفا کردند. اگر نگاهی به سیر تحولات بیندازیم میبینیم که در برخی از ابعاد روند رو به رشدی داشتیم و در حقیقت در حال تکامل هستیم بهویژه ساختارهایی که توسط نظام جمهوری اسلامی ایجاد شد یا توسعه فرهنگی و توسعه علمی که صورت گرفته است.
تا آخر جنگ، فرهنگ ارزشی و انقلابی خوب حفظشده بود. بعد از جنگ ما توسعه اقتصادی را مبنای کار خود قراردادیم. این توسعه اقتصادی الزاماتی دارد. متأسفانه چون خودمان مبنا و نظریهای نداشتیم، فرمولی که برای توسعه اقتصادی استفاده کردیم را از غرب گرفتیم. نظام غربی نظامی مبتنی بر سرمایهداری و مصرف است و ما نتوانستیم آن ملاحظات و مبانی اسلامی را بازطراحی کنیم و یک توسعهای بر مبنای آن انجام دهیم و با مبنای غربی کارکردیم که تبعاتش همین است که امروز شاهد آن هستیم. ما نتوانستیم ارزشهایمان را تقویت کنیم و ریشهایترین عامل آنکه باعث کمرنگ شدن ارزشهای ما شده این است که حوزه، دانشگاه و پژوهشگاههای ما نتوانستند نظریهسازی و نظام سازی اسلامی کنند. امام آمد این نظام را با حضور مردم و انقلابیون ایجاد کرد اما برای اداره آن ما مبنا و نظریه و نظام علمی و فقهی میخواستیم که متأسفانه ایجاد نشد از فرمولها و نظریههای جایگزین استفاده کردیم بهعنوانمثال نظریه دولت اسلامی هنوز طراحی نشده است، نظام بانکداری اسلامی ما هنوز به لحاظ فقهی طراحی نشده است. وقتی میگویند نظام بانکی ما ربوی است سؤال این است که اگر این را جمع بکنید چه نظام بانکی بدیل و جایگزینی داریم؟ نظام فقهی و حوزوی ما باید آن را طراحی میکرد که تابهحال بهطور علمی و کامل طراحی نکرده است. مقدمه این امر تخصصی شدن دروس و اجتهاد در حوزه است.
مسئلهای که مقام معظم رهبری از سال 74 پیگیر آن بودند.
مهمترین نیاز فرهنگی دهه آیندۀ ما اخلاق اسلامی است. اخلاق اسلامی ثمره دین در جامعه است. اخلاق میوه دین در جامعه است. مواردی از قبیل صداقت، امانتداری، تعقل، انصاف، رحمت، شفقت و ارتباطات انسانی با یکدیگر، مهمترین نیاز فرهنگی ما در حال و در دهههای آینده است
مهمترین نیاز فرهنگی جامعه برای دهههای آینده چیست؟
مهمترین نیاز فرهنگی دهه آیندۀ ما اخلاق اسلامی است. اخلاق اسلامی و ثمره دین در جامعه. ازنظر من اخلاق میوه دین در جامعه است. مواردی از قبیل صداقت، امانتداری، تعقل، انصاف، رحمت محوری، شفقت و ارتباطات انسانی با یکدیگر مهمترین نیازهای فرهنگی ما ن تنها در دهههای آینده بلکه در زمان حال هستند. نیاز فرهنگی دیگری که مردم آن ارزشها را از نظام بپذیرند اعتماد به کارآمدی دین اسلام و حکومت اسلامی در امر حکمرانی است.
مهمترین عناصر تقویتکننده و یا تضعیف کنند فرهنگ چیست؟
1. تا زمانی که دولتمردان و مسئولان صالحی نداشته باشیم نمیتوان از مردم انتظار رشد فرهنگی و گرایش به فرهنگ اسلامی داشت. مردم به دین و آیین و فرهنگ حکمرانان خود هستند و بر اساس آن رفتار میکنند.
2. تهاجم علمی و فرهنگی غرب از عناصر مهم تضعیف فرهنگ عمومی ماست که اگر ما فقط پذیرنده منفعل فرهنگ باشیم غرب ازنظر فرهنگی بر ما استیلا خواهد یافت. اگر تولید و زایش فرهنگی نداشته باشیم غرب جای آن را پر خواهد کرد و فرهنگ ما را بهسوی انحطاط میکشاند.
3. توانمندی حوزه و روحانیت در انتقال آموزههای اصیل اسلامی. اگر حوزه نتواند فرهنگ اسلامی را تبدیل به فرهنگ عمومی کند عملاً ما در این مسیر شکست خواهیم خورد.
4. نظام آموزش و پروش به معنای عام کلمه که من آن را خط مقدم نظام در برخورد با تهاجم فرهنگی میدانم. آموزش به معنای عام (مهدکودکها، مدارس، آموزش عالی و ...) و پرورش (نهادهایی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و آموزشوپرورش و...) اگر کارکرد اصولی نداشته باشند ما مرزهای خود را دو دستی تقدیم فرهنگ غربی کردهایم و نباید گلایهای داشته باشیم.
5. رسانه ملی هنوز تأثیرگذارترین رسانه موجود در کشور ماست که نشان داده هر وقت خوب و قوی عمل کرده، عرصه را بر ماهواره و اینترنت و رسانههای دشمن تنگ کرده است. هرزمان بهخوبی عملنکرده خدشهپذیری فرهنگی بالا رفته است.
6. شبکههای اجتماعی و فضای مجازی که یکی از قدرتمندترین ابزارهای تولید فرهنگ در جامعه هستند؛ و میتوانند هم فرصت و هم تهدید فرهنگی باشند.
نقش مسئولان در کارآمدی مبانی دینی چیست؟
اولاً مسئولان بهویژه مسئولان ردهبالای کشور باید از شخصیتهای مذهبی و علمی و کارآمد باشند. ثانیاً حوزه علمیۀ ما باید نشان دهد که برای مسائل راهکار دارد. وقتی مسئولان به دنبال راهکار میگردند چندین سال منتظر نمیمانند نهایتاً اقدام میکنند. اگر حوزه نشان دهد که راهکار دارد آن مسئول اول متوسل میشود به حوزه. پس این رسالت برای حوزه است که ظرفیت خودش را به مسئولین بشناساند و ارتباطش را با آنها وسیع و عمیق کند. وقتی راهکاری نباشد مسئولین به دنبال سیاسیون میروند یا کسانی که صرفاً علوم انسانی غربی یا علوم انسانی عام خواندهاند.
بحث دیگر تقویت نظارت، بهویژه نظارت مردم بر مسئولان و نهادها است. ما باید در نظام خود یک نظارت جدی بر مسئولان داشته باشیم که بر اساس آموزههای اصیل اسلامی عمل کنند. این نظارت به شکلهای مختلف باید انجام شود. 1- نظارت رهبری بهعنوان ضامن عدم انحراف قوای کشور از موازین اسلامی که در مقدمه قانون اساسی قیدشده است 2- نظارت قضایی. قوه قضاییه باید انحرافات در تصمیمات و اقدامات مسئولان را رصد کند و اگر انحرافی داشتند برخورد کند که در نظام ما نظارت قضایی از رئیسجمهور تا به پایین پیشبینیشده است. 3- نظارت پارلمانی؛ یعنی مجلس بر روی عملکردها، تصمیمات، بودجه و سایر نهادها نظارت بسیار جدی و کارآمدی داشته باشد. 4- نظارت مردم برمسئولان و نهادها که ما در نظام از آن غفلت کردهایم. باید به مردم اجازه داد مسئولان و مدیران وادارات را امربهمعروف و نهی از منکر کنند. مردم مطالبه گر هستند فقط باید به آنها اجازه دهیم با مجوز و کنترلشده علیه آن مسئولی که در حال از بین بردن سرمایههای نظام است حرف بزنند و اعتراض کنند و نظام هم از آنها حمایت کند. مردم با ناکارآمدی و تخلفات مسئولان و ادارات مشکلدارند نه با نظام.
روال فعلی رویکردی که در جامعه وجود دارد را برای دهههای آینده چگونه ارزیابی میکنید؟
به امید خداوند آینده نظام آینده خوبی خواهد بود به این دلیل که بحرانهایی که امروزه وجود دارد در حقیقت بحران بلوغ نظام است. شرایط بحرانی و بههمریخته است اما اگر خوب مدیریت شود یک جهش بزرگ و یک رشد یافتگی ملموسی در نظام اتفاق خواهد افتاد که طلیعه آن را نیز میبینیم. هرجایی که مردم درگرفتن حق خود جرأت پیداکردهاند خوب است و هر وقت رأس نظام چشمانداز را بهروشنی و هدفمند ترسم میکند یعنی آینده خوب است. نظام در حوزههای استراتژیک (نه در حوزههای خرد) وضعیت خوبی دارد و در این چهل سال در اکثر شاخصههای توسعه همهجانبه جهش زیادی داشته و البته که اشکالات زیادی هم داشته است؛ اما آینده، آینده خوبی خواهد بود اگر گرفتاریها و گیرهایی که وجود دارد برطرف شود مثل نظارت مردم بر کارگزاران، اصلاح کارگزاران، مقابله جدی با فساد و مشارکت بدون دغدغه مردم در تصمیمگیریها.
مولا علی (ع) در نامه 53 نهجالبلاغه خطاب به مالک اشتر میفرمایند: پس بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص بده که به تو نیاز دارند تا شخصاً به امور آنان رسیدگی کنی و در مجلس عمومی با آنها بنشین و در برابر خدایی که تو را آفریده فروتن باش و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا آنان بدون اضطراب با تو گفتگو کنند. من از رسول خدا (ص) بارها شنیدم که میفرمود: ملتی که حق ناتوانان را از زورمندان بیاضطراب بازنستاند رستگار نخواهد شد.
ما به مسیری حرکت میکنیم که حق ضعیف از قوی بدون لکنت زبانگرفته میشود. مسئولان باید برای حل مسائل علمیِ نظام وار و اولویتبندی شده کشور دغدغه و دلسوزی داشته باشند در غیر این صورت دچار شکست خواهیم شد. لذا به تمام مسئولین فرهنگی کشور توصیه میشود که شبانهروز در شناسایی و اولویتبندی و حل مسائل با نظر نخبگان، مؤسسات پژوهشی معتبر و درست و اهل اندیشه و قلم بکوشند.