چاپ کردن این صفحه

ضرورت فهم نیاز مردم توسط رسانه ملی در حوزه سبک زندگی

اهمّیت سبک زندگی در هر کشوری ‌انکارناپذیر است، چراکه نشان‌دهندۀ نوع فرهنگ و اعتقادات یک ملت است. الگوی سبک زندگی اسلامی- ایرانی در جامعۀ امروز ایران ضروری و رسالتی همگانی است که تمام صاحب‌نظران و دلسوزان باید به آن توجه کنند. در این راستا نهادینه‌سازی سبک زندگی مشخّص بسیار مهم است. نقش رسانه‌ها در این عرصه بی‌بدیل خواهد بود، به‌ویژه آنکه به گواه کارشناسان، نقش رسانۀ ملّی در نهادینه‌سازی آن بی‌بدیل است. از سوی دیگر، شبکه‌های ماهواره‌ای وابسته به‌ نظام سلطه با گسترش و پخش برنامه‌های ضد فرهنگی به اعتقادات اسلامی و فرهنگ اصیل ایرانی حمله می‌کنند و در صدد جایگزینی فرهنگ نابه‌جای غربی به‌جای آن هستند. با این توضیحات بررسی مسئلۀ آسیب‌شناسی ترویج سبک زندگی غربی در رسانۀ ملّی به مثابۀ یک‌ نهاد تأثیرگذار در حوزۀ فرهنگ دینی- ملّی ضرورت می‌یابد. بنابراین با طرح این سؤال که «چگونه می‌توان نظام جامع سبک زندگی اسلامی- ایرانی را ارائه داد و برنامه‌سازانِ رسانۀ ملّی را با آن آشنا کرد؟» به گفتگو با آقای دکتر سید بشیر حسینی ،‌ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

سبک زندگی را چگونه می‌توان تعریف کرد و شاخصه‌های سبک زندگی ایرانی-اسلامی چیست؟
تا قبل از ماکس وبر، این واقعیت موردقبول اندیشمندان بود که ذهنیات و مدل افکار فرد بر رفتارش مؤثر است. ادعایی که وبر کرد این بود که عینیات افراد هم بر ذهنیات آنها مؤثر است و عینیات می‌تواند، ذهنیات را عوض کند. به تعبیر دیگر مصرف فرد هم آرام‌آرام می‌تواند افکار او را عوض کند. ماجرای اول این بود که فرد با مدلی فکر می‌کند و با همان مدل هم مصرف می‌کند ولی دومی این است که اگر با تغییر مصرف، فرد به‌جای اینکه قورمه‌سبزی و آبگوشت استفاده کند، فست‌فود تهیه کند و مصرف لباس و مصرف رسانه‌ای او عوض شود، آرام‌آرام فکرش هم عوض می‌شود؛ بنابراین مسئله سبک زندگی تأثیر مصرف و نوع زندگی حقیقی و رفتاری افراد بر افکار آنها بوده است. درمجموع برای تغییر یک فرد دو روش دارید؛ یک روش این است که از مسیر اندیشه، او را عوض کنید؛ یعنی مثلاً مسلمان را قانع کنید که مسیحی شود تا سبک زندگی او عوض ‌شود و راه دیگر این است که مصرف او را عوض کنید. سبک زندگی قرار بود با خوانش از طریق پایین به بالا روایت شود لذا به تعبیر ماکس وبر سبک زندگی دارای نگاه Down to Up یا نگاه پایین به بالا و از حوزه مصرف به حوزه اندیشه بود.
متأسفانه در حاکمیت ایران، مطالعه انجام نشده و موضوع جدی گرفته نشده است. هنوز وقتی صحبت از سبک زندگی می‌شود، افراد شروع به توصیه‌های اخلاقی از بالا به پایین می‌کنند. درحالی‌که سبک زندگی کاملاً ناظر به رفتار و مصرف مردم از پایین به بالا بود. تأثیر افکار بر رفتار بدیهی است و باید به تأثیر رفتار بر مصرف توجه کرد. در این نگاه به سبک زندگی، باید به کف خیابان و مصرف مردم را توجه کرد و بر مبنای چیزی که مردم مصرف می‌کنند، آرام‌آرام توانایی تحلیل جامعه در حاکمیت ایجاد شود. اگر بچه‌ها به‌جای اینکه قبلاً در جیب خود نخودچی داشتند در حال حاضر خوراکی‌های جدید می‌ریزند، یعنی سبک مصرف آنها عوض شده است و آرام‌آرام این نسل با نسل قبلی متفاوت می‌شود. متأسفانه در نگاه حاکمیت همیشه مسائل از بالا به پایین دیده شده است و اگر فردی زاویه دید پایین به بالا داشته باشد، خیلی با آن ارتباط نمی‌گیرند.
سبک زندگی از منظر رفتاری مدیر آن‌هم قابل مطالعه است؛ اگر مدیری را که تا الآن سوار مترو بود، سوار سانتافه کنند و راننده به او داده و شیشه ماشینش را هم دودی کنند، 6 ماه دیگر یک فرد دیگری می‌شود؛ همان‌طور که وقتی یک بچه جنوب شهری را به شمال شهر آورند تا 6 ماه در شمال شهر زندگی کند، لهجه و مدل لباس او هم عوض می‌شود. مدیرانی که از فضای کف خیابان دور شده‌اند و همیشه از بالای برج‌های مدیریت به عامه مردم نگاه می‌کنند، موضوع سبک زندگی را یک موضوع بالا به پایین می‌بینند. مصیبت‌های کشور تا زمانی که سبک زندگی از پایین به بالا تعریف نشود، حل نخواهد شد.
مشکل دیگری که وجود دارد، این است که سبک زندگی اساساً یک مقوله توصیفی بود و در ایران آن را به یک مقوله تجویزی تبدیل کرده‌اند. در جامعه‌شناسی مصرف، بیش از اینکه تجویز مهم باشد، ابتدا توصیف مهم است. کارکرد اول این علم این بود که قرار بود توصیف کند؛ مثلاً اینکه آمار معتادان به مواد چیست، چه نوع موادی مصرف می‌کنند، در چه سن و جنسیتی هستند و... بعدازآن است که خیلی از راهکارها استخراج می‌شود. متأسفانه حاکمیت کشور هم بیش از اینکه به توصیف نگاه کند، به تجویز نگاه می‌کند. یک افق تمدنی اسلامی - ایرانی وجود دارد که باید به آن رسید ولی سبک زندگی یک‌چیز دیگری است. سبک زندگی می‌گوید که وضع موجود جامعه چیست و آن افق هم وضع مطلوب است. سبک زندگی وضع موجود را نشان می‌دهد ولی تمدن اسلامی - ایرانی وضع مطلوب است. سبک زندگی اسلامی - ایرانی یعنی حرکت از وضع موجود به سمت وضع مطلوب.
 متأسفانه عمده کسانی که در کشور در مورد واژه «سبک زندگی» صحبت می‌کنند و به‌خصوص دانش-آموختگان حوزه علمیه قم، فقط عبارت «سبک زندگی» شنیده‌اند و با خود فکر کرده‌اند که همه چیز را می‌فهمند. سخنران‌هایی بوده‌اند که در 10 شب محرم راجع به سبک زندگی بر منبر سخنرانی کرده‌اند ولی در شب اول معلوم شده است که یک صفحه هم راجع به سبک زندگی مطالعه نکرده‌اند. لذا ادبیات فعلی سبک زندگی در زبان فارسی، ادبیات بسیار مغشوش و مغالطه‌آمیزی است و کلی مطلب غلط در آن هست. چون در این چند سال، کلی تولید غلط و بدون پشتوانه انجام شده است. نکته اینجاست که واژه‌ها در حوزه‌های علمی معنای مشخص دارند ولی متأسفانه این واژه را برداشته‌اند و هر کس هر طور دوست داشت، ترجمه کرد و برای آن برید و دوخت؛ بنابراین حاکمیت باید یک‌بار دیگر سبک زندگی را در معنای تخصصی آن تعریف کنید و همان را از آن خواسته و آن را بزرگ هم نکند.
شاخصه‌های همان وضع مطلوب چیست؟
این شاخصه‌های تمدن نوین و شاخصه‌های حیات طیبه است نه سبک زندگی. زمانی که رهبری به سبک زندگی در خراسان شمالی اشاره کردند، چندین سؤال داشتند که وضع طلاق، نظم، وجدان کاری و ... در جامعه چطور است که این سؤالات، همه ناظر به وضع موجود است؛ بنابراین باید در ابتدا وضع موجود را پیدا کرد تا بعد وضع مطلوب و راه رسیدن به آن پیدا شود.
نهادهای حکومتی و غیردولتی برای تدوین ارائه نظام جامع سبک زندگی ایرانی-اسلامی چه وظایفی دارند؟
حاکمیت نباید موضوع سبک زندگی را خراب کند؛ یعنی باید در حوزه سبک زندگی توصیفات دقیق جامعه را بیان کند و در آن، تفاوت نسلی بین دهه شصتی، هفتادی، هشتادی و نودی را درک کند. حوزه «سبک زندگی» این‌ها را به اندیشمندان می‌آموزد و به حاکمیت نشان می‌دهد. متأسفانه این قسمت را از مباحث مربوط به سبک زندگی گرفته‌اند، درصورتی‌که ارزش اصلی سبک زندگی مربوط به اینجاست. باید موضوع سبک زندگی را به جایگاه خود برگرداند. حاکمیت باید اجازه دهد تا سبک زندگی کار خودش را انجام دهد و اطلاعات توصیفی خوبی به او دهد تا از مخاطب و فضای اجتماعی شناخت داشته باشد. بعدازاینکه فضای اجتماعی را شناخت، آن موقع می‌تواند راهبرد درست تهیه کند. مشکل این است که این بحث را به ضد خود بدل کرده‌اند، قبل از اینکه خوب شناخته شود. مثل این است که حاکمیت می‌گوید به دانش‌آموز دهه نودی سختگیری کنید تا تربیت شود درحالی‌که در زمان گذشته بود که بر سر دانش‌آموز می‌زدند و او را فلک می‌کردند. دانش‌آموزان کنونی به نحو دیگری یاد می‌گیرد و تا وقتی توصیف آن را نفهمند، تجویز درست نمی‌توان داشت.
حاکمیت باید آمار مصرفی خوب و دقیقی از جامعه داشته باشد. یک‌بار فردی نزد رهبری گزارش می‌داد و می‌گفت که متأسفانه در این زمینه آمار دقیقی برای ارائه یک تحلیل خوب وجود ندارد. ایشان ‌هم پشت بلندگو گفتند که کشور در خیلی از زمینه‌ها آمار ندارد و تا وقتی آمار و توصیف خوبی ندارد، مسئله را درست نمی‌فهمد. یکی از ویژگی‌های مطالعات مربوط به حوزه سبک زندگی این است که نسبت به گذشته مقایسه صورت می‌گیرد که مثلاً نسبت به سه سال قبل اوضاع جامعه بدتر شده است یا بهتر؟ وقتی نمی‌دانید که سه سال پیش چطور بوده و الآن چطور است، اصلاً نمی‌توانید تحولات اجتماعی را درک کنید. سبک زندگی کمک می‌کرد که تحولات اجتماعی و تحولات نسل فهمیده شود. توصیه به حاکمیت این است که اجازه دهد سبک زندگی کار خودش را انجام دهد تا توانایی برای تصمیم درست ایجاد شود؛ یعنی سبک زندگی را خوب و دقیق و بدون تحمیل توصیف کند تا از آن راهکار درآورد.
بالاخره حاکمیت باید الگوهایی را به جامعه دهد و مردم را راهنمایی کند!
این مربوط به علم سیاست‌گذاری است و شأن دیگر حاکمیت است. یک شأن حاکمیت باید فهم مسائل و یک شأن آن‌هم حل مسائل باشد. موضوع سبک زندگی در حوزه فهم مسائل است. متأسفانه گاهی بحث‌های فهمی را در قسمت حلی آورده‌اند.
شاخص‌های سبک زندگی غربی که در برنامه‌های رسانه ملی نمود می‌یابند و موجب آسیب در جامعه می‌شوند چیست؟
ارتباط سبک زندگی و رسانه ملی دقیقاً در حوزه مدیریت مصرف است. رسانه ملی باید آگاه باشد که نظام مصرف و برنامه‌هایش، نسل را عوض می‌کند و باید به قواعد مصرف دقیق‌تر توجه کنند. متأسفانه رسانه ملی حتی آمار مصرف دقیقی از خود ندارد. رسانه ملی باید متوجه باشد که اگر به خاطر پول، حجم تبلیغات را زیاد می‌کند و برنامه‌های مشارکتی با نهادهای تبلیغاتی تولید می‌کند، این موضوع در جامعه اثرگذار است. مثلاً میگویند که قمار و شرط‌بندی در اسلام حرام است و تأسیس کازینو در کشور ممنوع است ولی خود تلویزیون در حال حاضر کازینو شده و از صبح تا شب در آن شرط‌بندی و قرعه‌کشی برگزار می‌شود و پربیننده‌ترین برنامه‌ها این‌طور هستند؛ یعنی از نظر صوری در مملکت کازینو و قمارخانه وجود ندارد ولی درواقع وجود دارد. حوزه سبک زندگی به این وجه نظر می‌کند. در حال حاضر از نظر مصرفی در پربیننده‌ترین برنامه‌ها، قرعه‌کشی برگزار می‌شود و اتفاقاً هر برنامه‌ای که پربیننده می‌شود، این‌گونه برنامه‌ها را به آنجا می‌فرستند؛ یعنی گویا چون کازینوها نمی‌توانند دفتر رسمی داشته باشند، هر جا که لازم شد در برنامه پربیننده نفوذ می‌کنند. شاید یکی از راهکارها این باشد که رسانه ملی تعداد شبکه‌ها و تعداد ساعات پخش برنامه‌ها را کم کند وگرنه با این مدلی که پیش می‌رود، تعداد کارمندان زیاد آن، طبیعتاً هزینه بیشتر و درنتیجه تبلیغات بیشتر نیاز دارد.

راهکارها:

1. نگاه به حوزه سبک زندگی از حالت بالا به پایین، تجویزی و توصیه‌های اخلاقی در حاکمیت، باید ناظر به رفتار و مصرف مردم از پایین به بالا باشد.
2. در خصوص سبک زندگی، مسئولان قبل از هر اقدامی ابتدا مطالعات گسترده و عمیقی کنند و متناظر با رفتار مردم اقدامات عملی به‌صورت دقیق انجام دهند.
3. مسئولان باید توجه کنند که بحث سبک زندگی را نمی‌توان با دستور و تجویز ایجاد کرد.
4. ادبیات تولیدشده در مورد عبارت «سبک زندگی» که حوزه علمیه در چند سال اخیر تولید کرده است، باید اصلاح و از کارشناسان و صاحب‌نظران این عرصه استفاده شود.
5. برای رسیدن به سبک زندگی ایرانی-اسلامی، حاکمیت باید با نگاه پایین به بالا اجازه دهد که جامعه راه خود را در سبک زندگی طی کند و سپس آمار مصرفی دقیق و مناسب از جامعه در حوزه‌های مختلف تولید کند و بعدازآن ضمن درک تفاوت‌های نسلی، به کمک این اطلاعات، راهکارهای لازم را استخراج کند.
6. تلویزیون باید برنامه‌های قرعه‌کشی و شرط‌بندی را که عملاً این رسانه را تبدیل به یک کازینوی بزرگ غیررسمی کرده است، کاهش دهد.
7. رسانه ملی باید آمار مصرف دقیقی از خود و برنامه‌هایش داشته باشد.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)