سبک زندگی را چگونه میتوان تعریف کرد و شاخصهای سبک زندگی ایرانی-اسلامی چیست؟
سبک زندگی از جمله مفاهیمی هست که میتوان از ابعاد جامعهشناسانه و روانشناسانه و هم به نوعی از بعد مطالعات فرهنگی و ارتباطات انسانی به آن نگاه کرد. اما در حالت کلی میتوان گفت که سبک زندگی یا شیوه زیستن ناظر به رفتار انسانها است و در واقع مجموعهای از الگوهای رفتاری است که نشأت گرفته از بینشها، ارزشها، باورها و جهانبینی افراد است که به صورت عینی در رفتار آنها ظهور و بروز پیدا میکند. سبک زندگی انسانها چیزی نیست که دفعتاً پیدا شود و ظهور پیدا کند بلکه به صورت تدریجی شکل میگیرد و آهسته آهسته هم میتواند تغییر کند. عوامل مختلفی میتوانند مختصات سبک زندگی را شکل دهند که شامل عوامل فردی، اجتماعی یا خانوادگی است اما بدون تردید امروزه وسایل ارتباط جمعی و به ویژه شبکههای اجتماعی، نقش بسیار شگرفی را در این سبکدهی به زندگی مردم دارند. نمونههایی از سبک زندگی که در رسانهها دیده می شود آپارتمانها و ماشینهای لوکسی است که دیده میشود. حتی نحوه تغذیه، شیوه گذران اوقات فراغت و پرداختن به تفریحات میتواند بخشی از سبک زندگی باشد. بیشترین حوزه ای که رسانه ها در آن سبک زندگی مخاطبین را تحت تأثیر خود قرار میدهند، مصرفی کردن جامعه است. انتخاب هایی که رسانه ها در مخاطب برای تعیین نوع لباس، تغذیه، لوازم آرایش، موسیقی، مسکن و اتومبیل موجب می شوند، نشان میدهد که وسایل ارتباط جمعی با نگاه سرمایهدارانه سعی میکنند که سبک زندگی مورد نظر خود را در مردم ایجاد کنند. حتی می توان گفت رسانه ها در شیوه سفر و گردش کردن، دستکاریهای بدنی و وضعیت شهرسازی تغییر و تحول ایجاد می کنند.
الگوی سبک زندگی اسلامی مؤلفهها و آموزههایی از جمله اخلاقی زیستن، انسان بودن و رعایت اصول اخلاقی مثل عدم کینهورزی، حسدورزی، بخشنده بودن، صداقت داشتن و ... را دارد که همه اینها نه تنها می تواند جزء سبک زندگی اسلامی بلکه جزء سبک زندگی انسانی هر فردی در سراسر دنیا باشد. چیزی که به نظر میرسد در این بحث باعث ایجاد چالش میشود و در مخاطبان و شهروندان ایرانی مقاومت ایجاد میکند، اینست که قصد این باشد که با تأکید بر سبک زندگی اسلامی، آن را به عنوان یک نقشه راهنما و یک نقشه زندگی طی دستورالعملها و توصیهنامههایی به شهروندان ایرانی القا کنند. از آنجایی که بحث اسلامیزه شدن هر پدیدهای ممکن است مقاومتهایی را در مخاطبین خود ایجاد کند به نظر میرسد که بهتر است از عناوینی استفاده کرد که می تواند ارتباط مؤثرتر و پایدارتری با مخاطب برقرار کند. در سبک زندگی انسانی و اخلاقی تمام آموزههای دینی و مذهبی و اسلامی که در روایات و احادیث آمده است، ناخودآگاه وجود دارد و نیازی نیست که حتماً بحث سبک زندگی تحت عنوان واژه «اسلامی» به یدک کشیده شود و شاید لازم باشد که یک تجدیدنظر و بازنگری در این عنوان صورت گیرد.
به نظر می رسد که هنوز طراحی و بازسازی خوبی از الگوی سبک زندگی اسلامی ارائه نشده است. سبک زندگی وابسته به انتخاب است و انتخاب هم وابسته به اطلاعات است یعنی انسان امروزی به واسطه دو عامل زندگی میکند؛ اول اکسیژن و دوم اطلاعات. اطلاعات محصولی از فرآیند ارتباطات رسانهای است و ارتباطات میتواند میانفردی و یا رسانهای باشد. رابطه رسانهها و سبک زندگی چرخهای است که بههم پیوسته و متقابل است. رسانهها سبکهای جدید زندگی را پیش روی افراد قرار میدهند و انسانها با خواستهها و نیازهای جدید، سبکهای جدید را ظهور و بروز میدهند و رسانهها از طریق بمباران اطلاعات، فرهنگ مصرفگرایی و مصرف فرهنگ را برجسته میکنند و حوزه این فرهنگ را فربهتر میکنند. به نوعی میتوان گفت با رقابتی شدن فضا در فضای رسانهای، سبک زندگی مصرفگرایانه جای زندگی تولیدی را میگیرد که بسیار جای تأمل دارد.
در مورد مؤلفهها و شاخصههای سبک زندگی اسلامی باید گفت در صدر تمامی آموزههایی که اسلام برای انسان مدنظر قرار داده و توجه افراد را به سمت آنها معطوف کرده است، بحث اخلاق و موضوعات اخلاقی در حوزه عمل و نظر است. چرا که هر کس یک خود دارد و یک بیگانه؛ تمام همت آموزههای دینی و اسلامی هم اینست که افراد، خود را از بیگانه خلاص کنند. رذایل همه بیگانه هستند و قاعدتاً از جنس انسانها نیستند، اگر هم به درون خانه انسان رخنه کنند باید آنها را از دل و خانه خود بیرون کنند. اما فضایل از جنس انسان هستند چون فضیلتها جزء فطرت انسانی هستند و زمانی که در خانه وجود فرد منزل کنند، او به خودِ واقعی خود نزدیکتر میشود. رعایت ارزشهای اخلاقی و ارائه یک نظامنامه اخلاقی باید در صدر توجه پژوهشگران سبک زندگی اسلامی قرار گیرد. تجربه نشان داده است که اخلاق میتواند ستون فقرات تمام موضوعاتی باشد که انسانها با آن سروکار دارند و اخلاق به هر حوزهای که ورود پیدا کند آن چارچوب قداست و عیار ارزشهای انسانی را با خود قطعاً به همراه میآورد.
به نظر می رسد که اخلاق باید در پیوند با یک کلیدواژه دیگری هم باشد و آن بحث مسئولیت اجتماعی و اخلاق مراقبتی است که میتواند به ارزشمند شدن روابط انسانی در جامعه کمک کند. بنابراین رابطه بین اخلاق و مسئولیت اجتماعی میتواند جایگاه خیلی خطیری داشته باشد چرا که اخلاق یکی از ابعاد سازنده مسئولیت اجتماعی محسوب میشود. اخلاق، بدون در نظر گرفتن انسان و کنشهای او واقعاً بیمعنا است و قضاوت اخلاقی نوعی کنش انسانی نسبت به پیامهایی است که فرد از محیط پیرامون خود کسب میکند. به قول آدلر که یک جامعهشناس بود، افراد فقط محصول جریانات زندگی خود نیستند، بلکه افراد جریانات زندگی خود را پدید میآورند و سازنده آن محسوب میشوند. بنابراین فرد فقط در جریان زندگی یک کنشگر محسوب نمیشود بلکه میتواند واکنشگر باشد. پس اگر قرار است که واکنشی اتفاق افتد، بهتر است که مبتنی بر اخلاق مراقبتی باشد یعنی انسانها مراقب صحبتها و پیام هایی که منتشر میکنند، باشند و یک مراقبت اخلاقی از منش و رفتار خود در ارتباط با دیگران داشته باشند و دائما آن را رشد و پرورش دهند.
اخلاق در هر نوع رفتار ارتباطی باید مبتنی بر رعایت حقوق کسی باشد، در واقع وقتی گفته می شود که فرد باید اخلاق مراقبتی داشته باشد به معنای رعایت حقوق کسی است که با او ارتباط دارد. متأسفانه در سبک زندگیهای امروزی، افراد آنقدر منفعتطلب و تمامیتخواه شدهاند که فقط منافع خود را در نظر میگیرند در صورتی که لازم است که افراد در رفتار ارتباط بینفردی علاوه بر اینکه دغدغه حقوق خود را دارند، یعنی با خود صادق هستند و خود را غافلگیر نمی کنند، همینطور در ارتباط با دیگران هم این رفتار را داشته باشند و مراقب بقیه افرادی که در جامعه زندگی میکنند، باشند. یعنی یک خودشناسی و خودارزیابی و خودمحاسبهگری در سبک زندگی باید لحاظ شود و همه اینها از جمله رفتارهای اخلاقی محسوب میشوند. از طرف دیگر خودفریبی، خودباختگی و عدم توجه به حقوق انسانی دیگران، رفتارهای غیراخلاقی در سبک زندگی هستند.
هرگاه جامعه به این بلوغ رسد، اخلاقی محسوب می شود. این مسئله نیازمند یک تحول وجودی هست یعنی تا اشخاص به آن تحول وجودی دست پیدا نکنند قطعاً به این الگوی اخلاقی نخواهند رسید. بنابراین برای اخلاقی بودن در سبک زندگی، افراد باید متوجه باشند که طرف مقابل آنها حقی دارد و آنها در قبال او تکلیف، وظیفه و مسئولیت دارند. متأسفانه در الگوهای ارتباطی که در جامعه وجود دارد، عکس این مسئله صادق هست. مثلاً کسی میگفت که او چون استاد است، حق دارد و طرف مقابل که شاگرد است، وظیفه دارد. یا مرد خانه میگوید که حق دارد و زن و بچه اش، وظیفه دارند. همچنین مدیر یک سازمان میگوید که او مسئول است و حق دارد و بقیه به عنوان کارمندان او وظیفه دارند که رفتارهایی را که او از آنها میخواهد، انجام دهند. در حالی که اخلاق درست، وارونه کردن این قضیه هست یعنی دیگران حق دارند و فرد وظیفه دارد! یعنی دغدغه پایبندی و مسئولیت در قبال دیگران، باید مبنا و اصل بسیار مهمی در الگوهای زندگی و نقشه راه زندگی افراد جامعه قرار گیرد. همانطور که افراد انتظار دارند که یک پزشک، اخلاقی باشد بیمارستان و بیمار هم باید اخلاقی باشند. بنابراین باید گفت که نگاه فردگرایانه به اخلاق و فضایل اخلاقی، اساساً اخلاق را به بنبست میکشد. باید همیشه سفرای بسیار خوب اخلاقی داشت تا آنها مسائل اخلاقی را به خوبی انتقال دهند. همچنین وقتی افراد عاشقانه زندگی کنند، ناخودآگاه اخلاقیتر هم میشوند و عشق کارکرد مثبتی در اخلاقی زیستن جامعه دارد. این اخلاقی زیستن به معنای وظیفهمند بودن افراد نیست بلکه به عنوان یک نیاز روانی و موجودی جامعه است و در این صورت است که اخلاق میتواند از وظیفه به یک نیاز تبدیل شود و یک حالت متعالی پیدا کند. بنابراین زمانی که افراد خود را در موضع دیگران قرار دهند و با آنها همدلانه مواجه شوند، میتوانند بسیاری از مشکلات را در زندگی حل کنند. بنابراین اخلاقی زیستن باید جزء معیارها و ملاکهای اصلی الگوهای سبک زندگی باشد. در غیر این صورت شاید صحبت کردن از بسیاری از مسائل بدون نگاه به این قضیه فقط یک روبنایی باشد که فقط شکیل است.
شاخصهای سبک زندگی غربی که در برنامههای رسانهملی نمود مییابند و موجب آسیب در جامعه میشوند چیست؟
رسانه ملی واقعاً جایی برای صحبت نگذاشته است و شاید عنوان رسانه میلی برای آن مناسب باشد. چون برنامهسازان و تهیهکنندگان بدون نظرسنجی و نیازسنجی لازم به میل خود به تولید برنامه میپردازند. وقتی که نسیم دگرگونی در یک جامعهای وزیدن میگیرد، میتوان پیشبینی کرد که در درازمدت به احتمال زیاد چه تغییراتی در سبک زندگی مردم رخ دهد. هر چند که با توجه به شرایط زمانی و مکانی نمیتوان نوع دگرگونیها را به طور دقیق پیشبینی کرد اما میتوان طرح کلی از این روندها را برای خود ترسیم کرد. متأسفانه رسانه ملی بیتوجه به این تغییر و تحولات، در حالی که میتواند یکی از قدرتمندترین ابزارهای رسانهای باشد و کارکردهای زیادی از باب اطلاعرسانی، سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت داشته باشد، آنچنان که باید رسالت و مأموریت خود را به درستی انجام نمیدهد. این خلأ کارکردی که رسانه ملی دارد منجر به این میشود که بنگاههای بزرگ رسانهای از جمله شبکههای ماهوارهای در تمام شبانهروز با همه توان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به دنبال در اختیار گرفتن چشمها، گوشها و زبانها باشند تا دنیا را آنگونه که خودشان میخواهند به تصویر کشند. بسیاری از این برنامهها متأسفانه با موازین فرهنگی، دینی و اخلاقی مردم ایران سازگار نیست و این خطر وجود دارد که در درازمدت تأثیرات جبرانناپذیری را به نوعی در تفکر، فرهنگ و نوع نگاه اجتماعی مردم ایجاد نماید. نمونه آن سریالهای محبوب تلویزیونی است که معمولاً بینندههای زیادی را فارغ از زمینههای قومی و فرهنگی به خود جلب میکند و به جرأت میتوان گفت که بخشی از زندگی مدرن روزمره مردم ایران است. وقتی که رسانه ملی نتواند آن جایگاه واقعی خود را حفظ کند و بر اساس آن رسالتها، مأموریتها و دستورالعملهایی که باید عمل کند، عمل نمیکند باعث میشود که گرایش مخاطبان ایرانی به سمت شبکههای ماهوارهای فارسیزبان بیشتر باشد و قاعدتاً این موضوع باعث به وجود آمدن مشکلات عدیدهای در جامعه در حوزه سبک زندگی می شود. متأسفانه یکی از بزرگترین نقاط ضعفی که رسانه ملی دارد، عدم توجه به ذائقه و سلیقه فرهنگی مخاطبان ایرانی است و آن چیزی که باعث دلخوری مخاطبان و رویبرگرداندن از این رسانه میشود، این است که واقعاً سطح سلیقه فرهنگی شهروندان را نازل میبیند. این تنزل فرهنگی منجر میشود که به آن خواستهای فرهنگی روی آورند که در جای دیگر این نیاز را برای آنها پر کنند و آن چیزی نیست جز فیلمها، سریالها و آن صنعت سرگرمی که شبکههای ماهوارهای فارسیزبان دارند. بههرحال میتوان گفت که کشور در مرحله بسیار پیچیدهتر و نرمتری از تهاجم علیه ارزشها و فرهنگ ایرانی – اسلامی به سر می برد. باید در سریعترین زمان به فکر چاره بود و در کنار اقدامات زیربنایی مثل فراهم کردن شرایط خروج از این بحران، به فکر راهکارهایی بود که مخاطبین از رسانه ملی رویگردان نشوند. نباید از بیم روی آوردن به یکسری کارکردهای منفی که رسانهها میتوانند داشته باشند سعی شود که آن را محدود کنند.
در یک نگاه خیلی کلانتر نسبت به موضوع سبک زندگی در حوزه رسانه، باید گفت که قاعدتاً رسانهها به افراد نمیگویند که چطور فکر کنند اما می گویند که به چه فکر کنند؟ رسانهها معمولاً کار خود و راه خود را دنبال میکنند و باید به جای اینکه روی ابزاری مثل رسانه شیفت کرد، مخاطبانی را تقویت و تجهیز کرد که در معرض رسانه قرار میگیرند اعم از رسانههای داخلی و رسانههای خارجی.
همه رسانهها ساخته و پرداخته میشوند و درک افراد را از واقعیت شکل میدهند و به نوعی همه آنها یکسری ملاحظات تجاری در نظر دارند. ممکن است نگاه مادیگرایانه داشته باشند و ممکن است بیش از اینکه به دنبال آگاهیبخشی باشند به دنبال تبلیغات باشند و ارزشها و ایدئولوژیهای خاصی را تبلیغ کنند. همچنین امکان دارد که سبک زندگی مشخصی را با اهداف و اغراض مدنظر خود ارائه دهند و به هرحال ملاحظات اجتماعی - سیاسی دارند که میتواند تأثیر زیادی بر شکلدهی سبک زندگی انسانها داشته باشد. هر رسانهای گرامر خاص خود را دارد و واقعیتها را به شیوه خود رمزگذاری میکند، بنابراین رسانههای مختلف فارغ از اینکه داخلی یا خارجی باشند، به هرحال ممکن است یک رویداد واحد را به شیوههای متفاوت ارائه دهند. پس نمیتوان خیلی توقع داشت که رسانهها دلسوز مخاطبین خود باشند. بنابراین باید این رویکرد را به سمت مخاطبین برد و آنها را به دانشی به نام سواد رسانهای مسلح و مجهز کرد. یعنی باید در آن سبک زندگی که قرار است چارچوبهای آن ریخته شود، قطعاً بحث سواد رسانهای در نظر گرفته شود.
تعریفی که میتوان از سواد رسانهای ارائه داد، نوعی درک مبتنی بر یکسری مهارتهایی است که افراد میتوانند انواع پیامها و تولیدات رسانهای را شناسایی کنند. شاید در ذهن اغلب افراد واژه سواد با توانایی خواندن و نوشتن یا انواع دیگر سواد معادل هست که همه آنها را میتوان اجزای سازنده سواد رسانهای محسوب کرد. در واقع سواد رسانهای رویکردی است که در آن مخاطب فعال به صورت گزینشی و مبتنی بر نیازهای اطلاعاتی خود میتواند با پیامها و تولیدات رسانهای مواجه شود و به تحلیل و ارزیابی نقادانه پیام پردازد تا پیامها را تفسیر کند. یعنی هر فردی میتواند لایههای مختلف یک پیام را مورد ارزیابی قرار دهد. شاید بتوان گفت که سواد رسانهای حمایت ایجاد نمیکند بلکه آمادهسازی و تجهیز میکند و پایه و اساس سواد رسانهای، تدارکگری مخاطبین هست نه مصونیت-بخشی. در واقع هدف آموزش سواد رسانهای، همگانی کردن، عمومی کردن و ترویج آن در بین کلیه اقشار جامعه است و این با مباحث تخصصی متفاوت است که یکسری مخاطبان خاص و ویژه خود را دارند. هر چقدر بحث سواد رسانهای در سبک زندگی تکتک افراد جامعه ایرانی جا افتد، قطعاً میتوانند در مواجهه با پیامها هوشمندانه تر رفتار کنند. وقتی صحبت از پیام میشود، نباید نگاه صرفاً به پیامهایی معطوف باشد که ابزارهای رسانهای مثل رادیو، تلویزیون، اینترنت، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به افراد میدهند؛ هر فردی که صبح از خواب بیدار میشود، طلوع خورشید برای او پیامی دارد که به این معناست که صبح شده و یک روز دیگری آغاز شده است. یا وقتی که برگ درختان زرد میشود به معنای تغییر فصل است. بنابراین می توان تکتک خانوادههای ایرانی را مجهز و مسلح به سواد رسانه ای کرد تا در سبک زندگی آنها مؤثر باشد. البته سواد رسانه ای فقط یک پدیده لوکس نیست که گفته شود که نباید از قافله عقب ماند! همچنین یک نگاه کاسبکارانه و بازاری هم نیست و حتی یک مد علمی هم نیست بلکه سواد رسانهای به افراد کمک میکند که چطور در زندگی اجتماعی امروزی سبک درستی را برای تشخیص سره از ناسره در مواجهه با پیامهای پیرامونی خود داشته باشند. سواد رسانهای به افراد کمک میکند که چطور و چگونه از بیعدالتیهای اجتماعی رها شوند. در عصر حاضر، واقعاً عادلانه نیست که فرزندان در برابر تصاویر خشن قرار گیرند یا عادلانه نیست که هنوز کهنسالان نتوانند از سیستم ATM استفاده کنند. همچنین عادلانه نیست که افراد از مصرف رسانهای خود آگاه نباشند و فقط عده اندکی تشخیص دهند که بقیه چه چیزی را تماشا کنند، چه چیزی را گوش دهند، چطور صحبت کنند یا چطور زندگی و عشق ورزی کنند؟ یعنی رسانهها به جای افراد فکر میکنند، به جای آنها تصمیم میگیرند و آنها را وادار میکنند که تصمیمات رسانه ها را در مسائل و بنبستهای زندگی استفاده کنند. همه اینها میتواند معایبی باشد که اگر درست به سبک زندگی توجه نشود، قطعاً جامعه دچار آن خواهد شد.
بنابراین بنمایه و اصول سواد رسانهای از افراد میخواهد که نگاه دقیقتر و ارزیابانهتری نسبت به محتوای پیامها داشته باشند. به این معنا که در سبک زندگی خود روحیه پرسشگری را تقویت کنند، به راحتی هر چیزی را نپذیرند و تسلیم هر پیامی نشوند و سعی کنند که آگاهانه با مسائل برخورد کنند. همچنین عادت به پرسوجو داشته و به انواع تفکر توجه داشته باشند. در نهایت تفکر انتقادی، تفکر خلاق و تفکر مشارکتی و آن تدبر و تفکر در مورد معانی پدیدهها را همیشه سرمشق خود قرار دهند و درونمایهها و ایدههای اصلی یک متن را تحلیل کنند. به طور کلی میتوان گفت که سواد رسانهای به باز شدن ذهن افراد و کشف خود و جایگاهشان در دنیا کمک میکند تا به جای اینکه در زندگی تفکر اسفنجی داشته باشند و هر چیزی را که دیده، خوانده یا میشنوند، جذب کنند، تفکر غربالی داشته باشند. یعنی سعی کنند با توجه به آن باورها، جهانبینی و نظام فکری خود، موارد ورودی را از غربالهای ذهنی خود عبور داده و مورد تحلیل قرار دهند. در واقع افراد باید از تفکر قالبی که ممکن است طالب این باشد که همه مثل هم فکر و عمل کنند، دوری کنند چرا که متأسفانه در جایی که همه مثل هم فکر و عمل میکنند، در واقع هیچکس فکر نمیکند!
در مجموع سواد رسانهای میخواهد به افراد کمک کند که معناسازی شخصی از پیامها داشته باشند و معنای خاص خود را از دل پیامها برداشت کنند، چرا که همه پیامها در زندگی پیرامون فرد که سرشار از پیام است، از جنس تفسیر بوده و هرکس در مواجهه با این پیامها متناسب با فرآیند ذهنی خودش میتواند دست به تحلیل و تجزیه و پردازش آن پیامها زند. بنابراین یکی از مسائلی که میتوان در مختصات سبک زندگی به آن توجه کرد، توجه به سواد رسانهای و آموزش آن به تکتک شهروندان جامعه است.
راهکار شما برای بهبود سبک زندگی ایرانی-اسلامی چیست؟
در زمینه ارائه راهکارها میتوان بازیگران مختلفی را برای ارتقای سبک زندگی اسلامی در نظر گرفت؛ یکی از بازیگران اصلی و کلیدی دولت و مسئولین نهادی در هر جامعهای هست یعنی باید فعالیتهایی را در حوزه ارتقای سبک زندگی اسلامی انجام دهند که می تواند شامل سرمایهگذاری، حمایتهای قانونی و بحث فرهنگسازی و چیزهایی از این قبیل باشد. این عملکردها میتواند روشهایی را پایهگذاری کند و شرایطی را برای ابتکار عمل شهروندان فراهم کند، یعنی این فضا ابتدا باید از طریق قانونگذاری فراهم شود و ضمانت اجرایی برای آن وجود داشته باشد تا سبک زندگی اسلامی فقط در حد یک شعار نباشد بلکه حمایتهای قانونی از آن رخ دهد.
بازیگر بعدی خانوادهها هستند که به شکل فردی و گروهی فعالیت میکنند. نهادهای مختلف باید قوامدهنده و محرک خانواده باشند تا خانوادهها را در جهت ارتقای سلامت سبک زندگی تشویق کنند. هدف بسیاری از این برنامهها باید ارتقای دیالوگ و گفتگو بین اعضای خانواده و پایهگذاری اهداف، قوانین و راهنمایی برای خانوادهها باشد برای اینکه زندگی سالمتر، اخلاقیتر و انسانیتری را داشته باشند. هر گونه مدیریت و برنامهریزی در جامعه اگر از فرد در خانواده شروع شود، میتواند حلال بسیاری از مشکلات باشد و از بسیاری از آسیبهایی که در آینده در جامعه اتفاق میافتد، پیشگیری کند. در واقع اگر والدین رفتار درستی به لحاظ محتوایی و تربیتی در مورد مسائل پیرامون خود داشته باشند، طرف مقابل آنها که فرزندان هستند، خودبهخود الگوبرداری میکند. ویژگیهای دیگری هم در خانوادهها مثل صبوری و مدیریت خود باید از طریق آموزش انتقال پیدا کند.
بازیگر بعدی سمن ها و فعالیتهای مشارکت مدنی است که به مشارکت شهروندان در فعالیتهای مرتبط با سبک زندگی انسانی، اخلاقی و اسلامی مربوط میشود. طی این فعالیت ها، شهروندان در جمعهایی که حالت مشورتی و مباحثهای دارد و تبادل نظر و تضارب آرا اتفاق میافتد، شرکت کرده و فضاهایی از سوی صاحبنظران برای پاسخگویی شکل میگیرد. در نتیجه فضایی برای مشارکت فعال شهروندان فراهم میشود که باعث ارتقای سطح آگاهی آنها میشود.
بازیگر بعدی بخش آموزش کشور و فعالیتهای آموزشی است. ارتقای فرآیند یاددهی و یادگیری باید در بخش آموزشهای رسمی و غیررسمی اتفاق افتد و این فعالیتها میتواند مخاطبین مختلفی از کودک، نوجوان، جوان و بزرگسال داشته باشد. هدف این فعالیتها اینست که نگرشها و مهارتهایی که در خصوص مؤلفههای سبک زندگی است، به افراد انتقال داده شود.
بازیگر بعدی کمپینها هستند که می توانند برای تنظیم ارتباط بین بازیگرانی که بیان شد، شکل گیرند. این اتفاق به طور عمومی و در زمان بسیار کوتاهی میتواند انجام شود. کمپینهای سبک زندگی با هدف ارتقای اطلاعات در خصوص سبک زندگی اسلامی و ارتقای نگرش و آگاهیهای عمومی در این خصوص، میتوانند تا حدی راهگشا باشند.
بازیگر بعدی رسانه ها و فعالیتهای رسانهای است که از طریق تهیه و پخش برنامههایی در خصوص سبک زندگی در جهت ارتقای کاربردهای جدید، مهارتها و همچنین فراهم کردن فرصتهای فرهنگسازی پیرامون پویش سبک زندگی در جامعه، انجام می شود. البته این فعالیتها نباید خیلی صریح، مستقیم و ملموس باشد که مخاطب را دلزده کند.
بازیگر بعدی که میتواند در این راستا کمک کند، فعالیتهای میانجیگرانه است. این کار می تواند در جهت ایجاد ارتباط پایدار بین بازیگران مختلف درگیر در این فرآیند، اتفاق افتد. به طور مثال رسانهها، شهروندان، صاحبنظران، تولیدکنندگان محصولات رسانهای و فرهنگی، مسئولان و کارشناسان می توانند از طریق برگزاری کارگاههای آموزشی و یا برگزاری همایشها که میتواند نقطه عطفی در این خصوص باشد، فعالیتهای میانجی گرانه را به انجام رسانند.
بازیگر آخر ناظران و فعالیتهای نظارتی هستند. یعنی هر موضوعی که قرار است در حوزه سبک زندگی دنبال شود، باید با هدف ارتقای استانداردهای آموزشی و تولید محتوا و با نظارت ناظرانی انجام شود که مجموعهای از کدها، استانداردها و دستورالعملها را تشکیل داده باشند و بر اساس آن نظارت نمایند تا عملکرد هرکدام از این بازیگران در مسیر اصلی خود پیش رود. این ناظران باید بازیگران را تشویق به شبکه سازی در حوزه های مختلف سبک زندگی مانند شبکه نخبگان، فراگیران، خانواده ها، تولیدکنندگان رسانه ای و ... کنند. همچنین آنها باید از قشر نخبگان و کارشناسان تشکیل شوند تا توانایی نظارت در حوزه ها مختلف را داشته باشند.
خلاصه راهکارها:
1- در رسانهها به جای عبارت «سبک زندگی اسلامی» از عبارت «سبک زندگی انسانی» استفاده شود تا بدون تغییر معنایی، مخاطبان همدلی بیشتری با آن داشته باشند و عمومیت بیشتری پیدا کند.
2- «اخلاق مراقبتی» یا همان در نظر گرفتن مسئولیتهای اجتماعی و رعایت حقوق دیگران، باید در صدر مؤلفه های ترویج سبک زندگی ایرانی- اسلامی قرار گیرد و الگوهای ارتباطی « شاگرد-استاد»، «مدیر-کارمند»، « والدین-فرزندان» و ... مطابق این نگاه در جامعه بازسازی شود.
3- رسانه ملی باید به ذائقه و سلیقه فرهنگی مخاطبان ایرانی و سطح بالای فهم و فرهنگ آنها توجه نماید و به تغییر و تحولات شگرفی که در سبک زندگی به وجود آمده است، بی اعتنا نباشد و از تولیدات نازل پرهیز کند.
4- تهیه و تولید برنامه در صدا و سیما توسط تهیهکنندگان باید با نظرسنجی و نیازسنجی لازم از مخاطبان صورت گیرد و فقط با میل دست اندرکاران انجام نشود.
5- نفوذ سریال های خارجی در خانواده های مدرن ایرانی بسیار افزایش یافته است که باید تولیدات داخلی تقویت گردد.
6- برای ارتقای سبک زندگی خانواده های ایرانی باید سواد رسانه ای آنها را بالا برد چون سواد رسانهای به افراد کمک میکند به جای تفکر اسفنجی یعنی پذیرش تمام پیامهای اطراف، تفکر غربالی و انتقادی داشته باشند.
7- فعالیت رسانه ها به خصوص صداوسیما در زمینه سبک زندگی ایرانی-اسلامی باید به صورت غیر مستقیم و هوشمندانه باشد.
8- باید کمپین های سبک زندگی در کشور تشکیل شود تا میان فعالان مهم این حوزه یعنی نهادهای دولتی( آموزشی- پژوهشی- رسانه ملی و...) و غیر دولتی ارتباطی منسجم و راهگشا برای رسیدن به نقطه مطلوب صورت گیرد.
9- باید در حوزه اجرایی سازی و نهادینه سازی سبک زندگی اسلامی ایرانی نظارتی قوی و دقیق توسط نخبگان به صورت مردمی و غیردولتی مطابق با استانداردهای مشخص شده انجام شود.