سواد رسانهای چیست و وضعیت مطلوب آن برای جامعه ایرانی چه شاخصهایی دارد ؟
سواد رسانهای مجموعه ای از دانشها، مهارتها و تواناییهایی است که مرتبط با حوزه رسانه میشود. برای سواد رسانهای برخی از اندیشمندان سه جنبه را ذکر میکنند؛ یکی از جنبههایی که برای سواد رسانهای مطرح میکنند، توانایی مطالعه انتقادی محتوای رسانه است، جنبه دیگر همان آشنایی با رژیم مصرف صحیح رسانهای است و جنبه دیگر تجزیه و تحلیل رسانهها از ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است.
نکته ای که برای بررسی فضای سواد رسانهای در کشور اهمیت دارد این است که ویژگیهای افرادی که سواد رسانهای دارند چیست؟ این افراد چون با روش کار رسانه آشنایی پیدا میکنند و به نوعی آن پلانهای نانوشته رسانهها را میدانند و میخوانند، به راحتی تحت تأثیر رسانه قرار نمیگیرند یعنی در مقابل رسانه منفعل نیستند و فعال عمل میکنند. ویژگی دیگر این است که از رسانه استفاده هوشمند میکنند یعنی پرسه زنی در فضای رسانه به صورت بی هدف ندارند و به صورت گزینشی به سراغ رسانهها میروند. برعکس چیزی که در بخش عمده ای از جامعه دیده می شود که چه در شبکههای اجتماعی و چه در رسانههایی مانند تلویزیون، کانال را در دست میگیرند و به هر جایی که شد، مراجعه میکنند.
ویژگی سوم این است که این افراد اطلاعاتی که از رسانهها میگیرند از مبادی مختلف کنترل میکنند. اینطور نیست که هر چیزی که از رسانه ای گرفتند به عنوان یک حرف و پیام صحیح تلقی کنند و از آن متأثر شوند. معمولاً به منابع مختلفی مراجعه میکنند و آن اطلاعاتی که از رسانهها میگیرند با منابع مختلف چک میکنند.
در مورد شاخصههای سواد رسانهای مطلوب، نکته ای که وجود دارد این است که آموزش سواد رسانهای باید از کودکیِ اول که حدود 4-3 سالگی است و از ابتدایی که بچهها توان استفاده از رسانهها را پیدا میکنند و به صورت فعال به سمت رسانه میروند، شروع شود. به طور کلی سن زیر 7 سال در آموزش سواد رسانهای اهمیت فوق العاده ای دارد. اساساً برخی از کارشناسان میگویند که 80% شخصیت انسانی زیر 7 سال بسته میشود هرچند که امکان تغییر دارد ولی پایه شکلگیری شخصیت در آنجاست. متأسفانه این موضوع مغفول قرار میگیرد و به آن توجهی نمی شود.
نکته دوم این است که باید توجه همه بُعدی به سواد رسانهای داشت. یعنی یک آموزش سواد رسانهای مطلوب توجه همه بُعدی به تمام ابعاد سواد رسانهای دارد. سه جنبه برای سواد رسانهای دیده اند؛ یکی درک انتقادی محتوای رسانه، دیگری تجزیه و تحلیل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی رسانه و دیگری هم رژیم مصرف صحیح رسانهای. معمولاً در آموزشهای سواد رسانهای به ویژه به قسمت آخر یعنی آموزش مصرف صحیح رسانه و رژیم صحیح مصرف پرداخته نمیشود. معمولاً نهایتاً روی بحث درک انتقادی و توانایی برای نقد محتوا متوقف می شوند ولی به اینکه رژیم مصرف چیست و چطور باید از رسانه استفاده کرد، معمولاً پرداخته نمی شود.
• رژیم صحیح مصرف باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
میزان مصرف مردم جامعه ایران از شبکههای اجتماعی به صورت میانگین بین 8 تا 9 ساعت درشبانه روز است. میانگین مصرف تلویزیون در سنین کودکی، حدود 4 ساعت و نیم و در بزرگسال حدود 3 تا 3 ساعت و نیم است که این مقدار 3 برابر استاندارد جهانی است. استاندارد جهانی میگوید، استفاده از تلویزیون در روز 1 تا 1 ساعت و نیم باید باشد. حتی در فضای شبکههای اجتماعی و استفاده از موبایل، در برخی از جوامع گفته می شود که کسی که بیش از 1 ساعت در روز از فضای شبکههای اجتماعی و موبایل استفاده میکند، معتاد محسوب میشود و اعتیاد رسانهای و موبایلی دارد. با این اوصاف مشخص می شود که در جامعه ما روی رژیم مصرف رسانه ای کار نشده است. رژیم مصرف هم در بحث کمیت و هم در بحث کیفیت استفاده مطرح است. کمیت رده بندی سنی دارد و امروزه میگویند که برای افراد زیر دو سال، استفاده از فضاهای رسانهای مانند تلویزیون، موبایل و ... ممنوع است، این در حالیست که در کشور ایران، بچههای زیر دو سال به ویژه از تلویزیون خیلی زیاد استفاده میکنند.
اکثراً بچه را جلوی تلویزیون مینشانند که شلوغ نکند!
آکادمی اطفال آمریکا بیانیه ای دارد که اساساً بچه زیر دو سال نباید تلویزیون تماشا کند چون میلیونها سلول مغزی بچه دچار اختلال میشود و رشد مغزی بچه با اختلال مواجه میشود. در تحقیقی در استرالیا بررسی کرده بودند که افرادی که در سنین بچگی، زیاد در معرض امواج موبایلی قرار دارند، در نوجوانی کاندیدای ابتلا به عارضه تومور مغزی هستند. برای افراد بین 2 سال تا 7-6 سال هم استفاده حدوداً بین نیم ساعت تا یک ساعت توصیه میشود. چون رسانه نسبت به فعالیتهای دیگری که بچه باید داشته باشد، یک فراغت منفعل است که مناسب آن سن نیست. بعد از آن سنین هم، استاندارد جهانی میگوید که استفاده از اینترنت و شبکه های اجتماعی باید حدوداً بین یک تا یک ساعت و نیم باشد. در برخی از کشورها اپراتورها بررسی میکنند و کسانی را که در طول هفته بیش از 16 ساعت از شبکه اجتماعی استفاده میکنند به عنوان معتاد رسانهای به مراکز ترک اعتیاد رسانه ای معرفی می کنند. با این حساب در ایران، همه به نوعی معتاد رسانهای هستند حال چه در شبکههای اجتماعی و چه در تلویزیون.
از نظر کیفیت استفاده هم یکی از اشکالات جدی که جامعه دارد این است که رده بندی محتوایی وجود ندارد. هر سنی باید محتوای خاص خود را چه در فضای تلویزیون و چه در شبکههای اجتماعی داشته باشد. حتی رده بندی از نظر اینکه چه کسی در چه سنی از چه رسانهای استفاده کند، باید وجود داشته باشد. مثلاً طبق قوانین فیسبوک، افراد کمتر از 13 سال نمی توانند از آن استفاده کنند. هرچند اخیراً دارند قانونی را پیگیری میکنند که این 13 را به 17 ارتقا دهند که کسی که 17 سالش نشده است وارد فضای استفاده از فیسبوک نشود. عدم رعایت این مسئله در کشور، در حوزه استفاده از رسانههای مدرن یک آسیب جدی است.
باید این رده بندی به خصوص در زمینه کیفیت انجام شود. برای مثال اخبار 20:30 یا ساعت 9 شب آیا متناسب با هر سنی هست؟ از بچه 5 ساله تا پیرمرد 80 ساله این اخبار را می بینند. ایجاد این رده بندی، در بخشی نیاز به قانون و در بخشی هم نیاز به اطلاعات خانوادهها دارد. فرزندی که در سنین پایین در معرض اخبار مشکلات جهان مانند جنگ، کشتار و بیماری ها قرار گیرد، دچار شخصیت مضطرب در آینده میشود.
گاهی دیده می شود که یک برنامه ترکیبی به عنوان رده بندی ویژه کودکان ساخته میشود ولی وقتی به متن و محتوا مراجعه میکنید، میبینید حرفهایی در این برنامه ارائه میشود که اصلاً مناسب سن کودک نیست و یا اصلاً کودک این فضاها را نمیپسندد. مثلاً کودک فضای گفتگوی مستقیم را نمیپسندد و با آن ارتباط برقرار نمیکند. وقتی یک مجری در برنامه کودک قرار میگیرد و فقط حرف میزند، تأثیر نمی گذارد چون زبان ارتباط با کودک زبان حرف زدن نیست، بلکه زبان نمایش، شعر، قصه یا بازی است.
چون رده بندی وجود ندارد، به اینها هم دقت نمیشود.
تا زمانی که صداوسیما به رده بندی قائل نباشد خیلی از مشکلات حل نخواهد شد. در بخشی باید قانون و خود سازمان این کار را انجام دهد و در بخشی هم خود خانوادهها باید این رده بندی را دانسته و این مسئله به دغدغه آنها تبدیل شود که اگر این رده بندی را رعایت نکنند چه اتفاقاتی ممکن است برای آنها رخ دهد؟
نکته دیگر اینکه سواد رسانه ای نباید به قشر خاصی اختصاص یابد. یک اشکال جدی این است که سواد رسانهای، فقط به دانش آموزان و یا دانشجویان اختصاص پیدا کرده است و بقیه اقشار جامعه از این مهم باز می مانند. یک آموزش سواد رسانهای مطلوب باید برای تمام طیفهای مختلف جامعه از طیف کارگری تا پروفسور جامعه برنامه داشته باشد که این مسئله مشهود نیست.
نکته دیگر توأمان بودن بحث نظری و بحث عملی است. تا زمانی که شما مصداق نیاورید و بچه مصداق را نبیند، یاد نخواهد گرفت. باید در کنار تعالیم نظری، تعالیم عملی هم داشت. ممکن است که فرد ده کتاب سواد رسانهای مطالعه کند ولی در عمل هیچ کاری نتواند انجام دهد. این مسئله نیاز به آموزش مهارت در کارگاه عملی دارد.
نکته دیگری که اهمیت دارد این است که بخش متغیر سواد رسانهای باید دائما به روز شود. نباید فکر شود که سواد رسانهای یک مقوله ای است که یک نکات کلی دارد و تا قیامت هم این نکات باقی است. قطعاً هر روز با اضافه شدن رسانههای جدید و شگردها و تکنیکهای جدید و مسائل زیبایی شناختی جدید به رسانهها، نیاز هست که اطلاعات در عرصه آموزش سواد رسانهای به روز شود و آن اطلاعات به روز شده، در اختیار جامعه قرار داده شود.
در بخش افزایش توان تحلیلی افراد در مورد رسانه ها چه باید کرد؟ خیلی از مردم اساساً ممکن است تفاوت روزنامه شرق و کیهان را ندانند؟
یکی از مؤلفههای سواد رسانهای همین شناختن پارادایمهای حاکم بر رسانههای مختلف و آن ارزشها و افکار حاکم بر آنهاست. اگر کسی اینها را نداند، اساساً سواد رسانهای او دچار اختلال است. لذا این مسئله در آموزشها باید قطعاً مورد توجه جدی قرار گیرد که افراد با افکار و ارزشهای حاکم بر یک رسانه آشنا شوند. البته این مسئله هم نیاز به رده بندی دارد. هر فردی در هر سطحی متناسب با سن خود، باید رسانههایی که نیاز است تا استفاده کند را شناخته و افکار حاکم بر آنها را ارزیابی کند.
وظیفه نهادهای آموزشی کشور (به معنای عام) درباره آموزش سواد رسانهای چیست؟ عملکرد آنها را چگونه ارزیابی میکنید؟
در سند تحول نظام آموزش و پرورش چهار نهاد را به عنوان ارکان تربیت نام میبرند؛ دولت، رسانه، خانواده و نهادهای غیردولتی. وقتی در آن سند به بحث سواد رسانهای میرسد، یک وظیفه ای را بر دوش نهادهای مسئول میگذارد که باید بحث سواد رسانهای در بین مربیان، والدین و خانوادهها ترویج شود. این مسئله یک واقعیتی است که به عهده نهادهای مختلف گذاشته شده است. قطعاً مصداق بارز دولت که در این سند آمده، نظام آموزش و پرورش ماست. آموزش و پرورش بایستی به سمت آموزش سواد رسانهای به والدین و خانوادهها هم پیش رود ولی این اتفاق رخ نداده است. باید یک هم افزایی بین خانواده و مدرسه در حوزه آموزش سواد رسانهای باشد، واگرنه به جایی نخواهد رسید. تنها جایی که در کشور به تمام اقشار جامعه دسترسی هست، مدارس است. در مساجد یک قشر خاص، در فرهنگسراها یک قشر خاص و در همایشها هم یک قشر خاص میآیند ولی در مدارس تمام پدران و مادران از اقشار مختلف با مدرسه در ارتباط هستند. مدرسه امروز از این ظرفیت استفاده کافی را نمیکند.
نظام آموزش و پرورش دو وظیفه جدی دارد؛ یکی اینکه معلمان و مربیان خودش را در این خصوص آموزش کافی دهد. دیگر اینکه در این خصوص خانوادهها را تحت آموزش قرار دهد. پیشنهاد مشخص این است که در هر مدرسه ای باید یک کارشناس خبره سواد رسانهای به عنوان مشاور حضور داشته باشد که اصلاً تمرکز او در حوزه سواد رسانهای باشد، نه مشاوره تربیتی و تحصیلی. آموزش و پرورش باید در هر مدرسه یک متخصص علوم رسانه که در خصوص سواد رسانهای و آموزش این مهارت تخصص داشته باشد تعبیه کند تا به نتیجه مثبت و مناسب رسد.
چگونه میتوان ارتباط سه نهاد خانواده، مدرسه و رسانه را در آموزش رسانهای تقویت کرد؟
گاهی خانوادهها فکر میکنند تمام وظایف به عهده مدرسه و معلم و مربی و حوزه علمیه است و خود خانوادهها هم نیازی نیست که هیچ نقشی داشته باشد. خانوادهها باید از حالت خانوادههای بی اطلاع و یا تسامحی به سمتی آیند که قوانینی را متناسب با نیازها و ظرفیتهای افراد خانواده داشته باشند. یک اشکال جدی این است که خانوادهها خود را تسلیم فرزندان کرده اند. یعنی با هر پدر و مادری صحبت میکنید، میگوید چه می شود کرد؟ محیط و جامعه این است! یعنی نهاد خانواده هنوز این را نپذیرفته است که به عنوان پدر یا به عنوان مادر وظیفه دارد که یکسری قوانینی را در خانه وضع کند و از اجرای این قوانین محافظت کرده و به نحوی برخورد کند که اعضا مقید به این قوانین باشند. البته اینکه این قوانین چطور باید وضع شود که فرزندان به آنها مقید باشند، بحث دیگری است. زمانی که قوانین در فضای استبدادی و نه فضای مشورتی وضع میشود و به احساس خودمختاری یا نیاز به خودمختاری فرزند توجه نمیشود فرزندان نخواهند پذیرفت. از آن طرف تناقض گفتاری و رفتاری پدر و مادر مشکل ایجاد می کند. پدر و مادری که شب و روز در تلگرام هستند، نباید انتظار داشته باشند که فرزندان طبق استاندارد، نیم ساعت بیشتر از فضای رسانهای استفاده نکنند.
یکی از نهادهایی که در این عرصه خیلی اهمیت دارد، خود رسانه است. رسانه باید فضاهای گفتگو و تضارب آرا را ایجاد کند. در این صورت جامعه قدرت تحلیل انتقادی پیدا میکند.
نکته دیگری که هم برای رسانه و هم برای خانواده و هم برای نظام آموزش و پرورش در حوزه سواد رسانهای اهمیت دارد افزایش سطح خردورزی است. عقلانیت با هوش متفاوت است. هوش جوانان ایرانی شاید بسیار بیشتر از سابق باشد و اختراعات و اکتشافات زیاد است ولی حوزه عقلانیت و قدرت تشخیص خیر و شر و قدرت تشخیص صحیح و سقیم یک چیز دیگری است.
نکته دیگری که در این حوزه خانواده، رسانه و نظام آموزش و پرورش باید به آن توجه کنند، بحث توجه به نیازها است. یکی از جنبههای مهم سواد رسانهای رژیم مصرف صحیح رسانهای و کمیت و کیفیت مناسب است. یکی از عواملی که باعث شده که رژیم مصرف رسانهای رعایت نشود این است که یکسری نیازهای پاسخ داده نشده در جامعه هست که این نیازها به ناگزیر افراد را به سمت افراط در استفاده از رسانهها میبرد. در واقع برخی افراد به دنبال نیازهای ارضا نشده خود به سمت اعتیاد رسانهای روی می آورند مثل نیاز به احترام، نیاز به محبت، نیاز به دیده شدن، نیاز به سرگرمی و اوقات فراغت. اینها نیازهای جدی است که چون پاسخ مناسبی از سمت خانواده، رسانه و از سمت سیستم آموزشی به فرد داده نمیشود، شخص برای پاسخ دادن به این نیازها وارد شبکه اجتماعی میشود. چون نیاز به دیده شدن در محیط خانواده ارضا نمی شود فرد به شبکه های اجتماعی می رود تا لایک دریافت کند. در محیط خانواده به او احترام نمیگذارند ولی در اینجا به او احترام میگذارند و ... این هم نکته مهمی است که بایستی برای اصلاح فضای سواد رسانهای، هر چهار نهادی که بیان شد، دست به کار شوند.
یک نکته دیگر اینکه استفاده از رسانه باید حد و حصر داشته باشد. گاهی خود رسانه مروج استفاده افراطی از خودش است یعنی یک امتیازاتی را به مخاطب میدهد و دائماً در یک برنامه گفتگو محور یا یک برنامه کودک یا هر چیزی از این قبیل، پیامهایی را به مخاطب میدهد که شما تا زمانی حالتان خوب است که مرا تماشا کنید! و باید بیشتر از من استفاده کنید. رسانه باید به این سمت رود که در کنار اینکه مخاطب محور است و باید مخاطب جذب کند، ذائقه مخاطب را هم ارتقاء دهد و مخاطب را به رسانههای بهتر منتقل کند که آن هم رسانههای مکتوب است. امروز فرهنگ غالب جامعه استفاده از رسانههای تصویری است که این ایراد جدی است و باید به سمت رسانههای مکتوب حرکت کرد.
در برخی از کشورها در یک ساعت خاصی تلویزیون را از مدار خارج میکنند تا خانوادهها به کارهای دیگر رسیدگی کنند.
برخی جوامع یک اتاق خاص دارند که در یک ساعت خاص تلویزیون میبینند و بیرون میآیند و زندگی میکنند. ولی تلویزیون ایران معمولاً در عمق زندگی افراد قرار دارد طوری که بدون تلویزیون نمی توانند زندگی کنند. یکی از وظایفی که رسانه دارد، این است که باید برنامههای خود را رده بندی کند. پست من(Neil Postman) در کتاب « نقش رسانه های تصویری در زوال دوران کودکی » پیشنهاد میکند که هیچگاه فرزندتان را به تنهایی در مقابل تلویزیون رها نکنید. اصلا ًیکی از نکات مهمی که در استفاده از رسانهها اهمیت دارد این است که فرزند باید در کنار پدر و مادر از رسانههای نوین استفاده کند تا پدر و مادر در زمان مناسب آن نقاطی که در فیلم بوده و نیاز به تحلیل دارد، برای فرزند تحلیل کنند تا هم فرزند ذهن تحلیل گر پیدا کند و هم آسیبها به حداقل رسد. نکته دیگر این است که پدر و مادر نباید هیچ برنامه دیده نشده ای توسط خود را در اختیار فرزند قرار دهند.
نهادهای آموزشی کشور برای ارتقای سواد رسانهای با چه موانعی مواجه هستند؟
یکی از موانع این است که این مسئله دغدغه عمومی نیست. تا زمانی که سواد رسانهای برای جامعه و مسئولین به یک دغدغه عمومی تبدیل نشود، اتفاق خوبی نخواهد افتاد. وقتی حضرت آقا میفرماید که اگر من رهبر نبودم، مسئول و رئیس فضای مجازی کشور میشدم، یعنی هر مسئولی که صبح از خواب بیدار میشود باید با خودش فکر کند که در عرصه رسانهای و ارتقاء سواد رسانهای باید چه کند؟
نکته دیگر بحث کمبود بودجه و امکانات در این زمینه است که باید روی آن برنامه ریزی شود. یکی دیگر از موانع این است که این حوزه متولی خاص ندارد و حتی شاید نیاز به یک سازمانی در این زمینه وجود داشته باشد.
یعنی شورای عالی فضای مجازی به این مسئله توجه ندارد؟
به نظر می رسد که ضمانت اجرایی مصوبات شورای عالی فضای مجازی، کافی نیست. همچنین باید از تمام ظرفیتهای کارشناسی کشور در این فضاها توسط این شورا استفاده شود. نکته دیگر اینکه باید به سراغ قشر جوان رفت چون هر جایی که پیشرفت و کار خارق العاده ای انجام شده است از جوانان استفاده شده است.
شورای عالی فضای مجازی باید یک نقش محوری بین همه سازمان های مرتبط با این موضوع بازی کند نه اینکه فعالیتهای موازی یا حتی فعالیتهای خنثیکننده یکدیگر داشته باشند. این هم یک مانع دیگر است که به نظر می رسد هنوز متولی قوی در این عرصه نیست.
مشکل دیگر اینکه نگاه به سواد رسانهای حداقلی است و تمرکز روی دانشآموزان است در حالی که باید بر همه طیفها به ویژه معلمان و والدین و حتی خود مسئولین فضای مجازی کشور تمرکز شود. گاهی اوقات برخی از متولیان این امر هنوز خودشان اطلاعات کافی در این خصوص ندارند.
عملکرد مسئولان را در زمینه آموزش سواد رسانهای چگونه ارزیابی می کنید؟ راهکار شما برای بهبود عملکرد مسئولان در این زمینه چیست؟
در عرصه سواد رسانهای مجلس بایستی ورود کند و با ایجاد قانونهای جدی تری در حوزه وظایفی که بر دوش دولت و سایر نهادها در حوزه سواد رسانهای میگذارد، نقش جدی تری داشته باشد. نهادهای مرتبط با موضوع سواد رسانه ای باید فعال تر شوند مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی، سازمان تبلیغات، حوزه علمیه، آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و ارشاد. اینها بایستی فعال تر شوند و تحت مدیریت واحد شورای عالی فضای مجازی باشند.
درصورتیکه وضعیت آموزش سواد رسانهای به روال کنونی ادامه یابد، چشمانداز وضعیت جامعه ایرانی در این باره را چگونه میبینید؟
یکی از اعضای شورای عالی فضای مجازی کشور گفته بودند در سواد رسانه ای نمره کشور از 100، 12 است. این وضعیت شرایط خوبی نیست. مسئولان بایستی دست دشمنان را در جریانات فرهنگی کشور مشاهده کنند. تا زمانی که مسئولین احساس نکنند که کشور در عرصه نفوذ فرهنگی تحت حمله دشمن هست و خودشان را نسبت به فعالیتهای ضدفرهنگی دشمن در ایمنی احساس کنند، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.
اگر حرکت کشور در این حوزه از حالت لاکپشتی به یک حرکت جت وار تبدیل نشود، قطعاً جامعه در عرصه فرهنگی، موضوع خانواده و در حوزه مسائل امنیتی، روانی، تربیتی و جسمی دچار مشکلات جدی خواهد شد. بخشی از این بحران اکنون هم هست مثل روابط عاطفی سرد و نارضایتی از زندگی مشترک به واسطه مقایسه زندگی طبیعی خود با آنچه که افراد در فضاهای مجازی در معرض آن قرار دارند. چون وقتی فرد فضا را نمی شناسد آن را واقعیت تلقی میکند، در صورتی که کار رسانه، ارائه واقعیت گزینش شده است و به نوعی مونتاژ است. اگر سطح سواد رسانهای جامعه افزایش نیابد، طبیعتاً بخشی از جامعه به سمت اعتیاد رسانهای میروند و در نتیجه روابط عاطفی سرد، مشکلات احساسی در خانوادهها و گاهی مشکلات رفتاری در خانوادهها به طلاق میانجامد.
نکته دیگری که ممکن است در حوزه مسائل روانی و ذهنی اتفاق افتد، افزایش افسردگی است که ناشی از استفاده ناصحیح از شبکهها و رسانههای نوین به واسطه نداشتن سطح سواد رسانهای کافی است. مشکلاتی مثل افسردگی، کاهش عزت نفس، احساس محرومیت و حقارت، کاهش خلاقیت و احساس بی کفایتی ناشی از اعتیاد رسانهای است.
در حوزه رفتاری، دور شدن از اهداف عالیه زندگی یکی از اتفاقاتی است که اگر سواد رسانهای کافی نباشد، به واسطه غرق شدن در فضاهای رسانهای دامنگیر جامعه می شود. دور شدن از اهداف عالیه زندگی و به نوعی رسیدن به یک تمدن سرگرمی و فراغت و تمدن پرسه زنی در شبکههای اجتماعی، از پیامدهای این موضوع است.
در صورت ادامه این روند، در حوزه دینی قطعاً جامعه با تشکیک در مبانی دینی و اعتقادی روبرو خواهد شد. مشکلات رفتار دینی و رد کردن خط قرمزها به واسطه استفاده ناصحیح از فضاهای رسانهای و نداشتن سواد رسانه ای است.
در مسائل امنیتی هم به واسطه استفاده ناصحیح از فضای رسانهای و نشناختن این فضا، کشور دچار مشکلات امنیتی خواهد شد کما اینکه در این فتنههای اخیر بخشی از جامعه به واسطه اینکه فضای تلگرام را نمیشناختند، تحت تأثیر القائات بعضی کانال ها قرار گرفته و اختلال در امنیت کشور را موجب شدند.
استفاده ناصحیح از فضاهای رسانهای مضرات جسمی خیلی جدی هم دارد که بعضی از محققان حدود 20 آسیب مختلف جسمی برای آن برشمرده اند.
خلاصه راهکارها:
1- زمینه آموزش سواد رسانهای باید برای همه سنین به خصوص کودکان مهیا گردد.
2- مسئولان باید در حوزه سواد رسانهای هرسه جنبه درک انتقادی محتوای رسانه، تجزیه و تحلیل مسائل مختلف جامعه و رژیم صحیح مصرف رسانه را، در برنامهریزیها رعایت کنند.
3- متون آموزش سواد رسانهای باید بهسرعت به روز شود و متناسب با تغییرات جهانی اصلاح گردد.
4- آموزش و پرورش طبق سند تحول بنیادین علاوه بر دانش آموزان، باید در جهت آموزش خانواده ها نیز حرکت کرده و زمینه فراگیری توامان والدین با بچهها را فراهم سازد.
5- با توجه به ضرورت فراگیری سواد رسانهای باید در هر مدرسهای یک کارشناس خبره سوادرسانهای برای ارائه مشاوره حضور داشته باشد.
6- برای کاهش آسیب های رسانه ای باید به نیازهای فرزندان توجه شود و خانواده طوری برنامه ریزی کند که بچه برای جبران کمبودهای خود به فضای مجازی متوسل نشوند.
7- والدین باید بر استفاده فرزندان از تمام رسانهها نظارت منطقی و اصولی همراه با ارائه تحلیل مناسب به فرزندان داشته باشند و برای این امر باید آموزش ببینند.
8- مجلس و شورای عالی فضای مجازی باید در خصوص الزام رسانهها به ردهبندی محتوایی و سنی تولیدات خود برای مخاطبین، با اهتمام بیشتری ورود نمایند.
9- سواد رسانه ای باید به دغدغه عمومی تبدیل شود تا کشور در این زمینه پیشرفت کند.