• سواد رسانهای چیست و وضعیت مطلوب آن برای جامعه ایرانی چه شاخصهایی دارد؟
نگاهی که امروزه نسبت به سواد رسانه ای وجود دارد دو گونه است؛ در نگاه اول، رویکرد ابزاری به رسانه وجود دارد و سواد رسانه ای به معنای آشنایی با ابزارهای رسانه ای و نحوه استفاده از آنهاست. مثلاً در آموزشهایی که داده میشود، گفته می شود که چگونه از اینترنت استفاده کنید یا چه شبکههای اجتماعی برای استفاده وجود دارد؟ همچنین در مورد آسیب های ماهواره و معرفی شبکه های ماهوارهای فارسی زبان صحبت می شود. این کار، قدم اول در آموزش سواد رسانه ای می باشد اما سواد رسانه ای در حقیقت این است که فرد ضمن آشنایی با ابزار رسانه و با تمام ابعاد و انواع آن، مطلع باشد که پشت سر این رسانه و هدف آن چیست و چگونه مخاطبان را متأثر می کند؟ و همچنین چه عواملی در مخاطبین وجود دارد که آنها را در مقابل این رسانه تأثیرپذیر خواهد کرد؟ سواد رسانه ای ترکیبی از علوم مختلف است و باید آن را به توانایی تفسیر و تحلیل رسانه معنا کرد به این صورت که اهداف، ویژگیها، راهکارها، شیوهها، اقتصاد، دایره تأثیرگذاری آن و ... را در برمی گیرد. با این تعریف، فهم سواد رسانه ای بسیار سنگین خواهد شد اما میتوان در سطوح مختلف و برای مخاطبین مختلف و به اقتضای نیازها و ارتباطات آنها با رسانه، آن را تعریف کرد و در اختیار آنها گذاشت.
در حال حاضر سواد رسانه ای در جامعه فقط به شناخت ابزاری محدود شده است ولی باید فراتر رفته و به شناخت محتوایی رسانه سوق پیدا کند. باید دقت نظر خاصی در مواجهه با رسانه به مخاطب داده شود تا اینکه خدعهها و فریبهایی که ممکن است در پس رسانه باشد، برای او فاش شود و ابزارهای شناختی آن در اختیار او قرار داده شود تا به راحتی از آنها استفاده کند و در عین حال فریب این ابزار را نخورد. البته اینکه رسانه فریبندگی دارد، به این معنا نیست که کارکردهای مثبتی ندارد اما بُعد فریب آن بسیار پررنگتر به نظر میرسد.
• استاد وضعیت نهادهای آموزشی کشور به معنای عام درباره آموزش سواد رسانه ای چیست؟
در سطح آموزش و پرورش، بحث سواد رسانه ای صرفاً به صورت ابزاری معرفی میشود. نحوه آموزش در کتاب «تفکر و سواد رسانه ای» که در اختیار دانش آموزان دوره دوم متوسطه قرار گرفته است، خیلی اشتباه است و در اختیار مربیانی قرار داده شده است که خود، سواد رسانهای ندارند. تدوین این کتاب هم دارای مشکلات عدیدهای است که بیشتر به بُعد ابزاری و شناخت ابزار توجه میکند. همچنین مطالب محتوایی به صورت بسیار کمرنگ در آن اشاره شده است و اهمیتی که در مدارس به این درس داده میشود، بسیار کمرنگ است. عملاً در دبیرستانها، این درس به عنوان درس فرعی است و یا گاهی اوقات به عنوان درس اختیاری مطرح میشود یعنی دانش آموزان میتوانند با یک درس دیگری آن را عوض کنند. آموزش این درس در بیشتر مدارسی که در آنها کلاسهای سواد رسانه برگزار میشود، نهایتاً 4-3 جلسه بیشتر نیست و مابقی آن به سمت تماشا و تحلیل صوری فیلم و حتی تحلیل داستان و امثال اینها سوق پیدا کرده و عملاً دانش آموزان را به گونهای به رسانه مبتلا کرده است. برای مثال در اکثر مدارس ارتباط دانش آموزان و نهاد خانواده با مدرسه، از طریق شبکههای اجتماعی است و خود مدرسه میگوید که در شبکه های اجتماعی مثل تلگرام حضور داشته باشید و این سواد رسانهای را ندارند که وقتی تلگرام را معرفی میکند، هزاران آسیب دیگر به کودک تحمیل میشود. یکی از پیشنهادات این است که از شبکههای اجتماعی داخلی استفاده شود. هر چند اینها هم دارای آسیبهایی هستند اما بسیار کمتر از آسیبهای شبکههای اجتماعی در خارج است. ظاهراً در همین اغتشاشات اخیر وزیر ارتباطات تلاش کرد که یک کانال خاص در تلگرام را با درخواست از طرف شرکت پشتیبانی تلگرام فیلتر کند که با مشکل مواجه شد. این مسئله نشان دهنده این بود که نیاز مبرمی به شبکههای داخلی وجود دارد. آفت این شبکه-های خارجی خیلی بالاتر از این چیزهاست و فقط سیاسی نیست و در بُعد اخلاقی و سبک زندگی هم آفات بسیار زیادی دارند.
ورود حوزههای علمیه هم به موضوع سواد رسانه ای خیلی ضعیف است یعنی نه بودجه چندانی در این زمینه گذاشته شده و نه حمایتهای جدی از نهادها و گروههایی از طلاب که این کار را به طور خودجوش انجام میدهند، اتفاق میافتد. پیشنهاد این است که یک معاونت در زمینه ارتباطات و سواد رسانه ای تأسیس شود تا به صورت مستقل این بحث را پیگیری کند چون حوزه مسئولیت جهت دهی جامعه در حوزه باورها و اعتقادات را دارد و بحث سواد رسانه در این زمینه خیلی تأثیرگذار است.
دیگر اینکه باید شناخت مسئولین و اساتید دانشگاه نسبت به سواد رسانه ای حقیقی و نه فقط ابزاری، افزایش پیدا کند. آنها باید از آسیبهای رسانه و فرصتها و چالشهایی که ممکن است پدید آورد، به صورت جدی مطلع شوند.
در سطح دانش آموزی، احساس نیاز به سواد رسانه ای بسیار کمرنگ تر است و غالباً دانش آموزان مصرف کننده هستند. باید خطرات مصرف به آنها گوشزد شود و به صورت رسمی در مدارس کشور بحث سواد رسانه ای به صورت مستمر پیگیری شود و این کار از حالت سمبلیک و صرف گزارش کار مدارس به مراجع بالاتر، خارج شود. باید در مدارس به واسطه گوشزد کردن این آسیبها، دانش آموزان را از مواجهه مستقیم با رسانه ها دور کرد چون واقعاً در این زمینه قدرت مدیریت برای آنها قابل تصور نیست. در دانشگاه موضوع متفاوت است چون دانشجو، پختگی پیدا کرده و خودش میتواند مدیریت کند. باید با تأسیس نهادهایی برای پژوهش در بحث سواد رسانه ای و تعمیق این بحث، نه به عنوان یکی از زیرمجموعه های بسیج یا انجمن اسلامی بلکه به صورت نهادی مستقل، در این زمینه در دانشگاه سرمایهگذاری و فعالیت شود.
نهادهای آموزشی کشور برای ارتقای سواد رسانه ای با چه موانعی مواجه هستند؟
یکی از موانع این است که منابع کافی و عمیق علمی برای بحث سواد رسانه ای خیلی کم است. واقعاً باید پژوهشگران در این زمینه قلم فرسایی کرده و از ابعاد مختلف این موضوع را مورد پژوهش قرار دهند. در غرب این کار به صورت جدی با گرایشات و اهداف خودشان در حال انجام است. باید با دغدغه موجود در جامعه اسلامی و متناسب با اقتضائات انقلاب اسلامی، بحث سواد رسانه ای تعمیق شود. البته محققان ما بی نیاز از منابع غربی ها نیستند اما واقعاً باید تولید محتوای داخلی زیاد شود چون دغدغه دینی و اساساً دغدغه ماهیت اینترنت یا رسانهها در کشور وجود دارد و ابزار رسانه، امروزه در اختیار ما نیست. این احساس نیاز وجود دارد که غیر از آن شناخت متعارفی که در جوامع مطرح میشود، با این نگاه که دشمنان ایران، امروز روی این مسئله انگشت گذاشتهاند، این موضوع مورد پژوهش قرار گرفته و منابعی در این زمینه تولید شود.
مانع دوم کمبود استاد در این زمینه است. یکی از معضلاتی که آموزش و پرورش در بحث سواد رسانه ای دارد این است که مربیانی در این زمینه ندارد. از حضور افرادی که در خارج از آموزش و پرورش در این حوزه تجربه و آگاهی دارند، معمولاً در مدارس جلوگیری می شود و به معلمانی هم که بحث سواد رسانه ای را تدریس میکنند، آموزشهای لازم داده نشده است و غالباً نگاه اول به سواد رسانه-ای، به آنها تحمیل شده است در حالی که اصل سواد رسانه ای، بُعد دوم است که باید مورد توجه قرار گیرد.
در فیلم و سریال های تلویزیون نیز موضوع سواد رسانه ای خیلی سمبلیک و خشک مطرح می شود. در معدود سریال هایی مانند «هوش سیاه» هم که به موضوع جاسوسی که به واسطه استفاده از شبکههای اجتماعی در کشور خرابکاری می کرد، می پرداخت، بیشتر به جنبه امنیتی سواد رسانه ای توجه میشود در حالی که در خیلی از ابعاد دیگر هم میتوان در این زمینه کار کرد. در فیلمهای غربی به شدت موضوع رسانه و نسل های بعدی وب به چالش کشیده میشود و تولیدات جدید شکل می گیرد ولی در داخل ایران، به این نوع تولیدات هیچ توجهی نمی شود چون اصلاً در تولیدات سینمایی یا رسانهای کشور، غالباً نگاه آینده پژوهانه نیست و رویکرد علمی- تخیلی در آنها خیلی کمرنگ است در صورتی که برخی از همین تولیدات علمی- تخیلی باعث رشد علم شده است. مثلاً کتاب «سفر به ماه» یا «سفر به اعماق زمین» علتی شد تا واقعاً در آینده سفری به ماه صورت گیرد. در حالی که در گذشته نظریه پردازترین افراد در سرزمین ایران بودند و باید در این حوزه کار جدی شود.
راهکار شما برای بهبود عملکرد نهادهای آموزشی در زمینه آموزش سواد رسانهای چیست؟
یکی از جدی ترین کارها در این زمینه، پیگیری مطالبات رهبری در بحث سواد رسانه ای است. یکی از آنها راه اندازی اینترنت ملی است. در ایجاد و گسترش اینترنت ملی موانعی مانند منفعت طلبی برخی از کسانی که در این زمینه دخیل هستند، وجود دارد. وقتی شما از اینترنت بین المللی استفاده میکنید، مصرف کننده تولیدات بین المللی هستید و عملاً در مقابل تولیدات داخلی پاسخگو نیستید. اگر اینترنت ملی راه افتد، دولت باید نسبت به تولیدات داخلی در شبکههای مختلف پاسخگو باشد و از آنها حمایت کرده و بودجه مناسب را در اختیار آنها قرار دهد. در این صورت عملاً بحث سواد رسانه ای می تواند رشد زیادی داشته باشد. یکی از مهمترین موانع رشد سواد رسانهای، همین عدم وجود اینترنت ملی است. طبق اطلاعات ارائه شده از برخی از نهادهای خاص، ادعاهایی که دولت نسبت به تأسیس حجم زیادی از اینترنت ملی و پروژه های مختلف انجام داده است، فقط کاغذی است. پروژههایی هم که افتتاح شدهاند، فقط افتتاح است یعنی هیچ کار دیگری اتفاق نیفتاده است و این آفت بزرگی است. این مسئله را یکی از مسئولین بلندپایه ارتباطات کشور به صورت خصوصی می گفت. خیلی از افراد هنوز متوجه نیستند که چه چیزهایی در اینترنت یا شبکههای اجتماعی بر کشور تحمیل شده است. ابزار اطلاع رسانی حکومت، رسانه است ولی هنوز در رسانههای کشور، تحولات جدی انجام نشده است. اگر به حرفهای سلبریتیها و رویکردهای آنها توجه کنید، اکثریت حرفهایی که میزنند با آرمانهای انقلاب در تعارض است. علت این است که هنوز روی این موضوع به صورت جدی و انقلابی سرمایه گذاری نشده است. البته در این چند سال اخیر به لطف حمایتهای مقام معظم رهبری از برخی از جشنوارههای خاص مثل عمار و برخی از جوانانی که در این زمینه فعال هستند، برخی از تولیدات رسانهای نسبت به گذشته خیلی متحول شده است. با این حال در جشنوارهها یا نهادهای دولتی از اینها حمایت نمیکنند تا زمانی که در این زمینه یک انسجام حاصل نشود، در مقوله سواد رسانه ای و تولیدات در این زمینه، مشکل وجود خواهد داشت.
هم تولیدات رسانهای باید بیشتر شود و هم شبکههای داخلی باید قدرتمند شوند و امکانات بیشتری در اختیار داشته باشند. تلگرام طبق آماری که وزارت ارتباطات داده، بیش از 60 درصد حجم اینترنت داخلی کشور را به خود اختصاص داده است در حالی که شرکتهای داخلی زیادی برای انجام این کار توانایی دارند. اگر همین امکان 60 درصد، در اختیار پیام رسان سروش یا هر شبکه داخلی دیگری قرار میدادند، آنها هم رشد میکردند اما وقتی خود مسئولین تلاش میکنند که فضای رسانه وابسته به خارج از کشور باشد، چه توقعی از عوام الناس می رود که از تلگرام استفاده میکنند.
• اگر تلگرامِ سه سال پیش با پیام رسان سروش مقایسه شود، تلگرام هم خیلی نرم افزار ضعیفی بود.
بله! خیلی ضعیف بود و همین حمایتها بود که باعث تقویت آن شد. برخی مسئولین دولتی میگویند که صداوسیما در اختیار رهبری است. در حالی که واقعاً چنین نیست و فقط مسئول آن را رهبری انتخاب میکند و نظارت توسط ایشان صورت میگیرد. صداوسیما یک نهاد عریض و طویلی است که بسیاری از شاخههای آن در اختیار رهبری نیست و عملاً بر خلاف منویات رهبری قدم برمی دارد که جای بحث آن در اینجا نیست. برخی مسئولان به این دلیل از شبکه هایی مثل تلگرام حمایت می کنند که در مقابل رسانه ملی که متعلق به رهبری است، رسانه ای برای رقابت داشته باشند و این خیلی آفت بزرگی است. یعنی در نظام جمهوری اسلامی، یک انسجام و وحدت سیاسی و استراتژی واحد وجود ندارد و چارچوبهای دینی و سیاسی هنوز در یک قالب واحد ریخته نشده است. مثلاً آقای تاجزاده در صحبتهای اخیر خود که در شبکههای اجتماعی هم پخش شد، رسماً گفت که ولایت فقیه را قبول ندارد و با قانون اساسی مخالف است و چنین کسی سالیان سال در نهادهای قدرت کشور بوده است. این مسئله عملاً قابل فهم نیست!
وزیر آموزش و پرورش گفتند که شبکه خصوصی برای مدیران، معلمان و در مرحله سوم برای خانوادهها راه اندازی خواهد شد. این حرف خیلی خطرناک است چون رسانه به عنوان ابزار حاکمیت باید مرجع واحد هم داشته باشد و تکثر در مرجعیت آن، باعث اختلاط در تمام برنامه ریزیها و ساماندهیها خواهد شد. البته راه اندازی برخی شبکهها و سایتها که توانایی ایجاد هماهنگیها را داشته باشند، خوب است اما اینکه تبدیل به یک شبکه رسمی شود و بدون نظارت حاکمیت باشد، مطابق قانون اساسی نیست. باید مطابق ساختارهای حاکمیت، چینش رسانهای و ارتباطات قویتر شود و در بین خانوادهها، مدیران و معلمان از ابزارهایی استفاده شود که اولاً برای آنها آسیب زا نباشد و ثانیاً قابل ارزیابی باشد. برخی از این شبکههایی که الآن در اختیار کشور نیست واقعاً قابلیت ارزیابی در آنها وجود ندارد چون خود سامانه در اختیار مدیریت کشور نیست و حتی اگر درخواست کنند، در اختیار آنها قرار داده نمی شود. در صورتی که کشورهای رقیب با یک مقدار پول، تمام اطلاعات ایران را میخرند اما این اطلاعات در اختیار ایران که مصرف کننده این شبکه هاست، قرار نمیگیرد. نامه های وزیر ارتباطات به مسئول تلگرام هم کارساز نبود که خیلی افتضاح بزرگی است. بعد از اینکه این برخورد با وزیر ارتباطات انجام شد و تلگرام مدتی قطع شده و دوباره روی کار آمد، اصلاً وزیر ارتباطات نباید اجازه میداد که دوباره تلگرام روی کار آید، فارغ از اینکه تلگرام خوب است یا بد. درصد بالایی از مخاطبین تلگرام، ایرانی هستند در حالی که در دنیا هیچ کشوری درصد بالایی از حجم اینترنت داخلی خود را در اختیار یک شرکت قرار نمی دهد. متأسفانه در بستر تلگرام، کانال تلگرامی آمدنیوز تبلیغ خشونت می کند و روش ساختن همین سلاحهایی که از دراویش در اغتشاش اخیر گرفتند، در این کانال آموزش داده شده بود.
چگونه می توان ارتباط سه نهاد خانواده، مدرسه و رسانه را در آموزش سواد رسانهای تقویت کرد؟
مدرسه و نهادهای آموزشی کار آموزش را انجام میدهند اما چون در خانوادهها سواد رسانهای وجود ندارد، به راحتی موبایل و تبلت را در اختیار فرزندان خود قرار میدهند و اجازه میدهند که از فیلمهای مختلف استفاده کنند. همچنین خانواده ها به راحتی ماهواره را به خانه میآورند و انواع ابزارهای بازی را در منزل تهیه میکنند و بدون نظارت در اختیار فرزندان خود قرار میدهند.
کوچکترین نهاد اجتماعی خانواده است و اولین تربیت و آموزش باید از همین نهاد خانواده اتفاق افتد. واقعاً باید به خانواده ها اعلام شود که سواد ابزاری و محتوایی خود را در حوزه رسانه بالا برند و بعد از اینکه سواد رسانه ای آنها افزایش پیدا کرد، رسانه را در اختیار فرزندان خود قرار دهند تا آسیب از آنها به دور باشد. وقتی که خانواده، گوشی را بدون اینکه حتی به رمز آن دسترسی داشته باشد، در اختیار او قرار میدهد و فرزند رمز گوشی را به پدر و مادر نمیدهد، معلوم است که در رسانه چه کارهایی میکند؟ پدران و مادران به دلایل مختلف کاری، زندگی و غیره از کار تربیتی به دور هستند یعنی عملاً تربیت نسل آتی خود را به جای اینکه تربیت دینی قرار دهند، تربیت غربی قرار داده و به این آفت هم توجهی ندارند. بدبختی اینجاست که خود پدر و مادر از فرزندان تأثیر میپذیرند یعنی خودشان، تحت خواستههای فرزندانشان دوباره به سبک جدید و نو تربیت میشوند. پدر و مادران مؤمن و محجبه بسیاری مشاهده می شوند که همراه فرزندانی هستند که محجبه نیستند و هر چه آنها میگویند، انجام میدهند. خانواده ابزارهای مختلفی برای آموزش دارد اما مدارس میتوانند این دغدغه مندی را در آموزش سواد رسانه برای خانوادهها جدی کنند.
هرکدام از نهادهای خانواده، مدرسه و رسانه باید نسبت به سواد رسانهای دغدغه مند باشند تا تعامل بین آنها شکل گیرد. هرکدام از اینها باید به صورت یک جزیره و جدا از هم به این موضوع وارد شوند. همچنین اگر خانواده به هر دلیلی امکان شناخت رسانهای ندارد، باید طوری باشد که نظارتهای رسانهای از ساحت خانواده به یک نهاد برتر مثلاً مسجد یا مدرسه احاله شود. یعنی همانطور که خانواده برای آموزش فرزند خود، سرمایهگذاری میکند باید برای آموزش سواد رسانهای فرزندان خود هم سرمایهگذاری کند. یعنی خود خانواده باید در عرصه آموزش رسانه برای فرزندان خود به صورت مستقیم و یا از طریق نهادهای دیگر اقدام کند. باید مد نظر داشت که مدل آموزشی در بحث رسانه با مدل آموزشی دروس مختلف بسیار متفاوت است. عیبی که در آموزش سواد رسانهای وجود دارد این است که مدل آموزشی هر دو در یک قالب دیده می شود. رسانه امری فعال و پویاست ولی علم یک امر نظری است و پویایی مستقیم در آن نیست و نتیجه آن، کاربرد و پویایی است. پس آموزش رسانه باید پویا باشد. اگر از مؤلفههای جذابیت و تنوع در ابزارهای آموزش استفاده نشود، عملاً آموزشهای سواد رسانه ای بسیار خسته کننده شده و مخاطب را طرد خواهد کرد. البته منظور، جذابیتهای نامشروع نیست بلکه جذابیت های مشروع باید افزایش یابد. مثلاً در هنگام طرح آسیبها، مواردی که خود فرزندان به آنها مبتلا هستند، باید برجسته شده و در اختیار آنها قرار داده شود. اگر از طرق عملی و پویاتر در این عرصه حرکتی انجام نشود، آموزشهای سواد رسانه ای، در عرصه خانواده، مدرسه و دانشگاه فلج خواهد شد. در عرصه خانواده یکی از کارها، نظارت خانواده بر فرزندان است. پیشنهاد میشود که وقتی کودکان میخواهند انیمیشن یا فیلمی نگاه کنند، خانواده همراه او باشد و او را در مواجهه با رسانه تنها نگذارد تا احساس نکند که رسانه هم به مانند یک پدر و مادر و پر کننده تنهاییهای اوست. بدین ترتیب اولاً فرزند در مواجهه با رسانه اجازه پیدا نمی کند که به هر سویی سوق پیدا کند و ثانیاً در جاهایی که احتمال آسیب وجود دارد، آن عقلی که نسبت به عقل فرزند کامل تر است، تذکرات جدی خود را بیان می کند.
عملکرد مسئولان در زمینه آموزش سواد رسانه را چطور ارزیابی میکنید؟ راهکار شما برای بهبود این عملکرد چیست؟
مسئولین دو دسته هستند، یک دسته از مسئولین که بُعد انقلابی بودن در آنها هنوز مشهود است، وقتی با آسیبهای رسانه مواجه میشوند، نسبت به آن برنامه ریزی و اقدام میکنند اما غالب آنها متاسفانه از رسانه در ساحت رأی آوری استفاده میکنند یعنی ارتباط با مخاطب را صرفاً برای رسیدن به خواستههای خود لحاظ می کنند. رسانه ابزاری برای رسیدن به اهداف حاکمیت نیست. مسئولین نه تنها نباید از ابزار رسانه برای فریب مخاطبین و توجیه عملکردهای خود استفاده کنند بلکه باید اطلاع رسانی جامع و کامل و صحیح را برای مخاطبین داشته باشند. اگر اطلاعاتی که از صداوسیما نسبت به اخبار روز داده میشود برای مخاطبین به صورت جامع، کامل و صادقانه باشد، قشر عظیمی از کسانی که برای به دست آوردن اطلاعات به جاهای دیگر مراجعه میکنند، به رسانه ملی اکتفا خواهند کرد. یکی از عیبهایی که در صداوسیما وجود دارد، این است که اطلاع رسانی خود را فقط به ساحت رادیو و تلویزیون محدود کرده است. البته این روزها یک سری اقدامات خوب انجام شده است که از ابزارهای رسانهای جدید هم استفاده کنند. نهادهای حاکمیتی همانطور که تلاش می کنند به سمت سخت افزار و ساختارهای جدید رسانهای حرکت کنند، از جهت نرم افزاری هم باید در مسیر اطلاع رسانی خود از سامانههای جدید رسانهای استفاده کنند و عملاً روی این موضوع سرمایهگذاری جدی انجام دهند. در مورد وزارت ارتباطات ایجاد شبکه ملی، نه تنها خواسته مقام معظم رهبری است بلکه خواسته تمام کسانی است که حداقلِ سواد رسانهای را دارند. بسیاری از کشورها مانند روسیه، چین، ژاپن، آمریکا و برخی از کشورهای آفریقایی هم دارای چنین شبکه ای هستند. البته داشتن چنین شبکه ای، به معنای عدم دسترسی ایرانیان به اطلاعات خارج از کشور نیست بلکه فقط سرور اصلی در داخل کشور است. در برخی از بحرانها نیاز به مدیریت فضای مجازی است تا آسیبها کمتر شود. اگر این سامانه داخلی راه اندازی شود، دست کشور در برپایی ارتباطات عمیق تر و جدی تر در عرصه رسانه بازتر میشود.
مطالبه گری مردم هم در زمینه هایی مانند راه اندازی اینترنت ملی باید گسترش پیدا کند. جریان سازی در این زمینه حتی میتواند کار نهادهای کوچک باشد. گاهی اوقات مطالبه جریانهای انقلابی مقطعی است. مثلاً با بسته شدن کانال ضدانقلاب آمدنیوز، این کانال به یک نام دیگر و با مخاطب بیشتر بالا آمد. اگر پیگیری، استمرار داشته باشد، جلوی تمام این شعبات جدید هم گرفته می شود. جلوی حرکتهای شخصی مثل کانال خانم مسیح علی نژاد و امثال اینها که در شبکههای اجتماعی فعال هستند و برخی از فتنههای داخل را به ظاهر رهبری میکنند، باید گرفته شود. دولت برای این کار به راحتی میتواند اقدامات جدی انجام دهد. فارغ از بعد سیاسی، افتضاح در بُعد اخلاقی خیلی بیشتر است و دولت عملاً کاری نمیکند. اگر کسی مقداری ماهر باشد در شبکه تلگرام بدون استفاده از فیلترشکن به راحتی می تواند از مرزهای اخلاق عبور کند. چیزهایی که حتی در برخی از شبکه ها مانند اینستاگرام با تمام ابتذال خود سانسور می-شود، توسط تلگرام به راحتی در اختیار مخاطب قرار داده می شود. اینستاگرام برای پخش ویدیوهای خود محدودیت زمانی دارد ولی تلگرام ندارد و شما میتوانید فیلمهای با حجم بسیار بالاتر را برای مخاطب خود ارسال کنید.
مشخص نیست با چه مشروعیتی اجازه داده می شود که شبکههای اجتماعی که اینگونه با اخلاق، اعتقادات، باور و سیاست کشور در تضاد هستند و بر ضد نظام فعال هستند، بیش از 60 درصد فضای اینترنت را در اختیار خود قرار دهند؟ اینکه مردم به آن وابسته شده اند، دلیلی برای ادامه کار آن نیست و گاهی اوقات حاکمیت است که باید مردم را هدایت کند. برخی از قدرتمداران و سیاستمداران به عمد شبکههای داخلی را محصور میکنند و شبکههای خارجی را پشتیبانی میکنند تا به مطامع خود دست پیدا کنند. چون برخی از مطامع شخصی آنها در شبکههای داخلی تأمین نمیشود که البته این مطامع بر خلاف آرمانهای نظام است.
در صورتی که وضعیت آموزش سواد رسانهای با روال کنونی ادامه پیدا کند، چشمانداز وضعیت جامعه را چطور ارزیابی میکنید؟
گذشته از چشم انداز، به قول معروف اگر زیر پوسته شهر را بررسی کنید و خاکستری که امروز به عنوان یک پوسته بر روی شهر نهاده شده را کنار زنید، در بحث رسانه با آسیبهای بسیار جدی مواجه خواهید شد. امروز واقعاً در جامعه امنیت اخلاقی نیست. برخی امنیت اخلاقی را با نگاه غربی میبینند در حالی که باید با نگاه دینی دید. ارتباط فرزند و خانواده به واسطه همین رسانه و به دلیل کوتاهیهایی که مردم و مسئولین در زمینه سواد رسانه ای انجام داده اند، قطع شده است. فساد اخلاقی مخفی که در رسانهها نهفته است، متأسفانه بسیار بالاست. اعتقادات به واسطه همین رسانه زیر سؤال رفته و بسیاری از آرمانها تزلزل پیدا کرده است. البته نباید منکر وجود جوانان متعهد و مؤمن و فعال موجود در کشور شد اما اگر یک نگاه تاریخی نسبت به فتنههایی که از سال 78 تا امروز در کشور اتفاق افتاده است، انداخته شود، مشخص خواهد شد که شدت این فتنهها بیشتر شده است. گسترش رسانه و استفاده کردن ناصحیح از این رسانهها، نه تنها کشور را از جهت امنیتی به خطر انداخته است بلکه اخلاق و اعتقادات کشور را به صورت جدی با مخاطره مواجه کرده است.
اگر در این زمینه کوتاهی شود، دقیقاً به سمت همان آرمان غربیها برای ایجاد دهکده جهانی و سبک زندگی جهانی که یک امر بایسته است، خواهیم رفت. بایسته به این معناست که حتماً اتفاق خواهد افتاد نه به این معنا که باید اتفاق افتد.
اگر این نکاتی که فرمودید اجرایی شود، آینده را چطور پیش بینی می کنید؟
اگر از ابزاری که دشمن در اختیار قرار داده است، به بهترین وجه استفاده شود، شاید بیش از 80 درصد آسیبها قابل رفع است و بلکه فعالانه میتوان برای طرف مقابل آسیب ایجاد کرد. ماجرای دخالت رسانه در انتخاب آقای ترامپ و شکست دموکراتها و قدرت رسانهای داعش از مواردی است که کارکرد رسانه را نشان می دهد. به کمک رسانه میتوان انقلاب را صادر کرد و به همان اهداف و آرمانهای اولیه انقلاب بازگشت.
باید اولاً با پالایش رسانه ها و آموزش سواد رسانه ای، خود را ایمن کرده و بعد از ایمن کردن خود، فعالانه وارد شد. بدون برخورد فعالانه و تولیدات جدی در حوزه رسانه و با این روند که تأثیرات جدی از طرف رسانه های کشور در عرصه بین الملل در این زمینه وجود ندارد، فقط عقب نشینی خواهد شد. در عرصه رسانه نه تنها باید با نگاه پیشگیرانه وارد شد بلکه باید بسیار فعالانه در این زمینه قدم برداشت.
خلاصه راهکارها:
1- باید درحوزه سواد رسانهای برای جامعه و به خصوص مدارس علاوه بر شناخت ابزارهای رسانهای و آسیبهای احتمالی آن، بحث شناخت محتوا و تحلیل آن هم مدنظر قرار گیرد.
2- آموزش و پرورش باید معلمان را جهت تدریس آموزش سواد رسانهای آموزش دهد و درس سواد رسانهای باید از حالت اختیاری به اجباری تغییر یابد.
3- چون رسانه یک امر پویاست؛ اگر از مؤلفههای جذابیت و تنوع در آن استفاده نشود، کلاس های سواد رسانهای خسته کننده میشود لذا باید آموزش آن در مدارس متفاوت باشد.
4- در کشورجهت نهادینهسازی و تعمیق پژوهشهای مرتبط با سواد رسانهای باید بودجه کافی در نظر گرفته شود و از موسسات دانشگاهی و حوزوی خواسته شود با نگاه آیندهنگرانه در این خصوص تولید محتوا کنند.
5- در رسانهملی علاوه بر پرداختن به جنبههای امنیتی سواد رسانهای، باید به سایر جنبههای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نیز، پرداخته شود و برای آنها برنامهریزی و برنامهسازی صورت پذیرد.
6- برای رشد و نهادینهسازی سواد رسانهای متناسب با اهداف مدنظر انقلاب اسلامی، باید مسئله اینترنت ملی در دستور ویژه مسئولان قرار گیرد و با افرادی که با راهاندازی این طرح مقابله میکنند به صورت جدی برخورد شود.
7- مسئولان باید با ایجاد پیامرسانهای بومیِ قوی، مردم را از احتیاج به پیامرسانهای خارجی که خطرات امنیتی و فرهنگی برای جامعه دارند، بینیاز سازند.
8- باید در جامعه به نوعی سواد رسانهای نهادینه شود که والدین همیشه همگام با فرزندان خود باشند و در این حوزه تحت تاثیر فرزندان خود قرار نگیرند.
9- صداوسیما باید علاوه بر تلوزیون از سایر ایزارهای رسانهای برای اهداف خود استفاده کند و خود را محدود به آن نکند.