چاپ کردن این صفحه

ضرورت ترویج الگوی صحیح مصرف رسانه ای در میان مردم

سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع وضعیت سواد رسانه ای 

سواد رسانه‌ای مهارتی است که اهميت آن در دنياي امروز كمتر از سواد خواندن و نوشتن نيست؛ زیرا به جهت فراگیری اطلاعات گسترده و در دسترس قرار گرفتن آسان حجم بالای اطلاعاتی، قرار گرفتن در دام معاندان با ترویج اخبار کذب یا اطلاعات مهندسی‌شده، ممکن الوقع است. این امر نشان از لزوم ترویج مهارت سواد رسانه‌ای برای آحاد جامعه دارد. با نگاهی دقیق و عمیق به وضعیت موجود کشور در حوزه سواد رسانه‌ای و همچنین با توجه به هجمه گسترده و تلاش شبانه‌روزی شبکه‌های رسانه‌ای بیگانه و بعضاً معاند، روشن است که چندان مطلوب نبوده لذا اهمیت برنامه‌ریزی و اجرای هماهنگ و دقیق برنامه‌ها از سوی تمام آحاد مردم و مسئولان ضروری است. نهادهای حاکمیتی باید با تکیه‌بر دانش نخبگان و اندیشمندان خود در این مسیر حرکت کرده و اعتماد مردم را برای همراهی و کمک جلب نمایند و این طریق زمانی میسر می‌گردد که برنامه آن‌ها براساس یک نقشه راه مشخص و راهبرد اصولی طراحی‌شده باشد. این نقشه‌راه و راهبرد اصولی زمانی مؤثر و کاربردی می‌شود که مسئله آسیب‌شناسی سواد رسانه‌ای و عدم اقبال جامعه به آن و یافتن گره اصلی آن به‌صورت روش نخبگانی شناسایی شود. بررسی‌ها نشان داد می‌دهد که پرسش اصلی این تحقیق چنین است: «چگونه می‌توان ضعف عملکرد نهادهای آموزشی در حوزه سواد رسانه‌ای را برطرف کرد؟»
از همین‌رو موسسه مطالعاتی صراط مبین مصاحبه‌ای را با سرکار خانم دکتر بهاره نصیری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و و پژوهشگر حوزه رسانه انجام داده است تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.

سواد رسانه ای چیست؟
قلب تپنده و روح حاکم بر سواد رسانه‌ای پرسش آگاهانه و تفکر نقادانه است. متأسفانه در حال حاضر سواد رسانه‌ای چون به عنوان یک مُد علمی مطرح شده است، خیلی تعاریف متفاوت و زیادی از جنبه‌های مختلف برای آن بیان می شود. در حالی که نباید یک بحثی را خیلی بزرگ کرد و از آن یک غول ساخت. البته آنقدر هم نباید آن را کوچک کرد که اصلاً جای بحث و گفتگو نداشته باشد. به هر موضوع باید به اندازه معمول آن نگاه کرد. چیزی که اتفاق افتاده این است که هر آنچه را که در دانش ارتباطات هست، به سواد رسانه‌ای نسبت می‌دهند و به نظر می رسد این موضوع، سواد رسانه‌ای را از مأموریت اصلی خود باز می دارد.
5 سؤال کلیدی که چه کسی، چه می‌گوید، از چه کانالی و با چه تأثیری و برای چه کسانی؟ از اجزای خیلی مهم بحث سواد رسانه‌ای هستند که مخاطب در برخورد با هر پیامی باید این 5 سؤال را با خود در میان گذارد تا توانایی ارزیابی محتوای آن پیام را داشته باشد. گذشته از اینها، 4 مهارت کلیدی وجود دارد که شاید پایه‌ای ترین و اصولی ترین اجزای سواد رسانه‌ای است که عبارتند از؛ خوب دیدن، خوب شنیدن، خوب صحبت کردن و خوب نوشتن. کسی که مهارت خوب گوش دادن و خوب نوشتن ندارد، قطعاً نمی‌تواند تحلیل درستی از آن چیزی که در پیام‌ها اتفاق می‌افتد، داشته باشد. چون پیام‌ها از جنس تفسیر هستند و اگر به درستی تفسیر نشوند، قابل تحلیل نیستند. دیدن و شنیدن فقط دیدن و شنیدن معمولی نیست بلکه فرد باید آن پلان‌های به نمایش درنیامده و آن سطرهایی که نانوشته هستند و صداهایی که شنیده نمی‌شوند را در آن بافت تاریخی، جغرافیایی یا سیاسی که پیام در آن هست، دریافت کند.
اشتباه دیگری که در حوزه سواد رسانه‌ای اتفاق می‌افتد این است که بر خلاف آنکه خیلی از بازیگران در ایران دارند این بحث را به این طرف سوق می‌دهند که سواد رسانه‌ای حالت حمایتگرانه دارد، اصلاً حمایتگرانه نیست و اتفاقاً سواد رسانه‌ای فرد را آماده می‌کند برای اینکه بهتر دیده و بهتر گوش کند. پایه سواد رسانه‌ای تدارک گری است و اصلاً مصونیت سازی نیست. این موضوع چیزی است که متأسفانه در حال به بیراهه کشاندن بحث سواد رسانه‌ای است. همچنین قرار نیست که با سواد رسانه‌ای مرزهای دانش پشت سر گذاشته شود بلکه خیلی اتفاق ساده‌ای است. مثلاً اگر معلم در شب یک فیلم تبلیغاتی را ضبط کند و به کلاس برد و ابتدا فقط صدای آن را برای بچه‌ها پخش کند و از بچه ها سؤال کند که چه چیزی می‌شنوید؟ به تعداد بچه‌هایی که در آنجا نشسته‌اند حتماً توصیفی برای اینکه چه چیزی شنیده‌اند، وجود دارد. بعد اگر معلم فقط تصویر را پخش کنند و صدا را قطع کند، باز از یک منظر دیگر، بچه‌ها نگاهشان را تقویت می‌کنند. سپس اگر این صوت و تصویر را همزمان با هم مشاهده و گوش کنند، یاد می‌گیرند که یک پیام را از سه زاویه می‌توان دید. یا مثلاً معلم می تواند تیترهای سه روزنامه را از سه جناح سیاسی در کلاس با هم مقایسه کند. سواد رسانه‌ای یعنی هرس کردن جنگل اندیشه‌ها و دیدگاه‌های مخاطب. در عصری که با انواع و اقسام اطلاعات مواجه هستید، اگر افراد نتوانند دیدگاه ها و دانش خود را هرس کنند، دچار سردرگمی می‌شوند. سواد رسانه‌ای کمک می‌کند که افراد گزینش گر باشند و از بین گزینه‌هایی که به فرد کمک می‌کند تا بر اساس نیاز اطلاعاتی خود پیش روند، گزینه‌ سالم را انتخاب کنند.
وضعیت مطلوب سواد رسانه ای برای جامعه ایرانی چه شاخصه‌هایی دارد؟
شهروندان هیچگاه نباید تسلیم محتوای پیام‌هایی که دریافت می‌کنند، شوند و هیچگاه منفعلانه با موضوعات پیرامون خود برخورد نکنند. ممکن است متولیانی برای ارتقاء سطح سواد رسانه‌ای شهروندان اقدام کنند ولی مسئولیت اصلی و آغازین سواد رسانه‌ای با خود افراد هست یعنی باید یک اراده‌ای در شهروندان به وجود آید که به پیامها متفاوت نگاه کنند.
در مورد کتاب، مخاطبی که سواد رسانه ای دارد باید در نگاه اول خیلی کلی به صورت روزنامه وار آن را مطالعه کند و در مرحله دوم سعی کند یک مقدار همدلانه تر حرف‌های نویسنده را گوش کند و کمی در مورد محتوای کتاب جزئی تر شود. اما در مرحله سوم باید آن را با بقیه به بحث گذارد. اما یک مرحله چهارمی هم وجود دارد که فرد از بین تمام دیدگاه‌ها و بینش‌های افرادی که آن کتاب را خوانده‌اند و به او منتقل شده است، به یک قضاوت و داوری بر اساس معیارهای خود دست پیدا کند. چون یک کتاب را همه مثل هم نمی‌خوانند و افراد با تخصص ها و دانش ها مختلف، هرکدام از دریچه ذهن خود، کتاب را می‌خوانند.
در مورد فیلم هم دقیقاً به همین صورت است، فرد برای بار اول فیلم را برای سرگرم شدن می‌بیند و از بار دوم بررسی می کند که چه چیزهایی پشت پرده پلان‌ها وجود داشته است و فیلم را از آن زوایا تحلیل می کند. کسی که مجهز به دانش سواد رسانه‌ای هست، به دنبال عبور از لایه های سطحی است.
یکی از مهمترین شاخصه‌های فردی که سواد رسانه ای دارد، این است که اهل مطالعه باشد. شبکه‌های اجتماعی باعث سطحی نگری افراد شده‌اند. البته افراد خواناتر و نویسه تر شده اند چون در گذشته شهروند ایرانی هیچگاه اینقدر نوشتن را تجربه نمی‌کرده است ولی حالا صبح که بیدار می‌شود در مورد همه مسائل می‌نویسد و گزارش می‌دهد. البته این مسئله لزوماً نشان دهنده کتبی شدن افراد نیست بلکه عادت کتبی شدن، زمانی اتفاق می‌افتد که وقتی فرد موضوعی را می شنود، به آن اکتفا نکرده و در مورد آن تحقیق کند و دیدگاه تحلیلی نسبت به قضیه داشته باشد. بزرگترین و مهمترین شاخصه این افراد خوب خواندن است و بعد هم خوب نوشتن، خوب دیدن و خوب شنیدن. باید این چهار مهارت را از مهدکودک در بچه ها درونی کرد آنگاه دیگر نیاز نیست که نگران وضعیت مطلوب سواد رسانه‌ای در کشور بود. اگر بذرها درست کاشته شود هنگام طوفان، همه ریشه‌ها محکم است. باید کمی عمیق تر به سواد رسانه‌ای نگاه کرد و این کار چاره‌ای ندارد جز اینکه از پایین ترین مقطع یعنی مهدکودک شروع کرد.

وظیفه نهادهای آموزشی کشور به معنای عام درباره آموزش سواد رسانه‌ای چیست؟
در حال حاضر دو حلقه در حال تقویت هستند. یکی حلقه دانش‌آموزی و دیگری حلقه مربیان. گرچه خیلی از مربیانی که در حال حاضر به کلاس می‌روند و این واحد درسی را تدریس می‌کنند، در بحث سواد رسانه‌ای خالی الذهن هستند. متأسفانه معلم پرورشی یا تربیت بدنی برای پر کردن ساعت موظفی ، به خودش اجازه می‌دهد که این واحد درسی را تدریس کند.
یک چیزی مثل همان درس انشاء شده است.
دقیقاً ! در صورتی که همین درس انشاء که در ایران به شوخی گرفته می شود در کشوری مثل آمریکا جزء دروس سرنوشت ساز است که اگر دانش‌آموزی نتواند در درس انشاء نمره آورد، حتی اگر در فیزیک و ریاضی و هر چیز دیگر نمره خوب داشته باشد، نمی‌تواند به مقطع بالاتر رود. یعنی خوب نوشتن اینقدر اهمیت دارد که یکی از اصول بحث سواد رسانه‌ای هم هست و در ایران به آن توجه نمی‌شود. بنابراین بزرگترین کمبودی که نهاد آموزشی دارد این است که مربیانی دارد که فاقد علم لازم در این حوزه هستند. مربی که نتواند بچه‌ها را علاقمند و نسبت به این محتوا انگیزه مند کند، قطعاً نه تنها بچه‌ها را دلزده می‌کند بلکه اصلاً باعث می‌شود که در بچه‌ها نسبت به این درس تنفر ایجاد شود. چون او فکر می‌کند که این درس مثل بقیه درس‌ها باید حافظه محور باشد در صورتی که اصلاً سواد رسانه‌ای حافظه محور نیست و جزء دروسی است که اتفاقاً می‌خواهد دانش‌آموز به جای اینکه تفکر اسفنجی داشته باشد، یک تفکر غربالگر و نقاد داشته باشد. مربی این آموزش را ندیده و قطعاً نمی‌تواند آموزش دهد. اصلاً شیوه اداره کلاس در حوزه سواد رسانه‌ای فعالیت می‌کند، مثل بقیه کلاسها نباید سلسله مراتبی باشد. در کلاس های سواد رسانه ای اولین کاری که می‌کنید این است که نحوه اداره کلاس و چیدمان صندلی‌ها حلقه‌ای شود یعنی باید یک حلقه کندوکاوی به وجود آید که تک تک بچه‌ها با هم در ارتباط باشند و چهره به چهره یکدیگر را دیده و صحبت کنند. همانطور که طلاب دور هم می‌نشینند و موضوعی را به بحث می‌گذارند و در مورد آن تضارب آرا به وجود می‌آید، اینجا هم باید به همان شکل باشد ولی متأسفانه این اتفاق نمی‌افتد و معمولاً بچه‌هایی که همیشه حرف می‌زنند، در بحث تفکر و سواد رسانه‌ای هم بیشتر از همه صحبت می‌کنند و آن بچه‌ای که هیچگاه صحبت نمی‌کند، محکوم است که همیشه سکوت کند. در صورتی که در سواد رسانه‌ای همه بچه‌ها باید به یک اندازه در مورد مباحث صحبت کنند و فرصت برابر داشته باشند.
چند سال پیش بود که برای اولین بار دانشگاه علمی- کاربردی دو واحد برای درس سواد رسانه‌ای قرار داد که در آنجا هم مانند آموزش و پرورش، کسانی که تدریس می‌کردند خیلی مجهز به این دانش نبودند. افراد با گذراندن آن پودمان دو ساله، می‌توانند مدرک سواد رسانه‌ای داشته باشند ولی برای بقیه دانشگاه‌ها چنین کاری انجام نشده است. مثل تمام دروس عمومی شاید نیاز باشد که سواد رسانه‌ای هم برای تمام رشته‌های تحصیلی ارائه شود چون از آن بحث‌هایی است که به نظر می‌رسد محدود به یک رشته خاص نیست که فقط برای دانشجویان علوم انسانی، فنی یا علوم پایه باشد.
• معلمان مدارس برای تدریس سواد رسانه ای با چه معیاری انتخاب می‌شوند؟
از هیچ فیلتری رد نمی‌شوند. در حال حاضر مؤسسات آموزش آزاد اقدام به تربیت مربی می‌کنند و آن‌ها را به مدارس معرفی می‌کنند. مثل مؤسسه میزان، مؤسسه هنر و آیینه و رسانه و ... .
سرفصل کتاب مدارس در مورد سواد رسانه ای چه بخشهایی را در برمی گیرد؟
سرفصل‌های آن کتاب دیدگاه‌های مختلفی است که از رسانه شناسی شروع می‌شود بعد به سمت مخاطب شناسی می‌رود و سپس به بحث تحلیل سوق پیدا می کند. این درس در انتها باید منجر به تولید یک اثر یا یک پیام رسانه‌ای مانند فیلم، عکس یا روزنامه شود که متأسفانه مدارس کمتر به این سطح می رسند.
عملکرد نهادهای آموزشی در این زمینه را چطور ارزیابی می کنید؟
در عرصه سواد رسانه‌ای بازیگران مختلفی مانند آموزش و پرورش، آموزشگاه‌های آزاد و کمپین‌هایی که در سرای محله‌های شهرداری برگزار می شود، ایفای نقش می کنند. مشکل این است که هرکدام در جزیره خود این بحث را دنبال می‌کنند و خیلی از مؤسسات هم با نگاه ایدئولوژیک، چیزهایی مثل تقوای رسانه‌ای، بصیرت رسانه ای یا رسانه هراسی را در ذهن دارند. هیچ استاندارد و معیاری برای آموزش سواد رسانه‌ای وجود ندارد و هر کس از زاویه دید خود آموزش‌هایی به مردم می‌دهد. این موازی کاری‌ها باعث دوری از هدف می شود. حتی پژوهشگران این عرصه هم با هم تعامل ندارند و هرکدام راه خود را می‌روند و چه بسا کارهای تکراری انجام می دهند و از یکدیگر خبر ندارند که چه ترجمه‌ها و تولید محتوایی در حال اتفاق است. باید همایشی که برگزار می‌شود تا بین آن چیزهایی که در چند سال گذشته در حوزه سواد رسانه‌ای اتفاق افتاده است، پیوندی برقرار شود و تجربیات به اشتراک گذاشته شود. همایش‌ها یک فعالیت میانجی گرانه هستند که می‌توانند یک رابط خوبی بین حوزه‌های مختلف باشند. در خروجی کار همایش ها، معمولاً بانک عظیمی از اطلاعات در این حوزه به وجود می‌آید که آن مربی که می‌خواهد تدریس کند، از آن محصول رسانه‌ای کمک گیرد.
• کلاس های سواد رسانه ای در آموزش و پرورش تئوریک است یا کارگاهی؟
تئوریک است ولی کلاس باید حالت مشارکتی و تعاملی داشته باشد. تا زمانی که معلم یکسویه اطلاعاتی به دانش آموزان منتقل کند، جذابیتی نخواهد داشت. معلم باید در کلاس مثلاً اخبارBBC را 5 دقیقه پخش کند و آن را به بحث گذاشته و به همه فرصت برابر دهد تا دیدگاه‌های خود را بیان کنند. مهمترین مسئله این است که دانش آموزان با روحیه نقدپذیری آشنا نیستند و اگر دوستی از دوست دیگرش نقد کند، ممکن است محکوم شود به اینکه دوستی آن‌ها به هم خورده و یا اینکه بعد از پایان کلاس دیگر با هم ارتباط نداشته باشند. فلسفه وجودی سواد رسانه‌ای این است که اتفاقاً افراد به نقدهای یکدیگر احترام گذاشته و اگر واقعاً استدلال قانع کننده دارند، دوستان خود را مجاب کنند و اگر ندارند، باید تسلیم شوند. متأسفانه این روحیه اصلاً در مدارس وجود ندارد و حتی اگر دانش آموزی از معلم انتقاد کند، رویه معلم با او عوض می‌شود.
کتابی که اخیراً در مدارس این حوزه تألیف شده است، در چه فرآیندی تهیه شده است؟
عنوان این کتاب «تفکر و سواد رسانه‌ای» است ولی به نظر می رسد این عنوان باید «تفکر انتقادی و سواد رسانه‌ای» باشد، چون سواد رسانه‌ای تفکر معمولی نیست. خیلی جالب است که این کتاب برای دو دسته از دانش‌آموزان تهیه شده است؛ اول دانش‌آموزانی که عجول هستند و به محض اینکه کتاب به دست آن‌ها می‌رسد، می‌خواهند بررسی کنند که آخر آن چه می‌شود؟ دوم دانش‌آموزانی که با تأمل و صبوری بیشتر، گام به گام آجرهای دانش خود را می‌چینند تا به آن ساختمان و بنای کامل نائل شوند. در وهله اول برای دانش‌آموز عجول یکسری توضیحات داده شده است. مثلاً وقتی می‌خواهد مخاطب فعال را توضیح دهد، می‌گوید مخاطب فعال این ویژگی‌ها را دارد و حال اگر شما این ویژگی ها را دارید، می توانید کار را شروع کنید. دانش‌آموزی که صبورتر هست، فصل اول را می‌گذراند و در فصل دوم هم با انواع و اقسام تکنیک‌ها و شگردهای تحلیل رسانه‌ای آشنا می‌شود. در واقع خود فرد باید بررسی کند که جزء کدامیک از این دو گروه است و بعد خودش تکنیک‌ها را کشف می‌کند. در انتها که کتاب تمام می‌شود، دانش آموز می‌بیند که با آن دانش‌آموزی که قبل از خواندن این کتاب بوده است، تفاوت دارد و دیدگاه و مواضع او تغییر کرده است. طوری می شود که دیگر به هر نحوی هر تبلیغی را نمی‌پذیرد و مثلاً می‌گوید رنگ تبلیغ در اینجا این را القا می‌کند، صدایی که گذاشته‌اند، در ما هیجان ایجاد می‌کند، چرا پای خانواده را به میان کشانده‌اند؟
شاید یک مقدار چند دستگی در ادبیات نگارشی کتاب به چشم می‌خورد چون هر فصل را یک نویسنده در دست گرفته و این باعث می‌شود که یکپارچگی، انسجام و وحدت رویه کتاب یک مقدار زیر سؤال رود ولی در کلیت، آن تفکر سیستمی رعایت شده است. تیم مؤلفان آموزش و پرورش تیم خوبی است و حتی کتابچه‌هایی را که به مربیان برای آموزش بهتر کمک کند، سفارش داده اند تا آماده شود.
یک مقدار محتوا و کتاب در این حوزه کم است.
اصلاً فقر ادبیات به شدت وجود دارد و انتظاری هم نباید داشت. این نوزادی است که تازه متولد شده است. البته قرار است در سال پیش رو همایشی با عنوان سواد رسانه ای در کشور برگزار شود. این موضوع از دهه 80 وارد کشور ما شده است و محتواهایی هم که تولید شده، ترجمه است و خیلی روان و سلیس نیست و حق مطلب را ادا نمی‌کند ولی از اینکه هیچ چیز نباشد، خیلی بهتر است.

یکی از ویژگی‌هایی که مخاطب فعال باید داشته باشد این است که توانایی جداسازی بخش تحلیل در پیام را از بخش خبر داشته باشد
از اصطلاح سخت- خبر و نرم- خبر در اینجا استفاده می شود. مخاطبی که منفعل است، به سخت خبر اکتفا می‌کند و هیچگاه تفسیرها و تحلیل‌های جانبی را پیگیری نمی‌کند ولی مخاطب فعال رصد می‌کند، تفاسیر مختلف را می‌خواند و ارزیابی می‌کند و خودش به یک ارزیابی و قضاوت می‌رسد. اینطور نیست که تحت تأثیر هیچ رسانه‌ای قرار گیرد و به سمت نرم خبر و نشانه هایی که باعث می‌شود که بیشتر فکر کند و تسلیم خبر نشود، می رود. ویژگی سخت خبر این است که 24 ساعته است یعنی مثل سبزیجات و میوه جات بعد از 24 ساعت قابلیت فاسد شدن دارد اما نرم خبرها همیشه این قابلیت را دارند که تازه باشند، ممکن است حادثه پلاسکو دو سال پیش اتفاق افتاده باشد ولی شما می‌توانید یک تحلیل و تفسیر جدید از آن داشته باشید.
اگر مخاطب به این سمت برده شود که یک مقدار نگاهش را نسبت به آن چیزی که بازنمایی می‌شود، دور کند و به او گفته شود که آن چیزی را که می‌بیند، عین واقعیت نیست و قطعاً متناسب با هر رویکردی قابلیت دستکاری، تحریف و فریب دادن ذهن او را دارد، نگاه مخاطب به خبر تغییر می کند. مثلاً از آفریقا تصویر می‌دهند و مخاطب فکر می کند که در آنجا یک مشت افراد گرسنه و بیچاره هستند که در آن برهوت زندگی می‌کنند اما واقعاً همه جای آفریقا آنطور نیست و کشوری مثل آفریقای جنوبی در سطح کشورهای توسعه یافته است و اگر شما اهل مطالعه نباشید، این را نخواهید فهمید.

 این هماهنگی نیاز به این دارد که یک نهادی بالای سر کار باشد، در حال حاضر چه نهادی برای این کار هست؟
یک ناظر می‌خواهد اما واقعاً هیچ ناظری وجود ندارد.
متولی سواد رسانه‌ای در ایران چه نهادی است؟ شورای عالی فضای مجازی است؟
اصلاً متولی مشخص ندارد. آموزش و پرورش دارد در جزیره خودش کار می‌کند و شورای عالی فضای مجازی هم برای خود کار می‌کند یعنی حتی این‌ها با هم ارتباط هم ندارند که همپوشانی داشته باشند. یکی از معضلاتی که باعث می‌شود که هدف گم شود، این است که هر کس می‌خواهد راه خود را طی کند و این بزرگترین مشکل در سیاستگذاری کشور در این حوزه است.
 گذشته از متولیان حکومتی مانند آموزش و پرورش که باید سرفصل های تصویب شده را تدریس کند و در چارچوب خاصی حرکت کند، نقش متولیان کمپین‌های آموزش سواد رسانه‌ای بسیار مهم است. آنها باید به وجدان خود مراجعه کنند و این بحث را یک مقدار اخلاقی تر ارائه دهند و با آن به عنوان یک مد علمی برای کاسب کاری، برخورد نکنند. متأسفانه در حال حاضر برخی از مؤسسات چون می‌دانند که این بحث، نیاز روز جامعه است، با آن به صورت تجاری برخورد می کنند.
برای ارتباط مناسب تر سه نهاد خانواده، مدرسه و رسانه در این حوزه چه راهکاری هست؟
خانواده در بحث آموزش‌های سواد رسانه‌ای یک حلقه مفقوده است. مدیریت مصرف رسانه ای افراد در خانواده به فراموشی سپرده شده است. مادر دائم گوشی را در دست گرفته و از این شبکه به آن شبکه اجتماعی رجوع می‌کند و پدر هم کنترل تلویزیون را در دست گرفته و از این کانال به آن کانال می‌رود و هیچ مدیریت مصرف نه به لحاظ زمان و نه به لحاظ محتوا وجود ندارد. این یک شکاف خیلی بزرگ است بین آن آموزه‌هایی که در مدارس به بچه‌ها منتقل می‌شود و وضعیتی که در خانواده وجود دارد. خانواده اصلاً نمی‌داند که سواد رسانه‌ای چیست و چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد؟ پس در وهله اول باید این سه حلقه را در کنار هم دید. اگر خانواده‌ها هوشیاری لازم را نداشته باشند، قطعاً بین بچه‌ها و پدر و مادران آنها شکاف خیلی بزرگی اتفاق می‌افتد. متأسفانه خانواده فقط نگران این هست که ویتامین‌ها به بدن بچه خوب رسیده و تغذیه مناسب داشته باشد ولی نگران مصرف رسانه‌ای او نیست و اینکه چقدر در روز قرار است کتاب خوانده و یا در شبکه‌های اجتماعی گشت وگذار کند، اهمیت زیادی برای آنها ندارد. پدر و مادر باید برای بازی با فرزند وقت گذاشته و تفریحاتی غیر از تفریحات با ابزارهای رسانه ای برای او پیش بینی کنند.
عملکرد مسئولان در این زمینه را شما چطور ارزیابی می‌کنید؟
سواد رسانه‌ای فقط محدود به آموزش و پرورش نمی‌شود. یک مدیر کارخانه، اگر این ضرورت را احساس کند، برای کارگران خودش حتماً یک دوره سواد رسانه‌ای خواهد گذاشت یا یک تیم پزشکی برای اینکه ارتباط انسانی مناسب تری با بیمارانشان داشته باشند، می توانند این دوره را برای کارکنان خود داشته باشند. رسانه را نباید فقط به رادیو و تلویزیون یا فضای مجازی محدود کرد چرا که تمام هستی، رسانه است و همه افراد برای همدیگر پیام دارند. نشستن بنده در اینجا و نوع پوشش من در اینجا برای شما پیام دارد و حتماً نوع نشستن آن پزشک هم در مقابل بیمار برای بیمار پیام دارد. پزشکی که سرش را پایین می‌اندازد و فقط نسخه می‌نویسد و گوش نمی‌دهد و دقت نمی‌کند و مهارت خوب گوش دادن را رعایت نمی‌کند، چه انتظاری از او برای بهبود حال بیمار می توان داشت؟ یک آبدارچی یا یک وزیر کشور و نه لزوماً وزیر ارتباطات هم می‌توانند این کار را انجام دهند. وزرای بخشهای مختلف می توانند و باید به این امر توجه داشته باشند.
راهکار شما برای بهبود عملکرد مسئولان در این زمینه چیست؟
فقط و فقط و فقط باید از مهدکودک‌ها شروع کرد. ریشه ای ترین راهکار این است که از مهدها، پیش دبستانی و مقطع ابتدایی شروع کنند. متأسفانه به صورت جهشی به مقطع متوسطه پریده اند و بچه‌ای که تقریباً چارچوب‌های فکری و آن جهان بینی و نظام ذهنی او شکل گرفته است، از او توقع می رود که به نحو دیگری فکر کند که به سختی ممکن است. ولی اگر از سن‌های پایین، این اتفاق افتد که وقتی کتاب می‌خوانند از آنها پرسیده شود که واقعاً در این کتاب چه شخصیت‌هایی برای شما اهمیت داشت؟ و چرا این را انتخاب کردی؟ و بچه ها هم با روح معصوم خود دلایل انتخاب خود را بیان کنند، فواید خیلی زیادی خواهد داشت. سواد رسانه‌ای هم بُعد شناختی دارد و هم بُعد عاطفی دارد و هم بُعد اخلاقی. اتفاقاً کمتر در سواد رسانه‌ای آن بُعد اخلاقی را در نظر می گیرند در صورتی که اتفاقاً تا آن بُعد اخلاقی نباشد، تفکر انتقادی صرف به درد جامعه نمی‌خورد.
درصورتی‌که وضعیت آموزش سواد رسانه‌ای به روال کنونی ادامه یابد، چشم‌انداز وضعیت جامعه ایرانی در این باره را چگونه می‌دانید؟
انسان همیشه باید به آینده امیدوار باشد. قطعاً از اینکه هست، بهتر خواهد شد.

خلاصه راهکارها:
1- برای سواد رسانه‌ای باید یک تعریف جامع ارائه شود تا اختلالات به‌وجود آمده در کارکرد سوادرسانه‌ای و ماموریت آن در جامعه از بین برود.
2- مسئله سواد رسانه‌ای نباید به صورت یک معضل لاینحل به مردم معرفی شود.
3- سواد رسانه‌ای باید از دوران پیش‌دبستانی به بچه‌ها آموزش داده شود.
4- باید این نگاه در جامعه اصلاح گردد که، سواد رسانه‌ای برای مصونیت یافتن در مقابل رسانه‌ها نیست؛ بلکه برای ارزیابی و بهتر تصمیم گرفتن است.
5- درس سواد رسانه‌ای باید در مدارس و دانشگاهها به عنوان یک درس مهم تلقی شده و به صورت اجباری برای آنها باشد.
6- آموزش و پرورش باید معلمان مخصوص سواد رسانه‌ای تربیت کند و از آنها استفاده نماید.
7- کلاس سواد رسانه‌ای باید به صورت فعال و دانش‌آموز محور، مانند مباحثه طلاب برگزار شود تا تفکر انتقادی که شالوده سواد رسانه‌ای است در دانش‌آموزان نهادینه شود.
8- مسئولان باید در خصوص استفاده ابزاری افراد سودجو از سواد رسانه‌ای در جهت منافع تجاری و رواج مدگرایی علمی آن، تمهیدات لازم را اندیشیده و نظارت‌های قانونی را اعمال کنند.
9- نهادهای آموزشی و تبلیغی باید در میان خانواده‌های ایرانی، برنامه رژیم استفاده صحیح و منطقی از رسانه را ترویج دهند.
10- موضوع سواد رسانه ای فراتر از آموزش و پرورش یا وزارت ارتباطات دیده شود و همه نهادها خود را باید درگیر این موضوع نمایند.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)