آموزش مفاهیم اسلامی بر اساس روش های نوین روانشاسی و جامعه شناسی

  • یکشنبه, 27 آبان 1397 23:22
  • بازدید 2349 بار

سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع چالش های تربیت دینی در خانواده 


خانواده را نخستین هسته هویتی آدمی می‌دانند؛ مجموعه‌ای که انسان اولین تجربه‌های دادوستد مادی و معنوی را در آن می‌چشد و می‌آموزد. یافته‌های دانش بشری و آموزه‌های دینی تقریباً بر نکته متفق‌اند که شخصیت کودک مانند زمینِ آماده کشت، متناسب با ویژگی‌های محیطی و همین دادوستدهای فکری و عاطفی رشد می‌کند و شکل می‌گیرد. فراوانی توصیه‌های دینی درباره جایگاه خانواده و لزوم توجه والدین به تربیت دینی فرزندان روشن و بی‌نیاز از تکرار است، آنچه محتاج تبیین است، روش‌ها و راهکارهای ارتقا و بهبود تربیت دینی در خانواده، به‌ویژه متناسب با ویژگی‌های جهان معاصر است.
با توجه به چالش‌های تربیتی دینی در دنیای معاصر، اعم از شکاف نسلی، ناآگاهی والدین، هجمه‌های بیرونی و ... این موضوع نیازمند بازاندیشی و تحلیلی دوباره دارد تا بتوان خانواده‌ها را برای تربیت نسلی آگاه و دین‌دار آماده کرد. ازاین‌رو «پژوهشنامه راهبردی امنیت فرهنگی افق مکث» تربیت دینی در خانواده را موضوع شماره بیست‌ویکم خود قرار داده است تا با استفاده از پژوهش‌ها و نظرات نخبگان و کارشناسان، گامی در مسیر رفع چالش‌های تربیت دینی در خانواده و ارائه راهکار و راهبرد عملیاتی برای بهبود و ارتقای آن بردارد. از همین‌رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه‌ای را با  دکتر اعظم آهنگر سله بنی محقق رسمی مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران و دانش آموخته دکتری جامعه شناسی انجام داده است تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.

تربیت دینی از منظر شما چه تعریفی دارد؟
دو مدل تربیتی از منظر افراد مختلف تربیت دینی تلقی می‌شود؛ یک مدل نوعی است که بچه‌ها را طوری تربیت می کند که اصول و مبانی دینی را رعایت کنند و ناظر به عملکرد است. مدل دیگر می‌گوید که بچه‌ها باید بر اساس آموزه‌های دینی که ائمه فرموده اند، تربیت شوند که به سراغ احادیث، روایات و کتب دینی می‌روند. در مدل اول از اصول روان‌شناسی نوین هم ممکن است، استفاده کنند ولی در مدل دوم خواه ناخواه آموزه‌های جدید را حذف می‌کنند و شاید روش‌های جدید را خیلی قبول نداشته باشند.
ترجیح این است که بچه ای تربیت شود که هم مناسک گرا باشد و هم فهم درستی از اصول دین و دلایل آن داشته باشد و به سؤالاتی که از مباحث دینی برای او مطرح می‌شود، پاسخ داده شود و ذهن جستجوگر او سرکوب نشود. اینطور نباشد که تقلید کورکورانه داشته باشد و باید فلسفه احکام را درک کند. مثلاً دلیل اینکه دروغ گفتن جزء گناهان کبیره است و نماز صبح باید در صبح زود خوانده شود، تا حدی برای وی معلوم باشد. برای مثال علوم جدید هم تأیید می‌کنند که اگر انسان در صبح یک مراقبه ای داشته باشد، روز او بسیار بهتر خواهد بود. در واقع بچه باید خلاقانه و در عین حال دیندارانه تربیت شود.
اثرات مثبت و منفی رسانه ها در تربیت دینی فرزندان چیست؟
مثبت و منفی بودن این اثرات بستگی به این دارد که چطور این ابزار به دست بچه‌ها داده شود. برای کودک 4 یا 5 ساله که پدر و مادر وی در رابطه با خشونتی که داخل رسانه و بازی و مدیا هست ناآگاه هستند، خشونت به دنیای واقعی انتقال پیدا می‌کند و بچه مرز بین خیال و واقعیت را نمی‌داند. نتیجه این است که بچه فعالیت‌ها و رفتارهای عجیب و غریب پیدا می کند. متأسفانه در نرم افزارها و بازی‌هایی که برای دخترهای کوچکتر هست، عروسکی به او می‌دهند که لباسش را به تن و او را آرایش کند و ... این مسائل خواه ناخواه در ذهن بچه تأثیر می‌گذارد ولی می توان از این ابزار به صورت خیلی مثبت استفاده کرد. بازی‌هایی هست که از کلمات و مفاهیم قرآن و احادیث استفاده می کند یا بازی هایی هست که به بچه یاد می‌دهد که اخلاقی رفتار کند و قوانین را رعایت کند و محیط‌های خطرناک را به بچه می‌شناساند. بنابراین می توان از رسانه های دو طرفه به جای رسانه های یکطرفه مثل تلویزیون در جهت آموزش و هدایت فرزندان استفاده کرد.
در پژوهشی که در مصاحبه‌ با تعدای قاتل‌های زنجیره ای انجام شده بود، نتایج نشان می داد که اکثر آن‌ها در دوران کودکی در معرض رسانه‌هایی بودند که دائماً به آن‌ها پالس‌های خطر و آسیب زا می‌دادند و فیلم‌های هیجان انگیز و ترسناک می‌دیدند. در عین حال خانواده آنها نابسامان بوده و یا کتک خورده و تحقیر می شدند. در واقع شخصیت آنها آنقدر له شده بود که در بزرگسالی منجر به این شده است که فرد، قاتل شود. جالب است که وقتی با آن‌ها صحبت شده بود که شما بعد از قتل چه حالی داشتید؟ برخی از آنها حتی عنوان کرده بودند که یک حالت لذت و خلسه داشته اند. این مسئله نشان دهنده آن است که حتی همین بچه کوچکی که الآن در خانه است، اگر به درستی در تربیت او عمل نشود و از رسانه های درستی استفاده نکند، ممکن است در بزرگسالی تبدیل به قاتل خطرناکی شود.
والدین با چه راهکارهایی می‌توانند فضای مجازی را برای فرزندان کنترل کنند؟
داشتن گوشی‌های اندروید برای سنین زیر 16 سال غلط است. باید دسترسی بی نظارت کودکان به فضای مجازی متوقف شود و نباید گوشی بچه ها قفل داشته باشد. حداقل تا 19-18 سالگی باید طوری باشد که پدر و مادر نظارت روی گوشی ها داشته باشند و درست و غلط را به بچه‌ها آموزش دهند. واقعیت این است که جستجوگری یک کار عادی است که توسط بچه ها انجام می شود و به خصوص در دوران بلوغ جستجوگری جنسی یک امر کاملاً طبیعی است. پسر یا دختری که در سن بلوغ هست و چند روز دیگر قصد ازدواج دارد، می‌خواهد جنس مخالف را شناخته و دست فرد دیگری را در دست گیرد. این یک امر عادی و خدادادی است و بستگی به این دارد که چطور آن را مدیریت کنند که منجر به خطا و اشتباه نشود. یکی از جاهایی که پاسخگوی جستجوگری هست، فضای مجازی است که این موضوع را به راحتی در دسترس قرار می‌دهد.
اولیاء نباید برای سنین ابتدایی به هیچ عنوان موبایل تهیه کنند و اگر هم که خریدند، باید خیلی کنترل داشته باشند و استفاده فرزندان از آن، با شرایط خیلی خاص باشد. مثلاً می شود گوشی بین مادر و فرزند یا پدر و فرزند مشترک باشد و به هیچ عنوان قفل هم نداشته باشد. اگر دیدند که بچه برای گوشی قفل می‌گذارد، تذکر دهند که شرایط را زیر پا گذاشته است و قرار بر این نبوده است. اگر هم فرزند موضوع حق خود برای داشتن حریم خصوصی را به میان کشد، باید به او گفت که قبل از 18 تا 19 سالگی برای او حریم خصوصی در گوشی وجود ندارد. آنها باید همه چیز را باز کنند و یا حذف کنند. پدر و مادری که این قدرت را ندارد، نباید حداقل تا 19سالگی برای خرید گوشی برای فرزند هزینه کند. سنین 17 الی19 سالگی سنینی است که بسته به پختگی و عاقل بودن بچه، می‌توانند گوشی و وسایل الکترونیک را به دست او دهند. البته باز هم کنترل‌های خیلی نامحسوس باید وجود داشته باشد که بچه متوجه نشود. البته یک جاهایی هم واقعاً لازم هست که محسوس شود ولی باید خیلی نامحسوس باشد که حرمت ها هم شکسته نشود.
بی‌توجهی به اخلاق کاربردی و تأکید بر آموزش نظری عقاید در جامعه چه تأثیری در تربیت دینی فرزندان دارد؟ والدین چه نقشی می‌توانند در حل این آسیب ایفا کنند؟
بچه‌ها فقط از رفتار افراد مطالبی را یاد می‌گیرند و مباحث نظری همیشه تأثیرگذار نیست. در آموزش بچه‌ها بلندترین صدا، رفتار آدم‌هاست. اگر اولیاء درست رفتار کنند، بچه‌ها هم درست رفتار می‌کنند. وقتی پدر و مادر می گویند که دروغ گناه است ولی به راحتی دروغ می‌گویند و در موارد اضطراری هم می گویند که عزیزم آدم نباید همه چیز را بیان کند! باعث می شود که دروغ گفتن و دو چهره داشتن برای بچه عادی ‌شود و این کار در سطح جامعه نهادینه ‌شود. همچنین وقتی بچه می‌بیند که معلمش با حجاب خیلی عالی و رفتار متینی در کلاس حضو دارد ولی چند صد کیلومتر آن طرف تر در کیش، همان معلم به نحو دیگری است، پیش خود می گویند پس می توان فقط در محیط‌های اداری حجاب داشت و در محیطهای دیگر، طور دیگری بود. یعنی این دوگانگی و دروغ گفتن در رفتار را در پدر، مادر و اطرافیانش می‌بیند و اصلاً کار به جایی می‌کشد که می‌بیند اگر در جامعه دروغ نگوید، نمی‌تواند زندگی کند.
 پسری به نام محمد که فرزند یکی از اساتید بود، حدود 9 سال در آمریکا زندگی کرد ولی چون اسمش محمد بود و برای اینکه نتواند گرین کارت دریافت کند، قبل از تمام شدن 10 سال اقامت وی، دیپورت شد. پسر او به ایران آمد و در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. جالب است که این استاد می‌گفت که باید پسرش را به کسی معرفی کند که مقداری دروغ گفتن را یاد گیرد. وقتی از ایشان دلیل این کار پرسیده شد، گفت: او در آنجا اصلاً مجبور نبود که از دروغ گفتن استفاده کند ولی در جامعه ایران اگر دروغ نگویید نمی‌توانید زندگی کنید و به افراد برمی خورد و با شما دشمنی می‌کنند. در آنجا سیستم‌ طوری است که واقعاً دروغ گفتن را طوری کنترل می‌کنند که اصلاً انسان‌ها نیازی به دروغ گفتن پیدا نمی‌کنند. در اینجا اگر به همسایه ای که وسیله ای را از شما طلب می کند، اعلام کنید که به این دلیل که شما وسایل را خوب نگه نمی دارید، وسیله به او داده نمی شود، ممکن است هزار برداشت متفاوت برای خودش ‌کند و رفتارهای متقابل ناشایست انجام دهد لذا ناچار به گفتن این دروغ هستید که این وسیله در خانه نیست و یا خراب شده است. متأسفانه کودک هم این رفتار را نظاره می کند، در حالی که می داند چند دقیقه پیش، از این وسیله در خانه استفاده شده است. همین سیاسیون برخی از آنها آنقدر دروغ گفته اند که اگر حرف راست هم بیان کنند، مردم می‌گویند دروغ است! در واقع سیستم جامعه طوری شده است که گویی نمی‌توان راست گفت! در چنین جامعه ای نمی‌توان تربیت دینی را رواج داد چون بچه ها خواه ناخواه با این تعارض بزرگ می شوند. همینطور در سیستم اداری نیز وقتی کارمند می بیند که اگر هنگام دیر رسیدن، واقعیت را بیان کند که خواب مانده است با عصبانیت رئیس مواجه می شود ولی اگر یک داستان خیالی درست ‌کند که مادر یا بچه او مریض است از شرّ عصبانیت رئیس خلاص می شود، گزینه دوم را انتخاب می کند. یعنی سیستم و ساختار جامعه طوری هست که افراد را وادار به گناه می‌کند. همینطور در تربیت دینی به بچه گفته می شود که رشوه دادن هم برای رشوه گیرنده و هم رشوه دهنده حرام است. ولی متأسفانه خیلی اوقات افراد نادانسته وارد سیستم فاسدی می‌شوند و برای آن‌ها کار می‌کنند و زحمت خود را به بهترین شکل می کشند ولی با یک دنیا بدهی هر روز طلبکار به درب منزل آنها می‌آید. آن مسئول مربوطه در سازمان هم آنقدر کار فرد را نگه می‌دارد که مجبور شود به او رشوه دهد. در واقع وقتی سیستم درست نشود و از فساد جدا نشود، تربیت دینی در خانواده خیلی نمی‌تواند تأثیرگذار باشد. در تربیت خانوادگی نهایتاً می‌توان گفت که افراد نجس و پاکی را رعایت کنند و کار دیگری در امور اجتماعی نمی توان انجام داد.
طبیعتاً در اینجا بحث حکومت و مدیریت جامعه مطرح می‌شود. وظیفه مسئولان و نهادها در تقویت تربیت دینی فرزندان در خانواده چیست؟ و راهکار پیشنهادی شما در این خصوص چه می‌باشد؟
این کار باید به تدریج و با سخت کردن قوانین و ایجاد یک سیستم نظارتی قوی صورت ‌گیرد و در طولانی مدت در انتخاب افراد شایسته و سالم دقت بیشتری شود. هم اکنون افراد، توان این کار را ندارند و متأسفانه افرادی هم که توانش را دارند، خودشان هم به نحوی درگیر هستند. یعنی وقتی که می‌خواهند کاری انجام دهند، تعدادشان انگشت شمار است و از اطراف به آن‌ها فشار وارد می‌شود و بعد برای آن‌ها مسئله ایجاد می‌کنند و هیچ چیزی برای آن‌ها باقی نمی‌ماند.
سمن‌ها، نهادهای آموزشی و پژوهشی چطور؟
باید در این حوزه تحقیقات بیشتری صورت گیرد. پیشنهاد می شود که بحثی را تحت عنوان جامعه شناسی کودک راه اندازی کنند و در رابطه با کودکان در سن رشد در دو مقطع خردسالی و کودکی که زیر سن نوجوانی هستند، رفتارهای جمعی آنها مطالعه شود و در سیاستگذاری ها مورد استفاده قرار گیرد. باید در کنار مطالعات کیفی که قابلیت تعمیم ندارد، مطالعه کمّی هم انجام شود تا امکان پیچیدن نسخه برای سطح جامعه بر اساس آن وجود داشته باشد. در مطالعات کیفی فقط به وجود معضلات پی برده می شود ولی اینکه چقدر هست و چطور باید رفتار شود و چقدر باید روی این موضوع فشار آورده و کار شود، مشخص نیست. لازم است که تحت عنوان مطالعات کمی، پیمایش وسیعی انجام شود.
برخی از سمن‌ها مثل جمعیت امام علی(ع) در حوزه آموزشی کارهای خوبی انجام می‌دهند و در آموزش بچه‌های کار و آنهایی که آن طرف خط آسیب هستند، کمک می‌کنند. این‌ خیلی خوب است ولی این سمن‌ها می‌توانند در بخش‌های بالای خط آسیب هم کار کنند. یعنی قبل از اینکه بچه‌ها وارد این خط شوند و پایین خط آسیب قرار گیرند، می‌توانند بیشتر کار کنند. متأسفانه مشکل این است که در جامعه ایران، سمن‌ها خیلی جا نیفتاده اند و هر سمنی که می‌آید بعد از مدتی متأسفانه یک پیراهن سیاسی هم به تن می‌کند یعنی گروهی یک استفاده سیاسی از آن‌ها می‌کند. سمن‌های کمی هستند که بعد از مدتی فاز سیاسی نگرفته باشند. یک دلیل این پدیده آن است که سمن‌ها برای تأمین هزینه‌های خود از سازمان‌ها هم کمک می‌گیرند که دامی هست تا بالأخره آن پیراهن سیاسی را به تن کنند و در آن‌ها وابستگی ایجاد شود.
در حوزه آموزش و پرورش باید تربیت عملی انجام شود. اگر 10 بار هم به بچه توضیح دهند که وقتی اکسیژن را با هیدروژن ترکیب می‌کنید، آب تشکیل می‌شود تا زمانی که در آزمایشگاه نبیند که اکسیژن و هیدروژن از دو لوله آمده و در یک مخزن تبدیل به آب می‌شوند، متوجه قضیه نیست و نمی‌داند که این دو گاز چطور با هم ترکیب می‌شوند؟ در تربیت هم همینطور است؛ تا رفتارها را نبینند، خوب یاد نمی‌گیرند.
ابتدا باید بزرگسالان یاد گیرند که چطور رفتار کنند؟ تا زمانی که خود بزرگسالان درست تربیت نشوند و درست رفتار کردن را سرلوحه زندگی قرار ندهند، نمی‌توانند بچه‌ها را به خوبی تربیت کنند!
به نظر شما اگر مسئله تربیت دینی در خانواده به همین روند فعلی ادامه یابد چشم انداز 5 تا 10 سال آن را چگونه می‌بینید؟
روند غربی شدن جامعه واقعیتی است که شاید بتوان روند آن را کندتر کرد ولی در نهایت اتفاق می‌افتد. مفهومی به نام جهانی شدن یا Globalization در جامعه شناسی وجود دارد که به معنای تبدیل ذائقه جهانی به یک ذائقه مشترک است. اصطلاحاً به آن مکدونالیزه شدن هم می‌گویند که برگرفته از آن فست فودهای مکدونالد هست که در سراسر جهان شعبه دارد و غذاهای مشترکی درست می‌کند. مثلاً تمام دنیا مرغ سوخاری، همبرگر و ... را دوست دارند و می‌خورند. حتی جاهایی که اصلاً فکرش را نمی‌کردند، در حال حاضر از این نوع غذا می‌خورند. این یک واقعیت است که با گسترش فضای مجازی به مرور ذائقه‌های رفتاری افراد شبیه به هم می‌شود. فقط شاید بتوان این روند را تا 5 یا 10 سال آینده کند کرد ولی ناچار اتفاق خواهد افتاد. همین الآن تعارضاتی در رابطه با حجاب در کشور به وجود آمده است؛ با وجود تلاش 40 ساله جمهوری اسلامی و با وجود اینکه خیلی از مردم هنوز حجاب را دوست دارند ولی تعداد قابل توجهی هم هستند که حجاب را دوست ندارند. شاید یکی از دلایل این باشد که نظام اقتصادی کشور فشل است و مردم می‌بینند که نظام به خودش برچسب دینی زده و دین و سیاست را با هم ترکیب کرده است. لذا حجاب را یک چیز سیاسی می‌بینند. دلیل دیگر، وجود افرادی در آن طرف آب است که به دختران ایران در این طرف، خط می‌دهند و به نام مبارزه مدنی، علناً مبارزه سیاسی علیه سیاست‌های نظام می‌کنند. در ارتباط با موضوع درگیری پلیس با یک خانم در موضوع حجاب که اخیراً در فضای مجازی منتشر شد و به نوعی با پهن شدن دام برای پلیس، از رفتار بد یک پلیس زن فیلمبرداری و منتشر شد، نکات مهمی وجود دارد. چند ماه پیش در دانشگاه علوم انتظامی مقاله ای در رابطه با ادراک زنان جامعه از پلیس زن ارائه شد. خانم‌های پلیس توضیح می دادند که خیلی از زنان هنگام برخورد با آنها آسیب می‌زنند یا دام گذاری می‌کنند. مثلاً برای پلیس خانمی که در صورت خود بخیه بزرگی داشت، توسط یک دختر و دوست پسرهایش دامگذاری شده بود. به این روش که او با دوست پسرهایش قرار گذاشته بود که در پارک آنها پشت شمشادها مخفی شوند و او روسری خود را درآورد و وقتی خانم پلیس برای تذکر آمد آنها او را ضرب و شتم کنند!! به مواردی زیادی شبیه به این در این مقاله پرداخته شده بود. البته شغل پلیس همین است و جامعه به این شغل‌ها نیاز دارد اما باید دانست که ادراکات جامعه متفاوت است و آن موقع بود که پلیس باید منتظر چنین اتفاقاتی می بود! در این مقاله توضیح داده شده بود که اگر پلیس به همین شکل پیش رود، آسیب‌های جدی تری می‌بینید و اصلاً باید منتظر درگیری‌های بیشتری حول این موضوع باشد. ممکن است به یکباره کشف حجاب گروهی در پارکی اتفاق ‌افتد. در حال حاضر کشف حجاب به صورت تک نفری است ولی در آینده به یکباره می‌بینید که چند صد نفر جمع می‌شوند و روسری و لباس خود را درمی آورند و دیگر در آن زمان هیچ کاری نمی‌توان کرد! پس بهتر است که پلیس یک مقدار رفتار خود را تعدیل کند و راهکار دیگری برای این قضیه پیدا کند. دیگر گشت ارشاد جواب نمی‌دهد. این یک نمونه است و اصلاً چیز عجیبی هم نیست. همه جای دنیا لباس پوشیدن‌، غذا خوردن‌، رفتارها و در مجموع سبک زندگی در حال نزدیک شدن و شبیه شدن است! حتی مناسک گرایی مذهبی هم به این سمت حرکت کرده است. برنامه نظام سرمایه داری این است که همه دنیا را تبدیل به بازار خود کند. هر جا قرار باشد پولی در آید سلیقه‌ها باید شبیه به هم باشد. یکی از دلایل مهم این وضعیت در کشور این است که در جامعه از ابتدا الگوی توسعه را از اروپا گرفتند. اگر الگوی پیشرفت و توسعه را به جای اروپا از کشورهای آسیایی مثل چین یا کره اخذ می‌کردند و سعی می‌کردند الگوی بومی خود را ایجاد کنند، این همه بلا بر سر ایران نمی‌آمد. ژاپن ظرف 30 سال بعد از جنگ توسعه پیدا کرد در حالی که 40 سال از انقلاب و حدود 33-32 سال هم از جنگ در کشور ایران گذشته است و هنوز کشور، توسعه نیافته است. البته مظاهر مدرنیته و سیستم شهری خیلی زیبایی در کشور هست ولی آن توسعه یافتگی که باعث اشتغال شود و بیکاری را از بین برد و گردش پول سالم و رفاه اجتماعی کاملی را برای مردم داشته باشد، به وجود نیامده است.
برای جلوگیری از روند جهانی سازی راهکار خاصی وجود ندارد و فقط می توان با آموزش‌هایی که به بچه‌ها داده می شود این روند را کمی کند کرد. همانطور که بعد از انقلاب، حکومت حجاب را به سختی اجباری کرد و بی حجابان توسط خانم‌های باحجاب و آقایانی مذهبی مورد شماتت قرار گرفتند و از برخی از مسائل اجتماعی مثل اشتغال در ادارات دولتی منع شدند و در گزینش‌ها قبول نشدند، حتی اگر امروز دولت جمهوری اسلامی حجاب را آزاد اعلام کند و فقط کارمند بی حجاب را رد کند، آرام آرام این مطالبه مدنی برای کارمندان هم شکل می گیرد و یک گام جلوتر می‌آیند. در واقع حتی اگر همین امروز دولت جمهوری اسلامی ایران حجاب را آزاد کند، 30 سال دیگر باحجابان نمی‌توانند در جامعه به راحتی رفت و آمد کنند و آن‌ها هستند که مورد شماتت قرار می‌گیرند! چون این تغییرات و خواسته ها یک روند جهانی است و نهایتاً می توان آن را کند کرد. شکاف خیلی زیاد بین نسلی که میان مادران چادری و دختران بدحجاب آنها وجود دارد، به خاطر این است که مادر چادری از خیلی از مزایای اجتماعی محروم بوده است که این دختر بد حجاب از آن نیست! برای مادر همیشه اینطور بوده است که پدر از ابتدا تا انتها او را کتک زده و او را دوست نداشته و به او مهرورزی نداشته است ولی این دختر بی حجاب را 100 نفر در خیابان دوست دارند و با او رفتار مناسبی می‌کنند. این مسئله جزء ذات یک زن است که دوست دارد جلب توجه کند و جزء ذات یک مرد است که دوست دارد تماشا و مشاهده کند! اگر اینطور نبود، اصلاً نسل انسان منقرض می‌شد، فقط متأسفانه این فهم در بین مسئولان حاصل نشده است که با این ذات چه باید کرد؟ دختر می‌بیند که مادری که چادری بوده است حتی بعد از پیری برای خود یک خانه هم ندارد و کاملاً از امکانات اجتماعی محروم بوده و خودش را وقف شوهر و بچه کرده است. بنابراین خواه ناخواه می‌پذیرد که خودش بهتر رفتار می کند و آرام آرام دیده می شود که یک شکاف عمیق نسلی ایجاد می‌شود.
در حال حاضر توان و قدرت ایستادگی در مقابل موج یکپارچه شدن جهانی نیست. چقدر می‌توان تلگرام را فیلتر کرد یا در ابزار و وسایل مردم جستجو کرد و ویدئو و ماهواره را جمع کرد! نمی‌توان در مقابل توسعه و پیشرفت مقاومت کرد. وقتی این موج می‌آید، نه فقط ایران بلکه همه جای دنیا را می‌گیرد و هر چه سخت تر در مقابل آن مقاومت شود، آسیب بیشتری به کشور وارد می شود.
یک انقلاب خیلی خطرناک است چون تغییرات در آن، سریع اتفاق می‌افتد و وقتی تغییرات سریع باشد خونریزی در آن زیاد است و اتفاقات بد و ناخوشایندی صورت می‌گیرد ولی وقتی تغییر و اصلاحات خیلی منظم و کم کم اتفاق افتد، آن مسائل هم حل می‌شود.
راه حل این است که یک سیستم تربیتی انعطاف پذیر و قوی ایجاد شود که نه مانند داعشی‌ها که از آن طرف بام افتاده اند، به صورت افراطی روی بچه ها کار شود و نه همه اصول و ارزش ها کنار گذاشته شوند. اگر یک سیستم متوسط قوی و انعطاف پذیر در حوزه تربیتی ایجاد نشود که بتواند بر فرهنگ ها تأثیرگذار باشد، نمی‌تواند در دنیا منتشر شود و تا یک جایی می‌رود و دیگر به بن بست می‌خورد. البته باید روی موضوع جهانی شدن کارهای پژوهشی کیفی وکمی بیشتری در کشور انجام شود.


خلاصه راهکارها:
1- برای انتقال مفاهیم اخلاقی و ارزشهای معنوی باید از رسانه‌های دوسویه، بیشتر استفاده کرد.
2- اولیاء باید تا سن 19 سالگی نظارت دقیق و کامل بر استفاده بچه‌ها از فضای مجازی کنند و آنها را توجیه کنند که تا قبل از این سن حریم خصوصی در فضای مجازی ندارند.
3- باید جامعه شناسی کودک و پژوهشهای مربوط به آن تقویت شود تا با مطالعه رفتارهای کودکان، راهکارهای مناسبتری برای تربیت دینی آنها ارائه شود.
4- سمن‌های اجتماعی علاوه بر افراد زیر خط آسیب، باید به افراد بالای آن هم توجه کرده و برنامه‌ریزی کنند تا آنها هم به زیر خط آسیب منتقل نشوند.
5- در موضوع حجاب به‌جای سیاستهای آمرانه و دستوری باید بیشتر از سیاستهای ایجابی استفاده شود.

این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

نظر دادن

پیام هفته

قانون شکنی
آیه شریفه : إِنَّمَا ﭐلسَّبِيلُ عَلَى ﭐلَّذِينَ يَظْلِمُونَ ﭐلنَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي ﭐلْأَرْضِ بِغَيْرِ ﭐلْحَقِّ أُوْلَـٰئِکَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ  (سوره مبارکه شوری ، آیه 42)ترجمه : گناه بر کساني است که به مردم ظلم مي‏کنند ، و بدون داشتن بهانه‏اي و حقي مي‏خواهند در زمين فساد و ظلم کنند ، آنان عذابي دردناک دارند. روایت : قال علی( ع ): من تعدی الحق ، ضاق مذهبه.  (بحار الانوار ، ج 77 ، ص 211 )ترجمه : امام علی(ع) مي‌فرمايد: هر کس از حق (قانون) تجاوز کند ، در تنگنا گرفتار می آید.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید