تعریف شما از تربیت دینی چیست؟
در پارادایم اسلامی، انسان هر روز از نو متولد میشود و هر روز آفریده میشود، به این معنا که انسان مسلمان باید هر روز در حال رشد باشد. رشد به واسطه به فعلیت رسیدن تواناییهای بالقوه در وجود انسان رخ میدهد. تعریف ملموس و کاملاً مبرهن از تربیت این است که باید استعدادهای بالقوه انسان و ظرفیتهای موجود در او به فعلیت رسد. هر چقدر میزان به فعلیت رسیدن استعدادها بیشتر شود، رشد انسان بیشتر اتفاق میافتد. به همین دلیل است که از دیدگاه اسلام تربیت به این معناست که امروزِ انسان با دیروزِ او متفاوت باشد. یعنی استعدادی که دیروز در وجود انسان بالقوه بود، امروز به فعلیت رسیده و از نو آفریده شود.
شاخصهای تربیت دینی فرزندان در خانواده از منظر شما چه میباشد؟
خانوادهها قبل از اینکه وارد زندگی مشترک شوند نیاز به دانشی دارند که خود را به آن دانش مجهز کنند. همچنین در برهه اصلی دیگر از زندگی که فرزندآوری هست، پدر و مادر باید خود را به مهارتهای لازم در حوزه فرزندپروری مجهز کرده و بعد وارد پروسه تربیت انسان و تربیت نسل شوند. گاهی اوقات این اتفاق در خانواده نمیافتد. دیدگاه اسلام در مورد تربیت فرزند این است که پدر و مادر پیش از انعقاد نطفه باید برای ایفای یک نقش متفاوت آماده شوند یعنی در کنار نقش همسری باید نقش پدری و مادری را هم ایفا کنند.
پدر و مادر قبل از اینکه پدر و مادر شوند، حتماً باید خود مهذّب و پاک شوند و پیش از تولد آگاهیها و مهارتهای لازم را برای تربیت فرزند و برای به دنیا آوردن آن کسب کنند و بعد از آن فرآیند تربیت انسان را شروع کنند.
در مورد شاخصها باید اضافه کرد که اولین کار این است که فرزند به هویت خود اعم از هویت جنسیتی، مذهبی و ایرانی افتخار کند. وقتی یک انسانی به هویت خود افتخار کند، زندگی شادی را تجربه خواهد کرد. برخلاف آن نگاهی که برخی ممکن است به صورت عوامانه به تربیت دینی داشته باشند که کودک باید حتماً از دوران کودکی قرآن را حفظ کند و مفاهیم دینی به صورت مستقیم در مغز بچه وارد شده و او فقط در فضاهای مذهبی، هیئت و جلسات قرآن شرکت کند، باید فرزند به ویژه در 7 سال اول زندگی خود شاد باشد و از زندگی لذت برده و به صورت کاملاً طبیعی، تمامیانرژی او با بازیهای کودکانه تخلیه شود. البته شادی نه به معنای اصالت لذت بلکه به معنای اینکه از همین هویت خود لذت برد. این خیلی نکته مهمیاست که گاهی اوقات در رفتارهای جزئی خود را نشان میدهد. اینکه فرزند در آینده وقتی بین 10 نفری که هویت او را به تمسخر میگیرند، نشکند و شادی او ادامه پیدا کند و از اینکه کفش ایرانی میپوشد حالش بد نشود، بسیار مهم است.
فقدان توجه والدین به فضای مجازی چقدر میتواند خطرساز باشد؟ والدین با چه راهکارهایی میتوانند فضای مجازی را برای فرزندان کنترل کنند؟
باید مشکلات فضای مجازی را برای فرزندان به چند دسته تقسیم کرد؛ بخشی از آن آسیبی است که به پدر و مادر وارد میشود و به صورت غیرمستقیم متوجه فرزند میشود. بخشی هم به درگیری و ارتباط مستقیم فرزند با فضای مجازی مربوط میشود. میدانید در خارج از مرزهای کشور و در کشورهای غربی مثل انگلیس، بچهها از سن 13 سالگی به بالا، تازه آن هم از طریق مدرسه، میتوانند وارد سایتهای خاصی شوند. یعنی تبلتی هم که به دست آنها داده می شود، کاملاً کنترل شده است. این همان کشور غربی است که برای ایران به صورت ویژه کانال تخصصی فارسی تدارک دیده است. بنابراین در خارج از کشور و در کشورهایی که خودشان باعث ورود این تکنولوژی به ایران میشوند، روی استفاده فرزندان از فضای مجازی، کنترل و نظارت وجود دارد. متأسفانه در ایران، فرزند بدون هیچگونه سانسور و مرزی و بدون هیچگونه آگاهی و تحلیلی در حوزه سواد رسانهای، وارد یک فضای مجازی گسترده عجیب و غریب میشود و در معرض یکسری اطلاعات گسترده قرار میگیرد. از دیدگاه روانشناسان زمانی که کودک، اطلاعاتی را بیشتر از سن خودش دریافت کند، نمی تواند در ذهن خود اطلاعات را دستهبندی کند. به همین دلیل وقتی این همه اطلاعات عجیب و غریب در سنین 9 یا 10 سالگی وارد ذهن او میشود، مثل این است که یک کودک خردسال، راننده کامیون شده باشد. نتیجه این است که نمیتواند رانندگی کند و به خودش آسیب میزند. اولین پیامد آن مسئله بلوغ زودرس است یعنی اطلاعات جلوتر از سن کودک به او داده میشود و بخشی از نیازها در او، جلوتر از سنش احیا میشود. مثل اینکه به یک کودک قبل از سن 6 ماهگی غذا دهید! مشخص است که معده او نمیتواند هضم کند و قطعاً مشکلات گوارشی پیدا میکند و به مرور زمان باعث مرگ او میشود. متأسفانه در حال حاضر بدون مطالعه، با روان بچه همین کار انجام شده است. در صورتی که خانواده باید خود را به سواد رسانهای مجهز کند و بعد با یک دیدگاه و چشمانداز خاص، وارد فضای مجازی شود.
الیزابت تومن(Elizabeth Thoman) که در حوزه سواد رسانهای صاحبنظر است میگوید ابتدا باید به فرد رژیم مصرف مناسب داده شود. یعنی اینطور نباشد که او از صبح تا شب هزار بار تلگرام را چک کند. در مرحله دوم باید به فرزند قدرت تحلیل داده شود یعنی در یک مرحله بالاتر وقتی فرزند یک مقدار نوجوانتر و یا جوان است، باید مجهز به قدرت تحلیل پیامهای رسانه باشد و آگاهی داشته باشد که خیلی از پیام های بدون منبع و در حد یک پاراگراف، می خواهند فکری را به ذهن مخاطب پرتاب کنند تا ماندگار شود. با توجه به قدرت رسانه و اینکه هر رسانه ای برای خود یک پروتکل خبری دارد و به دلیل استفاده از ابزارهای جذابیت بصری و هنر پیامرسانی، اگر فرد این تحلیل را نداشته باشد که پشت پرده پیام چیست و چه کسانی و با چه نیتی آن را مینویسند و اصلاً چرا این پیام برای او فرستاده شده است، دچار مشکل میشود. قبل از اینکه در کشور خانوادهها در معرض فضای مجازی قرار گیرند باید خودشان را به دانش سواد رسانهای تجهیز میکردند ولی متأسفانه این کار صورت نگرفت. در حال حاضر افزایش سطح سواد رسانهای مردم و خانوادهها باید به طور ویژه از طریق رسانه ملی که یک بازوی قدرتمند اطلاعرسانی کشور هست و همچنین از طریق خبرگزاریهای مختلف و مطبوعات، آموزش و پرورش، شهرداری و سرای محلهها با برگزاری کارگاههای آموزشی صورت گیرد. بچه ها باید آگاه باشند که اگر مثلاً کارتون باب اسفنجی را میبینند، شلختگی به آنها القا می شود و کارتون تام و جری هم شدیداً لجبازی را آموزش میدهد. در فیلمهایی هم که خود رسانه ملی تولید میکند، در همه آنها متأسفانه سکس پنهان هست. در خارج از کشور برای استفاده از کانال ها و برنامه های مستهجن هزینه دریافت می شود ولی چگونه است که هزاران کانال رایگان در اختیار کشور ایران به صورت رایگان قرار داده میشود؟ بنابراین پشت سر این پیامها که از طریق کانالهای مختلف داده میشود باید بازخوانی و مطالعه شود و خانواده ها از مضرات و آسیبهای این کار که بدون هیچ مرزی پیامها را از رسانهها دریافت کنند، آگاه شوند. اگر از آسیبهای آن باخبر شوند و از طرف دیگر از فواید این آگاهیسازی هم باخبر شوند، قطعاً به این سمت تمایل پیدا میکنند که سواد رسانهای خود را بالا برند و خود را از آسیبها در امان نگاه دارند.
غیر از افزایش سطح سواد رسانهای و دادن رژیم مصرف رسانهای به فرزندان، راهکار دیگری دارید؟
سؤالی که باید به صورت منصفانه و کاملاً واقعی به آن پاسخ گفت این است که آیا مردم، سرگرمیهای حلال و دلچسب خانوادگی دارند؟ آیا ارگانهای فرهنگی کشور و حکومت جمهوری اسلامی توانسته اند به همراه خانوادهها و با کمک گرفتن از آنها، یک فضای سرگرم کننده مفرح، حلال و به دور از گناه به مردم معرفی کند و این فضا و امکان را برای آنها فراهم کند؟ متأسفانه از یک طرف این فضای سرگرم کننده و مکان های خانوادگی که خانودهها به اتفاق هم از آن استفاده کنند، کم است و از طرف دیگر گفته می شود که از فضای مجازی پرهیز داشته باشید!! چند سال پیش و قبل از شروع برنامه خندوانه، در نمایشگاه قرآن همایش شب شعر طنز خانواده برگزار شد و چند نفر از شعرای طنزپرداز کشور که خیلی قوی بودند با یک حالتی مثل استندآپ کمدی، بحثهای طنز را در حوزه خانواده، خواستگاری، ازدواج، روابط همسران و ... مطرح میکردند که کاملاً حلال بود وخانوادههایی که به نمایشگاه قرآن میآمدند، به آنجا هم میآمدند و از این شب شعر طنز استفاده میکردند. متأسفانه از این شادیهای دستهجمعی که صرفاً معطوف به موسیقی و ارتباط با افراد مشهور نباشد، در کشور کم است. شادی هایی که صرفاً معطوف به موسیقی و ارتباط با سلبریتی هاست، درست است که انسان را در لحظه شاد میکند اما شادیهای عمیق که واقعاً خستگی و غم را از تن انسان به در کند، نمی آورد! بنابراین راهکار دیگری که میتواند حضور خانوادهها را در فضای مجازی کمتر کند و آنها را در فضای حقیقی و واقعی خانواده جا دهد، این است که شادیها و سرگرمیهای دستهجمعی و محیطهای جذاب را برای حضور خانوادهها به صورت سالم فراهم کنند. همچنین حکومت می تواند راهکارهایی را مانند رفتن به سمت طبیعت و ارتباط با طبیعت در جامعه تبیین نماید. در حال حاضر خانوادهها برای فرار از خستگیهای روزمره، دلتنگیها و مشکلات یا به فضای مجازی پناه میبرند، یا با کسی تماس میگیرند و درد دل میکنند که سر از غیبت و تهمت درمیآورد! ولی آن چیزی که اسلام پیشنهاد میکند، سر زدن به طبیعت و ارتباط برقرار کردن با آ ن است. طبیعت انرژی از دست رفته انسان را برمیگرداند.
در مورد لزوم انتقال فرزندان به فضای واقعی که مطرح فرمودید، چه راهکاری دارید؟
مسئلهای که در فضای مجازی هست این است که آدمها در آنجا دوست دارند برخی هویتها و نقشها را تجربه کنند. در واقع چون نمیتوانند در فضای واقعی این موارد را تجربه کنند وارد فضای مجازی میشوند. چند دسته از افراد وارد این فضا میشوند؛ یا افراد کنجکاو و ماجراجو و افرادی که عقدههایی دارند و سرخورده هستند. مثلاً یک نوجوان بسیار پرانرژی و پراستعداد که از ظرفیتها و تواناییهای او در عالم واقعی استفاده نمیشود و برای او برنامهریزی و کار استعدادیابی صورت نگرفته است باید تخلیه شود که پکیجهای این کار هم در دنیا هست! ولی چون این کار در کشور انجام نمی شود، اینگونه افراد وارد فضای مجازی می شود و می خواهد استعدادهای خود را بروز دهند. آن چیزی که باعث میشود که این نوجوان وارد این فضا شود، همان نسنجیدن ظرفیتها و استعدادهای اوست. این کار باید در کشور از همان بدو ورود او به مدرسه و از طریق سیستم آموزشی و با کمک پدر و مادر اتفاق افتد که نمیافتد! این کنجکاوی و استعدادهای بالقوهای که در وجود فرزند هست یک مسیر انحرافی را برای او موجب می شود و چه چیزی بهتر از فضای مجازی تا او به تمام آرزوهایش دست پیدا کند؟
بخش دیگر هم افراد سرخورده هستند که به خاطر رفتار نادرست دیگران و مسیر تربیتی غلط دیگران در این ورطه افتادهاند. مثلاً فرزند یک ناتوانایی دارد که کمتر میتواند احساس خودش را بیان کند و چون او کمتر احساس خودش را بیان میکند، بنابراین احساسات او نادیده گرفته شده است. برخی از بچه ها درونگرا و برخی هم برونگرا هستند؛ خانواده از خیلی از نیازهای فرد درونگرا خبر ندارد چون به دلیل عدم علاقه او به مکالمه، با او کمتر حرف میزنند. تا وقتی با کسی صحبت نشود، نمیتوان دانست که در درون او چه خبر است؟ یا باید چیزی را نوشته و روی کاغذ آورد، یا باید چیزی را طراحی و تولید کند و یا باید حرفهایش را بیان کند تا مشخص شود که در درون او چه می گذرد و استعدادهایش چیست؟ وقتی هیچیک اتفاق نیفتد و تواناییهای فرد دیده نشود و بالعکس فقط ناتواناییهای او دید شود، حتماً به مشکل خواهد رسید. مثلاً برخی بچهها در کارهای حرکتی یک مقدار تنبلتر هستند و در فعالیتهای اجتماعی کمتر شرکت میکنند ولی گاهی اوقات میبینید همین فردی که در فعالیتها کمتر شرکت میکند، محاسبات و هوش ریاضی عجیب و غریبی دارد. گاردنر هوش ها را به چند دسته تقسیم میکند. رفتار خانواده با فرزند باید بر اساس نوع هوش و تواناییهای او باشد. برای تربیت دینی باید شیوه برقراری ارتباط با انواع آدمها را پیدا کرد؛ هنر این نیست که یک چارچوب ذهنی را در نظر گرفته و همه را در قالب همان چارچوب ذهنی تربیت کنند! این امکانپذیر نیست! این چارچوب باید آنقدر انعطافپذیر باشد که انواع شخصیتها را در درون خود جا دهد.
وقتی انسان از فضای حقیقی فاصله میگیرد یعنی از خودش فاصله گرفته است چون انسان در عالم واقع با همین احساسات، روحیهها و بینش و با همین پوست و گوشت در ارتباط است. فضای مجازی یعنی فراموش کردن خود که در آن شخص با افراد مجازی که برای خود هویت درست کردهاند، ارتباط دارد. افراد زیادی هستند که بسیار بیشخصیت و فاسد هستند ولی در اینستاگرام صفحه دارند و هویت خیلی متفاوتی برای خود درست کرده اند.
باید لذت زندگی در فضای حقیقی را بالا برد. هرچقدر لذت و کارآمدی حضور در عالم واقع بالا رود، به همان میزان لذت حضور در فضای مجازی کاهش پیدا میکند. نباید اینطور باشد که افراد در فضای مجازی هضم شوند بلکه باید سوار بر آن باشند. خداوند در قرآن کریم فرموده است که عالم مسخّر انسان است، حال چطور است که انسان این همه تضعیف میشود و فضای مجازی او را به عنوان یک برده میگیرد؟ و رسانه به معنای واقعی هدایت کننده اصلی انسان میشود و او را کاملاً احاطه میکند؟ در حالی که خداوند فرموده است که انسان از همه ابزارها باید در جهت رشد خود استفاده کند نه اینکه انسان وسیله ای برای تسلط ابزار شود و ابزار مانع رشد او شود. نکته مهمی که باید به آن پرداخت، مفهوم رشد در ادبیات اسلامی است. رشد همان «والیه المصیر» است و مصیر در لغت به معنای شدن و حرکت رو به جلو هست. هر چیزی که کمک کننده رشد انسان باشد، انسان به عنوان وسیله از آن استفاده میکند. کمال رشد انسان هم رسیدن به لقاءالله و انسان کامل هست. فرزند باید آنقدر قوی شود که خوب را از بد و سره را از ناسره تشخیص دهد و سپس در معرض فضای مجازی قرار گیرد. اگر واقعاً فرزندی سواد رسانهای ندارد، قرار گرفتن او در معرض فضای مجازی بزرگترین آسیبی است که از طرف خانواده به او وارد میشود.
یکی از دلایل روی آوردن مردم به سمت فضای مجازی، پایین آمدن عزت نفس ملی و اعتماد به نفس ملی در سالهای اخیر است. مردم وارد پیامرسانهایی شدند که اصلاً ایرانی نیستند و هرچقدر هم به آنها گفته می شود که وارد پیامرسانهای ایرانی شوید و به آنها تعصب داشته باشید، این اتفاق نمیافتد! این معضل به همان مسئله عزت نفس ملی و هویت ایرانی برمیگردد که به واسطه برخی از مسئولین و رسانهها تضعیف شده است! اینها با هم ارتباط معنادار دارد. یعنی هر چقدر هویت ملی و عزت نفس ملی بالا رود، به همان اندازه از پیامرسانهای خارجی کمتر استفاده میشود. در پیام رسان داخلی نظارت میشود که بچه چه مطلبی را مشاهده کند که متناسب با فرهنگ ایرانی تهیه شده باشد. پس این حرف به این معنا نیست که از فضای مجازی استفاده نشود بلکه باید از فضای مجازی استفاده شود که پیامهای آن متناسب با فرهنگ ایرانی تدارک دیده شده باشد. آن موقع است که می توان از مردم کمک گرفت که در مورد کوچکترین نیازها و ضرورتهای زندگی تا سیاستهای کلان کشور، مطالبی در فضای مجازی برای بازسازی هویت ملی گذاشته شود.
وظیفه مسئولان، سمنها، نهادهای آموزشی و پژوهشی در تقویت تربیت دینی فرزندان در خانواده چیست؟ و راهکار پیشنهادی شما در این خصوص چه میباشد؟
اول اینکه خود مسئولین باید برای خانوادههای خود وقت کافی را اختصاص دهند. مسئولی که وقت کافی برای توجه به احساسات، عواطف و نیازهای خانواده به غیر از نیازهای مالی نداشته باشد، بهتر است که اصلاً در مورد خانواده حرف نزند چون بیتأثیر خواهد بود. در وهله اول مسئولین باید همه جا با خانواده خود حاضر شوند تا مردم با تفریحات، مسافرتها و دورهمیهای خانوادههای آنها آشنا شوند. باید مردم مطلع شوند که اگر بچههای 10 مسئول در انگلیس و آمریکا درس میخوانند، فرزندان 10 مسئول هم در دانشگاه آزاد یا دولتی درس میخوانند، سالم هستند و ازدواج کردهاند.
نکته دوم هم این است که به فرموده مقام معظم رهبری باید همه سیاستهای کشور خانوادهمحور باشد. مثلاً برنامههای رسانه ملی، خیلی اوقات خانوادهمحور نیست. برای مثال در برنامه 90 که پربیننده است، سردبیر و مجری برنامه میتواند گاهی اوقات به خانوادهدوست بودن یک فوتبالیست هم پرداخته و به طور غیر مستقیم اهمیت خانواده را گوشزد کند. همچنین باید در برنامه های اقتصادی به بحث اقتصاد خانواده و توانی که از زنهای خانهدار صرف میشود، توجه شود. متأسفانه هیچگاه کار خانهداری، قیمتگذاری یا ارزشگذاری نمیشود و به آنها گفته نمیشود که چقدر این کارها در صرفهجویی اقتصادی خانواده مؤثر است؟ در حال حاضر در برنامههای خانوادهمحور، فقط صحبت از آموزش خانهداری و پخت غذا و ... می شود ولی به معنای واقعی از خانوادهمحور بودن رفتارهای اعضای خانواده حرفی به میان نمی آید و هسته اصلی خانواده به خوبی در رسانه ملی نمایش داده نمیشود. بنابراین خانوادهمحور بودن سیاستهای کلان و سیاستهای جزئی از طرف مسئولین باید مورد توجه قرار گیرد. یعنی اگر قرار است در مورد اشتغال زنان لایحهای در مجلس تصویب شود، باید این زن شاغل را به عنوان مادر هم در نظر گیرند!
نکته دیگر که مسئولین در طول سالهای اخیر در مورد آن اشتباه کردند، این است که از نگاه کردن به خانواده به عنوان یک سیستم و به عنوان یک کل خودداری کردند و فقط به یک جزء آن پرداختند و آن هم بحث زنان است. مدام گفته شد که توانمندسازی زنان! مردان در اینجا ماندند و در خانواده با زنان دچار مشکل شدند! یکی توانمند شده و دیگری هیچ آگاهی در حوزه مهارتها ندارد و دچار مشکل شده اند! البته به دلیل موقعیت جسمانی و روانی که زن دارد، قطعاً توجه بیشتری میطلبد اما اینکه زن، جدا از خانواده دیده شود، هم به خود زن و هم به خانواده آسیب میزند. بنابراین باید خانواده را به عنوان یک سیستم در نظر گرفت و زن، شوهر و فرزند را در درون آن سیستم جای داد.
نهادهای غیردولتی و سمنها چطور؟
نهادهای دولتی آمارهای خیلی دقیقی در اختیار دارند و بر اساس آن آمارها میتوانند مهارتهای خانواده را بالا برند. چه در حوزه همسرداری و چه در حوزه تربیت فرزند، تشکلهای دولتی در حوزه خانواده میتوانند مهارتها را در راستای بالا رفتن کیفیت عملکرد خانواده بالا برند. نهادهای دولتی باید در حوزه مشاوره قبل از ازدواج و آگاهیبخشی در حوزه انتخاب همسر و همسانهمسری خیلی کار کنند. این سیاستها باید به صورت اجباری باشد و خانوادهها واقعاً به آن عمل کنند یعنی عمل به آنها جزء شروط ازدواج باشد. هرکسی میخواهد ازدواج کند، باید این دورهها را گذرانده و پس از آن هم در راستای غنیسازی زندگی زناشویی، نهادهای دولتی باید دوباره آموزشهایی را داشته باشند.
برای تشکلهای غیردولتی هم باید از خود خانوادهها برای پیشرفت و رشد خانوادهها استفاده کرد. خانواده ایرانی شدیداً اشتیاق به ثبات و محافظه کاری دارد و از اختلاف پرهیز میکند و شدیداً منسکگرا هست یعنی افراد در تاسوعا، عاشورا و نیمه شعبان دوست دارند با خانواده باشند. از تمام این ظرفیتها میتوان برای تقویت سمن ها استفاده کرد تا خانواده ایرانی را نگاه داشت. خانواده ایرانی باید قبل از زندگی مشترک و بعد از زندگی مشترک، مجهز به حل مهارتها شوند و اگر زن و شوهر مهارت حل مسئله را بلد نباشند، وقتی مشکلی پیش آید، یا داد و بیداد میکنند و یا قهر میکنند! در خانوادههای ایرانی وقتی برای دختر و پسری که وارد زندگی مشترک شده اند، موضوعی پیش میآید، نمیتوانند با هم صحبت کرده و راهکار پیدا کنند. متأسفانه بلافاصله یا مرد داد و بیداد میکند و یا زن قهر میکنند. در سریال های تلویزیونی هم وقتی مشکلی پیش میآید، بلافاصله خانم چمدان خود را میبندد و به خانه پدر میرود!
برای افزایش مهارت حل مسئله و ایجاد دیالوگ بین اعضای خانواده چه راهکاری دارید؟
تشکلهای غیردولتی می توانند از خانوادهها دعوت کنند و کارگاههای آموزشی را با خود خانوادهها برگزار کنند. در خیلی از جاهای دنیا در تشکل های غیردولتی خانواده ها گرد هم میآیند و در مورد تجربه های خود در حل مسئله با هم حرف میزنند. این کار زیر نظر یک تشکل غیردولتی که در آن یک روانشناس دلسوز خانواده حضور دارد، انجام می شود. البته اینطور نیست که افراد اسرار خانوادگی یکدیگر را برای هم بیان کنند و آبروی همسر خود را در خطر اندازند بلکه کار مفید انجام می شود. به ویژه در حوزه تربیت فرزند این تجارب فوقالعاده است.
در این تجربهها، خانمها از تلویزیون و فضای مجازی جدا میشوند و با کسانی آشنا میشوند که اهل مطالعه هستند، همچنین تبادل اطلاعاتی اتفاق میافتد، کتاب معرفی میشود و آن روانشناس حرفی میزند و دغدغه کاذب زن یا مرد خانواده به سمت یک دغدغه اصیل میرود که حفظ خانواده هست. بدین ترتیب از رفتن به سمت دغدغه های کاذب مثل اینکه در فضای مجازی به دنبال مد و ارتباطات ناسالم باشند، دور می شوند.
نهادهای دولتی هم چون بودجه دارند، میتوانند کارهای خیلی بزرگتری انجام دهند. مثلاً شهرداری ها باید در زیباسازی شهر خود از نمادهای خانواده ایرانی مانند خانه ایرانی و بده بستانهای خانوادگی و تبادل احساسات و عواطف استفاده کنند. خانواده ایرانی حریم و حرمت دارد؛ اینکه ایرانیان بدون کفش وارد خانه میشوند، به این دلیل است که از قدیمالایام خانه ایرانی حرمت داشته و افراد با نجاست وارد خانه نمیشدند! در سریال های رسانه ملی هم باید خانواده ایرانی و ارزش های آن احیا شود. مثلاً سریال «زیر پای مادر» از تیتراژ گرفته تا استفاده از استکانهای کمرباریکی که ایرانیها از قدیمالایام استفاده میکنند و نیز سکانس های با حوض فیروزهای و حرمتی که مادر و پدر در آن داشت، به معنای واقعی یک سریال خانواده ایرانی بود. اینگونه کارها باید احیا شود. متأسفانه ایرانیان کمی گرفتار عقلزدایی دوره پست مدرن شدهاند و جامعه ایرانی سلبریتیمحور شده است. متأسفانه این افراد با داشتن حداقل سواد در مورد مهمترین مسائل کشور نظر میدهند. در حالی که جامعه باید نخبهمحور و عالممحور باشد.
به نظر شما اگر مسئله تربیت دینی در خانواده به همین روند فعلی ادامه یابد چشم انداز 5 تا 10 سال آن چگونه است؟ اگر راهکار ارائه شده شما محقق شود در این بازه زمانی برای این مسئله چه پیش بینی میکنید؟
باید سطح عقلانیت مردم ارتقاء پیدا کند. در آینده ممکن است که سطح تکنولوژی خیلی بالاتر رفته و یا اصلاً همه در کره ماه زندگی کنند و آسیب های زیادی به وجود آید ولی اگر سطح عقلانیت بالا رود، تکنولوژی در برابر قدرت انسان مقهور میشود.
باید از تکنولوژیهای روز در راستای ارتقای سطح عقلانیت مردم بهره برد. هر چقدر مردم بیشتر فکر کنند، منظمتر و قانونمدارتر میشوند و این آرایشها و ظواهر عجیب و غریب را نخواهند داشت. باید بحث گشت ارشاد و برخورد در موضوع حجاب را رها کرد و کاری کرد که انسانها آدم باشند! وقتی آدم باشند، دوست ندارند که مردم جذابیتهای جنسیتی آنها را مشاهده کنند. اصلاً نباید با اینگونه افراد بدحجاب کاری داشت؛ اگر هم نهادهایی به صورت مستقیم در مورد حجاب مسئولیت دارند، باید یک کار فرهنگی عمیق و اساسی انجام دهند تا سطح عقلانیت مردم بالا آمده و خود به خود این کار را انجام دهند!
باید فکر کردن را به مردم آموزش داد. کتابهای روانشناسی خاکستری متأسفانه در بازار به طرز عجیبی گسترش یافته است و نظام تفکر مردم را مختل کرده است. خود مسئولین هم باید بر اساس عقلانیت رفتار کنند. اینکه امروز یک حرفی میزنند و فردا بر عکس آن را میگویند، خودش تزلزل است و ثبات عقلانی و رفتاری ندارد. چنین فردی نمیتواند مردم را به این سمت فرا خواند! باید یک نهضت عظیم در کشور به سمت عقلانیت و فکر کردن ایجاد شود و انتخابها باید بر اساس یک چارچوب و یک منظومه فکری باشد.
خیلی دردناک است که جامعه دانشگاهی و حوزوی کشور این همه از واقعیت اجتماع دور هستند. متأسفانه تئوریها و مقالههای دانشگاهی هیچیک با متن زندگی مردم ارتباط ندارند چون جامعه دانشگاهی از مردم بهدور هستند و با نیازهای مردم آشنا نیستند. هر چقدر آمار مقالات علمی پژوهشی بالا میرود، سطح فرهنگ کشور و تمایل به علم پایین میآید!
معضل دیگر این است که جامعه دانشگاهی و حوزوی کشور از حوزه رسانه بهدور هستند! نه رسانهایها اینها را قبول دارند و نه اینها رسانهایها را قبول دارند! هر چقدر دیدگاه اینها به هم نزدیکتر شود، قطعاً سطح عقلانیت مردم بالا خواهد رفت. آنها باید در پژوهشهایی که دارند و کارهای آماری و میدانی که انجام میدهند از ضرورتها و مشکلات مردم باخبر شوند و کارهای خود را در راستایی قرار دهند که نیاز مردم رفع شود و برای نیاز مردم و مشکلات آنها پاسخ داشته باشند و راهکار ارائه دهند.
خلاصه راهکارها:
1- پدر و مادر ها باید پیش از انعقاد نطفه، در مورد فرزندپروری و مهارت های مربوطه دانش و آگاهی لازم را داشته باشند.
2- برای بچهها باید یک سیستم سختافزاری و نرمافزاری تهیه و تولید شود تا انها از ابزارهای رسانهای بزرگسالان استفاده نکرده و تحت کنترل والدین هم باشند.
3- باید سواد رسانه ای درخانواده ها تقویت شود و هر خانواده ای برای اعضای خود یک برنامه سرانه مصرف رسانه ای تنظیم کند تا بهتر بتواند فرزندان خود را تربیت و نظارت کند.
4- نهادهای دولتی و غیر دولتی باید سرگرمیهای حلال، خانواده پسند و جمعی را گسترش دهند و امکانات لازم را در جامعه برای این امور مهیا سازند.
5- سیاست نهادهای محتلف در ایجاد شادی ها و سرگرمی های سلبریتی محور و موسیقی محور، باید تغییر کرده و آن را کاهش دهند.
6- باید با سیاست های مختلف لذت زندگی در فضای حقیقی بالا برده شود تا مردم برای ارضای نیازها به فضای مجازی پناه نبرند. سر زدن به طبیعت و ارتباط با آن از راهکارهای این حوزه است.
7- برای استفاده مردم از پیام رسان های داخلی یکی از راهکارهای اصلی بالا بردن اعتماد به نفس و عزت ملی است تا مردم از محصولات داخلی استفاده کنند.
8- در همه سیاستگذاری های کشوری باید با نگاه خانواده محوری، به خانواده به عنوان یک سیستم و یک کل، نگریسته شود و اینطور نباشد که به نام سیاست توانمندسازی زنان، از توجه به خانواده به عنوان یک کل، غافل شوند.
9- مهارت حل مسئله باید توسط نهادهای مردمی و غیر دولتی از طریق برگزاری جلسات همفکری بین خانواده ها و حضور مشاورین و روانشناسان تربیتی دلسوز در این نهادها به مردم آموزش داده شود.
لزوم مهارت آموزی والدین قبل از تولد برای نهادینه سازی تربیت دینی در خانواده
سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع چالش های تربیت دینی در خانواده
خانواده را نخستین هسته هویتی آدمی میدانند؛ مجموعهای که انسان اولین تجربههای دادوستد مادی و معنوی را در آن میچشد و میآموزد. یافتههای دانش بشری و آموزههای دینی تقریباً بر نکته متفقاند که شخصیت کودک مانند زمینِ آماده کشت، متناسب با ویژگیهای محیطی و همین دادوستدهای فکری و عاطفی رشد میکند و شکل میگیرد. فراوانی توصیههای دینی درباره جایگاه خانواده و لزوم توجه والدین به تربیت دینی فرزندان روشن و بینیاز از تکرار است، آنچه محتاج تبیین است، روشها و راهکارهای ارتقا و بهبود تربیت دینی در خانواده، بهویژه متناسب با ویژگیهای جهان معاصر است.
با توجه به چالشهای تربیتی دینی در دنیای معاصر، اعم از شکاف نسلی، ناآگاهی والدین، هجمههای بیرونی و ... این موضوع نیازمند بازاندیشی و تحلیلی دوباره دارد تا بتوان خانوادهها را برای تربیت نسلی آگاه و دیندار آماده کرد. ازاینرو «پژوهشنامه راهبردی امنیت فرهنگی افق مکث» تربیت دینی در خانواده را موضوع شماره بیستویکم خود قرار داده است تا با استفاده از پژوهشها و نظرات نخبگان و کارشناسان، گامی در مسیر رفع چالشهای تربیت دینی در خانواده و ارائه راهکار و راهبرد عملیاتی برای بهبود و ارتقای آن بردارد. از همینرو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبهای را با دکتر ندا ملکی کارشناس و پژوهشگر علوم قرآنی در صدا و سیما انجام داده است تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.