تعریف حضرتعالی در مورد تربیت دینی چیست؟ و شاخصهای تربیت دینی فرزندان در خانواده از منظر شما چه میباشد؟
تربیت دینی یعنی تربیت بر اساس مؤلفهها و منابع دینی و برخاسته از متن و بطن دین. دین مجموعه اخلاق و احکام و اعتقادات است. منبع دین هم قرآن، روایات و سیره معصومین(ع) است. در مجموع تربیت دینی یعنی تربیت برخاسته از قرآن، روایات و سیره معصومین. از شاخصههای تربیت دینی این است که فرزندان در یک کلمه صالح بار بیایند و در واقع پایبند به ارزشهای دینی باشند. پس شاخصههای تربیت دینی همان ارزشهای دینی است. به عنوان مثال تکریم بزرگتر و تکریم پیشکسوت و تکریم والدین یک بخشی از همان تربیت دینی است. به عبارت دیگر مبنای تربیت دینی، ادب است، حال این ادب در مقابل خدا عبادت، در مقابل پیامبر(ص) اطاعت، در مقابل پدر و مادر احترام و در مقابل معلم و استاد، حرف شنوی است. یعنی مبنا همان ادب است لذا امام صادق(ع) فرمود اگر به شما گفتند دو روز از دینتان باقی مانده است، یک روز را برای تحصیل ادب قرار دهید. همچنین حضرت امیر(ع) فرمود «لا میراث کالأدب» یعنی هیچ ارثی از پدر و مادر برای اولاد، بالاتر از ادب نیست.
رسانهها در تربیت دینی فرزندان چه اثرات مثبت و منفی میتوانند داشته باشند؟
امروزه رسانه آمیخته با زندگی بچهها و جوانان است یعنی بخش عمده ای از وقت افراد در رسانه سپری میشود. بیشتر تأثیر رسانه هم در برنامههای فیلم، سریال و شاد هست. این اثرات مثبت و منفی در ابتدا بستگی به سیاست رسانه و دوم شیوه اجرا دارد. مثلاً در کشور بحث بستن کمربند ایمنی در ماشینها با ورود رسانه نهادینه شد. همچنین در گذشته اینقدر بهداشت نبود و رسانهها این بهداشت را تعمیم داده اند. رسانه میتواند با نوع پیام، فیلم و سریال، کاربرد عمیقی در عدم استفاده از نوشابههای گازدار داشته باشد و میتواند به گونه ای عمل کند که مردم خودبخود اینها را کنار گذارند. پس رسانه میتواند در افزایش و تقویت روحیه صداقت، امانت داری، وفای به عهد، ادب و تمام ارزشها مؤثر باشد و عکس آن هم امکان دارد، یعنی ممکن است یک فیلمی با پیامی به فرزند این مسئله را القا کند که مجوز خیانت کردن و دروغ گفتن را هم دارد.
• فقدان توجه والدین به فضای مجازی چقدر میتواند خطرساز باشد؟
سیاست منع کامل فضای مجازی نه عملی است و نه توصیه می شود. والدین باید بر فضای مجازی نظارت داشته باشند و معنای این نظارت، دخالت نیست بلکه مراقبت است. معنایش این نیست که به کیف بچه سر زده و سایتهایی که او رفته است را دنبال کنند! یا اینکه بررسی کنند که چه عکسهایی در گالری اش دارد و چه پیامکهایی در گوشی او هست؟ نام این کار نظارت نیست. باید توجه والدین به گوشزد کردن خطرات باشد. مثلاً به دختر گفته شود که اگر شما در فضای مجازی با نامحرمی چت کردید، در آینده شانس ازدواج خود را از دست میدهید! چون او به شما نگاه انتفاعی دارد و میخواهد شما را وسیله بازی خود قرار دهد ولی ضررش این است که عفت و حیای شما در جامعه از بین میرود.
والدین باید با بیان حسن و قبح فضای مجازی و اینکه اینترنت وسیله ای برای جستجو در مباحث علمی و یافتن مقالات و آیات و روایات و همچنین برای ارتباط با دوستان، گفتگو، لطیفه گویی و کاهش خستگی است، خط قرمزها و حدود را برای بچهها تبیین کنند. خطوط قرمزی مثل اینکه استفاده بیش از حد یا ورود به سایتهای نادرست خطر دارد. در مجموع والدین باید به بچهها خطرات و محسنات فضای مجازی را منتقل کنند و البته والدین باید گاهی هم به صورت دوستانه به این فضاها ورود داشته باشند و بررسی کنند که کودک در چه فضایی است؟
امروز رسانه با زندگی فرزندان گره خورده است یعنی نمیتوان بچهها را از فضاهای رسانه ای جدا کرد. خانواده ای که در آن تماشای تمام شبکههای ماهواره برای بچه در منزل مجاز است با آن خانواده ای که محدودیت کامل قائل میشود یا با خانواده ای که حد اعتدال را در نظر میگیرد، در تربیت فرزند یکسان نیستند. افرادی هستند که مانع از دیدن برنامههای شاد تلویزیونی خود ایران هستند یعنی آنقدر این پدر سختگیر است که به بچه اجازه نمیدهد که مثلاً خندوانه یا عموپورنگ را تماشا کند. این بچه با بچه ای که در خانه ماهواره دارند و شبکههای مبتذل را میبیند، متفاوت است. به نظر میرسد که نه آن افراط و نه آن تفریط درست است و باید در حد اعتدال باشد. حتی اگر ماهواره هم در خانه هست، مدیریت شبکهها برای فرزندان و تذکر نکات بد و خوب، میتواند در اخلاق کاربردی مؤثر باشد.
بی توجهی به اخلاق کاربردی و تأکید بر آموزش نظری عقاید در جامعه، چه تأثیری بر تربیت دینی فرزندان دارد؟
در مورد مسئله بی توجهی به اخلاق کاربردی باید گفت که بخش دیگری از عوامل تأثیرگذار روی فرزندان، جامعه یعنی محیط زندگی فرزندان است. تربیت فرزند تحت سه عنصر است؛ وراثت، محیط و مربی. مربی، مدرسه است، وراثت، پدر و مادر است و محیط، همان جامعه است. جامعه ای که در آن به قوانین و حق تقدم دیگران یا رعایت اصول صداقت و امانت اهمیت داده نمیشود، در تربیت فرزندان تأثیرگذار است لذا بی توجهی به اخلاق کاربردی طبیعتاً در سطح جامعه آثار مخربی روی تربیت فرزندان دارد. مثلاً در گذشته یکی از فرزندان در منزل یکی از بزرگان کنار ایشان که یک مرجع بودند، نشسته بود. آقایی وارد شد و این بچه را بلند کرد و او را در کنار درب نشاند و خودش به جای او نشست! مشخص است که چقدر این کار اثر منفی دارد و دیگر اصلاً این بچه به روضه و منزل مراجع نمیرود! یا وقتی بچه ای در صف نانوایی است و میبیند که به همه نان میدهند اما چون او یک بچه هست، او را به عقب میاندازند، این کار برای او در آینده عقده میشود و تأثیر بدی خواهد گذاشت.
در قرآن هم باید دو بعد اخلاق نظری و اخلاق عملی را با هم دید. قرآن در بحث اخلاق نظری میفرماید که «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» یعنی بعضی از سوءظنها گناه است یا تأکید میکند که «إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ» خدا به شما فرمان میدهد که امانت را حفظ کنید. اما از آن طرف در اخلاق کاربردی میگوید «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»، پیامبر(ص) اسوه حسنه بوده است یا میفرماید «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ كَانَ صِدِّيقًا نبیا» یعنی ادریس پیامبر صدیق و ابراهیم اهل دعا و توبه بوده است. اصلاً آموزش نظری بدون اخلاق کاربردی یک تناقض است. تأکید بر آموزش نظری مثل این است که فرد روی منبر فقط حرف می زند ولی عملکرد خودش با آن مطابق نیست. آنقدر که مردم متأثر از رفتار معصوم بودند، از گفتار ایشان متأثر نبودند. امروز هم آنقدر که دیدن زندگی امام و حسینیه جماران روی مردم تأثیر گذاشته است، صحبتها و نامه های ایشان تأثیر نگذاشته است. اینکه در روایت هست «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم» همین معنا را دارد، لذا این بی توجهی، نه تنها اثر آموزش نظری را خنثی میکند بلکه اثر منفی هم میگذارد. مادری که در پشت تلفن با مادر و خواهر خود، پشت سر مرد غیبت میکند و بچه هم گوش میدهد، نمیتواند بچه را توصیه به عدم غیبت کند. لذا نقش مؤثر والدین این است که خود الگوی اخلاق کاربردی باشند.
وظیفه مسئولان، سمنها، نهادهای آموزشی و پژوهشی در تقویت تربیت دینی فرزندان در خانواده چیست؟ و راهکار پیشنهادی شما در این خصوص چه میباشد؟
برگزاری دورههای آموزشی برای خانواده ها یکی از راهکارهاست. یعنی هر اداره ای به اقتضای نوع کار خود، دوره برگزار کند. مثلاً کسانی که در شرکت نفت هستند، ممکن است 15 روز روی دکل و 15 روز در شهر باشد، یا بعضی از افراد، صبح میروند و 10 شب میآیند. همچنین کارکنان سپاه یا اطلاعات با آن پدر و مادری که کاسب یا راننده تاکسی یا استاد دانشگاه است، متفاوت هستند. امروز حرف اول و آخر را در دنیا آموزش خانواده میزند ولی متأسفانه این کار در مدارس کشور، کلیشه ای است و صرفاً برای اینکه گزارشی به آموزش و پرورش داده شود، دوره ای برگزار می شود و اصلاً منظم نیست. این دورهها باید با موضوع و منظم برگزار شود مثلاً یک جلسه فقط راجع به خطرات فضای مجازی، یک جلسه راجع به راهکارهای جذب جوانان به نماز، جلسه ای راجع به فرزندانی که بین پدر و مادرانشان اختلاف هست، جلسه ای راجع به مسئله معلولیتهای جسمی و روانی مانند خانواده هایی که یک نفر در آنها عقب افتادگی ذهنی و اوتیسم دارد که چطور تعامل کنند که آن بچه تحقیر نشود، یک جلسه راجع به راه برخورد با بلایا و مصائب و... باشد یعنی آموزشهای خانواده باید موضوع محور، کارشناس محور و متفاوت باشد. اما وقتی فرد را 10 جلسه به مدرسه میآورند، در صورتی که فقط در یک حوزه تخصص دارد، کارساز نیست. باید افراد متفاوت در تخصص های متفاوت به مدرسه آورده شوند. توصیه بعدی برگزاری جلسات مشاوره برای خانوادههاست، حتماً آموزش و پرورش و مراکز و دانشگاهها باید برای خانوادهها مشاوره داشته باشند چون بین انبوه سازی و کادرسازی تفاوت وجود دارد. یک وقتی برای 200 نفر کلاس میگذارند که این انبوه سازی است ولی یک وقتی فردی به عنوان یک پدر نزد مشاور میآید و مشکل خود را می گوید و برای او باید روی موضوع خاصی متمرکز شد.
نهادهای آموزشی و پژوهشی هم باید متن و محتوا تهیه کنند مثل تولید مجله پیوند که یک کار پژوهشی است و آموزش و پرورش انجام میدهد. در واقع نهادهای پژوهشی میتوانند برای نهادهای آموزشی خوراک تهیه کنند. مثلاً در جامعه در رابطه با اخلاق برخورد با یتیم یا راجع به نحوه برخورد صحیح با افراد دچار معلولیت ذهنی کتاب های کمی وجود دارد که باید توسط این نهادها تولید شود.
• اگر تربیت دینی در خانواده با همین روند فعلی ادامه یابد، چشم انداز 15-10 ساله حضرتعالی چیست؟ اگر راهکارهایی که حضرتعالی گفتید مورد توجه مسئولین نهادهای آموزشی و تربیتی و فرهنگی قرار گیرد چه اتفاقی خواهد افتاد؟
زمینه تربیت دینی در این سالها به دلیل ورود عرصههای مثبت در جامعه مثل راهپیمایی اربعین، مراسم اعتکاف، دعای عرفه و ... گسترش پیدا کرده است. صدها و بلکه هزاران جوان از 3 بعدازظهر تا 10 شب در چیذر تهران برای کنسرت نمیروند بلکه برای مداحی یا سخنرانی میروند. اینها نقاط مثبت است و نمیتوان اینها را نادیده گرفت. نظر مقام معظم رهبری هم همین است که سیاه نمایی نشود. امسال در مراسم اعتکاف، تمام دانشگاهها پر از جوان بود! یک وقتی برای پذیرش حوزههای علمیه التماس میکردند که یک فرد به حوزه وارد شود ولی الآن گزینش میکنند و میگویند از هر 100 نفر، 5 یا 10 نفر از طریق امتحان قبول می شوند. این رشد است. اینکه در گوشه ای یک نفر چادرش را برمی دارد و کسی در ماشینی حجابش را میاندازد، اصلاً اینها عددی حساب نمیشود لذا چشم انداز آینده روشن است. رویش ها بیشتر از ریزش هاست. اگر پدر و مادران التفات نداشته باشند، رسانه اصلاح نشود، آموزش و پرورش آن کلاسهایی که گفته شد به صورت منظم نداشته باشد و متون درسی منطبق بر متون اسلامی نباشد، در سال های آینده خطر پیش میآید. نمونه آن ایستادگی مقام معظم رهبری در مقابل سند 2030 بود که جلوی ریزش را گرفتند. در حال حاضر دیگر برنامه ای در تلویزیون مثل برنامههای شهید آوینی در معرفی شهدا وجود ندارد؟ در کتابهای درسی وصیتنامه شهدا نیست. اگر از اخلاق شهادت فاصله گرفته شود، طبیعتاً این ریزشها زیاد خواهد شد. لذا باید در آینده مسئولین آموزشی مانند وزیر آموزش و پرورش و مدیران آن با حوزه علمیه تعامل داشته باشند و متخصصین دانشگاهی و حوزوی خوراک تربیتی را برای مراکز مختلف تعریف کنند. باید کمیسیونهای مشترک حوزه و دانشگاه، کمیسیون فرهنگی مجلس، شورای انقلاب فرهنگی در این حوزه فعال شوند. یکی از مهمترین بخشها در کشور شورای عالی انقلاب فرهنگی است که این روزها فشل است و جلسات آن مرتب تشکیل نمیشود و دستور جلسه منظم ندارد. اینها باید برنامه ریزی کنند. چطور با یک بخشنامه معاون اول دولت، تمام ادارات از خرید کالای خارجی منع میشوند؟ معاون اولی که این قدرت را دارد چرا باید صبر کند که صدای رهبری درآید و بعد پیام دهد؟ چرا همیشه آخرین سرفه را مسئولین دولتی میکنند؟ سؤال این است که دولتی که میتواند با یک بخشنامه اعلام کند که فضای مجازی معادل ایرانی به جای تلگرام قرار گیرد و به گفته خودش در همین مدت کوتاه به یک باره 30 درصد از افراد از تلگرام بیرون آمدند، چرا زودتر اقدام نمی کند؟ متأسفانه همیشه در بحرانها رهبری ورود پیدا میکنند و بعد بقیه ورود پیدا میکنند! در صورتی که ورود در خیلی جاها وظیفه بقیه است. همین بحث کالای ایرانی مربوط به دولت است و او باید برای جلوگیری از واردات بی رویه، برنامه ریزی کند. در بحث تربیت هم اینطور است یعنی چرا باید رهبر معظم انقلاب به بحث کاهش نسل ورود پیدا کنند و بعد صدای بقیه در آید؟ این عمل نشانه بصیرت و اشراف ایشان است ولی حرف این است اگر هر بخشی کار خودش را درست انجام ندهد، در آینده، خطر جدی خواهد بود.
خلاصه راهکارها
1- والدین بهجای منع فرزندان از فضای مجازی، باید آنها را با خطرات فضای مجازی آشنا کنند و غیر مستقیم نظارت دقیق داشته باشند.
2- ادارات و نهادهای مختلف متناسب با شغل و نیازهای کارکنان خود باید دوره های آموزش خانواده را با موضوعات مختلف به خصوص تربیت دینی، برگزار کنند.
3- نهادهای آموزشی مانند مدارس باید به هر یک از اولیاء و یا هر یک از دانش آموزان به طور اختصاصی متناسب با نیاز آنان مشاوره تربیت دینی ارائه دهند.
4- نهادهای پژوهشی باید محتوای لازمِ حوزه های مختلف اخلاق اسلامیِ مناسب خانوادهها را، در اختیار نهادهای آموزشی قرار دهند.
5- اخلاق شهادت و کتب مرتبط با آن در مدارس باید تقویت شود.
6- شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مهمترین نهاد کشور در حوزه تصمیم گیری در فرهنگ به خصوص نهاد خانواده، باید فعالتر عمل نماید.