ضرورت تفکیک بین تربیت دینی و آموزش دینی در سیستم آموزشی کشور

  • یکشنبه, 27 آبان 1397 01:02
  • بازدید 2574 بار

سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع چالش های تربیت دینی در خانواده


خانواده را نخستین هسته هویتی آدمی می‌دانند؛ مجموعه‌ای که انسان اولین تجربه‌های دادوستد مادی و معنوی را در آن می‌چشد و می‌آموزد. یافته‌های دانش بشری و آموزه‌های دینی تقریباً بر نکته متفق‌اند که شخصیت کودک مانند زمینِ آماده کشت، متناسب با ویژگی‌های محیطی و همین دادوستدهای فکری و عاطفی رشد می‌کند و شکل می‌گیرد. فراوانی توصیه‌های دینی درباره جایگاه خانواده و لزوم توجه والدین به تربیت دینی فرزندان روشن و بی‌نیاز از تکرار است، آنچه محتاج تبیین است، روش‌ها و راهکارهای ارتقا و بهبود تربیت دینی در خانواده، به‌ویژه متناسب با ویژگی‌های جهان معاصر است.
با توجه به چالش‌های تربیتی دینی در دنیای معاصر، اعم از شکاف نسلی، ناآگاهی والدین، هجمه‌های بیرونی و ... این موضوع نیازمند بازاندیشی و تحلیلی دوباره دارد تا بتوان خانواده‌ها را برای تربیت نسلی آگاه و دین‌دار آماده کرد. ازاین‌رو «پژوهشنامه راهبردی امنیت فرهنگی افق مکث» تربیت دینی در خانواده را موضوع شماره بیست‌ویکم خود قرار داده است تا با استفاده از پژوهش‌ها و نظرات نخبگان و کارشناسان، گامی در مسیر رفع چالش‌های تربیت دینی در خانواده و ارائه راهکار و راهبرد عملیاتی برای بهبود و ارتقای آن بردارد. از همین‌رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه‌ای را با دکتر رحیم دهقان سیمکانی پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی انجام داده است تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.

تعریف شما از تربیت دینی چیست؟
یکی از مشکلات جدی این است که امروزه آموزش دینی با تربیت دینی خلط شده است و این را به صورت جدی متأسفانه در نظام آموزشی می توان دید. در نظام آموزشی امروزی به جای تربیت دینی فقط آموزش دینی دیده می شود ‌یعنی چه در سطح آموزش و پرورش و چه در سطح آموزش عالی، فقط یک استاد مفاهیم دینی را به دانش‌آموز یا دانشجو آموزش می‌دهد. ولی تربیت دینی به معنای گرفتن دست دانشجو و دانش‌آموز و پا به پا بردن اوست به طوری که استاد دقیقاً با رفتار خود، فرد را پرورش می‌دهد. تربیت دینی دو معنای عام دارد؛ یکی تربیت متخذ از منابع دینی است یعنی کودک بر اساس روایات و روش تربیتی قرآن تربیت شود، تعریف دیگر از تربیت دینی این است که همانطور که فرد را در بعد اخلاقی، سیاسی و اجتماعی تربیت می‌کنند، در بعد دینی او را تربیت کنند. در بیشتر موراد، مراد تعریف اول است و همان چیزی است که متأسفانه با آموزش دینی خلط می‌شود. یعنی گاهی اوقات اساتید از همین متون دینی، مفاهیم و مؤلفه‌های تربیتی را اتخاذ می‌کنند ‌و آموزش می‌دهند ولی دانش آموز یا دانشجو را تربیت نمی‌کنند.
با توجه به تعریفی که از تربیت دینی ارائه کردید، شاخص‌های تربیت دینی در خانواده چیست؟
یکی از شاخص‌ها توجه به کرامت و شرافت انسانی است. مرحوم مطهری در کتاب فلسفه اخلاق در تعبیر خیلی جالبی می‌گویند کل نظام تربیتی و اخلاقی روی مفهوم «شرافت انسانی» قرار می گیرد ‌یعنی اگر فرزند آگاه باشد که انسان است و چه ارزش و چه کرامتی دارد، ‌هیچگاه به خود اجازه نمی‌دهد که کار غیراخلاقی انجام دهد.
یکی دیگر از شاخص‌ها شناخت و بصیرت‌دهی است. متأسفانه گاهی اوقات در آموزش دینی کشور، مفاهیمی را به فرزندان و دانشجویان آموزش می‌دهند ولی آنها از این مفاهیم شناخت درستی ندارند. مثلاً در رابطه با بحث رابطه انسان با خدا ممکن است موضوع قرب الهی مطرح شود ولی اینکه این قرب الهی به چه معناست، برای آنها تفهیم نمی شود.
شاخص بعدی ترجیح نگاه اخروی بر نگاه دنیوی است. این موضوع چه در روش تربیتی و چه در مؤلفه‌های تربیتی باید همیشه مدنظر باشد چون طبیعتاً تربیت دینی، دنیا را مقدمه آخرت می‌داند و باید این موضوع را به هر روشی که امکان دارد، به فرزند فهماند.
تکلیف‌محوری هم یکی دیگر از شاخص‌هایی است که امروزه خیلی از آن غفلت شده است. در جامعه ایران، فرزندان را خیلی حق محور بار می‌آورند و دائماً از اولیاء توقع دارند در حالی که باید به آنان فهمانده شود که غیر از حقوقی که دارند، تکالیف متعددی هم دارند. این‌ها شاخص‌های جزئی‌تری است که باید در روش بیشتر به آن‌ها توجه کرد.
غیر از شاخص‌های کلی باید در تربیت دینی حتماً شاخص‌های روشی را هم در نظر داشت؛ مانند تدریجی بودن تربیت، در تربیت دینی نمی‌توان فرزند را یکباره نمازخوان کرد ‌بلکه باید به تدریج او را عادت و تمرین داد.
این شاخص‌های روشی، ناظر به خانواده چه چیزهایی می‌تواند باشد؟
در خانواده همان مورد تدریجی بودن خیلی اهمیت دارد. همچنین ‌پدر و مادر باید آگاه باشند که تشویق و تنبیه هر یک در کجا باشد.
در مورد راهکارهای مأنوس کردن کودکان با مساجد باید توجه کرد نه یکباره کودک را با مسجد انس داد و نه اینکه یکباره او را از مسجد جدا کرد. والدین باید توجه کنند که چه زمانی کودک را به مسجد برده و چه زمانی نبرند؟ برای جشن باشد یا عزاداری؟ چند دقیقه باشد؟ ‌فضای مسجد مورد نظر بزرگسالانه است یا فضای بازی کودکانه در آنجا مهیاست؟ ‌آیا حیاط مسجد زیباست و حوض و آبی دارد یا یک فضای خشک است؟ این‌ها مؤلفه‌هایی است که باید در نظر گیرند. اگر کودکی به فضای زیبای یک مسجد برده شود حتی اگر هیچ کاری با عبادت و نماز خواندن نداشته باشد، همین که در فضای مسجد شروع به بازی کند، به صورت ناخودآگاه یک انس و الفتی با مسجد برای او ایجاد می‌شود که باعث می‌شود در آینده در سنین جوانی، خیلی با مسجد فاصله نداشته باشد و به محض اینکه صدای اذان به گوش او خورد، ناخودآگاه به سمت مسجد رود.
رسانه‌ها در تربیت دینی فرزندان چه اثرات مثبت و منفی می‌توانند داشته باشند؟
یکی از اثرات مثبت اینست که واقعاً یک حالت پندآموزی و عبرت‌آموزی دارند! مثلاً اگر کتاب داستانی را به فرزندتان دهید تا در رابطه با یکی از اقوام در قرآن مثل قوم لوط و بلایای الهی که بر آن‌ها نازل شد، مطالعه کند، خیلی می‌تواند برای آن‌ها پندآموز باشد. چون ناخودآگاه کودک همسان‌پنداری می‌کند و خود را جای قهرمان داستان می‌گذارد و هر خصوصیت خوبی که در قهرمان آن داستان باشد، می‌تواند به صورت ناخودآگاه در او تحقق پیدا کند.
یکی از جنبه‌های مثبت رسانه‌ها افزایش اطلاعات بچه‌ها است به نحوی که می توان گفت که بچه‌ها رشد شناختی پیدا می‌کنند و شناخت آن‌ها در عرصه‌ اطلاعات عمومی، اطلاعات سیاسی و دینی زیاد می‌شود. حتی به لحاظ روش‌های تصویری و صوتی و انواع مختلف کاربردها در بیان مفاهیم، رسانه می‌تواند تأثیر عمیق‌تری از سخنرانی معمولی داشته باشد.
یکی از خصوصیات مثبت دیگر رسانه‌ها، سرگرم کردن بچه‌هاست که البته می‌تواند منفی هم باشد. رسانه تا حد زیادی بچه‌ها را سرگرم می‌کند، از تلویزیون گرفته ‌تا خواندن کتاب و وارد شدن به فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، هرکدام به نحوی بچه‌ها را سرگرم می‌کند. گاهی اوقات این سرگرمی تفریحات سالم است و گاهی اوقات می‌توان گفت افراطی می‌شود و از حالت سالم بودن خارج می‌شود.
مسجد مجازی ایده خوبی است. یکی از استفاده های خیلی خوبی که رسانه‌ها دارند این است که می‌توان در همه جا مسجد داشت یعنی غیر از مساجد حقیقی که مثلاً به عنوان یک پایگاه اجتماعی از آن‌ها استفاده شود، ‌می‌توان مساجد مجازی داشت که دقیقاً همان مؤلفه‌های مسجد را داشته باشد. می‌توان چه در قالب نرم‌افزارهای خاص و چه در قالب سایت‌های متعدد طراحی کرد که دقیقاً در زمان اذان، در سایت هم اذان پخش شود و در همان زمانی که نماز جماعت یا سخنرانی است، در فضای مجازی هم نماز جماعت و سخنرانی بازتاب داده ‌شود. ‌در واقع می‌توان کودک را در فضای مجازی، مسجدی تربیت کرد و تمام مؤلفه‌های مسجد را به کودک منتقل کرد.
تأثیرات منفی رسانه هم زیاد است؛ شاید بدترین تأثیر بحث اعتیاد اینترنتی است. متأسفانه اینترنت جاذبه خاصی دارد که بخش عمده‌ای از وقت فرزندان و جوانان را درگیر خود می‌کند و خیلی پیامد دارد. یکی از پیامدها اینست که اگر خیلی فرزند مثبتی هم تربیت کرده باشید، در چند ساعتی که در اینترنت وقت می‌گذراند، به دنبال شبهات اعتقادی و سؤالاتی که ذهن او را مشغول کرده است، می‌رود و به پاسخ‌هایی دست می‌یابد که از فضای اینترنت گرفته است نه از یک منبع معتبر و موثق. در واقع فضای مجازی بچه‌ها را خیلی سطحی‌نگر بار می‌آورد و به جای اینکه فرزندان دنبال یک کتاب معتبر روند، پاسخ شبهات خود را در شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌کنند. طبیعی است اگر قرار باشد روزی با ذهن تحلیلی به آنها پاسخ داده شود، ‌دیگر نمی‌توانند هضم کنند چون سطحی‌نگر بار آمده اند.
فقدان توجه والدین به فضای مجازی چقدر می‌تواند خطرناک باشد؟
عمده والدین اصلاً متوجه نمی‌شوند که سواد رسانه‌ای چیست و سواد رسانه‌ای آن‌ها نسبت به فرزندان خیلی خیلی پایین‌تر است. این نگرانی و پریشانی دائما در وجود آن‌هاست که بچه با اینترنت چه می‌کند؟
امپریالیسم رسانه‌ای یکی از تهدیدات جدی پشت رسانه‌هاست که عمدتاً با نگرش‌های دینی و تربیت دینی هم‌راستا نیست و هنر والدین این است که این را تشخیص دهند ‌یعنی واقعاً هویت یک رسانه را شناسایی کرده و متوجه شوند که چقدر با اهداف دینی که مدنظر آنهاست مطابقت دارد.
‌والدینی که سواد رسانه‌ای نداشته باشند، قطعاً نمی توانند بچه را به درستی تربیت کنند. همچنین در صورت عدم وجود سواد رسانه ای در والدین فاصله عاطفی بین فرزند و والدین ایجاد می‌شود چون پدر و مادری که خودش سواد کامل رسانه‌ای ندارد و یا استفاده نادرست از رسانه دارد، نمی‌تواند با فرزندش آنگونه که باید ارتباط گیرد و فرزند دچار یک خلأ عاطفی و روانی می‌شود.
یکی دیگر از اشکالاتی که مجهز نبودن والدین به سواد رسانه‌ای پیش می‌آورد، بحث لاابالی‌گری فرهنگی است. مثلاً بحث حجاب که امروزه به عنوان یک مسئله جدی در جامعه مطرح است، در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی یا به سخره گرفته می شود و یا به صورت جدی از آن دفاع می‌شود. ‌اینکه فرزند دختر به کدام سمت و سو رود، هنر اولیاء را می‌طلبد که چگونه با دختر خود برخورد کنند و به اوآموزش دهند که وارد چه شبکه‌هایی شود؟ همچنین به چه نحوی و با چه هدفی وارد شود که در نهایت به سمت باحجابی پیش رود.
 موضوع افسردگی امروز به یک بحران تبدیل شده است. به جدّ باید گفت که دخترانی که امروزه در فضای مجازی هستند چون حس زیبایی‌شناسی خاصی هم دارند، بعد از مدتی اطلاعات و تصاویر موجود در فضای مجازی را با خود مقایسه می‌کنند و دچار افسردگی می‌شوند. آنها تصور می کنند چون زیبایی را که برخی دارند، او ندارد ‌طبیعتاً در جامعه هم فرد موفقی نخواهم بود. این‌ هم به آن مسئله سواد رسانه‌ای برمی‌گردد که اگر والدین مجهز به سواد رسانه‌ای بوده و مطلع باشند که فرزند دختر خود را در چه فضایی و با چه هدفی و در چه شبکه اجتماعی هدایت کنند، ‌این مسائل پیش نمی‌آید.
 یکی از آسیب‌های دیگر بحث رشد چندشخصیتی فرزندان است ‌یعنی فرزندی که در فضای مجازی به صورت غیرهدفمند وارد شود، بعد از مدتی دچار مشکل چند شخصیتی می‌شود؛ مثلاً برای یک سؤال اعتقادی که برای او پیش می‌آید، می‌بیند شبکه های اجتماعی و سایت های مختلف، جواب های متفاوتی را به آن سؤال می دهند ولی نمی‌داند که هر کدام از این‌ها از یک نگاه حرف می‌زنند؛ فرضاً یکی از این منابع، پایگاهی دینی و اصیل اسلامی، دیگری پایگاه نیروهای ضدانقلاب و دیگری هم با نگاه فراعقلی و فرادینی صحبت می‌کند و هرکدام به شکلی به آن سؤال پاسخ می‌دهند. این اتفاق باعث می‌شود که فرد دچار سردرگمی شود و چندپارگی شخصیتی در وجود او ایجاد شود.
والدین با چه راهکارهایی می‌توانند فضای مجازی را برای فرزندان کنترل کنند؟
در این زمینه واقعاً موضوع سواد رسانه‌ای خیلی اهمیت دارد. متأسفانه امروزه خصوصاً در زندگی‌ حاشیه‌نشینی و روستایی کشور، نبود سواد رسانه‌ای واقعاً معضل بزرگی است و در زندگی‌ شهرنشینی هم سواد رسانه‌ای کودکان به معنای منفی آن، از والدین خیلی بیشتر است. اگر والدین واقعاً قرار است در این زمینه کاری انجام دهند باید به سواد رسانه‌ای مسلط شوند. اینکه چه راهکارهایی را می‌توان برای حل این مسئله ارائه داد، از چند جهت قابل بررسی است؛ در بین روش‌های تربیتی، روش تربیت الگویی باید همیشه بین والدین و فرزندان در اولویت قرار گیرد یعنی اگر خود پدر و مادر، به نحوه استفاده درست از فضای مجازی آگاه باشند، طبیعتاً فرزند آن‌ها هم به همان شکل تربیت می شود. پدر و مادری که دائما وقت خود را در شبکه‌های مجازی می‌گذرانند، نباید انتظار داشته باشند که بچه های آنها به گونه دیگری باشند.
نکته بعدی در مورد روش به‌کارگیری فضای مجازی و رسانه‌ها است. به نظر می‌رسد بهترین روش این است که اولیاء و فرزند به صورت مشترک از فضای مجازی استفاده کنند یعنی اگر پدر و مادری عضو یک گروه اجتماعی شوند، فرزند آنها هم عضو همان گروه شود. حتی زمان‌های به‌کارگیری اینترنت هم تقریباً به صورت مشترک شود. با این روش حساسیت هم ایجاد نمی شود یعنی وقتی فرزند آگاه باشد که پدر و مادر جلوی چشم او از اینترنت استفاده می‌کنند و دقیقاً می‌دانند که به کدام شبکه‌ها سر می‌زنند و چه استفاده‌ای می‌کنند، او هم قطعاً به صورت طبیعی همان استفاده را خواهد داشت و حساسیتی در او ایجاد نخواهد شد که مثلاً پدر او به کدام شبکه‌ها می‌رود و چه استفاده‌ای می‌کند؟
نکته دیگر استفاده هدفمند از فضای مجازی و حتی تلویزیون و ماهواره و حتی فراتر از آن روزنامه‌ها و کتاب‌هاست. پدر نباید اجازه دهد که فرزند هر کتابی را مطالعه کند و حتی به خود نباید اجازه دهد که هر کتابی را مطالعه کند. مثلاً پدر می تواند به فرزند آگاهی دهد که به خاطر حل چه مسائلی به سراغ فضای مجازی رود؟ اینطور نباشد که مثلاً یک ساعت به او وقت داده شود تا بی‌هدف از فضای مجازی استفاده کند و هیچ هدف خاصی را هم دنبال نکند.
راهکار بعدی محدود کردن فضای مجازی است. البته نه به این معنا که به فرزند گفته شود در طول روز فقط نیم ساعت حق استفاده از فضای مجازی را دارد بلکه به این معنا که به جای اینکه کودک از فضای مجازی استفاده کند، او را به سمت تفریحات دیگر سوق دهند و وقت او با چیزهای دیگر پر شود. این راهکار باعث می‌‌شود که فرزند در حد محدود و نیاز خود از فضای مجازی استفاده کند.
نکته بعدی هم بحث تقویت بُعد عاطفی بین والدین و فرزندان است. متأسفانه یکی از علت‌هایی که بچه‌ها اعتیاد اینترنتی دارند، ‌شکاف نسلی و عدم ارتباط و گفتگو با والدین است. فرزندان این فاصله را با فضای مجازی جبران می کنند ولی اگر اولیاء خلأهای عاطفی را که برای فرزندان ایجاد شده است، پر کنند، ‌دیگر فرزند برای رفع این نیاز، به سراغ اینترنت نمی‌رود.
بی‌توجهی به اخلاق کاربردی و تأکید بر آموزش نظری عقاید در جامعه چه تأثیری در تربیت دینی فرزندان دارد؟
پژوهش‌های اخلاقی شاخه های مختلفی مانند اخلاق هنجاری، فرااخلاق، اخلاق توصیفی و از جمله اخلاق کاربردی دارد. در اینجا به نظر می رسد که اخلاق کاربردی به معنای دیگر یعنی همان تربیت الگویی است به این معنا که چگونه باید بچه‌ را از کودکی آموزش داد که خوش‌اخلاق باشد، لبخند به لب داشته باشد، ‌به بزرگتر سلام کند، ‌احترام هر کسی را داشته باشد و ... . مسئله تربیت الگویی خیلی باید مورد توجه قرار گیرد در عین اینکه روی تربیت تحقیقی و تربیت عقلانی هم باید تأکید ‌شود ولی واقعاً تربیت الگویی در این حوزه خیلی نقش اساسی دارد.
 یکی از معضلات اصلی در حوزه اخلاق کاربردی این است که به دانشجویان دوره کارشناسی که موظف هستند که دو واحد اخلاق یا فلسفه اخلاق را مطالعه و امتحان دهند بیشتر، اخلاق نظری تدریس می شود به جای اینکه اخلاق خوابگاهی، ‌اخلاق نقد، اخلاق پژوهش، اخلاق سخن گفتن، اخلاق علم‌آموزی، اخلاق تعامل با استاد و خویشان تدریس شود. در واقع متناسب با سن و شرایط رشد افراد، اخلاق کاربردی لازم برای آنها حالت متفاوتی پیدا می‌کند. در دوران کودکی، اخلاق کاربردی به معنای همان تربیت الگویی است ولی در سنین بالاتر، اخلاق کاربردی مربوط به آن شاخه خاص از پژوهش‌های اخلاقی می‌شود. متأسفانه دانشجویان واقعاً در اخلاق خوابگاهی با مشکل مواجه هستند چون در هیچ جایی یاد نگرفته اند که زندگی خوابگاهی چه اقتضائاتی را دارد؟
تأثیرات بی توجهی به اخلاق کاربردی را باید در حوزه عمل دید. مثلاً امروزه در هنگام مناظره در دانشگاه ها، اگر دانشجویی کمی مطلبی را فهم کرده باشد و اظهار نظر کند، دچار یک غرور کاذب می‌شود! دلیل این است که این‌ها در حوزه کاربردی به آن معنا اخلاق نقد و سخن گفتن را هنوز یاد نگرفته اند! گاهی اوقات یک نوجوان با همسالان خود باید به گونه‌ای و با استاد خود هم به گونه دیگری صحبت کند! کتاب‌های متعددی مثل کتاب «محجه البیضاء» مرحوم فیض کاشانی که تحت عنوان «راه روشن» منتشر شده است ‌یا کتاب «آداب تعلیم و تعلّم» از مرحوم شهید ثانی ترجمه شده است که می توان برای تدریس درس اخلاق در دانشگاه ها استفاده کرد. باید اساتید این کتاب‌ها را به لحاظ کاربردی تدریس کنند تا آداب سخن گفتن، نقد کردن، مناظره و برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی که در حال حاضر بچه‌های نوجوان و دانشجویان سطح پایین‌تر وارد آن می‌شوند و اظهارنظر می‌کنند، آموزش داده شود.
 والدین چه نقشی می‌توانند در حل این آسیب ایفا کنند؟
والدین در قسمت تربیت الگویی خیلی نقش دارند. مثلاً خوش‌اخلاق بودن را به عنوان یک نمونه کامل می‌توانند برای فرزندان اجرا کنند. در مقاله ای تحت عنوان تربیت تلقینی یا تربیت الگویی که در مجله تربیت تبلیغی چاپ شده است، این موضوع توضیح داده شده است. برای فرزندان در سنین دبستان واقعاً تربیت الگویی خیلی اهمیت دارد. از بین روش‌های متعدد تربیتی این روش هم کاربردی است و هم واقعاً تأثیر دارد. اگر رفتارهای کودکان را مثل نحوه تعامل آنها با دیگران، نحوه درس خواندن، نحوه استفاده آن‌ها از فضای مجازی، حضور آن‌ها در جامعه و ... تحلیل کنید، آنها دقیقاً از رفتارهای دیگران کپی‌برداری و الگوبرداری می‌کنند. خود والدین، غیر از الگو بودن، می‌توانند اخلاق استفاده از فضای مجازی و سواد رسانه‌ای را به فرزند آموزش دهند.
وظیفه مسئولان، سازمان‌ها و نهادهای آموزشی و پژوهشی در تقویت تربیت دینی فرزندان توسط خانواده چیست؟
مسئولان در رده‌های مختلف همگی در این حوزه نقش دارند؛ ‌مثلاً فردی مانند رئیس جمهور در بحث اشتغال خانواده ها مسئولیت بالایی دارد. پدر و مادری که مجبور هستند که هر دو شاغل باشند و کودک خود را به دست مهدکودک می‌سپارند و وقتی از کار برگشتند کودک را به خانه می‌برند، بزرگترین ضربه را به تربیت فرزند خود می زنند. این پدر و مادر در خانه خسته هستند و دیگر حوصله ندارند که با فرزند بازی کنند.
در مورد نهادهای پژوهشی و مسئولان این نهادها هم باید گفت که در حوزه تربیت دینی کودکان مانند فلسفه کودک کاری زیادی نشده است، موضوعی که مورد تأکید مقام معظم رهبری هم هست. همچنین در بحث فقه تربیتی - که جدیداً افرادی مانند حضرت آیت‌الله اعرافی در آن کارهایی را انجام می‌دهند- واقعاً نیاز هست که در ابعاد مختلف تربیت، راهکارهای تربیتی به عنوان یک بحث فقهی بحث شوند.
مسئولین آموزشی در حوزه تربیت الگویی بسیار وظبفه دارند و باید پاسخگو باشند. مسئولین آموزشی متأسفانه امروزه بیش از اینکه روی محتوای تربیت دینی تمرکز کنند، روی این مسئله تمرکز دارند که 10 سال دیگر مربی یا ‌معلم دارند یا خیر؟ ‌یعنی بیشتر در ساختارهای اداری گرفتار شده اند و از محتوا غافل شده اند.
مسئولین آموزش و پرورش به جای اینکه نظارت داشته باشند که بچه‌ای که تربیت می‌شود چه چیزی به خورد او داده می‌شود و ‌چه نقصان‌ها و کمبودهایی دارد، بیشتر دغدغه دارند که چطور سازمان اداری آموزش و پرورش را حفظ کنند؟ در مجموع بیشتر دغدغه ساختار را دارند تا دغدغه محتوا را. از طرف دیگر هم، جامعه خیلی آن‌ها را مورد سؤال قرار نمی‌دهد که شاید این هم بیماری جامعه ایران باشد.
اگر مسئله تربیت دینی در خانواده با همین روند فعلی ادامه یابد چشم انداز 5 تا 10 سال آینده آن را چگونه می‌بینید؟
با وضعیت فعلی نمی‌توان کلی صحبت کرد ‌یعنی باید متناظر با هر شهری صحبت کرد. طبیعتاً نظام آموزشی در تهران و تعامل فرزندان با فضای مجازی با برخی از شهرستان‌ها و زندگی‌های حاشیه‌نشینی متفاوت است. یعنی نمی‌توان گفت که تا 5 سال دیگر تربیت دینی فرزندی که در فضای تهران بزرگ می‌شود با کسی که در قم بزرگ می‌شود، همسان خواهد بود. البته به نظر می رسد که در مجموع در آینده یک مقدار حساسیت مذهبی کودکان و نوجوانان و دغدغه‌های دینی آن‌ها کم شده و هویت دینی کمتری خواهند داشت. در حال حاضر اگر یک مسئله اعتقادی را برای فرزند خانواده بیان کنید، در مقابل شما جبهه می‌گیرد و یک نوع حساسیت خاصی نسبت به اعتقادات دینی دارد اما به نظر می‌رسد در آینده ‌حداقل در برخی از مناطق، حتی این حساسیت هم از بین می‌رود و تقریباً یک نگاه سکولار و عرفی در نسل بعدی در جامعه حاکم شود. همچنین برجستگی مفاهیم مقدسی مثل مفهوم مادری، پدری و جایگاه آنها کمتر می‌شود. به صورت خاص‌تر در آینده دیگر در مورد شعائر دینی مانند نماز و حجاب، حساسیت خاصی وجود نخواهد داشت.


خلاصه راهکارها:
1-مسئولان نهادهای آموزشی باید از خلط آموزش دینی با تربیت دینی در سیستم آموزشی و تربیتی کشور جلوگیری نموده و جایگاه هر یک را بازشناسی نمایند.
2- مناسب سازی مساجد برای حضور و بازی بچه ها بدون اجبار به نماز خواندن، در جهت انس بچه ها با مساجد باید در دستور کار مسئولان ذیربط قرار گیرد.
3- ایده مسجد مجازی باید در فضای مجازی عملیاتی شود. به نحوی که در زمان اذان، به صورت خودکار در فضای مجازی هم اذان پخش شود و نماز جماعت و مراسم دعا پوشش داده شود.
4-سواد رسانه ای اولیاء باید از طرق مختلف گسترش پیدا کند تا آنها از فرزندان خود عقب نیفتاده و فاصله بین نسلی کم شود.
5- سواد رسانه ای زنان و دختران باید در جهت جلوگیری از روند افسردگی بی رویه آنان در اثر مقایسه خود با سبک زندگی و چهره های موجود در فضای مجازی، با روشهای مختلف بهبود یابد.
6-والدین برای نظارت بر استفاده از فضای مجازی توسط کودکان، باید در ابتدا و از سالهای کودکی با فرزندان خود به صورت مشترک از فضای مجازی استفاده کنند.
7- سرگرمی های مفید و مؤثر باید برای فرزندان برنامه ریزی شود تا بیش از حد به سمت فضای مجازی نروند.
8-باید برای افزایش مهارت گفتگوی والدین با فرزندان برنامه ریزی شود تا خلأهای عاطفی فرزندان به موقع کشف و ارضای آن، به فضای مجازی کشیده نشود.
9- اخلاق خوابگاهی، ‌اخلاق نقد، اخلاق پژوهش، اخلاق سخن گفتن، اخلاق علم‌آموزی، اخلاق تعامل با استاد و ... باید در درس 2 واحدی اخلاق موجود در دانشگاه ها، به جای اخلاق نظری تدریس شود.
10-در حوزه فلسفه کودک و راهکارهای تربیت تفکر کودکان و همچنین فقه تربیتی، نهادهای پژوهشی باید اقدامات بیشتری صورت دهند.

این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید