چاپ کردن این صفحه

ضرورت توجه به آموزش علمی رفتارهای اخلاقی در تربیت دینی مدارس

سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع ناکارآمدی تربیت دینی در مدارس  

موضوع تربیت کودکان، موضوعی جهانی است که که هر نظام فکری، به فراخور مبانی‌اش برنامه‌هایی برای آن درنظر می‌گیرد. روشن است که در جامعه اسلامی، تربیت دینی فرزندان از اولویت‌های تربیتی است. از آنجا که بخش عمده‌ای از زمان مفید کودکان روزانه در مدارس می‌گذرد و از سویی دیگر نظام آموزشی و تربیتی، از اثرگذارترین حوزه های تربیتی است، ساماندهی به این حوزه ارزش مضاعف می‌یابد.
با استقرار نظام جمهوری اسلامی، آموزش‌ و تربیت دینی، سرلوحه برنامه‌های نظام آموزشی کشور قرار گرفت. پس از گذشت چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، بازشناسی و اصلاح وضعیت تربیت دینی در مدارس امری ضروری است. پژوهش‌ها و همچنین وضعیت اجتماعی ایران نشان می‌دهد که تربیت دینی در مدارس ایران، بازدهی چندان بالایی ندارد و از نقطه آرمانی خود فاصله بسیار دارد.
نتایج نظرسنجی از استادان و کارشناسان نشان داد بیشترین مشکل در این حوزه، روش تدریس و ضعف در تربیت معلمان برای ارائه تربیت دینی صحیح است. چرا که مهمترین ضلع ضعف غیرعلمی بیان شدن مبانی دینی و الگوارگی برای دانش‌آموزان معلمان هستند که لازم است در این باره چاره‌ای اندیشیده شود. از همین‌رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه‌ای را با دکتر محمد شریفی نیا پژوهشگر و عضو هیئت علمی جامعه‌المصطفی العالمیه انجام داده است تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.

شاخص‌های تحقق تربیت دینی در مدارس چیست و موانع آن چیست؟
برای هر فعالیت تربیتی، قبل از هر اقدامی باید اهداف آن روشن باشد و روشن بودن اهداف هم منوط به آشنایی با ماهیت موضوع و چیستی دین است تا افراد با آن وفق داده شده و طبق تعریف آن، تربیت شوند.
در یک تعریف اجمالی می توان دین را در سه بخش اعتقادات، اخلاقیات و احکام خلاصه کرد. بنابراین یک فرد متدین باید یکسری باورها و نگرش‌ها را داشته باشد و به لحاظ اخلاق و شیوه عمل هم باید یک نوع رفتار دگرخواهانه و سودمند برای خود و دیگران داشته باشد. بخش دیگر هم یک‌سری احکام است که عمدتاً در زمینه مناسک و رفتارهای عبادی و بعضاً در مواردی غیرعبادی است. یکی از اشکالاتی که در تربیت وجود دارد، مبهم بودن تعریف تربیت دینی است. تربیت باید دارای برنامه بوده و هدفمند باشد و ناظر به یکسری ارزش‌ها و هنجارها باشد. همچنین باید این ارزش‌ها و هنجارها در فرد درونی شده و در باور و عمل او متجلی شود.
بعد از تعریف دین و تربیت دینی نوبت به شاخص‌ها می‌رسد. شاخص‌هایی که می‌توان برای فردی که تربیت دینی شده است، در نظر گرفت، میزان باور و اعتقاد به اصولی مانند توحید، معاد، نبوت، امامت و عدالت است. همچنین رفتار اخلاقی شاخص دیگر است. خیلی از مشکلات در جنبه‌های رفتاری و اخلاقی بروز می‌کند و کمتر مورد توجه است. مثلاً راستگویی، رعایت حقوق دیگران و یا مسائلی مثل عدم تقلب، عدم تزویر و دروغ شاید از مهمترین مسائل اخلاقی باشد که باید در نوجوانان و دانش‌آموزان ایجاد کرد.
یکی از مهمترین موانع تربیت دینی در مدارس، همین تعریف نشدن تربیت دینی است. باید قلمرو و ویژگی‌های آن و به دنبال آن نشانگرها و شاخص‌های آن مشخص می‌شود. اگر این‌ها مشخص شود طبیعتاً می توان با ارزیابی آنها دانست که چطور برنامه‌ریزی شود تا دانش آموزان به آن‌ها نائل شوند و چقدر برنامه‌هایی که در جهت تحقق آن اهداف به انجام رسیده است، موفق بوده است؟
 استاد شیوه‌های فعلی تربیت دینی در مدارس به نظر شما چه اشکالاتی دارد؟
اشکال عمده تربیت دینی در مدارس این است که تربیت دینی را با آموزش دینی یکسان دانسته اند! به عبارت دیگر برای تربیت دینی، درس تعریف کرده و کلاس گذاشته اند و از افراد خواسته اند که مطالبی را بیاموزند و آنچه را که آموختند، مورد ارزیابی قرار داده اند تا میزان یادگیری مطالب دینی سنجیده شود! در واقع یکی از نشانگرهایی که برای تربیت دینی دانش آموزان در نظر گرفته شده است، میزان آموخته‌های دینی آن‌ها است و اینکه چقدر به مطالب دینی احاطه دارند! در حالی که نگرش‌ها، باورها و رفتارهایی که باید در موقعیت‌های مختلف توسط دانش آموز بروز داده شود، به صرف آموزش محقق نمی‌شود و باید سازوکارهای متفاوتی داشت. برای ایجاد این نگرش ها باید یک فضای آزاد ایجاد شود تا بچه‌ها در کنار معلمین خود یا به تنهایی، در گروه‌های بحث و مناظره در باب اعتقادات و نگرش‌های دینی، به گفتگو پرداخته وآن‌ها را مورد ارزیابی قرار دهند. همچنین باید موقعیت‌هایی را فراهم کرد تا بچه‌ها عملاً رفتارهای اخلاقی و دینی را بیاموزند. این مسئله که در بسیاری از مدارس نماز خواندن به عنوان یک وظیفه و تکلیف رسمی بچه ها در مدرسه قلمداد می شود نه به عنوان یک تکلیفی که توأم با اراده شخصی باشد، درست نیست. باید برای رفتارهای اخلاقی و دینی آنها شرایطی مناسبی فراهم شود به طور مثال مخصوصاً در دوره ابتدایی بچه ها را در گروه‌های مختلف دور هم جمع کنند تا از طریق همکاری و تعاملاتی که با یکدیگر دارند، این رفتارها در اجتماع آنها بروز و ظهور کند و عملاً این ویژگی‌ها را یاد گیرند. یکی از روش ها، انجام بازی‌های گروهی برای بچه‌های کوچکتر است. کارهای جمعی در قالب یک کار علمی یا ورزشی هم می تواند بستر خوبی برای این کار باشد. همچنین کمک به دیگران، احساس مسئولیت واحترام نسبت به آنها و به رسمیت شناختن حقوق آنها، می تواند از بسترهای دیگر کار جمعی بچه ها باشد. همچنین می توان بچه‌ها را در سازمان های متفاوت مانند مؤسسات خیرخواهانه شرکت داد. مثلاً موظف باشند که در ایام خاصی از مراکز بهزیستی بازدید کنند و کمک‌ها از طریق آنها در بین خانواده های نیازمند توزیع شود. بنابراین برای آموزش رفتارهای دینی که بخش قابل توجهی از آن، رفتارهای اخلاقی است، باید از طریق خدمت رسانی، گفتگو و مناظره در شرایط آزاد و برابر توسط بچه-هایی که هم سن و سال هستند، کار را پیش برد. بزرگترها هم در این فرآیند فقط می‌توانند به صورت غیرمحسوس کار را سازماندهی کنند و نباید به طور مشخص حضور داشته باشند.
معلمان دینی باید چه ویژگی‌های علمی، مهارتی و اخلاقی و روانی داشته باشند؟
اگر قرار است که تربیت دینی صورت گیرد، چه معلم دینی و چه معلم غیردینی و همچنین دست-اندرکاران مدرسه از مدیر تا سایر کارکنانی که در مدرسه هستند، باید رفتارهای متناسب با آن تعاریفی که از تربیت دینی وجود دارد، داشته باشند.
یکی از مواردی که خیلی اهمیت دارد و متأسفانه هیچ توجهی به آن نمی‌شود، این است که دو نوع برنامه وجود دارد؛ یک برنامه رسمی و از پیش تعیین شده است که همان چیزهایی است که در قالب برنامه دروس ریاضی، فیزیک، جغرافیا، قرآن و برنامه‌های پرورشی و تربیتی انجام می شود که اصطلاحاً به آن‌ها برنامه‌ریزی آشکار می‌گویند. نوع دیگر به نام برنامه ریزی پنهان که امروزه خیلی روی آن تأکید می‌شود. در هیچ نقشه و برنامه‌ای به صورت رسمی نوشته نشده است اما نوع مدیریت بر روابطی که بین بچه ها، بین بچه‌ها و معلمین، بین معلمین و مدیر، بین مدیران و کارکنان مدرسه وجود دارد و جوّ و فضایی که از این تعاملات و روابط دوجانبه و چند جانبه‌ ایجاد می‌شود، در دنیای امروز بسیار تأثیرگذار است.
 یک نظام آموزشی مستقل است که کشوری مانند فنلاند در این عرصه پیشتاز است.
بله. فنلاند به عنوان یک نظام پیشرفته آموزش و پرورش در سطح جهان مطرح است. اما به هرحال این جوّ و فضایی که در کلاس درس، در محیط مدرسه، در روابطی که بین بخش‌های مختلف وجود دارد، از مهم‌ترین عواملی است که اگر سبقه و رنگ دینی و جهت گیری دینی داشته باشد، می‌تواند در تربیت بچه‌ها مؤثر باشد.
 حالا به صورت خاص معلم‌های دینی باید چه ویژگی‌های علمی، مهارتی، اخلاقی و روانی داشته باشند و با چه راهکارهایی می‌توان این شاخص‌ها را در بین معلمان دینی ایجاد و یا تقویت کرد؟
معلم‌های دینی خیلی اهمیتی ندارند و باید بیشتر به موضوع معلم به طور کلی پرداخت. معلمی که به لحاظ تسلط بر محتوا و دانش حرفه ای و همچنین شیوه تدریس و نحوه مدیریت کلاس به عنوان یک معلم ضعیف از طرف دانش‌آموز ارزیابی می‌شود، حتی اگر رفتار اسلامی هم داشته باشد، رفتار او اثر منفی دارد تا اثر مثبت. پیش نیاز اینکه بچه‌های ما از معلمین تأثیر پذیرند این است که معلم یک برجستگی خاصی داشته باشند یا به لحاظ موقعیتی که در مدرسه دارد یک نفوذ و قدرتی داشته باشد. نفوذ و قدرت معلم عمدتاً دانش، مهارت‌ حرفه‌ای و نحوه تعاملات مناسبی است که در اداره کلاس درس و در روابط با دانش‌آموزان می‌تواند ایجاد کند. بنابراین ممکن است اشارات کلی یک معلم بسیار خوب ریاضی به مسائل دینی، اثر خیلی بیشتری از یک معلم ضعیف دینی داشته باشد. او اگر هر مطلب دینی را بیان کند، ممکن است حتی نتیجه عکس هم داشته باشد. بنابراین نباید تربیت دینی فقط مختص به معلمان و مربیان پرورشی شود بلکه همه معلمان به خصوص معلمان دروس تخصصی در این حوزه اهمیت بالایی دارند.
مانند معلمان فیزیک و ریاضی.
بله. جایگاه آنها به لحاظ اینکه بچه‌ها آن‌ها را به عنوان مرجع می‌شناسند، بسیار مهم است. ضمن اینکه صحبت‌هایی که معلمان تربیتی و پرورشی می‌کنند به عنوان وظیفه و تکلیفی که جزئی از شغل آنهاست، از طرف دانش آموزان نگاه می‌شود نه اینکه یک رسالتی برای خود در نظر گرفته باشند.
البته نمی توان تربیت را به مدرسه محدود کرد. قبل از مدرسه، خانه و والدین و اطرافیان کودک هستند که روی او تأثیرگذار هستند. این دوره بسیار مهمی است که نادیده گرفته می‌شود. علاوه بر آن، جامعه و اجتماع بزرگتری که نهاد مدرسه در درون آن قرار گرفته است، بسیار مهم است. وقتی بچه از مدرسه می‌آید با یکسری نمادها، رفتارها، افراد و ارزش‌هایی در جامعه روبرو می‌شود که کاملاً در تضاد با چیزی هست که در مباحث تربیتی در مدرسه به او گفته‌اند. در نتیجه به نوعی احساس تعارض برای دانش‌آموز ایجاد می‌شود که آیا جامعه درست رفتار می‌کند؟ همچنین اختلاف بین معلمین پرورشی مدرسه و والدین در خانه و نوع نگرش آن‌ها به مسائل دینی، خیلی به دانش آموزان و به تصمیم رسیدن آنها، لطمه می زند.
 استاد به نظر حضرتعالی بی‌توجهی به اخلاق کاربردی در متون آموزشی مدارس، چه پیامدهای منفی در تربیت دینی دارد؟
چندین راه برای ایجاد رفتارهای اخلاقی وجود دارد. اینکه در کتاب یا متون درسی ارزش‌های اخلاقی گنجانیده شود، خوب است اما کافی نیست. برای تربیت اخلاقی دانش آموزان، باید شرایط مناسب اخلاقی در کلاس درس و بر نحوه روابط و تعاملات بین افراد از جمله بین معلم و شاگرد، برقرار شود. اینکه در کتاب‌های درسی مباحث اخلاقی اضافه شود که آن‌ هم عمدتاً توصیه ای است، خیلی نمی‌تواند مؤثر باشد. آنچه که در مباحث اخلاقی اهمیت دارد، فضا و جوّ صمیمی و گرمی است که معلمین می‌توانند در کلاس درس در رابطه با شاگردان خود ایجاد کنند به نحوی که هر وقت که شاگردان وارد این فضا می‌شوند، یک احساس خوب و مطبوعی به آن‌ها دست دهد. معلم الگو و سرمشق است، این الگو و سرمشق به هرحال باید رفتارهای مطبوع و مطلوبی داشته باشد و باید یک ویژگی و برجستگی داشته باشد که مورد توجه قرار گیرد. اینکه بچه ها ستاره‌های ورزشی و هنری را اینقدر می‌شناسند و دوست دارند که به آن‌ها نزدیک شوند و عکس آن‌ها را در اتاق های خود می‌زنند، به خاطر همان شهرت و برجستگی و مطرح بودن در سطح جامعه است. معلمین باید افرادی باشند که از اقتدار لازم برخوردار باشند یعنی قوانین و مقررات کلاس درس و مدرسه از جمله قوانین اخلاقی را به روشنی بیان کنند و وقتی که بر سر آنها توافق شد، در اجرای آن‌ها مصرّ باشند و نسبت به آن‌ها اغماض نکنند. در عین حال برای اجرای آن‌، باید بچه‌ها را حمایت و هدایت کنند و در یک شرایط و فضای صمیمی و گرم در رابطه با اجرای آن‌ها با بچه‌ها قرار گیرند.
استاد با توجه به اینکه نهادهای گوناگون از جمله، مساجد، حوزه علمیه، سازمان تبلیغات و رسانه‌ها در تولید و نشر محتوای آموزشی تربیت دینی فعالیت می‌کنند، آیا این تشتت به نظر شما سازنده است یا مخرب است؟
به هرحال تنوع خوب است. در حال حاضر افراد با شبکه‌های مختلف تلویزیون سروکار دارند اما در طول زمان نشان داده شد که این تنوع شبکه‌ها که خودش می‌تواند خوب و مؤثر باشد، عملاً خیلی تأثیری در اهدافی که رادیو و تلویزیون دنبال می‌کنند، ندارد و خیلی موفق نبوده است.
اگر تنوع این مراکز و مؤسساتی که نام برده شد در کنار کار تخصصی باشد، مفید است. قبل از انقلاب مراکزی برای خود، مسئولیتی برای اشاعه و ترویج فرهنگ اسلامی قائل بودند مانند آنچه در مهدیه تهران توسط مرحوم کافی یا در یک سطح دیگری توسط آقای فلسفی در مسجد حاج عزیزالله انجام می شد. یا در سطح بالاتر در حسینیه ارشاد برای دانشگاهیان و مراکز پژوهشی و آموزشی و اساتید وجود داشت و به همان نسبت هم از استاد مطهری، دکتر شریعتی و از شخصیت‌هایی که در سطح و طراز آن مؤسسه بودند، استفاده می‌شد. متأسفانه در حال حاضر این گونه فعالیتها وجود ندارد یعنی اگر حتی همان روال قبل از انقلاب رعایت می‌شد و هر کسی متناسب با میزان تحصیلات و میزان درک، نیازهای فکری خود را انتخاب می‌کرد، خیلی خوب بود. آن موقع به صورت طبیعی این اتفاق افتاده بود و واقعاً هم تأثیر داشت.
یعنی محتواها به صورت بسته هایی که متناسب با اقتضائات مخاطب بود، ارائه می شد؟
بله! اگر چنین اتفاقی رخ دهد، می‌تواند خوب باشد. مشکل این است که نگاه غیردینی و غیرعلمی که به امور شده است، همه چیز را خراب کرده است. اگر همین مراکزی که نام برده شد، به صورت تخصصی کار کنند، باید افرادی هم که در آنجا به عنوان ارائه دهنده اطلاعات و سخنران و به عنوان کسانی کار می-کنند که می‌خواهند با آن گروه خاص از انسان ها ارتباط برقرار کنند، از کسانی باشند که فارغ از قید و بندهای بی جهت انتخاب شوند به طوری که هر فردی به یک بهانه رد نشود. مثل همان چیزی که قبل از انقلاب بود.
با توجه به اشاراتی که حضرتعالی دارید اگر مسئله تربیت دینی در مدارس با همین روند فعلی ادامه پیدا کند، در چشم‌انداز 5 تا 10 ساله آینده چه اتفاقاتی در این حوزه متصور است؟ اگر راهکارهایی که حضرتعالی برای حوزه‌های مختلف ذکر کردید، اعمال شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟
نیازی نیست که به آینده نگاه شود اگر به گذشته هم نگاه شود معلوم می‌شود که اگر همین روند ادامه پیدا کند چه خواهد شد؟ در حال حاضر میزان پایبندی دانش‌آموزان در مقاطع مختلف به ارزشهای دینی، نسبت به گذشته حداقل با ارزیابی شهودی، نزولی بوده است و نشان می‌دهد که مجموعه فعالیت‌ها و سازماندهی‌ها و برنامه‌ها و اهدافی که مدنظر بوده، نتوانسته است، مقصود تقویت مبانی اعتقادی و افزایش رفتارهای دینی نوجوانان و جوانان را محقق کند. بنابراین ادامه این روند بسیار فاجعه آمیز خواهد بود.
دسترسی آزاد به اطلاعات در 15-10 سال گذشته، وضعیت حاضر را به وجود آورده است و مدام در حال افزایش است به طوری که بچه‌ها کم کم از 4-3 سالگی با ابزارهای ارتباطی و دسترسی‌های گسترده و بی‌مهار مواجه خواهند شد. حال اگر این‌ها وارد نظام آموزشی شوند، این نظام اصلاً آمادگی و توانایی مواجهه با این مسائل را ندارد و مطمئناً وضع بدتر خواهد شد.
متأسفانه در حال حاضر روش‌ها و ایده‌های کلی و قدیمی بر فرایندهای تربیتی حاکم است. علی رغم اینکه کارشناس های زیادی در اثر آموزش دانشگاهی گسترده در کشور، وجود دارند اما نظر کارشناسی در خیلی از جاهای کشور و از جمله در نظام آموزشی، خیلی جایگاه مناسب و مؤثری ندارد و از نظر کارشناسان هیچ استفاده‌ای نمی‌شود. آموزش و پرورش باید از کارشناسان مستقل استفاده نماید نه از کارشناسانی که چشم و ذهن آنها به این است که ابتدا شرایط را بررسی کنند که در جلسه‌ای که حضور دارند، باد از کدام طرف می‌وزد؟ و چقدر می‌توان کارشناسانه و آزادانه به بیان نقطه نظرات خود پرداخت! استفاده از نظرات کارشناسان باید طوری باشد که بعداً مشکلاتی برای فرد ایجاد نکند تا او آزادانه ایده‌ها و اندیشه‌هایی را که دارد بیان کند و اطمینان داشته باشد که اگر این اندیشه‌ها مورد ارزیابی صادقانه و عالمانه قرار گرفت و تشخیص داده شد که خوب و مؤثر است، می‌تواند به اصلاح روندهای تربیتی کمک کند و به نحوی اعمال می‌شود. چون ممکن است بعضاً جلساتی باشد که افرادی کارشناسی کنند و نقطه نظرات خود را بیان کنند اما پیشاپیش، خود کارشناس می‌داند که یک جلسه هست برای یک جلسه! و خیلی تأثیری در بطن و متن اجرای فعالیت‌های تربیتی یا آموزشی ندارد!
اشکال کلی در کشور به طور کلی پشت کردن به علم است یعنی مشکلاتی که در بخش اقتصادی، اجتماعی، تربیتی و ... وجود دارد، به این دلیل است که به علوم انسانی و کارشناسان آن احترام گذاشته نشده است و آنها احساس نکرده اند که نظرات آنها شنیده و به کار گرفته می شود. متأسفانه علوم انسانی به شدت مغفول واقع شده و بی‌مهری خیلی زیادی به کارشناسان آن شده است.
خلاصه راهکارها:
1- یکی از موانع اصلی تربیت دینی در کشور مشخص نبودن تعریف دین و پس از آن تربیت دینی در مدارس است. در صورت تعیین این موضوع، شاخصهای لازم برای بررسی میزان رشد تربیت دینی هم مشخص خواهد شد.
2- اشکال عمده تربیت دینی در مدارس این است که تربیت دینی را با آموزش دینی یکسان دانسته-اند! در حالی که آموزش دینی فقط یک بخشی از تربیت دینی است. برای ایجاد نگرش ها و باورهای دینی باید یک فضای آزاد در مدرسه ایجاد شود تا بچه‌ها در کنار معلمین خود یا به تنهایی، در گروه‌های بحث و مناظره در باب اعتقادات و نگرش‌های دینی، به گفتگو پرداخته وآن‌ها را مورد ارزیابی قرار دهند.
3- این مسئله که در بسیاری از مدارس نماز خواندن هم مانند تکلیف درسی، به عنوان یک وظیفه و تکلیف رسمی بچه ها در مدرسه قلمداد می شود نه به عنوان یک تکلیفی که توأم با اراده شخصی باشد، درست نیست. باید برای رفتارهای اخلاقی و دینی آنها شرایطی مناسب و آزادانه فراهم شود.
4- باید برای رفتارهای اخلاقی و دینی دانش آموزان بستر مناسبی فراهم شود. یکی از روش ها، انجام بازی‌های گروهی برای بچه‌های کوچکتر است. کارهای جمعی در قالب یک کار علمی، ورزشی و کمک به محرومان هم می تواند بستر خوبی برای این کار باشد. بزرگترها هم در این فرآیند، فقط می‌توانند به صورت غیرمحسوس کار را سازماندهی کنند و نباید به طور مشخص حضور داشته باشند.
5- امروزه در دنیا دو نوع برنامه ریزی علمی-تربیتی در مدارس وجود دارد. اول برنامه ریزی آشکار یعنی همان آموزش دروس و برنامه های رسمی تربیتی است. نوع دوم برنامه ریزی پنهان است که مبتنی بر مدیریت روابط بین اعضای مختلف مدرسه مانند شاگرد، معلم، مدیر، کارکنان مدرسه و ... است. به بخش دوم باید در کشور ما اهمیت بیشتری داده شود.
6- در کار تربیتی، معلمان دروس تخصصی مانند ریاضی و فیزیک نسبت به معلمان دینی، تأثیر بیشتری روی دانش آموزان دارند چرا که مرجعیت بیشتری برای بچه ها دارند. لذا باید روی این معلمان کار ویژه و توجه خاصی به آنها نمود.
7- تعارض بین مباحث تربیتی مطرح شده در مدرسه و خانه و اختلاف در رویکردهای مسئولان مدرسه با نوع نگاه و فرهنگ اولیاء دانش آموزف بسیاری از اوقات به او لطمه می زند. در این راستا باید هماهنگی بین این دو نهاد ایجاد شود.
8- مؤسسات متنوعی که در حوزه فرهنگ و تربیت کار می کنند باید به طور تخصصی فعالیت کنند تا بازدهی آنها در مجموع بیشتر شود. قبل از انقلاب فعالیتهای فرهنگی از طرف مجموعه های خودجوش و متناسب با نیازهای مخاطبان مختلف انجام می شد و از حضور سلایق مختلف برای سخنرانی و فعالیت نیز جلوگیری نمی شد. این روند باید در حال حاضر احیا شود.
9- علی رغم اینکه کارشناس های زیادی در اثر آموزش دانشگاهی گسترده در کشور، وجود دارند اما نظر کارشناسی در نظام آموزشی، خیلی جایگاه مناسب و مؤثری ندارد. آموزش و پرورش باید از کارشناسان مستقل که بدون ملاحظه خاصی نظر کارشناسی خود را بیان می کنند، استفاده نماید.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

موارد مرتبط