چاپ کردن این صفحه

عطش جامعه برای کارکردهای حوزویان، کلید منزلت یابی

منزلت روحانیت متاثر از تحولات جهانی عصر جدید و شرایط پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستخوش تغییرات قابل توجهی شده است و احساس مساله بودگی در آن در چند سال اخیر زیاد شده است.
فارغ از ارزیابی های شتاب زده درباره کاهش آن و لزوم نگاه دقیق تر بدان، کشف عوامل موثر بر آن نیز بسیار قابل توجه است. موسسه صراط مبین در راستای توجه به این مساله کتابی با عنوان "بررسی وضعیت و راهکارهای ارتقاء منزلت روحانیت" به همت حجت الاسلام وحید نجفی منتشر نموده است. بخش هایی از این کتاب با رجوع به اندیشمندان حوزوی و مصاحبه با آنها تدوین شده است.
در ادامه بخشی از مصاحبه با حجت‌الاسلام والمسلمین حسن خیری  رياست و عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي- واحد نراق ارائه می گردد که محتوای کامل آن در کتاب مزبور در دسترس است.

برای این که روحانیت بتواند منزلت اجتماعی خود را حفظ کند یا ارتقا ببخشد باید فرایندی رقم بخورد که احساس نیاز جامعه به روحانیت در درون ملت پررنگ شود.
بعضی از نقش‌های روحانیت معین است و جامعه برای تامین آن نیاز به روحانیت مراجعه می‌کند، برای مثال بدنه جامعه اسلامی برای اقامه نماز جماعت، نماز جمعه به روحانیت مراجعه می‌کنند همچنان که برای خطبه عقد، احکام اسلامی و مباحث شریعت به همین نحو عمل می‌شود.
یکی از مشکلاتی که پس از انقلاب در مورد کارویژه‌های روحانیت پیدا شد، این است که قدری در کارویژه‌ها و نقش‌های روحانیت جابه‌جایی اتفاق افتاد و با اختلال مواجه شد.
توقع امروز مردم از روحانیت در مسائل اقتصادی و نظامات اجتماعی و فرهنگی به این صورت است که روحانیت حضور جدی داشته باشد.
از یک طرف کارویژه‌های روحانیت به کارهایی در دانشگاه‌ها، مراکز پژوهشی، اداری، فرهنگی و حتی ورزشی بسط داده شده است و از طرف دیگر کارویژه‌های روحانیت کاهش پیدا کرده است.
روحانیت برای آنکه بتواند ابراز نقش کند، باید در هر یک از این عرصه‌هایی که در آن ورود می‌کند خود را نشان دهد. اگر طلبه‌ای در یک مناظره‌ای در مقابل یک اقتصاددان دانشگاهی حاضر می‌شود، مردم باید احساس کنند که نیاز به نظر کارشناسی حوزه و روحانیت دارند.
اگر در گذشته ارتباط بین روحانیت و مردم، ارتباط عالم و عامی بود، امروز دیگر ارتباط به این صورت نیست بلکه امروز بر اساس کارویژه‌های روحانیت، بحث متخصص و غیرمتخصص وجود دارد و اگر روحانیت در اموری که ورود کرده، خود را متخصص نشان دهد، طبعًا پذیرش خواهد داشت.
اگر یک طلبه به عنوان کارشناس علوم اجتماعی در مقابل یک کارشناس علوم اجتماعی دانشگاه قرار بگیرد، باید از منظر «احساس نیاز» مخاطب را اشباع کند و به مخاطب خود اثبات کند که حوزه می‌تواند در قامت صاحب‌نظر تلقی شود و نیاز مخاطب را جلب کند.
لازم است که من به هیئت یک طلبه، بدانم مخاطب چه توقعی از من دارد تا بتوانم مطابق با این توقع به اصل مسئله وارد شوم.
قبلاً به طلاب علوم دینی «ملا» گفته می‌شد؛ یعنی کسی که می‌دانست و در امور پخته بود و این پختگی و نظر کارشناسی امروز نیاز و درخواست مردم است تا به درستی مسیر خود را انتخاب کنند.
یک روحانی هر چقدر کارشناس علمی مجرب باشد، اما اگر مهذب نباشد او شخصی معیار و موفق از نظر حوزه و دین نیست یعنی خاصیت دین این گونه است افرادی که می‌خواهند سخن دین را منتقل کنند باید حداقلی از تهذیب و معیار دینی را در خود نهادینه کرده باشند.
اسوه بودن در تخصص‌های دیگر مطرح نیست، اما در امور اجتماعی از سوی روحانیت مطرح است؛ همان‌گونه که اسوه‌بود‌ن در معلمی مطرح است.
در ارتباط با نماز جماعت، امام راحل چنین نظری داشتند که تا یک روحانی هست اقامه نماز جماعت به واسطه روحانی حاضر انجام شود. این بدان معناست که اگر کاری برای انتقال دین است، باید زمام آن بر عهده روحانیت باشد.
جامعه توقع ندارد که تربیت فقیه از سوی کسی باشد که لباس روحانی بر تن نداشته باشد؛ کما اینکه نیروی انتظامی نیازمند به لباس ویژه خود است تا سازمانش حفظ شود.
در علوم انسانی اگر به اینجا رسیدیدم که باید علوم انسانی بر پایه دین و اسلام طراحی و باز تعریف و در آن نظریه‌پردازی شود، باید شاخصه‌های منزلتی و نقشی متناسب با این نیاز را ایجاد بکنیم که استعدادهای برتر حوزه وارد این عرصه شوند؛ اما اگر نظام حوزه شأنیت خود را بر اساس فقه و اصول مصطلح سنتی تعریف کند و مدعی شود که باید وارد علوم نوین روز شد، طبیعتاً طلابی که از استعداد خوب بهره‌مند هستند، کمتر وارد عرصه‌های علوم انسانی روز خواهند شد.
ما می‌دانیم فقه و اصول سنتی جواب‌گوی کامل امروز جامعه نیست، بلکه فقه و اصول باید با نیاز‌های روز، بازتعریف شود و کارش اهتمام دادن به علوم انسانی باشد. باید از خودمان بپرسیم که چقدر مجتهد در جامعه‌شناسی اسلامی و در اقتصاد اسلامی تربیت کرده¬ایم؟
نیازهای جامعه یک چیزی است و سیستم اعتباربخشی حوزه کما‌فی‌السابق است. نتیجه چنین خواهد بود که کار آنچنان که باید و شاید پیش نمی‌رود.
ما با تأخر فرهنگی مواجه شده‌ایم؛ بدان معنا که نیازهای روز در مبانی حوزه‌ها کم‌اهمیت‌ هستند، در حالی¬که بخش اعظم دروس خارج ما باید دربارۀ پاسخ‌گویی به همین مسائل سامان پیدا کند.
تحول فرهنگی موضوعی نیست که یک‌شبه رخ دهد و مسائل آن حل شود؛ به مرور زمان اوضاع بهتر می‌شود؛ یعنی امروز حوزه با دیروز حوزه قابل مقایسه نیست. امروز مسئله بروز بودن، آشنایی، تخصص، آمادگی و... مطرح است و قطعاً حوزه رشد پیدا کرده است و طبیعی است که کادر‌سازی‌های فرهنگی و مقابله‌های فرهنگی اتفاق بیفتد و این مسائل را نیز می‌توان با مطالبه‌گری حل کرد.
روحانی خوب باید این ویژگی‌ها را داشته باشد: عالم به زمان باشد، نفوذ کلام داشته باشد، مؤثر باشد، نگاه جامع داشته باشد، دین خدا برای وی ارزش باشد، سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی که از انبیا و گذشتگان رسیده را پاسداری کند، هدف او مشخص باشد، حدأقل فهم دینی را داشته باشد و بتواند در یک حوزه تخصص کامل داشته باشد.
روحانی خوب، کسی است که از خودش آغاز کند و خانواده خوب بسازد؛ محله خوب و محیطی خوب را رقم بزند. انگیزه بالا، مخاطب‌شناسی، آینده‌نگری، توان ارتباطی با آینده‌سازان، مردم‌شناسی، نیازشناسی و نقش‌شناسی و تهذب بالا از اساسی‌ترین ویژگی‌های یک روحانی خوب است.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)