شاخصههای تحقق تربیت دینی در مدارس چیست؟
دو موضوع را باید به صورت کلیدی مدنظر داشت. اول اینکه آن مصالح و مبانی مورد استفاده برای تحقق تربیت دینی چیست و دوم اینکه نیروهای انسانی که می خواهند مبادرت به پرورش نسل آینده و تربیت آنها کنند، چه شاخصهایی را باید داشته باشند. شاخص اول در آیات و احادیث مشخص شده و به صورت کلی انسان تا جایی که نسبت به موازین الهی و اخلاق و جامعه تخطی نکند، آزاد است و این مرز ما برای تربیت دینی است و خداشناسی باید در آن محفوظ و ملحوظ شود.
برای تحقق تربیت دینی، ابتدا خود فرد، سپس خانواده فرد و پس از آن جامعه است، بین فرد و خانواده، می توان مدرسه را آورد و بعد از جامعه نیز حکومتی که فرد در آن قرار دارد، می باشد. در مدارس با توجه به هجوم فرهنگی که از طرف دشمنان با سرمایهگذاری وسیع انجام شده است، پایههای دینی را در اذهان قشر نوجوان متزلزل کرده و از طرف آموزش و پرورش هم عکس العمل متناسب وجود ندارد. این یکی از موانعی است که تربیت دینی در مدارس را مخدوش میکند.
به شیوه فعلی که در تربیت دینی در مدارس وجود دارد چه نقدهایی وجود دارد؟
یکی از مسائل این است که بحث تربیت را به صورت کاربردی و موشکافانه با توجه به شرایط روز مورد بررسی و مداوا قرار نداده و این موضوع به یک امر حکومتی تبدیل شده است. در آموزش و پرورش، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای تصمیم گیرنده دیگر مثل شورای عالی آموزش و پرورش و معاونت پرورشی، عمدتاً توسط اشخاصی ارائه طریق می شود که خود سابقه ای در تعلیم و تربیت ندارند و یا اگر هم داشته اند، فاصله خیلی دوری از مسائل آموزش و پرورش دارند و به روز نیستند. یعنی در دل دانش آموزان و خانوادههای آنها و فرهنگی که الآن دانش آموزان با آن زندگی میکنند، نیستند تا توانایی دادن راهکار مناسب را داشته باشند.
یکی دیگر از موارد این است که عمدتاً در نظرگیریها و نظردهیها در آموزش و پرورش سعی میشود از صدای موافق بیشتر استفاده شود و صدای مخالف استفاده ای ندارد. این یکی از اشکالاتی است که در آموزش و پرورش وجود دارد. در آموزش و پرورش باید الگوی برنامه ریزی، الگوی دینی و مذهبی باشد. در صورتی که در خیلی از جاها آموزش و پرورش به سمت الگوی تربیتی جهانی حرکت میکند. البته این امر تا جایی که با الگوی مذهبی و دینی، همراستا باشد، ایرادی ندارد اما در بسیاری از موارد، الگوهای غربی توسط مسئولین مورد توجه قرار می گیرد که برای کشور ایران به صورت هدفمند ارائه میشود و میتواند آینده دینی فرزندان و اجتماع را به خطر اندازد.
در خصوص مدارس و مدیران، نظام آموزش و پرورش نگاه رئیس و مرئوسی دارد و به نیروهای خودش اجازه خلاقیت در کار را نمیدهد و هرگونه خلاقیتی به دلیل ترس از عواقب آن به انحای مختلف طرد میشود. دیدگاه در ابتدای انقلاب این بود که امور تربیتی متولی دین در مدارس است که میتوان گفت این نگاه از زاویه ای درست و از زاویه ای نادرست بود. نادرست از این بابت است که در یک نظام دینی بایستی تمام اجزا و ذرات و عناصر تشکیل دهنده حکومت به اصول و آرمانهای نظام دینی پایبند باشند اما از این بابت بسیار مناسب بود که اگر مسئله ای حداقل در خصوص ظواهر پیش می آمد، امور تربیتی در مورد بُعد اجرایی مسئولیت داشت. به عنوان مثال نمیتوان گفت که در یک مدرسه که دو تا امور تربیتی و 600 دانش آموز هست، دیگر باقی معلمان باید تربیت را تعطیل کنند و فقط همین دو مربی کار تربیتی انجام دهند. اما اینکه مربی تربیتی، سکاندار و هماهنگ کننده باشد و مدیریت امور تربیتی را در خصوص آموزشها و مسائل مختلف بر عهده داشته باشد، به عنوان نقطه قوتی بود که در حال حاضر استقبال و اقبالی ندارد. خیلی از کسانی که در قدیم در امور تربیتی بودند، به خاطر عدم اقبال عمومی که به این جایگاه وجود داشت، تبدیل وضعیت میکردند و خود را جابجا میکردند تا در این جایگاه نباشند. امور تربیتی فعلاً در مدارس به عنوان یک مدیر هماهنگ کننده و اجرا کننده تربیت دینی، کارش در حد تهیه پوستر برای مراسمات یا حداکثر برگزاری یک مراسم دینی مانند روضه و یا مولودی است.
یعنی باید نقش مدیریت تمام امور تربیتی مدرسه را داشته باشد؟
خیر، در ساختار قدیم در مدارس، یک نماینده دبیران، یک مربی تربیتی و یک مدیر بود که ستاد تربیتی را تشکیل میدادند. ستاد تربیتی یک جایگاهی داشت و خیلی از مراسمات و تصمیمگیریهای فرهنگی، دینی و اخلاقی در آن انجام میشد. ولی الآن چنین جایگاههایی تشریفاتی است و عمدتاً جنبه اجرایی ندارد. هر تصمیمی در خصوص مسائل فرهنگی، یک شاخه آن به مسائل مالی برمی گردد و همانطور که همه میدانند در مدارس، مشکلات مالی عدیده وجود دارد. رشد علمی در جامعه ما بیشتر در خانواده های غیر مذهبی است و خانواده هایی که دغدغه مسائل مذهبی برای آنها خیلی مهمتر از آموزشی است، بچه های خود را را در مدارسی میبرند که مدارس دینی هستند و به بُعد دینی توجه بیشتری دارند. بسیاری از مدارس که چنین توانی را ندارند، به خاطر اینکه خود را در سطح فعالیتها نشان دهند و یک راندمان منطقی داشته باشند، بیشتر روی مسائل آموزشی کار میکنند و سعی میکنند آن بودجه ای را که در اختیار آنها قرار میگیرد، بیشتر صرف مسائل آموزشی کنند. البته در بسیاری از موارد این در بهترین حالت است چون بیشتر بودجه، صرف هزینه آب، برق و گاز می شود و هزینه ای حتی برای آموزش هم نمیماند.
باید مدیرانی در مسند امور مدارس قرار گیرند که دغدغه فرهنگ و تربیت دینی داشته باشند. اگر مدیر در سطح مدرسه، منطقه و وزارت آموزش و پرورش، چنین دغدغههایی را داشته باشند، عمدتاً قسمتی از این دغدغهها تبدیل به اجرا میشود و همین اجرائیات کم، گاهی اوقات میتواند حتی سرنوشت یک مملکت را تغییر دهد.
بیشتر ساختار و محتوایی که در گذشته در حوزه تربیت دینی وجود داشت، به واسطه کمبودهای مالی از بین رفته است یا به خوبی اجرا نشده است. این مسئله به برنامه ریزان حکومتی برمی گردد که باید در سازمان برنامه و بودجه و مجلس فکری برای تصویب بودجه مناسب برای مدارس کنند.
راهکار شما برای بحث مالی این است که مدارس به سمت خصوصی سازی و مردمی شدن روند؟
می توان تلفیقی از این دو داشت. به قول مقام معظم رهبری اصلاً چنین توقعی که تمام امور را دولت انجام دهد، مقدور نیست. مسئله بسیار مهمی که نه تنها در آموزش و پرورش بلکه در همه جای کشور باید باشد، موضوع نظارت است. اگر نظارت قوی باشد، درست میشود. اگر میلیاردها تومان در آموزش و پرورش هزینه کنید اما نظارت بر آن نباشد که در جای درست و توسط فرد مناسب انجام شود، به نتیجه نخواهد رسید. متأسفانه بسیاری اوقات تصمیمات در اثر کار کارشناسی و مجتهدانه و توسط افراد کننده کار گرفته نمی شود بلکه توسط کسانی است که از رانت حکومتی برخوردارند و تصمیم خود را از طریق قدرت به کرسی می نشانند. تربیت دینی تدریجی است و قاعدتاً دفعتاً و بخشنامه ای نیست.
معلمان دینی باید چه ویژگیهای علمی، مهارتی و اخلاقی داشته باشند؟
متأسفانه پارادوکسهای تربیتی در آموزش و پرورش به کرّات دیده میشود و خانمی که خود چادر به سر نمی کند در کلاس بچه ها را دعوت به حجاب می کند. یکی از ویژگیهای خوبی که در کشور فرانسه وجود دارد، این است که مدارس دولتی هستند که فقط مسئولین جامعه را در جایگاههای مختلف تربیت میکنند. چه اشکالی دارد که در ایران هم به صورت حرفه ای و از پایه افرادی را با توجه به برآورد و آزمونهای شخصیت از آنها، گزینش نموده و تربیت کنند. البته اینطور نباشد که مانند دانشگاه تربیت معلم، فرد پس از گرفتن دیپلم و شکل گیری اعتقادات و شخصیتش، تازه وارد دوران تربیت معلم شود که خیلی هم اثرگذار نیست. وقتی فرد به چیزی ایمان و اعتقاد دارد، خیلی تأثیرگذارتر از فردی است که در کلاس چیزی را فقط به واسطه چارچوبهای حکومتی بیان کند. دختر خانمی که از اقوام بود و چادر میپوشید، بعد از مدتی چادر را کنار گذاشت. او در پاسخ به دلیل کار خود می گفت که مربی تربیتی چادری و مذهبی در مدرسه داشته است که او را خیلی دوست می داشته است. مدتی پیش او را در عروسی یکی از دوستان که چادرش را کنار گذاشته بود و روسری هم بر سر نداشته است، می بیند. متوجه می شود که همه حرفها و رفتارهای آن مربی برای فریب او بوده است و او هم تصمیم گرفته است که دیگر فریب نخورد. قرآن در سوره صف می فرماید «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ. كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»، یعنی اگر چیزی را میگویید، خودتان به آن عامل باشید.
آیا دانشگاه فرهنگیان در تربیت معلمان موفق بوده است؟
دانشگاه فرهنگیان به جای مراکز تربیت معلم و دانشگاه خوارزمی شکل گرفت که به صورت تخصصی روانشناسی کودک و هم روانشناسی تربیتی را کار میکردند. اتفاقی که در دانشگاه فرهنگیان افتاد این بود که جایگاه حقوقی بهتری به آن دانشگاه دادند تا کسانی که در مراکز تربیت معلم مدرک معادل گرفته بودند و مدرک آنها تا سالیان سال عمدتاً مورد قبول نبود، توانایی ادامه تحصیل داشته باشند و با این تصمیمگیری، تشکیلات و ساختاری ایجاد شد که به صورت عام در هر استان حداقل یک تربیت معلم پسرانه و یک تربیت معلم دخترانه وجود داشته باشد. بر روی دانشجویی که وارد این دانشگاه میشود، نظارتهای خاص مشاوره ای توسط مدیر گروه و تشکیلاتی که در تربیت این دانشجوها نظارت دارد، انجام می شود. برای اینکه بودجه ای که صرف دانشجوهای معلم میشود، به هدر نرود و واقعاً برای آموزش و پرورش کارساز باشد، باید هر دولتی در حد توان خود این نظارت را داشته باشد
بیتوجهی به اخلاق کاربردی در متون آموزشی مدارس چه پیامدهای منفی در تربیت دینی دارد؟
کلام معلم برای دانش آموز در دوران ابتدایی وحی منزل است یعنی اگر دانش آموز می گوید که معلم من این را گفته است، حتی اگر از رادیو و تلویزیون جمله ای مغایر حرف معلم گفته شود، او میگوید که معلم ما درست گفته است و اینها اشتباه میگویند. این جایگاه برای یک دانش آموز الگو است که میتواند مثبت و منفی باشد. مخصوصاً در بین دختر خانمها که سن بلوغ آنها زودتر است، این موضوع بسیار مهمتر است. در مدارس ابتدایی، امور تربیتی خودبخود به حاشیه میرود و معلم نقش اساسی را در شکلگیری شخصیت اخلاقی و تربیتی فرد بازی میکند. البته در کل بایستی تربیت دینی را ابتدا از طریق خود خانوادهها ایجاد کرد. متأسفانه در مدارس، نقش تربیتی معلمان بیشتر حکومتی است و در خیلی از مواقع، معلمان مسائلی را در کلاس بیان می کنند که اصلاً به آن باور ندارند. دانش آموزانی که در مقطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان هستند، بالفطره همگی مانند روانپزشک و روانشناس هستند و به خوبی تشخیص میدهند که معلم به چیزی که میگوید اعتقاد دارد یا خیر؟
به جای اینکه شورای عالی آموزش و پرورش از یک عده افرادی تشکیل شود که خیلی از آنها حتی ارتباطی هم با آموزش و پرورش ندارند، باید چیزی شبیه مجلس شورای اسلامی به نام مجلس فرهنگیان درست شود تا نخبگان فرهنگی کشور در سیاستگذاریهای فرهنگی مشارکت کنند. در حال حاضر کسانی که تصمیمگیریهای فرهنگی کشور را میکنند، تخصص و اطلاع کافی ندارند. نمی توان گفت که فلان فرد چون در فلان جا درس میدهد، میتواند نسبت به آموزش و پرورش احاطه داشته باشد. حتی در تصمیمگیریهای مقاطع مختلف در آموزش و پرورش، باید افرادی که در آنجا کار کرده باشند، تصمیمگیری کنند. متأسفانه در شورای عالی آموزش و پرورش چنین افرادی وجود ندارد. متأسفانه همه شاهدند که خیلی از تصمیماتی که در کشور نسبت به آموزش و پرورش گرفته میشود، یا عملیاتی نمیشوند و یا اگر عملیاتی شوند، به صورت حکومتی عملیاتی میشوند. یعنی میگویند چون بخشنامه است باید اجرا شود! خیلی از افراد هم میدانند که اجرای آنها مفید نیست اما چون اگر انجام ندهند، از آنها بازخواست میشود، به آن عمل می کنند. دلیل آن این است که افراد کارشناس و کاردانی که باید تصمیمگیری و تصمیمسازی در مورد آموزش و پرورش را داشته باشند، این تصمیمات را اتخاذ نمیکنند.
در واقع پیشنهاد شما این است که یک مجلسی از معلمان تشکیل شود و در هر مقطعی گروههای خود را داشته باشند؟
نه! میتواند یک مجلسی در سطح هر استان و در سطح کشور تشکیل شود و چند کمیسیون آموزش ابتدایی و راهنمایی، امور تربیتی، مالی و ... داشته باشد.
البته باید جایگاه مشورتی داشته باشند و نمیشود مانند مجلس جایگاه قانونگذاری داشته باشند.
می تواند آیین نامه اجرایی وضع کند. در شورای عالی آموزش و پرورش چند وزیر هستند که این تصمیمات را میگیرند و وزیر آموزش و پرورش آن را امضا میکند. موضوع این است که چرا در این جایگاه ها خود معلمان و نمایندگان آنها نباشند تا خود را در تصمیمگیریهای آموزش و پرورش دخیل دانند. در برهه ای از زمان اقدام مناسبی انجام شد و مدیریت را در مدارس آموزش و پرورش انتخاباتی کردند که یک نشاط خاصی در آموزش و پرورش حاکم شد. در حال حاضر مدیرانی که در مدارس منصوب میشوند عمدتاً مدیرانی هستند که مطیع هستند.
در واقع دبیران رسمی که حداقل 12 ساعت موظف را در یک مدرسه بودند، صلاحیت آنها تأیید میشد و اگر سوابق اجرایی برای مدیریت را داشتند، با تأیید حراست و بازرسی، در انتخابات شرکت میکردند و دبیران هر مدرسه در همان مدرسه مدیر را انتخاب میکردند. این مدیران وقتی انتخاب میشدند، خیلی جایگاه خوبی داشتند و چون انتخاب خود دبیران بودند، نسبت به تصمیمات و سیاستهای اجرایی او بیشتر همکاری میکردند.
در جامعه ما نهادهای مختلفی کار تربیتی انجام می دهند؛ مثل مسجد، حوزه علمیه، سازمان تبلیغات و ... آیا این تشتت و عدم ارتباط اینها و جدایی اینها با یکدیگر مفید است یا خیر؟
دست انسان 5 انگشت دارد؛ اگر اینها یک مدیریت واحدی برای باز و بسته کردن و استفاده داشته باشند، میتوانند مفید باشند اما اگر هرکدام از اینها برای خود یک سازی زده و کار خود را انجام دهند، قاعدتاً مضرات زیادی دارد. در این زمینه به صورت کلی همسویی فرهنگی بارزی مشاهده نمی شود. اگر ارتباط حوزههای علمیه و مساجد با مدارس در همین حد باشد که امام جماعت به مدارس معرفی کرده و به صورت کمّی دیده شود، خوب نیست و باید از کمیت خارج و به کیفیت نگریسته شود. متأسفانه نماز جماعت در مدارس فقط به واسطه بخشنامهها برگزار میشود که کیفیت بالایی هم ندارد. در حالی که می-توان به خوبی نماز جماعت مدارس را در نزدیکترین مسجد به مدرسه برگزار کرد.
یعنی موقع اذان، بچه ها از مدارس به مسجد رفته و دوباره برگردند؟
بله در کشورهای دیگری مانند هند این کار انجام می شود.
به عنوان آخرین سؤال اگر تربیت دینی در مدارس با همین روند موجود ادامه پیدا کند، شما آینده نزدیک را چطور پیش بینی میکنید؟
وضعی که پیش میرود، با آن تربیت دینی سنتی که امثال ما به آن اعتقاد داشتند و دارند، به شدت در حال فاصله گرفتن است، مگر اینکه کارشناسان دینی، علمی و تربیتی با توجه به این شرایطی که وجود دارد، یک تربیت دینی با شاخصههای خاص و مصلحتی روز تعریف کنند. وگرنه اگر با شاخصههای سنتی، وضع امروز مقایسه شود، عمدتاً باید معتقد بود که یا وجود آن شاخصها خیلی ضعیف است و یا اصلاً وجود ندارد. برای مثال در خیلی جاها دانش آموزان و افرادی که حتی در سطح دانشگاه هستند، نماز میخوانند اما واقعاً اگر شما فلسفه نماز یا حتی معنی نماز را از آنها سؤال کنید، نمیدانند. یعنی نماز را در ذهن خود به عنوان یک امر حکومتی از جانب خدا، حکومت و مدرسه به عنوان اجبار یا عادت پذیرفته اند.
در پایان نکته اگر راهکار یا نکته ای باقی مانده است، در خدمت شما هستیم.
مردان سیاسی نباید با آموزش و پرورش سیاسی برخورد کنند. در زمان شاه، آموزش و پرورش بود که شاه را به زمین زد چون تمام انتخابات و تمام جایگاهها با آموزش و پرورش است و نقش این نهاد غیر قابل انکار است. آموزش و پرورش، آموزش و پرورش سیاسی است اما با آن نباید سیاسی بازی کنند.
یعنی سیاست زدگی نباشد؟
سیاست زدگی با سیاسی بازی متفاوت است. سیاسی بازی یعنی فریب آموزش و پرورش. زمانی که انتخابات میشود، آموزش و پرورش را وسط میکشند و بعد از اتمام کار، آموزش و پرورش را کنار میگذارند. یک بازنشسته وزارت نفت، امروز که بازنشسته میشود، با فاصله کمتر از یک ماه پاداش او به حسابش ریخته میشود اما وقتی که یک فرد آموزش و پرورشی بازنشسته میشود، پاداش او را به صورت قسطی ظرف 3 تا 4 سال به حساب او میریزند که عملاً آن پول بازنشستگی از حیّز انتفاع ساقط میشود و دیگر برای او کارآمدی ندارد. چون این پول کم کم خورده میشود و نمیتواند با آن در جایی سرمایهگذاری کند.
یکی از اندیشمندان غربی میگوید که اگر آموزش و پرورش یک کشور 50 سال هزینه دهد و یک دانشمند تولید کند، هزینههای کل این 50 سال صاف شده است. با اینکه آموزش و پرورش نیروهای ارزشمندی را تقدیم نظام کرده است، ولی زمانی که بحث بودجه آموزش و پرورش پیش میآید، یکسری افراد مغرض یا نادان و بیاطلاع، از آموزش و پرورش به نام یک جایگاه عیالواری و هزینه ای نام میبرند. این افراد باعث شدند که آموزش و پرورش کارآمدی خود را از دست دهد. آموزش و پرورش ما خلاق نیست و این خلاقیتهایی که در آموزش و پرورش هست، خلاقیتهای موردی و شخصی است. اما در کشوری مثل ژاپن خلاقیتها، گروهی است. در کشور ایران اگر یک دانشمند از دنیا رود، دانشمند دیگری نیست که در جای او باشد و کارش را انجام دهد اما در کشورهای غربی یک گروه از دانشمندان ایجاد میکنند که اگر یکی از آنها نبود، بقیه افراد همان کار را ادامه دهند و به اصل کار ضربه ای وارد نمیشود.
خلاصه راهکارها:
1- باید تربیت دینی در مدارس را از حالت حکومتی و بخشنامهای خارج کرد و به صورت تخصصی و حرفهای به آن پرداخته شود
2- در نهادی مثل شورای آموزش و پرورش و سایر نهادهای مرتبط با امر تعلیم و تربیت در مدارس باید در انتخاب مدیران آنها نظام شایسته سالاری از هر نظر رعایت گردد و از انتصاب افراد فاقد صلاحیت و تجربه در این عرصه به شدت جلوگیری شود.
3- کمبودهای مالی سبب از بین رفتن برنامههای تربیت دینی در مدارس میشود لذا سازمان برنامه و بودجه و مجلس شورای اسلامی باید اقدامی هماهنگ و موثر در این زمینه انجام دهند.
4- شورای عالی آموزش و پرورش باید ارتباط خود با نخبگان به خصوص نخبگان فرهنگی را در دستور کار خود به طور ویژه قرار دهد.