تغییر ذهنیت جامعه نسبت به تفکرات دینی در موضوع زنان

  • شنبه, 15 ارديبهشت 1397 01:18
  • بازدید 2892 بار

سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع فیمینیسم و واگرایی جنسیتی در ایران

نگاه ابزاری به اسلام و تعلقات معناییِ زنان ایرانی، از متعارف‌ترین حربه‌هایی است که فعالان فمینیستی در سالیان اخیر با بهره‌گیری از آنها به تغییرات هویتی زنان دل بسته و تا حدی موفق شده‌اند. ترویج و گسترش این جریان در کشور می‌تواند خطرهایی را در آینده کشور ایجاد کند که مهم‌ترین آن، سیاسی‌شدن جریان فمینیسم در ایران است که ضررهای جبران‌ناپذیری به فرهنگ دینی کشور وارد خواهد کرد.

ازهمین‌رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه‌ای را با خانم دکتر فهیمه فرهمندپورمشاور وزیر کشور در امور بانوان و خانواده انجام داده تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.

شاخصه‌ها و مؤلفه‌های فمینیسم در ایران چیست؟ و عوامل رواج آن را چه می‌دانید؟
مشکلاتی که به امثال ما برمی گردد منجر به رواج فمینیسم در مخاطب شده است. مشکلی که در ایران هست، وجود چند پیش فرض بسیار غلط در پرچم داران تفکر دینی و سنتی در مورد موضوع زنان و فمینیسم است. این پیش فرض ها که هم در آقایان و هم در خانمها وجود دارد و البته در خانمها بیشتر است که به آقایان هم انتقال داده اند، باعث می شوند که واکنش ما به جریان فمینیسم، واکنش های منطقی و درست نبوده و برخلاف اینکه خیال می کنیم که پیش گیرانه است، اتفاقاً ترویج دهنده باشد. پیش فرض بسیار غلط اول اینست که توجه به زنان در تعارض با تحکیم خانواده است. یعنی فکر می کنند که اگر تلاش کنیم که زنان وضعیت بهتری پیدا کنند و اعتماد به نفس، نشاط و سلامت جسمی و روانی بهتری داشته باشند، حتی معیشت و رفاه بهتری پیدا کرده و تحصیل کرده تر شوند و احساس خرسندی و رضایت بهتری کسب کنند و در مجموع، چیزهایی که برای هر انسانی لازم است و از شاخصهای رضایتمندی اوست، برای زن فراهم شود و او را در کانون توجهات و برنامه ریزی ها قرار دهیم، به معنای ضدیت با خانواده است. همچنین تصور می کنند که اگر تلاش کنیم که خانمی در زندگی احساس امنیت بیشتری کند، به این معناست که او را از خانه جدا کرده ایم. جالب است وقتی گفته می شود بخشی از وزراتخانه، با عنوان حوزه زنان فعالیت می کند، می گویند باید از عنوان حوزه «زنان و خانواده» استفاده کرد. می ترسند که مبادا حوزه زنان، ضدخانواده عمل کند. این پیش فرض صد درصد غلط است. لااقل تجربه تاریخی در کشور ما نشان داده است که زنان هر چقدر بهتر می شوند، زنان موفق تری در خانواده می شوند. اگر آماری از زنانی که در سطوح مدیریتی تا سطوحی مانند پزشک، استاد دانشگاه، کارمند و سطوح پایین تر مثل کارگر و مستخدم شاغل هستند، گرفته شود، مشخص می شود که درصد بسیار پایینی از آنها از درآمد خود در غیر از راه خانواده استفاده می کنند. زن در کشور ما اگر پول داشته باشد برای خانواده خود خرج می-کند، اگر سلامت داشته باشد مادر سالمی برای فرزندان است و اگر نشاط داشته باشد زن بانشاط تری برای همسر است و ... . متأسفانه چون این پیش فرض وجود دارد و تفکر فمینیستی داعیه دار توجه به زنان است، فمینیست ها دست برتر را در پیگیری مطالبات زنان پیدا می کنند. این افراد همیشه تلاش می کنند که بیان کنند که ما ممحض در زنان نیستیم و روی عناوینی مانند شورای فرهنگی اجتماعی «زنان و خانواده»، حوزه «زنان و خانواده» و معاونت « زنان و خانواده» اصرار دارند در حالی که بسیاری از این ساختارها اتفاقاً باید متکفل انجام امور زنان باشد و خانواده باید متکفلین فراتر و عام تری داشته باشد. پیش فرض غلط بعدی، تعارض بین توجه به زنان و آرامش و امنیت مردان است. یعنی خود یک دعوا و تعارضی درست کرده ایم و روی رینگ توهمی خود در حال بازی هستیم! مثلاً اگر در محیط کاری، بحث کاهش ساعات کار زنان مطرح شود، به یکباره آقایان می گویند که عدالت نیست! در حالی که این زن، همسر، خواهر، مادر یا دختر خود همین آقایان است و اگر همسر آقایی شاغل باشد، 1 ساعت زودتر به خانه خواهد رسید و با آرامش شام او را درست خواهد کرد. طبق تجربه بنده که تجربه بسیار محکمی است، مردانی که دختر دارند با حوزه زنان ارتباط بهتری برقرار می کنند. همچنین مدیرانی که دختر دارند با مشاور امور زنان خود بهتر همکاری می کنند. اساتیدی هم که دختر دارند بیشتر به دختران دانشجو توجه می کنند. چرا که به دلیل داشتن دختر، درک و همذات پنداری بهتری برای حمایت از دختران و زنان جامعه و توجه به آینده، تحصیل و معاش آنها دارند. همکارانی وجود داشته اند که سالها با حوزه امور زنان مشکل داشته اند ولی سالها بعد که دختر او بزرگ شده است، رفتار آنها 180 درجه تفاوت کرده است.
پیش فرض سوم هم اینست که هر گونه توجه به زنان، یک کار فمینیستی است. این پیش فرض بسیار خطرناک است چون باعث می شود که بسیاری از ظرفیتهای بومی، دینی و فرهنگی خود را از دست دهیم. مثل اینکه اگر در جلسه ای گفته شود که در بخش خانمها جعبه دستمال کاغذی نیست، اعلام کنند که حرفهای فمینیستی نزنید!! اگر اینست، اولین فمینیست عالم خداست! چرا که نسبت به زنها توجه نشان داده است! این پیش فرضها که هر توجهی به زن، ضد خانواده، ضد مرد یا یک کار فمینیستی است، باعث شده است که حتی دوستان متدین هم به فضاهایی وارد شوند که جز اینکه به نفع فمینیست ها باشد، فایده-ای ندارد.
بهترین راه مقابله با اندیشه های فمینیستی اجرای درست دستورات اسلام است. فمینیسم خیمه خود را روی بی توجهی به زن پهن کرده است. دین و بنیادهای فرهنگی ما بیشترین توجه را به زن نشان داده اند ولی با وجود این پیش فرض ها، متدینین از ترس اینکه فمینیست نشوند، آنها را هم مسکوت گذاشته اند و اینگونه است که فمینیسم مرتب ترویج پیدا کرده و اردوگاه خود را توسعه می دهد و اردوگاه ما خلوت تر و منفعل تر می شود و اگر قرار باشد که این جنگ ادامه پیدا کند، کسی که ضرر می کند، زنان و دخترانی هستند که می توانستند جذب اردوگاه دین شوند ولی جذب ازدوگاه غرب می شوند. با اینکه به قول مقام معظم رهبری، ما باید از غرب مطالبه گر و پرسشگر باشیم ولی مرتب منفعل تر می شویم.
جالب است که به خاطر پیش فرض سوم، مرتب سعی داریم که در مقابل فمینیسم بایستیم ولی بیشتر خود را خلع سلاح می کنیم. مثلاً در یادداشت اخیری که یکی از خواهران خوب در روزنامه کیهان در مورد لایحه منع از خشونت علیه زنان نوشت، حرفهای عجیب و بی ربطی بر علیه این لایحه بیان شد. مانند اینکه این لایحه، حمایت از زنان روسپی است و زنی که شوهر، برادر و پدر دارد برای امنیت خود نیاز به قانون ندارد و محارم او امنیت وی را حفظ خواهند کرد. در حالی که رهبری تصریح می کنند که قانون باید با زورگویی مردها علیه زنان مقابله کند، ایشان می گویند که این لایحه متناسب با مطالبات غربی ها و فمینیست ها شکل گرفته است و زنی که شوهر یا پدر دارد برای امنیت خود نیازی به قانون ندارد. این خیلی حرف بدی بود که در شبکه های اجتماعی بازتاب وسیعی پیدا کرد و این خانم مجبور به عقب نشینی شد و در مصاحبه با خبرگزاری ها و شبکه قرآن صداوسیما کمی آن را تعدیل کرد. اینگونه رفتارها باعث می شود که حتی دختران و زنان مذهبی هم بیان کنند که اسلام طرفدار خشونت علیه زنان است. همچنین ایشان در این یادداشت فرموده اند که اگر قرار باشد در خانواده از زنان حمایت قانونی شود، پسران زیر بار ازدواج نمی روند که همان پیش فرض دوم است که فکر کنیم هر حمایتی از زن، ضدیت با مرد است. در حالی که چرا نباید به عکس فکر کرد و اینطور نتیجه گیری کرد که در صورت عدم تصویب این قانون، دختران فکر می کنند که ازدواج، به معنای زیر یوغ یک مرد زورگو رفتن است و زیر بار ازدواج نمی روند. جز به روش توازن و تعادل نمی توان امور را پیش برد! همچنین این خواهر گرامی فرموده اند که این لایحه به دلیل تلاش برای جلوگیری خشونت علیه زنان و جرم انگاری نسبت به خشونت علیه زنان، به ضرر آرامش خانواده است که به همان پیش فرض اول برمی گردد!
بنابراین یکی از چیزهایی که به شدت به رواج فمینیسم منجر می شود، پیش فرضهای غلط و غفلت از آموزه های دینی است. کاش فمینیسم غربی را به طور کلی فراموش کرده و به جای وحشت و مقابله با آنها، تمام تلاش خود را برای اجرای آنچه اسلام می گوید، به کار می بستیم. بهترین راه برای مبارزه با فمینیسم، عمل به اسلام است. با عمل کردن به اسلام، فمینیست ها هم مسلمان می شوند به جای آن که برعکس باشد.
یکی از خطاهای راهبردی دوستان ما در این سالها اینست که اجازه داده شده است که بعضی از واژگان و عرصه ها به مصادره تفکر فمینیستی درآید مثل همین بحث خشونت علیه زنان. قطعاً اسلام با خشونت علیه زنان موافق نیست. با همین ادبیات در روایات خود مطالب زیادی داریم ولی متأسفانه کاری کرده ایم که موضوع مقابله با خشونت علیه زنان به مصادره فمینیست ها در آمده است و خود ما هم وقتی در مقابل این لایحه موضع می گیریم، به آن دامن می زنیم. مثلاً همه فکر می کنند که مقابله با خشونت کلامی علیه زنان، ابتکار فمینیست هاست!! پیغمبر(ص) می فرمایند : « ما اکرمکن الا الکریم و ما اهانهن الا اللئیم» یعنی جز انسان بزرگوار، حرمت زنها را نگه نمی دارد و جز انسان پست و لئیم به زنها اهانت نمی کند. این حدیث به این معناست که ایشان با خشونت کلامی علیه زنها مقابله می کند. یعنی آحاد جامعه موظف به نگه داشتن حرمت زنها هستند. حال به جای اینکه گفته شود که پیامبر ما 1400 سال پیش، آن هم در فضای جاهلیت عرب به این موضوع اشاره داشته است، به خاطر ترس از فمینیست نامیده شدن و به تصور مبارزه با آنها، ایشان طرفدار آرامش و امنیت زنها و ما طرفدار خشونت علیه زنها و اقتدار غلط مردها و به قول فمینیست ها، مردسالاری و فرودست انگاشتن زنان شده ایم.
بحث دیگری که در حال حاضر داغ است، موضوع ازدواج زودهنگام دختران است. مدتی پیش یک خانم جامعه شناس مذهبی می گفت که یکی از این نویسندگان مذهبی، از همان طیفی است که با ازدواج کودکان موافق است. یعنی ما طوری در بحث ورود کرده ایم که جزء کسانی شده ایم که با ازدواج کودکان موافق هستیم!! یعنی ما شرایطی را فراهم کرده ایم که طیف غرب زده و فمینیسم مخالف ازداواج کودکان شده اند و طیف مذهبی، موافق آن! در حالی که در کشور ما هیچ طیف مذهبی اینگونه فکر نمی کند ولی ما از ترس رواج تفکر فمینیستی، چشم و گوش خود را بسته ایم و فقط به مقابله با حرف آنها فکر می کنیم. این تلاش برای مقابله با حرف آنها، مرتب اردوگاه ما را کوچتر و منفعلتر و اردوگاه آنها را گسترده تر می کند.
چگونه می‌توان با مفاهیم دینی به مقابله با مفاهیم فمینیستی پرداخت و نگاه برون دینی به مسئله زن را حل نمود؟
چند راهکار بسیار ضروی خدمت شما بیان می کنم: اول اینکه طرفداران تفکر دینی یا به قول مخالفان آنها تفکر سنتی، که البته این دو به هیچ وجه یکی نیست ولی عملاً یکی شده است، باید از تفکر کتابخانه ای و کلاسی بیرون آمده و مطالعات میدانی و مشاهدات سر صحنه داشته باشند. وقتی دوستان می گویند که موضوع ازدواج زودهنگام، مسئله جامعه ما نیست به این دلیل است که آنها از تهران و قم تکان نخورده-اند. یا وقتی می گویند که زنی که شوهر و برادر دارد، امنیت او را آنها باید تأمین کنند چون طیف خانواده-های جز خود را ندیده اند! این افراد دختری را که به وسیله برادرش باردار شده است، ندیده اند! یا زنی را که به وسیله شوهرش اجاره داده می شود، ندیده اند! اینها چون افراد خارج از طیف خود را ندیده اند، می-گویند شوهر هر زن، امنیتش را حفظ می کند و نمی فهمند که شوهر یک زن می تواند بزرگترین خطر برای امنیت زن یا دختر خانواده باشد! سؤال اینست که چند تا از این خانمها، کمپ های ترک اعتیاد را از نزدیک دیده اند و یا چند نفر از آقایانی که شعارهای مشابه می دهند، بند نسوان زندانها را دیده اند؟ یا چند نفر از این افراد در استانها و شهرهای مرزی و مناطق کمتر توسعه یافته اینگونه مشاهدات را داشته اند؟ یکی از راهکارهای مهم اینست که نظریه پردازان کتابخانه ای وادار شوند که مشاهدات میدانی و ملاحظات از نزدیک داشته باشند. اگر این اتفاق افتد این خانمها و آقایان، حتماً به گونه ای دیگر فکر خواهند کرد! هر چقدر اینها عینی تر مسائل جامعه را درک نموده و بیان کنند، برد فمینیست ها در جامعه کمتر می شود. وقتی که خانم آیت اللهی رئیس شورای فرهنگی-اجتماعی زنان می گوید که کسی که برادر و شوهر دارد، احتیاج به خشونت ندارد، دختر جوان ما که هر روز از برادر خود کتک می خورد و یا حتی از برادر کوچک خود کتک می خورد، خواهد گفت که اینها درد مرا نمی فهمند! پس در نظر او اسلام مشکلی را حل نمی کند و سازمان ملل باید مشکل او را حل کند! پس راهکار اول اینست که نظریه پردازان باید با طیفهای مختلف آشنا شوند. کسی که با شما صحبت می کند کسی است که حوزه را تا سطح خارج دیده است، در 5 رشته دانشگاهی تحصیل نموده و 6 سال مدیریت پژوهشی و 4 سال کار اجرایی در وزارت کشور کرده و 59 سفر استانی رفته است. امروز وقتی یکی از اعضای شورای فرهنگی-اجتماعی زنان می-گوید که ازدواج زودهنگام زنان مسئله شورا نیست، باید گفت که که آیا مسئله شورا فقط مسئله زنان تهرانی و شهرهای بزرگ است؟ و آیا فقط مسئله زنان طبقه متوسط به بالاست؟
راهکار دوم مقابله با شخصی سازی مسائل است. اگر مطالعه و مشاهده میدانی اتفاق افتد، به طور طبیعی این اتفاق هم خواهد افتاد. هر چه تفقه و اجتهاد دینی ما از شخصی سازی دور شود، به حل مشکلات نزدیکتر خواهیم شد. فمینیست ها حرفی می زنند که در جای خود می تواند، مایه ای از صحت را داشته باشد. آنها می گویند که تاریخ را مردها نوشته اند پس مردانه نوشته اند، اخلاق را مردها نوشته اند پس مردانه نوشتند، دین را مردها تفقه کرده اند پس مردانه تفقه کرده اند! گفتن این حرف به طور قاطعانه و تعمیم دادن آن غلط است ولی به هر حال مایه ای از حقیقت را دارد. این مایه آن است که ما ناخودآگاه موضوع را شخصی می کنیم! آقای مطهری جمله خیلی مهمی دارد که ما به آن توجه می کنیم ولی اگر سروش گفته بود، فریاد ما بلند می شد. ایشان می گوید که آخوند شهری، آخوند شهری است و آخوند دهاتی، آخوند دهاتی است و این شهری یا دهاتی بودن، روی اجتهاد و فهم او از دین اثر می گذارد. ناخودآگاه فرد به حیطه خود نگاه شخصی می کند. به طور مثال از لحاظ فقهی، امور خدمات منزل وظیفه زن نیست. وقتی که وظیفه زن نیست، مشخص است که وظیفه کیست؟ دو نفر که بیشتر نداریم! یا زن است یا مرد. وظیفه زن نیست پس وظیفه مرد است. اینکه در اسلام گفته می شود که زن در ازای انجام این کار می تواند حقوق دریافت کند، نشان می دهد که این کار وظیفه مرد است. هیچ رساله عملیه پیدا نمی شود که به صراحت به این موضوع اشاره کرده باشد که امور منزل وظیفه مرد است! می گویند که در مقابل کاری که زن در خانه انجام می دهد، خداوند به او صواب می دهد! یا می گویند که مستحب است که مرد در کار خانه به زن خود کمک کند در حالی که مستحب است که زن در کار خانه کمک کند، چون این کار وظیفه مرد است. حال سؤال اینست که چرا آقایان به صراحت این موضوع را نمی گویند؟ دلیلش همان پیش فرضهاست. می-ترسند که خانواده به هم خورد یا مردان ناراحت شوند یا فمینیست ها سوء استفاده کنند. چهارم اینکه موضوع را شخصی می بینند. شخصی کردن رویدادها و شخصی کردن فهم از دین، خیلی خطرناک است. فرد باید صرفنظر از اینکه در کجای مسئله ایستاده است، آن را حل کند. یعنی وقتی به ما می گویند که هوای تهران آلوده است و ممکن است که سال آینده اصلاً طرح ترافیک نباشد، اگر فرد نگران این باشد که خود به طرح ترافیک نیاز دارد، در جلسه رأی گیری به آن رأی مثبت نمی دهد. به هوای تهران فکر نمی کند بلکه به این فکر می کند که در صورت ممنوعیت طرح ترافیک، خود یا بچه اش چه کند؟ این شخصی دیدن، کار خیلی خطرناکی است. یکی از دلایلی که آموزه های دینی که جانب زن را گرفته است، در راستای تربیت مردانه نادیده گرفته می شود، اینست که متأسفانه همواره مردان بلندگوی انتقال دین و عامل فهم دین بوده اند و ناخودآگاه موضوع را شخصی کرده اند. مانند اینکه خانمی که در حال فهم دین است، در مورد همه جای دین صحبت می کند ولی در جایی که موضوع تعدد زوجات است، موضوع را نادیده می گیرد. چون ناخودآگاه موضوع را شخصی می کند و با خود می گوید که اگر مردان، اجازه گرفتن جند زن داشته باشند، نکند که شوهر او هم همین کار را کند! اگر قرار باشد در جمع دختران و پسران در مورد ازدواج صحبت کند از متعه با تعدد زوجات صحبت نمی کند زیرا ناخوداگاه موضوع را شخصی می-کند. از آن طرف آقایان به راحتی در مورد متعه صحبت می کنند ولی از وظیفه خود در خانه نمی گویند. همان دینی که می گوید مردان می توانند چند زن داشته باشند، گفته است که کار خانه با مرد است نه با زن. همه ما در حال شخصی سازی دین هستیم و ضرر این ماجرا به دین می خورد و ماهی را از این آب گل-آلود، فمینیست ها می گیرند. باید مکانیزم هایی برای این داشته باشیم که کنار بایستیم و دین را فهم کنیم و خود در وسط آن نباشیم.
اتفاق دیگری که باید رخ دهد اینست که باید زمینه های گفتگو میان خود زنان و مردان معتقد به تفکر و ارزشهای دینی ایجاد شود. در حال حاضر گفتگویی بین ما صورت نمی گیرد و هر کس قدرت بیشتری دارد، دیگری را بایکوت کرده و حذف می کند و به او برچسب می زند. مثلاً اگر فرهمندپور در شورا از لایحه حمایت از زنان در برابر خشونت یا لایحه مقابله با ازدواج زودهنگام دختران دفاع کند، گفته می-شود که او فمینیست شده است. نمی گویند که او موهای خود را در میاحث قرآنی و طلبگی سفید کرده و خودی است! ما باید فارغ از فمینیست ها، حداقل خودمان با یکدیگر گفتگو کنیم. واقعاً باید اینگونه گفتگوها شکل گیرد. شاید نظر یکدیگر را تغییر دهیم و یا لااقل دیدگاه های متنوع و شفاف ایجاد شود. اگر مسائل بین خود ما حل شود، فمینیسم جایی نخواهد داشت. مثل این می ماند که تولیدات وارداتی وجود دارد و باید خود ما آنها را نخریم. برای این کار باید تولیدکننده داخلی کالای خوب تولید کند تا مردم آن را تهیه کنند و کسی کالای چینی یا خارجی نخرد. باید کاری کنیم که مردم خریدار تفکر داخلی خود ما باشند.
 در دنیایی که قوی ترین سیاستمدارن دنیا زن هستند، آقایان هنوز مشغول تلاش برای اثبات این موضوع هستند که زن ناقص العقل است. با این حال واقعاً انتظار دارند که 60 درصد دانشجوی تحصیل-کرده دختر، طرفدار کدام تفکر باشند؟ مگر دیگر فردی اینقدر متعبد باشد که حاضر باشد خودزنی کند. ما مرتب در حال از دست دادن مخاطب و مشتری خود هستیم. آقایان هنوز مترصد اثبات حرفهایی هستند که در این دنیا خریدار ندارد و اصلاً معلوم نیست درست باشد! رهبری صریحاً می فرمایند که موضوعاتی مانند موضوع قضاوت زنان و اجتهاد آنها، هنوز قابل بحث است. اینجانب این حرف را از دو لب مبارک خود ایشان شنیدم. آقایان چشمان خود را بسته و موضوع را تمام یافته تلقی می کنند! گویا که این آیه قرآن و از محکات کتاب الله است که زن نمی تواند قاضی باشد! مشخص است که ما مخاطب خود را از دست می دهیم و در این بین فمینیست ها برنده می شوند.
راهکار دیگر تلاش برای تغییر نگرش مردان است. متأسفانه مردان مسائل زنانه را مختص به زنان می دانند. اینکه مرتب زنان را آگاه سازی کنیم، چیزی را تغییر نمی دهد. باید برنامه های ترویجی، آموزشی و نگرشی برای اثرگذاری بر سازماندهی فکری مردان داشته باشیم. یکی از دوستان ما می گفت که مردان ما مدرن حرف می زنند و سنتی فکر می کنند. روی این موضوع خیلی کم کار شده است. مثلاً در کارگاه های زن در اسلام، مردان بسیار کم حضور پیدا می کنند و فقط زنان می آیند. این فایده ای ندارد و فقط حسرت زنها را بیشتر می کند. اساساً باید این حرفها برای مردها گفته شود. خانم آیت اللهی یک وقتی در جلسه ای برای اساتید گروه معارف در مورد زن در اسلام صحبت کرده بودند، آقایان به قدری شلوغ و اعتراض کرده بودند که اصلاً جلسه به هم خورد و در آخر هم در ارزیابی به ایشان پایین ترین نمره را داده بودند! متأسفانه در مقابل سخنان زنان مخالفت می کنند. در واقع باید روی روحانی مرد تأثیر گذاشته شود. متأسفانه آنها فوراً شخصی سازی می کنند و می ترسند که زن یا خواهر آنها پررو شود و یا دختر آنها از راه به در شود. اگر راه هایی برای تغییر نگرش مردان پیدا شود خیلی از چیزها حل خواهد شد وگرنه اوضاع به همین شکل ادامه پیدا خواهد کرد. مرتب تفکرات غلط سنتی در پوشش حرف دین، بازتولید می شود و به تعبیر حضرت آقا ما مؤذن بدصدا خواهیم شد. این مؤذن بدصدا شدن هم بهترین و مؤثرترین اقدام برای کمک به تفکر فمینیستی است.
با چه راهکارهایی می‌توان محدودیت‌های نادرست و غیرضروری زنان در جامعه ایرانی را برطرف کرد؟
دردی که ما داریم اینست که : «کلوا و اشربوا را به جان گوش کرد ولاتسرفوا را فراموش کرد» ما همیشه «نکن ها» را شنیده ایم ولی «بکن ها» را ندیده ایم. همیشه محدودیت هایی که شرع برای زنان ایجاد کرده، اجرا نموده ایم ولی گشایش هایی را که در نظر گرفته است، ندیده ایم. وقتی شما به کودک خود می گویید که به چای داغ دست نزن، باید در کنار آن به او گفته شود که چای دیگری را که برای شما ریخته ام و سرد شده است، برای شما می آورم. اگر شما چای خنک شده را نداشته باشید، کودک آنقدر سراغ آن چای داغ می رود که آن را می ریزد یا خود را می سوزاند! یا وقتی به او می گویید چیزی را نخور و خوب نیست باید چیز دیگری به او دهید تا آن را میل کند! این اصل از بچه 2 ساله تا بالاتر صادق است. خدا شهید باهنر را رحمت کند که می فرمود در ارتباط با کودکان و جوانان، از جایی که آنها می خواهند شروع کنید و به جایی که خود می خواهید ختم کنید. ما برعکس هستیم؛ از جایی که خود می خواهیم شروع می کنیم و می خواهیم با اجبار، کار را پیش بریم. گذشته از این بحث که آیا موضوع ورود زنان به ورزشگاه ها، مطالبه سازی غربی ها هست یا نه و آیا شرعی هست یا نه، باید پرسید که جایگزین آن چیست؟ شورای فرهنگی-اجتماعی زنان حتی حاضر نشد که در بیانیه ای اعلام کند که ورود زنان به سالن های مسابقات تکواندو، جودو، شمشیربازی و ... بلامانع است و در مورد بقیه ورزش ها در فاز بعدی صحبت می کنیم! متأسفانه اعلام کرد که چون آقای مکارم شیرازی گفته اند که نباید این کار انجام شود، ما هم پرونده را بستیم! سؤال اینست که آیا این شیوه درست است؟ چطور در بحث خشونت علیه زن، می گویند که دختری که شوهر یا برادر دارد، قانون نیاز ندارد ولی در مورد ورزشگاه ها این را نمی گویند؟ می توان گفت که کسانی که با شناسنامه و کارت ملی در ورزشگاه حضور پیدا کند و زن و شوهر باشند، می توانند وارد ورزشگاه شوند! مگر گفته نمی شود که شوهر حافظ امنیت زن است و اختیار او با شوهرش است؟ چگونه است که برای خارج رفتن زنها، اختیار زن با شوهرش است ولی برای ورزشگاه رفتن، این اختیار وجود ندارد؟ اگر شوهری تشخیص دهد که زن خود را به ورزشگاه برد، باید گذاشت تا این کار را انجاک دهد! چطور است که برای خارج رفتن باید اجازه مرد باشد، پس باید برای ورزشگاه رفتن هم این اجازه به مردان داده شود! یک بام و دو هوا نمی شود! البته رفتن زنان به ورزشگاه درست نیست ولی نکته اینست که موقعی که می خواهیم مخالفت کنیم، باید به گونه ای مخالفت شود که فایده و شنونده داشته باشد. شهید مطهری می فرمایند که حجاب محدودیت نیست، مصونیت است. به لحاظ نظری این حرف درست است ولی خیلی مهم است که در جامعه چه اتفاقی می افتد؟ اگر مادری دخترش را از امور زیادی به خاطر حجاب منع کند، آن وقت حجاب محدودیت هم هست! آن مادر باید به دخترش بیان کند که در کوچه و خیابان اجازه دوچرخه سواری نداری ولی هفته ای یکبار تو را به پیست دوچرخه سواری مخصوص زنان می برم!
وقتی سرانه فضای ورزشی برای همه جامعه کم و برای زنان فاجعه بار است، معلوم است که خیلی از مشکلات ایجاد خواهد شد. تهران 12 میلیونی، 3 پارک ویژه زنان دارد. در شهرهای دیگر که هیچ! بالأخره تخلیه انرژی زنان چگونه باید صورت گیرد؟ ما در چند هفته گذشته مسابقات ورزشی زنان شاغل در وزارت کشور را برگزار کردیم! اصلاً باور نمی کردیم که خانمها اینقدر استقبال کنند! معلوم است که جا دارد و نیاز به آن هست! چون در اینجا چشم خود را می بندیم، بهترین استفاده را فمینیست ها می کنند. وقتی می توانیم که اعمال محدودیت کنیم که از آن طرف به نفع زنها صحبت کنیم. وقتی می توان گفت که ارث زن، نصف مرد است که به زنها کمک شود که اقلاً مهر خود را دریافت کنند. برای زنان تبلیغ می-شود که ارث 14 سکه شود که همان را هم نمی توانند دریافت کنند ولی پای ارث که می رسد، قانون کاملاً اعمال می شود. اگر قرار است که قانون از حقوق مالی حمایت کند باید از حقوق مالی زن و مرد حمایت کند. چطور ارث برادر و خواهر به راحتی اعمال می شود ولی اگر همسر شما مهر خود را به اجرا گذارد، نمی تواند از شما دریافت کند؟
مشکل از چیست؟
در وهله اول از نظام حقوقی و قضایی ماست. مثال دیگر خدمت شما می زنم. خبری داده شد که تعداد زیادی از آقایان هستند که زنان آنها مهر خود را به اجرا گذاشته و در زندان هستند. پای مراجع و مجلس را وسط کشیدند و در آخر به سرعت این قانون تصویب شد که بیشتر از 100 سکه مهریه قابل دریافت نیست. در حالی که آن مرد که در زمان عشق و عاشقی تصمیم می گیرد، باید عقل خود را به کار انداخته و زیر بار مهریه سنگین نرود. در چیزی که مرد به صورت اختیاری آن را قبول می کند، برای خروج از تعهدات حمایت می شود اما وقتی که موضوع خشونت مرد علیه زن است، خانم آیت اللهی می گویند که چرا قانون می خواهد؟ این در حالیست که تعداد زنانی که از دست شوهر خود کتک می خورند بسیار بیشتر از تعداد مردانی است که به خاطر مهریه به زندان افتاده اند. از زنی که کتک می خورد کسی حمایت نمی کند ولی همه با هم برای نجات مردی که به زندان می افتد، یکی می شوند. اگر حق است، همه اش حق است و اگر ظلم است همه اش ظلم است. از این آبی که ما گل آلود می کنیم، کسانی که می خواهند بین دین با زنان و جوانان فاصله اندازند، ماهی می گیرند که البته توانسته اند این کار را انجام دهند. استاد دانشگاه زن وجود دارد که شوهر او تنش را سیاه و کبود کرده است اما صدای او در نمی آید چرا که می گوید کسی از او حمایت مؤثری نخواهد کرد و فقط آبرویش می رود. پس کتک را می خورد و صدایش در نمی آید چون می گوید که نظام قضایی ما از او حمایت نخواهد کرد. با این وضع می خواهید که او نسبت به نظام قضایی ما چه حسی داشته باشد؟ کسی تعریف می کرد که جلوی یک دفترخانه رسمی، یک آقایی در حال کتک زدن یک زن بوده است. ظاهراً یک کار قانونی در دفترخانه داشته اند که توافق نشده است و بعد از بیرون آمدن، آقا آن خانم را کتک می زده و او هم گریه می کرده و کتک می خورده است. با پلیس 110 تماس گرفته می شود تا به کمک خانم بیایند چون ممکن بود زیر مشت و لگد مرد کشته شود. وقتی پلیس می آید کاری نمی کند. هنگامی که می پرسند که چرا کاری نمی کنید می گویند چون زنش است. یعنی مرد حق دارد که زن را کتک زند و نیروی انتظامی می ایستد و می گوید که زنش است! حال سؤال اینست که این زن که هیچ اختیاری هم برای خود ندارد، احتیاج به حمایت ندارد ولی مردی که عاشق شده و با اختیار خود زیر بار مهریه سنگین رفته است، احتیاج به حمایت دارد؟ می خواست که زیر بار نرود! حال فکر می کنید که نگاه آن زن به نیروی انتظامی جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟ آیا وقتی به او می گویند که پلیس آمریکا پشت در خانه ایستاده است و اگر مردی به زنش پرخاش کند، یقه مرد را می گیرد؛ نمی-گوید که به به آمریکا بهشت زنهاست؟
وظیفه نهادهای آموزشی به‌ویژه حوزه علمیه و دانشگاه‌ها در حل این آسیب را چه می‌دانید؟
باید توانست طیفی از محققین و دین پژوهان را پیدا کرد که واقعاً با یک نگاه متعادل و فارغ از شخصی-سازی و پیش داوری ها و فارغ از نگرانی از اینکه متهم به فمینیست بودن شوند، آموزه های دینی له یا علیه زن را استخراج کنند و نظام آموزشی ما به سمت درسنامه کردن این مباحث پیش رود.
نکته دیگر اینکه معمولاً در خوابگاه های دانشجویی مبلّغ زن و طلبه مرد و برنامه های فرهنگی برای تربیت دینی دختران دانشجو آورده می شود ولی سؤال اینست که به تناسبف چقدر اینگونه مباحث را در خوابگاه پسران داریم؟ گویا همیشه زنان باید خوب شوند! یا مردها اصولاً خوب هستند و یا دغدغه ای برای خوب کردن مردان وجود ندارد. در حالی که باید اجتهاد دینی و فهم دینی بی طرفانه فارغ از جانبداری های جنسیتی و پیش فرضهای سه گانه داشته باشیم. دوم اینکه باید در توزیع و ترویج این آموزه ها واقعاً مردها را در اولویت قرار دهیم، کاری که الآن متأسفانه اتفاق نمی افتد.
در مورد رشته های مربوط به مباحث مطالعات زنان یا حوزه پژوهشی خاصی راهکاری برای بهبود اوضاع به نظر شما می رسد؟
مطالعات جنسیت نسبت به مطالعات زنان اولویت بیشتری دارد. ما باید در مطالعات و رشته های معطوف به جنسیت، همه ابعاد تفاوتها و ملاحظات جنسیتی را داشته باشیم نه لزوماً مطالعات زنان. لازم است که ما بعضی از مطالعات را در مورد مردان داشته باشیم حال یا آسیب شناسی یا برنامه ریزی آموزشی است و یا استخراج عناون پژوهشی. نباید موضوع را خیلی زنانه دید بلکه باید معطوف به جنسیت دید. این با مطالعات زنان فرق می کند. ضمن اینکه مطالعات خانواده هم در جای خودش لازم است بدون اینکه اینها ارتباطی به هم داشته باشند. مدام گفته می شود که مطالعات زنان و خانواده! این در حالیست که هر بخشی باید کار خود را انجام دهد. خلط بین این دو هم یک نگرانی معطوف به همان پیش فرضهای نادرست است. نباید از اینکه زنان بماهو زنان بررسی شوند یا مطالعات معطوف به جنسیت بدون ملاحظات خانوادگی صورت گیرد، نگران باشیم. ضمن اینکه خانواده در جای خود باید مطالعات و پژوهش های خاص خود را داشته باشد.
در مورد حوزه هم باید گفت که متأسفانه اینقدر هیمنه و تسلط تفکر مردسالارانه در حوزه های ما شدید است که زنانی هم که در این عرصه ها تربیت می شوند به همان صورت فکر می کنند. این خیلی نگران کننده است. خود زنان هم با پیش فرضهای مردگرایانه تربیت می شوند که خیلی بد است. ما باید اجتهاد و فهم دینی خود را به سمت مشاهدات میدانی پیش بریم. در فقه گفته می شود که مجتهد حکم را در راستای موضوع صادر می کند. اگر موضوع تغییر کند، حکم تغییر می کند. مثل فتوای معروف امام در مورد شطرنج، یک وقت مسئله شما شطرنج قمار است که حرام است و یک وقت هم شطرنج به عنوان ورزش فکری تعریف می شود که حکم آن اینست که شطرنج حلال است. امام(ره) نیامده است که قمار را حلال کند بلکه ورزش را حلال اعلام کرده است. اگر قرار است که خدمتی به حوزه ها شود باید به سمت تعریف مسائل جدید رفت منتهی مسئله مبتنی بر واقعیتهای بیرونی. باید از اجتهاد و تفقه در خلأ فاصله گرفت. مثلاً وقتی پیش آیت الله مکارم شیرازی رفتند و مشکلات ازدواج زودهنگام کودکان را بیان کردند، ایشان گفتند که باید فکری برای این مسئله کرد! یعنی او پذیرفته است که در این وسط مخاطره ای وجود دارد. جالب است که در این بین خانمهای ما پای خود را در یک کفش کرده اند که این موضوع مسئله ما نیست. البته این مسئله تهران و اصفهان نیست ولی مسئله حزاسان شمالی و سیستان و بلوچستان هست. بعضی اوقات مسائلی هست که مربوط به چند استان محدود است و نباید به آن بی توجه باشیم. اینکه اسلام جاودانه است چون می تواند متناسب با اقتضائات زمان عمل کند. سؤال اینست که ما چقدر از اقتضائات زمان در موضوع زنان فهم کرده ایم؟
در مورد بحث قضاوت زنان یا رجل سیاسی بودن آنها، نظر فقهی خاصی دارید؟ چون این موضوعات هم بسیار مورد سوء استفاده فمینیست ها قرار می گیرد؟
واقع آن اینست که ما از قدیم درس خارج فقه داشته ایم که در واقع برای گسترده نگه داشتن باب احتهاد است. ما متأسفانه خارج فقه های اجتماعی و فرهنگی نداریم. باید اینگونه مباحث تبدیل به موضوعات اجتهادی اجتماعی-فرهنگی شود. سؤال اینست که چرا باید قول مشهور، وحی منزل تلقی شود؟ این بحثی است که باید باب آن باز باشد. برای ما مسلم است که روزی که تعبیر رجل سیاسی در متن قانون اساسی پیش بینی شد، تلقی از آن فقط مردان نبود بلکه شخصیت سیاسی بود. اما در مورد اینکه الآن شورای نگهبان که مفسر قانون اساسی است، به این نحو آن را تفسیر می کند، باید گفت که این موضوع جای کار دارد به شرط اینکه موضوع را شخصی نکنیم. باید موضوع را حل کرد و برای انتخاب رجل سیاسی شاخص گذاشت. ممکن است که در زمان ما هیچ زنی شاخصهای مورد نظر را احراز نکرده باشد. افراد زیادی حتی از روستا برای کاندیداتوری ریاست جمهوری می آیند و رد هم می شوند! می توان زنها را هم با همین خطکش سنجید و رد کرد. نمایندگان و وزرا برای ریاست جمهوری کاندیدا شده و رد می شوند. خانمها را هم می توان با همین ترازو و نه با خطکش زن بودن، سنجید و رد یا قبول کرد. به نظر می رسد که آقایان موضوع را شخصی می کنند و می پرسند که کدام زن هست که شرایط ریاست جمهوری را داشته باشد؟ شاید 100 سال دیگر زنی پیدا شود که شرایط آن را داشته باشد و نباید به الآن فکر کنند. رهبری در این زمینه تصریح دارند که بحث قاضی، امام جماعت و مرجع تقلید شدن زن از نظر ایشان باز است.
در مورد وظایف حاکمیت و رسانه ها در این زمینه نظر شما چیست؟
باید مراقب افراط و تفریط بود. این موضوع بسیار به ما ضربه زده است. مسائل زنان در حال حاضر به شدت جناحی شده است. اگر این موضوع را اصلاحطلبان مطرح کنند، اصولگرایان به شدت از آنها انتقاد می کنند و برعکس. باید مسائل را فارغ از این موضوعات دید
خلاصه راهکارها:
1- وجود پیش فرض های غلط در بین مدیران و فعالان فرهنگی در حوزه زنان ناخودآگاه باعث ترویج فمینیسم در ایران است که باید تصحیح شود. این پیش فرض ها عبارتند از:
الف) تعارض توجه به زنان با تحکیم خانواده
ب) تعارض بین توجه به زنان و آرامش و امنیت مردان
ج) هر گونه توجه به زنان، یک کار فمینیستی است.
2- فمینیسم خیمه خود را روی بی توجهی به زن پهن کرده است. در صورت عدم توجه به امور زنان، اردوگاه فمینیست ها توسعه خواهد یافت. برای جلوگیری از این امر باید به امور زنان به طور جدی رسیدگی کرد.
3- به تصریح رهبری قانون باید با زورگویی مردها علیه زنان مقابله کند. با این وجود برخی با قانون حمایت از زنان در مقابل خشونت مردان مخالفت می کنند. برای حفظ امنیت و آرامش زنان باید هر چه سریعتر این قانون به تصویب رسد.
4- یکی از خطاهای راهبردی در این سالها اینست که اجازه داده شد که بعضی از واژگان و عرصه ها به مصادره تفکر فمینیستی درآید. دو مورد از این موضوعات، بحث مقابله با خشونت علیه زنان از جمله خشونت کلامی است که در ادبیات دین مبین اسلام به آن بسیار اشاره شده است. باید در این مورد محتوای بیشتری تولید و ترویج شود.
5- در موضوع مخالفت با ازدواج زودهنگام دختران فمینیست ها فعال هستند ولی محافل دینی ما با وجود اینکه با ازدواج زودهنگام دختران مخالف هستند به دلیل ترس از خوردن برچسب فمینیستی فعالیتی نمی کنند که این موضوع باعث شده است که فمینیست ها پرچمدار مطالبه گری در این موضوع شوند. در این راستا باید محافل خودی از انفعال خارج شده و اینگونه مطالبات زنان را با جدیت مطالبه کنند.
6- محققان و تصمیم گیران حوزه زن به دلیل عدم مطالعات میدانی و مشاهدات سر صحنه دچار محاسبات غلط هستند. در کشور دخترانی وجود دارند که توسط برادر خود باردار شده اند و زنانی وجود دارند که توسط شوهران خود اجاره داده می شوند. باید جهت تصمیم گیری درست، مطالعات میدانی و مشاهدات سرصحنه را در اولویت قرار دهیم.
7- تفقه و اجتهاد دینی ما مردانه است و در طول تاریخ همواره مردان بودند که واسطه فهم و انتقال دین بوده اند و به همین دلیل دین به طور ناخودآگاه توسط مردان شخصی سازی شده است. باید زنانی تربیت شوند که تفقه و اجتهاد دینی داشته باشند
8- از لحاظ فقهی، امور خدمات منزل بر عهده زن نیست. بنابراین مشخص است که این وظیفه به عهده مرد است. ولی متأسفانه این موضوع به صورت صریح در هیچ رساله عملیه ای بیان نشده است و همواره گفته می شود که مستحب است که شوهر در امور خانه کمک کند. باید به صراحت به این موضوع اشاره شود که از لحاظ فقهی انجام این امور به عهده مرد است.
9- باید زمینه های گفتگو میان زنان و مردان معتقد به تفکر و ارزشهای دینی در حوزه زنان ایجاد شود. در حال حاضر گفتگویی بین ما صورت نمی گیرد و هر کس قدرت بیشتری دارد، دیگری را بایکوت کرده و حذف می کند و به او برچسب می زند.
10- رهبری صریحاً می فرمایند که باب موضوعاتی مانند موضوع قضاوت زنان، مرجع تقلید، امام جماعت شدن، هنوز بازاست. برخی از آقایان چشمان خود را بسته و موضوع را تمام یافته تلقی می کنند! باید در این زمینه ها تحقیقات فقهی بیشتری انجام شود.
11-متأسفانه مردان، مسائل زنانه را مختص به زنان می دانند. اکثر آنها مدرن حرف می زنند و سنتی فکر می کنند. اینکه مرتب زنان را آگاه سازی کنیم، چیزی را تغییر نمی دهد. باید برنامه های ترویجی، آموزشی و نگرشی برای اثرگذاری بر سازماندهی فکری مردان داشته باشیم و حضور آنان در کارگاه ها و کلاسهای مربوط به زنان و خانواده بیشتر شود. در حال حاضر تقریباً فقط زنان در اینگونه کلاسها شرکت می کنند.
12-شورای فرهنگی-اجتماعی زنان حتی حاضر نشد که در بیانیه ای اعلام کند که ورود زنان به سالن های مسابقات تکواندو، جودو، شمشیربازی و ... بلامانع است و در مورد بقیه ورزش ها در فاز بعدی صحبت می کنیم! متأسفانه اعلام کرد که چون آقای مکارم شیرازی گفته اند که نباید این کار انجام شود، ما هم پرونده را بستیم! این روش صحیح نیست و باید مشکلات را با مراجع در میان گذاشت تا آنها هم بهتر مسائل را تشخیص دهند.
13-در مسئله ورود زنان به دانشگاه ها می توان با ورود زنان و دختران به همراه خانواده و پدر خانواده به ورزشگاه از طریق کنترل مدارک موافقت کرد.
14- باید از حقوق مالی زن و مرد به طور همزمان حمایت شود. همانطور که ارث دو برابر برادر نسبت به خواهر به راحتی اعمال می شود مهر زنان نیز باید به راحتی پرداخت شود. این موضوع باید توسط دستگاه قضایی پیگیری شود.
15- نیروی انتظامی گاهی در درگیری خیابانی بین زن و شوهر، به دلیل نسبت آنها دخالتی نمی کند. این موضوع ظلم به زن است چون که از مرد ضعیفتر است. در این مورد نیروی انتظامی باید تغییر رویه دهد.
16- در حوزه کارهای پژوهشی نباید از اینکه زنان بماهو زنان بررسی شوند یا مطالعات معطوف به جنسیت بدون ملاحظات خانوادگی صورت گیرد، نگران باشیم. ضمن اینکه خانواده در جای خود باید مطالعات و پژوهش های خاص خود را داشته باشد، باید مطالعات مربوط به جنسیت و مطالعات زنان هم انجام شود.
17- روزی که تعبیر رجل سیاسی در متن قانون اساسی پیش بینی شد، تلقی از آن فقط مردان نبود بلکه شخصیت سیاسی بود. اما در مورد اینکه الآن شورای نگهبان که قرار است مفسر قانون اساسی باشد، به این نحو آن را تفسیر می کند، باید گفت که این موضوع جای بررسی و کار پژوهشی دارد. باید برای انتخاب رجل سیاسی شاخص گذاشت.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید