چاپ کردن این صفحه

ارائه ادبیات صحیح اسلامی نسبت به فمینیسم برای تعیین نقاط اشتراک و نقاط تعارض

سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع فیمینیسم و واگرایی جنسیتی در ایران

نگاه ابزاری به اسلام و تعلقات معناییِ زنان ایرانی، از متعارف‌ترین حربه‌هایی است که فعالان فمینیستی در سالیان اخیر با بهره‌گیری از آنها به تغییرات هویتی زنان دل بسته و تا حدی موفق شده‌اند. ترویج و گسترش این جریان در کشور می‌تواند خطرهایی را در آینده کشور ایجاد کند که مهم‌ترین آن، سیاسی‌شدن جریان فمینیسم در ایران است که ضررهای جبران‌ناپذیری به فرهنگ دینی کشور وارد خواهد کرد.

ازهمین‌رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه‌ای را با دکتر حمیدرضا غلامزاده مدیر سایت ایران دخت انجام داده تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.

شاخصه ها و مؤلفه های فمینیسم در ایران چیست؟
در ایران فمینیسم به ماهو فمینیسم نداریم. چون فمینیسم یک گفتمانی است که عقبه فکری دارد ولی در ایران چیزی جز ترجمه هایی از تفکر غربی وجود ندارد. در واقع این گفتمان در نتیجه ترجمه ضعیف، گزینش سلیقه ای و بدون هیچ هویتی وارد ایران شده است. لذا ما به آن معنای درست، اصلاً فمینیسم نداریم. حتی همان چیز وارداتی هم بومی نشده است. گفتمان کلی فمینیسم بحث برابری زنان با مردان است. اینکه برای ایران چه نیازهایی وجود دارد که بر اساس آن استراتژی و اهداف تعیین شود، چنین چیزی نیست. در بین فعالان زنان، دو طیف وجود دارد؛ طیفی که فمینیسم را می پسندند و طیفی که از آن فرار می کنند. طیف وسط تقریباً وجود ندارد. کسانی که رویکرد دینی و مذهبی دارند، با فمنیسم مخالفند و یک عده هم فمینیسم را می پرستند. نتیجه این را در فعالیت ها و برنامه ریزی هایی که انجام می دهند، می توان دید. مثلاً خیلی از مشکلات در حوزه زنان مثل بیمه زنان، ازدواج و طلاق وجود دارد و به تعبیر مقام معظم رهبری چه اجحاف هایی که در ساختار قضائی کشور یه زنان نمی شود! ولی دغدغه زنان فعال غیر مذهبی، مسائلی مانند بحث حجاب و ورود زنان به ورزشگاه است که اصلاً درد زنان نیست البته موضوع حجاب کمی عمومیت دارد. از آن طرف هم طیف مذهبی عمدتاً در رودربایسی و حساسیت های مذهبی خود باقی مانده و نمی تواند سیستم حاکم را نقد کند. در این بین هیچکس دنبال حل واقعی مسائل زنان نیست. مثلاً موضوعی که اخیراً بسیار مورد بحث قرار گرفته است مشکل زنانی هست که با اتباع خارجی ازدواج کرده اند و فرزنددار شده اند و الآن مشکل دارند. چند دهه است که اتباع افغانی در ایران داریم که همسران ایرانی دارند. به خصوص در خراسان خانم هایی زیادی هستند که این مشکل را دارند. هیچ کس به فکر اینها نیست ولی شعار «آزادی یواشکی» سر داده می شود.
 روز 8 مارس روز زنان است و روز تولد حضرت زهرا(س) هم روز زن است. اگر بحث استیفای حقوق زنان است، چرا از هر دو استفاده نکنیم؟! اگر دو تا فرصت داشته باشیم بهتر است تا یک فرصت! متأسفانه طیفی که مذهبی هستند، می گویند که نباید اسم روز 8 مارس آورده شود! از آن طرف کسانی که طرفدار روز 8 مارس هستند، می گویند که ما روز زنِ اسلامی را نمی خواهیم!
 در ذهن طیف مذهبی، فمینیسم یک جنبش ضد دینی، لیبرال و بد حساب می شود! در حالی که فمینیسم موج های متفاوتی داشته است و در حال حاضر بحثی که در مورد فمینیسم مطرح است، ربوده شدن آن از دست زنان توسط عده ای از افراد و سوء استفاده از آن است. شروع جریان فمینیسم به اینجا برمی گردد که در غرب اجحاف زیادی در حق زنان می شد. حتی وقتی آمریکا از استعمار انگلیس بیرون آمده و استقلال پیدا می کند در قانون اساسی خود اساساً زنان را در نظر نمی گیرد و فقط مردان سفید پوست آنگلوساکسن ملاک، جزء انسان حساب می شدند. زن، تا چند دهه اخیر اصلاً شخصیت مدنی و سیاسی حساب نمی شده و حق رأی هم نداشته است. در چنین جامعه ای، طبیعی است که اعتراضات در جهت برابری زنان و مردان شکل گیرد. لیبرالیسم و رکن اصلی آن یعنی سرمایه داری، خط دهنده جریانات و تغییرات اجتماعی در غرب به خصوص اروپا بوده است. مثلاً از کارگرهای زن با حقوق خیلی کم، حجم کار خیلی زیاد و شرایط بهداشتی بد استفاده می کردند. در این شرایط است که جنبش های اعتراضی بسیار شکل می گیرد که به جریان 8 مارس می رسد. به روایتی در روز 8 مارس در سال 1908 میلادی در یکی از کارخانه های نیویورک آتش سوزی می-شود و در را به روی کارگران زن هنگام خروج از کارخانه می بندند و تعداد زیادی در آن حادثه کشته می شوند.
گروه های فمینیستی و فعالان حوزه زنان در آمریکا دسته های مختلفی هستند. مثلاً کسانی هستند که طرفدار حاکمیت اقتصاد سرمایه سالاری لیبرال هستند که دنبال تأمین اهداف اقتصادی حکومت هاست. در جشنواره کن اگر خانمی کفش پاشنه بلند نپوشد، او را روی فرش قرمز راه نمی دهند. این نشان از اُبژه کردن زن در این برنامه دارد. به طوری که به یکباره یک حجم رسانه ای بزرگی به این می پردازد که اگر یک زن خاص یک کفش دیگر می پوشید، مد او بهتر می شد یا خیر؟! ولی اصلاً به این نمی پردازد که حق زن در اینجا ضایع شده است و شخصیت او را پایین آورده اند! در هر برنامه ای که سلبریتی ها در رسانه ها مطرح هستند روی فشن و استایل زنان بسیار بحث می شود. طیفی از فعالان حوزه زنان، در این بخش حرف می زنند. همچنین فعالان واقعی تری هم داریم که در حوزه سیاسی فعالیت می کنند؛ مثلاً نامزد حزب سبز در آمریکا که جزء دو حزب اصلی این کشور نیست، خانم دکتر جیل استاین(Jill Stein) است که خیلی فعال است و نگاه های جالب و منطقی دارد. فعالان دیگری مثل گروه کدپینک(Code Pink) از فعالان اجتماعی-سیاسی محسوب می شوند که رویکردهای حق طلبانه و مطالبه های منطقی دارند. چون می دانند که مشکل زن جامعه با سانت پاشنه کفش، حل نمی شود بلکه درگیری او دستمزد کم، سوء استفاده جنسی صاحبکار از او و ... است. یعنی مطالبات خیلی منطقی و مشترک با ما دارند. هر چه از جریان های اجتماعی دورتر می شویم، غیرمنطقی تر می شوند. گروه هایی مانند گروه فمن(Femen) هم داریم که با لخت شدن، اعتراض می کنند. بزرگترین دغدغه آنها کشتار حیوانات و استفاده از پوست حیوانات برای کیف و کفش و ... است که دغدغه زنانه نیست. یا گروهی در روسیه متشکل از چند دختر خواننده به نام پوسی کت(Pussycat) وجود دارد که مورد حمایت آمریکا بودند. آنها در یکی از کلیساهای مطرح کشور روسیه که تابع کلیسای ارتودکس هست و مسیحیت سنتی و مقید در آن حاکم است، لخت شدند و اجرای برنامه کردند و در یوتیوب پخش کردند که روسیه آنها را بازداشت کرد. گروه فمن هم در حمایت از اینها در جایی شروع به لخت شدن و اعتراض کرد. در واقع گروه فمن به عنوان یک گروهی که فمینیستی شناخته می شود، ضد زن است چرا که برای اعتراض از بدن خود استفاده ابزاری می کند. هر چقدر که این فعالیت ها، اجتماعی تر و مردمی تر می شود، واقع بینانه تر و حق طلبانه تر می شود.
 بنابراین باید به سابقه فمینیسم و انواع آن، به عنوان جریانی برای اعاده حقوق زنان توجه کرد وگرنه دچار مشکلات عدیده خواهیم شد. مثلاً چند وقت پیش یک هیأت سنگاپوری برای دیدار به دانشگاه الزهرا رفته بودند. آنها در دیدار با مسئولین دانشگاه از وضعیت فمینسیم در ایران و فعالیتهای دانشگاه در این زمینه پرسیده بودند! میزبانان هم برآشفته بودند و گفته بودند ما فمینیست نیستیم! در حالی که فمینسیم یک گفتمان است که مثلاً بخش مطالعات زنان هر دانشگاه که در مورد حقوق زنان بحث می کند، با فمینیسم در این حوزه مطالعاتی مشترک است! هیئت سنگاپوری هم می گفت ما نمی فهمیدیم چرا وقتی اسم فمینیسم آمد، همه میزبانان منقلب شدند!
 فمینیسم یک اندیشه بی هویت نیست. با بحث حقوق زنان جلو می آید و بعد خود را گسترش می دهد و ادبیات تولید می کند که با استفاده از الفبای این ادبیات، می توان درباره سیاست، جامعه، فرهنگ و ... حرف زد و حتی یک فیلم را بر اساس انگاره های فمنیستی تولید کرد. چنین چیزی در ایران وجود ندارد و ادبیات اسلامی آن را تولید نکرده ایم. بنابراین به عنوان یک راهکار، ما باید یک ادبیات علمی و دارای بنیه و بدنه در این حوزه تعریف کنیم تا بر اساس آن گام های بعدی برداشته شود. سؤال اینست که ما در این حوزه بر چه اساسی صحبت می کنیم؟ اگر بر اساس اسلام است، علوم انسانی آن باید تولید شود.
چه راهکارهایی برای حل تعارض یا تقابل میان آثار مدرنیته (صنعتی شدن، رشد تکنولوژی، توسعه شهرنشینی و ...) و سنت در مسئله فمینیسم پیشنهاد می‌دهید؟
زمانی در ادبیات شرق شناسی، زن غربی به شرقی برتری داشت و متمدن حساب می شد چون پوشش بیشتری داشت و نسبت به زن غیر متمدن و وحشی مانند آفریقایی ها، لباس بیشتری به تن داشت. الآن برعکس شده است و نماد متمدن بودن، بی لباسی زن غربی هست و پوشش زن شرقی، نماد تحجر است. در مورد همجنسگرایی هم این موضوع صدق می کند. غربی ها در اواخر قرن 19 در نقد عثمانی و مسلمانان می گفتند که اینها به همجنسگرایی گرایش دارند ولی الآن در خود غرب، همجنسگرایی رسمیت پیدا کرده است.
باید هدف را به طور شفاف تعریف کرده و در آن نقطه های جذاب قرار دهیم و برای این نقطه های جذاب هم نمادسازی کنیم تا به آنها دست پیدا شود. نمادها علامت هایی هستند که قدم به قدم، مخاطب را راهنمایی می کند. انقلاب صنعتی و توسعه غربی این کار را کرد و حتی در مورد فعالان حوزه زنان، استفاده های مطلوب خود را از آنان برد که در حال حاضر بعضی از افراد به همین اعتراض می کنند.

چگونه می‌توان با مفاهیم دینی به مقابله با مفاهیم فمینیستی پرداخت و نگاه برون دینی به مسئله زن را حل نمود؟
 این باید بررسی شود که آیا واقعاً فمینیسم با اسلام تعارض دارد؟ فمینیسم بحث مظلومین را می کند، مظلومینی که اسلام می گوید هر جای دنیا مظلومی هست، مسلمان باید به او کمک کند. پس فمینیسم از ظلم ستیزی شروع می شود چیزی که اتفاقاً مبانی اسلامی دارد. البته باید دید که کدامیک از رویکردهای فمینیستی با رویکرد اسلامی تعارض دارد؟ ممکن است اگر به آنها ادبیات درست اسلامی ارائه شود، نگاه آنها تغییر کند. بنابراین این دو لزوماً با هم تعارض ندارند و هر دو دنبال احقاق حقوق زنان هستند. تا یک جایی اشتراک داریم البته در بعضی جاها، اسلام بالاتر از فمینیسم نگاه می کند که نمی شود آن را منکر شد. فمنیسم در نگاه اومانیستی، می خواهد که زن را با مرد برابر کند که می شود آن را در نگاه اسلامی آورد و اصلاح کرد. نگاه اسلام به زن و مرد اینست که زن بالاست و نباید سقوط کند؛ مرد هم پایین است و باید رشد و تعالی کند. این نگاه برتری زن در اسلام، در فمینیسم وجود ندارد. چون زن در طول تاریخ سرکوب شده است همیشه پایین تر از مرد تصویر شده است. پس آرزوی او اینست که خودش را شانه به شانه مرد قرار دهد چرا که نگاه اسلامی که زن را بالاتر از مرد می داند، اصلاً به او ارائه نشده است. مقصر این، ما و حوزه علمیه ماست که این محتوا را تولید نکرده است. تا جایی که بحث برابری و احقاق حقوق است، اشتراک هست ولی از اینجا به بعد، فمینیسم فقر فکری دارد. اگر این استضعاف برطرف شود، خیلی از این فعالین ممکن هست که با نگاه اسلامی همسو شوند.
باید به بحث های فکری فمینیسم بدون پیش فرض محکومیت آنها به طور جدی تر پرداخت. یک بخش مشکل، به حوزه زبان و ترجمه های ضعیف در برخورد با محتوای فکری غرب باز می گردد. نتیجه این می شود که تعامل دست اول با آن ها نخواهیم داشت و بعد تا ثریا می رود دیوار کج! مهمترین گام اینست که باید به عنوان یک کار علمی، تعامل مستقیمی را با افراد این جریان فکری ایجاد کنیم. وقتی آنها به اسلام یک اشکال علمی وارد می کنند باید به طور علمی پاسخ داد و لزوماً سینه چاک کردن و کفن پوشیدن نیاز نیست. نشست اندیشه های راهبردی زنان هم که در حضور مقام معظم رهبری برگزار شد، قرار بود همین کار را کند که متأسفانه خیلی وزن آن کم بود. بنابراین تعامل علمی با خودِ فمینیست ها نه فمینیست نماهای ایرانی، راهگشا خواهد بود.
چه راهکارهایی برای افزایش جایگاه زنان در فرهنگ ایرانی و اصلاح ذهنیت بی عدالتی در مورد زنان ایرانی وجود دارد؟
بین بی عدالتی و ذهنیت بی عدالتی باید تفکیک کرد. ذهنیت بی عدالتی را می توان با شفافیت و با اصلاح بی عدالتی واقعی حل کرد. احساس بی عدالتی واقعاً هست و زنان در این مورد حق دارند! در تعابیر مقام معظم رهبری در حوزه امور قضایی زنان به این موضوع اشاره شده است. یک عده لازم است که سکان دار مطالبه گری برای حل مسئله باشند. متأسفانه در هر دو سمت چنین افرادی را نداریم. در کنار این نیاز به سیاست گذاری برای اصلاح قوانین هست. همچنین نیاز به کارهای فرهنگی هم وجود دارد؛ مانند اینکه حقوق خانم ها مخصوصاً حقوق زن بر شوهر به آنها آموزش داده شود. مباحث بسیار جالبی در اسلام هست که حتی بچه های مذهبی با آن آشنایی ندارند. مثلاً در اسلام وظیفه شوهر اینست که اشتباهات کوچک زن خود را عفو کند. همین اشتباهات کوچک درگیری های زیادی در خانواده ها ایجاد می-کند. نکته مهم اینست که این کار وظیفه مرد است یعنی مسئولیت شرعی برای او دارد.
نقش حوزه و دانشگاه را چطور ارزیابی می کنید؟
حوزه باید بحث به روزرسانی فقه را انجام دهد. متأسفانه هنوز هم که هنوز است افرادی در بالای منبر، بحث تمکین پشت شتر را مثال می زنند. در بحث ازدواج با اتباع خارجی، بیمه، تکالیف، تمکین، شروط ضمن عقد و ... از پویایی فقه استفاده نشده است. محدوده حریم خصوصی و ملاء عام به لحاظ فقهی تبیین نشده است. مثلاً آیا اگر فرد در ماشین یا بالکن خانه خود باشد، در ملاء عام قرار گرفته یا حریم خصوصی خود؟ سؤال دیگر اینکه حد و حدود حق تمکین کجاست؟ و تا کجا قابل تسری است؟ مثلاً آیا به موضوع اشتغال زن هم تعمیم پیدا می کند؟ یا اگر خانم شرایط جسمی یا روحی مناسی نداشته باشد، آیا این حق به قوت خود باقی است؟ در غرب برای هر مساله جدید، خیلی سریع تولید ادبیات می شود و درباره آن حرف می زنند ولی حوزه ما چند قرن عقب مانده است!
 ریل گذاری علوم انسانی توسط حوزه علمیه باید انجام شود. غرب در حوزه زنان به شدت به ما می تازد و همزمان از اینکه بحث زنان در غرب، مطرح شود به شدت پرهیز دارد. چون خیلی آسیب پذیر است. به خصوص کشور آمریکا در حوزه زنان به شدت آسیب پذیر است و با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارد. دقیقاً نقطه قوت ایران نسبت به غرب، محل هجمه آنها به کشور ما شده است. هنوز در دنیا افراد مذهبی خیلی زیاد هستند و یکی از شباهت های ایران به امریکا اینست که مردم آن عمدتاً مذهبی هستند و تقید دارند. اینست که وقتی پاپ جدید حرف های نوآورانه و ساختارشکنانه می زند، افراد سریع جذب می شوند چون تشنه دین هستند و دین کهنه ای در دست آنها هست. ما می-توانیم از این ظرفیت استفاده کنیم.
 
دولت و حاکمیت برای حل مشکل زنان چه وظیفه ای دارد؟
عمده کارهای فمینیست ها امور تشکیلاتی و تشکلی هست مانند کارهای خیریه و برگزاری کارگاه ها که به خصوص در شهرستان ها خیلی زیاد اتفاق می افتد و متناسب با دغدغه های بومی شکل می گیرد. مثلاً در محله های سنتی کرمان دغدغه زنان، شروط ضمن عقد نیست و شاید کتک خوردن توسط شوهر باشد. چاره او در اینست که به شوهرش آموزش داده شود که که او را نزند.
از این طرف چند سال هست که اردوهای جهادی شکل گرفته است اما بیشتر کار عمرانی می کند. در حالی که در بسیاری از شهرستان ها در حوزه های زناشویی و جنسی مشکلات زیادی وجود دارد که در این اردوها کمتر به آن توجه می شود. نیاز هست که تیم خواهران هم در این اردوها با قوت بیشتری حضور داشته و به این مسائل بیشتر پرداخته شود. البته این کار در قالب هر تشکل مردمی قابل انجام است. اساساً پرداختن به ارتباط گیری مستقیم با مردم، چیزی است که ما نسبت به غرب خیلی کمتر داریم.
در مورد حجاب، نه قانون داریم و نه تعریف. این همه به خاطر حجاب اجباری از ما انتقاد می شود در حالی که اصلاً قانون حجاب نداریم. البته قانون جریمه بدحجابی داریم ولی قانون حجاب نداریم که حد و حدود حجاب را تعیین کند!
بحثی که در غرب مطرح شده است و قبل از رسیدن به مرز بحران باید برای آن چاره اندیشیده شود، موضوع اختیار بدن است. در بحث سقط جنین، باردار شدن، حجاب، بازی با بدن، تاتو، لاغری، پیکرتراشی و ... گفته می شود که چون هر شخص مالک بدن خود است، زن حق دارد به اختیار خود این کار را انجام دهد.
 همچنین بحث سن بلوغ و شرایط آن هنوز به روز رسانی نشده است. در جامعه عرب در صدر اسلام، با توجه به بافت جغرافیایی و اجتماعی، دختر در سن 9 سالگی بالغ می شده است. ما هنوز بدون لحاظ کردن آن اختلاف جغرافیایی و فیزیکی، همان سن را لحاظ می کنیم. این موجب شده است که دختران که عموماً در سن 9 سالگی در گرفتن روزه ناتوان هستند، از همان نوجوانی قدمهای مخالفت با دین را بردارند. متأسفانه کسی هم موضوع را مطالعه نکرده است. نکته دیگر اینکه معمولاً مسائل جنسی و زناشویی را که دلیل اول طلاق است، توضیح نمی دهیم. همچنین در مورد خشونت علیه زنان هم به خصوص در شهرستان ها باید چاره ای اندیشید.
راهکار شما چیست؟ مثلاً در بلوچستان، مردان نسبت به خانم ها و شخصیت آنها بی توجه هستند، اگر حرفی هم به آنها زده شود، می گویند به کسی ربطی ندارد!
ابتدا باید فرهنگ عمومی جامعه را تقویت کرد. این فرهنگ به هر حال تأثیر خود را می گذارد و روی آن جامعه محلی، سر ریز خواهد داشت. برای اقدام تخصصی تر باید موضوع به طور محلی بررسی شود.
در موضوع ازدواج، عرف جامعه به شدت ضد دینی است ولی اصلاح نمی کنیم. مثلاً هیچ جای دین نداریم که خانم این همه خرج جهیزیه کند. یا این همه تجمل داشته باشیم که صراحتاً خلاف دین هست. خیلی از چیزهایی که ما در عرف داریم مثل جهاز برون، چیدن و نمایش جهیزیه، پاتختی و ... خلاف دین است. اگر این بحث را باز کنید خودش یک شاخه از بحث های مربوط به زنان می شود.
 در بحث تحصیل، چون شرایط را برای ادامه تحصیل زنان بهینه سازی نکرده ایم، به جایی می رسد که فقط دنبال برابری عددی در سهمیه ها و کرسی ها هستیم. اگر می خواهیم جمعیت ما زیاد شود، دختران باید زودتر ازدواج کرده و باردار شوند ولی در آن سن، زنان در دانشگاه هستند! در جامعه ما، دانشگاه برای زن خیلی با ارزش شده و او حتماً باید تحصیلات عالیه داشته باشد وگرنه یک خانم عقب افتاده و ضعیف در جامعه است! باید شرایط تحصیل برای آنها بهینه شود؛ مثلاً طول سنوات تحصیل را بیشتر شده و به زنان اجازه داده شود که فرزند خود را همراه خود دشته باشد. مثلاً مهدکودکی در دانشگاه ایجاد شود یا امتیازهای بیشتری به زنان متأهل و مادر داده شود.
با توجه به اینکه شما تجریه راه اندازی سایت دخت ایران را هم دارید، در این حوزه حاکمیت و رسانه چه وظیفه ای به عهده دارد؟
رسانه در سه بعد مطالبه اصلاح قوانین و ترویج و آموزش قوانین و فرهنگ سازی برای جامعه می تواند مفید باشد.
در بحث سبک زندگی به چند بازیگر نیاز داریم. حکومت، نخبگان و بازار. یعنی باید برای فرهنگ سازی، محصول تولید کنید. حکومت قانون گذاری می کند، بازار محصول را متناسب با سبک زندگی مطلوب تولید می کند و نخبگان هم به مردم می آموزند که چه چیز را مطالبه کنند و چه کنند؟ در واقع آنها از طرفی واسطه ای برای مطالبات مردم از حکومت هستند و به حکومت برای سیاستگذاری مشورت می دهند و از طرف دیگر هم به تولیدکننده برای تولید مشورت می دهند که چه چیز را تولید کند و چگونه برای آن بازار فراهم کنند؟ باید تعاملی بین رسانه ها، نخبگان و حکومت و بین همه آنها با مردم صورت گیرد!
رسانه های فعالان زن در ایران، همان رسانه های مردمی مثل وبلاگ است. از همان زمان کمپین یک میلیون امضاء در سال 85 عمده کار آنها روی وبلاگ بود. یک سری سایت هم در خارج از ایران دارند تا از دسترس نظارت خارج باشد. باید رسانه های مردمی در این حوزه ایجاد کرد.

 خلاصه راهکارها:
1-در ایران فمینیسم به معنای درست آن نداریم و آنچه وجود دارد، فهم و ترجمه سطحی از فمینیسم در غرب است. برای نفد درست فمینسیم باید ترجمه های درستی از کتب و مقالات علمی مربوطه انجام شود.
2- نامگذاری روز 8 مارس که روز جهانی زن است ناشی از پیگیری حقوق زنان در کشورهای غربی بوده است و می-توان از روز 8مارس در کنار روز ولادت حضرت زهرا(س)، هر سال به عنوان روز زن و پیگیری حقوق واقعی او استفاده کرد.
3-فمینیسم در غرب شاخه ها و انواع متعددی دارد که از گروه های فمن که با لخت شدن به کشتار حیوانات اعتراض می کنند تا گروه هایی که دغدغه حقوق واقعی زنان را دارند، شامل می شود ولی در ایران همه آنها به یک چشم نگاه می شوند. باید از حکم کلی در مورد فمینسیم خودداری کرد و در مقابل هر کدام، موضع خاص آن را اتخاذ کرد.
4- نگاه اسلام به زن و مرد اینست که زن بالاست و نباید سقوط کند؛ مرد هم پایین است و باید رشد و تعالی کند. این نگاه برتری زن در اسلام، در فمینیسم وجود ندارد و آنها همیشه سعی کرده اند خود را هم عرض مردان قرار دهند. این محتوا باید به فمینیست ها معرفی شود.
5-حوزه علمیه در حل مسائل زیر باید از فقه پویا استفاده کند:
الف)تعریف حریم خصوصی و ملأ عام به درستی مشخص نیست. مثلاً اینکه روی بالکن خانه یا درون ماشین افراد جزء حریم خصوصی هست یا خیر، باید به درستی روشن شود.
ب)حد و حدود حق تمکین تا کجا قابل تسری است؟ آیا مرد می تواند با استناد به آن، زن را از اشتغال باز دارد؟
ج) سن تکلیف دختران در 9 سالگی باعث می شود که بسیاری از دختران به دلیل بنیه ضعیف برای گرفتن روزه از همان نوجوانی، با انجام تکالیف شرعی به مشکل رسیده یا با آن مخالفت کنند. به نظر می رسد که این سن برای دختران عرب در زمان پیامبر(ص) و مختص به اقتضائات جسمی دختران آن منطقه جغرافیایی بوده باشد. باید در این زمینه مطالعات بیشتری صورت گیرد.
6-گرایش و تشنگی نسبت به دین در غرب بسیار است و در حوزه زنان، غرب و به خصوص آمریکا دچار مشکلات عدیده ای است. باید از این ظرفیت برای رساندن پبامهای خود به مردم آنجا استفاده کرد.
7- تعریف روشنی از حجاب یا قانونی در مورد آن در کشور نداریم در حالی که برای بدحجابی یا بی حجابی جریمه داریم. حکومت باید در این حوزه تکلیف خود را روشن کند.
8- موضوع اختیار بدن و حق زن برای سقط جنین، باردار نشدن، حجاب، بازی با بدن، تاتو، لاغری، پیکرتراشی درسالهای اخیر در غرب مطرح شده است. قبل از اینکه این موضوع در کشور ما به یک بحران تبدیل شود، باید چاره ای برای آن اندیشید.
9-در موضوع ازدواج، عرف جامعه به شدت ضد دینی است. باید بررسی این موضوع به عنوان یک شاخه از بحث های مربوط به زنان مورد بررسی قرار گیرد.
10- تحصیل در ایران برای زنان بهینه نیست. چرا که در زمان تحصیل، آنها باید ازدواج کنند. باید تسهیلاتی مانند ساخت مهدکودک برای کودکان دانشجویان زن متأهل، صدور اجازه حضور فرزند آنها در دانشگاه و ... قائل شد.
11- حرکت خوب اردوهای جهادی که توسط دانشجویان برگزار می شود، بیشتر به کارهای عمرانی می پردازد. در حالی که باید از این فرصت با حضور جدی خواهران در این اردوها برای توضیح و آموزش مسائل زناشویی استفاده بهتری کرد.
12- بسیاری از زنان با حقوق قانونی خود در ایران آشنایی ندارند که این باعث می شود بعضاً مورد سوء استفاده بعضی از فعالان زن قرار گیرند. رسانه ها باید در آموزش حقوق زنان به آنها تلاش بیشتری کنند.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)