چاپ کردن این صفحه

برگزاری کلاس ها و گارگاه های آموزشی به مردان، برای پذیرش و اعتماد به زنان

سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع فیمینیسم و واگرایی جنسیتی در ایران

نگاه ابزاری به اسلام و تعلقات معناییِ زنان ایرانی، از متعارف‌ترین حربه‌هایی است که فعالان فمینیستی در سالیان اخیر با بهره‌گیری از آنها به تغییرات هویتی زنان دل بسته و تا حدی موفق شده‌اند. ترویج و گسترش این جریان در کشور می‌تواند خطرهایی را در آینده کشور ایجاد کند که مهم‌ترین آن، سیاسی‌شدن جریان فمینیسم در ایران است که ضررهای جبران‌ناپذیری به فرهنگ دینی کشور وارد خواهد کرد.

ازهمین‌رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه‌ای را با خانم دکتر معصومه ظهیری، ‌استاد حوزه- دانشگاه و مشاور امور بانوان استانداری قم انجام داده تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.

شاخصه ها و مؤلفه های فمینیسم در ایران چیست و عوامل رواج آن را چه می دانید؟
این موضوع ریشه در پیشینه تاریخی جریان های بعد از رنسانس دارد. اگر تاریخ را به ۴ دوره باستان، قرون وسطی، رنسانس و مدرنیته و پس از آن پست مدرنیته تقسیم کنیم؛ تقریبا از سال ۱۹۷۵ میلادی در اروپا جریانی زن گرایانه شکل گرفت که مرد ستیزی را در فمینیست های تندرو به دنبال داشت. واژه فمینیسم(femenism) از ریشه لاتین فمینا(femina) به معنای زن گرایی و زن مداری است که بعدها از ریشه فرانسوی آن یعنی feminie شکل گرفته است. بنابراین فمینیسم یک جریان زن گرایانه است و فمینیست ها کسانی هستند که این جریان را دنبال می کنند. با ورود زنان به بازار کار به دنبال تحولات بعد از انقلاب کبیر فرانسه، کارخانجات، کارگاه ها، تعاونی ها و حتی فروشگاه ها از نیروی ارزان، مطیع و فراوان زنان استفاده کردند اما زنان از هیچ گونه حقوق و مزایایی بهره مند نبودند یعنی حتی ساعت کاری، بیمه و مزد مساوی با مردان به آنها داده نمی شد. همچنین در قانون اساسی فرانسه که بعد از انقلاب کبیر فرانسه نوشته شد زنان به هیچ وجه جزء مردم محسوب نشده و آن را فقط برای مردان نوشته بودند. طبیعتاً در این فضا، قیام زنان و اقدام عملی آنان برای استیفای حقوق خود، باعث شد که جریانی شکل گیرد. به طور کلی سه موج اعتراض زنان را در اروپا داشتیم؛ موج اول خواستار حق رأی بودند که در نتیجه در بین سالهای 1945 تا 1948 کمیسیون حقوق زنان در سازمان ملل شکل گرفت. در موج دوم، جریان فمینیستی به دنبال برابری برای زنان بود و در جریان موج سوم که در آغاز قرن ۲۱ بود به دنبال برتری و سلطه زنانه بود یعنی دیگر زنان دنبال حق رأی و تساوی حقوق با مردان نبودند بلکه فیلم ها، مقالات، کتب و NGOهای آنها دنبال سلطه زنانه بود. مثلاً در فیلمهای آنها دیده می شود که رئیس پلیس شهر، زن است و مردان زیر دست او هستند تا جایی که مثلاً رئیس پلیس واشنگتن و وزیر امور خارجه آمریکا یک زن شد. جالب اینست که شکلگیری این جریان در آمریکا بعد از اروپاست. در واقع به طبع حکومت ها، جریان های فمینیستی هم نحله خاص خود را داشته اند، مثلاً در آمریکا که جریان لیبرال حاکم بود، فمینیسم لیبرال شکل گرفت. فمینیسم لیبرال به این معنا بود که بیشتر طرفدار تغییر قانون به نفع زنان بود. در اروپا که بیشتر جریان تندروی فمینیسم شکل گرفت، این جریان دنبال بر هم زدن نظام پدرسالارانه و مردسالارانه و رسیدن به برتری و سلطه زنانه بود و معتقد بود که فقط با تغییر قانون نمی توان تساوی را ایجاد کرد. حتی کار فمینیسم رادیکال به جایی رسید که با ازدواج هم مخالف بود لذا همجنس گرایی و باردار شدن زنان از بانک اسپرم و تولد فرزندان تک والد را به شدت رواج داد.
همچنین در قسمت اروپای شرقی و بلوک شرق که حکومت ها بیشتر سوسیالیستی بود، سوسیال فمینیسم شکل گرفت. این جریان با موضوع پیگیری قانون کار و تساوی عادلانه سرمایه به نفع زنان شکل گرفت چون در رویکردهای سوسیالیستی زنان حق سرمایه داری نداشتند. این جریان به دنبال تقویت قدرت سرمایه داری و کار عادلانه به نفع زنان بود. هیچکدام از این جریان های فمینیست لیبرال، فمینیست رادیکال و فمینیست سوسیال به اهداف واقعی خودش نرسید. گر چه در طول این دهه ها حق رأی برای زنان در بیشتر کشورها به دست آمده و در بحث قوانین به نفع زنان تغییر ایجاد شد و همچنین به سرعت در بسیاری از مواردی که زنان دنبال تساوی بودند به آن رسیدند اما دو مشکل وجود داشت. اول اینکه طرحی برای زنان دنیا داده شد که بر مبنای آن خواهری جهانی تقویت شود و جریان زنانه را در دنیا هدایت کند. اما مشکل از اینجا شروع شد که مشکلات زنان آفریقایی، بنگلادشی، عراقی، ایرانی، هندی با زنان اروپایی، کانادایی و ‌آمریکایی متفاوت بود. مثلاً زنان در افغانستان یا در هندوستان مشکل تحصیل و برخورداری از حقوق داشتند ولی مشکل اشتغال به زنان اروپایی اختصاص داشت. همچنین در برخی از کشورها هنوز قومیت هایی وجود داشت که زنان را به ارث می بردند و یا زنده به گور می کردند. بنابراین این طرح برای همه زنان دنیا موفقیت آمیز نبود. از اینجا جریان فمینیسم فرامدرن شکل گرفت که می-گفت موضوع زنان باید به طور محلی بررسی شود که حتی کتابی در سازمان ملل با عنوان « به دنبال اقدام محلی، تغییر جهانی» تدوین شد. آنها مراکز آموزشی را در کشورهای مختلف با محوریت کمیسیون «مقام زن» سازمان ملل متحد ایجاد کردند که قصد داشت جریان تساوی حقوق زن و مرد را از طریق برگزاری کنفرانس های جهانی و گزارش گیری از کشورهای مختلف شکل دهد. کنفرانس پکن، کنفرانس کپنهاگ و کنفرانس برلین برگزار شد و مشکلات کشورهای مختلف جهت ارائه راهکار مورد بررسی قرار گرفت ولی هیچکدام از این راهکارها موفقیت آمیز نبود و یا به کندی پیش می رفت. از آنجا که اعلامیه جهانی حقوق بشر فقط جنبه ارشادی و توصیه ای داشت، کمیسیون «مقام زن» دنبال معاهده ای بود که جنبه قانونی داشته باشد و برای دولت هایی که به آن پیوستند، لازم الاجرا باشد. در نتیجه پیش نویس کنوانسیون «رفع تبعیض در تمامی موارد علیه زنان» توسط کمیسیون مقام زن تقدیم سازمان ملل شد و رأی آورد. این کنوانسیون ۱۶ ماده قانونی داشت که اجرای آن در کشورهایی الحاقی به آن لازم الاجرا بود و پشتیبان داشت. به این نحو که دیدبان های سازمان ملل دو تا گزارش تهیه می کردند، اول اینکه گزارش ملی از کشور ها می گرفتند و دوم اینکه خودشان هم گزارش جداگانه تهیه می کردند. سپس این گزارش را با گزارش کشورها تطبیق داده و موارد نقض قانون را فهرست می کردند که موارد این فهرست برای کشور مورد نظر جریمه داشت. لازم به ذکر است که تا به امروز ما به این کنوانسیون ملحق نشده-ایم. البته در بحث اعلامیه جهانی حقوق بشر چون همه کشورها عضو سازمان ملل هستند، دیدبان های سازمان ملل به کشور ما می آیند و موارد نقض را گزارش می کنند و هر ساله جریمه هایی در مورد رعایت حقوق زنان از نگاه خود برای ایران می نویسند از جمله موارد تبعیض مانند بحث حجاب، سن ازدواج، قوانین کار و ... .
شکل گیری جریان فمینیسم در ایران به قبل از انقلاب اسلامی و به دوران مشروطه برمی گردد که همزمان بود با کشورهای اروپایی که در آنها جریان طرفداری از حقوق زنان شکل گرفت. این جریان در ایران بیشتر به منظور استیفای حقوق سیاسی و اجتماعی زنان مانند حق رأی، حضور به عنوان نماینده مجلس و ... و همچنین استیفای حقوق فردی مانند حق مالکیت، حق ازدواج و تحصیل که علارغم قوانین اسلام در کشور اجرا نمی شد، شکل گرفت.
 بعد از انقلاب سفید در زمان پهلوی دوم این جریان به اوج خودش رسید که همزمان با جریان فمینیسم اروپایی-آمریکایی بود به طوری که در سال 57 همزمان با انقلاب اسلامی در سازمان ملل کنوانسیون «رفع تبعیض در همه موارد علیه زنان» تصویب شد. چون حتی طبق قوانین اساسی در زمان پهلوی دوم در کشور، قوانین ما نمی توانست با قوانین اسلام مخالفت داشته باشد به همین دلیل ما اگر هم به این کنوانسیون ملحق می شدیم باید حق تحفظ یا حق شرط می-گذاشتیم. به این معنا که ما همه آن قوانین را در کشور خود اجرا می کنیم مشروط به اینکه با قانون اساسی و قوانین شرع ما مخالفت نداشته باشد. اما چون ماده اول کنوانسیون رفع تبعیض که به هر حال برگرفته از همین جریان های فمینیستی هست، عام بود و اگر حق شرط می گذاشتیم با روح کنوانسیون مخالف بود، ما عضو کنوانسیون نشدیم. قانونی داریم مبنی بر این که تخصیص به اکثر و تحفظ به اکثر معقول و منطقی نیست و نمی توان گفت که از یک قانون ۱۶ ماده ای، ۱۵ مورد از آن را حق شرط می گذاریم. البته آن قانون نانوشته فرهنگی یعنی «اقدام محلی، تغییر جهانی» که از طریق منشور سازمان ملل متحد و کارهای فرهنگی آن شکل می گرفت، در کشور ما هم ورود پیدا کرد. لذا فیلم هایی مانند دو زن، زیر پوست شهر، هزاران زن مثل من، آتش بس و ... ساخته شد و تک تک قوانین ما را مانند موضوع حضانت، طلاق، ازدواج مجدد و ... زیر سؤال بردند. در نتیجه در کشور ما تلاش شد که فرهنگ سازی شود؛ عنوان غلطی تحت عنوان فمینیسم اسلامی شکل گرفت که دیگر نمی توانست مانند فمینیسم رادیکال با ازدواج، مانند فمینیسم لیبرال با قوانین شرع و مانند سوسیال فمینیسم با مالکیت مخالفت کند. فمینیسم اسلامی می گفت ازدواج کنید و قانون مدار باشید اما عملاً این کار را نکنید. لذا سریالی تحت عنوان خانه سبز در تلویزیون ساخته شد که به مردان می گفت رئیس باش اما ریاست نکن! یعنی آیه 34 سوره نساء که می فرماید: «الرجال قوامون علی النسا» را عملاً زیر سؤال می برد. یعنی مرد ازدواج کند و مرد خانه باشد اما باید ریاست او را در خانواده زیر سؤال برد لذا عنوانی تحت عنوان شایسته سالاری در خانواده مطرح شد. این حرف در ظاهر خوب، عامه-پسند و روشنفکرانه بود اما پشت این جریان همان زیر سؤال بردن جریان ریاست مرد در خانواده، حق حضانت و ... بود که هنوز هم ادامه دارد.
 اما چرا جریان فمینیسم اسلامی در ایران طرفدار پیدا کرد؟ سه جریان این حرکت را رواج داد؛ اول طرفداران رسوبات فرهنگی گذشته بودند که دنبال آزادی بی رویه زنان بوده و به نوعی سرسپردگی در مقابل جریان غرب داشتند. این جریان، جریان خیلی موفقی هم نبود. دقیقاً در پایان حکومت پهلوی این جریان در ایران رواج پیدا کرده بود که در مدارس مختلط، آرایشگاه هایی که مرد برای زن و زن برای مرد کار انجام می داد و ... بروز پیدا کرده بود. این جریان تا به امروز هم وجود دارد و سخن می گوید اما خیلی طرفدار ندارد چون بافت کشور ما بر اساس مذهب و سنت هست. شبکه هایی مانند من و تو هنوز تبلیغ این اندیشه و جریان است. جریان دوم جریان روشنفکری بود که محرومیت ها و محدودیت های بی رویه زنان را که ناشی از تحجر های فکری و نوعی اقتدار مردانه بود، گوشزد می کرد و می گفت با وجود منافات کنوانسیون با قوانین ما و تعارض آن با قوانین اسلام، باید با حق شرط به آن ملحق شویم تا از طریق آن به اهداف مورد نظر خود مانند تبعیض مثبت برای زنان، حضور سیاسی، عدالت، حقوق زنان در فضای خانواده، مقابله با خشونت علیه زنان و ... نائل شویم چرا که هنوز بعد از ۴۰ سال گذشت از انقلاب اسلامی، مشکل داریم و باید لااقل از طریق قوانین بین المللی آن را استیفا کنیم. بنابراین هم طرفداران جریان به اصطلاح فمینیسم اسلامی و هم طرفداران الحاق به کنوانسیون افراد مسلمان، خوب و انقلابی بودند اما می گفتند که با این گام های سست نمی توان به استیفای حقوق زن رسید. هنوز دختران محروم از تحصیل، زنان خشونت و آسیب دیده و زنانی که در هنگام طلاق نمی توانند به حقوق خود دست پیدا کنند، وجود دارند. وقتی خانمی به دادگاه برای طلاق مراجعه می کند گاهی روند طلاق او ۵ تا ۷ سال طول می کشد و در این وسط آقا از فضای آزاد خود استفاده می کند ولی خانم نفقه و مهریه ندارد و محروم از حقوق اجتماعی هست. همچنین خانم بدون اجازه شوهر حق سفر ندارد، تعداد نمایندگان زن مجلس ما حداقل است و هنوز بسیاری از پست های مدیریتی را به جنس زن نمی دهند و آپارتاید جنسیتی در کشور وجود دارد.
 جریان سوم معتقد بود که ما باید منشور حقوق زن مسلمان و اتحاد کشو های اسلامی را در مورد زنان تبیین، تعیین و ایجاد کنیم. این جریان می گوید قوانین اسلام مترقی و پیشرفته است و ما نه تنها از قوانین بین المللی عقب نیستیم بلکه در بسیاری از موارد برتری داریم از جمله بحث حق حضانت بچه برای مرد، به نفع زن و موضوع نفقه زنان، نه تنها تحقیر زنان نیست بلکه یک امتیاز برای زنان است چون اسلام دغدغه اقتصادی را از زن می گیرد تا با آرامش خیال به کیان خانواده، تربیت فرزندان و رشد و بالندگی خود دست پیدا کند. این جریان سوم، در قوانین بالا دستی جمهوری اسلامی ایران، منشور حقوق زن مسلمان را نوشت و تصویب کرد و در فضای کشورهای اسلامی آن را به شاخه زنان کنفرانس اسلامی ارائه داد اما دو مانع عمده پیش روی آن وجود داشته است.
یک مانع حکومت ها هستند چون کشورهای اسلامی یا ملحق به کنوانسیون رفع تبعیض شده اند و تحت الشعاع جریان سازمان ملل و دیدبان های آن هستند مانند مصر، قطر، امارات و یا کاملاً متحجر هستند و خیلی از ما عقب هستند مانند عربستان، کویت و افغانستان که تا همین اواخر، زنان آنها حق رأی و رانندگی نداشتند. کویت بعد از حمله آمریکا درست شد و در افغانستان هم بحث ظلم به زن و زن ستیزی به شدت رواج دارد و جریان فرهنگی آنجا همصدا با همان جریان اروپاییست. در آنجا زنان هنوز آب آشامیدنی آلوده می خورند اما به وفور از اینترنت استفاده می کنند و نشست های در مورد زنان در سطوح مختلف بومی، منطقه ای، بین المللی در حال برگزاری است و یک سوم مجلس افغانستان در یک تبعیض مثبت، به زنان سپرده شد. بنابراین آنها هم با ما در رابطه با منشور حقوق زن مسلمان همصدا نیستند. ما به نحوی در یک انزوای فرهنگی در این موضوع قرار گرفته ایم.
 مانع دوم اینست که از داخل هم حمایت کافی و همصدایی در این زمینه نداشته ایم. الآن سه دهه است که فریاد می-زنیم که در رابطه با حمایت از زنان، باید تبعیض مثبت قائل شد یعنی امکانات ویژه در اختیار زنان گذاشته شود تا شرایط تساوی برقرار شود. تساوی که دیگر خلاف اسلام نیست بلکه تشابه خلاف اسلام است. ما هنوز چالش هایی را داریم؛ مثلاً در رابطه با حضور زنان در ورزشگاه ها، این کار هیچ مانع شرعی، عرفی، قانونی ندارد و فقط زیرساخت نداریم. این مشکل با یک تبعیض مثبت و فراهم نمودن زیرساخت ها و تلطیف فضای فرهنگی ورزشی، قابل حل است اما چون حمایت مسئولین و پشتیبانی های داخلی را نداریم، نادیده گرفته می شود. در رابطه با مسائل زنان دچار روزمرگی هستیم و در حال از دست دادن زمان هستیم. متأسفانه هنوز در لیست انتخابات شوراها، زنان به صورت حداقلی حضور دارند و نسبت آنها به مردان 1 به 10 یا 2 به 13 است. در حالی که زنان دارای صلاحیت زیادی وجود دارند. باید اینطور باشد که 5 مرد و 5 زن در لیست گذاشته شود و اگر مردم رأی ندادند، هیچ اشکال ندارد چون چندین لبست مختلف وجود دارد اما نکته اینجاست که هدایتگران جامعه به این بالندگی و بلوغ نرسیده اند که در شرایط مساوی به مرد و زن نگاه کنند. ما هنوز در بحث انتخاب مدیران خود، این بحث را داریم که آیا زن است یا مرد؟ خیلی جالب است که وقتی در ادارات می خواهند، به خانمی کار یا مسئولیتی دهند، بهانه نبود فضای فیزیکی و مناسب نبودن محل را جهت حضور او می آورند.
چه راهکارهایی برای حل تعارض یا تقابل میان آثار مدرنیته یعنی صنعتی شدن، رشد تکنولوژی، توسعه شهرنشینی و سنت در مسئله فمینیسم پیشنهاد می‌دهید؟
گذشته از جریان های معاند انقلاب اسلامی و دشمن، بنده معتقد به حل تعارض بین جریان های مختلف کشور و مذاکره بین آنها هستم. بعضی از موارد را می توان حتی به طور قانونی حل کرد. البته باید شروطی گذاشته شود و به مرزهای فکری و سلیقه ای یکدیگر احترام گذاشت. در مورد مسائل زنان قوانین اسلام راهگشا و مترقی است. بعضی از افراد هنوز معتقد هستند که نمی توان وزیر زن داشت به دلیل اینکه آیه «الرجال قوامون علی النسا» در قرآن طبق نظر بعضی از بزرگان مصداقی از ولایت است و زن طبق این آیه نمی تواند، ولی باشد. سؤال اینست که مگر وزیر مرد، حکم ولایت را دارد؟ کسی که بر وزیر مرد تفوق دارد، ولایت فقیه است. این درست است که ولی فقیه نمی تواند زن باشد چرا که خداوند تسهیلاتی برای زنان گذاشته است که سختی و مشقت نداشته باشند اما موضوع وزیر فرق دارد و او باید طبق قانون اساسی، اسناد بالادستی، نظرات ولایت فقیه و در ذیل قرآن و سنت حرکت کند و مجری آنهاست و قوانین کشور و شرع در اجرا بین زن و مرد فرقی نمی گذارد. وضعیت موجود ما مثل صدر اسلام نیست که یک وزیر یا یک فرماندار، خود حظی از ولایت داشت و باید مجتهد می بود. مثلاً فرماندار مدینه خود باید قانون را از دین استخراج کرده و خودش اجرا می کرد، در حالی که فرماندار ما اینطور نیست و عده ای قوانین را برای فرماندار تبیین و مجلس آن را تصویب و شورای نگهبان تأیید کرده است و او فقط مجری است. بنابراین اصلاً این تعارض وجود ندارد اما متأسفانه در ذهن یک سری از بزرگان، هنوز این تعارضات وجود دارد و در بعضی از موارد آنها به صورت سلیقه ای زیر بار این موضوع نمی روند. این رسوبات فکری سنتی به معنای عدم انعطاف بعضی از اینهاست. این انعطاف را در جامعه باید ایجاد کنیم چرا که قوانین اسلام آن قدر مترقی است که راهگشاست.
راهکار دیگر فرهنگ سازی است. بخشی از ما هنوز مشکل مقاومت فرهنگی داریم یعنی در بعضی از موارد ذهن ها هنوز آماده نیست. فرهنگ سازی ۴ قالب دارد: اول آموزش؛ تا زمانی که اعتماد به نفس لازم را به دختران و زنان ندهیم و یا مردان اعتمادی جهت پذیرش حضور زنان در قالبهای مختلف جامعه ندارند، حقوق زنان رعایت نخواهد شد. باید در قالب-های کلاس و کارگاه به افراد آموزش دهیم. همچنین برای حل بعضی از تزاحمات نیاز به کار پژوهشی هست. مقام معظم رهبری در یک اقدام فقهی پویا، مسئله ارث بردن زن از زمین یا عرصه را حل کردند و در حال حاضر، زن هم از عرضه و هم از عیان ارث می برد. حضرت امام رحمت ا... می فرمایند که فقه شیعه پویاست. ما باید به کمک فقه پویا و برگرفته از دین پژوهش های خود را سامان دهیم نه برگرفته از سلایق شخصی یا متأثر از انگیزه های مقابله جویانه با قوانین بین المللی.
 کار سوم ما تنویر اذهان و روشنگری است و کار چهارم ما هم باید نظارت باشد. در خیلی از موارد، قانون لازم وجود دارد اما چون نظارت بر اجرای قانون وجود ندارد، محرومیت های اجتماعی داریم. مثلاً در رابطه با خشونت علیه زنان قوانین شرعی، اخلاقی و حقوقی داریم اما در اجرا بد هستیم. بسیاری از کشورها با اعمال جریمه یا با اجبار قانون و حمایت از اجرای قانون این مشکل را حل کردند اما ما در کشور خود این کار را نمی کنیم. هنوز که هنوز است یک صف می گوید این کار انجام شود و صف دیگر می گوید نشود. باید بالأخره در جایی این را در قالب قانون حل کنیم. بعضاً خانمهایی هستند که ۱۰ سال است هنوز نتوانسته است که مهریه خود را دریافت کند و این در حالیست که شرع، قانون اساسی و حتی قانون مجازات اسلامی برای ندادن مهریه قانون دارند. چگونه است که هنوز ما با سرگردانی خانم ها و عدم استیفای حقوقشان در حقی که دین برای آنها قرار داده است، مواجه هستیم؟
پس قانون را در سه منظر بررسی کردیم؛ یا قانون موجود کفایت می کند که باید نظارت بر اجرا و حمایت در اجرا را داشته باشیم. یا قانون خلأهایی دارد که این خلأها را با تبصره و با اضافه کردن بندهای جدید باید حل کرد. یا ممکن است قانونی را اصلاً نداشته باشیم که باید قوانین جدید تصویب شود. مثلاً در بحث حضانت در حالی که در روایات ما به طور مختلف بیان شده بود، ولی با کنار هم دیدن قوانین، یک قانون واحد دوباره تصویب شد. در بقیه موارد هم می توان این کار را برگرفته از شرع انجام داد. شرع گاهی اوقات ساکت است و قانون هست که الآن ضمانت اجرا در کشور ما دارد بنابراین ما باید با پویایی نگاه خود در کارهای پژوهشی، نتایج پژوهش را تبدیل به قانون کنیم. در حال حاضر لایحه حمایت از زنان در خانواده همینطور مسکوت مانده است. متأسفانه روند کند تصویب قوانین و حمایت از اجرای آنها، جزء معضلات کشور ماست.
بعضی از قوانین اجتماعی ما خوب است؛ مثلاً کنترل خشونت علیه زنان در بعد اجتماعی آن کاملاً خوب است یعنی هیچ کسی در حال حاضر متعرض خانمها نمی تواند شود. اگر در خیابان به او متلک هم گفته شود، می تواند شکایت کند و پلیس و نیروی انتظامی کاملاً رسیدگی می کنند اما همین خانمی که در اجتماع مورد حمایت قرار می گیرد، اگر در خانه مورد ضرب و شتم قرار گیرد، ‌فقط به دلیل اینکه شاهد ندارد، از او حمایت نمی شود. همین خانم در بعد فردی گاهی اوقات دچار مشکل می شود مانند خانمی که ازدواج نکرده و پدر هم ندارد ولی به اندازه کافی در جامعه حمایت برای امرار معاش او انجام نمی-شود و مجبور به اشتغال است. قوانین اسلام هیچ زنی را در هیچ شرایطی مجبور به اشتغال نمی کند یا پدرش باید او را حمایت کند یا همسرش یا قانون و دولت. اما ما در کشور خود چنین چیزی نداریم.
چطور می توانیم با مفاهیم دینی به مقابله با مفاهیم فمینیستی پرداخت و نگاه برون دینی به مسئله زن را حل کنیم؟
در راهکارهای برون دینی ۲ کار باید انجام شود؛ ضعف های موجود در قوانین و معاهدات حمایتی در غرب باید به مردم نشان داده شود. تبلیغات غربی در مورد زن خیلی زیبا جلوه می کند اما لایه های زیرین این چراغ سبزها و این حمایت ها را باید به مردم نشان داد مانند آمار بالای تجاوز به عنف که نشان می دهد فضای موجود در غرب، تأمین کننده امنیت و آرامش در تمام شرایط برای زنان و دختران نیست. بخش دیگر آنکه قوانین مترقی حمایتی دین را آموزش داده و معرفی کنیم.
 یعنی در جامعه ایرانی نسبت به قوانین حمایتی دین از زنان ناآگاهی وجود دارد.
 نه فقط جهل، اگر علم هم وجود دارد، اعتماد به اجرای آن نیست. فرد می گوید که خیلی خوب است که خدا گفته است که زن در هر شرایطی تحت حمایت می باشد و دغدغه اقتصادی نباید داشته باشد ولی بعد دست های پینه بسته مادری که فرزندان یتیم خودش را با تکدی گری، کار اجباری یا ارزان و ... بزرگ می کند، به عنوان نفی آن یادآور می شود. ما هنوز نتوانسته ایم بیمه زنان خانه دار را درست کنیم و برای اشتغال خانگی بیمه تعریف کنیم، در حالی که در کشوری مانند آلمان، اشتغال خانگی بیمه می شود. مثلاً خانمی که بچه های همسایه را نگه می دارد، در قبل نگهداری بچه ها، بیمه می شود و آن بچه هایی هم که نگه می دارد، بیمه می شوند. در حال حاضر ما جرأت نمی کنیم بچه را برای نگهداری به خانم همسایه تحویل دهیم برای اینکه نه آن خانم بیمه است و نه بچه شما! مجبوریم به مهدکودکی که ۱۰۰ بچه در آنجا نگه داشته می شود، اعتماد کنیم.
یکی از راهکارهای برون دینی، استفاده و وضع قانون های مکمل است، یعنی قوانین مربوط به خانواده و اشتغال زنان و یا قوانین حضور اجتماعی زنان و قوانین مربوط به فرزندان باید مکمل هم باشند. مثلا یک خانم شاغل باید در خانواده حمایت شود و نسبت به شغل خود باید امنیت و آرامش داشته باشد و اجتماع او را قبول کند. متأسفانه دائماً به دروغ گفته می شود که دلیل آمار بالای طلاق، اشتغال بانوان است. نه تنها از اشتغال زنان حمایت نمی شود بلکه بخشی از آسیب های اجتماعی را به اشتغال زنان نسبت می دهند. باید روی این موضوع از لحاظ جامعه شناختی پژوهش بیشتری صورت گیرد که چه چیزی باعث می شود که این مسئله برای زنان پیش آید؟ عدم امنیت شغلی یا عدم همکاری با زنان در ساعت های کاری یا مسائلی مثل عدم تناسب میان ساعات آموزش و پرورش و ساعات فراغت برای فرزندان و خانواده؟ نمی توان زنان را به ما هو زنان تحلیل و بررسی کرد بلکه زن در خانواده، زن در جامعه، زن و اشتغال، زن و فرهنگ عمومی، زن و شرایط اقتصادی باید در کنار هم دیده شود.
یک بخش هم مشکلات زنان برای زنان هست یعنی این عدم باور در جامعه خود زنان ما هم وجود دارد. برای بالا بردن اعتماد به نفس بانوان باید بر روی بانوان هم کار فرهنگی انجام شود و همچنین تشکل های مربوط به بانوان باید تقویت شود. مقام معظم رهبری در دیداری که با زنان فرهنگی فرهیخته که یک گروه فقهی داشتند، فرمودند حتی مسائل فقهی اختصاصی زنان را باید زنان به آن ورود پیدا کنند و مدیریت کار فرهنگی زنان باید به خود زنان سپرده شود. باید به بسترسازی برای ورود زنان به عرصه کارهای فرهنگی زنان برای زنان و مدیریت زنان برای زنان بیشتر توجه شود. هنوز مدیریت حوزه های علمیه خواهران را جرأت نکرده اند که به دست زنان دهند و مردان حاکم هستند و حتی کار فرهنگی خود را هم به دست مردان می دهند. هنوز این باور حاصل نشده است که این توان در زنان ما وجود دارد که خودشان امور خود را اداره و مدیریت کنند. بنابراین باید مقداری بر روی خود زنان کار فرهنگی کرد یعنی اعتماد و باور را به ایشان داشته باشیم و این وحدت رویه را ایجاد کنیم که مدیریت خودشان به خودشان سپرده شود هر چند نیاز باشد که تمرین کنیم. مگر مردان در مدیریت های مردانه غلط کار نکردند؟ جامعه را باید برای پذیرش خطاهای زنانه تربیت کرد. مانند رانندگی که تا همین چند سال پیش آقایان پشت سر ماشین های خانم ها بوق می زدند که شما بد رانندگی می کنید در حالی که آمار تصادف مردان همیشه بیشتر است و در حال حاضر رانندگی زنان بهتر شده است.
در جامعه ما هنوز که هنوز است، عرصه و بستر برای خانمها فراهم نیست به همین دلیل به تبعیض مثبت نیاز داریم. اگر مریضی در بیمارستان دستش و پایش شکسته باشد، دندانش هم خراب و شکسته باشد و راه تنفسی اش هم بسته باشد، اولویت درمان را به باز کردن راه تنفسش می دهند. در کشور ما راه تنفس برای بانوان بسته یا بسیار کم است. باید این راه تنفس مساوی را بین مردان و زنان ایجاد کنیم و بعد در یک شرایط همگن، به طور متوازن با هم حرکت کنیم. در حال حاضر نسبت به حقوق سیاسی و اجتماعی زنان و برخوداری حقوق اقتصادی و شرایط خانوادگی در شرایط متوازن و متعادل نیستیم.
چه راهکارهایی برای حذف محدودیت های نادرست و غیر ضروری زنان در جامعه ایرانی دارید؟
تبعیض مثبت و فراهم نمودن عرصه و بستر. یعنی حتی باید فرصت آزمون و خطا به زنان داد. وقتی شما به دختر خود می-خواهید آشپزی را آموزش دهید، اینطور نیست که دائماً برای او تبلیغات کنید بلکه کنار او می ایستید و می گویید، آشپزی کن! شاید چند بار خراب کند ولی بالأخره در این آزمون و خطا به جایی می رسد که پختن را یاد می گیرد. نظر آقای روحانی که الآن نسبت ۳۰ -۷۰ را در تقسیم مدیریت ها قرار داده است، خوب است. باید به نحوی پیش رفت که جریان مدیریتی زنان ۳۰ درصد از پست های موجود را تصدی کند و در این تصدی گری، آقایان که ۷۰ درصد هستند این ۳۰ درصد را کمک کنند. گر چه معتقد هستم که زنان نیاز به کمک ندارند اما اگر فکر می کنند که زنان نمی توانند، به آنها کمک کنند تا این ۳۰ درصد ارتقا پیدا کند.
 در جریانات فرهنگی جامعه اصل باید بر مقوم و مکمل بودن زنان و مردان برای همدیگر باشد. جامعه مرد سالار یا زن-سالار راه به جایی نمی برد. در واقع جریان فمینیسم رادیکال که موج سوم آنها اعتقاد به اقتدار و تفوق زنانه داشتند راه به جایی نخواهد برد. زن و مرد باید در کنار یکدیگر باشند همانطور که در آفرینش جهان، این دو جنس وجود دارد و آدمی در زوجیت به اوج می رسد. در یکی از استان ها در جاهایی که زنان نبودند، گاهی کاملاً موضوعات ظریف و تلطیف کننده نادیده گرفته نمی شد در حالی که در جاهایی که هم آقایان و هم خانم ها بودند، مباحث کلان و حاکمیتی را مردان می دیدند و بعضی از ظرایفی که مردان نمی دیدند از طرف خانم ها دیده می شد و نظر کلی در کنار همدیگر شکل می گرفت. مثلاً در بحث های اقتصادی آقایان به شدت دنبال رونق اقتصادی و جذب سرمایه بودند و موضوع محیط زیست که کمی ظریف است، توسط خانم ها گوشزد می شد و در مجموع به یک برنامه خوب و متوازن می رسید.
 وظیفه نهادهای آموزشی به‌ویژه حوزه علمیه و دانشگاه‌ها در حل این آسیب را چه می‌دانید؟
متأسفانه به دلیل رسوبات فرهنگی گذشته و آمیخته شدن با جریان تحت الشعاع روشنفکری جدید، در حال حاضر دو قطب داریم؛ یا قطب سنت گرا حرف می زند یا قطبی که مانند جریان آتاتورک و رضاخان می گوید که از نوک سر تا پا باید غربی شویم. جریان سوم فکری که حضرت امام و خلف صالحشان مقام معظم رهبری به جامعه تزریق کردند، هم با آن عزلت و کناره گیری مخالف است و هم با روشنفکری تحت تأثیر غرب. جریان سوم در موضوع زن می گوید که فطرت و طبیعت و تفاوت ها را اعمال کنیم اما در کنار آن تساوی و برابری را هم داشته باشیم. باید اولویت همسری، مادری و تغییر قوانین در نگاه تبعیض مثبت مانند کم شدن ساعت کاری بانوان، حمایت در دوران شیردهی و بارداری از طریق مرخصی کاری را در نظر داشته باشیم و در کنار آن، مکمل برای آنها داشته باشیم. مثلاً به جای اینکه ۸ ساعت از یک خانم شاغل استفاده شود، در ۲ بخش ۴ ساعتی از او استفاده کنند نه اینکه خانمها را حذف کنند. متأسفانه می گویند این است و جز این نیست؛ یعنی یا خانم ها باید مانند آقایان کار کنند یا حذف می شوند. جامعه نمی داند که چگونه اقتضای فطرت، طبیعت و شرایط منعطف زن و خانواده را در نظر گیرد؟ لذا آمار تجرد قطعی، سن ازدواج و آمار طلاق در حال بالا رفتن است. از طرف دیگر به نام حمایت از اشتغال مردان و حمایت از زنان گفته می شود که زن و مرد نمی توانند کنار همدیگر کار کنند و تعادل و توازن لازم را در جامعه ایجاد کنند. ما باید در اعمال این فرهنگ، تدریجی عمل کنیم اما نه تدریج لاکپشتی که بعد از ۴۰ سال به جایی نرسیم بلکه باید به صورت متعادل باشد به طوری که جامعه به بلوغ لازم رسیده باشد. مثلاً در گذشته وقتی دریافت مهریه به نرخ روز در مجلس تصویب شد، آمار طلاق زن و شوهر های مسن بالا رفت. یعنی زن و شوهری که ۳۰ سال با همدیگر بودند به یکباره می خواستند از همدیگر جدا شوند. با کارهای پژوهشی مشخص شد که خانمی که خیلی وقت است از دست آقا ناراضی است، وقتی فهمیده است که می تواند مهریه خود را به نرخ روز دریافت کند، با خود می گوید که می روم ۲ دانگ خانه را به قیمت روز از او می گیرم و پی زندگی خود رفته و از دست شوهر هم خلاص می شوم. آن موقع در کنار دریافت مهریه به نرخ روز، قانون دریافت اجرت المثل کار خانگی خانم هم وضع شده بود و خانم از این طریق پول بزرگی به دست می آورد که این موضوع آمار طلاق آنها را تشدید می کرد. مشکل این بود که نتوانسته ایم به تدریج آمادگی برای اجرای این قوانین را در جامعه خود تزریق کرده و آموزش دهیم و در کنار این قانون از کیان خانواده حمایت کنیم و در کنار آن نارضایتی ها را هم دیده و رضایت ایجاد کنیم. خلاصه اینست که آرامش و امنیت با همدیگر برای جامعه لازم است. قانون، امنیت ایجاد می کند چون حمایت دارد و آرامش کار اخلاقی است. با قانون نمی توان آرامش ایجاد کرد چرا که به محض اینکه فرد قانون را نادیده گرفتف به کار خود عمل می کند. کار اخلاقی و کار قانونی باید کنار هم باشند تا آرامش و امنیت در فضای خانواده فردی و اجتماعی به تدریج ایجاد شود.
سوال آخر نقش و وظیفه حاکمیت و رسانه در قبال حل این آسیب اجتماعی که همان رواج تفکر فمینیستی در جامعه ایرانی است چیست ؟
رسانه چند کار می تواند انجام دهد؛ بخشی از آن آگاهی دادن و به صدا در آوردن زنگ خطر هست. مثلاً وقتی گفته می شود که در حال حاضر آب کم است، درست است که رسانه برای شما آب تأمین نمی کند ولی رسانه اعلام خطر می کند. بخشی هم آموزش است یعنی باید در قالب های زیبا، شکیل و متنوع به مردم آموزش داد. مثلاً باید با ساختن فیلم، عواقب بد فروپاشی خانواده را نشان داد تا پدر و مادرها عواقب عینی کار خود را مشاهده کنند. باید چیزی که در آینده قرار است در جامعه اتفاق افتد را ساخته و دورنمای اعمال مردم را به آنها نشان داد. فضای مجازی هم با راهکارهایی مانند تولید بسته-های محتوایی کوتاه و با نشان دادن واقعیتهای تلخ و شیرین آن طرف مرزهای جغرافیای باید فعال باشد. در واقع اینطور نباشد که در رسانه های ما دائماً از آن طرف مرز بد گفته شود! چرا فضای آرام بعضی از کشورها را نشان ندهیم؟ مثلاً در مورد سرقت علمی که در حال رواج یافتن در دنیاست و خاص کشور ما نیست، در کنار بیان ضعفهای آن طرف، خوبی های استفاده از آموزه های علمی آنها را باید نشان داد.
حاکمیت باید زیرساخت ها را فراهم کند؛ اوست که می تواند قانون تصویب کرده و بر اجرای آن نظارت کند و نظارت و بازرسی های عمومی را تقویت کند. در حال حاضر تشکیل همیار پلیس، حمایت از خیریه ها و NGOها و سامانه شماره تلفن113 وزارت اطلاعات به معنای ایجاد بازوی اجرایی و نظارتی حاکمیت از داخل خود مردم است. بنابراین حاکمیت دو کار باید انجام دهد؛ حاکمیت فقط برای مردم کار نکند بلکه با مردم کار کند و کنار مردم بایستد. هر کجا با مردم کار کردیم، موفق بودیم. همچنین در بحث پیوند بین حاکمیت و رسانه باید کار فرهنگ سازی را هم انجام داد چون حاکمیت قانون را تصویب می کند اما کار به گوش همه رساندن، کار رسانه است. حاکمیت برای اجباری کردن بستن کمربند یک قانون بیشتر تصویب نکرد اما بعد با فرهنگ سازی از طریق رسانه با ایجاد همیار پلیس و قرار دادن جریمه برای نظارت بر اجرا، کار را به پیش برد. کما اینکه خداوند تبارک و تعالی هم در ابتدا فرمود که در هنگام نماز خواندن مست نباید باشید و بعد گفت که شراب نخورید و شلاق دارد یعنی هم تدریجی عمل کرد، هم دورنما را نشان داد و هم در همین دنیا برای شما جریمه گذاشت، از آن طرف هم به شما گفت اگر ترک کنید به بهشت می روید و تشویق گذاشت. متأسفانه در نظام حاکمیتی ما تشویق خیلی کم است. باید از تشویق برای افراد نمونه و برای پذیرش عمومی استفاده کرد. مثلاً از خانواده های نمونه تقدیر شود و به آنها هدیه داده شود. متأسفانه از این کارها خیلی کم انجام شده است.
نکته پایانی شما را در خدمت شما هستیم.
نباید هر جریان طرفداری از زنان را در قالب فمینیسم دید. فمینیسم در مهد خود که اروپا بوده است، یک نسخه شفانداده محسوب می شود. تمام نظراتی که فمینیسم رادیکال یا حتی فمینیسم لیبرال داشت، زیر سؤال رفته است و به یک رویکرد فرامدرن پست مدرنی رسیده اند که راهکارهای منطقی برای اقدام متناسب برای ملیت ها و فرهنگ ها را در نظر گیرد و یک نسخه برای تمام دنیا ندارد. البته هنوز لایه هایی از اندیشه های فمینیستی وجود دارد که باید آن را نقد کرد ولی نتیجه گیری کلی باید این باشد که ما به جریان حمایتگر از زن به خصوص حمایت از زن در فضای خانواده نیاز داریم و باید آن را تقویت کنیم.
خلاصه راهکارها:
1- در مورد حمایت از زنان، باید تبعیض مثبت به نفع آنان در جامعه قائل شد یعنی امکانات ویژه در اختیار زنان گذاشته شود تا شرایط تساوی با مردان برقرار شود. از جمله در موارد زیر:
الف) در لیستهای انتخاباتی تعداد مردان و زنان مساوی باشد و اینطور نباشد که اختلاف حضور زنان و مردان خیلی زیاد باشد.
ب)در انتخاب مدیران، مؤلفه جنسیت به طور غیر عادی خیلی پررنگ نباشد.
ج) بهانه هایی مانند مناسب نبودن فضای فیزیکی برای حذف زنان از مسئولیتها و کارها کنار گذاشته شود و فضای مناسب تعبیه گردد.
3- بعضی از روحانیون با تفسیر غلط از آیه «الرجال قوامون علی النسا» مبنی بر ولایت مرد بر زن، اعطای مسئولیت به زنان را نشانه ولایت زن بر مرد می دانند و به این ترتیب مسئولیت دادن به زنان را زیر سؤال می برند. باید تفسیر درستی از این آیه ارائه شود
4- در خیلی از موارد مانند خشونت های خانوادگی علیه زنان، قوانین شرعی و اخلاقی لازم در کشور وجود دارد اما چون نظارت بر اجرای قانون وجود ندارد، محرومیت های اجتماعی داریم. می توان مانند بسیاری از کشورها با اعمال جریمه برای مردان از حقوق زنان حمایت کرد. در مورد خاص خشونت خانوادگی علیه زنان، فقط به دلیل نداشتن شاهد، از زن حمایت نمی شود که باید برای آن چاره ای اندیشید.
5- زنان اعتماد به نفس لازم برای حضور در مسئولیت ها در امور جامعه را ندارند. باید با فرهنگ سازی اعتماد به نفس لازم را برای آنها ایجاد کرد و از طرفی به مردان هم آموزش داد تا نسبت به زنان پذیرش داشته باشند و روحیه آنها را تقویت کنند. در این جهت باید به زنان در مدیریت ها فرصت آزمون و خطا داد و آنها را کمک کرد تا به مرور اعتماد به نفس پیدا کنند.
6-در موضوع طلاق و گرفتن مهریه بعضاً خانمهایی هستند که چندین سال است که نتوانسته اند مهریه خود را دریافت کند و این در حالیست که شرع، قانون اساسی و حتی قانون مجازات اسلامی برای برخورد با مردانی که مهریه نمی دهند، قانون دارند. لازم است به دلیل ترس و ضعف زنان در مقابل مردان، از آنها برای اجرای قانون حمایت ویژه صورت گیرد.
7- از خانمی که ازدواج نکرده و پدر هم ندارد، به اندازه کافی در کشور برای امرار معاش حمایت نمی شود و او مجبور به اشتغال است. دولت باید باید برای چنین افرادی تسهیلاتی را قائل شود.
8-برای مقابله با مفاهیم فمینیستی باید ضعف های موجود در قوانین و معاهدات حمایتی در غرب به مردم نشان داده شود و لایه های زیرین این حمایت ها مانند آمار بالای تجاوز به عنف در غرب بیان شود. همچنین باید قوانین مترقی حمایتی دین از زن آموزش داده شود.
9-زنانی که سالها در خانه شوهر زحمت می کشند و درآمدی ندارند، از هیچگونه حمایتی از دولت برخوردار نیستند و در صورت ترک آنها توسط شوهر و نبود وی دچار مشکلات اقتصادی زیادی خواهند شد. در این راستا باید بیمه زنان خانه دار مانند کشورهایی مثل آلمان در ایران برقرار شود.
10-مشکلات زنان باید به صورت همه جانبه دیده شود تا راه حل ها کارایی داشته باشند. یکی از راهکارها در این زمنیه وضع قوانین مکمل است. یعنی قوانین وضع شده در کشور در عین حال هم باید خود زنان و هم مسئله تربیت فرزندان و اقتضائات خانواده را در نظر گیرند.
11- متأسفانه هنوز در بسیاری از جاها مانند حوزه علمیه خواهران، مدیریت امور زنان به دست زنان نیست. به طور کلی امور زنان، مخصوصاً امور اختصاصی آنها باید به دست خود آنها سپرده شود. در این راستا باید از طریق گسترش کار فرهنگی برای زنان و افزایش تشکل های فرهنگی زنان، آموزش لازم را به آنها داد و اجازه آزمون و خطا به آنها داد تا اعتماد به نفس پیدا کنند.
12- فهم درستی از اهمیت حضور زن و مرد در جامعه برای پیشبرد امور وجود ندارد. باید با آموزش هایی به جامعه تفهیم شود که روحیه زنانه و مردانه در کنار همدیگر امور اجتماعی را به پیش خواهد برد. مردان در امور اجتماعی به بخشهای جدی و سخت و کلان توجه دارند و زنان به بخشهای لطیف تر. مثلاً در پروژه های اقتصادی مردان بیشتر به جذب سرمایه و برنامه کسب و کار فکر می کنند و زنان به مسائل محیط زیستی و اجتماعی و فرهنگی پروژه نظر می کنند.
13- رسانه ها باید دورنمای آسیب هایی مانند طلاق را به خانواده ها نشان دهند و در مورد آنها سریال تولید کنند، تا مردم از آنها برحذر باشند.
14- برای حل معضلات اجتماعی و فرهنگ سازی تدریجی، حاکمیت باید همکاری تنگاتنگی با رسانه ها داشته باشد و از طریق هشدار مداوم به وسیله رسانه، تشویق و جریمه فرهنگ سازی کند. همچنین حاکمیت فقط نباید برای مردم کار کند بلکه باید با مردم کار کند و در کنار آنها بایستد مانند طرح موفق همیار پلیس که با همکاری خود مردم انجام شده است.
15- به طور کلی تشویق در نظام حاکمیتی ما ضعیف است. باید از خانواده های نمونه تجلیل نموده و با برگزاری مراسماتی به آنها هدایایی داد.
16- متأسفانه بعضی از افراد، هر جریان طرفدار زن را متهم به فمینیستی بودن می کنند. اساساً فمینیسم تندرو در کشورهای غربی شکست خورده است و در حال حاضر به دنبال رویکردهای فرامدرن هستند که با فرهنگ ملل مختلف تناسب بیشتری داشته باشد. به طور کلی ما به جریان حمایتگر از زن به خصوص حمایت از زن در فضای خانواده نیاز داریم و باید آن را تقویت کنیم.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)