چاپ کردن این صفحه

اهمیت آگاهی بخشی به زنان در مورد حقوق خود

سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع فیمینیسم و واگرایی جنسیتی در ایران

نگاه ابزاری به اسلام و تعلقات معناییِ زنان ایرانی، از متعارف‌ترین حربه‌هایی است که فعالان فمینیستی در سالیان اخیر با بهره‌گیری از آنها به تغییرات هویتی زنان دل بسته و تا حدی موفق شده‌اند. ترویج و گسترش این جریان در کشور می‌تواند خطرهایی را در آینده کشور ایجاد کند که مهم‌ترین آن، سیاسی‌شدن جریان فمینیسم در ایران است که ضررهای جبران‌ناپذیری به فرهنگ دینی کشور وارد خواهد کرد.

ازهمین‌رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه‌ای را با حجت الاسلام دکتر اسماعیل چراغی، ‌جامعه‌شناس- عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی (ره) انجام داده تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.

شاخصه ها و مؤلفه های فمینیسم در ایران چیست؟ عوامل رواج آن را چه می دانید؟
 نکته ای که باید به آن توجه داشت، اینست که فمنیسم فقط به یک نوع محدود نمی شود به دلیل اینکه علارغم وجود مبانی فکری تقریباً مشابه، در برخی راهکارها و اقداماتی که انجام می دهند، متفاوت هستند. همین ویژگی در ایران هم وجود دارد و فمنیسم در ایران یک دسته نیست. البته خود این مسئله هم در بین اندیشمندان مورد بحث است که آیا ما در ایران فمنیسم داریم یا خیر؟ اگر وجود فمنیسم در کشور پذیرفته شود، باید آن را به دو دسته کلی تقسیم کرد؛ اول فمنیسم-های سکولار هستند که در مبانی نظری، راهبردها، راهکارها، اقدامات و سیاست های خود متأثر از همان فمنیسم غربی هستند؛ بیشتر آنها در کشورهای غربی مثل آمریکا، انگلیس، سوئد هستند که خود را ایرانی و مسلمان می دانند و در ضمن فمنیست هم هستند. دسته دیگر فمنیست های دین دار هستند که البته خود آنها هم با همدیگر تفاوت دارند؛ یکی از شاخصه-های مهم این نحله اینست که معتقدند که دین پدیده ثابتی نیست و آموزه های آن مبتنی بر زمان و مکان است و احکام آن در طی زمان تغییر می کند. در حوزه مسائل زنان خیلی بر روی این موضوع مانور می دهند که احکام اسلام راجع به زن و خانواده برای 1400 سال پیش است و امروزه نمی توان به آنها عمل کرد. شاخصه دیگر اینست که آنها معتقدند باید بین دین مداری و دین داری تفاوت قائل شویم و دین داری مستلزم دین مداری نیست. در واقع معتقدند که ممکن است فرد دین-دار بوده و با خدا ارتباط داشته باشد ولی لازم نیست که دین بر همه ساحات زندگی او مانند روابط خانوادگی، اقتصاد و فرهنگ سایه اندازد. در واقع مبانی سکولاریستی در آنها هم نفوذ دارد. از شاخصه ها و مؤلفه های عملی آنها تأکید روی موضوع برابری زن و مرد و لزوم تغییر قوانین کشور به نفع زن است. آنها اعتقاد دارند که ما حتی در روش های اجتهادی خود باید تجدید نظر کنیم چرا که فقه سنتی پاسخگوی نیازهای زن امروز نیست و باید در مباحث اجتهادی از مبانی فکری و روش شناسی علوم انسانی استفاده کنیم. مثلاً در مباحث دینی گفته می شود که احکام، تابع مصالح و مفاسد واقعی هستند که خدا می داند و حکم هر چیز را ثابت می کند اما اینها اعتقاد دارند که مفاسد و مصالح ما از نظر عرفی قابل تشخیص و تعیین است. یعنی در هر عصری عقل بشر به حدی شکوفا شده است که مصلحت یا مفسده امور را تشخیص دهد لذا در روش شناسی هم به روش شناسی علوم انسانی نزدیک می شوند. آنها در مباحث حقوقی بحث تساوی و تشابه حقوق زن و مرد را مطرح می کنند و در مباحث سیاسی هم اعتقاد دارند که در ایران در احراز پست ها و مدیریت های کلان، برابری حقوق زن و مرد وجود ندارد و زنها باید به مسئولیتهای کلان سیاسی دست پیدا کنند.
عوامل رواج این طرز تفکر و مشی رفتاری را چه می دانید؟
از قبل از مشروطه، اولین مدارس دختران توسط میسیونر های غربی در ارومیه شکل می گیرد و بعد از مشروطه این مسئله گسترش پیدا می کند و دخترهای مسلمان هم وارد مدارسی می شوند که غربی ها ایجاد کرده اند. بعد نشریاتی در حوزه زنان با داعیه آموزش تدبیر منزل، خیاطی، آشپزی، تربیت فرزند و ... شکل می گیرد ولی در کنار آن مبارزه با حجاب، نابرابری های اجتماعی و حقوقی مانند عدم تساوی دیه زن و مرد و ... مطرح می شود. اعزام دانشجویان به غرب برای تحصیل نیز مزید بر علت می شود که با بازگشت به کشور در عصر رضاخان در جریان کشف حجاب آتش بیار معرکه می شوند. فمنیسم در هنگام ورود به ایران در دوره مشروطه و پهلوی بیشتر حالت یک جنبش را داشت. اما در دوران جمهوری اسلامی وارد فضای نخبگانی شده و با طرح مباحث نظری همراه می شود که متأسفانه در حال حاضر بعضی از اندیشمندان ما مبانی فکری فمنیسم مانند سکولاریسم، لیبرالیسم و ... را می پذیرند.
چه راهکارهایی برای حل تعارض یا تقابل میان آثار مدرنیته مانند صنعتی شدن، رشد تکنولوژی، توسعه شهرنشینی و ... و سنت در مسئله فمینیسم پیشنهاد می‌دهید؟
بحث مهمی که بین نخبگان ما مطرح است، اینست که آیا بین سنت و تجدد سازگاری وجود ندارد یا اینکه می شود اینها را با هم جمع کرد؟ در بین روشنفکران دینی، عده ای به شدت مدرنیته را می پذیرند و تلاش می کنند که اسلام و آموزه های دینی را در سایه مدرنیته بازخوانی کنند. مدرنیته در واقع برای ما مسئله آفرینی کرد به این معنا که تا قبل از آن احکام، حقوق و تکالیف زنان در جامعه ما براساس آموزه های دینی مشخص بود اما وقتی مدرنیته آمد، ظرفیت های جدیدی ایجاد کرد که نیاز به پاسخگویی داشت. مثلاً اشتغال زن ها یک مسئله جدید بود؛ البته از دیدگاه اسلام، زن ها می توانند استقلال اقتصادی داشته باشند و بعضی خانم ها این کار را انجام می دادند اما مسئله جدیدی به نام اشتغال با مدرنیته ایجاد شد که در آن افراد زیادی در مکانی کار می کردند و در قبال کار خود مزد می گرفتند. همچنین در موضوع ورزش زن ها در گذشته ورزش قهرمانی و حرفه ای وجود نداشت و مسئله ای بود که مدرنیته برای ما ایجاد کرد. به نظر می رسد که نمی توان مسائل دینی را با مدرنیته هم خوان نمود. چرا که مبانی فکری مدرنیته با ما متفاوت است. مدرنیزم معتقد به اومانیسم است و بر محوریت انسان و عقل خود بنیاد او تأکید می کند ولی ما این را نمی پذیریم و خدا محور هستیم. همچنین در مباحث سکولاریستی، آن ها معتقد هستند که در همه حوزه های زندگی انسان، آن چیزی که باید حکم کند عقل است اما ما اعتقاد داریم که آموزه های دینی باید این کار را انجام دهند و عقل نمی تواند. لیبرالیسم یا به اصطلاح آزادی خواهی که منجر به آزادی جنسی در غرب شده است هم مورد تأیید ما نیست. بنابراین نمی توان در بحث فمنیسم بین سنت و تجدد همخوانی ایجاد کرد. نمی توان متجدد شد ولی از طرفی هم نمی توان سنتی ماند چرا که مسائل جدیدی برای ما ایجاد شده است، لذا باید کاری کرد که مسیر ها به هم نزدیک شود و هر مسئله ای را که مدرنیته برای ما ایجاد کرده است، بر اساس مبانی فقه پویای تشیع بازخوانی نمود. مثلاٌ آیا به صرف اینکه در گذشته موضوع اشتغال زنان وجود نداشته است و نص مستقیم راجع به آن نداشته ایم، می توان گفت که زن نباید کار کند؟ مقام معظم رهبری موافق هستند که زن ها تا بالاترین مدارج علمی یا اجتماعی صعود کنند و حتی بعضی کارهای اجتماعی برای آنها واجب است.
چگونه می‌توان با مفاهیم دینی به مقابله با مفاهیم فمینیستی پرداخت و نگاه برون دینی به مسئله زن را حل نمود؟
مشکل این است که معمولاً دیر وارد حل موضوع می شویم. در واقع معمولاً نسبت به مسائل مدرنیته و مباحث جدید حالت تدافعی داریم. یعنی اول اجازه می دهیم که وارد فضای عقیدتی ما شود و بعد دفاع می کنیم. مثلاً بعضی از فقها اعتقاد داشتند که زن به هیچ وجه نباید کار کند و حتی علوم شیمی یا ریاضی را بیاموزد؛ این یک حالت تدافعی خیلی سریع بود. عده ای هم که می خواستند بین مدرنیته و دین جمع کنند در واقع پاسخ های برون دینی داشتند.
به نظر می رسد که یکی از بهترین راه ها، تبیین آموزه های دینی راجع به زیست فردی و اجتماعی زن و الگوهای خانواده اسلامی است. مشکل عمده ما اینست که متأسفانه فقط به نفی موضوعات وارداتی می پردازیم ولی چیزی را خود پیشنهاد نمی دهیم! یعنی خوب بلد هستیم که چه چیز را نمی خواهیم اما نمی دانیم که چه چیز را می خواهیم؟ در واقع جنبه انکاری و اثباتی باید با هم وجود داشته باشند. در دیدگاه های برون دینی، زن هویت ذاتی و یا گاهی هویت انسانی ندارد یعنی حیوان است یا انسان ناقص است. اما در اسلام هویت زن، عین هویت مرد و هویت انسانی و یک هویت ذاتی است. به این معنا که زن و مرد از نفس واحد خلق شده اند و خدا حوا و آدم را از یک سرشت آفریده است و زن هیچ تفاوتی با مرد از نظر هویت انسانی ندارد. همان مقامات عالی که یک مرد می تواند احراز کند، زن هم می تواند احراز کند. اتفاقاً خطاباتی هم که در قرآن راجع به ارزشمندی معنوی زن و مرد آمده است، خطابات مشترک است. مثلاً در آیه 13 سوره حجرات می فرماید «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی» یعنی ای مردم! ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم. در مسئله تفاوت های حقوقی که در اسلام بین زن و مرد وجود دارد باید مبانی نظری اسلام در نگرش به زن و خانواده درست تبیین شود. مثلاً خدایی که انسان را در یک نظام هدفمند خلق کرده است، به جهت اینکه از هر کدام انتظارات متفاوتی در نظام آفرینش داشته، آنها را از نظر جسمی، روحی و روانشناختی متفاوت آفریده است. در نتیجه نمی توان از انسانهایی که از نظر بدنی و روانی متفاوت هستند، تکلیف یکسان انتظار داشت. همچنین باید این موضوع مطرح شود که ارزشمندی انسان ها به دارایی-های مادی نیست بلکه به دارایی های معنوی اوست. یکی از فمنیست ها در ایران در مصاحبه ای گفته بود که در جامعه ای که جان زن به اندازه جان مرد ارزش ندارد، نمی توان برابری ایجاد کرد که اشاره اش به موضوع دو برابر بودن دیه مرد نسبت به زن است. اگر واقعاً تبیین شود که ارزشمندی انسان ها به تقوا است، انسان ها احساس بی عدالتی و نابرابری نمی کنند.
چه راهکارهای برای افزایش جایگاه زنان در فرهنگ‌های ایرانی و اصلاح ذهنیت بی‌عدالتی در زنان ایرانی ارائه می‌دهید؟
احساس بی عدالتی گاهی واقعاً شکننده تر از خود بی عدالتی است. برای حل این موضوع اول باید دید چه چیزی این احساس را ایجاد کرده است؟ یکی از چیزهایی که در فرهنگ عمومی ما باعث می شود که این ذهنیت بی عدالتی ایجاد شود نوع تعامل مرد با زن در فرهنگ عامه بوده است. در گذشته زن خیلی مهارت و تجربه در زندگی اجتماعی نداشته است و به او ضعیفه گفته می شده است! چون این موجود باید مردی در بالای سرش می بود و فقط در خانه توان انجام کار داشت. برای حل این مسئله باید تبیین شود که اگر روزی به زن ضعیفه گفته می شده است به جهت این بوده است که تا آن زمان زن تجربه بیرونی نداشته است اما امروز زن های ما تجربه بیرونی دارند و در حوزه های مختلف علمی و اجتماعی وارد شده-اند. لذا در بحث فرهنگ عمومی، حوزه زبان شناختی ما باید تغییر کند. فمنیست ها روی مسئله فرو دستی زنان از مسیر زبانی خیلی تأکید می کنند. مثلاً می گویند حتی در گفتن بدترین ناسزاها و تحقیرها، از ناسزای زنانه استفاده می شود. یا اینکه جلوه های بلند انسانیت معمولاً به مردها نسبت داده می شود. مثلاً در ادبیات عرب و حتی قرآن برای خداوند از ضمیر مذکر هو استفاده می شود. البته این موضوع پاسخ دارد چرا که ساختارهای زبانی با همدیگر متفاوت هستند اما در ساختار زبان عرفی، مردها باید از نظر فرهنگی تقویت شوند که اگر روزی زن را ضعیفه می دانستند به جهت این بوده است که زن تجربه تاریخی نداشته است ولی الآن نباید از این لفظ استفاده کرد. این در حوزه آموزش عمومی بود اما در ساختار کلان اجتماعی باید توانمندی های زنان افزایش پیدا کند چون تا وقتی که زن ها انسان های ضعیفی جلوه کنند یعنی تحصیلات نداشته باشند و حق انتخاب نداشته باشند و در حوزه مباحث اجتماعی و اشتغال وارد نشوند، مرد او را کوچک می پندارد لذا زن هم احساس بی عدالتی می کند.
مسئله بعدی اینکه تا آنجا که امکان دارد از ظرفیت فقهی و حقوقی خود استفاده کرده و تا جایی که فقه اجازه می هد، برابری حقوقی ایجاد کنیم. بعضی از اندیشمندان ما می گویند چیزی که در فقه و حقوق راجع به تکالیف و حقوق زن گفته شده است، یک قرائت است و می توان قرائت های دیگری نیز از فقه خود داشته باشیم.
 یکی از چیزهایی که باعث می شود که زن احساس بی عدالتی و تبعیض کند اینست که حقوق زنان به آنها آموزش داده نمی شود و اطلاعات حقوقی آنها پایین است. مثلاً فمنیست ها اعتراض دارند که چرا باید حق طلاق به دست مردها باشد و این یک نوع بی عدالتی است! اما خیلی از زنان نمی دانند که از نظر حقوقی، زن می تواند در شرایط ضمن عقد، داشتن حق طلاق را شرط کند و خیلی از فقها این را قبول دارند.
با چه راهکارهایی می‌توان محدودیت‌های نادرست و غیرضروری زنان در جامعه ایرانی را برطرف کرد؟
وضعیت زن امروز با وضعیت زن دیروز متفاوت است. واقعاً زنی که در گذشته بوده است محدودیت خیلی بیشتری داشته است. با این حال چیزهایی وجود دارد که گاهی واقعاً محدودیت است. مثلاً حجاب واقعاً احساس محدودیت است یا به تعبیر آقای مطهری، اگر هم محدودیت باشد، محدودیت در عین مصونیت است. نمی توان خلاف فقه چیزی گفت و بالأخره بعضی محدودیت ها لازم است و باید باشد اما برای رفع محدودیت هایی که وجود آن خطاست، یکی از راهکارها آگاهی زن نسبت به حقوق و تکالیف خود است. مثلا در بحث انتخاب همسر یکی از محدودیت هایی که در جامعه ما جزء رسومات فرهنگ قدیمی در بعضی مناطق هست، اینست که دختر حق انتخاب همسر ندارد و کسی را که پدر و مادر می گویند، باید انتخاب کند. در بحث قبولی عقد، فقهای ما می گویند که رضایت دختر شرط است لذا اگر پدر راضی باشد و دختر واقعاً در عمق وجود خود راضی نباشد، فقه این عقد را نمی پذیرد. یا موضوع کار در منزل، یکی از مباحثی است که فمنیست ها خیلی روی آن تأکید می کنند و آن را نمود کامل نابرابری و بی عدالتی جنستی می دانند. عقیده آنها اینست که کار خانگی، کار ناتمامی است که جز افسردگی، چیزی برای زن ندارد. در آموزه های دینی ما زن مجبور نیست که همه کارهای منزل را انجام دهد که متأسفانه خیلی از زنان به آن آگاهی ندارند. ایشان نمی دانند که در جریان عقد، زن به جز تمکین، هیچ وظیفه دیگری در قبال مرد ندارد؛ مثلاً بچه داری، شستشوی لباس، پخت و پز و ... وظیفه واجب زن محسوب نمی شود.
اینها بر می گردد به صحبت حضرت عالی که گفتید حس محدویت و حس تبعیض خطرناک تر از خود تبعیض است
بله! مثلاً در حوزه تحصیلات آکادمیک زنان در ایران اصلاً محدودیت ندارند و اصلاً ما از طرف دیگر به افراط دچار شده-ایم. در حال حاضر نزدیک به ۷۰ درصد ورودی ها به دانشگاه های کشور، خانم هستند. در واقع ضریب افزایش با سوادی زن ها نسبت به مردها نسبت به قبل از انقلاب اسلامی خیلی متفاوت است. لذا اگر در جایی محدودیت هایی وجود دارد، یک دلیل این است که آگاهی کم است.
نکته دیگر اینکه باید از ظرفیت حقوقی و قانونی برای رفع بعضی از محدودیتها استفاده شود. در مورد قوانینی که راجع به زن ها وجود دارد، بعضی ها قانون اسلام است که باید رعایت شود اما بعضی ها را واقعاً می شود بازخوانی کرد تا دست خانم ها برای ارتباطات بیرونی آزادتر باشد. موضوع دیگر بحث فرهنگ سازی است. باید راجع به اینکه زن و مرد دو هویت انسانی مساوی هستند و فرقی باهمدیگر ندارند و نباید به دلیل انگاره های سنتی یک انسان را از پیشرفت بازداشت، فرهنگ سازی کرد. بعضی از ساختارهای متصلب سنتی، هیچ منطقی ندارند و باید با فرهنگ سازی این موضوع تبیین شود و این مسئله از نظر فرهنگی بازسازی شود که زن هم مانند مرد می تواند پیشرفت کند.
در مورد وظیفه نهادهای آموزشی به ویژه حوزه علمیه و دانشگاه در حل این معضل بفرمایید.
از نظر محتوایی باید به نظریه پردازی در مورد تبیین الگوهای دینی و فرهنگی در حوزه زن و خانواده پرداخته شود. از سوی دیگر به نقد گفتمان جریان مقابل همت گمارند به طوری که این گفتمان حتی برای عموم مردم هم باید قابل فهم باشد. سطح دیگر، بحث ظرفیت های ترویجی و تبلیغی است که حوزه دارد. یک بخشی از حوزه با فرهیختگان جامعه در ارتباط است و بعد ترویجی و تبلیغی آن هم در ارتباط با اکثریت ملت است. ما می توانیم از ظرفیت تبلیغی و ترویجی حوزه برای نقد اندیشه های فمنیستی استفاده کنیم. لفظ فمنیسم شاید ۱۰۰ سال سابقه دارد ولی آقای مطهری در کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» از این کلمه یک بار هم استفاده نکرده است. لازم نیست اسم فمنیسم برده شود اما شبهاتی مانند اینکه زن باید مانند مرد آزاد باشد و چرا مرد می تواند چند همسر داشته باشد اما زن نمی تواند؟ چرا زن باید موهایش پوشیده باشد، اما برای مرد لازم نیست؟ علارغم اینکه ظاهراً فمنیستی نیست اما بالأخره شبهاتی است که فمنیست ها ایجاد کرده اند و در حوزه عمومی جامعه باید از ظرفیت تبلیغی روحانیت برای حل این شبهات استفاده شود.
حاکمیت و رسانه در قبال حل این آسیب اجتماعی چه وظایفی دارند؟
رسانه قدرت بازنمایی دارد. بازنمایی به معنای این است که ذهنیتی که مهندسان یک فکر دارند، قابل بازنمایی با روش خاص گردانندگان رسانه است. رسانه می تواند در تغییر ذهنیت و نگرش افراد تأثیرگذار باشد و در درازمدت اثرگذار باشد. رسانه باید در بازنمایی الگوی زندگی زن مسلمان و خانواده اسلامی کوشا باشد. متأسفانه در افراد چادری که پای ماهواره می نشینند، احتمال کنار گذاشتن چادر خیلی زیاد است. در طول ۴۰ سال انقلاب اسلامی مدام گفته می شود که دوستی دختر و پسر حرام است، اما سؤال اینست که چرا هر سال بیش از سال دیگر گسترش یافته است؟ و در حال حاضر ارتباط دختر و پسر در جامعه ما به حد یک بحران و انقلاب جنسی رسیده است؟ دلیل آن اینست که آنها آموزه های فمنیستی مثل آزادی جنسی، حق سقط جنین و ... را در قالب هنرهای متعالی و آفرینش های هنری مطرح می کنند.
غیر از حوزه رسانه، ظرفیت دیگر حاکمیت، استفاده از بخش حقوقی برای رفع محدودیت های غیر معمول است که باعث ایجاد احساس فرودستی می شود.
بحث اشتغال زنان در حال حاضر گسترش پیدا کرده به نحوی که بر عکس شده است و مرد که در فرهنگ ما باید به زن نفقه بدهد الآن در خانه خوابیده است و زن به سر کار رفته است. مثلاَ در مکان هایی مانند آژانس هواپیمایی 2۰-1۰ خانم رنگارنگ نشسته اند و به مردم خدمت می دهند و از آن طرف مردها در خانه نشسته اند. همچنین بحث افزایش سطح تحصیلات زن و تأثیر آن روی افزایش سن ازدواج و در نتیجه بحران کاهش جمعیت کشور، از مسائل دیگر است که باید به آن پرداخت.
باید برای جامعه مبانی نظری فمنیسم و مدرنیته گفته شود. چون خیلی از افراد هستند که خود را مدافع حقوق زن و فمنیست می دانند در حالی که اگر از آنان پرسیده شود که آیا واقعاً به عدم دخالت خدا در زندگی اجتماعی اعتقاد دارید، پاسخ منفی می دهند. آموزه های فمنیستی در عرصه اجتماع ظاهراً زیبایی ها و جذابیت هایی دارد اما در دراز مدت می تواند کارکردهای منفی برای جامعه ما داشته باشد. اگر علاوه بر تبیین تقابل بین مبانی نظری دو نحله و بحث تأثیرات منفی فمنیسم در جامعه به صورت مستدل و منطقی مطرح شود، می تواند از شدت نفوذ فرهنگ مدرنیته و فمنیسم کم کند.

خلاصه راهکارها:
1- حوزه علمیه باید هر مسئله ای را که مدرنیته و اندیشه های فمنیستی برای ما ایجاد کرده است، را بر اساس مبانی فقه پویای تشیع بازخوانی نموده و راهکار مقابله با آن را تبیین و عرضه کند.
2- حوزه به کمک رسانه تفاوت های حقوقی که اسلام بین زن و مرد قائل شده است مانند دو برابر بودن دیه مرد نسبت به زن و... را به درستی تبیین کند تا احساس بی عدالتی در زنان به وجود نیاید.
3- نهادهای فرهنگی، آموزشی و رسانه‌ای باید فرهنگ تعامل میان زنان و مردان را جایگزین فرهنگ تحقیر زنان در جامعه کنند و به مردان آموزش دهند به شخصیت زن در جامعه و فرهنگ عامه باید احترام گذاشت.
4- نهادهای آموزشی و رسانه ای حاکمیت باید آگاهی زنان در مورد حقوق خود به خصوص سه حوزه دیل را جدی بگیرند تا زنان مورد سوء استفاده فمنیست‌ها قرار نگیرند.
الف- حق طلاق: خیلی از زنان نمی دانند که از نظر حقوقی، زن می تواند در شرایط ضمن عقد، داشتن حق طلاق را شرط کند. فمنیست ها روی اعطای حق طلاق به مردان بسیار مانور می دهند.
ب- رضایت برای ازدواج: خیلی از خانواده های سنتی و دختران نمی دانند که عدم رضایت قلبی دختر، عقد را باطل می کند و متأسفانه بسیاری از دختران در بخشهای سنتی کشور به اجبار پدر و مادر، همسر خود را انتخاب می کند که از نظر فقها، عقد آنها شرعی نیست. این موضوع، ظرفیت مناسبی برای دفاع از احکام اسلامی در مقابل فمنیست ها است.
ج- زنان غیر از وظیفه تمکین جنسی، از لحاظ شرعی هیچ وظیفه اجباری در مقابل همسر مانند شست و شو ، بچه داری و ... ندارند. فمنیست ها روی افسردگی زنان به خاطر کار اجباری در منزل و ماندن در خانه به خاطر کارهای منزل و بچه داری، تبلیغات می کنند.
5- بسیاری از افرادی که درکشور خود را فمنیست و مدافع حقوق زنان می دانند، به صورت سطحی آن را پذیرفته اند و پیش فرضهای نظری آن مانند انسان محوری را نمی دانند و در صورت اطلاع مخالف فمنیسم می‌شوند. لذا نهادهای آموزشی و پژوهشی به کمک رسانه‌ها باید مبانی نظری فمنیسم را به درستی برای مردم تشریح کنند تا در دراز مدت تأثیر سوء ایجاد نگردد.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)