چاپ کردن این صفحه

پذیرش هویت لایه‌ای از سوی مسئولان و عمل به الزامات آن

سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع واگرایی قومی- مذهبی

از مهم‌ترین دغدغه‌های مسئولان امنیتی و سیاسی کشور از زمان شکل‌گیری دولت مدرن در ایران تا به امروز، حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران بوده است. درواقع، رویکردهای اتخاذشده در دولت مدرن در دوره‌های مختلف، تفاوت‌های مذهبی، اختلافات قومی در مناطق مختلف کشور، هم‌جواری اقوام با قوم مشترک در آن‌سوی مرزها، تحولات منطقه‌ای و تحرکات روزافزون دشمنان به‌منظور تفرقه‌افکنی در داخل کشور از عواملی است که توجه و بررسی تقویت انسجام ملی و همگرایی در بین اقلیت‌های قومی و دینی در ایران را دوچندان می‌کند. بی‌توجهی به مطالبات و فرهنگ قومیت‌ها سبب به‌وجودآمدن احساس تبعیض، محدودیت، حس شهروند درجه‌دو بودن و ... شده که این خود سبب ایجاد گسل‌های قومیتی و دینی در کشور شده و خطر گریز از مرکز اقوام را در طولانی‌مدت به ‌همراه دارد. شایسته است که با آینده نگری و مدیریت راهبردی، خطر گریز را حل و ثبات را در جامعه حاکم ساخت.

پس از بررسی های صورت گرفته و شناسایی گره اصلی در این حوزه تلاش می‌شود تا در این پژوهش به این سؤال که «چگونه می‌توان احساس تبعیض و بی‌توجهی به اقوام را رفع، و فرصت‌های برابر برای آنان ایجاد کرد؟» پاسخ داده شود.

ازهمین‌رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه‌ای را با جناب آقای دکتر محمدتقی دشتی،‌مدیرعامل مؤسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین انجام داده تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.

شاخصه ها و مؤلفه های همگرایی اقوام چیست؟

یکی از شاخصه ها در بحث همگرایی ملی، مشارکت همه گروه ها و اقوام در مناسبت های ملی از قبیل مناسبت های تاریخی و انقلابی است. شاخصه دوم، بالابودن احساس همبستگی ملی است. یعنی در نظرسنجی ها و نگرش سنجی ها، میزان احساس همبستگی ملی در حد بالایی باشد که در حال حاضر خیلی ضعیف نیست اما بالاتر از این هم می تواند باشد. شاخصه سوم، زندگی مسالمت آمیز گروه های مختلف اجتماعی و قومی در کنار یکدیگر است یعنی میزان ‌درگیری ها و تنش ها بین اقوام پایین باشد. شاخصه بعدی، رضایت اقوام ‌از حاکمیت ملی است که هر چه این‌ رضایت بالاتر باشد، نشان از قوت همگرایی است. شاخصه بعدی کاهش گروه های واگرا است. در میان فعالان قومی، طیف ها و گروه های هستند که می خواهند هویت قومی خود را تقویت کنند که البته اشکالی ندارد اما هرچه تعداد گروه های واگرا و تجزیه طلب بیشتر شود، ‌نشانه خوبی  نیست. آخرین شاخصه ای که به ذهن می رسد، همدردی های ملی است. یعنی در مشکلات و سختی ها مانند زلزله، جنگ و ... همدردی های ملی افزایش پیدا کند. مثلاً در زلزله ای که در اردبیل اتفاق افتاد، از همه جای کشور و تقریباً همه نقاط کشور  به کمک آمدند یا در جنگ تحمیلی، درست است که به خوزستان حمله شده بود، اما از همه نقاط کشور برای کمک بسیج شدند. در همین بحث های اخیر مانند موضوع قتل آتنا و بنیتا، احساس شد که همدردی های ملی، بالاست. اینها شاخص است و نشان می دهد که اقوام نمی گویند که این موضوعات به ما ربطی ندارد چون مربوط به قوم ما نیست بلکه می گویند این دو کودک، ایرانی بوده اند و ما باید همدردی کنیم.

چطور می توان هم هویت قومی را حفظ کرد و هم همگرایی اقوام را تقویت نمود؟

ما باید سیاست هویت لایه ای را بپذیریم. یعنی قبول کنیم که در کشور ما هویت های مختلف، به طور لایه  لایه قرار گرفته اند و این هویت های خرد باید در یک راستا قرار گیرند. مثلاً هویت قومی باید زیرمجموعه هویت ملی و هویت ملی باید زیرمجموعه هویت دینی باشد. هرکدام از اینها که نفی شود، آسیب زا هست. اگر حکومت بخواهد، هویت قومی را نفی کند و فقط هویت ملی را تقویت کند، خود به خود واکنشی از سوی آنهایی که قائل به هویت قومی هستند، خواهیم داشت که هویت قومی را برجسته تر خواهند کرد و این صحیح نیست.

راهکار دوم تقویت نگاه شهروند محور است. یعنی همه اعضای جامعه باید نگاه شهروند محور پیدا کنند و به این موضوع معتقد باشند که حکومت به همه آنها به عنوان یک شهروند ایرانی نگاه می کند و تفاوتی بین اقوام قائل نیست. همچنان که قانون اساسی ما بسیار شهروند محور است و همه را برابر و صاحب حقوق می داند و بین اقوام هیچ تفاوتی قائل نیست.

راهکار سوم، بحث بسیار مهم ایجاد برابری واقعی و عدم تبعیض در بین اقوام در حوزه های بودجه، سیاسی، اداری و ... است. قانون اساسی این برابری را به رسمیت شناخته است و این موضوع یکی از پایه ای ترین راهکارهاست که اگر به آن قائل نشویم، واگرایی به طور طبیعی اتفاق می افتد.

بحث بعدی، موضوع اجرای اصول قانون اساسی و استفاده از ظرفیت های قانون اساسی برای جلوگیری از واگرایی ها و تقویت همگرایی ها است. قانون اساسی در اصل پانزده، تنوع قومی را پذیرفته و حقوقی را برای اقلیت های قومی و زبانی قائل شده است. ما باید بدون دغدغه و البته با دقت و به تدریج از ظرفیت این اصل استفاده کنیم و آن را به صورت کامل اجرا کنیم. اصل نوزده قانون اساسی که ‌ناظر به قومیت هاست، می گوید مردم ایران از هر قوم و قبیله ای که باشند و فارغ از رنگ و نژاد با هم‌ برابرند. این تأکیدات در قانون اساسی، باید در تمام سیاست ها و اجرائیات مد نظر قرار گیرد. اصل سوم قانون اساسی بسیار اصل جامعی در مورد سیاست های دولت است که بحث مشارکت عامه مردم در همه امور،  رفع تبعیضات ناروا، ایجاد امکانات عادلانه و گسترش اقتصاد صحیح را بدون درنظر گرفتن قومیت مدنظر دارد. همچنین اصل چهل و هشت قانون اساسی، موضوع عدالت منطقه ای را برای برخورداری همه مناطق کشور از امکانات دولتی مطرح کرده است. نکته ای که باید ‌به این راهکارها اضافه کنم، اصل توجیه و اغنای قومیت ها در مورد وضعیت رسیدگی به اقوام است. هر جایی که مردم‌ دیده اند که دولت بین اقوام و مناطق مختلف، فرقی نمی گذارد، قانع شده و واگرایی نداشته اند. یکی از مشکلات ما اینست که اکثر اقوام ‌ما در مناطق مرزی مستقر هستند و مردم مشابه آنها، آن سوی مرز قرار دارند. آذری ها با جمهوری آذربایجان، ترکمن ها با ترکمنستان، بلوچ ها با بلوچستان پاکستان و عرب ها با اعراب کویت و کردها نیز با کردستان عراق هم مرز هستند. اگر دقت کنید، یک سری از تحریکات و تحرکات از آن سوی مرز اتفاق می افتد. راهکاری که من می خواهم عرض کنم، برخورد تهاجمی جمهوری اسلامی با تحرکات آن سوی مرز و تحرکات بیگانگان است. این برخورد تهاجمی به این صورت اتفاق می افتد که جمهوری اسلامی ایران به صورت غیر رسمی – چون به صورت رسمی یک مقدار مشکلات دارد همه این حوزه ها را جزء ایران قلمداد کند و اعلام کند که همه این حوزه ها، متعلق به ایران است و روزی به دامن ایران برخواهد گشت. این روش دو کارکرد دارد؛ اولاً باعث می شود که آنها از این ادعاها و  تحرکات عقب نشینی کنند و ثانیاً اقوام ‌ما به نحوی بدانند که ایران در مقطعی از تاریخ بسیار گسترده تر از این بوده و ادعا دارد که آنها برای ایران هستند. به نظر بنده این کار بیگانگان را خلع سلاح می کند.

به نظر شما سیاست‌های قومیتی حاکمیت در تقویت هم گرایی اقوام به ویژه در رفع احساس تبعیض در میان اقوام، باید بر چه مبنایی استوار باشد؟ شما چه برنامه ها و راهکاری را پیشنهاد می دهید.

یکی از اصلی ترین سیاست ها، منع تحقیر و توهین به اقوام هست که اقوام نسبت به آن حساس هستند. نه تنها باید دولت، رسانه ملی و سازمان ها این کار را نکنند بلکه حاکمیت باید تحقیر اقوام را منع قانونی کند. سیاست دوم، سیاست شفافیت است که احساس تبعیض را از بین می برد. شفافیت در اختصاص بودجه و امکانات بسیار مؤثر است تا همه بدانند که سرانه بودجه چطور اختصاص داده می شود؟ سیاست سوم، مشارکت دادن اقوام ‌در اداره کشور است. حضور قومیت ها در مدیریت ها و پستهای اجرایی بسیار مؤثر است که بفهمند آنها هم در اداره کشور سهیم ‌هستند. یکی از مواردی که بسیاری اوقات بر علیه گروه های تجزیه طلب پان ترکیستی مورد استفاده واقع می شود، آذری بودن رهبر معظم انقلاب است.

بحث دیگر سیاست آزادی فعالیت گروه های قوم گرا در حدود امنیت ملی است. باید گروه های قومی در حفظ و تقویت هویت خود مجوز فعالیت داشته باشند اما این فعالیت باید در چارچوب امنیت ملی باشد. بعضاً افراط می شود و جلوی گروه های قومی که اصلاً معارض هویت ملی نیستند گرفته می شود که این به احساس تبعیض اقوام دامن می زند و مشکل ایجاد می کند. دادن اجازه فعالیت به این‌گروه ها باعث اغنای آنها می شود و احساس می کنند که آزاد هستند و گروه های واگرا را خلع سلاح می کند.

یکی از راهکارها که به نظر من می  رسد، اعلام ملی بودن بعضی از زبانها در کشور است. ما یک ‌زبان رسمی و ملی به نام فارسی داریم اما می توانیم چند زبان ملی داشته باشیم. الآن در افغانستان یک زبان رسمی وجود دارد و ۲یا۳ زبان ملی. همچنین در هندوستان هم ۵ زبان ملی و یک زبان رسمی دارند. زبان رسمی ما یعنی زبان مکاتبات و مراسلات ما باید فارسی باشد اما باید شاخصه هایی تعیین شود که ‌هر زبانی که آن شاخصه ها را داشته باشد، بتواند زبان ملی شود. مثلاً اگر بیش از ۲۰ درصد مردم کشور با یک زبان صحبت کنند و آن قومیت در تاریخ کشور حضور مستمری داشته باشند، زبان آنها ملی اعلام شود. مثلاً ۷۰۰ سال آذری ها و ترک ها در ایران حکومت داشته اند و این زبان در تاریخ کشور و در بسیاری از اصطلاحات حضور داشته است و ۲۰ تا۳۰ درصد کشور هم آذری هستند. اگر این زبان با آن شاخصه ها زبان ملی اعلام شود، گروه های واگرا خلع سلاح می شوند چون زبان آنها، جزء زبان ملی می شود و این زبان حفظ می شود.

چه عواملی باعث ایجاد رضایت از حاکمیت در اقوام می شود؟

عامل اول رفاه عمومی است. اگر رفاه عمومی گسترش پیدا کند، بسیاری از زمینه های نارضایتی اقوام برچیده می شود. عامل دوم‌ احساس مشارکت و داشتن نقش در اداره حکومت است. بحث سوم، بحث عدم تبعیض است و چهارم هم عدم تحقیر و توهین به اقوام است که اگر دولت جلوی آن را بگیرد، رضایت اقوام ‌جلب می شود. زمانی که به اقوام توهین شود و دولت با آن برخورد کند، آنها می بینند که دولت از طرف آنها این کار را انجام می دهد و این حس شکل می‌گیرد که دولت نماینده آنهاست.

در حوزه مشارکت دادن اقوام در اداره کشور چه راهکارهایی به نظرتان می رسد؟ آیا این مشارکت، حد و مرزی دارد؟

قانون اساسی، چون نگاه شهروند محور دارد، حد و حدودی برای این مشارکت  قائل نیست و هرکسی بر اساس صلاحیت و شایستگی خود، می تواند در اداره امور شرکت کند. از راهکارهایی که در این زمینه وجود دارد اینست که در انتخاب وزرا، باید نسبت های قومیتی درنظر گرفته شود. اقوام ببینند که مثلاً در کابینه چند وزیر یا در هیئت رئیسه مجلس چند نماینده دارند و به طور کلی در مسئولیت های بالای کشوری، چند نفر از آنها حضور دارند.

موضوع دیگر هم، مقدار تأثیراتی است که اقوام بر سیاست های کشور می گذارند. یعنی ایشان ببینند که در تدوین سیاست ها و رویکرد های کشوری مؤثر هستند و دغدغه آنها در نظر گرفته می شود.

در مورد سیاست به رسمیت شناختن هویت لایه ای بیشتر توضیح دهید.

بر مبنای یک نظریه، اگر هویت ها هم ارز یکدیگر‌ قرار گیرند، دچار تعارض می شوند اما اگر در طول هم قرار گیرند، این تعارض از بین می رود. هویت لایه ای یا پیازی باید به عنوان یک سیاست، در نگاه دولت مردان‌ وجود داشته باشد. اگر ما هویت قومی را تضعیف کنیم گویا ‌قسمتی از لایه پیاز از بین رفته و این ‌پیاز خواهد پوسید. دولت باید مؤسساتی را دایر کند که هویت قومی حفظ شود. مثلاً چه اشکالی دارد که مجسمه شاه اسماعیل صفوی به جای اینکه در جمهوری آذربایجان نصب شود، در اردبیل که از آنجا قیام ‌کرده و کشور شیعه ایران را تأسیس کرده است، نصب شود یا چه اشکالی دارد که یک بنیاد صفویه شناسی در آذربایجان ما تأسیس شود و این هویت قومی را در آذری ها تقویت کند که شما بودید که شیعه را در ایران تأسیس کردید. دولت باید لباس های محلی و قهرمانان ملی را ثبت ملی کند و بگوید ‌قهرمانی که برای آذربایجان است، برای ماست. دولت با این کار هویت ها را به رسمیت می شناسد و در دل هویت ملی جا می دهد.

زبان، لباس، مناسبت ها، قهرمانان، آثار باستانی و ...  نماد هویت اقوام هستند و دولت باید اینها را به عنوان نمادهای ملی ثبت نموده و به رسمیت بشناسد. مثلاً ‌لباس کردی، لباس اصیل آریایی است و باید ثبت ملی شود که باعث می شود که کردها خود را در دل ملت بدانند و بگویند که ما هویت کردی داریم ولی در دل ملت ایران.

یکی از اساتید می گفتند که ما باید سنت های حسنه اقوام ‌را استخراج کنیم و آنها را به عنوان یک فرهنگ ملی ارائه بدهیم.

نگاه خوبی است که این استاد فرمودند. هویت ملی یعنی عصاره هویت های اقوام مختلف کشور. اینطور نیست که هویت ملی یک چیزی باشد و هویت قومی یک چیز دیگر. در واقع ترشحاتی که از آن عصاره ها صورت می گیرد، هویت ملی را می سازد. ما هنوز فرآیند ملت سازی را بطور کامل طی نکرده ایم و نقص هایی داریم که آرام آرام باید طی شود.

ما در بحث سیاست های قومی دولت ها، چند نوع سیاست همانند سازی، تکثرگرایی، مدرنیستی و مارکسیستی را داریم. متأسفانه در دوره شکل گیری دولت شبه مدرن در زمان رضاخان در ایران‌، سیاست غلط همانند سازی آغاز شد. ما اقوام مختلف را قبل از آن هم داشتیم و قدرت های محلی در کشور حضور داشتند. ایران، یک شاهنشاهی داشت که بر ولایات مختلف احاطه داشت و از آنها مالیات می گرفت و آنها کشور را اداره می کردند و یک حالت تکثرگرایی قومی وجود داشت. رضاخان تصمیم به همانند سازی گرفت تا همه را شبیه قوم فارس کند و یک هویت جعلی ملی ایجاد کرد. اقوام نتوانستند با این سیاست همراه شوند و جبهه گیری کردند و تجزیه طلبی ها شروع شد که این موضوع خودش را بعد از رضاخان نشان داد. مثلاً کردستان و آذربایجان تصمیم به استقلال گرفتند و آذربایجان در زمان جعفر پیشه وری در سال ۱۳۲۴ از ایران جدا شد و خیلی هم خسارت به کشور وارد کرد. دلیلش این بود که مردم در مقابل ضایع شدن هویت خود و همانند شدن با هویت دیگر، مقاومت می کنند.

بعد از انقلاب اسلامی که نگاه شهروندمحور حاکم‌ شد، یک ‌نوع تکثرگرایی دین محور مورد پذیرش قرار گرفت که در قانون اساسی تبلور پیدا کرده و نگاه بسیار خوبی است. ما اگر از ظرفیت های قانون اساسی استفاده کنیم، مشکل چندانی نخواهیم داشت. قانون اساسی، هم تکثر قومی و هم ‌تکثرگرایی دین محور را مد نظر قرار داده و هویتی بالاتر از حتی هویت ملی برای مردم تعریف کرده است که بر مبنای آن، همه ما مسلمان و برادر هستیم که این باعث می شود تا حتی اگر کسی نسبت به هویت ملی موضع داشته باشد، خودش را با سایرین برابر بداند.

چه نسبتی میان فرهنگ دینی و رفع بی توجهی به اقوام قابل ترسیم است و چطور می توان از ظرفیت مذهب و دین در خصوص حل آسیب ها در این زمینه استفاده کرد؟

فرهنگ دینی، شمول عمومی دارد یعنی هم‌ هویت ملی و هم زیرمجموعه آن یعنی هویت قومی را در برمی‌گیرد. اساساً افق دید مردم را تغییر می دهد و مردم را به اصطلاح برادر و برابر می داند. زمانی که این اتفاق افتاد، هم نگاه دولت به مردم و هم نگاه مردم نسبت به همدیگر و اقوام مختلف‌ تغییر می کند. یعنی زمانی که یک ترک با فارس روبرو می‌شود با عنوان ترک و فارس با هم ‌برخورد نمی کنند بلکه با عنوان مسلمان و شیعه با هم برخورد می کند و یک هویت مشترکی بین همه اقوام به وجود می آید که این یکی از کارکردهای بسیار مهم دین است.

اگر ضعفی در هویت ملی باشد، این هویت می تواند پوشش دهد؟

بله. ‌اصلاً دین نگاه ناسیونالیستی را بسیار کاهش می دهد. نگاه ناسیونالیستی یا ملی گرایی افراطی باعث می شود که اقوام‌ جبهه گیری کنند اما نگاه تکثرگرایی دین محور این را کنترل می کند و مردم‌ به عنوان قومیت و ملیت به هم نگاه نمی کنند.

آموزه های دینی اینقدر متعالی است که همه را در جای خودش می بیند و سیاست های دولت را کنترل می کند. عدالت، یکی از ارکان دین است که وقتی اجرا می شود، مردم خود به خود از حاکمیت رضایت پیدا می کنند. زمانی که دین، ظلم را  نفی می کند، دولت ها بخاطر بقای خودشان هم که شده باشد، نباید ظلم کنند.

‌نکته دیگری که وجود دارد، توجه به علایق قومیت ها در دین است. همه فکر می کنند که دین یک هویتی را به وجود می آورد و سایر هویت ها را نفی می کند، در حالی که اینطور نیست. دین بحث فخرفروشی را نفی می کند اما به هویت قومی و ملی توجه دارد. حضرت علی (ع) در عهدنامه مالک اشتر می فرماید که ملتی که شما می خواهید بر آنها حکومت کنید، اینها دارای تاریخ و هویت خاصی هستند که شما باید اینها را در نظر بگیرید و به علایق آنها اهانت نکنید. این‌ خیلی نکته مهمی است. اگر آموزه های دینی در سطح دولت و ملت ترویج و نهادینه شود، خود به خود هویت های متعارض برچیده می شود و همه حس برادری پیدا می کنند.

سازمان های مردم‌نهاد و انجمن های مدنی، در خصوص چالش واگرایی اقوام چه نقشی می توانند داشته باشند؟ راهکارهای حضرت عالی برای برنامه این سازمان ها و انجمن ها در خصوص اقوام چیست؟

نهادهای مدنی، حلقه های اتصال بین مردم و دولت هستند. در واقع نهادهای مدنی و سمن ها، خواسته های مردم‌ را می گیرند و به زبان دولت در می آورند و منتقل می کنند و دولت اگر بخواهد سیاستی را اجرا کند، از طریق آنها اقدام می کند. سمن ها بسیاری از خواسته های مردم را سازمان دهی کرده و بصورت جمعی به دولت منتقل می کنند و دولت متوجه حرف مردم می شود چرا که گاهی دولت متوجه حرف مردم نیست و سازمان های مردم نهاد آن را برای دولت ترجمه می کنند. دیگر اینکه مردم نسبت به اقدامات سازمان های مردم‌نهاد حساسیت ندارند. دولت اگر بخواهد یک کاری انجام دهد، مردم‌ شاید موضع گیری و حساسیت داشته باشند اما سازمان های مردم نهاد را از خودشان می دانند و می گویند که ما هم در آن عضو هستیم و مشکلی نداریم.

در مورد راهکارها باید عرض کنم که اولاً باید اجازه دهیم سازمان های مردم‌نهاد و نهادهای مدنی درچارچوب قانون در میان اقوام گسترش پیدا کنند و ثانیاً دولت باید اجازه ای را به صورت موسع به این نهادها دهد تا اقدامات آموزشی و فرهنگی در راستای تقویت هویت قومی و ملی به انجام برسانند و در واقع این وظیفه را به سمن ها تفویض کند. ‌مثلاً در بحث آموزش زبان و ادبیات محلی به سمن ها اجازه فعالیت و آموزش بدهد. در این صورت خود دولت هزینه ای نمی کند ضمن اینکه آنها هم به این امر راضی هستند. این کار باید به تدریج و با نظارت و تحت قانون انجام شود تا بحث های تجزیه طلبی و واگرایی مطرح نشود. وقتی این سمن ها به وجود آمدند و تحت قانون فعالیت کردند عرصه برای گروه های واگرا و غیرقانونی تنگ می شود و اصلاً مردم گرایشی به آنها پیدا نمی کنند. در واقع زمانی که می بینند حداکثر خواسته هایشان در این طرف تأمین می شود، نیازی به گروه های واگرا و ایجاد هزینه برای خود ندارند.

استاد نقش رسانه ها در ایجاد همگرایی بین اقوام چیست؟ شما چه راهکاری برای رسانه در جهت ایجاد حس برابری و رفع معضل بی توجهی به اقوام پیشنهاد می کنید؟

عصر، عصر رسانه است. رسانه ها در حال حاضر در شکلگیری نگرش مردم نسبت به پدیده ها نقش بسیار زیادی ایفا می کنند.‌ حتی بعضی از اندیشمندان می گویند که این رسانه ها هستند که عملاً دنیا را برای ما ساخته اند و اگر رسانه نبود، شاید ما دنیا را طور دیگری می دیدیم. بنابراین رسانه ها می توانند، هم در ایجاد نگرش های پایدار خیلی مؤثر باشند و هم در ایجاد وقایع مقطعی. شما دیدید که  با توهینی که در برنامه فیتیله به یکی از قومیت ها شد، چه اتفاقاتی در کشور رخ داد؟ و چه خسارت ها و نارضایتی هایی را تولید کرد؟ با این نگاه به اهمیت رسانه، بنده چند راهکار عرض می کنم؛ دولت باید رسانه های محلی را تحت نظارت خود تقویت کند یعنی اجازه دهد که رسانه های محلی اعم از صداوسیمای محلی، مطبوعات محلی، کانال های محلی کار کنند و در عین حال نظارت داشته باشد که اینها از حدود خود تخطی نکنند. دوم حضور پررنگ فرهنگ قومیتی یا قومیت ها در رسانه ملی است. یعنی اقوام به کرّات ببینند که در شبکه یک، دو، سه یا دیگر شبکه های رسانه ملی، دیده می شوند و در مورد مناطق آنها و مشکلاتشان برنامه پخش می شود. همچنین به زبان آنها سرود و سخنرانی پخش می شود که این باعث می شود که یک اتصالی بین قومیت ها و ملت ایجاد شود. بحث بعدی، تحقیر و توهین به قومیت ها است که باید به شدت با آن برخورد شود به نحوی که به هیج وجه تکرار نشود. ترویج هویت دینی توسط رسانه ها به ویژه رسانه ملی از دیگر راهکارهاست؛ هر چه هویت دینی گسترش پیدا کند، ما از بحث های قومی و ملی و تعارض آنها خلاص می شویم. راهکار دیگر ترویج شهروند محوری است که همه خودشان را شهروند کشور بدانند. بحث دیگری که در رسانه ها بسیار مهم است، تبلیغ پیشرفت های صورت گرفته در مناطق قومی در طوی دوره بعد از انقلاب است که در این صورت رضایت مردم ‌از حاکمیت قطعاً بیشتر خواهد شد.

نقش نهادهای آموزشی و پژوهشی برای مقابله با واگرایی اقوام چیست؟

در کتب درسی باید بازنگری شود. هویت ملی متشکل از عصاره هویت های قومی باید دوباره تعریف شود. مثلاً زندگی نامه و رشادت های قهرمانان اقوام ‌مختلف در کتب درسی قید شود. به نظر من  باید به درس تاریخ ایران بسیار بها داده شود و در آموزش و پرورش و نهادهای آموزشی، تاریخ ۷۰۰۰ ساله ایران یا به قولی ۱۰هزار ساله ایران، به صورت جامع ترسیم ‌شود. مردم باید بدانند که روزگاری ما امپراطور جهان بودیم و هزار سال بر دنیا تسلط داشتیم و حتی تا عصر صفویه، قدرت منطقه ای و جهانی بودیم. نکته سوم هم نهادینه کردن تکثرگرایی دین محورانه در کتب درسی است.

اگر احساس می کنید که بحثی باقی مانده است، بفرمایید.

مهمترین موضوع، تغییر نگاه دولت مردان به بحث قومیت است. دولت مردان باید این نگاه را پیدا کنند که قومیت ها دغدغه های خاص خود را دارند و دنبال هویت خودشان هستند و احساس می کنند که زیر چرخ دنده های ترویج هویت ملی درحال خرد شدن هستند. برخورد دولت مردان با اقوام باید محترمانه و براساس فرهنگ قومی آنها باشد و نمادهای آنها را باید حفظ کنند. اگر احساس تبعیض در مناطق قومی برطرف نشود، ما در آینده دردسرهای زیادی از این ناحیه خواهیم داشت به ویژه اینکه دشمنان و بیگانگان، سرمایه گذاری زیادی برای واگرایی قومی انجام می دهند به نحوی که در آینده، شاید مهمترین مسئله ما، بحث تجزیه طلبی باشد.‌ به خصوص که در حال حاضر ‌کردستان عراق می خواهد اعلام استقلال کند و آذربایجان هم در آن طرف کشوری برای خود تشکیل داده است که اینها باعث می شود که اگر در این سوی مرز احساس تبعیضی وجود داشته باشد، گرایش به آن سوی مرز بیشتر شود.

خلاصه راهکارها:

1-مدیران و مسئولان برنامه ریز در حوزه اقوام باید به شاخصه‌های مهمی همچون: مشارکت همه گروه ها و اقوام در مناسبت های ملی بالابودن احساس همبستگی ملی، زندگی مسالمت آمیز گروه های مختلف اجتماعی و قومی در کنار یکدیگر، میزان ‌درگیری ها و تنش ها بین اقوام، رضایت اقوام ‌از حاکمیت، کاهش یا ازدیاد گروه های واگرا و همدردی‌های ملی از سوی نظام توجه ویژه داشته باشند.

2-چون هویت قومی زیرمجموعه هویت ملی و هویت ملی زیرمجموعه هویت دینی است، مسئولین باید سیاستِ هویت لایه ای را پذیرقته و الزامات آن را در تعامل با اقوام مد نظر داشته باشند.

3-مسئولان با تبلیغات رسانه‌ای و آموزشی نگاه شهروند محور را در کشور تقویت کنند. یعنی همه اعضای جامعه باید به این موضوع معتقد باشند که حکومت به همه آنها به عنوان یک شهروند ایرانی نگاه می کند و تفاوتی بین اقوام قائل نیست.

4-حاکمیت باید طوری رفتار نماید تا مردم به خصوص اقوام برابری واقعی و عدم تبعیض در حوزه های بودجه، مسائل سیاسی، اداری و قانون اساسی را احساس کنند.

5-باید از ظرفیت های قانون اساسی به خصوص اصول3، 15، 19 و 48 استفاده گردد.

6-نظام در مسئله تحرکات تجزیه طلبی بوسیله بیگانگان به خصوص کشورهای همجوار با اقوام مرزنشین، باید سیاست تهاجمی اما غیررسمی برای مقابله در دستور کار قرار دهد.

7-رسانه‌ها به خصوص رسانه ملی باید از بروز هرگونه توهین و تحقیر نسبت به اقوام دوری کند.

8-نظام باید قومیت ها را در مدیریت ها و پستهای اجرایی کشور مشارکت داده تا آنها احساس کنند در اداره کشور سهیم ‌هستند.

9-مسولان سیاسی و امنیتی به گروه‌های قوم‌گرا در حدود امنیت ملی اجازه فعالیت دهند.

10-دولت بعضی از زبان ها مانند آذری یا لری که سابقه دیرینه دارد را مثل زبان فارسی اعلام ملی کند اما زبان رسمی و مکاتبات کشوری فقط فارسی باشد.

11-آموزه های دینی در سطح دولت و ملت باید بوسیله رسانه‌ها و نهادهای آموزشی( حوزه- دانشگاه) ترویج و نهادینه شود، تا هویت های متعارض برچیده شده و همه حس برادری پیدا  کنند. 

12-مسولان باید درچارچوب قانون اجازه دهند سازمان های مردم‌نهاد و مدنی در میان اقوام گسترش پیدا کنند و اقدامات آموزشی و فرهنگی در راستای تقویت هویت قومی و ملی را به صورت وسیع به این نهادها تفویض کنند.

13-حضور پررنگ فرهنگ قومیتی یا قومیت ها در رسانه ملی و ترویج شهروند محوری با تبلیغ پیشرفت های صورت گرفته در مناطق قومی بعد از انقلاب از وظایف مهم رسانه ها به خصوص رسانه ملی است که باید به آن اهتمام جدی داشته باشد.

14-وزارت آموزش و پرورش در خصوص هویت ملی که متشکل از عصاره هویت های قومی است، کتب را بازنگری نماید  و مثلاً زندگی نامه و رشادت های قهرمانان اقوام و تاریخ 7000 ساله ایران را در کتب درسی وارد نماید.

15-آموزش و پرورش باید تکثرگرایی دین محورانه را در کتب درسی نهادینه کند.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)