چاپ کردن این صفحه

لزوم تلاش تمام نهادهای حکومتی و مردم نهاد در تقویت هم‌شناسی اقوام نسبت به یکدیگر

سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع واگرایی قومی- مذهبی

از مهم‌ترین دغدغه‌های مسئولان امنیتی و سیاسی کشور از زمان شکل‌گیری دولت مدرن در ایران تا به امروز، حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران بوده است. درواقع، رویکردهای اتخاذشده در دولت مدرن در دوره‌های مختلف، تفاوت‌های مذهبی، اختلافات قومی در مناطق مختلف کشور، هم‌جواری اقوام با قوم مشترک در آن‌سوی مرزها، تحولات منطقه‌ای و تحرکات روزافزون دشمنان به‌منظور تفرقه‌افکنی در داخل کشور از عواملی است که توجه و بررسی تقویت انسجام ملی و همگرایی در بین اقلیت‌های قومی و دینی در ایران را دوچندان می‌کند. بی‌توجهی به مطالبات و فرهنگ قومیت‌ها سبب به‌وجودآمدن احساس تبعیض، محدودیت، حس شهروند درجه‌دو بودن و ... شده که این خود سبب ایجاد گسل‌های قومیتی و دینی در کشور شده و خطر گریز از مرکز اقوام را در طولانی‌مدت به ‌همراه دارد. شایسته است که با آینده نگری و مدیریت راهبردی، خطر گریز را حل و ثبات را در جامعه حاکم ساخت.
پس از بررسیهای صورت گرفته و شناسایی گره اصلی در این حوزه تلاش می‌شود تا در این پژوهش به این سؤال که «چگونه می‌توان احساس تبعیض و بی‌توجهی به اقوام را رفع، و فرصت‌های برابر برای آنان ایجاد کرد؟» پاسخ داده شود.
ازهمین‌رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه‌ای را با حجت‌الاسلام دکترعلی یونسی دستیار ویژه رئیس‌جمهور در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی انجام داده تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.

شاخصه ها و مؤلفه های همگرایی چیست و چگونه می توان هم هویت قومی را حفظ کرد و هم همگرایی اقوام را تقویت نمود؟
اگر مفهوم همگرایی روشن شود، پاسخ خیلی از سؤالات دیگر هم داده خواهد شد. دو اصطلاح مهم در این حوزه وجود دارد:  همبستگی اجتماعی و  انسجام ملی. همبستگی اجتماعی بیشتر اشاره به یک پدیده پیشاحکومتی و پیشادولتی دارد؛ در واقع روابط مردم یک سرزمین‌ صرف نظر از اینکه چه دولتی دارد، موضوع همبستگی اجتماعی قرار می گیرد اما انسجام ملی ناظر به مؤلفه های سیاسی- حکومتی و روابط حکومت با مردم و مردم با حکومت است. سؤال اینست که استراتژی و راهبرد دولت ها چه باید باشد و دولت ها چطور باید از آن همبستگی اجتماعی برای ایجاد انسجام ملی استفاده کنند؟
  در خصوص همبستگی اجتماعی تأکید کارشناسان بر روی چند مؤلفه هست که اگر در جامعه ای خوب اتفاق افتد، جامعه یکپارچه و همبسته خواهد بود. اگر دولت مستقر در چنین جامعه ای هم دولت عاقلی باشد که مردم را خوب درک کند،  انسجام ملی هم حاصل خواهد شد. مهمترین مؤلفه در همبستگی اجتماعی، هم شناسی است. ملتی که همدیگر را خوب شناخته و درک کنند، همبسته یکدیگر هستند. به این معنا که با همدیگر ارتباط داشته و زبان همدیگر را متوجه شوند، از قومیت و مذهب یکدیگر مطلع باشند و تفاوت های یکدیگر را قبول کنند. در هر سرزمینی که که مردم تبادل، آمد و شد و ارتباط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی داشته باشند، این‌ هم شناسی اتفاق می افتد. اگر چنانچه مرزها و فواصلی بین مردم‌ وجود داشته باشد، آرام آرام فکر می کنند که با همدیگر دشمن و ضد یکدیگر هستند و منافع همدیگر را از بین می برند. اما اگر با همدیگر ارتباط داشته باشند، احساس می کنند که اختلافی ندارند و همدیگر را دوست دارند و دارای منافع مشترک و دشمن مشترک هستند. در واقع هر چه به هم نزدیکتر باشند، بیشتر همدیگر را دوست دارند و هر چه با هم فاصله داشته باشند، احساس دشمنی بیشتری می کنند. موضوع ساده ای است که از فرط ساده بودن توضیح آن مشکل است.
 قرآن به این ‌معنی ساده در آیه تعارف اشاره دارد. در واقع باید گفت که نظریه تعارف راه حل مشکلات ماست و هم شناسی منجر  به همبستگی و زندگی مسالمت آمیز می شود. خداوند در سوره حجرات می فرماید: « يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثي‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»
این آیه بیشتر به لزوم شناخت یکدیگر معنا می شود که البته اشکالی هم ندارد و زمانی که همدیگر را شناختیم ‌با همدیگر دوست می شویم اما با دقت بیشتر متوجه می شویم که منظور اینست که همدیگر را به رسمیت شناسید. این مفهوم ‌بالاتر از شناختن زید و عمرو است و به این معناست که زید و عمرو به عنوان انسان شناخته شوند. این موضوع در اینکه سوءتفاهم ها در میان افراد از بین رفته و به هم علاقه پیدا کنند، مؤثر است و قرآن این را به عنوان یک اصل اساسی برای حل منازعات اجتماعی و برای زیرساخت همبستگی ذکر می کند. معنای آن اینست که همدیگر را قبول کرده و به رسمیت شناسید و تفاوت ها را قبول کنید. پذیرش اینکه هر قومی با قوم دیگر، هر مذهبی با مذهب دیگر و هر دینی با دین دیگر فرق دارد و به طور کلی پذیرش اختلاف، از مهم ترین اصولی است که قرآن بر آن تأکید می کند و ما از آن غافل هستیم.
قرآن تأکید می کند که خداوند شما را از اقوام مختلفی قرار داده است اما بالأخره همه به یک اصل بر می گردید. معنای آن اینست که تفاوت ها را باید پذیرفت و اقوام با هم تفاوت دارند. در واقع قرآن این اختلافات را امتیاز و آیت خدا می داند. در آیه 118 سوره هود داریم: « وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَه وَ لَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ» یعنی خداوند اراده نکرده است که مردم یک طور باشند. عبارت « وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ » به این معناست که اراده قطعی خدا بر وجود این تفاوت ها و اختلافات است. نباید برخلاف اراده تکوینی خدا چیزی خواست. ‌حدیث معروفی از پیامبر(ص) توسط شیعه و سنی نقل شده است که می فرمایند: « اختلاف امتی رحمه». حکمت این حدیث اینست که هر چه خداوند آفریده و خواسته است، اثر رحمت می باشد و خداوند چیزی غیر از رحمت نخواسته است. شاید قرآن در بیش از ۱۰۰ آیه بر اختلاف زبان، رنگ، قوم، دین و مذهب‌ تأکید دارد.
منازعاتی که در جهان وجود دارد معمولاً ناشی از اختلاف نژاد، زبان، مذهب، دین و ... است. جالب است که قرآن بر وجود هر نوع اختلافی با هر منشأ و محترم بودن آن تأکید دارد. نکته مهم اینست که قرآن نفرموده است که باید  این اختلافات را تحمل کرد بلکه می گوید اصل وجود آن خوب است.
در بعضی از آیات قرآن این معنی وجود دارد اما به معنای وجود تفاوت ها، با تعابیر گوناگونی مانند اطوار، اختلاف السن، زبان، دین و ...  در آیات آمده است و نمی توان طور دیگری آن را معنا کرد. قرآن می فرماید پیام من به شما همان پیامی است که به حضرت نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع) و همه پیامبران داده شده و بین پیغمبران اختلافی وجود ندارد. قرآن نمی فرماید که اختلافات را قبول کنید بلکه تأکید دارد که این اختلافات خوب است. قرآن برای ایجاد همبستگی بین بشر تأکید بر اصل تعارف دارد. به این معنا که آفرینش بر مبنای تفاوت و گوناگونی است. گوناگون بودن خلقت انسان مانند گوناگون بودن خلقت طبیعت است. موجودات متنوع نشانه-های خدا هستند و بدون این تفاوت اصلاً آفرینش بی معنی بود. بنابراین این تفاوتها لازم هست و بد نیست. اگر بد دانسته می شود، به این دلیل است که با عینک بدبینی به آفرینش نگریسته می شود. متأسفانه خدایی ما انسانها برای خود درست کرده ایم و دوست داریم که خداوند، همان خدای ذهن ما باشد. در نهج البلاغه داریم: كُلَّما مَيَّزْتُمُوهُ بِأَوْهَامِكُمْ في أَدَقِّ مَعانِيهِ فَهُوَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مِثْلُكُمْ مَرْدُودٌ إلَيْكُمْ. یعنی چیزی که در ذهن شماست، خدا نیست و مخلوق شماست. ما دوست داریم که همه مانند ما باشند ولی این خواست ماست و خواست خدا نیست. خواست خدا اینست که آسمان، زمین، اشیاء و همه آفریده ها متفاوت باشند. اصلی در فلسفه وجود دارد که می-گوید هیچ چیزی در عالم تکراری نیست و خداوند یک چیز را دو بار نیافریده و همه چیز، تک و بدیع است. نه فقط دو انسان شبیه به هم نیستند بلکه دو سلول انسان هم شبیه به هم نیستند. یعنی 10 میلیارد سلولی که انسان را تشکیل می دهند، همه متفاوت و مستقل هستند. ما باید فهم خود را از جهان تغییر دهیم، در این صورت است که به حل مسائل اجتماعی نزدیک می شویم.
جامعه به طور طبیعی و بدون دخل و تصرف انسان، خود به خود میل به وحدت و انسجام دارد؛ این موضوع، راز خلقت است. این واقعیت، هم در همه طبیعت و هم در بین انسان ها وجود دارد. انسان ها بدون دخالت ما یا حکومت و یا عوامل دیگر به هم نزدیک می شوند و اختلافات را حل می کنند، زبان همدیگر را می فهمند و زود با یکدیگر ازدواج می کنند. آن موقع هم که دور می شوند عوامل خارجی اینها را دور می کند وگرنه گروه های انسانی به طور طبیعی میل به همبستگی دارند.
  بنابراین زیرساخت همبستگی جامعه، هم شناسی است. همبستگی جامعه را باید بر اساس تفاوت ها و گوناگونی ها، تعریف کرد. تضادی در جامعه وجود ندارد بلکه تفاوت وجود دارد. یعنی من و شما با همدیگر متفاوت هستیم اما دشمن نیستیم. اتفاقاً هر جایی که تضاد بیشتری وجود دارد، چون عامل حرکت بیشتری وجود دارد، همبستگی بیشتری هست. مانند دو رشته مثبت و منفی برق است، اگر اینها با همدیگر ترکیب نشوند، روشنایی نمی دهند و حرکتی ایجاد نمی کنند. جایی که تضاد دیده می شود، تفاوت است و تضاد نیست. البته «عدم» و «وجود» متضاد هستند اما «عدم» وجود ندارد، آنچه که هست، تضاد ندارد. علمای ما می گویند وجود، مقول به تشکیک است. هستی مانند نور است که کم و زیاد آن فرقی ندارد و باز هم نور است. در عالم وجود تضادی نداریم، هرچه وجود دارد، تفاوت است. این تفاوت ها هم از نظر قرآن، آیت است و همه آن، فرصت و حسنه است. همه اینها در جامعه عامل همبستگی، تکامل و رشد است. اگر در جامعه تفاوت ها و تضاد ظاهری نباشد، حرکتی وجود ندارد.
  جامعه ما به ظاهر یک جامعه کثیرا لقوم است ولی آن گونه که تصور می شود، ملت ایران، کثیر القوم نیست و این ادعا که در ایران یک قوم بیشتر نداریم، خیلی گزاف نیست. خوشبختانه ایران از بیشترین همبستگی قومی و تاریخی برخوردار است. خانواده مردم ایران، یک ریشه، یک پایه، یک قوم و یک مردم بیشتر نیستند و در هر محل و منطقه ای یک جلوه خاص دارند. این جلوه عمدتاً با یک زبان و لهجه خودش را ظاهر کرده است. لهجه-های فارسی مانند گیلکی، مازنی، خراسانی، تالشی، لری، کردی، لکی و ... که در حدود 250 تا 300 تا هستند، همه از یک ریشه و نژاد زبانی هستند.
مثلاً زبان مازندرانی ها با لکی ها خیلی نزدیک است. لکی می گوید بچو و مازندرانی می گوید بشو؛ هردوی آنها به معنای آمد و شد است. حافظ می گوید: حافظ خلوت نشین دوش به میخانه شو؛ یعنی دوش به میخانه رفت. به جای واژه «شدی» که حافظ در فارسی دری به کار می گیرد، لک ها و لر ها می گویند: بچو! از این موارد بسیار وجود دارد. ریشه اینها به فارسی دری یا به فارسی میانه و بعضاً هم به فارسی دوره اول برمی گردد. مثلاً کاشانی-ها، اصفهانی ها و شیرازی ها شباهت زیادی دارند. همچنین بلوچها و لرها بسیار به هم نزدیک هستند. بنابراین همه مردم سرزمین ایران فعلی و بخش های زیادی از ایران فرهنگی، همه دارای یک اصل و تبار و یک زبان بوده اند. در واقع90 درصد مردم ایران از لحاظ زبانی هیچ تفاوت ریشه ای با هم ندارند. بنابراین اینکه خیال کنیم کردها و لرها و مازنی ها هر کدام به طور جداگانه یک قوم هستند، این طور نیست. اینها بدآموزی هایی است که دیگران به ما گفته اند. اینها همه یکی هستند و زبان، فرهنگ، تاریخ و تبار آنها یکی است. این در حالی است که در کشورهایی مانند انگلیس یا فرانسه تفاوت زیادی بین بخشهای مختلف وجود دارد.
در مورد ترکها چطور؟
ما ترکها، ترکمن ها و عرب ها را در کشور داریم که باید به این 3 مورد به طور جداگانه پرداخت. اینها تفاوت هایی با بخش اعظم کشور دارند. البته باید بین ترک و آذری فرق گذاشت. آذری ها، هم زبان فارسی و هم تبار فارسی دارند و فارس تر از خیلی مناطق هستند. آذری ها برادر دوقلوی کردها هستند. این دو همان قوم ماد هستند که قبل از هخامنشیان این سرزمین را گرفتند و با همدیگر درگیری داشتند اما همه از یک خانواده بودند. یک بخش زیادی از آذری ها زبان ترکی را گرفتند و فارسی کردند. بعضی از آنها مانند تالشی ها همچنان به فارسی قدیم صحبت می کنند. همچنین در شهر میانه در آذربایجان تعداد زیادی همچنان به زبان قدیم صحبت می کنند. زبان ترکی که در آذربایجان رسم شده است، حدود 400-300 سال بیشتر سابقه ندارد که زبانی عارضی است و قبلاً همه آنها مانند تالشی ها صحبت می کردند. زبان ترکی توسط آذری ها به شدت ایرانیزه شده است یعنی 50 درصد از اسامی اماکن و افراد آنها فارسی است. مثلاً واژه آذربایجان از آذرآبادگان گرفته شده است. آذر به معنای آتش است که همان آگِر یا آذِر است. در واقع آذری ها، آگاهانه این زبان را فارسی کرده اند. حتی در افعال و ضمایر آذری هم نفوذ فارسی وجود دارد. به طور مثال ضمیر «من» در زبان آذری وجود دارد. مرحوم دکتر مرتضوی که یک ایران شناس متبحر در ادبیات فارسی بوده و در تبریز زندگی خود را گذرانده است، به همراه دانشجویان خود تحقیقات گسترده ای در این خصوص انجام دادند که حاصل آن یک کتاب شده است. مقام معظم رهبری از طریق آقای حداد عادل از ایشان خواستند که استاد دانشگاه تهران شوند ولی ایشان قبول نکردند. ایشان دو کتاب مهم دارد که یکی از آنها راجع به زبان ترکی است؛ ایشان با گسیل 500-400 دانشجو به شهر و روستاهای آذربایجان یک تحقیق میدانی انجام دادند و زمان و نحوه شکل گیری زبان آذری را بررسی کردند و ثابت کردند که زبان اصلی آذربایجان، فارسی بوده و همچنان در خیلی از مناطق آذربایجان به فارسی صحبت می کنند. البته پان-ترکیست ها او را منزوی و طرد کردند. در واقع زبان آذری یک لهجه از زبان فارسی می باشد و البته یک قسمت از آن هم ترکی است که بخش زیادی از آن فارسی شده است. لذا فارسی زبانان ترکی را از گیلکی راحت تر متوجه می شوند. در حقیقت می توان نام آن را ترکیِ فارسی یا ترکیِ ایرانی گذاشت.
درخصوص عرب ها و ترکمن ها، موضوع مقداری متفاوت است؛ ترکمن ها واقعاً از نژاد ایرانی نیستند و زبان آنها هم خیلی از زبان ما تأثیر نگرفته است. البته آداب و رسوم آنها مانند نوروز، اسب سواری، ورزش، سفره های غذا و ... ایرانیزه شده است و حتی آن طرف مرز هم، اینچنین است. آنها هیچ مشکلی با ما ندارند.
 در مورد عرب ها باید گفت که زبان عربی متعلق به یک دنیای بزرگتر از ماست که ریشه دینی دارد و زبان دینی ماست. تسلط زبان عربی به زبان فارسی بر کسی پوشیده نیست و این دو بسیار با هم مخلوط شده اند. در مورد عرب های خوزستان ایران، خیلی از دانشمندان می گویند که اینها اقوام ایرانی بوده اند که در دوره ای مستعرب شده اند و بعضی می گویند که عرب هایی بوده اند که  قبل از اسلام به ایران مهاجرت کرده اند. آنها خیلی با ریشه هستند؛ مرحوم حکیم می گفت که ایشان خیلی عرب تر از ما عراقی ها هستند و چیز هایی را که عراقی ها ندارند، ایشان دارند و برعکس زبان عربی عراقی با فارسی، نزدیکی بسیار کمتری دارند و سعی کرده اند که استقلال خود را حفظ کنند. عرب های خوزستان از سه جهت مذهب، ایرانی بودن و زبان با ملت ایران پیوند دارند. اکثریت شیعه دارند، جزء اقوام قدیمی ایرانی هستند و بیش از هزار سال یا حتی قبل از اسلام در ایران سکونت داشته اند و زبان آنها هم زبان دین ماست که در همه مدارس ایران آموزش داده می شود. یعنی عرب های خوزستان هیچ گونه مشکل سیاسی، اجتماعی و امنیتی با ما ندارند. البته مطالباتی دارند که بیشتر آنها مطالبات محلی است و اکثراً بر حق است.
سیاستهای حاکمیت بر چه مبنایی باید استوار شود که احساس تبعیض اقوام رفع شود و اقوام مختلف که در واقع شعب مختلف یک قوم واحد هستند، همگرا شوند؟
کردها، بلوچ ها، لرها، گیلک ها، مازنی ها، خراسانی ها، فارس ها و ... تیره هایی هستند که جلوه های مختلف یک ملت هستند یعنی کرد ها هم به ایرانی بودن خود و هم به کرد بودن خود افتخار می کند. همین طور سایر مناطق به ایرانی بودن خود افتخار می کنند و تعلقات محلی و قومی و زبانی خود را هم دارند. البته در خیلی از مناطق یک احساس تحقیر یا نا برابری دیده می شود.
روی موضوع «احساس» باید تأکید ویژه ای داشت. بین اینکه یک موضوع وجود داشته باشد یا فقط احساس آن وجود داشته باشد، فرق است. مثلاً در خانواده حضرت یعقوب(ع) بی عدالتی و تبعیض نبود اما احساس آن وجود داشت و کار خودش را کرد. نباید رفتار، سیاست ها و گفتمان حکومت با مردم به گونه ای باشد که احساس تبعیض و تحقیر به وجود آید.
راهکار برطرف کردن این احساس تحقیر چیست؟
نباید در کشور شهروند درجه 1 و 2 داشته باشیم و باید برای همه ایرانی ها حقوق برابر قائل شد. این چیزی است که قانون اساسی به ما تکلیف کرده و فلسفه حکومت داری هم اینست. وظیفه حکومت تأمین عدالت، امنیت، آسایش و امروزه اضافه بر اینها، توسعه است. در گذشته دولت حاکم بود اما در حال حاضر، دولت حاکم نیست بلکه خادم است. این مفهوم، همان تعبیری هست که امام علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: من در خدمت شما هستم و شما بر من حق و تکلیفی دارید. مردم سالاری دینی هم به این معناست که دولت نباید حکومت کند و این قانون است که باید حکومت کند و لذا کوچکترین تبعیضی نباید قائل شد. نباید فرقی بین مردم کردستان، یزد و اصفهان وجود داشته باشد و همه اینها شهروند هستند. البته به دلیل عقب ماندگی های تاریخی در بسیاری از مناطق، دولت در آن مناطق باید تبعیض مثبت داشته باشد. یعنی دولت باید برای مردم کردستان، بلوچستان و ... در توسعه اولویت قائل باشد.
در مورد موضوع انتصابات باید گفت که انتصابات خواست خواص و یک نیاز سیاسی است. ممکن است جزء مطالبات مردم عادی نباشد چون آنها بیشتر رفاه، شغل و کار می خواهند. اما نخبگان و تحصیل کرده ها، کرامت و احترام می خواهند. مصداق آن در اینست که آنها متوجه شوند که در جلوی چشم هستند و در انتصابات، استخدام ها و ارتقاء های اجتماعی دیده می شوند و هیچ محدودیتی به دلیل قومیت و مذهب برای آنها وجود ندارد. اینطور نباشد که اگر نمره عالی کسب کردند، از به دست آوردن موقعیت محروم شوند. متأسفانه مصادیقی در کشور ما وجود دارد که به دلیل نسبت داشتن با یک دین، فرقه یا مذهب از حق خود محروم شده اند.
این یک حکم مذهبی، دینی، کارشناسی و عقلانی است که هیچ کس نباید به دلیل انتساب و ارتباط به یک مذهب، فرقه و دین محرومیت داشته باشد اما متأسفانه مصادیق آن وجود دارد ولی این اراده حکومت جمهوری اسلامی نیست.
بیشتر اعمال نظرهای شخصی بوده است که این اتفاقات رخ داده است!
 در بالاترین سطح حکومت یعنی امام و رهبری و دولت ها اراده بر این بوده است که تبعیض نباشد و عدالت، رفاه و امنیت بین همه توزیع شود اما نفوذ فرقه گرایان، متعصبین مذهبی و ضد مذهبی و ناسیونالیست های ضد مذهب مانع از این کار می شود. ناسیونالیست های ضد مذهب یا همان پان ایرانیست ها فقط خود را قبول دارند و ایران را در یک زمان خاص خلاصه می کنند که این ظلم به ایران است. آنها ایران را محدود می کنند و تاریخ را بد معنی می کنند. آنها از جهتی از متعصبین مذهبی هم بدتر هستند و هر نوع تفاوت را بر نمی تابند. بی دلیل از کرد، ترک و بلوچ نگران هستند و به شدت با آموزش زبان ترکی و یا کردی مخالف هستند. متعصبین مذهبی هم نگران این هستند که اگر فرق و ادیان دیگر محدود نشوند، ممکن است سلطه پیدا کنند. در حالی که این طور نیست و در ایران اسلامی که اکثریت شیعه اثنی عشری و فارس هستند، به طور طبیعی قانون حکم می کند که همیشه اکثریت فرصت های بیشتری به دست آورد اما این نباید به قیمت نادیده گرفتن حقوق سایرین باشد و آنها هم باید منزلت، ثروت، رشد، امنیت و رفاه خود را داشته باشند. گاهی توسط خودسرها به دلیل بدآموزی-های دینی، بدآموزی های حوزوی و فقهی که در یهودیان، مسیحیان و مسلمانان و اقوام مختلف وجود دارد، یک صدای محدود بزرگ می شود و تأثیر خود را می گذارد. رفتار افراد متعصب در مراکز قدرت که گاهی ممکن است در سازمان های اطلاعاتی، قوه قضاییه یا نیروهای نظامی و انتظامی نفوذ پیدا کرده باشند، یک اراده شخصی است و ربطی به استراتژی جمهوری اسلامی ندارد. یعنی نه دولتها و نه رهبری نظام و نه اکثریت علما و حوزه های ما تبعیض را نمی خواهند و طرفدار حاکمیت امنیت، رفاه و عدالت هستند.
در جهت هم شناسی اقوام که در بحثهای شما بود، چه راهکارهای دیگری وجود دارد؟
  در گذشته سعی می شد که از طرقی مانند توزیع امکانات آموزشی مانند دانشگاه ها در همه مناطق که باعث حضور دانشجویان اقوام مختلف در همه نقاط کشور می شود، نقل و انتقال نیروهای نظامی مانند سربازان وظیفه اقوام مختلف به همه نقاط کشور مانند اینکه کرد ها و بلوچ ها به همه نقاط ایران اعزام می شدند و یزدی ها و اصفهانی ها به بلوچستان می رفتند، اقوام شناخت خوبی از همدیگر پیدا کنند. در حال حاضر بیشترین نقش را در این حوزه دو چیز دارد که هر دوی آنها هم تقریباً جدید است: اول فضای مجازی است که می تواند این فاصله موهوم را کاهش دهد. مثلاً فردی که در کردستان و در سقز زندگی می کند با آن فردی که در ابرقو هست در یک گروه با همدیگر ارتباط داشته باشند و احساس کنند که هم درد و هم زبان هستند. در حال حاضر به صورت وسیعی، فضای مجازی در حال شکل گیری است.
راهکار دوم اهمیت دادن به گردشگری علمی، اقتصادی، فرهنگی و ... است. مثلاً طلبه ها به حوزه های علمیه مختلف رفته و با آنها ارتباط داشته باشند. حوزه علمیه قم ادبیات را عمدتاً از اهل سنت گرفته است اما سؤال اینست که چرا با آنها مأنوس نیست؟ باید به میان آنها رفته و از یکدیگر شناخت پیدا کنند. هر چقدر افراد به همدیگر نزدیک شوند از افراط گرایی و اینکه آنها به گروه های تندرو مانند داعش گرایش پیدا کنند، جلوگیری می شود. گردشگری فرهنگی، تفریحی و اقتصادی هم می تواند فرهنگ ملی ما را تقویت کرده و اصل تعارف را عملی کند. امام علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: « النّاس أعداء ما جهلوا» در واقع زمانی که افراد همدیگر را نشناسند، دشمن یکدیگر خواهند بود اما با شناخت یکدیگر، دوستی و محبت ایجاد می شود. گردشگری می تواند ما را با همدیگر آشنا کند. مردم ما به مشهد، اصفهان و شمال می روند و این آشنایی ایجاد می شود اما باید بررسی کرد که چرا به کردستان و بلوچستان و مرزها نمی روند؟ مرزهای ما اغلب در فصول خاصی، بسیار دیدنی هستند و مردم آن، سخی، عاشق و خونگرم و مهمان نواز هستند و قیمت اجناس هم ارزان است. طبیعت زیبای کردستان و بلوچستان فرصت مهم گردشگری است و بلوچستان یک قطعه جدا شده از هندوستانِ بهشت است ولی متأسفانه فقط کویر آن دیده می شود! مناطقی مانند سواحل مکران ظرفیت مناسبی هستند که باید در جهت گردشگری استفاده شود.
 چابهار در تابستان از تهران و خوزستان خنک تر است؛ چابهار یا همان چهاربهار، بسیار زیبا و گردشگر پذیر است. اخیراً یک محدودیت هایی ایجاد شده است که اشتباه است. سیاست بومی گرایی که هرکس در محل خودش تحصیل یا سربازی کند، صحیح نیست و باید اجازه داد که فرزندان ایران در هر جای ایران که می خواهند، تحصیل کنند. باید به دختران و پسران خود اعتماد داشته باشیم تا در مناطق مختلف تحصیل و کار کنند و همان جا زندگی و ازدواج کنند. باید اجازه داد تا کرد با بلوچ، یزدی با کرد و عرب با ترکمن ازدواج کند. در واقع با ازدواج و آمد و رفت به هم نزدیک تر می شویم. هر چه به همدیگر نزدیک تر و آمیخته تر شویم، همبستگی بیشتری ایجاد شده و دوستان بیشتری پیدا می کنیم و رونق اقتصادی هم سرعت پیدا می کند.
وزارت علوم، ارشاد، آموزش و پرورش و سازمان های نظامی، سپاه، ارتش و بسیج برای اختلاط و امتزاج جمعیت، می توانند نقش کلیدی داشته باشند. همچنین یک مرکز علمی، مانند حوزه علمیه که طلبه از همه مناطق داشته باشد، یک واحد همبسته خواهد بود که این روش را می شود در همه جا اجرا کرد. اینکه در قم، فرق نمی کند که مرجع تقلید آیت ا... شبیری ترک یا آیت الله مکارم شیرازی فارس یا آیت ا... بروجردی لر یا آیت الله سیستانی یا آیت ا... خوئی آذری باشد، نشان می دهد که قوم گرایی وجود ندارد و معیارهای اصیل انسانی و اسلامی حاکم هست و مردم را به هم نزدیک می کند. دانشگاه های ما هم باید همین طور باشند. دانشگاه سیستان و بلوچستان هزاران دانشجو دارد که به اندازه کل دانشجویان قبل از انقلاب است که پیروزی بزرگی برای مردم منطقه است. حدود 60 درصد از آنها خانم  هستند. بعد از فارغ التحصیلی، استان ظرفیت پذیرش آنها را ندارد و باید در جاهای دیگر کشور جذب شوند. این باعث می شود که جمعیت کشور ما به هم امتزاج پیدا کند.
 گاهی از روی توهم گفته می شود که جمعیت یک قوم یا مذهب در حال افزایش است. مثلاً گفته می شود که اهل سنت ایران در حال افزایش هستند یا مثلاً کردها در حال تسخیر آذربایجان هستند و بلوچها در حال گرفتن سیستان و بلوچستان هستند.  چنین چیزی وجود ندارد و افزایش جمعیت و یا کاهش جمعیت به عنوان یک قاعده کلی تابع ضوابط خود است. در همه مناطق جمعیت اضافه یا کم می شود که ارتباطی به شیعه و سنی ندارد. مثلاً در کردستان جمعیت رو به کاهش است؛ هم جمعیت شیعه کاهش می یابد و هم جمعیت سنی. در واقع رشد موالید تابع قواعد فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است که ارتباط مستقیم به مذهب و دین ندارد. اینکه فتوای یک روحانی مسبب افزایش جمعیت شود و یا مرکز و ستادی باشد که اراده چنین چیزی را داشته باشد، درست نیست.
نقش سازمان های مردم نهاد در این مسیر چیست؟ آنها چه کاری می توانند انجام دهند که اقوام به همدیگر نزدیک تر شده و همگرایی ملی افزایش یابد؟
 اساساً راهکار این مسئله تقویت مشارکت مردم در امور سیاسی و اجتماعی است. تشکیل و تقویت سازمان های مردم نهاد، یکی از راهکارهایی است که مشارکت اقوام و مذاهب را در امور کشور بالا می برد. سازمان های مردم نهاد مانند احزاب  نوعی واسطه هستند. احزاب سیاسی برای مشارکت سیاسی مردم واسطه هستند. هر چه که احزاب ملی تر باشد به نفع ماست. احزاب محلی به مصلحت ما نیست. حزب ملی که در سراسر ایران فراگیر باشد و همه با ایده های مشترک ملی در آن شرکت کنند به  مصلحت ماست که متأسفانه به این جایگاه نرسیده ایم که احزاب ملی داشته باشیم. این گونه احزاب اگر هم شکل گیرد متأسفانه به گونه ای تضعیف می شود. مصلحت آینده ملت ایران اینست که احزاب ملی شکل گرفته تا از طرف دولت و مردم برای مبارزه با واگرایی ها نمایندگی کنند. واگرایی محلی یا قومی و مذهبی را با احزاب ملی و با گروه های اجتماعی می توان مهار کرد و با برخورد و اجبار نمی توان با این موضوع رفتار کرد. البته باید جلوی فتنه و قوم گرایی را گرفت اما مردم به طور طبیعی دنبال واگرایی نیستند. اگر زمینه مشارکت در مسائل سیاسی و اجتماعی مهیا شود مردم اشتیاق به شرکت دارند. دلیل اینکه اقوام ایرانی بیشتر از مرکز در انتخابات شرکت کرده اند، دقیقاً همین است.
از ظرفیت دین و مذهب چگونه می  توان در خصوص حل آسیب واگرایی اقوام استفاده کرد؟
اقوام به ما هو اقوام با همدیگر مشکلی ندارند. گاهی متعصبین مذهبی، قومی را در استخدام خود قرار می دهند و سعی می کنند که وجود شکاف قومی و مذهبی را القا کنند. مثلاً می گویند که بلوچها، اهل سنت هستند و نسبتی با بقیه ندارند. وقی دو مؤلفه قومیت و مذهب در کنار هم قرار می گیرند، موضوع خطرناک می شود. در اینجا افراد به ظاهر دیندار، مفاهیم قومی را به استخدام می گیرند و تعصبات قومی و مذهبی را ادغام می کنند که یک خطر جدی برای انسجام و همبستگی اجتماعی ایجاد می کند. این خطر، خطری در سطح داخلی برای تمام کشورهاست و در سطح دنیا هم تبدیل به ظهور گروه های افراطی داعش، طالبان و انواع و اقسام گروه های تندرو شده است. افراط گرایی بزرگترین تهدیدی است که امروزه امنیت منطقه ما را تهدید می کند. با کمال تأسف، بدآموزی های دینی این شکاف موهوم و اختلاف را تقویت کرده و دشمنی قومی ایجاد می کند. شیعه و سنی کردن جامعه ایران و بزرگ کردن یا  خلق کردن دشمن موهوم و بزرگ کردن دشمنی به نام اهل سنت در کشور، در طول تاریخ دسیسه انگلیس و دشمنان ما بوده است و در حال حاضر هم دیگر بومی شده است یعنی بدون مزد و مواجب، این کار در حال انجام است. ما نیاز داریم که دین خود را بازبینی کنیم. متأسفانه ما بدترین برداشت را از دین داریم. دین برای نجات ما و صلح و هم زیستی آمده است. ما نه تنها با سنی ها دعوا نداریم بلکه با هیچ دینی هم دعوا نداریم. اسلام دین صلح، اخلاق و کرامت است نه دین جنگ، تفرقه، دعوا و تحقیر. متأسفانه بدترین بهره-برداری از دین صورت می گیرد که در نتیجه آن در دنیای اسلام فاجعه به وجود آمده است و اسلام را دین خشونت و سر بریدن معرفی کرده اند. البته وضع ما نسبت به کشور های دیگر خیلی بهتر است اما این خطر وجود دارد. حوزه های علمیه باید با فرهنگی که شیعه و سنی را در مقابل هم می پندارد، مقابله کند. این تفکر که اهل سنت یا فرقه های مختلف در ایران تهدید هستند و خطر دارند، باید اصلاح شود. اگر تکلیفی در مورد  فرَق غیر شیعه داریم که قاعدتاً داریم، تکلیف جذب هست؛ در این صورت است که یا شیعه می شوند یا متمایل به شیعه می شوند. با درگیری و برخورد به جز دشمنی هیچ چیز دیگری حاصل نخواهد شد و یک نفر هم شیعه نمی شود. سؤال اینست که با تمام تلاش های انجام شده مانند کتب نوشته شده، جلسات، کلاس های درس و ... چه تعدادی از افراد شیعه شده اند؟ از بین ما شیعیان، افراد زیادی مسیحی، سنی، لائیک و بهایی شده اند و خروجی های ما به میلیون می رسد اما ورودی های ما مشخص نیست که حتی به 100 نفر هم رسیده باشد! علارغم وجود این همه منبر و وعظ و فعالیت های صداوسیما و دانشگاه ها تقریباً هیچ ورودی نداشته ایم! اینکه ما خروجی داشته ایم به دلیل قوت تبلیغ دیگران نیست بلکه به دلیل بد عمل کردن ماست. قرآن به پیامبر در آیه 159 سوره آل عمران می فرماید: « فَبِما رَحمَه مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِكَ» اگر افرادی سکولار شدند یا به فرقه های نوظهور و به مکاتب مختلف پیوستند و انفضاض ایجاد شد، به دلیل بداخلاقی، تنگ نظری و سخت گیری های ماست. اما اگر لینت داشته باشیم و اخلاق و سیره پیغمبر(ص) را به کار گیریم، جذب خارج نخواهند شد.
زمانی آیت ا... هاشمی در کنفرانس تقریب گفتند که اختلاف ما با اهل سنت یک اختلاف تاریخی است و ما نمی توانیم زمان را برگردانیم تا امام علی(ع) خلیفه اول شود. بنابراین دعوا بر سر اینکه چه کسی خلیفه اول باشد، بیهوده است.
این را خیلی واضح گفتند که به ایشان هم خیلی اهانت کردند. من از خود ایشان پرسیدم که ایشان گفت که این حرف آقای بروجردی است. آیت ا... بروجردی می گفتند که بر روی بحث های تاریخی متمرکز نشوید چون اختلاف ما با اهل سنت اختلاف فقهی است. یعنی دعواهای کلامی، فلسفی و تاریخی را باید به اهل آن واگذار کنیم و این موضوعات را نباید به بیرون از محیطهای علمی آورد. اینکه شیعه و سنی با همدیگر دعوا داشته باشند، نه به نفع اهل سنت است که در جهان اسلام دارای اکثریت هستند و نه به نفع ما است که اقلیت هستیم. ما اگر به امنیت شیعیان عربستان و پاکستان و مناطق دیگر اهمیت می دهیم باید امنیت این اقلیت سنی را در کشور خود حفظ کنیم و نشان دهیم که چطور اکثریت حقوق اقلیت را حفظ می کند. به وحدت نباید نگاه تاکتیکی و مصلحتی داشت بلکه باید به آن به عنوان یک هدف عالی و استراتژی تغییرناپذیر نظر کرد. حتی اگر دشمن هم نداشته باشیم یعنی اسرائیل و آمریکا هم نباشند، باز هم ما با اهل سنت دعوایی نداریم به خاطر اینکه منطق اسلام، منطق صلح است. خدا در محل امن، قابل عبادت است. خداوند در سوره قریش می فرماید: «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ» و« الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ آمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ » در جایی که مردم گرسنه باشند یا در نا امنی باشند، خدا پرستیده نمی شود. ما باید ملت خود را مرفه و تحمیل عقیده را نابود کنیم. هیچ کس نباید احساس خطر یا اجبار کند. در حال حاضر در ایران افرادی هستند فقط به دلیل اینکه ما اینطور رفتار می کنیم، مسلمان نمی شوند.
در مورد نقش رسانه ها و راهکارهای رسانه ای برای همگرایی اقوام، نظر شما چیست؟
 معلوم است که رسانه ها چه کاری باید کنند! باید گفت چه کاری نباید انجام دهند وگرنه همه می دانیم که باید از مؤلفه های وحدت ملی و انسجام ملی حرف زده شود. همه می دانیم که نباید تفرقه ایجاد کنیم و افراط گرایی را ترویج کنیم. از نظر سطح آگاهی، جامعه وضع خوبی دارد. اگر رسانه های ما فقط میل مردم را منعکس و حس مردم را منتقل کنند، بسیاری از مشکلات حل می شود. هرجا صداوسیما بد عمل می کند و مردم گوش نمی-دهند، برای اینست که متأسفانه صداوسیما به میل مردم توجه ندارد.  مردم ما نه از دین، نه از رهبری و نه از حکومت گریزان نیستند بلکه از تندروی رویگردان هستند.
نهادهای آموزشی و پژوهشی برای مقابله با واگرایی و ایجاد هویت ملی چه سیاستهایی را باید اجرا کنند؟
 این نهادها اگر آموزه های اصلی اسلام را منتقل کنند، مشکل حل می شود. این نهادها نباید خرده فرهنگ ایجاد کنند و نظر شخصی افراد را پیاده کنند بلکه باید اندیشه اکثریت علمای اسلام را اجرا کنند. متأسفانه گاهی نظر یک عالم که مخالف اکثریت علمای دیگر رفتار می کند، برای نهادهای مختلف معیار قرار می گیرد.
اگر در پاین نکته ای باقی مانده است، بفرمایید؟
آیات 8 و 9 سوره ممتحنه مبنای همبستگی ملی و انسجام ملی ماست که اشاره به چند قاعده یا اصل مهم دارد. خداوند در این آیات می فرماید:
« لا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» و « إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
در واقع قرآن مسلمانان را موظف می کند که حتی نسبت به کسانی که مشرک هستند اما سر جنگ ندارند، عدالت داشته باشند و با احسان، بر و قسط عمل کنند. اصل بر و اصل قسط باید در حوزه های ما مورد بحث قرار گیرد. این اصل حتی نه فقط نسبت به اهل کتاب، بلکه مشرکینی که با مسلمانان سر جنگ ندارند، باید برقرار باشد. یعنی بر و نیکی نه فقط نسبت به پدر و مادر یا همسایه لازم هست بلکه نسبت به مشرکینی که با ما سر جنگ ندارند و به ما ظلم نکرده اند و آنهایی که می خواهند با ما زندگی و دوست باشند، باید برقرار باشد. می فرماید که: « أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ» یعنی خداوند به مقسطین محبت دارد چون حتی نسبت به کسانی که مشرک هم هستندف با بر رفتار می کنند. قسط بالاتر از عدل است. در سوره برائت که آیات شدید و غلاظ وجود دارد، می فرماید: « إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَه » اگر مشرکین به شما پناه آوردند، به آنها پناه دهید تا سخن خدا را بشنوند و بعد شما وظیفه دارید تا امنیت آنها را برقرار کنید. نفرموده است که اگر آنها مسلمان شدند، امنیت آنها را تأمین کنید بلکه فرموده است: «حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ»  یعنی شنیدن سخن خدا، کافی است. زمانی که ما با مشرکینی که سر جنگ ندارند، باید با عدالت و قسط و بر عمل کنیم، دیگر تکلیف ما در رفتار با مسلمانان، مسیحیان، یهودی ها، زرتشتی-ها و صابئین مشخص است و باید آنها را دعوت به توحید، عدالت و نیکی کنیم.
خلاصه راهکارها:
1-دولت باید با درک درست و استفاده صحیح از ظرفیت  همبستگی اجتماعی مردم، از آن در ایجاد وحدت و انسجام ملی استفاده مطلوب نماید.
2-نهادهای برنامه‌ریز و آموزشی و رسانه‌ای برای ایجاد همبستگی اجتماعی سعی در تقویت هم‌شناسی اقوام نسبت به یکدیگر داشته باشند. چون هم‌شناسی اقوامی، بسیاری از دشمنی ‌ها و سوءتفاهم‌ها را از بین میبرد.
3-دولت برای تقویت و افزایش هم شناسی اقوام، باید  بخش گردشگری و فضای مجازی سالم را در خصوص ارتباط سالم بین اقوام فراهم نماید. (وزارت ارشاد- سازمان میراث فرهنگی- وزارت ارتباطات- وزارت ورزش و جوانان- سازمان تبلیغات)
4-تمام نهادهای حاکمیتی و نهادهای مردمی باید در بین مردم جامعه اصل قرآنی تعارف را ترویج و نهادینه کنند. (تفاوت انسانها و اقوام مختلف به عنوان یک اصل و آیت الهی در آفرینش مورد پذیرش قرار گیرد و به رسمیت شناخته شود)
5-تصور وجود اقوام مختلف در کشور درست نیست. اقوام کرد، بلوچ، لر، آذری و ... شاخه های مختلف درخت تنومند قوم ایرانی هستند که اشتراکات زیادی با یکدیگر دارند و زبان اکثر آنها از ریشه فارسی دوره اول است. شناخت اقوام از تاریخ شکلگیری خود و زبان آنها، می تواند به همدلی و نزدیکی آنها به همدیگر کمک شایانی کند.
6-نهادهای فرهنگی، آموزشی و پژوهشی باید تلاش کنند که القاء اقوام مختلف در کشور صحیح نیست بلکه باید با ذکر مشترکات زبانی، آیینی و دینی القاء شود همه اقوام ایرانی بوده و همه شاخه‌های یک درخت هستند.
7-حاکمیت باید تلاش کند در کشور شهروند درجه 1 و 2 وجود نداشته و همه ایرانیان از حقوق برابر برخوردارند.
8-حاکمیت باید از اقداماتِ افراد خودسر در خصوص تبعیض و اعمال سلیقه‌های شخصی بین اقوام و مذاهب جلوگیری نماید.
9-سیاست بومی گزینی در دانشگاه که در حال حاضر اعمال می شود صحیح نیست. باید به دختران و پسران اجازه داد در جای دلخواه خود تحصیل و ازدواج کنند تا از این طریق ارتباط و امتزاج اقوام در استانهای مختلف کشور تقویت شود.
10-نیروهای مسلح می توانند از طریق انتقال جوانانِ اقوام مختلف در دوران سربازی به استانهای دیگر به هم شناسی و امتزاج و ارتباط اقوام و در نتیجه همگرایی بیشتر کمک کند.
11-حوزه های علمیه باید سعی کنند که از همه اقوام و فرَق، طلبه ها را پذیرش کرده و بین آنها ارتباط ایجاد کند.
12-برای دانشگاه هایی مثل دانشگاه استان سیستان و بلوچستان که تعداد زیادی دانشجو دارند و امکان جذب همه دانشجویان در بازار کار استان نیست، باید طوری سیاستگذاری شود که دانشجویان در بازار کار سایر استانها جذب شوند تا از این طریق امتزاج و ارتباط اقوام هم شکل گیرد.
13-گاهی از روی توهم گفته می شود که جمعیت یک قوم یا فرقه در ایران در حال افزایش است که برای آینده ایران خطر خواهد داشت. در حالی که چنین چیزی صحیح نیست و افزایش جمعیت تابع متغیرهای اقتصادی و اجتماعی است و ارتباط مستقیم به قومیت یا مذهب ندارد و نباید بی دلیل نگرانی و دلخوری بین اقوام ایجاد شود.
14- برای مبارزه با واگرایی باید احزاب ملی- و نه محلی- و  با دغدغه های مشترک ملی شکل گیرد تا به نمایندگی از همه مردم ایران و به نمایندگی از دولت، مسائل و مشکلات را حل کنند.
15-در مورد روابط شیعه و سنی، نباید در مجامع عمومی روی اختلافات تاریخی در مورد حق امامت امام علی(ع) تمرکز کرد چرا که دیگر نمی توان تاریخ را بازگرداند و این موضوعات را باید به محافل علمی واگذار کرد.
16- حوزه های علمیه باید از رواج این فرهنگ که شیعه و سنی مقابل یکدیگر هستند، جلوگیری کنند.
17-رسانه ها به خصوص تلویزیون در حوزه های مختلف باید به میل مردم توجه کنند و تمایلات و نظرات آنها را منعکس کنند. اینگونه نباشد که نظرات و امیال خود را به مردم تحمیل کنند.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)