چاپ کردن این صفحه

لزوم از بین بردن تبعیض در رفاه اجتماعی بین نقاط مرکزی و مرزی کشور

سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع واگرایی قومی- مذهبی

از مهم‌ترین دغدغه‌های مسئولان امنیتی و سیاسی کشور از زمان شکل‌گیری دولت مدرن در ایران تا به امروز، حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران بوده است. درواقع، رویکردهای اتخاذشده در دولت مدرن در دوره‌های مختلف، تفاوت‌های مذهبی، اختلافات قومی در مناطق مختلف کشور، هم‌جواری اقوام با قوم مشترک در آن‌سوی مرزها، تحولات منطقه‌ای و تحرکات روزافزون دشمنان به‌منظور تفرقه‌افکنی در داخل کشور از عواملی است که توجه و بررسی تقویت انسجام ملی و همگرایی در بین اقلیت‌های قومی و دینی در ایران را دوچندان می‌کند. بی‌توجهی به مطالبات و فرهنگ قومیت‌ها سبب به‌وجودآمدن احساس تبعیض، محدودیت، حس شهروند درجه‌دو بودن و ... شده که این خود سبب ایجاد گسل‌های قومیتی و دینی در کشور شده و خطر گریز از مرکز اقوام را در طولانی‌مدت به ‌همراه دارد. شایسته است که با آینده نگری و مدیریت راهبردی، خطر گریز را حل و ثبات را در جامعه حاکم ساخت.
پس از بررسی های صورت گرفته و شناسایی گره اصلی در این حوزه تلاش می‌شود تا در این پژوهش به این سؤال که «چگونه می‌توان احساس تبعیض و بی‌توجهی به اقوام را رفع، و فرصت‌های برابر برای آنان ایجاد کرد؟» پاسخ داده شود.
ازهمین‌رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه‌ای را با حجت‌الاسلام دکتر محمود شفیعی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید انجام داده تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.

از نظر حضرتعالی شاخص ها و مؤلفه های همگرایی اقوام چه مواردی است و چه راهکاری دارید که در چارچوب آن هم هویت اقوام حفظ شود و هم همگرایی آنها را تقویت نمود.
جامعه ایران از گذشته تا حال، یک جامعه چند قومی، چند ملیتی، چند زبانی و چند مذهبی بوده است اما مشکلی به نام بحران قومیتی نداشته ایم. بحران قومی به این معنا که اقوام مختلف در ایران با دولت مرکزی مشکل داشته و مبارزه کنند و یا خود اقوام ‌با همدیگر نزاع داشته باشند، در گذشته وجود نداشته است.
این موضوع زمانی اتفاق می افتد که دولت جدیدی در ایران در مقابل دولت های کهنه در رأس قرار گیرد. دولت هایی که در قبل از پیدایش پهلویزم در ایران وجود داشته اند، دولت های کهنه و کلاسیک نامیده می شوند مانند قاجاریه، صفویه، افشاریه، زندیه و همه دولی که در طول تاریخ وجود داشته اند. کهنه بودن به این معناست که برساخته نیستند و اینطور نیست که خود بشر آنها را ساخته باشد. اولین باری که در ایران دولت به صورت آگاهانه ساخته و پرداخته می شود، در زمان دولت پهلوی است. در دولت های قدیمی هم که نظام ایران سلطنتی مطلقه است، جامعه ایران پر از اقوام، زبان و ادیان بود اما مشکلی به نام بحران قومیتی در ایران نداشته ایم. این مشکل زمانی پیدا می شود که دولت مدرن در زمان رضا شاه شکل می-گیرد و پهلویزم روی کار می آید. اولین جرقه آن هم در دهه۲۰ یعنی بعد از سقوط رضاشاه و به تخت نشستن محمدرضا شاه رخ می دهد. در این زمان، اقوام ایرانی می خواهند از دولت مرکزی جدا شوند گه یکی فرقه دموکرات آذربایجان و دیگری هم جمهوری خود مختار کردستان است. آذربایجان، زنجان و چند ایالت دیگر از یک طرف و کردستان هم در یک سطح بسیار وسیع برای یک مدت کوتاه از ایران جدا می شوند و مهمترین بحران قومی ما در این مقطع اتفاق می افتد. خیلی مهم است که آگاه شویم که وقتی دولت مدرن به وجود می آید، بحران قومی پیدا می شود. حال سؤال اینست که دولت مدرن چه ویژگی دارد که این اتفاق می افتد؟ دولت مدرن دو کار اساسی می کند؛ یکی اینست که قصد انجام همسان سازی یا Assimulation دارد یعنی می خواهد همه مردم ایران را که از اقوام رنگارنگ ترک، فارس، لر، ترکمن، بلوچ‌ و ... هستند را همسان کند و دولت ملی به وجود آورد. دولت ملی، دولتی است که در آن همه بایستی یکپارچه و منسجم باشند. به طور مثال در این دولت همه زبان ها و لهجه ها بایستی برچیده شده و باید فقط زبان فارسی در کل کشور، زبان رسمی باشد. همچنین سیاست همسان-سازی لباس ها را به اجرا می گذارد که در آن لباس های محلی باید برچیده شود. نکته دیگر اینکه به پایتخت و مرکز اهمیت می دهد و بنابراین اکثر بودجه باید صرف پایتخت شود و در انتخاب سیاستمداران هم فقط فارسی زبانان را میدان می دهد. بنابراین دولت مدرن به لحاظ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اقدامات همسان سازانه ای می کند که در گذشته وجود نداشته است.
کار دومی که دولت مدرن انجام می دهد، اینست که غیریت سازی شدیدی را دامن می زند. آن روی سکه همسان سازی، غیریت سازی شدید است. منظور از غیریت سازی شدید، اینست که درست است که تا دیروز ترک ، لر، عرب، ترکمن، بلوچ، کرد یا شیعه، سنی، یهودی، مسیحی و ... کنار یکدیگر زندگی می کردند و خود را جدای از دیگران نمی دیدند اما نتیجه آن همسان سازی، جداسازی خودشان از دیگران و احساس هویت قومی منهای هویت ملی است. در واقع آن همسان سازی، غیریت سازی شدید ایجاد می کند. صرف وجود اقوام و اینکه ما در ایران چندین قوم داریم، مسئله قومیت را ایجاد نمی کند. شاهد آن اینست که ترکها در ایران ۷۰۰ یا۸۰۰ سال حکومت کردند. قاجاریه، افشاریه، صفویه، مغولها و سلجوقیان، ترک بودند. سؤال اینست که اگر قوم خود را جدا از بقیه ملت ایران می دانستند، چرا به زبان فارسی صحبت کرده و می نوشتند؟ مسئله قومیت، زمانی ایجاد می شود که شما قصد به رسمیت شناختن زبان، آداب و رسوم و منافع اقتصادی یک قوم ‌خاص را نداشته باشید و او احساس خطر کند. اینجاست که دیگر خود را ترک تعریف کرده و خودش را در مقابل اقوام دیگر قرار می-دهد و دولتی که از همسان سازی استفاده می کند، در مقابل او قرار می‌گیرد. بنابراین آن سوی همسان سازی، غیریت سازی شدید است و اینجاست که بحران شکل می گیرد. بنابراین اصل وجود اقوام‌ مختلف در ایران، مسئله قومیت سازی و تعلق خاطر شدید به یک هویت خاص را به وجود نمی آورد. این مشکل در زمانی به وجود می آید که دولت سیاست های صحیحی را اتخاذ نکرده باشد لذا ما در گذشته یعنی قبل از دولت های مدرن، مسئله قومیت را نداشته ایم. حال سؤال اینست که چرا دولت این ‌کار را انجام می دهد؟ در حالی که هیچ دولتی به دنبال بحران نیست! رضاشاه هم بحران را دوست نداشت ولی دغدغه ایجاد حکومت ملی را داشت تا ایرانیان علی رغم وجود اقوام‌ مختلف، یک تعلق خاطر ملی پیدا کرده و کشور در مقابل ترکیه، مصر، افغانستان و ... یک اقتدار ملی داشته باشد. به خاطر اینست که به سمت همسان سازی و ایجاد یک حکومت ملی رفته تا یک nation یا ملت شکل گیرد. البته این فکر حاصل تزریق روشنفکران بود ولی او هم بالأخره حاکم بود. در حال حاضر در جمهوری اسلامی به انسجام ملی نیاز داریم و از آن طرف هم اگر انسجام ملی به یکسان سازی منجر شود، مفسده ایجاد کرده و بحران قومی به وجود می آورد. بنابراین انسجام ملی را باید طوری دنبال کنیم که همسان سازی و غیریت سازی شدید ایجاد نکرده و همگرایی قومی را از بین نبرد. اینها مقدمه بود تا به این موضوع رسیدگی کنیم که همگرایی اقوام چگونه اتفاق می-افتد؟
مهمترین مؤلفه همگرایی، حوزه فرهنگی است. به طور کلی برای انسجام ‌ملی به فرهنگ مشترک نیاز داریم اما نکته اساسی اینست که این فرهنگ مشترک باید از درون فرهنگ های متعدد خارج شود. در این جهت باید مشترکات را پیدا کرده و به آن احترام گذاشت. مثلاً فرض کنید که ما یک ‌آداب و رسوم ‌ملی در جشن های خود مانند عید نوروز داریم. نباید به بهانه های مختلف این آداب و رسوم که باعث انسجام ملی و فرهنگی ماست و همه ایرانیان آن را نقطه مشترک خود می دانند، مورد بی مهری و بی توجهی قرار گیرد. همچنین در عزاداری های خود مشترکاتی داریم که باید مواظب باشیم و اینها را حفظ کرده و از دست ندهیم.
نکته دیگر اینکه شاخصه های فرهنگی وجود دارد که مشترک بودن آنها در حفظ تکثر است. ‌مثلاً به لحاظ زبان، در ایران تکثر وجود دارد و 7 یا ۸ زبان داریم‌. درست نیست که ما 7 یا 8 زبان ملی داشته باشیم و آنها را به جای زبان فارسی قرار دهیم چون زبان فارسی، زبان‌ مشترک همه مردم ایران است اما بایستی توجه داشته باشیم ‌که همه ایرانیان با زبان‌ ترکی، ‌کردی، لری و ... آشنایی پیدا کنند. می توان در دوره اول تا ششم ابتدایی در هر سال، یکی از این زبان ها را حداقل به طور کلی و در حد عبارات گفتاری و مورد نیاز اولیه، به کل ملت ایران آموزش داد تا ملت ایران احساس کند که مثلاً زبان آذری یا کردی صرفاً متعلق به آذری ها یا کردها نیست بلکه متعلق به همه ایرانیان است.
بنابراین باید مؤلفه های فرهنگی متکثر را بدون این که حذف کنیم، به مؤلفه مشترک تبدیل کنیم. متأسفانه وقتی که ایرانیانی که کرد نیستند به کردستان می روند، گویا به یک کشور خارجی رفته اند و حتی 2 کلمه هم نمی توانند با مردم آنجا صحبت کنند! باید به کمک تلویزیون و رسانه های دیگر این رنگارنگی را به رنگارنگی مشترک همه ایرانیان تبدیل کنیم. از بعضی از آداب و رسوم اقوام باید همه کشور مطلع باشند. مثلاً باید غذاهای ایرانی پاس داشته شود چون نقطه مشترک ماست.
دسته دیگر از مؤلفه های همگرایی به حوزه اجتماعی باز می گردد یعنی رفاه، بهداشت و آموزش همگانی باید به طور خیلی جدی برای ما مطرح شود و دولت باید یک دولت رفاه باشد. اقوام ترک، ترکمن، بلوچ، عرب و کرد در همسایگی اقوام مشابه ایران وجود دارند؛ اگر این اقوام احساس کنند که در بیرون از ایران ‌رفاه بیشتری برای آنها وجود دارد، طبیعی است که گرایش آنها به انسجام ملی کاهش پیدا می کند. آنها باید احساس کنند که همان رفاهی که در تهران، اصفهان و مناطق مرکزی ایران وجود دارد، در مناطق حاشیه ای هم وجود دارد. بنابراین یکی از مؤلفه های همگرایی اینست که ما به لحاظ اجتماعی، رفاه عمومی را جدی گرفته و تساوی را از این جهت در میان اقوام یک ‌مسئله اصلی تلقی کنیم. البته کارهای خوبی در این زمینه صورت گرفته است که نواقص آن باید جبران شود.
مؤلفه بعدی عامل اقتصادی است. در دوره رضاشاه در حوزه اقتصادی اتفاقاتی افتاد که در جمهوری اسلامی همچنان ‌نتایج و تبعات تلخ آن ادامه یافته و هنوز نتوانسته ایم برای حل آن بحران، برنامه و استراتژی جدی داشته باشیم. می دانید که منطقه آذربایجان به لحاظ اقتصادی ثروتمندترین قسمت ایرانِ قدیم بوده است. اقتصاد ایران در قدیم مبتنی بر کشاورزی شکل گرفته بود و بیشترین کشاورزی و در آمد هم‌ در مناطق ترک نشین بوده است. اما جالب است که در فردای تأسیس دولت مدرن در ایران، از این‌مناطق ثروتمند بیشترین مالیات گرفته می شود اما از لحاظ اقتصادی کمترین خدمات به آنها داده می شود که باعث می شود که به تدریج جایگاه تاریخی خود را از دست دهند. مناطق مختلف ترک نشین، کردنشین یا عرب نشین ایران به لحاظ اقتصادی، مستعد توسعه متفاوتی هستند چون زمینه های رشد مانند مواد خام موجود در آنها متفاوت است. دولت بایستی بلوک های اقتصادی را جدی گرفته و از طریق دادن یک نوع خود مختاری اقتصادی به این مناطق، اجازه دهد که این زمینه های رشد، با فعال شدن نیروهای محلی و کمک دولت، افزایش پیدا کند تا هم اقتدار ملی و هم ‌رضایت محلی تأمین شود. در نتیجه این فرآیند، از هم‌گسیختگی ها و بحران های قومی کاهش پیدا کرده و انسجام ملی بیشتر می شود.
مؤلفه بعدی، حوزه سیاسی است. متأسفانه با تأسیس دولت مدرن در دوره رضاشاه، اتفاق بسیار زشتی که افتاد این بود که مقامات محلی مناطق مختلف ایران، از پایتخت انتخاب می شدند یعنی مقامات محلی تبریز دیگر از تبریز انتخاب نمی شدند‌ چون دولت ملی اعتمادی به تبریز نداشت. با صراحت باید گفت که هنوز هم که هنوز است، به اقوام مختلف در ایران، آنگونه که شایسته است، اعتماد نمی شود و به آن ها وظیفه، مسئولیت و اختیارات محول نمی شود. بی معناست که مثلاً استاندار کردستان، اصلاً کردی نداند و فردی از استان دیگر، استاندار کردستان باشد. این به معنای کاهش اعتماد خواهد بود و اعتماد هم سرمایه اجتماعی است. از بین رفتن سرمایه اجتماعی هم به معنای وجود بحران قومی، زبانی، نژادی،‌ جغرافیایی و امنیتی است. بنابراین در سطح ‌مقامات محلی، باید توجه داشت که این مقامات باید با فرهنگ و زبان آن محل و اقتضائات اجتماعی آن تناسب داشته باشند. متأسفانه این موضوع در حال حاضر وجود ندارد.
از آن جایی که ما یک نظام جمهوری و دموکراتیک هستیم، این جمهوری باید متعلق به تمام اقوام رنگارنگ و تمام مردم ایران باشد. چون نظام دموکراتیک یعنی نظامی که در آن حکومت متعلق به همه مردم است و همه در آن شریک هستند. بنابراین در سطوح سیاسی هم باید همه مردم در اداره آن شریک باشند و نه تنها در مقامات محلی، بلکه در وزیران، وکلا، قضات، مدیران کل و در همه جا این رنگارنگی دیده شود. باید با افتخار وزیر کرد، لر و عرب و همچنین سنی داشته باشیم. این کار مایه عصبانیت دشمنان ما در منطقه و جهان است. ما گاهاً برعکس فکر می کنیم و تصور می کنیم با آوردن وزیر اهل سنت، سنی ها در ایران تقویت می شوند ولی اینطور نیست بلکه اهل سنت خارج از ایران از ما مأیوس می شوند و اتفاقاً در این حالت دشمنان امیدوار به ایجاد بحران اختلاف سنی و شیعه می شوند.
اگر اقوام، زبان ها و مذاهب مختلف در حکومت شریک شوند، اتفاقی که می افتد، اینست که آنها با قدرت از جمهوری اسلامی دفاع می کنند چون دستاوردهای خود را مدیون جمهوری اسلامی می دانند که به آنها اعتماد کرده و ‌احساس بی عدالتی سیاسی را از بین برده است. متأسفانه هنوز هم که هنوز است، علارغم اینکه ما از ‌کشورهای منطقه خیلی جلوتر هستیم، این مهم هنوز اتفاق نیفتاده است.
به نظر شما سیاست های قومیتی حاکمیت در تقویت همگرایی اقوام ‌به ویژه در رفع احساس تبعیض در میان اقوام باید بر چه مبنایی استوار باشد؟
مهمترین مبنای آن باید اقتدار ملی باشد. باید دید که چه سیاستی در قبال اقوام می تواند اقتدار ملی کشور را افزایش یا ‌کاهش دهد؟ اگر مبنا را اقتدار ملی قرار دهیم، آنگاه عدالت سیاسی، عدالت اقتصادی، عدالت فرهنگی و عدالت اجتماعی اتفاق می افتد و در نتیجه ضریب رضایت مردم و گروه ها و اقوام ‌مختلف از حکومت افزایش پیدا می کند. در ادامه هم ضریب مشروعیت سیاسی افزایش پیدا می کند که آن هم افزایش اقتدار ملی را در پی خواهد داشت. در این صورت است که حکومتی تشکیل خواهد شد که اگر بمب هسته ای هم به کشور فرود آید، شکست نخواهد خورد. چون ‌هر دولتی که مشروعیت سیاسی داشته باشد، دیگر شکست ناپذیر است. اگر کشورهایی که با ما مخالف هستند، به این نتیجه واقف شوند که در ایران مشروعیت سیاسی تضمین شده است، مطمئن باشید نمی‌توانند به ما نزدیک شوند. همه این‌ شیطنت ها ناشی از اینست که احساس می کنند در ایران مشروعیت سیاسی به اندازه کافی وجود ندارد که عامل آن هم از ناحیه اقوام و گروه هاست که اینها حقوق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود را به طور کامل نگرفته اند.
چه عواملی باعث ایجاد احساس رضایت از حاکمیت در اقوام می شود؟
مهمترین ‌عامل افزایش رضایت اینست که اقوام احساس محرومیت نکنند. این موضوع یک امر روانشناختی است یعنی باید کاری انجام شود که به لحاظ روانی، رضایت در جامعه افزایش یابد. در این جهت، همانطور که عرض شد باید در حوزه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اصلاحات لازم صورت گیرد.
نقش رسانه‌ها در ایجاد هم‌گرایی و واگرایی اقوام چیست؟ شما چه راهکارهایی برای رسانه ها در ایجاد حس برابری و حل معضل بی توجهی به اقوام پیشنهاد می دهید؟
چند نکته وجود دارد؛ در حال حاضر رسانه دیداری و شنیداری خصوصی در ایران نداریم و فعلاً همه رسانه های دیداری و شنیداری ما ملی است یعنی در دست دولت و متعلق به حاکمیت است. ‌یکی ‌از کارهایی که این رسانه ها می توانند انجام دهند اینست که باید علایق قومی را بازتاب دهند. یعنی بخشی از برنامه های ملی ما باید در ارتباط با اقوام مختلف در استان-های مختلف کشور باشد و از چند ناحیه به تولید برنامه در مورد آنها همت شود. اول از جهت تقویت فرهنگ های موجود است؛ متأسفانه به نظر می رسد به تدریج در مناطق مختلف، تعداد ترک زبان ها در حال کاهش است یعنی دیگر فرزندان ایرانی ترکی یاد نمی گیرند و فقط زبان فارسی یاد می گیرند. متأسفانه تصور می شود که این برای انسجام ملی نقطه قوت است در حالی که اینطور نیست و نوعی از خود بیگانگی است. اقوام مختلف باید احساس کنند که دولت ملی برای حفظ هویت های فرهنگی آنها برنامه دارد نه برای نابودی آنها. بنابراین دولت باید این زبان ها و ‌آداب و رسوم و آثار مردم شناسانه، قوم‌شناسانه، نژاد شناسانه را به عنوان دستاورد کشور مورد نظر قرار دهد و از طریق رسانه ملی برای اینها برنامه داشته باشد.
دولت ملی در رسانه ملی باید به مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اقوام ورود کند. مثلاً در شبکه خبر بخشی از اخبار رسمی در وسط روز، شب یا صبح مربوط به مشکلات اقوام مختلف و نقاط مختلف کشور باشد. ‌اینطور نباشد که فقط اخبار تهران و اصفهان شنیده شود ولی راجع به سیستان و بلوچستان هیچ خبری غیر از اخبار منفی و کشتار پخش نشود. رسانه باید اخبار این استان و مشکلات آن را به عنوان اینکه آن هم بخشی از ایران است، به صورت فراگیر مطرح کند تا آنها هم احساس کنند که در بطن جامعه ایران و دولت هستند. همچنین در مورد سنندج هم اخبار خیلی کمی بازتاب داده می شود و معمولاً هم اخبار منفی است.
قانون اساسی باید در ارتباط با تأسیس رسانه و شبکه تلویزیونی خصوصی اصلاح شود و امکان تأسیس آن در ایران به وجود آید. البته این موضوع در همه کشورها بدون چارچوب و قاعده و آیین نامه نیست اما اینکه اجازه تأسیس شبکه تلویزیونی خصوصی داده شود را نباید پاشنه آشیل انسجام ملی در نظر گرفت بلکه باید فرصتی برای انسجام ملی محسوب نمود. بالأخره علایقی وجود دارد که اصلاً دولت ملی نمی تواند آن ها را فهم کند و تا رسانه های قدرتمند خصوصی وجود نداشته باشد، قابل انتشار نیست. در حال حاضر مقدار زیادی از نقدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی وجود دارد که تا اینگونه رسانه ها آنها را بیان نکنند، اقوام راضی نمی شوند. اگر امکان تأسیس اینگونه رسانه ها را داشته باشید، متخصصان، کارشناسان و مجریان از خود این اقوام‌ مختلف خواهند بود و خود آنها بحث ها و مجادلات سیاسی و اقتصادی خواهند داشت.
فرمودید که باید فرهنگ مشترک از درون فرهنگ همه اقوام استخراج شود. به نظر می رسد که رسانه در این حوزه نقش به سزایی دارد‌!
بله! مطمئن ‌باشید این رسانه ها از یک طرف علایق خصوصی خود را بازتاب خواهند داد و از طرف دیگر مشترک شدن این ‌تکثر در میان همه مردم ایران را تضمین‌ خواهند کرد. مثلاً وقتی فرد تلویزیون را روشن می کند، در شبکه کردها با فرهنگ و زبان کردی آشنا می شود و در شبکه ترک ها با فرهنگ و زبان ترکی آشنا می شود و همینطور همه با همه فرهنگ ها آشنا خواهند شد. این رسانه ها مانند رسانه ملی باید اختیار داشته باشند تا راجع به سیاست، اقتصاد، اجتماع و همه موضوعات برنامه تولید کنند. در حال حاضر شبکه های تلویزیونی استانی داریم اما اینها دولتی هستند. باید خصوصی باشند و اختیارات لازم را داشته باشند تا توان نقد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... را داشته باشند که این امر به مرور به عقلانی شدن سیاست، اقتصاد، فرهنگ کمک خواهد کرد.
جنابعالی چه نسبتی میان فرهنگ دینی و رفع بی توجهی به اقوام می بینید و چگونه می توان از ظرفیت مذهب و دین در خصوص حل آسیب واگرایی اقوام بهره برد؟
از ظرفیت فرهنگ دینی بسیار زیاد می توان در این حوزه استفاده نمود به شرط آنکه نگاه خود را به دین اصلاح کنیم و واقعاً به قرآن برگردیم. مثلاً در ارتباط با ادیان، اساساً منادی وحدت در میان ادیان، قرآن است. قرآن برای تنگ شدن جای یهودی، مسیحی، صابئی و ... نازل نشده است! آیه قرآن به صراحت می‌گوید که ای کسانی که ایمان آورده اید! یعنی ای کسانی که مسلمان، یهودی، مسیحی یا صابئی هستید، با همدیگر حول محور توحید متحد شوید! انسجامی بالاتر از این وجود ندارد؛ یعنی قرآن به صراحت هیچ دینی را نفی نکرده و با افتخار همه را می پذیرد. یا مثلاً در آیه ای دیگری فرموده است که این کتاب و قرآن مهیمن بر کتاب های گذشته است‌ یعنی حافظ و مقوم آنهاست. یعنی قرآن به یهودیان می‌فرماید که خواهش می کنم به تورات عمل کنید چون در تورات نور هدایت است. اساساً خیلی مانده است تا ما به قرآن برگردیم!
در ارتباط با برگشت به دین برای حل مسئله اقوام، قرآن به صراحت در آیه 13 سوره حجرات می فرماید: « يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثي‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ » اى مردم ! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید همانا گرامی ترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست.
وقتی کسی کردستیزی می کند، یعنی دوست ندارد که کرد به زبان کردی صحبت کند و دوست دارد که فقط فارسی صحبت کند! بنابراین این فرد با این ‌آیه مقابله می کند! چون خداوند می‌فرماید که خود ‌خواسته است که انسانها متفاوت باشند. بنابراین اگر خداوند خودش خواسته است که متفاوت باشیم، باید این ‌مسئله را مهم دانسته و در حفظ این‌ تفاوت ها کوشش کنیم. یعنی بر اساس قرآن باید‌ این تفاوت ها را حفظ کرد و حقوق فرهنگی، زبانی، اقتصادی و سیاسی اقوام را پرداخت کرد. با عمل به این آیه، انسجام اقوام هم بیشتر خواهد شد.
البته نکته ای که ذکر آن لازم هست اینست که حل این موضوع به این معنا نیست که دیگر هیچ مشکلی نخواهیم داشت. جامعه هیچگاه، معصوم نخواهد شد و بشر بالأخره تعصب زبانی و قومی دارد و تعصب مشکل ساز است اما باید توجه داشته باشیم که این ‌تعصب فقط برای کرد یا بلوچ نیست بلکه برای فارس هم هست. باید این تعصب ها را کنترل و مدیریت کنیم و کمک کنیم تا تعصب مساله اصلی هیچ قومی نباشد. عضویت در قوم خاص به ما هو مسئله نیست ولی زمانی که یکسان-سازی شده و یک فرهنگ بر همه تحمیل شود، آن موقع هست که این تعصب ها فوران کرده و مسئله قومی ایجاد می شود.
در مورد نقش نهاد های آموزشی و پژوهشی در این حوزه، اگر مطالبی دارید، در خدمت شما هستیم.
می توان از نهادهای آموزشی و پرورشی به لحاظ فکری و فرهنگی، به عنوان بازتاب دهنده فرهنگ مشترک ایرانی و فرهنگ متکثر ایرانی استفاده کرد. نظام آموزشی باید فرهنگ متکثر ایرانی را به فرزندان ایران آموزش دهد؛ مثلاً زبان‌کردی ، ترکی، لری و عربی را در مدارس آموزش دهد و هر گونه توهین، تحقیر و تنقیص فرهنگی در برخورد زبانی معلمان، اساتید و دانش-آموزان و دانشجویان نسبت به اقوام باید زدوده شود. ما باید فرهنگ عمومی و فرهنگ عقلانی مبتنی بر احترام به قومیت ها را در نهادهای آموزشی، تعلیم دهیم. با نگاهی به سایت ها، شبکه ها و کانال ها متأسفانه دیده می شود که نسبت به بعضی از اقوام، تحقیر لهجه و طنزهای رکیک وجود دارد که حتی از لحاظ دینی هم گناه است. بدبختانه اینکه این رفتارها برای ما اهمیت ندارد و خیلی راحت این مسائل را بیان می کنیم. حتی گاهی اوقات رسانه ملی با ندانم کاری بحران درست می کند.
الگویی از حوزه علمیه در این زمینه وجود دارد که باید در کشور اجرا شود. در حوزه علمیه، برای بالاترین مقامها که مراجع تقلید و ‌بعد از آن مجتهدان هستند، شرط قومیتی و زبانی در نظر گرفته نمی شود و برای ورود به حوزه چنین شرایطی نیاز نیست. مرجع تقلید ممکن است که ترک یا فارس باشد ولی مورد تبعیت همه قرار می گیرد یعنی در نظام حوزوی در بهره-مندی از مواهب حوزه، هیچ سیاست تبعیض آمیزی نداریم و لذا گاهی یک روستایی یا شهری از بالاترین یا پایین ترین رده ممکن است مرجع تقلید شود. باید به این الگوی حوزوی در نظام سیاسی خود در ارتباط با سیاست های معطوف به اقوام، توجه داشته باشیم. یعنی حق هرکس به او پرداخته شود و اگر فردی برای مدیریت سیاسی یا اقتصادی شایسته است، به او اعطا شود و دیگر برای ما مهم نباشد که ایشان چه زبان و مذهبی دارد و اهل کجاست.
خلاصه راهکارها:
1.برای استخراج و انتزاع خرده فرهنگ های موجود در کشور به‌منظور حصول فرهنگ ملی مشترک می‌بایست مشترکات فرهنگی بین اقوام را یافت، آنها را محترم شمرد و ترویج کرد؛ مانند جشن نوروز و مشترکاتی که در عزاداری ها وجود دارد.
2.در حال حاضر 7 یا 8 زبان در ایران وجود دارد که می توان با آموزش مختصر هرکدام در حد الفبا و عبارات اولیه در سال‌های اول تا ششم ابتدایی به دانش آموزان کل کشور، همة ایرانیان را با زبان اقوام آشنا کرد تا همه مردم، این زبان ها را متعلق به خود دانسته و برقراری ارتباط بین آنها به‌آسانی صورت گیرد.
3.به لحاظ رفاه اجتماعی نباید تبعیضی بین نقاط مرکزی و مرزی کشور باشد.
4.دولت باید موضوع بلوک های اقتصادی را جدی گرفته و اعطای نوعی خود مختاری اقتصادی به این مناطق، اجازه دهد که زمینه های رشد، با فعال شدن نیروهای محلی و کمک دولت، افزایش یابند تا هم اقتدار ملی و هم ‌رضایت محلی تأمین شود.
5.در حوزة عدالت سیاسی، حاکمیت باید به اقوام و نیروهای محلی برای اعطای مسئولیت‌های محلی مانند استانداری، فرمانداری، مدیران کل و... اعتماد کند.
6.قانون اساسی باید در ارتباط با تأسیس رسانه و شبکة تلویزیونی خصوصی اصلاح شود و امکان تأسیس آن در ایران به وجود آید.
7.رسانه ملی باید به زبان ها،‌آداب‌ورسوم، آثار مردم شناسانه، قوم‌شناسانه و نژاد شناسانه را از دستاوردهای کشور دانسته و برای آموزش آن‌ها به همه مردم کشور، برنامه تولید کند. اقوام مختلف باید احساس کنند که دولت ملی برای حفظ هویت فرهنگی آن‌ها برنامه دارد؛ نه برای نابودی آن‌ها.
8.اخبار مناطق مرزی یا قومی کشور باید به‌صورت روزانه و منظم مانند اخبار مناطق مرکزی از رسانة ملی منتشر شود تا مردم این مناطق هم خود را در متن جامعه ایرانی حس کنند.
9.باید در مدارس، فرهنگ عمومی و عقلانی احترام به اقوام و مذاهب و تکثر فرهنگی تعلیم داده شود.
10.فرهنگ موجود در حوزه های علمیه در احترام به همه اقوام که طبق آن هر فردی از هر قومی می تواند دروس حوزوی را خوانده و به مقام مرجعیت برسد و مورداحترام و تبعیت همه افراد جامعه باشد، می‌تواند الگوی خوبی در زمینه همگرایی اقوام باشد که باید کار رسانه ای و تبلیغاتی روی آن انجام شود.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)