چاپ کردن این صفحه

نهادینه‌سازی فرهنگ اوقات فراغت برای خانواده ها

سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع اوقات فراغت -

اوقات فراغت در جوامع امروزی به‌عنوان یک نیاز خاص در نظر گرفته می‌شود تا جایی که برخی تمدن امروزی را «تمدن فراغت» لقب دادند. از همین رو گذران اوقات فراغت بازندگی و فرهنگ هر جامعه پيوند نزديکي دارد و همين ارتباط تنگاتنگ، جوامع آگاه را بر آن داشته، با اجراي سیاست‌های مناسب اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، از هدر رفتن اوقات فراغت جلوگيري کنند.

در اوقات فراغت مطلوب، فرد می‌تواند فرصتي براي شکوفايي فردي و تحقق استعدادها پیداکرده و دست به انتخاب آگاهانه زند. پژوهشنامه فرهنگی راهبردی افق مکث، سعی نموده به مسئله اوقات فراغت در کشور با تأکید بر ارائه الگوی دینی- ملی بپردازد و به این سؤال پاسخ دهد که «چگونه می‌توان به اوقات فراغت مطلوب دینی- ملی دست‌یافت و راهکار عملی برای جزیره‌ای عمل نکردن نهادها، جبران ضعف زیرساخت‌ها و داشتن متولی واحد در خصوص اوقات فراغت چیست؟  

ازهمین‌رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه‌ای را با جناب آقای دکتر علی هاشمی استاد حوزه و دانشگاه، پژوهشگر و کارشناس فرهنگی انجام داده تا نظرات کارشناسی ایشان را جویا شده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.

ویژگی های اوقات فراغت مطلوب در نظر شما چیست؟
اوقات فراغت یک مفهوم تازه و نو می باشد که مقداری برای جامعه ما ناشناخته است. اگر به سی یا چهل سال پیش کشور برگردید، تقریباً هفتاد درصد افراد زندگی روستایی و سی درصد، زندگی شهری داشتند ومشغولیت ها فراوان و نسل جوان گرفتار کارهای مختلف بود و اصلاً چیزی به نام اوقات فراغت معنا پیدا نمی کرد. به مرور زمان شکل زندگی تغییر کرد و نسل نوجوان و جوان فرصتی را در زندگی خود پیدا کردند که در آن کاری برای انجام ندارند. در واقع بخشی از زندگی شخص جوان و نوجوان که کار رسمی و برنامه ریزی شده در آن انجام نمی شود اوقات فراغت نامیده می شود. در جامعه به مرور زمان این بخش از زندگی در حال توسعه است چرا که شرایط اجتماعی طوری رقم می خورد که شخص تا زمان گرفتن مدرک لیسانس و تشکیل زندگی کار خاصی ندارد. همچنین در حال حاضر تحصیلات دانشگاهی با صرف وقت کمتری نسبت به دبیرستان و مدرسه همراه است و در نتیجه اوقات فراغت بیشتر می شود و نیاز به فرهنگ سازی برای استفاده از این اوقات، بیشتر خود را نشان می دهد. همه معضلات هم از همین جا نشأت می گیرد که این فرهنگ سازی صورت نگرفته است.
 اصل ماجرا اینست که انسان باید طوری تربیت شود که برای خود برنامه ریزی داشته باشد اما الان آن را به دو قسمت برنامه های اجباری و اوقات فراغت که خود فرد باید برنامه ریزی کند، تقسیم شده! این یک فرهنگ انحرافی در جامعه ماست یعنی اینکه هیچ مسئولیتی به شخص نداده ایم تا فرد مسئول برنامه ریزی برای زندگی خودش باشد. این رویکردی که در جامعه هست که مرتباً به جامعه برنامه داده و اوقات او را پر نمود، خودش یک انحراف است. این باعث می شود که شخص هیچ احساس مسئولیتی در قبال زندگی خود نداشته باشد. اگر این مسئولیت را به فرد القا نمود که تو مسئول زندگی خودت هستی و مهارت های لازم را هم برای شخص ایجاد کرد که بتواند از زندگی خودش استفاده مطلوبی داشته باشد، این مطلوب ترین کار است.
اساساً نباید زمان فرد را به دو بخش اوقات فراغت و اوقات کاری تقسیم کرد و برای او این ذهنیت را به وجود آورد که این وقت، وقت آزاد توست که هیچ مسئولیتی در آن بخش به عهده تو نیست و حال باید تحت برنامه ما قرار بگیری! این خشتی است که از اول کج گذاشته می شود و این زیربنای بد را سالیان سال است که در کشور ایجاد شده. رویکرد جامعه باید به سمتی رود که زندگی یکپارچه است. ولی متأسفانه در حال حاضر زندگی یک جوان را به درجه 1 و درجه 2 تبدیل کرده بعد از او می خواهند در زمانی که برای او درجه 2 محسوب می شود، وقت بگذارد و آن را به طور مفید استفاده کند.
با توجه به مقدمه بالا باید ساختارهای اجتماعی بازسازی جدی شود خصوصاً در حوزه فکری اعم از دانشگاه و حوزه که غفلت شده است. چون همه امور جامعه انسانی را ذهنیت ها شکل می دهد و فرهنگ هم تابعی از ذهنیت هایی است که در جامعه پذیرفته شده اند. متأسفانه نظام دینی شکل گرفته ولی اصلاً تولید مبانی صورت نگرفته است؛ مثلاً چند کتاب فلسفه جامعه شناسی با مبانی دینی در کشور تولید شده است؟
راهکار اگر با تکیه بر مبانی باشد میتواند افقی را ایجاد کند که بر اساس آن افق و چشم انداز ترسیم شود. زمانی که روی مبانی اصلی کار صورت نگرفت و اقدام به ارائه راهکار نمود ناچار به سراغ مبانی دیگران میرویم. این دوگانگی قریب به چهل سال است که نظام و کسانی که در این حوزه کار می کنند را آزار میدهد. اگر به این موضوع عمیقاً نیندیشیم به مرور زمان با تغییر ساختار اجتماعی، تولید معضل می کند.
 بخشی از این معضلات مربوط به اینست که خانواده ها مهارت ندارند یعنی این موضوع برای آنها ناشناخته است. نسل قبلی در چنین فضایی تنفس نکرده و این فضا را نمی شناسد. همین باعث می شود که خانواده ها نتوانند روی این موضوع برنامه ریزی مناسب کنند. اصلاً بسیاری از خانواده های ما از خطراتی که در این بخش از زندگی جوان و نوجوان هست، غافلند. فقط موقعی باخبر می شوند که کار از کار گذشته است. مسئولان به عنوان متولیان امر به جای اینکه تحولی را که در حال رخ دادن در جامعه هست را به عنوان یک واقعیت بپذیرند اول اصرار کرده و بعد که متوجه شدند مقاومت و اصرار فایده ندارد، کنار می کشند. در موضوع اوقات فراغت هم همین داستان رخ داده است.
نهادهایی که در این حوزه متولی هستند چه فعالیتهایی داشته اند و چه آسیب هایی متوجه کار آنها بوده است؟
نهادهایی که در جامعه شکل می گیرند بر اساس احساس نیازهایی است که در ذهن افراد مسئول وجود دارد. وقتی از ابتدا نیاز را اشتباه احساس کنند، طبیعتاً سازمانی هم که به وجود آمده است خیلی نتیجه مطلوبی به دست نخواهد آورد. در کنار این البته باید دانست یک سری ساختارهای اجتماعی سنتی مثل مساجد، حسینیه ها و تکایا هست که به صورت سنتی فعالیت می کنند و یک سری مراکز فرهنگی هم مثل فرهنگ سراها ایجاد شد. اولین معضل این سازمانها نداشتن چشم انداز بود لذا به صورت عملیاتی کار را شروع کردند. نتیجه این شد که با نگاه پیشگیرانه و نه با نگاه ارتقاگرایانه، جوانان را در جایی جمع می کردند تا به نحوی نگذارند که وقت فراغت او به هرز رود. خود این موضوع یک ضعف بود که بیشتر در این موضوع کنترلی عمل شد و مسئولان خواستند افراد را کنترل کنند. نتیجه کار این شد که اگر فرد را چند ساعت در مسجد نگه داریم، دنبال خیلی از معضلات و مفاسد نخواهد رفت.
 این شرایط به مرور زمان یک مشکلات دیگری هم ایجاد کرد که یکی از آنها این بود که بالأخره سازمانی که ایجاد شده بود، برای بقای خودش تلاش می کرد. خصوصاً که این سازمانها به صورت دولتی اداره می شوند و می خواهند یک اعتباری را جذب کنند تا خودشان را زنده نشان دهند! راه اعلام حیات این سازمانها آن بود که به دستگاه های بالاتر مثل سازمان برنامه و بودجه، گزارش کار ارائه کنند. حال اگر گزارشات این سازمان ها را بررسی کنید، کار به اینجا می رسید که در گزارشات آنها مثلاً در یک مقطعی تعداد نیروهایی که در برنامه های فراغتی شرکت کرده بودند، از تعداد جوانان و نوجوانان مملکت، چندین برابر بیشتر می شد! بنابراین اکتفا به گزارش کار، یک معضل اساسی این سازمان هاست.
 آسیب بعدی نگاه سطحی به اوقات فراغت است. شما اگر تاریخ برنامه های اوقات فراغت در مساجد را بررسی کنید، در مقاطعی دانشجو هم در این برنامه ها بود ولی الآن در ایام تابستان حتی در مساجد قم و تهران، نوجوان را به سختی می توان نگه داشت و دیگر با نگاه صرفاً دینی نمی توان این کار را کرد. یعنی باید چند کلاس ورزشی، زبان خارجی و... گذاشت تا به واسطه آنها نوجوان وارد مسجد شده و مباحث دینی را هم با او مطرح کرد؛ این یعنی یک سیر نزولی شکل گرفته است. دلیلش این بود که به موضوع نگاه دم دستی شد و اوقات فراغت را در زندگی درجه دو انگاشته شد.
 متأسفانه افراد بی تجربه ای که اصلاً جنس این کار و مخاطب را نمی شناختند، همینطوری رساله عملیه را به مسجد می آوردند و کتاب را از ابتدا به جوان به صورت یک روز در میان می گفتند. این روند هر سال ادامه داشت تا اینکه دلزدگی در نسل جوان نسبت به مسائل دینی ایجاد کردند و آن اشتیاقی که برای یاد گرفتن مسائل دینی در جوان بود، به تنفر یا گریز تبدیل شد.
متاسفانه برنامه ریزی مناسبی برای این ایام الآن هم وجود ندارد. در مقطعی که در مسجد کار می کردم، خانواده ها در تابستان می آمدند و التماس می کردند تا بچه خود را به ما بسپرند، همین خانواده ها وقتی تابستان تمام می شد، به ما التماس می کردند که فرزندشان را دیگر راه ندهیم. دلیلش این بود که در ابتدای تابستان احساس خطر می کردند و به خاطر کنترل یک سری ناهنجاری هایی که در انتظار این جوان است، فرزند خود را به مسجد می فرستادند ولی در انتهای تابستان حس می کردند که مسجد مانع رشد فرزند آنهاست. در واقع چنین ذهنیتی از مساجد برای خانواده ها درست شده بود.
راهکار چیست؟
متأسفانه در مدیریت فرهنگی کشور خیلی از معضلات از این فکر ایجاد شده است که بیشتر می خواهند فرهنگ جامعه را اداره کنند و نمی خواهند به فرد مسئولیت داده و با اعتبار گذاشتن و پول خرج کردن می خواهند فرهنگ درست کنند! لذا رابطه بین تولیدکننده فرهنگی با مصرف کننده فرهنگی قطع شده است! چون این وسط چیزی به نام دولت پای کار آمده است. محصول فرهنگی تولید کننده وقتی به مصرف کننده می رسد، اگر مورد پسندش باشد، برای آن هزینه می کند و اگر نباشد نمی کند. تولید کننده وقتی ببیند که تقاضای مصرف کننده در چیزهای دیگر است، به سمت تولید آن خواهد رفت. ولی وقتی هزینه های فرهنگی را دولت می دهد، دیگر بحث سلیقه مصرف کننده از ذهن تولید کننده خارج می شود چون پول خود را از دولت می گیرد و اگر کتاب تولید می کند در کتابفروشی به دنبال فروش کتاب نیست، در نتیجه تولیداتش در انبارها می ماند.
در اوقات فراغت بودجه اوقات فراغت را تأمین و به سازمان می دهند؛ سازمان هم می خواهد یک طوری آن را مصرف کند و گزارش آن را برگرداند. اصلاً نیاز جامعه را بررسی و احصاء نمی کند فقط در صدد راضی نگه داشتن نهاد تأمین کننده منابع مالی است لذا باید گزارشی تهیه و ارسال کند.
 مدیریت فرهنگ و مدیریت اوقات فراغت به جای اینکه به سمت پول خرج کردن برای تولید کالای فرهنگی باشد و مدیریت کالای فرهنگی کند، باید مدیریت مصرف را در برنامه کاری و اولویت اول قرار دهد. لذا باید اول مدیریت تقاضا ایجادکرد یعنی هزینه و وقت خود را در ایجاد تقاضا گذاشت. برای اینکه ایجاد تقاضا باید ساختار ذهنی فرد را به روشی بشناسیم. این هم راه دارد؛ مثلاً در موضوع افزایش حافظان قرآن که مقام معظم رهبری چندین سال پیش فرموده بودند که ما باید ده میلیون حافظ داشته باشیم و متأسفانه خیلی با این آمار فاصله داریم؛ آقایان آمدند آن زمان پیگیری کردند و ساختار ایجاد کردند. مرکز رسیدگی به امور قرآنی وزارت ارشاد را که یک مرکز بود به معاونت تبدیل کردند و ساختار را بزرگتر کردند. همان موقع گفتیم که راه حل بزرگ کردن ساختار نیست چون خود ساختار وقتی بزرگ شد، معضلاتی مانند هزینه و ... دارد. پیشنها دادیم که با یک ساختار متمرکز و با سی یا چهل نفر که کار اجرایی انجام دهند، می شود برنامه قرآنی کشور را متحول کرد یعنی کاری کنیم که کسانی که علاقه به مسائل قرآنی دارند، چه در خانه، تاکسی، اداره، مسیر کار و ... به سمت حفظ قرآن بروند. روشی که آن موقع به کار می بردند این بود که به مؤسسات قرآنی می گفتند که هر نفر را که جذب کردید، 600-500 هزار تومان به شما می دهیم. مؤسسه هم صد نفر جذب می کرد و می خواست 50 میلیون تومان بگیرد. در ابتدای کار به ما یک چیزی را نشان می داد و می گفت من صد نفر دارم و مثلاً سی میلیون تومان پیش پرداخت دریافت می کرد ولی به مرور زمان، چون افراد اجباری می آمدند، کم می شدند و در آخر می دیدید که دو نفر هم قرآن را حفظ نکرده اند.
پیشنهاد ما این بود که هزینه را روی محصول بگذاریم یعنی کاری نداشته باشیم که حافظ قرآن چگونه تربیت می شود و پول را به مؤسسه ندهیم بلکه اگر کسی در امتحان شفاهی و کتبی موفق ظاهر شد، سی میلیون تومان به او پول  دهیم. اتفاقی که می افتد اینست که کسی که می خواهد سی میلیون تومان دریافت کند، حاضر است دو میلیون تومان هزینه کند تا در مؤسسات یاد بگیرد. با این روش، اقتصاد قرآن و مؤسسات قرآنی رونق پیدا می کرد و تأمین هزینه آن بر عهده جامعه بود نه دولت. همچنین کسی که هزینه کرده است تا قرآن را یاد بگیرد، وقت مناسب را هم خواهد گذاشت و مشاغل قرآنی و کانون های مشاوره قرآن هم شکل می گرفت. با این روش جامعه شاید ده ها میلیارد تومان هزینه می کند و افراد بسیاری با مقدار حفظ 1 جزء تا 29 جزء و با هزینه و دلسوزی شخصی تربیت می شوند که سالیانه بخشی از این افراد می توانند از فیلتر ما عبور کنند و حافظ کل قرآن لقب بگیرند. به این روش، مدیریت هرمی می گویند یعنی ما بالای هرم قرار می گیریم و چتر خود را روی جامعه گسترش می دهیم و جامعه برای حوزه فرهنگ و قرآن هزینه می کند و اقتصاد آن را می چرخاند. بنده در تاریخ اسلام هم سراغ دارم که در زمان حاکمیت امیرالمومنین(ع)، ایشان به کسانی که حافظ کل می شدند، جایزه می داده است.
در موضوع اوقات فراغت هم همینطور باید باشد ما باید به جای اینکه بخواهیم خودمان هزینه های اوقات فراغت را تأمین کنیم، باید وضعی به وجود بیاوریم که اقتصاد اوقات فراغت بتواند هزاران تأمین کننده بیاورد.
با توجه به اثرگذاری سازمان‌های مردم‌نهاد در تحولات اجتماعی، چگونه می‌توان از آن ها برای برنامه‌ریزی و اجرای برنامه‌های اوقات فراغت استفاده کرد؟
متأسفانه سازمان های مردم نهاد در یک فرایند معیوب به وجود آمده اند. و در این فرآیند معیوب به دلیل ساختار و سازوکاری که دارند خیلی مؤثر واقع نشدند. لذا ابتدا باید ساختار آن اصلاح و نوع کارآیی آن مشخص، و بیان شود این سازمان ها در مواردی مانند بحث اشتغال که فعالیت کردند چقدر موفق عمل نموده اند بعد از آن به این بحث پرداخت که نقش سازمان های مردم نهاد در خصوص اوقات فراغت و جایگاه آن چگونه است.
نقش رسانه در این زمینه چیست؟
رسانه نقش خیلی مهمی در این قضیه دارد، ملات ارتباط اجتماعی که جوامع را به هم بچسباند یا بگسلد کار رسانه است. اگر رسانه بتواند خوب روی این مسائل کار کند می تواند در بسیاری از مواقع معضلات اوقات فراغت را به نحوی مطرح کند که هم جامعه و هم مسئولان به مسئله و نیاز خود پی ببرند، ولی متاسفانه رسانه ها دچار معضلات امروزی هستند، و بسیاری از موارد رسانه دنبال پر کردن ساعاتی است که باید برنامه را اجرا کند و ارائه دهد، لذا مهم نیست برایش که در آن ساعت چه برنامه ای پخش کند.
خلاصه راهکارها:
1- مسئولان به‌جای داشتن نگاه سطحی به اوقات فراغت، چشم‌انداز ترسیم کرده و از افراد بی‌تجربه در خصوص اجرای این موضوع استفاده نکنند.
2- دولت به‌جای اداره و تولید فرهنگ با خرج کردن پول، آن را به مردم وانهاده تا خود مردم براساس نیاز خود فرهنگ اوقات فراغت را تولید و اداره کنند.
3- مدیریت فرهنگی کشور باید در برنامه کاری خود برای اوقات فراغت، مدیریت تقاضا و مصرف ایجاد کند تا اقتصاد فرهنگ، خودش کار خود را انجام داده و خودکفا باشد.
4- مسئولان و طراحان اوقات فراغت نباید طوری برنامه‌ریزی کنند که جوانان، زمان خود را به دو بخش اوقات فراغت و اوقات کاری تقسیم کنند و این ذهنیت ایجاد گردد که این وقت آزاد است و هیچ مسئولیتی در آن موقع برعهده نیست.
5- اندیشمندان حوزه و دانشگاه باید مبانی ساختارهای اجتماعی را تولید و براساس آن طرح اوقات فراغت مبتنی بر همان مبانی را تولید کنند.
6- نهادهای آموزشی و تبلیغی، فرهنگ مبتنی بر مبانی صحیح اوقات فراغت و اهمیت آن را برای خانواده ها نهادینه کنند.
7- رسانه باید طوری موانع و معضلات اوقات فراغت را مطرح نماید که مردم و مسئولان به نیاز خود و اهمیت این موضوع پی ببرند.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)