تقویت وحدت و انسجام در سایه ارتقا سواد رسانهای
سلسله گفتگو های کارشناسی با موضوع وحدت و انسجام ملی
وحدت و انسجام ملی، از اساسیترین شروط استمرار حیات نظام سیاسی هر کشور است. انسجام ملی به علت همگرایی و همنوایی میان آحاد جامعه، سبب ثبات اجتماعی، سیاسی و بهتبع آن افزایش قدرت حاکمیتی هر کشوری میشود. ازآنجاکه ایران دارای لایه های فرهنگی گوناگون و خردهفرهنگهای قومی، مذهبی و دینی فراوان است و همچنین مؤلفهها و ابزارهای مختلفی از قبیل رسانه و آموزش در ایجاد وحدت و انسجام ملی مؤثر است؛ پرداختن به این موضوع، اهمیت بسزایی دارد.
از همین رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبهای را بادکتر سید سعید هاشمی نسب پژوهشگر جامعه المصطفی العالمیه ترتیب داده تا از نظرات کارشناسی ایشان استفاده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.
چگونه می توان از برجسته سازی شکاف ها و ایجاد احساس تبعیض توسط رسانه های داخلی و خارجی جلوگیری کرد؟
در بین مؤلفه های وحدت و انسجام ملی، دو مؤلفه خیلی اهمیت دارد؛ قومیت و مذهب. موضوع وقتی پیچیده می شود که موضوع قومیت و مذهب روی هم سوار شوند و هنگامی پیچیده تر می شود که این قومیت و مذهبی که روی هم سوار هستند، با اکثریت متفاوت، در مرزها هم قرار داشته باشند. این مسئله، در ایران سابقه بسیار طولانی دارد. مثلاً در دهه 20 جدایی کردها و آذری ها مطرح شده که داستانش خیلی کش دار شده و هنوز هم طرفدارانی دارد. مسئله وحدت و انسجام ملی در کشوری مثل ایران با خصوصیتی که عرض کردم، بسیار ریشه دار است. نمونه اتفاقاتی که الآن در کشور عراق و سوریه می افتد و مسئله کردها که کشور ترکیه با آن مواجه است، می تواند نشان دهد که امکان دارد این مشکلات برای ما هم پیش بیاید. بنابراین اینطور نیست که بگوییم که فقط عامل رسانه در اینجا نقش بازی می کند بلکه موضوع ریشه داری است.
ما باید دو نوع رسانه را از هم جدا کنیم؛ قبل از ورود به مسئله رسانه، موضوعی که خیلی جای مطالعه دارد و در حال تأثیر گذاشتن است، جهانی شدن است. اتفاقی که جهانی شدن در حال رقم زدن است، موجب شده که هویت بازتابی انسان ها مهم تر از هویت فامیلی و درونی شان باشد. در علوم انسانی و بخصوص در جامعه شناسی، هویت را به دو قسمت تقسیم کرده اند: هویت بازتابی و درونی.
هویت درونی، معمولاً با آموزش، سنت ها و مناسک شکل می گیرد اما با جهانی شدن یک هویت جدیدی به نام هویت بازتابی شکل گرفته است. البته هویت بازتابی در انسانها وجود دارد ولی این هویت در جهانی شدن، عمیق تر شده است. هویت بازتابی به این معناست که دیگری نسبت به من چه نظری دارد و من به دیگری چگونه توجه می کنم؟
هویت بازتابی ما تحت تأثیر رسانه قرار می گیرد یعنی اهمیت رسانه در اینجا بیش از چیزی است که قبلاً وجود داشته است. رسانه در اینجا صرفاً بازنمایی واقعیت اجتماعی نمی کند بلکه واقعیت اجتماعی را می سازد و این ساختن، می تواند مثبت و منفی باشد. ما تا قبل از این، اصلاً چنین فضایی نداشتیم و اولین روزنامه های ما در اواخر قرن نوزده شکل گرفته و رسانه مسئله ی جدیدی است که هر روز گسترده میشود.
امروزه در شرایطی قرار داریم که اصلاً نمی توانید تصور زندگی بدون موبایل یا بدون شبکه های اجتماعی را داشته باشید. تأثیر شبکه های اجتماعی را در جنبه های مختلف زندگی می توانید ببینید که در هویت بازتابی و تصمیم گیری های ما بسیار اهمیت جدی پیدا کرده است.
نکته دیگر، مفهوم و معنای سواد است. یونسکو اعلام کرده است که سواد، فقط خواندن و نوشتن نیست و یکی از عناصر اصلی سواد، سواد رسانه ای است. سواد رسانه ای یعنی اینکه فرد بتواند خبر موثق و غیر موثق را از هم جدا کند و بین منبع موثق و غیرموثق فرق بگذارد و تحت تأثیر رسانه های کاذب قرار نگیرد. این یک نکته راهبردی است. سؤال این است که آیا ما توانسته ایم سواد رسانه ای مردم را بالا ببریم؟ بهعنوان یک پژوهشگر در عرصه علوم اجتماعی در برخوردهایی که در شبکه های اجتماعی با مردم داشته ام، بهطورقطع می گویم که سواد رسانه ای مردم ایران بسیار پایین است و این معضل اساسی ما در وحدت و انسجام ملی خواهد بود.
بهطور مثال بی بی سی اخیراً بهطور مرتب یک مسئله را بیان می کند که از روز جهانی زبان مادری هم شروع کرده است. از مخاطبینش سؤال می کند که آیا شما به زبان مادری خود مسلط هستید؟ و آیا زبان مادری شما در مدرسه تدریس می شود؟ و آیا از زبان مادری خود در جاهای مختلف می توانید استفاده کنید؟ جالب است که این مسئله را هر روز با برنامه های مختلف بیان می کند و از مردم نظرخواهی می کند. سؤال این است که واقعاً یک ایرانی می تواند بین رسانه ی موثق و غیرموثق، همچنین بین رسانه ای که دشمن هدایت و برنامه ریزی می کند و رسانه ای که برای وحدت و انسجام ملی کار می کند تفاوت قائل شود؟ تماشای شبکه بی بی سی و عضویت در کانال بی بی سی در تلگرام نشان می دهد که علاقه زیادی به اخبار بی بی سی در ایران وجود دارد و گزارشهایی که در پایان نامه ها کار شده یا توسط اندیشمندان علوم ارتباطات بیان می شود، نشان می دهد که سواد رسانه ای مردم ایران بسیار پایین است و رجوع آنها به اخبار غیرموثق بسیار زیاد است. کاملاً در موارد مختلف می بینید که اخبار غیرموثق در تلگرام جابجا می شود.
به نظر می رسد که سواد رسانه ای منحصر در شناسایی رسانه های همسو از ناهمسو نیست بلکه تحلیل جزئیات اخبار رسانه ها نیز جزء آن باشد!
دقیقاً منظور بنده هم همین بود. دو تا سطح است. سطح اول، منبعی است که خبر ارسال می کند که حتی نویسنده خبر هم می تواند موردبررسی قرار گیرد چون امروزه خود افراد هم رسانه شده اند. مثلاً بازیگری که در شبکه های اجتماعی طرفداران زیادی دارد، خودش یک رسانه است. سطح دوم هم تحلیل خبر یا تحلیل گزارش رسانه ها است. من بهطورقطع به شما می گویم که در جمهوری اسلامی مطالعه جدی در مورد شبکه های اجتماعی، رسانه ها و تأثیرات آنها صورت نگرفته است.
به نظر می رسد که راهکار اول و راهبرد اساسی این است که تلاش کنیم سواد رسانه ای مردم بالا برود. تا زمانی که به توسعه انسانی دست پیدا نکرده باشیم و در دبستان و دبیرستان واحد درسی راجع به رسانه وجود نداشته باشد و تا زمانی که شبکه های تلویزیونی در ساعات پربیننده، راجع به رسانه و اهمیت آن حرف نزنند، نمی توانید بحث های دیگری را مطرح کنید.
برای مقابله با هجمه دشمنان خارجی در تضعیف وحدت و انسجام ملی چه پیشنهادهایی دارید؟ به نظر شما رسانه و آموزش چه جایگاهی در حل این مقابله دارند؟
ما خیلی عقب هستیم. هنوز حتی مسائل داخلی خودمان را نمی توانیم بهموقع پوشش بدهیم. قصه پلاسکو این را خیلی خوب نشان داد. تلویزیون آنقدر عقب بود که مردم به آنجا مراجعه می کردند که ببینند چه اتفاقی افتاده است. بعد تلویزیون مجبور شد که بهصورت 24 ساعته چند دوربین در محل حادثه بگذارد تا همه به آنجا مراجعه نکنند. در تعاملات بین المللی هم همینطور است. من دوباره به بی بی سی مراجعه می کنم. این شبکه برای فارسی زبانان کل برنامه انتخاباتی ترامپ یعنی تحلیف، مناظرات و ... را مستقیماً پوشش داد. درحالیکه ما در ایران اینها را نمی دیدیم ولی مردم ایران می خواهند ببینند! چرا نباید ببینند؟ بعدازاینکه آنها پوشش دادند تازه به صرافت می اُفتیم که چه باید کرد؟ این انفعال کاملاً دیده میشود.
یادم هست که یک ماه قبل از هفته دفاع مقدس، یکی از کارشناسان بی بی سی گزارش بسیار خوب و مفصل البته نه از جهت ارزشی راجع به جنگ ایران و عراق نوشت. باورتان نمی شود تمام برنامه های صداوسیمای ایران جواب آن برنامه بود. چرا ما تا این حد انفعال داریم؟ به گوشه رینگ رفته ایم و فقط از خودمان دفاع می کنیم و حمله نمی کنیم. این موضوع ما را عقب نگاه داشته و تحت تأثیر رسانه های خارجی قرار داده است.
بگذارید یک مرور کوچک بر روی سیاست های جمهوری اسلامی در مورد رسانه داشته باشیم. بعد از انقلاب این اتفاقات افتاده است: اول ممنوعیت ویدئو، دوم ممنوعیت ماهواره، سوم آزادسازی ویدئو و چهارم تلاش برای جمعکردن ماهواره ولی نافرجام بودن آن. یعنی شما فقط واکنش سلبی نسبت به رسانه ها داشته اید! این واکنش سلبی هیچوقت به سواد رسانه ای منجر نخواهد شد. مرتب بگوییم که آقا نگاه نکن، نبین، بد است و ... این یک جاهایی شاید جواب بدهد ولی نه در همهجا. شما الآن در سطح شهر قم دور بزنید، می بینید که خیلی ها ماهواره دارند. با این اوصاف اگر کسی به صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران مراجعه نکند و سواد رسانه ای هم نداشته باشد، تحت تأثیر بی بی سی قرار خواهد گرفت. در همین موضوع زبان مادری، توسط بی بی سی بمباران خبری راجع به زبان مادری در حال انجام است، زبان مادری، زبان مادری، زبان مادری و ... . می دانید که این موضوع، مسئله ما در ایران است. البته مسئله اکنون نیست بلکه مسئله تاریخی ماست. اگر در همان مرحله اول نتوانید سواد رسانه ای را بالا ببرید، نمی توان مقابله کرد.
راهکار آن یک واحد درسی در دانشگاه، دبیرستان یا دبستان است. ما در موارد مختلف این موفقیت را داشته ایم. مثلاً برای کنترل جمعیت در ایران یک واحد درسی در دانشگاه اضافه کردند که هرکسی که الآن لیسانس دارد، یک واحد درسی راجع به جمعیت گذرانده است که البته الآن این سیاست تغییر کرده است. در مورد رسانه هم باید همین کار را بکنند. باید دو واحد درسی در مقاطع مختلف تعریف کنند و راجع به رسانه ها صحبت کنند تا سواد رسانه ای مردم افزایش یابد. مثلاً نشان بدهند که بیبیسی چطور یک روایت درست می کند؟ یا چرا بی بی سی یکدفعه خبر دعوای دو تا روستا را کار می کند؟ چرا خبر قطع و وصل شدن آب رودخانه زاینده رود آنقدر اهمیت دارد که قدمبهقدم آن را پوشش می دهد؟ اینها دقیقاً روی بحران ها و گسلهایی که در جامعه ما وجود دارد، برنامه ریزی می کنند. مثلاً می توانند یکی از پروژه های بی بی سی را از اول تا آخر در یک جزوه خوب به مردم توضیح بدهند که بی بی سی چطور کار می کند.
رسانه های خارجی روایت و داستان درست می کنند. داستانی که قدمبهقدم جلو می رود و به یک جایی ختم می شود و از پیش برنامه ریزی شده است. موضوعی که در ابتدای صحبت خود عرض کردم، همین بود. رسانه ها واقعیات را بازنمایی نمی کنند بلکه آن را می سازند. یعنی بی بی سی در حال ساختن است.
سیاست های رسانه ای تلویزیون قدیمی است و باید تغییر کند. من بعضی وقت ها بعضی اخبار را که گوش می کنم واقعاً خنده ام می گیرد که چرا این خبر در حال کار شدن است؟ مثلاً آتش سوزی ساختمان پلاسکو اتفاق افتاد و چند تا از آتش نشان ها به شهادت رسیدند و شش نفر هم غیرآتش نشان کشته شدند. تلویزیون ایران مدام در گوشه تصویر، پشت سر هم این اتفاق و کمک رسانی ها را نشان می داد اما در خرمشهر طوفان شد و در خوزستان چند روز زندگی مردم تعطیل شد ولی رسانه ها اصلاً درست به آن نپرداختند. آنقدر حس تبعیض زنده و گیرا بود که همه می گویند چه فرقی بین خوزستان و تهران وجود دارد؟ همینطور سیل مازندران و قطعی گاز در آنجا که هرسال در زمستان پیش می آید اصلاً دیده نمی شود؟ این نشان می دهد که سیاست های غلطی در صداوسیما شکل گرفته است! یعنی ضعفی در صداوسیما وجود دارد که بین مرکز و پیرامون کاملاً تبعیض حس می شود و این را خودم بهعنوان یک تماشاگر و مخاطب کاملاً تأیید می کنم.
یک مسئله ای را که شاید سه یا چهار سال است بی بی سی روی آن دست گذاشته، مسئله آبوهوا و محیطزیست است و می گوید که مسئله آینده ایران مسئله آب و محیط زیست است. من از دو سال پیش، خبر به خبر رصد می کنم، خیلی برایم جالب بود؛ دو روستا در اصفهان و دو روستا در لرستان باهم سر آب درگیر شدند. بی بی سی این خبرها را بهطورجدی پوشش می داد ولی شما در هیچ جای دیگر این اخبار را نمی دیدید ولی بی بی سی سراغ دو روستا رفته است که دعوایشان سر آب است. همچنین مسئله آبوهوای خوزستان را بهشدت پوشش می دهد یعنی روایتی خطرناک درست کرده و آن را پیگیری می کند.
اگر شما از من بپرسید سه تا از عوامل یا مؤلفه های خطرناک که موجب ضعف وحدت و انسجام ملی هست، چیست؟ می گویم یکی قدرت بی بی سی است که روایت سازی می کند و قصه را پیش می برد و دیگری هم ضعف رسانه های داخلی ماست. مؤلفه دیگر هم رشد شبکه های اجتماعی بدون سواد رسانه ای است. این سه عامل موجب شده است که شکاف های اجتماعی ما، تشدید شود. بههیچوجه نمی توان از وجود شکاف های اجتماعی در ایران شانه خالی کرد. مثلاً همین مدارس کپری که در جنوب شرقی ایران وجود دارد، نشان از یک شکاف طبقاتی و اجتماعی دارد.
رسانه ملی از زمان آقای لاریجانی شبکه های استانی را راه اندازی کرد که خیلی خوب کار می کند اما برای گرفتن شبکه های استانی، شما باید داخل استان باشید یا باید ماهواره داشته باشید. بنده خودم اهل مازندران هستم و در قم زندگی می کنم ولی دوست دارم شبکه استانی ام را ببینم و ماهواره هم ندارم. به نظر بنده اگر شبکه های استانی در سیستم دیجیتال بیاید، راهکار خوبی است.
متأسفانه هنوز نتوانستیم اجازه خلاقیت را به این رسانه ها بدهیم و استقلال اقتصادی ندارند و از بدو تأسیس تا الآن هنوز رشد نکرده اند. مثلاً کیفیت تصویر رسانه های محلی بسیار پایین است. چون تکنولوژی و دوربین جدید ندارند و نمی توانند کاری را که در سطح رسانه ی ملی انجام می شود، انجام دهند. اگر اجازه خلاقیت به آنها داده شود، مطمئن باشید به نفع کل نظام خواهد بود و وحدت و انسجام ملی را بالا خواهد برد.
برای رسانه های بومی و محلی چهکار باید کرد؟
واقعاً رسانه ملی طوری باید باشد که فقط متعلق به تهرانی ها نباشد. دوم اینکه تلویزیون یا شبکه های محلی همهجا دیده شوند و سوم اینکه از تولیدات همدیگر هم استفاده کنند یعنی منِ فارس، کار ترکی ببینم و فراموش نکنم که ما یک کشور چند فرهنگی یا چند زبانی هستیم. این فرهنگ جا بیفتد که تبریزی ها کفش درست می کنند تا منِ مازندرانی می پوشم و منِ مازندرانی، برنج تولید می کنم و تبریزی ها می خورند. این همبستگی بین ما باید وجود داشته باشد و این زندگی ماست و اگر نباشد همهچیز از بین می رود. این باید در برنامهها دیده شود. در شبکه های استانی و محلی، باید استان های دیگر معرفی و دیده شوند و استان ها به همدیگر نزدیک شوند. مثلاً یک نمونه موفق در این زمینه سریال پایتخت است. این سریال یکی از سریال های بسیار تأثیرگذار و از پربیننده ترین سریال ها در ایران است. نقطه قوت سریال پایتخت این است که کسی که سریال پایتخت را ببیند با سبک زندگی و خلقوخوی مازندرانی آشنا می شود یعنی هر استانی که این سریال را ببیند می فهمد که مازندرانی ها چطور فکر و زندگی می کنند.
راهکار دیگر این است که سریال ها را به استانها ببریم. الآن اکثر سریال ها در تهران اتفاق می اُفتد. مثلاً سریال پایتخت که موفق است در شمال و جنوب اتفاق افتاده و فقط قسمت اول آن در تهران بوده است. چرا ما سریال در تبریز و خوزستان و سیستان نداریم تا در حین سریال با این شهرها هم آشنا شویم؟ واقعاً اتفاقی که یک عروسک در برنامه خندوانه راجع به خوزستانی ها و آبدانیها رقمزده، بسیار تأثیرگذار بوده و ما را با زبان آبادانی، با گرم بودن آنها و فرهنگ آنها آشنا کرده است و همه با هم خندیدیم و لذت بردیم. چرا این را تکرار نمیکنیم تا همه فرهنگ ها با هم آشنا شوند و بین آنها همدلی و همگرایی ایجاد شود؟
بین رسانه های محلی چگونه می توان وفاق و همدلی ایجاد کرد؟
می توان برنامه های مشترکی ساخت. مثلاً در شبکه باران راجع به استان آذربایجان یک برنامه درست کنند و در شبکه باران پخش شود و برعکس.
از یک دوست مصری پرسیدم که ایران چه چیز جالبی برای شما دارد؟ گفت یکچیز جالب این است که شما کل ایران را می گردید. گفتم مگر شما در مصر این کار را نمی کنید؟ گفت نه و من تا الآن نرفته ام تا مصر را بگردم. بعدازاین که به ایران آمدم و دیدم که شما در تعطیلات باروبنه را می بندید و به دیدن شهرهای مختلف می روید، من هم وقتی به مصر برگشتم، برای دیدن چند شهر رفتم. بنابراین موضوع ایران گردی خیلی مهم است. البته صداوسیما نسبت به این موضوع خوب کار می کند که این را باید گسترش دهد.
باید برنامه هایی درست کنیم تا مردم بدانند که اگر به مازندران بیایند به کجاها خوب است که بروند؟ و این برنامه ها را در شبکههای ملی و استانی پخش کنند. این باعث می شود که مراودات بین استانی و بین مردم افزایش پیدا کند. اصلاً یکی از مشکلات ما این است که کسی نمی رود تا سیستان و بلوچستان را ببیند. این خیلی بد است که یک استان توسط مردم دیده نشود. تصور غلطی در مورد مسائل امنیتی در آنجا وجود دارد. سواحل مکران، سواحل دریای عمان و سواحل چابهار خیلی زیباست و واقعاً جاهای دیدنی زیادی دارد که کمتر در تلویزیون به آن توجه شده است.
یکی دیگر از راهکارها استفاده از همه قومیت ها در سریال هاست. مثلاً در سریال پایتخت می دیدید که یک دفعه یک شخصیت مشهدی در سریال وارد و با لهجه مشهدی و اتفاقاتی که برایش می افتاد و طنزی که با خودش داشت، جذابیت ایجاد می کرد. دیدن زندگی مردم عادی برای مردم جذاب است. باید توجه داشت که همه مردم مثل تهرانی ها صحبت نمی کنند و بدون لهجه نیستند.
چه راهکارهایی برای تدوین استراتژی رسانه ای و تقسیم کار ملی در عرصه رسانه های داخلی حاکمیت با رویکرد وحدت و انسجام ملی پیشنهاد می کنید؟
راجع به استراتژی رسانه ای یک مسئله این است که رسانه ملی تا چه حد می تواند انحصار خبری داشته باشد؟ و چه فکری می خواهد برای این بکند؟ شما تا یک دوره ای می توانستید انحصار خبری داشته باشید و دقیقاً در همان دوره، هم ماهواره بود و هم رادیوهای بیگانه بود تا این انحصار را بشکنند. رسانه ملی الآن باید به این چالش پاسخ دهد و از آن فرار نکند. متأسفانه گویا تلویزیون در حال فرار از این سؤال است که استراتژی رسانه ای ما در مقابل استراتژی شکستن انحصار رسانه که دشمن در پیش گرفته است، چیست؟ ما الآن دقیقاً نمی دانیم که با شبکه های خصوصی موافقت کنیم یا مخالفت. شبکه اُفق یک تجربه در این زمینه بود ولی کافی نیست.
در شبکه های اجتماعی، کانال هایی وجود دارد که کار رادیو را می کند و شما راحت عضو می شوید و هر چه دوست دارید می توانید گوش کنید. مردم هم با توجه به پایین بودن سواد رسانه ای، خیلی راحت تحت تأثیر قرار می گیرند. نمونه های زیادی از رادیوها، مجلات و ... وجود دارد و شما اصلاً کنترلی روی آن نمی توانید داشته باشید مگر اینکه پیشگیری کنید. البته نه برای اینکه انحصار ایجاد کنیم بلکه برای اینکه بتوانیم بر این چالش پیروز شویم. به نظر می رسد ما کمتر به آن توجه می کنیم و هنوز در این خیال خام هستیم که فقط ما هستیم که شنیده می شویم.
توهم اینکه انحصار رسانه ای داریم باعث می شود که پنهان کاری کنیم. بعد از یک جای دیگر اطلاعات بیرون می زند و اعتماد عمومی را به رسانه ملی از بین می برد. این همه اتفاقات در کشور اُفتاده است، یکبار آمده اند بگوید که مقصر چه کسی بود؟ در حادثه قطار شیراز، موضوع ساختمان پلاسکو و ... چه کسی مقصر بود؟ من از شما می پرسم؛ چرا هیچکس نگفت که آتش نشانی هم مقصر است؟ آتش نشانی باید پاسخگوی این 15 نفر آتش نشان باشد. چرا یک متخصص ندارند که بداند که در یک ساختمان که با فلز کار شده، اگر حرارت بالا برود، فرومیپاشد؟ پنهان کاری فایده ای ندارد. الآن شما در همینجا اگر یک مقدار بلند صحبت کنید، فردا در شبکه های اجتماعی است. دیدیم که فردی به شهرداری رفته بود و با کارمندی به مشکل رسیده بود، فردای آن روز در شبکه های اجتماعی دیده شد. جلوی چه چیزی را می خواهیم بگیریم؟ این موضوع در انسجام ملی خیلی مهم است. با پنهان کاری مردم حس تبعیض می کنند و فکر می کنند در حال فریب خوردن هستند. حس دروغ شنیدن و در دروغ زندگی کردن، خیلی وحشتناک است.
چگونه می توان جلوی امنیتی شدن اختلافات قومی و بعضی حساسیت ها را گرفت؟
یک مسئله، حساسیت بیشازاندازه در این موضوع است. نیاز به پژوهش دارد که علت اینهمه حساسیت چیست؟ اینکه هر اتفاق کوچکی، سریعاً تبدیل به بحران امنیتی می شود، خیلی عجیب است. به نظر می رسد خیلی ریشه دار تر از آن است که این موضوع را صرفاً از رسانه پیگیری کنیم! راهکار چیست؟
مثلاً الآن در سمنان خیلی مازندرانی هست. چرا؟ چون در آنجا شغل نیست و افراد برای کار به سمنان می روند. بحران اجتماعی، بحران خانواده، آمار بالای طلاق و بیکاری همینطور پشت سر هم ردیف می شود. حس تبعیض بین استان ها وجود دارد. این در آذربایجان و در خوزستان در حدّ اعلاء هست. در آبادان، گاز کشی و آب نیست. این اصلاً معنا ندارد.
خلاصه راهکارها:
1 مفهوم هویت بازتابی و تمایز آن با هویت درونی شناختهشده و برای جامعه تبیین شود.
2 مهمترین راهکار و راهبرد اساسی، بالا بردن سواد رسانه ای مردم است و این کار با ایجاد واحدهای درسی رسانه در مقاطع دبیرستان یا دانشگاه و جهتگیری مؤثر رسانهها ممکن است.
3 رسانه ملی باید از حالت انفعال خارجشده و در خصوص اطلاعرسانی و اخبار بهصورت فعال و واقعنما حرکت نماید تا موجب سلب اعتماد اقوام و سلیقههای مختلف نشود.