از همین رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبهای را با حجتالاسلاموالمسلمین دکتر مهراب صادق نیا عضو هیئتعلمی دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی ترتیب داده تا از نظرات کارشناسی ایشان استفاده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.
چگونه میتوان فرآیند آگاهیبخشی برای جداسازی خرافات از دین را در جامعه ایرانی فعال و تقویت کرد؟
درباره ی چگونگی شکل گیری خرافه، جامعه شناسان دیدگاه های بسیار زیادی دارند. عمده دیدگاه ها بر این توافق دارند که خرافه معمولاً جایی پدید می آید که در آنجا علم وجود ندارد؛ یعنی پاسخ به مسائلی که علم از پاسخ آنها عاجز است بهوسیله خرافه صورت می گیرد. به بیان دیگری خرافه در حدفاصل واقعیت و آگاهی می روید. هر چه فاصله ی آگاهی از واقعیت دورتر باشد، بستر مناسب تری برای خرافه پدید می آید. هرچه که علم با واقعیت نزدیکی بیشتری داشته باشد در آنجا امکان رشد خرافه کمتر است و کمتر محقق می شود.
برخی این گونه گفته اند که خرافه در حدفاصل خواست و امکانات می روید به این بیان که اگر بشر بتواند تمایلات و خواسته های خودش را از طریق معقول و متعارفی برآورده کند، امکان رشد خرافه پدید نمی آید؛ اما اگر این امکان برای بشر وجود نداشته باشد و خواسته هایی داشته باشد که واقعیت و توانمندی خودش این امکان را به او ندهد در این صورت زمینه برای رشد و پیدایش خرافه پدید می آید.
بهصورت طبیعی اگر بخواهیم در یک جامعه خرافه وجود نداشته باشد باید آگاهی را در آن جامعه افزایش داد. البته دلیل دیگری هم برای رشد خرافه بهویژه در میان جوامع امروزی می توان پیدا کرد و آن بی اعتمادی به علم است.
اگر یک جامعه ای به علم بی اعتماد شد و احساس کرد که علم پاسخگوی نیازهای او نیست، آن زمان است که دوباره میل به خرافه پیدا می کند. فرض کنید یک فردی بیمار شده و به بیمارستان مراجعه کرده و پزشکان و علم پزشکی در درمان او ناتوان مانده اند و بگویند که ما نمی توانیم تو را درمان کنیم؛ بهصورت طبیعی اگر یک فردی در خارج بیمارستان به او بگوید که اگر هرروز صبح 5 بار صدای خروس از خودت بیرون بدهی، حال شما خوب می شود، او به این کار تن می دهد و قبول می کند. چون مستأصل است و دست آویز دیگری ندارد و به علم بی اعتماد شده است.
نکته ی دیگر اینکه خرافه ها هرگز محصول فردیت افراد نیستند و در جوامع شکل می گیرند؛ یعنی اگر یک انسانی، خودش تنها باشد، هیچوقت خرافه را بازتولید نمی کند. خرافه زمانی شکل می گیرد که زندگی اجتماعی شکل گیرد.
با این اوصاف بعضی به دلیل اینکه شناخت درستی از دین ندارند، تصور می کنند که دین هم در بستر بی اعتمادی به علم شکل می گیرد یعنی مانند آگوست کنت خیال می کنند که دین هم جایی پدید می آید که آگاهی نباشد یا جایی پدید می آید که بی اعتمادی به علم وجود داشته باشد! به همین دلیل می گویند که منشأ دین و خرافه یکی است و اساساً فرقی بین این دو قائل نیستند.
ممکن است درجایی که انسان به علم بی اعتماد باشد توجهش به دین عمیق تر شود اما این به آن معنا نیست که بی اعتمادی به علم باعث پیدایش دین شده است. مثلاً زمانی که ما سوار هواپیما می شویم بهصورت طبیعی دعا می خوانیم و به خدا متوسل می شویم که خدایا سفر ما را امن کن! چرا آنجا این کار را می کنیم؟ چون به علم و صنعت هواپیما، چندان اعتمادی نداریم. چون اعتماد نداریم آموزه های دینی و خدا در دل ما پررنگ تر می شود اما این به آن معنا نیست که خدا و دین حاصل این حس ماست.
منشأ دین نیاز فطری بشر و وحی الهی است اما در شرایطی که عرض شد، ما به دین متوجه تر شده و به آموزه های دینی التفات بیشتری می کنیم. به همین دلیل ممکن است بعضی ها فکر کنند که مرزی بین خرافه و دین وجود ندارد و فکر کنند که خاستگاه هر دو یکی است و حال اینکه این دو عمیقاً با همدیگر متفاوت اند. خرافه معمولاً زاییده فرهنگ و خیابان است درحالیکه دین زاییده نصوص دینی است.
در شرایط فعلی ریشه خرافه در ایران، تغییر پارادایم دینداری در جامعه است که در حال وقوع می باشد. به این معنا که دین از اتکا عمیق به فیضیه بهمثابه نهاد دین، آرامآرام فاصله می گیرد و تا اندازه زیادی خیابانی شده و در خیابان مدیریت می شود. بهبیاندیگر، نوعی از دینداری به معنای دینداری خیابانی در جامعه در حال شکل گیری است. امکان نفوذ خرافه و تحریف در دینداری فیضیه به دلیل اتکا به متن و نیز اتکا به علمِ دین، کم است. عنصر اجتهاد، سنت و عقلانیت وجود دارد و امکان ورود خرافه در آن کم می شود اما امکان ورود خرافه در دینداری خیابانی به دلیل جدا شدن از کانون علم یعنی فیضیه، زیاد است.
برای دیدن متن کامل این مطلب وارد شوید سپس در این قسمت کلیک نمایید