لزوم غلبه نگاه اخلاقی بر نگاه حقوقی در خانواده

  • سه شنبه, 16 خرداد 1396 10:14
  • بازدید 2334 بار

سلسله گفتگوهای موضوع طلاق و فروپاشی کانون خانواده

مصاحبه خانم دکتر منصوره زارعان عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س) : مطالعات و آمار نشان می دهند که روند افزایش طلاق در نیم قرن اخیر یک روند جهانی است و معلول تغییرات اقتصادی، جمعیتی، حقوقی، ارزشی و فرهنگی است. در این راستا جامعه ایرانی نیز در دو دهه اخیر به رغم تمام سیاست گذاری های اجتماعی و برنامه ریزی های فرهنگی به سمتی در حال حرکت است که روز به روز بر تعداد آمار طلاق هایش افزوده می شود.

http://seratolmobin.com/images/arm.jpg  از زماني كه آژير طلاق در كشور به صدا درآمد بسياري به اظهارنظر پرداختند و راهكارهاي خود را براي كاهش واقعه طلاق در بين زوج‌هاي جوان بيان كردند. از همین رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه ای با خانم دکتر منصوره زارعان عضو هیئت-علمی دانشگاه الزهرا(س)  درباره راهکارهای مقابله با افزایش طلاق ترتیب داده  تا از نظرات ایشان در خصوص این موضوع مطلع و در اختیار شما خوانندگان محترم قرار دهد.

عدم آگاهی از فنون و مهارت های زندگی زناشویی را چگونه می توان در کشور مرتفع نمود؟
خانواده رکن اساسی و پایه اصلی در جامعه سالم است و اگر در صدد ایجاد جامعه سالم هستیم، باید خانواده های سالم داشته باشیم و جز این راه دیگری برای رسیدن به جامعه سالم نداریم. مقام معظم رهبری در منشور خانواده فرمودند: «خانواده پشتوانه سلامت و بالندگی و اقتدار و اعتلای معنوی کشور و نظام است.» درواقع ایشان اقتدار، سلامت و بالندگی نظام را به خانواده سالم گره زدند.
آسیب جدی که خانواده را تهدید می نماید، تزلزل و متلاشی شدن خانواده است و رسیدن به طلاق است. که اکنون طلاق در ایران شرایط بحرانی دارد.
در بررسی علّل طلاق، عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و تغییرات جامعه از سنّتی به مدرن و بسیاری از مؤلفه های دیگر ذکر گردیده است. آنچه در بیان عوامل فرهنگی - اجتماعی می توان مطرح نمود آن است که جامعه از سنّتی بودن به سمت مدرنیته حرکت نموده و هنوز نتوانسته این مدرنیته را به شکلی بومی نماید و یا با فرهنگ اسلامی و دینی هماهنگ کند و این همان مشکل جدی پیش روی است.
در عوامل روحی شکی نیست که مشکلات روانی وجود دارد و مسائلی نظیر اضطراب، بدبینی و وسواس در طلاق نقش آفرینی می کند. مسائل اقتصادی نیز تأثیر گذار هستند و نمی توان به‌آسانی از آن ها گذشت؛ ولی قصد ما آن است که از یک مرحله پیش تر به این مسائل بپردازیم.
آن چیزی که این مسائل را ایجاد نموده لایه رویین و ظاهری آن‌ها نیست؛ بلکه مسئله ی اصلی در جای دیگر نهفته است و گمان ما این است که راه‌حل تمامی آن‌ها در خانواده است؛ یعنی اگر ما این مسائل را با تربیت صحیح در خانواده حل کرده باشیم، دیگر به‌عنوان مسئله در جامعه بروز نخواهند کرد. برای مثال اگر قناعت در خانواده مورد تأکید قرار گرفته باشد و فرزندان، افرادی قانع تربیت شده باشند، دیگر در مسائل خانوادگی دچار چشم و هم چشمی و اسراف و تبذیز نخواهند شد.
برای مثال مسئله اقتصادی یا مسئله روانی که به‌صورت معضل در جامعه بروز می نماید اگر در کودک و در درون خانواده حل شده باشد، در سنّ 25 سالگی جوان، به مسائل روانی و فرهنگی مبتلا نخواهد شد.
مشکل اصلی در خانواده ها این است که اهداف بلندمدت برای فرزندان در نظر گرفته نمی شود. اگر به این مسئله که فرزند در سنّ 23 سالگی خانواده ی جدیدی تشکیل خواهد داد، توجه شود، بسیاری از این مشکلات رخ نمی دهد. امروزه خانواده ها تمامی تلاش و مسئولیت خود را صرف این قضیه نموده اند که معیشت، شغل، مسکن و یا اتومبیلی در اختیار فرزندان خود قرار دهند و هرگز به این قضیه نیندیشیده‌اند که رضایت مندی در ازدواج آنان در این امور نخواهد بود؛ بلکه مسائلی به‌مراتب بااهمیت‌تر و مبنایی تر باید در تربیت خانوادگی در نظر گرفته شوند.
مشکل ما این است که برای حفظ فرزندان از آسیب های اجتماعی، آن‌ها را در حباب های شیشه ای محبوس کرده ایم و این مسئله را در نظر نگرفته ایم که اگر کوچک ترین آسیبی به این حباب وارد شود، ترک می خورد؛
در واقع باید تمرکز اصلی بر تربیت خانوادگی و مراحل قبل از ازدواج فرزند قرار گیرد و از دیدگاه ما لازم است از مرحله 2-3 سالگی آموزش ها را به فرزندان خود ارائه دهیم.
در خانواده های گذشته، گرچه بعضی معتقدند که طلاق عاطفی بسیار اتّفاق می افتاده و زندگی نشاط فعلی را نداشته؛ ولی گمان ما این است که، زندگی از نشاط برخوردار بوده و فرزندان در خانواده های گسترده پرورش می یافتند. و باید این شادی و نشاط را ابزار تربیت احیا نمود.
یکی از مشکلات جدی که در جوامع کنونی وجود دارد این است که تعداد فرزندان در خانواده کم است و جای شک و تردید نیست که نسبت به گذشته که خانواده ها دارای 5-6 فرزند بودند و با احساس آرامش و رضایت مندی در کنار یکدیگر زندگی می کردند، تک یا دو فرزندی آسیب خاص خود را دارد؛ بنابراین باید بر فرزندآوری تأکید بیشتری گردد و هم چنین انسجام خانواده ها با ایجاد روابط خویشاوندی مطلوب تر، گسترش یابد.
در جوامع غربی؛ هم چون امریکا سعی بر آن است که روابط خویشاوندی حفظ گردیده و در مناسب های گوناگون افراد دور هم جمع گردند. در خانواده ها، پدربزرگ و مادربزرگ جای خود را دارند و این خود نشاط آفرین و انسجام آفرین است.
فرزند آوری علاوه بر موارد ذکرشده، به فرزندان تعامل با دیگران را خواهد آموخت و مدارا، تحمّل و همکاری را آموزش خواهد داد و لازم به ذکر است که این مسائل از جایگاه رفیع و مهمی برخوردار است؛ چراکه فرزندی که این مسائل را در درون خانواده آموزش می بیند در آینده با فرزندان و همسر خویش نیز مدارا و سازگاری بیشتری خواهد داشت و به‌تبع آن همکاری و هم زیستی در اجتماع نیز در تعاملات او نهادینه خواهد شد.
آموزش در چه بازه سنی باید موردتوجه قرار گیرد؟
به‌صورت کلی باید گفت که هیچ گاه طلاق در فصل خود حل نخواهد شد؛ یعنی نباید انتظار داشته باشیم که فرزندان خود را بدون آموزش وارد زندگی کنیم و آنگاه در سنّ 25 سالگی که در ازدواج با مشکل مواجه گردیده، بخواهیم معضلات پیش آمده را مرتفع نماییم. در این زمان مشکل به‌ندرت حل خواهد شد.
البته به مسئله طلاق به‌عنوان معضل صِرف نگریسته نمی شود. برای مثال در مورد آب ریزش بینی همان گونه که نشان از سرماخوردگی است در نگاه دقیق تر درمان مواد زائدی است که در بدن وجود دارد و از طریق بینی دفع می گردد. طلاق نیز در بسیاری از موارد به‌عنوان یک راه کار ارائه می گردد؛ ولی باید دانست که گسترش آن نشان‌دهنده  معضل جدی در جامعه است.
از دیدگاه بنده، باید از سنّ 2-3 سالگی اصول اخلاقی و تعاملی را به کودکان خود بیاموزیم و این روند تا سنین 8 سالگی ادامه یابد؛ ولی مسائلی نیز وجود دارند که باید در سنین قبل از ازدواج آموزش داده شوند؛ همچون تعامل با همسر، خانواده و اقوام همسر که دختر و پسر هر دو باید تحت این آموزش قرار گیرند.
یعنی پسران باید بدانند که با همسر خود چگونه برخورد کنند؛ تعامل آن‌ها با یک خانم چگونه باشد؟ حال آنکه متأسفانه تأکید خانواده و جامعه بر همسرداری از جانب زنان است، ولی این را نیز باید تأکید نمود که مردان و پسران نیز باید این را آموزش ببینند که یک تعامل خوب با همسر چگونه است و چگونه باید در خانه رفتار کنند.
- چه نهادهایی متولی مهارت افزایی هستند؟
به عقیده جامعه شناسان ورود نهادها به این مسئله مخرّب است؛ بدین  معنا  که این ورود سبب گردیده که خانواده ها وظیفه اصلی خود را از یاد ببرند و به نهادهای دیگر واگذار نمایند. درواقع یکی از مشکلات، کاهش کارکردهای خانواده است چرا که همین کارکردها سبب انسجام خانواده می گردد؛ ولی به‌آرامی این وظیفه به نهادهای دیگر واگذار گردیده است.
برای مثال اگر غذایی در خانه طبخ می گردد، این خود سبب انسجام و نشاط در خانواده می شود و تعلیم و تربیتی در این زمینه را به فرزندان ما ارائه می نماید.
حتّی کارکرد تعلیم و تربیت به‌قدری به نهادهای دیگر واگذار شده است که برخی اوقات نهادهای خارجی از خانواده می خواهند که دخالتی در امر تربیت فرزندان نداشته باشند و این خطری جدی است که به انسجام خانواده آسیب وارد می کند. نهادها باید در کنار خانواده و همراه او باشند. برای نمونه نهاد آموزش و پرورش می تواند در کنار خانواده نهادی تأثیرگذار باشد، منتها مشکل آموزش و پرورش آن است که به‌قدری بر آموزش تأکید نموده که پرورش را فراموش نموده است و کمتر مدارسی به این امر می پردازند. آموزش و پرورش تمام تمرکز خود را بر کنکور و تست زنی معطوف داشته است و کم تر توجهی به مسائل و ارتباطات و تعاملات اجتماعی که فرزندان باید در زندگی به دوش بگیرند، دارند و به‌طور محض به مسائل آموزشی می پردازند.
آموزش و پرورش وظیفه دارد که مهارت زندگی کردن را به دانش آموزان بیاموزد؛ چراکه دانش آموزان ما اکثر اوقات خود را با آموزش و پرورش سروکار دارند و این نهاد است که می تواند اثرگذار باشد. البته نهادهای دیگری نیز می توانند در کنار این نهاد قرار گیرند.
مسلماً نهادهای دینی در غنی سازی مباحث تربیتی و دینی نهاد آموزش می توانند همراه باشند، نهادهای قانون-گذار و نهادهای سیاسی می توانند هدف گذاری نموده و در راستای آن هدف، تمامی نهادها را به حرکت درآورند.
البته در توانمندی خانواده برای ایفای نقش خود، نهادهای دینی و آموزشی بسیار تأثیرگذارند؛ یعنی اگر پدر و مادری آموزش های دینی و فرهنگی را نداشته باشند، نمی توانند این اصول را به فرزندان خود منتقل کنند؛ بنابراین تأکید ما بر خانواده هایی است که آموزش و تعلیم دیده و تربیت شده باشند.
 این یک نگرش سیستمی است که خانواده ی ناسالم، خانواده ی ناسالم را تولید می کند و خانواده ی سالم، خانواده-ی سالم را تولید می کند. اگر در خانواده ای طلاق وجود داشته باشد احتمال این که فرزندان این خانواده به طلاق برسند، بیشتر است، اگر در یک خانواده اعتیاد وجود داشته باشد احتمال این که فرزندان به این مشکل دچار گردند افزایش می یابد؛ بنابراین زمانی که می گوییم خانواده مربّی فرزندان باشد، منظور ما خانواده ای متعالی و تربیت شده است؛ که نهادهای آموزشی و دینی می توانند در این امر تأثیر گذار باشند.
یعنی مهارت های زندگی اول باید به خود والدین آموزش داده شوند و آنگاه پدر و مادری که تربیت شده اند، می توانند فرزندان را تربیت کنند.
- در حوزه مربوط به خانواده و طلاق برای تحکیم بنیان خانواده چه سیاست هایی تدوین شده و اگر ایراداتی وجود دارد بیان بفرمائید؟
آنچه امروزه به‌عنوان یک معضل مطرح است آن است که جامعه را حقوقی نموده ایم و اخلاق در آن کم رنگ شده است. درحالی‌که رشد اخلاق به‌عنوان پایه ای اصلی برای زندگی مطرح است؛ ولی در مورد این مسائل قدری غفلت شده و بیشتر به مسائل حقوقی پرداخته ایم.
برای مثال با تأکید بر شرایط ضمن عقد درواقع به سمت حقوقی کردن خانواده ها گام برداشته ایم و اخلاق را در جامعه کم رنگ نموده ایم به طوری که در مطالعات صورت گرفته مشخص گردیده که نسل جدید و خانواده-ها بیشتر از آن‌که به اخلاق توجّه نمایند و پایه و بنای زندگی خود را بر اساس اصول اخلاقی بنا نهند، به سمت حقوقی شدن در حال حرکت هستند؛ بنابراین گمان می‌کنیم برجسته کردن اخلاق در خانواده ها یکی از راه حل های اساسی در این زمینه است.
یکی از مشکلاتی که به‌تازگی بروز و گسترش بیشتری داشته است قرار دادن حق توکیل برای زنان است که به جهت رفتار نامناسب برخی مردان به‌عنوان حقّ برای زنان در نظر گرفته‌شده است و بر اساس تحقیقات صورت گرفته این مسئله نیز در طلاق و رشد آن مؤثر است؛ گرچه برخی معتقدند که این قانون، راه فراری است برای زنانی که با آسیب های جدی در خانواده روبرو هستند.
- چگونه می توان در جهت ارتقاء سطح سواد افراد در مورد این مسئله از رسانه ها بهره جست؟
 متأسفانه رسانه ها با مراکز دانشگاهی و حوزوی ما فاصله دارد؛ بنابراین ایجاد هماهنگی و رابطه بین این دو بسیار اهمیت دارد تا فضایی بینابینی ایجاد گردد و علوم دانشگاهی یا علوم حوزوی به رسانه منتقل شود و در فیلم ها و برنامه های رسانه نمایش داده شود؛ یعنی از زبان رسانه بهره برده و به زبان رسانه مطالب را به خانواده انتقال دهیم؛ که متأسفانه تاکنون نتوانسته ایم به این مهم دست یابیم.
در مجموع خانم دکتر زارعان راهکارهای ذیل را برای حل مساله طلاق بیان کردند:
• کمک آموزش‌وپرورش و نهادهای دینی به خانواده‌ها برای آموزش‌های زندگی و تربیت صحیح فرزندان؛
• پررنگ کردن مسائل اخلاقی برای زوجین بجای تأکید و اصرار بر مسائل حقوقی؛
• ایجاد ارتباط بهینه بین حوزه و دانشگاه با صدا و سیما برای انتقال آموزش ها به جامعه؛

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید