از زماني كه آژير طلاق در كشور به صدا درآمد بسياري به اظهارنظر پرداختند و راهكارهاي خود را براي كاهش واقعه طلاق در بين زوجهاي جوان بيان كردند. از همین رو موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین مصاحبه ای با حجتالاسلام دکتراسماعیل چراغی کوتیانی جامعهشناسی درباره راهکارهای مقابله با افزایش طلاق ترتیب داده تا از نظرات ایشان در خصوص این موضوع مطلع و در اختیار شما خوانندگان محترم قرار دهد.
برای رفع عدم آگاهی از فنون و مهارتهای زندگی و زناشویی چه راهکارهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدتی را میتوان ارائه داد؟ الزامات اجراییشدن این راهکارها چیست؟
مهارت زندگی امری فرهنگی بوده و فرآیندی است که ویژگی آن زمانبر بودن آن است. با توجه به این نکته مهم، میتوان راهکارها را چنین بیان کرد:
الف) راهکار بلندمدت
لازم است آموزشهای مهارت زندگی در ساختار آموزشی کشور، از دوره ابتدایی تا دانشگاه گنجانده شود؛ بهگونهای که افراد در هر مقطع تحصیلی، خود را بینیاز از آموزش مهارتهای زندگی ندانند. در این میان، استفاده از قالبهای هنری و نمایشی بسیار کارآمد خواهد بود. بدون شک همراهی و هماهنگی سطوح مختلف آموزشی ـ از خانواده گرفته تا مراکز آموزشی ـ میتواند اثربخشی این شیوهها را مضاعف نماید.
ب) راهکار میانمدت و کوتاه مدت
لازم است افرادی که در شرف ازدواج و تشکیل زندگی هستند، از حیث دارندگی مهارتهای زندگی مورد آزمون قرار گیرند و در صورت نیاز، دورههای آموزشی مهارتهای زندگی خانوادگی برای آنها ارائه شود.
در این میان، نقش رسانهها در تولید برنامههایی که به آموزش مهارتهای زندگی خانوادگی کمک میکند، قابلتوجه است. همچنین برگزاري کلاسها، همایشها، اجلاس، تهیه فیلم و تراکتهایي با محتواي آموزش مهارتهای زندگي، مهارتهای رویارویي و ارتباط، سازگاری، خودآگاهي، شیوههاي تربیتي، ارضاء نیازها، تعهد در زندگي زناشویي و انتخاب همسر با بهرهگيري از توان علمي و کارشناسي متخصصين حوزه مشاوره، روانشناسي و مددکاري اجتماعي ، امر مهمی است.
الزامات اجراییشدن این راهکارها نیز اینگونه است که:
1. باید به نیازهای مهارتی افراد توجه شود؛ مهارت زندگی شامل عرصههای مختلف زندگی میشود، اما بدون شک نیازهای افراد ممکن است متفاوت باشد؛ ازاینرو در آموزشها باید به نوع نیاز مخاطب توجه شود. این امر بهویژه در نوع تدوین کتب درسی در مقاطع سنی مختلف میتواند متفاوت باشد.
2. جهت آشنایی بیشتر افراد جامعه، باید منابعی که شامل مهارتهای کاربردی زندگی تهیه شده و در اختیار آنان قرار داده شود؛
3. برنامه فراگیر آموزش مهارتهای زندگی و نحوه بهکارگیری عملی این مهارتها در دورههای ضمن خدمت معلمان و فعالیتهای فوقبرنامه دانشآموزان اجرا شود؛
4. شیوههای آموزش مهارتهای زندگی در نظامهای آموزشی کشورهای دیگر نیز مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد، تا در صورت نیاز مورد اقتباس قرار داده شود؛
5. در جهت آموزش مهارتهای زندگی، برای فعالیتهای خانه، مدرسه و اجتماع سازوکارهایی ارائه شود؛
6. از طریق کلاسهای آموزش خانواده، نحوه ایجاد و آموزش مهارتهای زندگی به والدین آموزش داده شود؛
7. جهت ایجاد زمینه مناسب برای مشارکت و فعالیت دانشآموزان و ایجاد زمینه مسؤولیتپذیری در بین آنها، اردوها و گردشهای علمی و فرهنگی، تفریحی، زیارتی و فعالیتهای فوقبرنامه و پروژههای درسی و غیردرسی گسترش داده شود؛
8. با توجه به مشکلات پرشمار در جامعه، روشی اتخاذ شود که اجرای این برنامهها بتواند به تناقضهای متعدد آموزشها با رفتارها در جامعه پاسخ دهد؛
9. جهت جلوگیری از اعمال سلیقهها و ابزاری شدن طرحها و رفع نگرانیهای اجتماعی و فرهنگی و تحقق کارآمدی اجرای اینگونه طرحها، باید نهادهایی فراتر از دولت ـ مانند شورای انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس شورای اسلامی ـ شرایط را برای سیاستگذاری در این حوزه در سطحی گسترده آماده سازند تا هر مسؤولی با رویکرد و سلیقه خود نتواند بهراحتی از اجرای چنین طرحهای کارآمدی جلوگیری کند و یا بر طبق امیال خود محتوای آن را دچار دگرگونیهای اساسی غیرکارشناسانه نماید.
اجرای این برنامهها زمانی کارآمدی بیشتری خواهد داشت که افراد بیشتری در جامعه با آن درگیر شوند. بهعبارتدیگر، این برنامهها نهتنها در مدارس و در تمام سطوح آموزشی، بلکه باید در سطح اولیای دانشآموزان، مربیان و کلیه مجریان آموزشوپرورش و همچنین ادارات و نهادهای مختلف و محیطهای کارگری نیز برگزار شود. تنشهای اجتماعی و فردی موجود در جامعه ـ که تنها با نگاهی به وضعیت افراد اطراف خود و توجه به تعدادی از آمارهای افسردگی، اعتیاد، مشکلات جنسی، جنایات، درگیریهای خیابانی و... میتوان آن را دریافت ـ ضرورت اجرای چنین طرحهایی به میان میکشد و نیاز به آن را در جامعه پُرتلاطم امروز به همگان یادآور میگردد.
بومیسازی و تقویت گونههای مختلف ارزشهای دینی و ملی که برخوردار از غنای لازم برای ارائه به کودکان و نوجوانان ایرانی هستند، با استفاده از روشهای جدید و کارآمد، بر اساس شناخت واقعی از فضای جامعه و معضلات و مشکلات آن، گام نخست در ارائه این آموزشهاست.
آموزشهای فنون و مهارتهای زندگی و زناشویی، از چه مقطع سنی باید آغاز شود؟
بدون شک هرگونه دانشی در دوران کودکی میتواند تأثیر بیشتری در ذهن انسانها داشته باشد. ازاینرو آموزش مهارتهای زندگی باید از دوره خردسالی آغاز شود. این کار میتواند از دوره پیش از دبستان و حتی پیش از آن، از طریق تعامل والدین با کودک در خانه صورت پذیرد و در مقاطع بالاتر، آموزشهای متناسب با ظرفیت ذهنی و تجربههای گسترشیافته اجتماعی، از طریق مراکز آموزشی ادامه و ارتقاء یابد. تأخیر در آمورش مهارتهای زندگی تا سنین ازدواج، به جهت شکلگیری شخصیت فرزندان، دشواری نهادینهشدن این مهارتها را به همراه خواهد داشت.
وظیفه نهادهای متولی در آموزش مهارتهای زندگی و زناشویی چیست؟
جامعهپذیری به معنای یادگرفتن شیوههای زندگی و کسب شخصیت، از طریق عواملی صورت میگیرد که از آنها با عنوان عوامل یا محیطهای جامعهپذیری یاد میشود. نهادهای متولی امر آموزش نیز ازجمله همین عوامل هستند. بدون شک، وظیفه هر یک از این محیطها میتواند متفاوت باشد؛ اما آنچه همه آنها را در یک نقطه به اشتراک میرساند، بحث آموزش است. آموزش در مراکز آموزشی از طریق دو عنصر معلم و محتواهای درسی صورت میپذیرد. نقش معلم و استاد بهعنوان الگوی عملی، در این امر بسیار تأثیرگذار است. نوع تعامل آموزگاران و بهرهمندی آنان از ارزشها و هنجارهای اجتماعیِ پذیرفتهشده و رفتارهای متناسب آنان در انتقال مهارتهای زندگی به دانشآموزان، در جامعهپذیری مهارتهای زندگی اثرگذار است. از سوی دیگر، متون درسی نیز در اشاعه مهارتهای زندگی نقش برجستهای دارند.
صداوسیما نیز بهعنوان یک دانشگاه عمومی، از طریق تولید و ارائه برنامههای فاخر، در امر آموزش مهارتها نقش بهسزایی دارد. از یکسو بهرهمندی محتواهای ارائهشده این برنامه در قالبها و ژانرهای مختلف هنری میتواند بر انتقال درست یا غلط مهارتها تأثیرگذار باشد. از سوی دیگر، تولید ویژهبرنامههایی در قالبهای مختلف، برای اشاعه مهارتها در آموزش و پذیرش عمومی مهارتها تأثیر بهسزایی دارد.
وزارت ارشاد اسلامی نیز با کنترل و نظارت بر ساخت تولیدات فرهنگی و هنری، اعم از کتاب، مجله و سینما و...، میتواند بر اشاعه درست مهارتها تأثیرگذار باشد. سازمان تبلیغات اسلامی نیز که متصدی گسترش اندیشه دینی است، ضمن ارائه دیدگاه دین در خصوص مهارتها و همچنین اشاعه آنها از طریق مبلغین دینی ـ که خود دارای مهارتهای ارتباطی خوبی هستند ـ میتواند در این جهت نقشآفرین باشد.
نقش مراکز مشاوره و سازمانهای مردمنهاد در ارائه آموزشهای فنون و مهارتهای زندگی و زناشویی چیست؟
مشاوره، به معنای اشتراک در تجربه دیگران است. در آموزههای دینی نیز به این امر تشویق شده است و این بدان جهت است که در فرآیند مشاوره، کاستیهای ارتباطی انسان شناخته شده و ترمیم میشود؛ اما متأسفانه باید گفت که مسئله مشاوره در کشور ما از جهاتی مورد غفلت قرار گرفته است؛ نخست اینکه تصور خیلیها این است که مشاوره گرفتن به معنای بیمار روانی بودن است. گاهی نیز مشاورانی به این امر همت میگمارند که بهره کافی از دانش مشاوره ندارند. بااینهمه، یکی از وظایف اینگونه مراکز، ارائه مهارتهای زندگی است. این بدان جهت است که افراد در فرآیند مشاوره به خودشناسی بیشتری دست یافته و با آسیبهای فقدان مهارتهای ارتباطی آشنا شده و تعامل بهتری با محیط پیرامون فرابگیرند.
در خصوص سازمانهای مردمنهاد نیز باید گفت که از یکسو، بخشی از کار ویژه اینگونه سازمانها عرضه فرصتهای آموزش مهارتهای زندگی است که نوعی سهیمشدن در امر آموزش مهارتهاست و از سوی دیگر، کمک به افراد برای تأمین هزینههای مشاوره نیز میتواند از کارکردهای اینگونه سازمانها تلقی شود. بدون شک پیشقدم شدن سازمانهای مردمنهاد برای تشخیص افراد نیازمند به مشاوره و راهنمایی و حمایت از آنان در این مسیر، میتواند به گسترش آموزش مهارتهای زندگی، به افرادی که فرصت یا هزینه این کار را ندارند، کمک کند.
محتوای آموزش و مهارتهای زندگی و زناشویی چگونه باید تأمین و تدوین شود؟
بدون تردید آموزش مهارتهای زندگی، یک تخصص علمی است که بر تجربه و بررسیهای علمی اندیشمندان بزرگی بنا شده است که در این راه تلاشهای بسیاری نمودهاند. از سوی دیگر، مسئله خانواده و فرآیندهای درونی آن نیز از ساختهای پیچیده زندگی اجتماعی است که لازم است با وسواس و دقت به آن نگریسته شود. ازاینرو در تدوین محتواهای آموزشی و مهارتی زندگی خانوادگی باید گروهی از اندیشمندان رشتههای مختلف مربوط به امر آموزش، گرد هم آیند تا اندیشهها و تجربیات علمی آنان، محتوای آموزشی را شکل دهد. در این مسیر، وجود اندیشمندانی از رشتههای روانشناسی، جامعهشناسی، اخلاق، فقه، حقوق، ارتباطشناسی، سیاستگذاری فرهنگی، مشاوره و... ضروری است.
برای طرح مسائلی که تابو شدهاند، چه راهکاری را میتوان پیشنهاد داد؟
آن دسته از رفتارها، گفتارها یا امور اجتماعی است که بر طبق رسم و آیین یا مذهب، ممنوع و نکوهشپذیر است. تابو خوانده می شود که یكي از دلايل مهم خلق تابوها، اين فرض است كه طرح برخي مسائل ميتواند منجر به تشويش افكار عمومي گردد. درصورتیکه به تجربه ثابت شده است که گاهی تابوها كنار رفتهاند و نهتنها تشويش افكار عمومي شكل نگرفته، بلكه باعث شدت گرفتن اقدامات در آن زمينه و حصول بهبودها يكي پس از ديگري شده است.
به نظر میرسد باید در مورد برخی مسائل که به اخلاق، ارزش و هنجارهای جامعه آسیب نمیرسانند، تابوشکنی کرد. اگر در برههای از زمان لازم بود طرح برخی مسائل با قید تابو بودن، حضور اجتماعی نداشته باشند، امروزه به جهت نیاز به طرح آنها، باید از تابو بودن خارج شوند. اینگونه امور اغلب نسبی هستند؛ یعنی زمانی جامعه نیاز به طرح آنها ندارد، پس طرح نمیشوند و زمان دیگری ـ به جهات مختلف ـ جامعه به آنها نیاز دارد. افزون بر این، گاهی به دلیل فقدان آنها، جامعه آسیب هم میبیند. لذا باید مطرح شوند؛ بهعنوانمثال، مهارتهای رابطه جنسی (با فرصتها و تهدیدهای آن) از این امور است. زمانی فقدان اینگونه مسائل برای جامعه آسیبزا نبود؛ چون هنوز به حد مشکلآفرینی نرسیده بود؛ اما امروزه با گسترش فنآوریهای مدرن و توسعه فضاهای مجازی، فقدان آگاهی از اینگونه امور، در مسئلهدار کردن جامعه نقش دارد. ازاینرو با حفظ احتیاطها و دقتها، میتوان از آنها تابوشکنی کرد.
راهکار پیشنهادی برای طرح اینگونه امور، برشمردن کارکردهای مثبت و منفی آنهاست. بدین معنا که برای جامعه بیان شود که از ناآگاهی به این امور، چه آسیبها و مخاطراتی ممکن است برای جامعه اتفاق بیافتد؟
آیا تجربه موفقی در این امر در کشورهای دیگر داریم؟ آیا قابلیت بومیشدن دارند؟
تابوشکنی در کشورهای زیادی یا به وقوع پیوسته است و یا در حال تحقق است؛ اما آنچه در این میان باید به آن دقت کرد، نسبت تابوشکنی و ارزشهای جامعه است. بدون شک ارزشها و هنجارهای اجتماعی در هر جامعهای مبتنی بر مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی است. ازاینرو در جامعه اسلامی نمیتوان مثل جوامع غربی تابوشکنی کرد. ازآنجایی که نوع نگاه کشورهای غربی به هستی و انسان با ما تفاوت دارد و بسیاری از اموری که برای ما ارزش است برای آنها ارزش نیست، تابوشکنی برای آنها چندان هزینهبردار نیست؛ با این حال، تجربه تابوشکنی این کشورها، در عین کارکردهای مثبت اندکی که به همراه داشته است، به جهت عدم جامعنگری و بیتوجهی به امور فرامادی و معنوی، با موفقیت چندانی همراه نبوده است و امروزه مشکل چندانی از آنها حل ننموده است. اما مطالبی که قابلیت بومیشدن را داشته باشند؛ دارند. بدین معنا که با عطف توجه به مبانی دینی و اخلاقی جامعه و ارائه راهکارهای ـ تا حد امکان ـ غیرمستقیم و آغاز آموزشها از دوره کودکی و رعایت حساسیتهای جنسی فرزندان از سوی والدین، این امر با کارکرد مثبت بیشتری همراه شود.
سطح سواد رسانهای در کشور ما چگونه است و چطور باید ارتقاء یابد؟
سواد رسانهای، فن و تکنیکی است که ما از طریق آن میتوانیم بهعنوان مخاطبی فعال و پویا، با پیامهای رسانهای مواجه شویم و در برابر پیامهای رسانهای قدرت تمییز داشته باشیم. اگر این تعریف را از سواد رسانهای قبول کنیم، باید اعتراف کنیم که سواد رسانهای در کشور ما در سطحی نازل قرار دارد.
در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای اجتماعی، برای ارتقاء سطح سواد رسانهای باید به امور زیر توجه کامل داشت:
1. اهمیتدادن بیشازپیش به رشد تفکر انتقادی در مواجهه با رسانه؛
2. ارتقاء امکانات در خصوص آموزشهای سواد رسانهای در سطوح مختلف سنی و جنسی؛
3. توجه به توانمندیهای سازمانهای مردمنهاد در این خصوص؛
4. توجه به تشکلهای دانشآموزی و دانشجویی، شهرداریها و سایر سازمانهای مرتبط، برای ارتقاء سواد رسانهای؛
5. فعال نمودن انجمنهای اولیاء و مربیان مدارس در زمینه آگاهیبخشی درباره فرصتها و تهدیدهای رسانه؛ خصوصاً شبکههای نوپدید اجتماعی؛
6. پخش برنامههای آموزشی سواد رسانهای در شبکههای مختلف صداوسیما؛
7. تدوین و انتشار جزوات و کتابهای ویژه استفاده مناسب و نقادانه از اطلاعات، در سطح عمومی، مدارس و دانشگاهها ... .
موانع اجرایی شدن راهکارهای ارائهشده در آموزش مهارتهای زندگی چیست و راهکار گذر از موانع چیست؟
به نظر میرسد مهمترین موانع عبارتاند از:
1. عدم درک ضرورت در بین نخبگان، سیاستگذاران و اقشار مختلف اجتماعی؛
2. عدم محوریت مسائل فرهنگی، بهویژه مسائل خانواده در طرح لوایح و مصوبات در سطح حاکمیتی (محوریت ذهنی و واقعی اقتصاد بهعنوان معضل خانواده ایرانی)؛
3. رواج نوعی خودشیفتگی بین جوانان و احساس بینیازی از یادگیری مهارتها؛
4. برداشت غلط از مسئله مشاوره خانوادگی (خصوصاً در بین مردان).
راهکار گذر از این موانع نیز آگاهیبخشی به نخبگان فرهنگی و سیاسی و نیز سطوح دیگر اجتماع در خصوص آثار سوء غفلت از آموزش مهارتهای زندگی است.
در مجموع حجتالاسلام دکتر اسماعیل چراغی کوتیانی راهکارهای ذیل را برای حل مساله طلاق بیان کردند:
• آموزشهای مهارت زندگی در قالب نظری و عملی از دوره کودکی تا دانشگاه؛
• استفاده از ظرفیتهای صداوسیما، ابزارهای هنری و ادبی، جلسات و همایشها و... برای آموزش؛
• برگزاری دورههای آموزشی برای افراد در شرف ازدواج؛
• نظارت وزارت ارشاد بر تولیدات فرهنگی؛
• ورود دفتر تبلیغات اسلامی برای تبلیغ و آموزش صحیح از طریق روحانیون؛
• تابوشکنی در جهت عملیاتی شدن ارائه بعضی آموزش های مورد نیاز جامعه، مثل آموزش های جنسیتی؛
• توجه به رشد تفکر انتقادی در مواجهه با رسانه؛
• استفاده از توانمندیهای سازمانهای مردمنهاد؛
• فعال کردن انجمنهای اولیاء و مربیان مدارس در زمینه آگاهیبخشی درباره فرصتها و تهدیدهای رسانه؛
• تدوین و انتشار جزوات و کتابهای آموزشی مورد نیاز؛
طرح تابوهای اجتماعی و تبیین کارکردهای مثبت و منفی آنها
سلسله گفتگوهای موضوع طلاق و فروپاشی کانون خانواده
حجتالاسلام اسماعیل چراغی کوتیانی کارشناس جامعهشناسی : مطالعات و آمار نشان می دهند که روند افزایش طلاق در نیم قرن اخیر یک روند جهانی است و معلول تغییرات اقتصادی، جمعیتی، حقوقی، ارزشی و فرهنگی است. در این راستا جامعه ایرانی نیز در دو دهه اخیر به رغم تمام سیاست گذاری های اجتماعی و برنامه ریزی های فرهنگی به سمتی در حال حرکت است که روز به روز بر تعداد آمار طلاق هایش افزوده می شود.